دنیا و حکومت از نگاه معصومین(ع)

 امان از خستی که ملکه ذهنمان شده!

پرسش:

۱۴معصوم(ع) دنيا و حكومت را چگونه نگاه مي كردند؟

 پاسخگو: مصطفی سلیمانی


پاسخ:
نوع نگاه انسان در همه زواياي پيدا و پنهان او تاثير شگرف و تعيين كننده اي خواهد داشت. و اين انسان درهر جايگاهي كه قرارگرفته باشد تاثيرات برخاسته از نگاه خويش را برخود و اطرافيانش اعمال خواهدكرد.

- حكومت از نگاه اميرالمومنين(ع):
از مجموع بسياري از تعاليم اسلام و آموزه هاي امام علي(ع) به وضوح برمي آيد كه پذيرش هر گونه مسؤوليت و مديريت، ارزش ذاتي ندارد و نگرش مديران به آن مسؤوليت ها بايد به گونه اي باشد كه اين مناصب براي آنان ابزاري براي اجراي عدالت و احكام الهي باشد؛ بدين معنا كه حكومت و مديريت ابزاري براي دست يابي به آرمان هاي الهي و تحقق موازين عدل و قوانين الهي است. در اين راستا ايشان حكومت خود را وسيله اي مي دانند براي اجراي احكام الهي، نه ابزاري در جهت سلطنت: «خدايا! تو مي داني آنچه از ما رفت، نه به خاطر رغبت در قدرت بود، و نه از دنياي ناچيز، خواستن زيادت. بلكه مي خواستيم نشانه هاي دين را به جايي كه بود نشانيم، و اصلاح را در شهرهايت ظاهر گردانيم تا بندگان ستمديده ات را ايمني فراهم آيد و حدود ضايع مانده ات اجرا گردد».(1)
حضرت در جاي ديگر خطاب به ابن عباس مي فرمايد: «به خدا اين كفش پاره را از حكومت بر شما بيشتر دوست مي دارم مگر آن كه حقّي را برپا سازم يا باطلي را براندازم».(2)
بر اين اساس، حضرت در خطبه شقشقيه پذيرش مسؤوليت از طرف علما را «عهدي الهي» و وسيله احقاق حق و دفع ظلم از مظلومان تلقّي مي كند: «و اگر نبود عهد و مسؤوليتي كه خداوند از دانشمندان هر جامعه گرفته كه در برابر شكم خوارگي ستمگران و گرسنگي ستمديدگان سكوت نكنند، من مهار شتر خلافت را رها مي ساختم و از آن صرف نظر مي كردم».(3)
و در جاي ديگر خطاب به مالك اشتر مي گويد: «بايد محبوب ترين كارها نزد تو اموري باشد كه به حق و عدالت موافق تر است».(4)
حضرت حكومت را ابزاري براي احقاق حق مي دانند و خطاب به يكي از كارگزاران، كه از رياست براي به دست آوردن منافع شخصي استفاده كرده بود، مي فرمايد: «به خدا! اگر حسن و حسين چنان مي كردند كه تو كردي، از من روي خوش نمي ديدند و به آرزويي نمي رسيدند تا حق را از آنان بستانم و باطلي را كه به ستمشان پديد شده بود گردانم. و سوگند مي خورم به پروردگار جهانيان كه آنچه تو بردي از مال مسلمانان، اگر مرا روا بود، شادم نمي نمود كه به دستش آرم و براي پس از خود ميراث بگذارم».(5)
- دنيا از ديدگاه معصومين(ع):
در جهان بيني اسلامي و ديدگاه معصومين(ع)، دنيا و آخرت، با يكديگر بي ارتباط نيستند و آخرت، امتداد زندگي انسان است كه مدتي از آن را در دنيا گذرانده و بقيه را در آخرت در پيش دارد؛ تأثير زندگي دنيايي، در زندگي آخرت تأثيري اساسي است، به گونه اي كه زندگي دنيايي، زندگي آخرت را مي سازد و تك تك اعمال و رفتار انسان حتي افكار و نياتش در زندگي اين دنيا، در آخرت او تأثيرگذار است. آخرت چيزي جز نمود و نتيجه زندگي انسان در دنيا نيست.
لذا اين سخن كه دين براي تنظيم زندگي اخروي انسان است و به امور دنيوي ارتباطي ندارد، سخني بي معنا خواهد بود؛ زيرا تنظيم آخرت جز از طريق تنظيم زندگي دنيوي فرد امكان ندارد و اسلام تنها ايمان قلبي را براي رسيدن به سعادت اخروي كافي نمي داند، بلكه تأكيد فراواني بر عمل صالح دارد و تمام اعمال فرد در دنيا را داراي حساب و تأثير در آخرت مي داند. در نتيجه، تمامي اعمال انسان از نظر اسلام قابل ارزش گذاري است و از نظر فقهي نيز، هيچ فعلي نيست كه داراي حكم شرعي نباشد و از دايره احكام شرعي خارج باشد. با مراجعه به احاديث اسلامي و سيرعه عملي معصومين(ع) درمي يابيم كه اسلام حتي به جزئيات تمام امور ساده اي كه براي زندگي انسان لازم است، مانند خوردن و آشاميدن، خوابيدن، لباس، مسكن، خريد و فروش، زناشويي و... تمامي امور و شئون زندگي دنيوي انسان توجه كرده و آنها را محترم شمرده است. اسلام در مورد تمامي آنها توصيه هاي گوناگوني دارد و مي كوشد به اين امور جهت الهي بدهد و همه آنها ـ يعني امور ضروري زندگي دنيوي ـ را در مسير تقرّب به خداوند هدايت كند و رنگ آخرتي بدهد.(6)
- أما در مورد اثرات دلبستگي به دنيا عرض مي كنيم:
اگر دنيا نسبت به انسان سنجيده شود و بخواهيم نسبت دنيا به انسان را به دست آوريم، مي بايست به نوع تعلق و وابستگي انسان توجه يابيم. به اين معنا كه اگر انسان به دنيا به عنوان يك فرصت استثنايي «شدن» بنگرد، در آن حالت چون از هدف خلقت خود و هستي غافل نيست، دنيا بهترين ابزار براي شدن هاي كمالي و دست يابي به مظهريت ربوبيت و خلافت الهي از طريق متأله شدن مي باشد.
اما اگر انسان به دنيا به عنوان تمام هدف بنگرد و زينت هاي دنيا را زينت هاي خويش بشمارد و به آن دلبسته شود، در اين صورت است كه دنيا بدترين حالت را نسبت به انسان پيدا مي كند.
به سخن ديگر، دنيا به خودي خود نسبت به انسان خنثي است. اما اگر انسان تعلق خاطر به دنيا و زينت هاي دنيا داشته باشد و بخواهد آن را زينت خويش قرار دهد، در اين صورت است كه به يك امر ضد ارزشي تبديل مي شود، اما اگر اين گونه نباشد و انسان آن را ابزاري كامل براي رشد و تعالي بشمارد و بخواهد از ابزار و فرصت عمر براي متاله و خدايي شدن بهره برد، اين دنيا بهترين جايگاه براي انسان خواهد بود.
- حاصل سخن اينكه:
به هرحال دنياي خوب، دنيايي است كه انسان، كار و تلاش در آن را به عنوان يك فرصت غيرقابل تكرار و استثنايي مي شمارد و مي كوشد تا دنيا او را سرگرم نكند و بازيچه قرار ندهد تا بتواند با ذكر خداوند و تقواي از دنيا و عدم دلبستگي به آن، با معرفت و بصيرت، به سوي متأله شدن گام بردارد و مظهر اسماي الهي شده و خلافت ربوبي الهي را مظهر شود.
اما دنياي بد، دنيايي است كه شخص از وسيله بودن و ابزاري بودن دنيا غفلت ورزيده و به آن اصالت بخشد و زينت هاي آن را براي خود خواهد و براي كسب آن تلاش و كوشش نمايد و چنان سرگرم دنيا شود كه از خدا و آخرت و خدايي شدن غافل گردد. چنين دنيايي، واقعا دنياي پست و زيانباري است كه نمي توان از آن جز به دوزخ واقعي ياد كرد؛ چرا كه دوزخ آخرت، تجسم همين دوزخي است كه انسان براي خود در دنيا و از دنيا ساخته است.

پي نوشت ها:
1. نهج البلاغه، صبحي صالح، ترجمه حضرت آية اللّه مكارم شيرازي و دكتر سيدجعفر شهيدي، خطبه131.
2. همان، خطبه33.
3. همان، خطبه 3.
4. همان، نامه 53.
5. همان، نامه51.
6. نك: احاديث مربوط به آداب و سنن معاشرت، أكل و شرب، نكاح، استحمام، لباس، مسكن، زينت و... و تجارت، صناعات، زراعت، قضاوت و...