ساده زیستی از دیدگاه اسلام

پرسش:

ملاک اسلام در مورد ساده زیستی و قناعت چیست؟

معنای وسعت در زندگی چیست؟ ساده زیستی؟ قناعت؟ اسراف؟

پاسخگو: مصطفی سلیمانی


پاسخ:

با توجه به اینکه سوالتان، نیاز به تبیین دارد، خواهش می کنیم به أبعاد آن به دقت توجه فرمایید.
يکي از موضوعاتي که در زندگي فردي و اجتماعي و مادي و معنوي انسان تأثير بسزايي دارد، ساده زيستي و قناعت است که متأسفانه کمتر به آن توجه شده است، در حالي که از نظر فرهنگ ديني، يکي از ارزش هاي متعالي به حساب مي آيد.
ساده زيستي، پاسخ انسان هاي دانا به زندگي ناپايدار دنياست که در پرتو آن، آرامش درون و برون حاصل مي شود. بنا براين، ساده زيستي با نوع شناخت انسان و نگرش او به زندگي دنيا مرتبط است.
در عصر حاضر، دو نگاه افراطي و تفريطي به بهره مندي از مواهب الهي و ماديات ديده مي شود. عده اي در ماديات دنيا غوطه ور شده و اسير زرق و برق و تجملات آن گرديده اند و برخي مانند راهبان مسيحي و صوفيان، تارک دنيا شده و از جهان ماده يا به کلي بي خبرند و يا مي خواهند با زندگي زاهدانه، افکار مردم را به خود جلب کنند.
رشد فزاينده ي عوامل قدرت وثروت و ترويج مصرف گرايي در عصر حاضر، خطر روي آوردن به زندگي تجملاتي و فرو رفتن در مرداب دنيا را افزايش داده است.
وضعيت فوق و آثار زيان بار زندگي تجملاتي مي طلبد که ويژگي هاي ساده زيستي و آثار مثبت آن را بررسي کنيم تا از خطرات دل بستگي تام و تمام به مواهب دنيوي و تجمل گرايي در امان بمانيم.
ساده زیستی در زندگی، مقولۀ کلی است که باید به صورت عام به آن پرداخت؛ لذا به قواعد در این زمینه دقت فرمایید؛
ساده زيستي مورد نظر اسلام عبارت است از: عدم دل بستگي به مظاهر دنيا و رهايي از تجملات و تشريفات زايد زندگي و بي پيرايه بودن که مقابل آن، تجمل گرايي و رفاه زدگي است.

- چند مقوله که دانستن آن کمکتان می کند:
1) ساده زيستي و زهد: ساده زيستي با مفهوم زهد و بي رغبتي، ارتباط تنگاتنگي دارد. استاد مطهري مي گويد: «زهد، حالتي است روحي و زاهد از آن نظر که دل بستگي هاي معنوي و اخروي دارد، به مظاهر مادي زندگي بي اعتناست. اين بي اعتنايي و بي توجهي تنها در فکر و انديشه و احساس قلبي نيست و در مرحله ي ضمير پايان نمي يابد. زاهد در زندگي عملي خويش، سادگي و قناعت را پيشه ي خود مي سازد و از تنعم تجمل و لذت گرايي پرهيز مي نمايد. زهاد جهان آنها هستند که به حداقل تمتع و بهره گيري از ماديات اکتفا کرده اند.»(1)
با اين توصيف، مفهوم زهد دو مرحله ي قلبي و عملي دارد: مرحله قلبي آن، عدم دل بستگي به دنيا، و مرحله عملي آن، اکتفا کردن به حداقل ابزارهاي زندگي و ساده زيستي است. پس مي توان گفت: ساده زيستي راستين راه را براي تحصيل زهد حقيقي همواره مي سازد؛ چنان که در روايتي از امام علي (ع) آمده است: «التزهد يؤدي الي الزهد؛(2) واداشتن خود به زهد و ساده زيستي، منتهي به حالت دروني زهد مي گردد» .در جاي ديگر مي فرمايد: «اول الزاهد التزهد؛ (3)نخستين گام زهد، تزهد (ساده زيستي) است.»
در يک جمله مي توان گفت: زهد، مربوط به گرايش باطني و قلبي انسان به دنياست و ساده زيستي، ناظر به زندگي فردي و اجتماعي افراد است و نمي توان بدون روحيه ي ساده زيستي، به زهد رسيد. تجمل گرايي، حاکي از دل بستگي به دنياست که با زهد در تضاد است.
2) ساده زيستي و آراستگي: شايد بعضي تصور کنند ساده زيستي با آراستگي ظاهري، منافات دارد، در حالي که بين اين دو هيچ گونه تضادي وجود ندارد. مي توان هم ساده بود و هم آراسته. اسلام بر لزوم آراستگي مسلمانان تأکيد کرده است. قرآن مجيد مي فرمايد:«يا بني آدم خذوا زينتکم عند کل مسجد ؛ (4) اي فرزندان آدم ! زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود داشته باشيد». اين جمله مي تواند شامل پوشيدن لباسهاي مرتب و پاکيزه، شانه زدن موها، به کار بردن عطر و مانند آن باشد. ضمن آن که شامل زينت هاي معنوي مانند: ملکات اخلاقي و پاکي نيت و اخلاص نيز مي گردد. (5) پيامبر اکرم (ص) مي فرمايد: خداي تعالي دوست دارد وقتي بنده اش نزد برادران خود مي رود، با ظاهري آراسته رو به رو شود. (6) آن حضرت از مردي که موهاي ژوليده و لباسي کثيف داشت، انتقاد کرد و فرمود: بهره بردن از نعمت هاي الهي و نماياندن نعمت، جزء دين است. (7)
پيامبر اکرم (ص) در عين سادگي و دوري از تجملات دنيوي، پاک و پاکيزه و خوش بو و معطر بود؛ چنان که وقتي از مسيري مي گذشت، رهگذراني که پس از وي از آن جا مي گذشتند، از بوي خوش آن حضرت مي فهميدند که پيامبر از آن جا عبور کرده است. (8)امام خميني (ره)که الگوي ساده زيستي در عصر حاضر بود، به ظاهر خويش و تميزي و زيبايي لباس بها مي داد و همواره از عطر استفاده مي کرد.
3) ساده زيستي در عصر تکنولوژي: ممکن است اين توهم پيش آيد که در اين زمانه که عصر تکنولوژي و پيشرفت است، ساده زيستي ممکن نيست و اساسا سخن گفتن از اين مقوله، بيهوده و نا به جاست، زيرا ماهيت تکنولوژي، زهد و ساده زيستي را برنمي تابد. حيات تکنولوژي، فزون خواهي و گسترش است و همواره در پي توليد و تکثير مي باشد. پس يکي از مقتضيات آن، ترويج مصرف گرايي و ارزش بودن آن است.

در پاسخ بايد گفت:

 تکنولوژي، محصول انديشه و عمل انسان است، نه پديده اي خود مختار است ونه مي تواند انسان را به دنبال خود بکشاند. البته در اين که يکي از ويژگي هاي تکنولوژي، ترويج مصرف گرايي است، ترديدي نيست، اما اين خواست انسان است که اگر به دنيا روي آورد، براي خود مصرف هاي نو مي آفريند و در پي ايجاد نيازهاي دروغين مي افتد. انسان مي تواند از فوايد تکنولوژي بهره بجويد ولي اسير آن نباشد.
سخن در بهره مندي از تکنولوژي نيست، بلکه سخن در اين است که بهره مندي از آن به چه قيمتي بايد تمام شود. تکنولوژي بايد در خدمت بشر باشد، نه اين که انسان در خدمت تکنولوژي باشد. اگر ساده زيستي نسبي را يک ارزش بدانيم، فرقي ميان عصر تکنولوژي و جز آن و جود ندارد.البته بايد اذعان کرد که عصر حاضر، ساده زيستي را دشوار ساخته است اما علي رغم اين دشواري، مي توان ساده زيستي را انتخاب کرد و در عين فعاليت اقتصادي و بهره مندي از مواهب علمي اين عصر، اسير ماديات نشد.
4) مجازات فزون طلبی و پاداش ساده زیستی: پیامبر خدا(ص) می فرمایند: هرکس حلال دنیا را برای فزون طلبی و فخرفروشی بخواهد، خدا را دیدار خواهد کرد، در حالی که از او خشم ناک است و هر کس آن را به منظور حفظ آبرو و خویشتن داری بطلبد، روز قیامت در حالی که چهره اش چون ماه شب چهارده می درخشد، در آن صحنه ظاهر می شود.(9)
۱- بهترینان امت پیامبر خدا(ص): پیامبر در سخنی فرمود: «بهترینان امت من، اشخاص قانعند و بدترین آنها، طمع کاران».(10)
۲- ثمره قناعت: امام حسین(ع) می فرماید: «قناعت، مایه آسایش تن است».(11)
امام باقر(ع) می فرماید: «کسی که به آنچه خدا روزی اش کرده قانع باشد، او از توان گرترین مردمان است».(12)
۳- پاداش قناعت: از امام صادق(ع) نقل است که فرمود: «کسی به معاش و ]روزی[ اندک خدا خرسند باشد، خداوند به عمل اندک او خرسند می شود».(13)
امام رضا(ع) در پاسخ به این پرسش که قناعت چیست؟ فرمود: «قناعت، موجب خویشتن داری و ارجمندی و آسوده شدن از زحمت فزون خواهی و بندگی در برابر دنیاپرستان است».(14)


پی نوشت ها:
1. سيري در نهج البلاغه، ص 214.
2. عبدالواحد بن محمد تميمى آمدى، غرر الحكم و درر الكلم، ج1، ص291، دفتر تبليغات اسلامى قم، 1366ه.ش.
3. همان، ج2، ص384.
4. اعراف (7)آيه ي 31.
5. ناصر مكارم شيرازي، تفسیر نمونه، دارالكتب الاسلاميه ، 1374 هـ.ش، ج6، ص 148.
6. مجلسی، بحارالانوار، ج16، ص249، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم،1403ق.
7. کلینی، محمدبن یعقوب بن اسحاق، کافی، ج6، ص439، (ط-دارالحدیث)، دارالحدیث، چاپ اول، قم1429ق.
8. مصطفي دلشاد تهراني، سيره ي نبوي، دفتر اول، ص 327.
9. ابوالحسن ورّام بن ابی فراس، مجموعه ورّام، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1369،چ 1، ج 1، ص 289.
10. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة، حمیدرضا شیخی، دارالحدیث، 1379، چ 2، ج 10، ص5055، ح 17141.
11. همان، ح 17163.
12. همان، ح 17151.
13. همان، ص 5059، ح 17170.
14. همان، ص 5057، ح 17165.