گفتگو با دکتر عرفان نظرآهاری

گفتگو با دکتر عرفان نظرآهاری
 مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی

**** به عنوان اولین سوال، علت اصلی اینکه به این مسیر قدم گذاشته اید را برای ما بفرمایید.

نمی دانم منظورتان از این مسیر کدام مسیر است. آنچه در آن به سر می بریم مسیر زیستن است و پایانی جز او ندارد. سفری که مبدا و مقصدش اوست. ما هر کدام مسافرانی هستیم که علت حضورمان لطف اوست.

تو مسافری روان کن، سفری به آسمان کن        تو بجنب پاره پاره، که خدا دهد رهایی

به مقام خاک بودی، سفر نهان نمودی            چو به آدمی رسیدی، هله تا به این نپایی

من هم یکی از این خیل مسافرانم که در پیچ و خم این مسیر در حرکتم. در جستجوی نوری و نشانه ای...

ادامه نوشته

مصاحبه با آیت الله شیخ محمود امجد

مصاحبه با آیت الله شیخ محمود امجد

 

شجاعت اخلاقی امام

حرف مرد دوتاست!


استاد محمود امجد: حضرات معصومین(ع) به حضرت امام خمینی مبتهج بودند

 

 مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی

** لید مصاحبه:

اینبار متفاوت از همیشه در ایام گرامیداشت معمار بزرگ جمهوری اسلامی با یکی از سالکان الی الله و یکی از شاگردان معنوی امام، علامه طباطبائی، آیه الله حاج آقا رضا بهاء الدینی و آیه الله بهجت به گفت و گو نشستیم.

آنچه فراروی شماست متن مصاحبه ای است که به مناسبت دهه فجر با آیت الله استاد شیخ محمود امجد، در خصوص مبانی و سیره عملی و شاخصه های شخصیتی امام خمینی صورت گرفته است.

ادامه نوشته

شاخصه های شخصیتی حضرت امام

شاخصه های شخصیتی حضرت امام

[به مناسبت ایام دهه فجر]

مصاحبه با استاد سید جمال الدین باستانی

بیوگرافی

حجت‌الاسلام و المسلمین سید جمال الدین باستانی استاد دروس خارج حوزه علمیه قم، از شاخصه های شخصیتی امام خمینی در زندگی فردی و اجتماعی، جایگاه حضرت امام در حوزه علمیه، هدف از تشکیل حکومت اسلامی، رمز موفقیت در مبارزات و رهبری، سخن گفته است.

وی در این مصاحبه یکی از نکات مهم رهبری امام را تلاش جدی بر همراهی خواص جامعه با انقلاب و حرکت مردم دانسته است و راه ماندگاری شخصیت امام را در نقد گذشته می داند.

  مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی


** بی مقدمه، وارد سؤالات مربوط به موضوع می شویم. شاخص ترین بعد شخصیتی حضرت امام را در زندگی فردی و اجتماعی در چه می بینید؟

در بعد فردی، امام خمینی انسانی عامل به وظیفه است که هیچ چیز برای او جز عمل به تکلیف الهیش مهم نیست. اگر زندگی ایشان را ببینیم، در هر وادی ای قدم گذاشت تنها تا جایی پیش رفت که احساس کرد وظیفه دارد، و به همین خاطر بسیاری از کارهایش را ناتمام گذاشت تا مبادا به تکلیفش لطمه وارد شود. خود این یک مجاهده است.

اگر زیاده روی نکرده باشم عرض می شود مرحوم امام تنها یک کار را در زندگی تمام کرد، و همه چیز خود را فدای آن نمود، و آن سرنگونی رژیم پادشاهی در کشور ایران، به طریقی بود که به آن اعتقاد داشت؛ یعنی انقلاب مردمی بر پایه دین.

امام در برهه ای از زندگی خود احساس وظیفه کرد تا کشور را و دین را نجات دهد. در این راستا، احساس کرد اشتهار او به فلسفه در اعتماد علما به او لطمه وارد می آورد، و به همین خاطر آن را نیمه کاره رها کرد و به فقه رو آورد، تا جایی که این بنده از یکی از مجتهدین تهران ـ خدا رحمتشان کند ـ مستقیما شنیدم که وقتی با سید مصطفی خمینی اسفار مباحثه می کردیم. در وسط یک بحث دشوار، من از ایشان خواستم نظر امام را جویا شود. سید مصطفی در جواب گفته بود امام پاسخ سؤالات فلسفی من را در خانه هم نمی دهد، چرا که تصمیم گرفته از او در فلسفه مطلبی نقل نشود.

یا در فقه، هیچگاه نمی بینیم در فکر شرح عروه برآید و یا یک دوره فقه بگوید. دو دوره و نیم اصول می گوید، ولی از نوشته ای که در اصول دارد پیداست که آن را بیشتر برای مراجعات بعدی خود نوشته، نه این که بخواهد یادگاری از خود بجا گذارد. چند بحث پراکنده و کم و بیش دشوار از طهارت، و یک بحث کوچک ـ و البته مهم و مرد افکن ـ از صلوه، و بعد یک دوره مکاسب، که اگر انقلاب یکی دو سال زودتر واقع می شد آن هم نیمه کاره می ماند. در بحثهای فقهیش دقت هست، ولی تعهدی به استیعاب و شمول نیست. در کنار این مباحث، تلاش کرد بعضی زوایای مغفول مانده فقه، مثل تقیه، و به خصوص تقیه مداراتی، باب امر به معروف و نهی از منکر، جزائیات فقه، و در نهایت ولایت فقیه إحیا شود؛ همانها که به نظر ایشان برای مبارزه مفید می رسید.

در عرفان نظری هم قصه همین طور است. در عرفان عملی هم تا جایی وقت گذاشت که احساس وظیفه کرد. امام در کمالات معنوی، بیشتر آنچه بدست آورد از عمل به وظیفه بود، و نه سیر و سلوک رائج تحت نظر استاد.

مرحوم امام این استعداد را داشت که اگر ممحض در هر یک از این موضوعات می شد، در آنها صاحب مکتب شود، ولی وقتی وظیفه اش را در مطلب دیگری احساس کرد، در میانه راه دست کشید. البته امام مدرس همه این علوم بود، ولی نمی توان گفت صاحب مکتب است.

در یک کلمه، امام از برهه ای از زندگی شریف خود، وظیفه شرعیش را نجات کشور و دین در دنیای معاصر دید، و همه چیز را در راستای آن تعریف و ارزش گذاری کرد.

این سخن برای آن مهم است که اولا رفتار امام را بهتر بفهمیم و تحلیل کنیم، و ثانیا انتظاراتمان را از امام تعدیل کنیم تا در غیر آن چه همت بر آن داشت، از او انتظار نداشته باشیم. مرحوم امام در پاسخ بزرگواری که در مقام انتقاد به ایشان گفته بودند فلان رفتار در تاریخ وجهه ناخوشایندی بجا می گذارد، فرمود من نگران وظیفه ام، نه این که در تاریخ چه نامی از ما می ماند. کاری به صحت و سقم این پاسخ، به نگاه موضوعی، ندارم، ولی وقتی بدانیم این پاسخ در جایی بود که مرحوم امام احساس خطری برای انقلاب کرده بود، به خوبی بر ما معلوم می شود همت اصلی امام چه بوده، و این تا چه حد، امور دیگر را برایش بی قدر کرده بود.

** جایگاه حضرت امام را در حوزه علمیه چگونه ارزیابی می کنید؟

ادامه نوشته

گفتگویی با بنده به مناسبتِ برتر شدنِ وبلاگ در کانون وبلاگ نویسان جوان

گفتگویی با بنده به مناسبتِ برتر شدنِ وبلاگ در کانون وبلاگ نویسان جوان

** سلام عرض می کنیم خدمت شما وبلاگ نویس محترم،
 خوشحالیم که در خدمت شما هستیم و تشکر می کنیم از اینکه پیشنهاد مصاحیه با سایت “کانون وبلاگ نویسان جوان” را پذیرفتید. برای آغاز صحبت، لطفا در ابتدا خودتان را معرفی کنید وبفرمایید چند سال دارید و در چه مقطعی تحصیل می کنید؟
بنده هم عرض سلام و احترام دارم به شما عزیزان که با نیّتی خیر، توانستید جوانان زنجانی را در این کانون جمع کنید.
بنده مصطفی سلیمانی، متولد 1363، زنجانیُ الأصل، زاده و ساکن قم هستم.
در حال حاضر مشغولِ تدریس در دانشگاه حکمت(قم) و دانشگاه شهید مطهری در وزارت دفاع(تهران) هستم.

** چند سال است که در حوزه علمیه تحصیل می کنید؟
از سال 78 وارد حوزۀ علمیۀ قم شده ام، یعنی 14 سال است که طلبگی هویّتِ من است و در حالِ حاضر مشغولِ تحصیل و تحقیق در دروسِ خارج اصول و فقه می باشم.
ضمناً در مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی هم مشغول به خدمت در امر پاسخگویی می باشم.

** سخت های دنیای  طلبگی چیست؟
دنیایِ طلبگی و سختی هایش برای خود عالَمی دارد که برای عموم مشخص و واضح است و احساس می کنم تبیینِ دوبارۀ آن، مسأله را کلیشه کند. اگر اجازه دهید می خواهم از زوایۀ دیگر به سخت هایِ دنیایِ طلبگی نگاه کنم.
از کجایش برایتان بگویم؟
از کم کاری هایِ خودمان در مسایل معرفتی؟!
از حل نشدنِ مشکلاتِ مردم؟!
از مشاوره هایِ جانسوز برخی از عزیزان؟!
از انتظاراتِ مظلومان که پناهی جز آه به سمتِ خدا ندارند؟!
از بد برخورد کردن و بد عمل کردنمان با جوانان و ایجادِ فضای دین گریزی و بعضاً دین ستیزی؟!
از تحمّل نکردنِ قول مخالف و دگراندیشان؟!
از تکبّر و غرورهای کاذبی که حالت اشمئزازِ دیگران را به دنبال دارد؟!
و ... .

** از چه زمانی لباس روحانیت  می پوشید و حستون نسبت به لباس چیه؟
بنده هنوز به صورتِ کامل و همیشگی، توفیقِ پوشیدنِ لباس طلبگی را نداشته و صرفاً ایام تدریس و تبلیغ، به قولِ طلبه ها ملَبَّس می شوم.
اما زمانی که این لباس را بر تن می کنم، حسِّ نوکریِ مردم در من تقویت می شود. در واقع این لباس، لباسِ خدمت است نه فخرفروشی و خدایی نکرده مسایلی که امروزه بعضاً مشاهده می شود! این لباس باید گره گشایِ مشکلاتِ مردم باشد.
شخصی که لباس آقا رسول الله(ص) را بر تن می کند، در واقع رویِ پیشانیِ خود نوشته است: «من رهرویِ پیامبر خدا و اهلبیت عصمت و طهارت هستم!»
استاد گرانقدری دارم به نام حاچ سید محمود ابطحی که زندگیِ طلبگی و شخصیِ خود را تا حدودِ زیادی مدیون نفسِ گرم ایشان می دانم. ایشان بارها از آیت الله امجد نقل می فرمودند که:
«وقتی لباسِ طلبگی را بپوشید که عرضۀ فحش خوری داشته باشید! و بتوانید تحملِ قولِ مخالف را کنید!»

ادامه نوشته

گفتگو و مصاحبه با دکتر محسن کمالیان

گفتگو و مصاحبه با دکتر محسن کمالیان

بیوگرافی:

دکتر کمالیان فردی با دغدغه های فراوان نسبت به آراء و اندیشه ها و سرنوشت امام موسی صدر است وی تا کنون تحقیقات و تألیفات فراوانی را در مورد این شخصیت ارزنده جهان اسلام داشته است. ایشان در گفتگویی با حریم امام به راز ماندگاری ایشان و جلوه های عملی و اخلاقی او و قضاوت دیدگاه ها و اشتراکات دیدگاه های میان امام صدر و مرحوم امام خمینی (س) اشاره می نماید.

مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی

*چطور با امام موسی صدر آشنا شدید؟ از رابطه تان بفرمایید!
**من ارتباط خاصی واقعش با ایشان نداشتم. آن موقع بچه بودم و آلمان زندگی می کردیم. قبل از ده سالگی که به ایران آمدیم و چند بار که ایشان به آلمان و منزل ما آمدند یا در جاهای دیگر مثل منزل آقای طباطبایی دو سه بار دیدمشان. هیچ ارتباط خاصی هم با ایشان نداشتم. تا بعد از انقلاب که بنده چهارده پانزده سال داشتم. بودم. سن نوجوانی دوره خاصی است و علاقه و کنجکاوی های خاصی دارد. این دقیقاً مقارن شد با قضیه ناپدیدشدن ایشان که در روزنامه ها انعکاس پیدا کرد. از آن جا علاقه قلبی من شعله ور شد و دیگر کنجکاو شدم که چه اتفاقی افتاده و مگر می شود آدمی با این مشخصات و خصوصیات به این راحتی دزدیده شود. این برایم خیلی عجیب بود. از هر کسی در مورد وضعیت ایشان سؤال می کردم. تا انقلاب پیروز شد و آقای دکتر چمران و آقای طباطبایی به ایران آمدند. دکتر جمران وقتی آمدند در همان دو سه روز اول یکی دو تا سخنرانی چندساعته در مورد وضعیت لبنان و شخصیت امام موسی صدر کردند که از رادیو پخش شد. خب دکتر چمران از دل حرف می زد. حرفی که از دل بلند شود به دل هم می نشیند. به هر حال صحبت های ایشان موجب شد علاقه من تشدید شود. بعد آقای طباطبایی هم این طرف و آن طرف صحبت های مختلفی داشتند که در مجموعه مرا به امام موسی صدر نزدیک تر کرد. این اولین جرقه های آشنایی جدی من با ایشان بود. آقای صدر جزء آدم هایی است هرچه به ایشان نزدیک می شوی علاقه و ارادتت به ایشان بیشتر می شود. بعضی از آدم ها عکس این هستند. از دور آدم های جذابی اند ولی وقتی به ایشان نزدیک می شوی و وارد زندگی خصوصی شان می شوی، با چیزهایی مواجه می شوی که تو را شوکه و زده می کند. الان که سی و خرده ای سال می گذرد، هر چقدر بیشتر در مورد ایشان می دانم ارادتم به ایشان بیشتر شده است.
*امام موسی صدر در دل نسل جوان امروز، که زمان ایشان را درک نکرده است، جا دارد. راز ماندگاری ایشان چیست؟
**چند چیز است. اول فکر و اندیشه اش است. البته افراد دیگری هم همان فکر و اندیشه را داشتند و دارند. پس فقط فکر نیست. در کنار آن اخلاق ایشان است. اخلاق ایشان فوق العاده است. اخلاق و اندیشه در کنار هم دلیل مهم ماندگاری ایشان است. هر یک از این دو به تنهایی کارساز نیست. الان نگاه کنید مردم در انتخابات اخیر به اعتدال و اخلاقگرایی رأی دادند. منتها سی و پنج سال طول کشید تا به این جا رسیدیم. البته اگر بی انصافی نکنم باید بگویم از دوران حضرت امام این داستان شروع شد. حضرت امام و در اوایل انقلاب شهید بهشتی و شهید مطهری هم دقیقاً همین طور بودند. بعد از آن این مسائل فراموش شد و برای چند دهه اخلاق و اعتدال و عقلانیت نقطه مغفول ما بود. خب امام موسی صدر بدون این که این تجربه ها را بگذراند، از همان ابتدا چنین بود. البته تربیت خانوادگی و محیط ایشان بسیار در این زمینه تأثیر داشت. منظورم محیط شهر و حوزه و مدرسه نیست. در این شهر و حوزه و مدرسه هم همین آقایانی که الان با آن ها مشکل داریم بار آمدند. پس بیشتر از همه همان اصالت خانوادگی و محیط خانوادگی امام موسی صدر تأثیرگذار است. ایشان از اول با اخلاق برخورد می کرد. اصالت را آدم کاملاً حس می کرد در رفتارشان. چه در ایران چه در نجف و چه در لبنان. ایشان هیچ وقت در لبنان در فکر و رفتارش افراط نبود. همیشه اعتدال و اخلاق را رعایت می کرد. مخالفین امام موسی صدر که نوعاً از علمای شیعه در لبنان بودند می گویند که این سید با این اخلاقش ما را به راه آورد. می گویند ما هرچه به ایشان بیشتر حمله کردیم و بیشتر ایشان را تحت فشار گذاشتیم و سعایت کردیم ایشان محبتش به ما بیشتر شد. نه فقط از حقوق اجتماعی محرومشان نمی کرد و آن ها را تحت فشار نمی گذاشت، محبتش را به آن ها بیشتر می کرد. مثلاً وقتی مکه می رفت بعضی از روحانیونی که به شدت مخالفش بودند را با اصرار با خود می برد. مثلاً مقید بود بعضی از روحانیون منتقد و مخالفش که مثلاً بیست و پنج سال بزرگ تر از او بودند را در هر جلسه ای که بود می برد. با این که رهبر شیعیان و رئیس مجلس اعلای شیعه بود، اگر وقت نماز می شد آن ها را جلو می انداختن و پشت سرشان نماز می خواند. آقای صدر این طوری بود. با دوست و دشمن با اخلاق برخورد می کرد. جاذبه ایشان فوق العاده زیاد بود. همان جمله قشنگ شهید بهشتی که دافعه در حداقل و ضرورت و جاذبه در حداکثر امکان. این دقیقاً کاری است که آقای صدر انجام می داد.

ادامه نوشته

گفتگو و مصاحبه با دکتر سید صادق طباطبایی

گفتگو و مصاحبه با دکتر سید صادق طباطبایی

http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_14732.jpeg

بیوگرافی:

دکتر صادق طباطبایی خواهر زاده امام موسی صدر، مردی سرشار از دوستی و مهربانی با سینه ای مملوّ از اسرار و خاطره است.
حریم امام در آستانه سالگرد ربوده شدن شخصیت کم نظیر جهان اسلام «امام موسی صدر» در گفتگویی با ایشان مباحثی نظیر مبانی فکری و روشی امام صدر و نسبت او با حکومت اسلامی و نظریه ولایت فقیه و نگاه او به لیبرالیسم و اندیشه انسان محوری ایشان را مورد بحث و بررسی قرار داد.

مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی و سید محمد حسن مخبر

ازچه زمانی با امام موسی صدر مانوس شدید؟
*خوشبختانه این توفیق را داشتم که از هشت نه سالگی آقای صدر را درک کردم. آن موقع هنوز مرحوم آیت الله صدر زنده بودند. نسبت ایشان با مرحوم آقا و عنایت مرحوم آقا به ایشان، نیز تفاوتش با برادر بزرگترش حاج آقا رضا برای من روشن بود. بعد هم به شدت مورد لطف و عنایت ایشان بودم. البته نه تنها من که خواهرزاده ایشان می شوم؛ با تمام خواهرزاده ها و برادرزاده هایشان یک رابطه خاص و متفاوتی نسبت به یکدیگر، برقرار می کردند. بر اساس چیزی که در ما می دید، رابطه اش را برقرار می کرد. به هر حال در من خیلی اثرگذار بود. زمانی که ایشان به لبنان رفتند، سال بعدش دیپلم گرفتم. بعد که به آلمان رفتم تقریباً هر سال ایشان را می دیدم. ایشان در کنگره های بین المللی که شرکت می کردند، اصرار داشتند یک سفر به آلمان بیایند و دو سه هفته آن جا باشند. توسط من با جاهای مختلف آشنا می شدند و در جلسات مختلف هم شرکت می کردند. وقتی هم که انجمن اسلامی را تأسیس کردیم، بهره برداری چندجانبه از ایشان داشتیم؛ نه تنها عقیدتی بلکه حتی مالی.
*تبیین مبانی فکری و روشی امام صدر امروزه مخصوصاً برای نسل جوان ضرورت دارد. نسبت امام صدر با حکومت اسلامی و مشخصاً نظریه ولایت فقیه چیست؟ اصلاً ایشان به دنبال چنین چیزی بودند یا نه؟ چون سند روشنی در این باره موجود نیست. هرچند شاید بشود از برآیند رفتارها و روششان اعتقاد ایشان را به دست آورد، این حدس ها کافی نیست.
**آقای دکتر کمالیان تا حدودی به این مسئله پرداخته است. اما نکته اصلی این است که زمان ربوده شدن امام صدر هنوز این مباحث مطرح نشده بود. البته بحث ولایت فقیه را امام در نجف عنوان کرده بودند که من، بر اساس گفتگوهایی که با امام، دایی جان و آسید محمدباقر صدر داشتم، استنباط حکومتی از آن نمی کنم. به هر حال چند نکته را در رفتار امام صدر دیدم. سال های اول فعالیتمان خیلی درگیر چپ عقیدتی بودیم و خیلی هم در اقلیت بودیم. خوراک فکریمان کم بود. مطالب فکری کم داشتیم. فقط آثار شرکت انتشار و این ها بود که جوابگو نبود. چند نفری که بودیم که می خواستیم با همه مجموعه جریان دانشجویی در اروپا در بیفتیم و پایه های انجمن های اسلامی را قوی کنیم. ناچار بودیم خودمان به فکر بیفتیم. مثلاً من در نوزده سالگی سعی کردم پاورقی های آقای مطهری بر کتاب «روش رئالیسم» آقای طباطبایی را بخوانم و بفهمم که با بچه های سوسیالیست کمونیست در بیفتیم و بتوانیم پاسخگو باشیم. در حالی که رشته تحصیلی ام شیمی بود که ربطی به این موضوع نداشت. در یکی از برنامه هایی که در آلمان با ایشان داشتیم به دایی جان(امام موسی صدر) گفتم: «حالا ماتریالیسم دیالکتیک را بگذاریم کنار و کاری به هگل و این ها نداریم. اگر مسئله اعتدال، توزیع ثروت، ارزش افزوده و این ها را از اقتصاد سوسیالیسم بگیریم و یک خرده تر و تمیز و مرتبش کنیم چه اشکالی دارد؟ به نظر شما می توانیم روی این زمینه کار کنیم یا نه؟» گفتند: «اصلاً در این فکر نرو! شک هم به این مسائل نکن! چرا اسلام نه؟ چرا حکومت اسلامی نه؟» گفتم: «آخه چیزی نداریم». گفت: «چرا چیزی نداریم؟ مگر دیگران چیزی داشتند که الان حکومت کمونیستی و سوسیالیستی درست کردند؟ خیلی هم داریم. فکر کن! بیندیش! ما کمک می کنیم! سؤالی داری مطرح کن! ارتباطت را با آسید محمدباقر زیادتر کن! آسید محمدباقر فقه اش فقه حکومتی است. هر سؤالی هم داری با من در میان بگذار! با کمال میل هر وقت هم مشکلی داشتید می آیم و گفتگو می کنیم». چون آن زمان به خاطر فعالیت های سیاسی دیگر نمی توانستم به ایران بیایم. این اولین بار است که من از ایشان بحث حکومت اسلامی را شنیدم. بعد خود ایشان در لبنان با این مسئله درگیر شد. اولین مسئله ای که ایشان با آن درگیر شد ارتقاء جایگاه شیعیان بود. شیعیان یک اقلیتی بودند. آن هم در شرایطی که در لبنان مسیحیت قدرتمند، بزرگان مسیحی، شعرای بزرگ، اندیشمندان سنی، اندیشمندان مارکسیسم و کمونیسم در فضای روشنفکری دانشگاه ها در لبنان حاضر بودند و مخرج مشترک همه شان ضدیت با شیعه بود. حتی این ها موفق شدند جوان های شیعه را به احزاب کمونیستی بکشانند؛ به دلیل آن حس عدالت طلبی که در جوان های شیعه بود. چمران این مسئله را خیلی خوب در نوشته هایش شکافته است. خب در چنین شرایطی یک طلبه جوان 30 ساله از قم به لبنان می رود. و این ها با او در می افتند. اما نه تنها موفق نمی شوند، بزرگان و صاحبان آن اندیشه، مفتونش می شوند. آنچنان که همه جا با عزت و شکوه و احترام با او رفتار می کنند. هدف ایشان بالابردن جایگاه شیعه بود اما با جریان سنی و تسنن درگیری لفظی نداشت. آن زمان برنامه نماز جمعه از رادیو تلویزیون لبنان پخش می شد. جایگاه ایشان طوری بود که وقتی به مفتی حسن خالد شیخ اعظم می گوید: «یک هفته شما نماز بخوانید یک هفته من». او خجالت می کشد جواب نه بدهد. در برنامه دعای سحر یا چیزهای دیگر همین طور. نیز در برنامه افطار. خب در مغرب و افطار چند دقیقه ای بین شیعه و سنی اختلاف است. یک بار امام موسی صدر به محفلی که بزرگان اهل تسنن جمع بودند، دعوت می شود.

ادامه نوشته

مصاحبه ای زیبا پیرامون تربیت فرزند

مصاحبه ای زیبا پیرامون تربیت فرزند

سایت فرهنگی و مذهبی نگار 

 

هفت سال اول زندگی

گفتگو با حجة الاسلام و المسلمین دکتر محمد رضا حاتمی

گفتگو با حجة الاسلام و المسلمین دکتر محمد رضا حاتمی

بیوگرافی: تولد امور تربيتي را بايد به شهيدان رجايي و باهنر نسبت داد كساني كه در دوران تصدي وزارت آموزش و پرورش در سال 1359 شمسي اقدام به تأسيس ستادهاي امور تربيتي در مدارس كردند تا دانش‌آموزان را به ارزش‌هاي اسلامي ترغيب كنند.
به مناسبت هفته امورتربیتی و تربیت اسلامی خدمت استاد محترم حجة لاسلام و المسلمین دکتر محمد رضا حاتمی رسیده ایم تا از دغدغه های تربیتی ایشان در مسایل مختلف استفاده کنیم.
دکتر محمد رضا حاتمی، در حال حاضر مسؤل اداره کل تربیتی جامعه المصطفی می باشد؛ و پیش از این نیز مسؤلیت‌ دفتر نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌های آزاد استان یزد، واحد مشاوره موسسه امام خمینی(ره) و گروه روانشناسی مؤسسه مهدویت را بر عهده داشته‌ است.

به مناسبت هفته امورتربیتی و تربیت اسلامی

مبانی تربیتی حضرت امام(س)، بدون کم و کاست مبتنی بر آموزه‌های اسلامی است.

 مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی

***** با تشکر از شما که در این گفتگو شرکت کردید به عنوان مدیر تربیتی اداره کل تربیتی جامعه المصطفی العالمیه، بفرمایید ملاك و معيار براي برنامه نويسي، ارزيابي و ارائه پيشنهادات تربيتي چيست؟
به نام خداوند بخشنده و مهربان
از این‌که بنده حقیر را لایق مصاحبه دانستید از شما تشکر می نمایم و امیدوارم که همه این تلاش ها مورد رضایت خداوند متعال واقع شده و گامی در جهت تحقق ارزش‌های الهی باشد.
اگرچه تربیت‌مداري عنصر جدايي‌ناپذير، بنياد و زيربناي انديشه‌ها و اصول حوزه‌های علمیه در عرصه تعليم و تربيت بوده است. اما با نگاهي گذرا به وضعيت موجود، به نظر مي‌آيد که در حاشيه بودن تربيت و نگاه غير سيستمي و فردي به اين عرصه، از چالش‌‌هاي اساسي آن مي‌باشد.
در همین راستا جامعه‌المصطفی با شعار «آموزش تربیت مدار پژوهش محور» پيشگام شد تا طرحي را تدوين نمايد كه اصول و مباني نظري و عملياتي تربيت در قالب نظام‌نامه به عنوان منشور و قانون اساسي تربيتي تدوين گردد. چنین طرحی مي‌كوشد با رويكرد سيستمي و مجموعه‌اي به مقوله تربيت نگاه کند و با تبيين نقش و تعيين اولويت‌‌ها و ساحت‌های تربیتی، نظام‏نامه تربيتي را تدوين نمايد.
اين طرح هم اكنون با عنوان «نظام‌نامه تربيتي جامعه المصطفي  العالميه» تدوين شده و به منظور ارتقا و بهبود وضعيت تربيتي جامعه هدف، در اختيار علاقمندان قرار گرفته است.
***** نكات كليدي اين نظام‌نامه چه مي‌باشند؟
نظامنامه مشتمل بر شش فصل است. در فصل اول به بيان مساله، ضرورت، اهداف، سوالات و تعاريف پرداخته شده و فصل دوم به بيان مباني تربيت اختصاص يافته است. در فصل سوم تا پنجم اصول، ساحت‌ها و روش‌هاي تربيت اسلامي معرفی شده اند و در فصل ششم به سياست‌ها اشاره مي‌شود. بدین ترتیب نکات کلیدی عبارتند از:
1- تأکید بر تربیت شخصيت جامع، متعادل و متوازن طلاب
2- اصول و مباني تربيت اسلامي
3- ساحت‌هاي تربيت اسلامي
4- روش‌هاي تربيت اسلامي
***** براي نهادينه كردن مباحث تربيتي چه بايد كرد؟
الف) در سطح اساتيد: استادمحوری و الگوپذیری از اساتيد محور اصلی تربیت شاگردان مهذب و متربیان خود ساخته در اعصار مختلف در حوزه‌های علمیه به شمار می‌رود. تربيت و روش‌های آن نیز بر فرایند رابطه عاطفي استاد و شاگرد استوار بوده است. برای ایجاد انگیزه بیشتر در اساتید و استفاده از نظرات ایشان در خصوص مسایل تربیتی، نشست‌هایی متناسب با ساحت‌های تربیتی در واحدهای آموزشی برگزار شده و نهایتاً در یک اجلاس تربیتی سراسری، مباحث مورد توجه تمامی اساتید محترم قرار خواهد گرفت. 
ب) در سطح طلاب: فعاليت‌هاي تربيتي در ساحت های مختلف، تعريف شده و برای تحقق اهداف هر ساحت برنامه هایی مورد اجرا قرار می‌گیرد. در این مجال به تعدادی از برنامه‌ها اشاره می‌کنم:
در ساحت تربیت اعتقادی و عبادی؛ برگزاری نمازهای جماعت سه گانه، تأکید بر انجام نماز شب، مراسم دعا و زیارات، اعتکاف، حلقه‌های معرفتی و پرسش و پاسخ و ....
در ساحت تربیت اخلاقی معنوی؛ طرح بزرگ مربیان اخلاقی، دروس اخلاق عمومی، برنامه‌هاي مطالعاتي مانند انديشه مطهر و .....
در ساحت تربیت جسمانی؛ توجه به برنامه غذایی، بهداشت و سلامت، توجه به ورزش همگانی و قهرمانی و.....
 و همچنین براي كمك به رشد و توسعه توانمندي‌ها و پيشگيري از مشكلات و در نهايت درمان مشكلات نیز مشاوره‌های روانشناختی به صورت تخصصی در حال انجام می‌باشد.

ادامه نوشته

مصاحبه های صورت گرفته توسط آپاندیس قلم

مصاحبه های صورت گرفته توسط آپاندیس قلم


	هر قاصدکی یک پیامبر است.
 

  مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی

مصاحبه و گفتگو با استاد سید جمال الدین باستانی

مصاحبه و گفتگو با استاد احمد عابدی

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام سید حسن آقامیری

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام سید محمدباقر ابطحی

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام والمسلمین علی نظری منفرد

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام و المسلمین یوسف غلامی

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام شیخ علی غفاری

و...

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام و المسلمین یوسف غلامی

مصاحبه و گفتگو با

حجة الاسلام و المسلمین یوسف غلامی

حجاب یک پوشش نیست، بلکه یک رفتار است!

لید مصاحبه و بیوگرافی
حجة الاسلام والمسلمین یوسف غلامی، نویسنده و مشاوری است که در زمینه حجاب، دغدغه و تحقیقات میدانی زیادی داشته است که از ثمرات آن موارد می توان به کتاب های «راز یک فریب»، «جلوه نمایی زنان و نگاه مردان» «هدیه مادر»، «باغ پرندگان» اشاره کرد.
امتیاز و تفاوت تألیفات استاد غلامی با بقیه کتاب های موجود در زمینه حجاب، دارا بودن تحلیل های روانشناختی و جامعه شناختی در کتاب هایش می باشد.
به مناسبت سالگرد واقعه کشف حجاب، در محضر این استاد به بررسی مسایل اجتماعی حجاب پرداختیم.

 مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی


***** با تشکر از شما که در این گفتگو شرکت کردید؛ لطفاً در مورد سوابق کاری تان پیرامون حجاب، مطالبی را که ضروری می دانید، بفرمایید.
من حدود 18 سال است با تحقیق میدانی و نظرسنجی از مردان و زنان غیر معتقد به حجاب در این باره مشغول فعالیت هستم. طی سفر به چندین کشور با بیش از بیست هزار زن بی حجاب به طور حضوری و غیر حضوری به گفتگو پرداختم و آخرین گفته های آنان را شنیده و به منظور پاسخ گویی به آنها سالیانی است به تفحص پرداخته ام. نتیجه آن کاوش ها را در کتاب «راز یک فریب» نگاشته ام.
******** ویژگی کتابهایی که در زمینه حجاب نوشته اید، با بقیه کتابهای نوشته شده در زمینه حجاب چیست؟
سال ها نویسندگان با تحقیق درباره پوشش دختران و زنان هر یک از دریچه ای به بررسی این پدیده پرداخته اند. امتیاز و تفاوت این کتاب ها، دارا بودن تحلیل های روانشناختی و جامعه شناختی است.
بنده در کتاب «راز یک فریب» با تکیه بر تحقیق میدانی و نظر سنجی از مردان و زنان با پرهیز جدی از تحلیل های سطحی و شعاری، با دلایل قانع کننده و فراخور تفکر امروزیان، آثار پوشیدگی و ناپوشیدگی دختران و زنان را تشریح کرده ام.
در بیان پیامدهای ناپوشیدگی زنان، دشوارترین موضوع برای نویسندگان، نگاشتن مطالبی است که خواندن برای بانوان همسردار سودمند، اما برای دوشیزگان دارای بدآموزی است. از طرفی نمی توان دوشیزه گان را بدون بیان آن مطالب، به درستی به فلسفه پوشش زن معتقد ساخت. با وجود این دشواری، شاید بتوان ادعا کرد که این کتاب «راز یک فریب» نخستین کتابی است که توانسته مسایل ناگفته درباره زنان را بی پرده –اما بدون بدآموزی- برای دوشیزگان تبیین کند.
اما در مورد کتاب «جلوه نمایی زنان و نگاه مردان» باید خدمتتان عرض کنم: از پیچیده ترین پدیده های طبیعت، وجود زن و شگفتی های اندام اوست که چه آن را برهنه سازد و یا به قصد دلبری بپوشاندش، منبع نیرومند ایجاد جاذبه و تحریک امیال غریزی است و بسیار کم رخ می دهد که زن از تعقیب نگاه ها در امان باشد. زمانی که آدمیان تنها به پاره ای از اسرار جلوه نمایی زن پی ببرند، بیش از پیش به ظرافت اندیشه و رفتار زن معتقد خواهند شد.
****** لطف فرموده تعریفی جامع از حجاب و عفاف را بیان کنید؛ خیلی از افراد حجاب و عفاف مترادف هم می دانند و گمان می کنند کسی که حجاب دارد، عفیف هم هست؛ به نظر حضرتعالی حجاب و عفاف یکی است؟
حجاب یک پوشش نیست، بلکه یک رفتار است. رفتاری که یک بخش آن داشتن پوشش مناسب است. بخش های دیگر آن: «متین سخن گفتن با حیا راه رفتن بدون جلوه نمایی وانگیزه خاص و مانند اینها.»
از مترادف شمردن «حجاب» و «عفاف» تعجب می کنم. مانند اینکه کسی بگوید «آب» و «مایع» مترادف یکدیگرند. نمی توان گفت: «عفت کافی است حجاب لازم نیست!» ثمره و نتیجه عفیف بودن با حجاب بودن است. بله می شود که زنی بی حجاب باشد و مراتب پایینی از عفت را هم دارا باشد ولی نه کامل. کمال عفاف باید در همه جوانب رفتار شخص ظهور پیدا کند. آیا شما از زن برهنه در خیابان می پذیرید که بگوید: «من عفت دارم هر چند حجاب ندارم؟» خیر!

 

ادامه نوشته

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام والمسلمین علی نظری منفرد پیرامون اربیعین

مصاحبه و گفتگو با

حجة الاسلام والمسلمین علی نظری منفرد

بیوگرافی و لید مصاحبه

اربعین و نگاه تاریخی به آن بهترین بهانه بود تا سراغ نویسنده و پژوهشگر مسایل تاریخی، حجت الاسلام والمسلمین علی نظری منفرد، برویم. حادثه کربلا و نهضت امام حسین(ع) یکی از بزرگترین قصه های تاریخ اسلام است که استاد در کتاب «قصة کربلا» بدان پرداخته است.
در این گفتگو به اوضاع مسلمانان بعد از حادثه عاشورا، شیوه احیاء فرهنگ عاشورا توسط اسرا و اختلاف علماء در زمینه اربعین پرداختیم.

استاد با روی گشاده و روحیه ای متواضعانه به سوالات ما پاسخ دادند که ثمره اش این نوشتار می باشد.

  مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی
 
***** از فرصتی که در اختیار نشریه «حریم امام» قرار دادید تشکر می کنیم. به عنوان سوال ابتدایی بفرمایید که بنی امیه با چه برنامه و هدفی وارد کربلا شد و صحنه های أسفناک عاشورا را ایجاد کرد؟
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین. بنده هم از این که چنین فرصتی را در اختیار من گذاشتید که بتوانم مطالبی را حول مسأله قیام امام حسین و حوادث مربوط به ایشان را مطرح کنم، تشکر می کنم. من در ابتدا درود می فرستم به روح بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام رضوان الله تعالی علیه، که اساس و پایه گذار این انقلاب اسلامی در کشور بودند؛ همچنین شهدا و کسانی که در تحکیم انقلاب نقش مهمی را ایفا کردند؛ برای آن ها علوّ درجات را از خداوند متعال مسئلت می کنم.
در رابطه با مسئله اوضاع و احوال مردم بعد از شهادت امام حسین علیه السلام، بایستی یک مقداری عقب برگردیم. بنی امیه کسانی بودند که از روز آغاز بعثت در جبهه مخالف پیغمبر خدا قرار گرفتند و تمام سعی و تلاش خودشان را کردند تا اینکه پیغمبر را از میان بردارند. قرآن مجید در این زمینه می فرماید: «وَ إِذْ يَمْکُرُ بِکَ الَّذينَ کَفَرُوا لِيُثْبِتُوکَ أَوْ يَقْتُلُوکَ أَوْ يُخْرِجُوکَ وَ يَمْکُرُونَ وَ يَمْکُرُ اللَّهُ و الله خير الْمَاكِرِينَ» تصمیم به کشتن پیغمبر خدا داشتند و در رأس کسانی بودند که در مکه بر علیه پیغمبر خدا تلاش می کردند. و این تلاش بعد از هجرت با حضور فعال در جنگ بدر  مشاهده می شود. مثل عتبه و شیبه و ولید بن عتبه که این افراد همه از بنی امیه هستند و از کشته شدگان بدر هستند. پسر خود ابی سفیان به نام حنظله بن ابو سفیان هم در جنگ احد و جنگ احزاب که تقریباً رهبری جنگ احزاب را خود ابوسفیان به عهده داشت، حضور داشت. تا اینکه داستان فتح مکه  رخ می دهد و پیامبر از این افراد تعبیر به طلقاء می کند: «اذهبوا انتم الطلقاء» که حضرت زینب کبری سلام الله علیها در مجلس یزید به همین نکته اشاره می کند و استشهاد می کنند: «آمِنَ العَدلِ يَابنَ الطُّلَ  قاء»، چون این ها واقعاً با کارها و سابقه و کارنامه ای که داشتند مستحق کیفر بودند. خوب پیغمبر خدا عفو عمومی دادند. این کسانی که چنین سابقه ای و چنین پرونده سیاهی را در اسلام دارند، با تشکیل سقیفه و روی کار آمدن کسانی که غیر از اهل بیت پیامبر بودند، به تدریج از حاشیه به صحنه آمدند و از صحنه در محور قرار گرفتند و با گذشت یک زمان کوتاه قدرت را در اختیار گرفتند.

 

ادامه نوشته

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام سید محمدباقر ابطحی

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام سید محمدباقر ابطحی 

بیوگرافی

حجت الاسلام «سید محمد باقر ابطحی» در جشنوارۀ سراسری شیوه‌های نوین تدریس معارف دین، رتبۀ اول در رشتۀ تدریس اخلاق را از آن خود کرده، و در اولین جشنوارۀ نوآوری‌های تبلیغ دین با عنوان ابزار انتقال مفاهیم، رتبۀ سوم را کسب کرده است.

وی در حال حاضر علاوه بر تبلیغ، تحصیل و تدریس، طراحی مسابقات فرهنگی و طراحی ابزار کمک آموزشی معارف اسلامی، ویژۀ مربیان حوزوی در حوزۀ علمیۀ قم، مسئولیت مجموعۀ فرهنگی رسول مهر را به عهده دارد و در حوزه تبلیغ دین برای کودکان و نوجوانان فعالیت می نماید.

 نشریه «حریم امام» به مناسبت روز جهانی کودک، این مصاحبه را منتشر می‌نماید.

  مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی

***** نحوۀ ورود شما به این عرصه چگونه بوده و چه سیری را داشته است؟

علاقۀ کار با کودک و نوجوان به دوران کودکی ام باز می‌گردد که در خانواده‌ای مذهبی به دنیا پا گذاشته بودم. به علت رفت و آمد زیاد خواهرزاده و برادرزاده ها که طبق معمولِ خانواده‌های ایرانی به پدربزرگ خود سر می‌زنند، انگیزۀ مشغولیت و برنامه‌ریزی اوقات تفریح آنها در ذهنم ایجاد شد. در حین بازی با بچه‌ها، آموزش‌های مذهبی، فرهنگی و علمی با روش‌های جذاب و بازی بین ما شکل گرفت، و از آنجایی که به هنر علاقۀ زیادی داشتم، سعی می‌کردم که از این عنصر با ارزش در بازی ها استفاده شود، و این برنامه طوری ادامه یافت که بچه‌های اقوام با شور و شوق فراوان در بازی ها شرکت می‌کردند، به گونه‌ای که هنوز هم از آن ایام با خاطرات خوش یاد می‌کنند.
با پایان دوران دبیرستان و ورود به حوزۀ علمیۀ تهران که در محضر آیت الله مجتهدی تهرانی( رحمة الله علیه) بودم، اولین جرقۀ کار فرهنگی با کودک و نوجوان را به صورت رسمی در مسجد پدر مرحومم که امام جماعت آنجا بود، شروع کردم، که در این امر بهترین همراه و همیار بنده مرحوم محمدرضا علایی بود که با تشویق و احترام او، انگیزۀ کار با کودک و نوجوان در دلم دوچندان شد.
این دغدغه تا آنجایی پیش رفت که اجرای برنامه‌های فرهنگی در پایگاه‌های تابستانی چندین مسجد و دبیرستان محل شکل گرفت. پس از گذشت هشت سال از این فعالیت‌ها وارد حوزۀ علمیۀ قم شده و از همان تابستان اول تا کنون در اردوهای فرهنگی تربیتی که به صورت رسمی در کشور برگزار می‌شود، به عنوان مربی دعوت شدم و به اجرای برنامه‌های مختلف و متنوع در معارف دینی با توجه به دغدغه‌هایم پرداختم.
به خاطر تنوع کاری و استفاده از ابزارآلات تبلیغی در اجرای برنامه، از اردوگاه‌های متعددی از بنده دعوت به عمل می‌آید که از مهم ترین آنها می توان به اردوگاه امام خمینی(س) در لواسان، اردوگاه شهید آوینی در اوشان  فشم؛ و برنامه‌های تابستانی ادارات مختلف، از جمله صنایع هوایی ایران و صنایع شهید همت نام برد.

***** آیا در این امر دورۀ آموزشی خاصی گذرانده‌اید یا به صورت تجربی وارد این میدان شده‌اید؟

تا سال 1378 به صورت تجربی و با مشورت فراوان برادر و استاد بزرگوارم حاج سید محمود ابطحی به این کار مقدس می‌‌پرداختم که البته این نظرخواهی و مشورت کماکان ادامه دارد. تا اینکه در سال 1378 در دورۀ تربیت مربی کودک و نوجوان زیر نظر حجت الاسلام راستگو در دفتر تبلیغات اسلامی شرکت کرده و مورد تشویق ایشان و همکاران این مرکز قرار گرفتم و هم اکنون نیز با این مجموعه به صورت تدریس با عناوینی ازجمله «طراحی مسابقات فرهنگی ویژه مربیان روحانی» همکاری دارم.

 

ادامه نوشته

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام سید حسن آقامیری

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام سید حسن آقامیری

بیوگرافی

در یک شب بارانی میهمان سیدی شوخ طبع و متواضع بودیم که دغدغه های فراوانش پشت مباحث گوناگونی که مطرح می کرد، موج می زد.

حجة الاسلام سید حسن آقامیری در عرصه تبلیغ و منبر مطرح و معروف گشته است. این هفته به مناسبت آغاز دهه محرم به پای صحبت های شیرین و بادغدغه ایشان در زمینه هیئت و هیئت داری و منبر و سخنرانی، می نشینیم.

  مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی

***** نحوه ورود شما به عرصه تبلیغ و منبر چگونه بوده است؟ از حال و هوای اولین منبرهایی که داشته اید مقداری برایمان بازگو کنید.

 حجة الاسلام آقامیری: در دوران کودکی نزدیکی محل زندگی ما جلسه ای برگزار می شد. شخصی مقابل درب می ایستاد و به افرادی که در جلسه شرکت می کردند، خوش آمد می گفت؛ برایش فرقی نمی کرد شخصی که وارد می شد کوچک است یا بزرگ، بار اول است که امشب وارد جلسه می شود یا چند بار از جلسه خارج شده و دوباره به جلسه بازگشته است؛ آن شخص برای احترام تمام قد می ایستاد و دست روی سینه اش می گذاشت و با صدای مردانه ای که داشت می گفت: «خوش آمدید!» ما از ادب این مرد بود که هیئتی شدیم. همین نقطه شروع علاقه ام به هیئت و بالطبع روحانیت بود. بعدها پای منبر، آنقدر از بزرگواری های علماء شنیدیم که در ما علاقه ورود به حوزه علمیه ایجاد شد. چهار سال بعد در حوزه علمیه مشغول به تحصیل شدم.

از آنجایی که از طریق منبر و هیئت به حوزه علاقه مند شدم، از همان سالهای اول، ایام تبلیغی را به روستاها می رفتم. اوایل بیشتر از 10 دقیقه نمی توانستم سخنرانی کنم! بیشترین جاذبه ای که داشتم، برخورد صمیمی با مردم بود که البته رعایت این نکته به سفارش پدر عزیزم بود. تا اینکه سر از دانشگاه ها در آوردم. دانشجوها برایشان جالب بود که یک نفر هم سن و سال خودشان با لباس روحانی برایشان صحبت می کرد؛ جسارت جوانی هم چاشنی منبرهای دانشگاه شده بود.

تقریباً 9 سال پیش بود که وارد هیئات قم شدم تا الآن که تقریباً در اکثر جلسات قم سخنرانی کردم.

***** با توجه به تجربه ای که در برخورد با جوانان و هیئات داشتید، جایگاه هیئت را در هدایت جامعه چگونه ارزیابی می کنید؟

 حجة الاسلام آقامیری: در ابتدا باید تعریفمان را از هیئت روشن کنیم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»یعنی من آمده ام برای بیان آخرِ آقایی. مقصد خداست ولی ابزار رسیدن به این هدف، مکارم اخلاق است. چراهایی دینی ما همانند: چرا نماز؟ چرا روزه؟ و چرا هیئت؟ با همین فراز باید تکمیل شود. این روایت در همه زوایای دین جریان دارد.

نخِ تسبیح شریعت محمدی، اخلاق است. پس برای رسیدن به این فراز از زیارت امین الله:«مستنة بسنّة اولیئک و مخالفة لاخلاق اعدائک» این فراز از دعا یعنی تولی و تبرای حقیقی. بر اساس این هدف باید جایگاه هرشخص در هیئت تعریف شود. منبر به عنوان زبان گویای دین باید سرشار از این تولی و تبری باشد و روحانی خارج از منبر هم مصداقِ عملی این خصائص باشد. هیئت با این تعریف می شود کلاس درس! می شود مکتب خانه؛ می شود دانشگاه؛ می شود حوزه علمیه.

با این اوصاف جایگاه هیئت در هدایت معلوم می شود. یکی از مراکز مهم و اثرگذارِ در روند کلی تکامل جامعه همین فضاها و هیئات مذهبی است. مثلاً آیتالله طالقانی قبل از انقلاب مسولیت هیئتی را به عهده داشت که در آن تفسیر قرآن می گفت. او از یک دست فروش بازار تهران، یک معلم ساخت که بعدها وزیر آموزش و پرورش شد و طولی هم نکشید که رئیس جمهور شد که خاطره رئیس جمهوری اش هنوز کام مردم ما را شیرین می کند. البته در این زمینه حرف هایی هم هست که شاید بعداً به مقتضای بحث بدان اشاره کردم.

 

ادامه نوشته

مصاحبه و گفتگو با استاد احمد عابدی (زید عزه)

مصاحبه و گفتگو با استاد احمد عابدی (زید عزه)

 ۞ مصاحبه کننده: مصطفی سلیمانی

از سال 1377 مشغول به تدریس خارج فقه و اصول، اخذ دکترای فلسفه از دانشگاه تهران، تدریس در مقطع کارشناسی ارشد در دروس فلسفه و علوم قرآنی در دانشگاه، سابقۀ 91 ماه جبهه، دارای «نشانِ فتح» عملیات فتح المبین از سوی فرمانده کلّ قوا و از همه مهم تر، استاد وارستۀ اخلاق و ریاست محترم پژوهشکدۀ حج و زیارت، بهانۀ ما برای انتخاب ایشان برای این گفتگو بود.
آنچه پیش رو دارید، مصاحبه ای است که با جناب حجت الاسلام والمسلمین دکتر احمد عابدی تحت عنوان «تبیین ابعاد عبادی و معنوی حج» صورت گرفته است.
در یک غروب پنج شنبه، مهمان این استاد متواضع و خوش بیان بودیم تا این صفحات را از گرمای صحبت های ایشان سرشار کنیم.


۞  با تشکر از شما استاد بزرگوار که با این همه مشغلۀ علمی و اجرایی، لطف کردید و ما را برای گفتگو به حضور پذیرفتید.  به عنوان ریاست محترم پژوهشکدۀ حج و زیارت، بفرمایید که این مؤسسه چه اهدافی دارد و از نظر علمی و پژوهشی چه رسالتی به دوش دارد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. من هم ابتدا از شما تشکر می کنم که زحمت کشیدید و اینجا تشریف آوردید. انشاءالله که خداوند همه را به آنچه که رضایت خودش هست، موفق بگرداند.
پژوهشکدۀ حج و زیارت، تقریباً یک سال است که تأسیس شده و قبلاً مرکز تحقیقات حج وجود داشت. علت اینکه اصلاً یک مرکز پژوهشی دربارۀ کارهای مرتبط با حج و زیارت تأسیس شده این است که خود حج یک عبادتی است که مناسک و وظایف خاصی دارد و بسیاری از مردم نسبت به اعمال و مناسک حج آشنایی چندانی ندارند. اما از آنجایی که مردم همیشه برنامۀ نماز و روزه را در زندگی خود دارند، تقریباً یاد می گیرند. ولی بسیاری از مردم در عمرشان یکبار به حج می خواهند مشرّف بشوند، به این جهت شاید کمتر مثلاً با مسائل و ابعاد و دقت ها و ظرافت های فقهی حج آشنا باشند. این یک علت ضرورت تأسیس یک مرکزی که کارهای پژوهشی مرتبط با حج می پردازد. یعنی خود تبیین مسائل فقهی حج. برای اقشار مختلف مراجع بزرگوار مناسک حج نوشتند، ولی خب این مناسک حج برای مخاطبین مختلف تبیین می شود. برای خانم ها یک طور، برای آقایان، برای مریض ها، برای بچه ها، بچه هایی که مثلاً حج مشرف می شوند احکامشان چگونه است. یعنی تبیین و سطح بندی این مناسک حج برای اقشار مختلف. این یک جزئی از آن علت پیدایش این کار است. ولی علت بسیار مهمتر، مسائلی است که ما الان وقتی زائرمان مشرّف می شود به مکه و مدینه، آنجا با یک هجمۀ بسیار گسترده ای از تبلیغات وهابیت مواجه می شود، و برای حفظ زوّار خودمان دربرابر آنچه که آنجا می بینند و یا در مورد تبلیغ قرار می گیرند، ضرورت دارد که اینجا ما به کارهای پژوهشی یا تحقیقی بپردازیم.
از جهتی یک کارهایی که شاید زوّارمان در معرض آسیب نباشند، اما به هرحال یک هجمۀ گسترده ای از وهابیت علیه تشیّع دارد کار می کند. کتابها و مقالات، پایان نامه هایی می نویسند. به هرحال باید یک مرکزی در کشور باشد که عهده دار پاسخگویی به این شبهات و اشکالات باشد.
رسالت دیگر این موسسه، مسائل تاریخی مرتبط با حج است. فرض کنید اماکن زیارتی که در مکه و مدینه وجود دارد، شأن نزولش، شأن پیدایشش را یک افرادی باید باشند مشخص بکنند. باز ابعاد عرفانی حج، مسائل اخلاقی مرتبط با حج، از اینگونه مسائل خیلی زیاد است که اینها همه دست به دست هم داد و باعث شد که نمایندۀ محترم مقام معظّم رهبری در حج و زیارت جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج آقا قاضی عسکر تصمیم بگیرند که پژوهشکده ای تأسیس بشود، که الان می بینیم روز به روز تحقیقات گسترده تر و ضرورتش بیشتر می شود.
مثلاً اگر که در آینده رابطۀ ایران با مصر خوب بشود، قهراً یک کاروان های زیارتی بنا می کنند به مصر بروند؛ قبر مالک اشتر در مصر است. یا مثلاً قبر سیده نفیسه، قبر بسیاری از صحابه، بزرگان دین در قاهره هست. قهراً یک عده می خواهند بروند آنجا، باید با این مراکز آشنا باشند. یا مثلاً در یمن، در اردن، سوریه و لبنان؛ مراکز زیارتی را فرض بکنید، مثلاً قبر دختر سید الشّهدا علیه السلام در لبنان، اطراف بعلبک سیده خوله، برای این موارد باید یک مرکزی باشد تا به مردم معرفی کند.
نسبت به حتی کشورهای دیگر فرض کنید مثلاً در ترکیه، ما چه مزاراتی داریم، همانند اصحاب پیامبر که در ترکیه مدفون هستند. چرا اصلاً به آن منطقه رفتند... از اینطور کارهایی که کارهای تاریخی است یا مثلاً کارهای علمی مرتبط با حج، خیلی زیاد است که به هرحال در این پژوهشکده دارد انجام می شود.
۞ استاد عابدی، حج چه آثار و اسراری را برای بندگان خدا دارد؟ اصلاً در این حج چه قضایایی رخ می دهد که این همه در آیات و روایات به آن تأکید شده است؟
اگر کسی آیات شریفۀ قرآن را دربارۀ کعبه مطالعه کند، می بیند که قرآن چه تعبیرات بلندی دربارۀ حج و خانۀ خدا و زیارتِ بزرگان دارد. آیۀ شریفه می فرماید که: این کعبه را خداوند «قیاماً للنّاس» قرار داده است. خانه ای که خانۀ قیام للناس است یعنی همۀ مردم اگر بخواهند قیام بکنند علیه طاغوتها، علیه بت ها، علیه مظاهر شرک و بت پرستی، کعبه خانۀ توحید است، خانۀ خدا و خانۀ آزادیخواهان است.
یا مثلاً آیۀ دیگر، کعبه را «محلّ أمن» معرفی می کند. یعنی اینکه خانۀ خدا حرم امن است. و اینکه هرکسی احساس بکند اگر هر کجا ناأمن باشد، یک جای امنی وجود دارد. گنه کار و غیر گنه کار تفاوت نمی کند و همه می توانند به خانۀ خدا بروند تا از هرگونه تعرّضی و تعدّی مصون باشند.
در زمان انقلاب مشروطه، علمای تهران وقتی که در برابر استبداد قیام کردند، می آمدند در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها یا حرم حضرت عبد العظیم علیه السلام، اینجا بست می نشستند، یعنی در ذهن آن علماء، دولت و مسئولین این بود که هرکس وارد حرم اهلبیت علیهم السلام می شود، دیگر نمی شود کاری با او کرد. یعنی بیرونِ حرم می شود کسی را دستگیر کرد، اما آمد داخل حرم، مصون از هرگونه گزندی است. امنیت را تا حرم های امام زادگان، سرایت داده اند، تا چه برسد به خانه ی خدا. پس یکی دیگر از ویژگی های مکۀ مکرّمه و کعبۀ معظّمه همین امن بودن است.

ادامه نوشته

گفتگو با استاد سید جمال الدین باستانی(زید عزه)

گفتگو با استاد سید جمال الدین باستانی(زید عزه)

بیوگرافی حجت‌الاسلام و المسلمین جمال الدین باستانی مدرس حوزه علمیه قم، از نقش تاریخی حوزه‌های علمیه و تأثیر روحانیت شیعه در جامعه و کارکردهایی که باید این نهاد سنتی و مدنی در کشور ما داشته باشد سخن گفته است. وی در این مصاحبه کارکرد اصلی روحانیت را کارکردی معنوی فرهنگی دانسته و نقش معنوی و اجتماعی روحانیت را نه به تعبد دینی در میان مردم، بلکه به سبب اعتماد درونی ای دانسته که مردم به روحانیت پیدا کرده‌اند. یکی از دغدغه‌های جدی در این مصاحبه اعتقاد به عدم دخالت دولت‌ها در مدیریت حوزه و حفظ استقلال حوزه‌های علمیه از نهادهای سیاسی می‌باشد.

 موضوع گفتگو: حوزه، بایدها و سنتها.
  مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی

با تشکر از حضرتعالی که این گفتگو را پذیرفتید. به عنوان مدرس حوزه علمیه قم که بیش از 10 سال است به تدریس خارج فقه و اصول اشتغال دارید و حوزه را خوب می شناسید، مناسب دیدیم با شما درباره حوزه علمیه سخن بگوییم. امری که بیشتر دغدغه ذهنی شما را تشکیل می دهد.
سخن ابتدایی را از نقش تاریخی حوزه های علمیه و تأثیر روحانیت شیعه در جامعه آغاز می کنیم. شما نقش حوزه های علمیه و روحانیت شیعه را در جامعه چگونه ارزیابی می کنید؟

بسم الله الرحمن الرحیم
بنده هم از شما تشکر می کنم از این که پرداختن به مسائل مربوط به حوزه علمی روحانیت را وجهه همت خود قرار داده اید. به اعتقاد بنده کار عمیقی در این ارتباط نمی شود، و امروز حوزه در این زمینه نیاز به تلاشی از درون خود دارد، قبل از این که دچار روزمرگی شود، و تصمیمات بیرونی صورت بگیرد.
بدون مقدمه وارد موضوع سؤال شما می شوم. تلاش می کنم به سؤالات شما به طور موجز و کوتاه بپردازم. امیدوارم اجمال من اخلالی در انتقال مرادم ایجاد نکند.
عرض می شود کارکرد اصلی روحانیت کارکردی معنوی فرهنگی است؛ و به همین خاطر توجه روحانیت همیشه به اقناع قلبها در جهت هدایت باورهای مردم بوده است؛ امری که در آن توفیق قابل توجهی هم داشته است.
البته این توفیق به ماهیت پیام روحانیت و تطابق آن با فطرت انسانی هم مربوط است، ولی جلب اعتماد مردم با دانش کافی و صداقت لازم، حاصل تلاش روحانیت بوده است. مردم در طول تاریخ، روحانیت را صادق و به اندازه کافی آگاه و دانشمند دیده اند که دل به پیام دلنشین او بسپارند و حظّ لازم از حقیقت را در آن ببینند.
این عوامل باعث شده خود مردم برای روحانیت در نظام اجتماعی خود جا باز کنند و گره گشایی از محدوده وسیعی از نیازهای فردی و اجتماعی خود را به روحانیت بسپارند، و یا لااقل او را طرف ضروری مشورت خود بدانند، بدون آن که این را تحمیلی بر خود احساس کنند.
آیا موارد دیگری را هم، به جز علم و صداقت، می توان به عنوان عواملی برشمرد که در ایجاد نقش عملی اجتماعی روحانیت مؤثر بوده است؟ مثلا حکم شرعی مرجعیت فقهاء در فتوا و یا ولایت فقهاء در امور حسبه را در این نقش مؤثر نمی بینید؟
آنچه بر آن تأکید دارم این است که نقش معنوی و اجتماعی روحانیت، به تعبد دینی در میان مردم جا نیفتاده است، بلکه سبب آن اعتماد درونی است که مردم به روحانیت پیدا کرده اند، و همان طور که عرض شد این اعتماد، به دو عامل دانش و صداقت روحانیت بازمی گردد.
البته نمی توان انکار کرد که احساس وظیفه شرعی انگیزه ای برای عمل هست، ولی باید توجه داشت که تعبد در سطح کلان دوام ندارد. نمی توان امیدوار بود مردم بدون آن که خیر محسوسی در یک عمل ببینند برای دراز مدت به آن پایبند باشند. بر این اساس، بنده ربط دادن جایگاه روحانیت در جامعه به این گونه تعبدیات و احکام شرعی را صحیح نمی دانم.
گاهی گفته می شود مرحوم امام خمینی به سبب جایگاه مرجعیت و ولایتی که مردم برای ایشان قائل بودند به چنین توفیقی دست یافت که مردم را با خود همراه، و رژیم سلطنت شاهنشاهی را سرنگون کند. بنده چندان با این تحلیل موافق نیستم، یا لااقل آن را دقیق نمی دانم. به نظر می رسد اعتمادی که مردم به مرحوم امام در مرجعیت و بعدتر در حاکمیت داشتند، خود معلول همان دو عاملی بود که گذشت. دانش و تقوای امام بود که او را مرجع کرد و بر جایگاه ولایت نشاند. در سال 57 مردم ایران بسیاریشان مقلد مراجع بزرگ دیگری بودند که أحیانا به ولایت فقیه هم اعتقادی نداشتند، ولی با این وجود در جریان نهضت، با جان و دل، اطاعت از امام را برگزیدند؛ یعنی به طیب خاطر به فرمان او گردن نهادند، و شد آنچه شد؛ نه آن که به عنوان تعبد دینی و وظیفه شرعیِ "لزوم اطاعت از ولیّ"، خطر کرده باشند. به بیانی دیگر، کلام امام برای ایشان باور دینی می ساخت، نه آن که از باب ولایت، خود را محجوج و ملزم به اطاعت او ببینند. افزون بر اين، وجاهتي كه منصب افتاء در حافظه تاريخي مردم يافته است خود محصول دانش وصداقت عالماني است كه در اين منصب قرار گرفته اند.
این جمله را برای اولین بار از مرحوم آیت الله بهاء الدینی دیدم که جایی فرمودند: "تعبدیات زیاد کارساز نیست و دوامی ندارد". پس هر وقت امر مؤثر و با دوامی یافتیم باید به دنبال ریشه های عقلانی و وجدانی آن بگردیم. برای ایجاد تأثیر با دوام در سطح یک جامعه هم باید کاری کرد که عقلانیت و وجدان انسانی آدمها با ما همراه شود. توجه به این حقیقت در شناخت وظائف روحانیت بسیار مهم است.

ادامه نوشته

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام شیخ علی غفاری

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام شیخ علی غفاری


بررسی تحلیلی اوضاع شیعیان عراقی

 و شیوه های گریز از جنگ

(مصاحبه ای با دوست عزیزم علی غفاری در مورد جنگ ایران و عراق)

  مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی

بیوگرافی شیخ علی غفاری نجفی، فرزند نمایندۀ آیت الله العظمی سیستانی در نجف اشرف می باشد که سابقاً مسؤلیت اوقاف استان «دیالة» و حوزۀ علمیۀ «جامعة الامام الباقر علیه السلام» را به عهده داشته اند.

حجة الاسلام غفاری امروزه مسؤلیت مؤسسۀ «الهدی الثقاتیة الخیریة العالمیة» را به عهده دارد و عضو «رابطة علماء دیالة» می باشند.

 

@ در ابتدا دورنمایی کلی از اوضاع نابسامان زمان جنگ و وضعیت عراق در آن موقعیت را مقداری برایمان باز کنید.

مسأله ای که در مورد «جنگ» برایم خیلی عجیب جلوه می داد، بیداری اکثریت مردم عراق بعد از سقوط صدام بود؛ به گونه ای که وقتی سوالاتی در مورد علل جنگ با مردم ایران، از مردم شهرهای مختلف عراق می پرسیدم، به جواب منطقی و مبرهنی نمی رسیدم. در طی سوالاتی که با آنها داشتم به آنها می گفتم چرا با مسلمانان ایران که شیعه و محبّ آل محمد علیهم السلام هستند و همانند شما به نماز ایستاده و اربعین را پیاده روی می کنند، به جنگ و کشتار پرداختید؟! آنها در جواب سوال من به فکر فرو رفته و با تأملاتی که داشتند، درصدد جواب تراشی بودند و آنهایی هم که منصف بودند با عنوان اینکه درست نمی دانیم، به سوالاتم مهر خاتمه می زدند.

اما با گذشت زمان متوجه این نکتۀ مهم شدم که صدام و اعوان و انصارش چنان در دل مردام عراق –خصوصاً شیعیان- رعب و وحشت انداخته بود که قوای عقلی و فکری را در تصمیم گیری ها از برخی گرفته بود و واقعاً عده ای از شیعیان هم در این میدان حضور داشتند ولی در دل خود هیچ اعتقادی به جنگ با شیعیان ایران نداشتند. اما از آنجایی که تهدیدات به خانوادۀ اشخاص سرایت می کرد، آنها را واقعاً در نحوۀ نگرش به این مسأله دچار مشکل کرده بود.

ادامه نوشته