بیست دقیقه براي نماز!!

بیست دقیقه براي نماز!!


حتماً برای شما هم پیش آمده که:
خیلی وقت ها به خاطرِ مشکلی که دچارش شدی، یا کارِ اداری که پیدا کردی، به اداره ای برای رفع یا حلِّ اون عازم می شی.
حالا اتفاقاً یا استثنائاً یا بدبختانه کارِ شما به نماز منتهی می شه! ...

اين موقع است که کارمندای محترم و عزیز، سریعاً نماز خون می شن و برای ادایِ نمازِ واجب، به نمازخانۀ مربوطه تشریف می برن! حالا تا اینجا عیبی نداره، عاخه نمی شه گفت که نماز چرا می خونی و وایسا به کارِ مردم رسیدگی کن!
بحثم سرِ اینه که دو تا نمازِ ظهر و عصر، با تمامِ تعقیباتِ وارده و مستحباتِ حاکیه، مگه چقدر وقت مي گيره؟ ها؟ بگو با وضو و مستراحش 15 دقيقه! نه نيم ساعت!
خداوکیلی، دلت برایِ اون پیرمرد يا پیرزن یا مادری که الآنه که بچه اش از مدرسه برسه یا شوهرش از سرِ کار برگرده، نمی سوزه؟! ها؟
حالا بماند که واقعاً بعضاً تو این مهلت نماز می خونن یا بعضاً... ها؟
-------------------------------------------
پ ن:
1- رفتم اداره ای، يارو بعد از نيم ساعت اومده، همه معترض! بهش می گم: داداشِ من! نمازِ جعفرِ طیار خوندی بودی، تموم شده بود! اونم محترمانه گفت: «دلم می خواد، می خوام ببینم فضولش کیه؟!» منم دیدم خیلی منطقيه، صوبتي نداشتم!
2- از جهتِ شرعی و فقهی، نماز واجبِ مُوسَّع[دارای وقت بسيار] است ولی راه انداختنِ کارِ مردم، واجبِ مُضيَّق[دارایِ وقتِ اندک] است!
3- ضمناً هیچ کس، مخالف با نمازِ اولِ وقت نيست! بد فکر نکنی!!
اما نمازِ در اولین فرصت، نمازِ اولِ وقت است، فتأمّل که جایِ تأمّل بسیار است!
4- بعضی ها هم چه خواب هایی می بینن ها!

این نمازها، بُخورد به کمَرِمان....!

این نمازها، بُخورد به کمَرِمان....!

 
1- الله اکبر: «دست ‌هایم از کنار گوش‌ هام آهسته پایین می ‌آیند و صاف می ‌ایستم...»
تمامِ خارش های دنیا به تنم می افتد، جایِ جوراب هایم را پیدا می کنم، یادم می افتد که امروز روزِ چندم شهریه است! وای قسط ه...
ایم! مقاله ام! صفحۀ کودکانه ام مانده! آخ آخ جوابِ اون بنده خدا رو چی بدم! دیدی مردتیکه سکّۀ یک پولم کرد، چه جوری خودش رو می گیره که انگار از دماغِ فیل افتاده و ...
2- السلام علیکم و رحمة الله و برکاته: «سلام می ‌دهم و نمازم را تمام می‌کنم. یادم نمی ‌آید چی خواندم...»
3- تو برایم نسخه ای داری تا اینگونه نماز نخوانم؟!
____________________________
پ ن:
1- همیشه وقتی قدم می ‌زنم فکرهای جورواجور و صد‌تا‌یک ‌غاز زیادی در مغزم رژه می‌رود...
2- هر چند وقت یک بار هم برمی ‌گردم عقب و با خودم چک می ‌کنم اول به چه چیزی فکر می‌ کردم که حالا به اینجا رسیدم...
3- باید از نمازهایم توبه کنم... خدایا به ما هم بچِشان!!

بوسه بر آسمان

بوسه بر آسمان


دوستان و عزیزان بزرگوار:
کتابی تهیّه شده است که قرار است، «ستاد اقامۀ نماز» آن را قبل از مهر ماه چاپ کند تا به دست مربیان و مبلغین عزیز در مقطع ابتدایی برسد.
** موضوع کتاب:
100 درس برای مربیان عزیز در سراسر کشور که در عرض 10 دقیقه بتوانند مفاهیم و مبانی نماز را در قالب های کودکانه و غیر مستقیم بیان کنند.
** اسم کتاب:
«بوسه بر آسمان» است که البته قطعی نشده است.
_____________________________
پ ن:
از شما عزیزانی که برچسب زده ام و دوستانی که تمایل دارند و من از قلمشان اطلاعی ندارم، دو درخواست دارم:
1- نام این کتاب را چه بگذارم؟!
2- یک متن ادبی چند خطی در مورد «بوسه بر آسمان» یا هر اسمی که برای کتاب انتخاب می کنند، بنویسند تا پشت جلدِ کتاب درج شود.
سپاس عزیزان

فرزندانی نماز خوان بدون امر ونهی

فرزندانی نماز خوان بدون امر ونهی


وقتی به نماز می ایستیم کودک نیز با تقلید از رفتار ما در کنارمان به نماز می ایستد. به زیبایی سجده می کند ،خیلی بامزه قنوت می کند. در حالی که به چپ و راست نگاه می کند خم و راست می شود ،لبهایش را به هم می زند تا نمازش طبیعی تر به نظر بیاید... خلاصه دل ما را می برد. طبق معمول، ما هم که عادت به کنترل و مدیریت عواطفمان نداریم، ذوق می کنیم او را مورد توجهی ویژه قرار می دهیم، تشویق می کنیم و به هر طریقی تخم اولیه ریا را در دلش می کاریم !

کودک و نماز

به راستی این کارها چه دلیلی دارد؟ سعی کودک بر این است که مثل یک بزرگتر رفتار کند .کدام بزرگتری را به خاطر نمازش تشویق می کنند؟ چرا کار کودک را که در صراط مستقیم فطرتش قرار دارد با تشویق بیش از حد بیجا فاسد می کنیم؟ با این کارها کودکمان را ریا کار بار خواهیم آورد.

هرچند کودک هنوز تا زمان تکلیف فاصله نسبتا زیادی دارد ،باز هم باید از هر رفتاری که در آینده می تواند به نماز او لطمه بزند دوری کرد.

 او بعدها انتظار پیدا می کند که وقتی نماز میخواند مورد توجه قرار گیرد و به خاطر نماز پاداش بگیرد.به این طریق کمتر ممکن است طعم ارتباط واقعی با خدا را تجربه کند.

نماز او هر چند همیشگی باشد،جز پوسته ی نماز نخواهد بود. روی بزرگ شدن کودکان حساب نکنید به این تصور که وقتی بزرگ شدند بدون توقع پاداش، نماز خواهند خواند .بلکه تنها انتظار آنها از شکل پاداش تغییر خواهد کرد .

عمده استدلال کسانی که نماز را با تشویق به خورد نوجوانان می دهند این است که می خواهند ایجاد عادت بکنند. معتقدند عادت که ایجاد شد، بعدها معرفت هم ایجاد می شود. البته ما هم موافقیم که اول باید عادت ایجاد شود. اما ایجاد عادت با تشویق بیجا را قبول نداریم. علاوه بر این، نوجوانی که به خاطر پاداش و از روی تشویق به نماز واداشته می شود، چه بسا نسبت به پاداش بی میل شود و زحمت نماز را به قیمت پاداش آن نپذیرد آن وقت چه خواهید کرد؟

اگر شروع نماز خواندن از کودکی باشد ،عادت ایجاد خواهد شد. روایت ها به هفت سالگی اشاره کرده اند. از این شروع زود هنگام اکراه نداشته باشید. زیرا قبل از اینکه کودک وارد نوجوانی شود و افکارش از اختیار والدینش خارج شده و متاثر از نفوذ دیگران شود ،باید اعتقادات لازم برای نماز خواندن را در او ایجاد کرد. هر انسانی فقط در دوران کودکی است که پدر و مادر را از هر حیث قبول دارد و تمام عقل و عاطفه خود را در اختیار آنان می گذارد .پس پدر و مادر هم باید از این دروان برای ایجاد اعتقادات عمیق و عادتهای لازم که پشتوانه ی یک عمر زندگی معنوی باشد ،استفاده کنند، اما نه مستقیم و خسته کننده بلکه نامرئی و با ظرافت.

اگر می خواهید بچه ها را برای نماز تشویق کنید از همان اداتی استفاده کنید که خداوند خود بندگانش را با آن تشویق نموده است. با بچه ها راجع به خصوصیات بهشت صحبت کنید .بهشت را به زیبایی برایشان توصیف کنید و فکرشان را به آن مشغول دارید .بگذارید اگر قرار است به واسطه تشویق به چیزی اقدام به نماز خواندن می کنند آن چیز معنوی باشد.

ادامه نوشته

نماز مایه ی آرامش قلب

 

" ألا بذکر الله تطمئن القلوب "

خداوند متعال می فرماید : نماز را بر پادار تا به یاد من باشی؛ " اقم الصلوة لذکری " ودر جای دیگر می فرماید : ذکر خدا مایه ی اطمینان وآرامش دلهاست؛ وباز می فرماید: ای نفس مطمئنه به سوی پروردگارت بازگرد، در حالی که هم تو ازاو خشودی وهم او از تو خشنود، در زمره ی بندگانم درآی ودر بهشتم گام بگذار؛ " یا أیتها النفس المطمئنه * ارجعی الی ربک راضیة مرضیة * فأدخلی فی عبادی * وادخلی جنتی "

از انضمام این سه آیه به خوبی می فهمیم که نماز انسان را به یاد خدا می اندازد، یاد خدا نفس مطمئنه به او می دهد، ونفس مطمئنه اورا به مقام بندگان خاص وبهشت جاویدان می رساند.

لینک: آخوند عاشق

ای شیطون!

آموزش تیمم به صورت تصویری برای کودکان

آموزش تیمم به صورت تصویری برای کودکان

ادامه نوشته

آموزش وضو  همراه با نقاشی برای کودکان

آموزش وضو همراه با نقاشی برای کودکان

ادامه نوشته

آموزش نماز با نقاشی

آموزش نماز با نقاشی

ادامه نوشته

راز فریاد آیت‌الله بهجت (ره) هنگام سلام نماز!

فریادهای آقای بهجت (ره) هنگام سلام نماز برای من سئوال شده بود، گفتم اگر ندانم چرا فریاد می‌کشد دیگر برای نماز به قم نمی‌روم.
تهران زندگی می‌کردم، کارم در زمینه کامپیو‌تر بود، روزی از تلویزیون یکی از نمازهایی را که آیت‌الله بهجت (ره) می‌خواندند را دیدم و لذت بردم.
تصمیم گرفتم به قم بروم و نماز جماعتم را به امامت آیت‌الله بهجت (ره) بخوانم، همین کار را هم کردم، به قم رفتم، دیدم بله‌‌ همان نماز باشکوهی که در تلویزیون دیدم در قم اقامه می‌شود، نمازهای پشت آقا بسیار برایم شیرین و لذت بخش بود، برنامه‌ام را طوری تنظیم کردم که هر روز صبح بروم قم و نماز صبحم را به امامت آقای بهجت بخوانم و به تهران برگردم.
یک سال کارم همین شده بود، هر روز صبح می‌رفتم قم نماز می‌خواندم و برمی‌گشتم، در این زمان شیطان هم بیکار ننشسته بود، هر روز مرا وسوسه می‌کرد که چرا از کار و زندگی می‌زنی و به قم می‌روی؟ خوب همین نماز را در تهران بخوان و ….
کم کم نسبت به فریادهای آیت‌الله بهجت (ره) هنگام سلام دادن آخر نماز حساس شده بودم، آخه چرا آقا فریاد می‌کشه؟ چرا داد می‌زنه؟ چرا با درد سلام می‌ده؟ حساسیتم طوری شده بود که خودم قبل از سلام‌های آقا سلام می‌دادم.
به خودم گفتم من اگر نفهمم چرا آقا موقع سلام آخر نماز فریاد می‌کشه دیگه نمی‌ام قم نماز بخونم، همون تهران می‌خونم، این هفته هفته آخرمه …
یک روز آومدم و رفتم دم درب منزل آقا، در زدم، گفتم باید بپرسم دلیل این فریادهای بلند چیه، رفتم دیدم آقا می‌ه‌مان داشتند، گوشه اتاق نشستم و در افکار خودم غوطه‌ور شدم، تو ذهن خودم با آقا حرف می‌زدم، آقا اگر بهم نگی می‌رم هان! آقا دیگه نمی‌ام پشتت نماز بخونم هان! تو همین افکار بودم که آیت‌الله بهجت انگار حرفامو شنیده باشه سر بلند کرد و به من خیره شد، به خودم لرزیدم، یعنی آقا فهمیده من چی می‌گفتم؟ من که تو دلم گفتم، بلند حرفی نزدم، چطور شنید؟
سرم را پایین انداختم و آرام از مجلس خارج شدم و به تهران برگشتم، در راه دائما با خودم می‌گفتم آقا چطور حرف‌های من را شنید؟ در همین افکار بودم تا اینکه شب شد و خوابیدم، در خواب دیدم پشت آیت‌الله بهجت (ره) ایستادم و در صف اول نماز می‌خوانم، متعجب شدم، در بیداری اصلا نمی‌توانستم به چند صف جلو برسم چه برسد به اینکه برم صف اول!
خوشحال بودم و پشت آقا نماز می‌خواندم، یک دفعه تعجب کردم، دیدم در جلوی آقا، روبروی محراب یک دربی باز است به یک باغ بزرگ و آباد، آخه این در رو کی باز کردند؟ اصلا قم چنین باغ بزرگی نداره، تعجب کردم، باغ سر سبز و پر از میوه‌ای بود، خدای من این باغ کجا بوده؟ در همین افکار بودم که به سلام آخر نماز رسیدیم، در انتهای نماز و هنگام سلام نماز درب باغ محکم بسته شد، یک لحظه از خواب پریدم.
یعنی من خواب بودم؟ آقا جواب سئوال من رو در خواب دادند، پس راز این فریاد بلند آقا هنگام سلام نماز درد دل کندن از آن باغ آباد و بازگشت به زمین خاکی بود؟ به دلیل این درد آقا فریاد می‌کشید، من جواب سئوالم رو گرفته بودم و پس از آن سه سال دیگر عاشقانه هر روز صبح برای نماز به قم می‌رفتم و سپس به تهران بازمی‌گشتم تا آقا رحلت کردند.»
این مطالب خاطرات یکی از نمازگزاران حضرت آیت‌الله العظمی بهجت (ره) بود که توسط پسر این مرجع تقلید فقید در مراسم سالگرد حضرت آیت‌الله بهجت (ره) در مسجد صاحب الزمان (عج) ورامین بازگو شد.