این نمازها، بُخورد به کمَرِمان....!

 
1- الله اکبر: «دست ‌هایم از کنار گوش‌ هام آهسته پایین می ‌آیند و صاف می ‌ایستم...»
تمامِ خارش های دنیا به تنم می افتد، جایِ جوراب هایم را پیدا می کنم، یادم می افتد که امروز روزِ چندم شهریه است! وای قسط ه...
ایم! مقاله ام! صفحۀ کودکانه ام مانده! آخ آخ جوابِ اون بنده خدا رو چی بدم! دیدی مردتیکه سکّۀ یک پولم کرد، چه جوری خودش رو می گیره که انگار از دماغِ فیل افتاده و ...
2- السلام علیکم و رحمة الله و برکاته: «سلام می ‌دهم و نمازم را تمام می‌کنم. یادم نمی ‌آید چی خواندم...»
3- تو برایم نسخه ای داری تا اینگونه نماز نخوانم؟!
____________________________
پ ن:
1- همیشه وقتی قدم می ‌زنم فکرهای جورواجور و صد‌تا‌یک ‌غاز زیادی در مغزم رژه می‌رود...
2- هر چند وقت یک بار هم برمی ‌گردم عقب و با خودم چک می ‌کنم اول به چه چیزی فکر می‌ کردم که حالا به اینجا رسیدم...
3- باید از نمازهایم توبه کنم... خدایا به ما هم بچِشان!!