گفتگو با دکتر عرفان نظرآهاری

گفتگو با دکتر عرفان نظرآهاری
 مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی

**** به عنوان اولین سوال، علت اصلی اینکه به این مسیر قدم گذاشته اید را برای ما بفرمایید.

نمی دانم منظورتان از این مسیر کدام مسیر است. آنچه در آن به سر می بریم مسیر زیستن است و پایانی جز او ندارد. سفری که مبدا و مقصدش اوست. ما هر کدام مسافرانی هستیم که علت حضورمان لطف اوست.

تو مسافری روان کن، سفری به آسمان کن        تو بجنب پاره پاره، که خدا دهد رهایی

به مقام خاک بودی، سفر نهان نمودی            چو به آدمی رسیدی، هله تا به این نپایی

من هم یکی از این خیل مسافرانم که در پیچ و خم این مسیر در حرکتم. در جستجوی نوری و نشانه ای...

ادامه نوشته

همین جوری؛ ولنتاین مبارک!


همین جوری؛ ولنتاین مبارک!

[روز عشاق: ولنتاین یا سپندارمذگان]


کاری به مباحثِ جانبی این روز ندارم، ولی عقیده ام بر اینه که می شه یه چیزایی بهانه ای برای ابراز دوستی و محبت باشه...

** چند جور حرف برای چند مُدل مخاطب در این روز:

1- آدمِ کُـودَن بـه نـدرت تنهـا مـی مانـد!
٠•●ஜ ســـاموئل بکـــت ஜ●•٠

2- وقتی که عشقت خداست!
کادوی ولنتاینتم با بقیه فرق داره...

3- همانطورکه خوردن شراب حرام است، خوردن غصه هم حرام است و خوردن هیچ چیز مثل خوردن غصه حرام نیست؛
اگر ما فهمیدیم که جهان دار عالم اوست دیگر چه غصه ای باید بخوریم!
«استاد الهی قمشه ای»
----------------------------------------------
پ ن:
1- خوشحالی یعنی کادوی ولنتاین می گیری و می دی!

مصاحبه با آیت الله شیخ محمود امجد

مصاحبه با آیت الله شیخ محمود امجد

 

شجاعت اخلاقی امام

حرف مرد دوتاست!


استاد محمود امجد: حضرات معصومین(ع) به حضرت امام خمینی مبتهج بودند

 

 مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی

** لید مصاحبه:

اینبار متفاوت از همیشه در ایام گرامیداشت معمار بزرگ جمهوری اسلامی با یکی از سالکان الی الله و یکی از شاگردان معنوی امام، علامه طباطبائی، آیه الله حاج آقا رضا بهاء الدینی و آیه الله بهجت به گفت و گو نشستیم.

آنچه فراروی شماست متن مصاحبه ای است که به مناسبت دهه فجر با آیت الله استاد شیخ محمود امجد، در خصوص مبانی و سیره عملی و شاخصه های شخصیتی امام خمینی صورت گرفته است.

ادامه نوشته

شاخصه های شخصیتی حضرت امام

شاخصه های شخصیتی حضرت امام

[به مناسبت ایام دهه فجر]

مصاحبه با استاد سید جمال الدین باستانی

بیوگرافی

حجت‌الاسلام و المسلمین سید جمال الدین باستانی استاد دروس خارج حوزه علمیه قم، از شاخصه های شخصیتی امام خمینی در زندگی فردی و اجتماعی، جایگاه حضرت امام در حوزه علمیه، هدف از تشکیل حکومت اسلامی، رمز موفقیت در مبارزات و رهبری، سخن گفته است.

وی در این مصاحبه یکی از نکات مهم رهبری امام را تلاش جدی بر همراهی خواص جامعه با انقلاب و حرکت مردم دانسته است و راه ماندگاری شخصیت امام را در نقد گذشته می داند.

  مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی


** بی مقدمه، وارد سؤالات مربوط به موضوع می شویم. شاخص ترین بعد شخصیتی حضرت امام را در زندگی فردی و اجتماعی در چه می بینید؟

در بعد فردی، امام خمینی انسانی عامل به وظیفه است که هیچ چیز برای او جز عمل به تکلیف الهیش مهم نیست. اگر زندگی ایشان را ببینیم، در هر وادی ای قدم گذاشت تنها تا جایی پیش رفت که احساس کرد وظیفه دارد، و به همین خاطر بسیاری از کارهایش را ناتمام گذاشت تا مبادا به تکلیفش لطمه وارد شود. خود این یک مجاهده است.

اگر زیاده روی نکرده باشم عرض می شود مرحوم امام تنها یک کار را در زندگی تمام کرد، و همه چیز خود را فدای آن نمود، و آن سرنگونی رژیم پادشاهی در کشور ایران، به طریقی بود که به آن اعتقاد داشت؛ یعنی انقلاب مردمی بر پایه دین.

امام در برهه ای از زندگی خود احساس وظیفه کرد تا کشور را و دین را نجات دهد. در این راستا، احساس کرد اشتهار او به فلسفه در اعتماد علما به او لطمه وارد می آورد، و به همین خاطر آن را نیمه کاره رها کرد و به فقه رو آورد، تا جایی که این بنده از یکی از مجتهدین تهران ـ خدا رحمتشان کند ـ مستقیما شنیدم که وقتی با سید مصطفی خمینی اسفار مباحثه می کردیم. در وسط یک بحث دشوار، من از ایشان خواستم نظر امام را جویا شود. سید مصطفی در جواب گفته بود امام پاسخ سؤالات فلسفی من را در خانه هم نمی دهد، چرا که تصمیم گرفته از او در فلسفه مطلبی نقل نشود.

یا در فقه، هیچگاه نمی بینیم در فکر شرح عروه برآید و یا یک دوره فقه بگوید. دو دوره و نیم اصول می گوید، ولی از نوشته ای که در اصول دارد پیداست که آن را بیشتر برای مراجعات بعدی خود نوشته، نه این که بخواهد یادگاری از خود بجا گذارد. چند بحث پراکنده و کم و بیش دشوار از طهارت، و یک بحث کوچک ـ و البته مهم و مرد افکن ـ از صلوه، و بعد یک دوره مکاسب، که اگر انقلاب یکی دو سال زودتر واقع می شد آن هم نیمه کاره می ماند. در بحثهای فقهیش دقت هست، ولی تعهدی به استیعاب و شمول نیست. در کنار این مباحث، تلاش کرد بعضی زوایای مغفول مانده فقه، مثل تقیه، و به خصوص تقیه مداراتی، باب امر به معروف و نهی از منکر، جزائیات فقه، و در نهایت ولایت فقیه إحیا شود؛ همانها که به نظر ایشان برای مبارزه مفید می رسید.

در عرفان نظری هم قصه همین طور است. در عرفان عملی هم تا جایی وقت گذاشت که احساس وظیفه کرد. امام در کمالات معنوی، بیشتر آنچه بدست آورد از عمل به وظیفه بود، و نه سیر و سلوک رائج تحت نظر استاد.

مرحوم امام این استعداد را داشت که اگر ممحض در هر یک از این موضوعات می شد، در آنها صاحب مکتب شود، ولی وقتی وظیفه اش را در مطلب دیگری احساس کرد، در میانه راه دست کشید. البته امام مدرس همه این علوم بود، ولی نمی توان گفت صاحب مکتب است.

در یک کلمه، امام از برهه ای از زندگی شریف خود، وظیفه شرعیش را نجات کشور و دین در دنیای معاصر دید، و همه چیز را در راستای آن تعریف و ارزش گذاری کرد.

این سخن برای آن مهم است که اولا رفتار امام را بهتر بفهمیم و تحلیل کنیم، و ثانیا انتظاراتمان را از امام تعدیل کنیم تا در غیر آن چه همت بر آن داشت، از او انتظار نداشته باشیم. مرحوم امام در پاسخ بزرگواری که در مقام انتقاد به ایشان گفته بودند فلان رفتار در تاریخ وجهه ناخوشایندی بجا می گذارد، فرمود من نگران وظیفه ام، نه این که در تاریخ چه نامی از ما می ماند. کاری به صحت و سقم این پاسخ، به نگاه موضوعی، ندارم، ولی وقتی بدانیم این پاسخ در جایی بود که مرحوم امام احساس خطری برای انقلاب کرده بود، به خوبی بر ما معلوم می شود همت اصلی امام چه بوده، و این تا چه حد، امور دیگر را برایش بی قدر کرده بود.

** جایگاه حضرت امام را در حوزه علمیه چگونه ارزیابی می کنید؟

ادامه نوشته

ویژه نامه نوروز

ویژه نامه نوروز

ارزشها و ضد ارزشهای عید نوروز


بهار، جلوه زیبای خداوند


فلسفه معنوی نوروز


رسوم آیینی و ارزش‏های اخلاقی


عید نوروز، زیبائیها و شادیها

ادامه نوشته

عید الزّهرا بهانه ای برای بد اخلاقی!!

عید الزّهرا بهانه ای برای بد اخلاقی!!


خواهشاً بخونید و تأمل کنید:
هیچ کس نمی تواند منکر لعن و برائت در آموزه های دینی شود. دشمنان خدا و ظالمین بارها مورد لعن و نفرین اولیاء الهی قرار گرفته اند. 
اما از چند نکته نباید غفلت کرد:
۱- لعن با کینه توزی و انتقام جویی یکسان نیست. ما با کسی که او را لعنت می کنیم هیچ مسئله ی شخصی نداریم. لعن شعاری است جهت اعلان برائت و بیزاری ما از اعمال آن فرد ملعون. 
لعن تجلی «بغض فی الله» است و «بغض فی الله» هیچ سنخیتی با کینه توزی ندارد. این هنر ماندگار مولای ما علی بن ابی طالب(ع) بود که به بشریت آموخت که می شود بدون مسئله شخصی و کینه توزی آدم کشت آن زمان که عمرو بن عبدود به مادر مولایمان ناسزا گفت و آب دهان بر صورتش انداخت. 
۲- معارف دینی یک مجموعۀ در هم تنیده است. همانطور که لعن می کنیم باید تواضع هم داشته باشیم، یعنی من شمر را لعنت می کنم اما احساس نمی کنم که از او بهترم و حتماً عاقبت بخیر خواهم شد. لعن با تواضع از معجزات فرهنگی اسلام است.
۳- با دقت در مرام و سیرۀ اهل بیت علیهم السلام مشاهده می کنیم که آن بزرگواران افراد مختلفی را لعن و نفرین کرده اند و به افرادی دیگر حرف تند زده اند اما نکته ی اعجاب آور این است که با چه حال و کیفیتی بوده است که حتی در یک مورد مشاجره و دعوا و اختلاف درست نشده است؟ آیا ما می توانیم طوری حرف تند بزنیم و نفرین کنیم که دعوا درست نشود؟
۴- عید زهرا سلام الله علیها روزی است که دست به دامن مرام علی باشیم و چون او بتوانیم سفارش قاتل خویش را بکنیم: 
«بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا»
--------------------------------------
پ ن:
1- عید الزهرا روزی است که مثل سلمان، چشم در چشم علی و گوش به فرمان او بسپاریم.
2- خدا نکند عید الزهرا بهانه ای برای بد اخلاقی ما باشد!!
3- جمله ای معروف از مرحوم آیت الله بهجت:
«کسانی که در جامعه به صورت علنی لعن می کنند، اگر در اقصی نقاط عالم، به خاطرِ لعن آنها به شیعه تعرّضی بشود، آنها در گناهِ خونِ ریخته شده شریکند!»

نگاهی کوتاه به کتابخانه های تخصصی قم

نگاهی کوتاه به کتابخانه های تخصصی قم

 مصطفی سلیمانی

** اشاره:

تخصص‏ گرایی و عمیق شدن در یک موضوع، از ویژگی ‏های کتابخانه تخصصی است که به مفهوم امروزی یک پدیده رو به رشد می باشد که پس از انقلاب صنعتی، در اروپا شکل گرفته است.

شهر قم نمونه‌ ممتازی از نظام دینی و مذهبی مردم شیعه ایران است و یكی از مراكز آموزش آن به شمار می‎آید. همچنین این استان یكی از مراكز مهم آموزشی و پژوهشی حوزوی و دانشگاهی كشور محسوب می‎شود و مدارس علمی و دانشكده‎ های مختلف آن به كتابخانه‎ های بزرگ و تخصصی به ویژه در حوزه دینی تجهیز شده ‎اند.

** تعریف و جایگاه کتابخانه تخصصی:

کتابخانه­ ها بر اساس هدف، مجموعه و مراجعه­ کننده انواع مختلفی دارد که یکی از آنها کتابخانه تخصص(special library) نامیده می­ شود. طبق تعریف جان کاتن دانا[John cotton dana] در سال ۱۹۱۰ کتابخانه تخصصی مجموعه­ هایی خاص از کتب، گزارشات و دیگر مواد اطلاعاتی چاپی هستند که تفاوت زیادی در ویژگی و شیوه استفاده آنها وجود دارد، هیچ تعریف مناسب و کاملی نمی‏ تواند به طور طولانی همه آنها(مواد اطلاعاتی) را در بر بگیرد.

در سال ۱۹۴۹ رانگاناتان[Ranganathan] می­­گوید: تخصص ‏گرایی و عمیق شدن در یک موضوع، ویژگی است که کتابخانه ­ای را متمایز از دیگر کتابخانه­ ها کرده و کتابخانه تخصصی نامیده می ­شود.

در سال ۱۹۵۲ شرا[Shera] عقیده دارد، هر مجموعه­ای از مواد اطلاعاتی که برای رفع نیازهای اطلاعاتی گروه مشخص از استفاده کنندگان در کتابخانه­ای جمع­آوری شده باشد کتابخانه تخصصی نام دارد.

تعریف دانشنامه کتابداری و اطلاع­رسانی: “واحدی است از یک سازمان که هدف آن فراهم ساختن اطلاعات خاص برای پیشرفت کار سازمان یا برای گروه محدودی است وظیفه این کتابخانه­ها عبارتند از بررسی و ارزیابی نشریات جاری، ارزشیابی تحقیقات انجام شده و فعالیت‏های مقامات مخصوص، سازمان دادن اطلاعات چاپی و غیرچاپی مربوطه، جمع کردن نشریات و اطلاعات از داخل و خارج کتابخانه و انتشار این اطلاعات که اغلب به صورت چکیده، یادداشت و یا فهرست مندرجات نشریات و غیره است.[سلطانی، پوری و فرودین راستین، دانشنامه کتابداری و اطلاع ­رسانی، ص ۳۳۴]

تعاریف گوناگونی از زمان تاسیس انجمن کتابخانه تخصصی(۱۹۰۹) تا کنون برای کتابخانه تخصصی ارائه شده است، و در هر زمان به جنبه ­ای خاص از کتابخانه تخصصی توجه شده است. زمانی موضوع خاص گردآوری شده، مبنای تعریف قرارگرفته است و زمانی دیگر نیز کتابدار متخصص یا استفاده کننده خاص و یا خدمات تخصصی ارائه شده توسط این نوع کتابخانه­ ها، نقطه تاکید بوده است. در هر صورت تعریف کتابخانه تخصصی شامل مجموعه­ ای خاص می‏شود که بر روی موضوعی خاص تمرکز دارد.

ادامه نوشته

هدایت نبوی و مسأله اجبار

هدایت نبوی و مسأله اجبار

[به مناسبت28صفر؛ رحلت پیامبر رحمت(ص)]

 رضا شهیدی

 شاخص ترین ویژگی انسان، آزادی و اختیار اوست. اجبار، اکراه و تحمیل در تضاد با این ویژگی و محروم کردن فرد از این موهبت الهی است.

** انسان موجودی مختار از دیدگاه قرآن:

آیات زیادی از قرآن کریم بر اختیار و آزادی انسان گواهی می دهد و او را موجودی مختار و صاحب قدرت تصمیم گیری و عمل، بر مبنای اراده و تصمیم می داند؛ به عنوان نمونه به دو آیه اشاره می کنیم:

1- «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا»[انسان، آیه3]

ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد و پذیرا گردد یا ناسپاس.

2- «مَّنِ اهْتَدَی فَإِنَّمَا یَهْتَدی لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا»[اسراء، آیه15]

هر کس به راه آمد، تنها به سود خود به راه آمده، و هر کس به بیراهه رفت، تنها به زیان خود به بیراهه رفته است.

از دیدگاه قرآن کریم، انسان موجودی آزاد و مختار می باشد و این ویژگی، موهبتی الهی است که تنها به انسان داده شده و رشد و کمال او در گرو همین آزادی و اختیار است.

** سبک و شیوه هدایتی قرآن در این مسأله:

سبک و شیوه هدایتی قرآن نیز پرهیز از اکراه و اجبار است. قرآن کریم راه را نشان می دهد و انتخاب را بر عهده خود فرو می گذارد و تحمیل را در پذیرش این دعوت بر نمی تابد.

علامه طباطبایی در تفسیر گرانسنگ خود می فرمایند:

«دین مجموعه ای از معارف علمی است که معارف عملی را در پی دارد و جامع همۀ آن ها اعتقادات است، و اعتقاد و ایمان از امور قلبی است که اکراه و اجبار در آن راه ندارد، زیرا اکراه، تنها در افعال ظاهری و حرکات مادی و جسمانی موثر است و اما اعتقاد قلبی برای خود، علت ها و سبب های قلبی دیگری دارد که از سنخ اعتقاد و ادراک است و محال است که برای مثال، جهل، علم را نتیجه بدهد، و یا مقدمه های غیر علمی، تصدیقی علمی را در پی داشته باشد. بنابراین نباید مردم را بر ایمان و اعتقاد مجبور ساخت. باید خود فرد بخواهد، تا ایمان و اعتقادی در او شکل بگیرد، در غیر این صورت بازو و اجبار نمی توان باور و اعتقادی در کسی ایجاد کرد.»[ر.ک: المیزان، علامه طباطبایی، ج2، ص342]

ادامه نوشته

نکاتی از بیانات استاد امجد دهه سوم صفر(1)

نکاتی از بیانات استاد امجد دهه سوم صفر(1)

1- ما با خدا سر و کار داریم و با کریمان کار دشوار نیست! فقط باید خدا را شناخت.
2- خدا توفیق دهد تا بدانیم و بفهميم که کلید همۀ عالم دستِ امام زمان هست.
3- «عجل علی ظهورک» بی ادبي است! مگر آقا دستِ خودش هست که بیايد؟! «العجل، العجل» یعنی به دادِ من برس!
4- یک قطره اشک بر حسین(ع) که آتشِ جهنم را خاموش می کند، آتشِ شهوت و غضبِ من را نمی تواند خاموش کند؟!
5-  بدخواه کسی نباشيد، خیرخواه باشید، امام حسين(ع) تا لحظۀ آخر می خواست شِمر را هدایت کند!
6- خدا کند با دارايی برویم نه دانایی! که در آنجا دانایی به هیچ دردي نمي خورد.
7- هیچ موسیقی در عالم مثلِ مناجاتِ خمسة عشرِ امام سجاد پیدا نخواهيد کرد!
8- همۀ علمِ خدای متعال در لفظ(قرآن) آمده است، اما کیست که بفهمد؟: «لا یمسه الا المطهرون»
9- غیر از 14 معصوم، همه وِلند، همه احتیاج به استاد و هدایت دارند.
10- هزاران منزل در یک گام است و آن ترکِ کام است.
11- بهتر از حکومت کاری نيست که در سایۀ آن همه راحت باشند!
-----------------------------------------
پ ن:
1- لدفن نشرش کنید تا دیگر دوستان هم استفاده ببرند...
2- ادامه خواهد داشت!
3- عکاس: خودم :)

[منبرِ شب اول محرم]

[منبرِ شب اول محرم]

او آمد تا دستِ بشریت را بگیرد...!

خلاصه ای از منبر:

1- تخصّصِ اصلیِ اهلبیت(ع)، هدایتگری است، در حقيقت همان طور که اسم خدای متعال «هادی» است، انبیاء و اولیاء هم مظهرِ اسمِ «هادی» هستند، لذا در دعایِ جوشن کبیر می خوانيم: «یا هادیَ المُضِّلینَ؛ ای هدایتگرِ گمراهان».

اما در جنبۀ هدایتگري، بینِ همۀ اولیاء و انبیاء، ابی عبدالله(ع) بيشترین سهم را دارد: «إِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ فِی السَّمَاءِ أَکْبَرُ مِنْهُ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمَکْتُوبٌ عَنْ یَمِینِ عَرْشِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِصْبَاحُ هُدًى وَ سَفِینَةُ نَجَاةٍ»[عیون أخبار الرضا، ج‏1، ص59]

2- نقشِ هدایتگریِ حسین بن علی(ع)، فراتر از زمان و مکان است، زیرا خدای متعال قبل از خلقت و شهادتِ ظاهری، همۀ انبیاء را مهمانِ سفرۀ امام حسين(ع) کرده است...

در روایتی از کتاب «کامل الزيارات» امام سجاد(ع) می فرمایند: «وَ مَا مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا وَ قَدْ زَارَ كَرْبَلَا؛ هیچ پیامبری به دنیا نیامده، مگر اینکه خداوند متعال او را به کربلا آورده تا آن را زیارت کند».

3- خدای متعال همۀ انبياء را برای هدایتگری، صبر و استقامت در مسیرِ بشريّت به کربلا برده است، حتی خود انبیاء که مظهرِ هدایتگری بودند!

----------------------------------------

پ ن:

1- سابقاً گفتم که موضوع منبر: «امامِ رحمت و هدايت» بود و دوست دارم هر شب يکی از مباحث مربوط به اين بحث را برای مستمعین و شما مطرح کنم.

2- شرمده يه خورده آخوندي شد... :) البته در منبر حکایات، لطايف و خاطرات برای تلطیفِ فضا و استراحتِ ذهنیِ مستمعین مطرح می شود :D

3- بالأخره یکی از مسؤلین شهرستانِ گناباد، زحمتِ اینترنتِ ما را کشیدند ♥

4- و اما نقد و نظرِ شما راجع به منبر..؟

أندر فضایِ مسافرت هایِ تبلیغی...!

أندر فضایِ مسافرت هایِ تبلیغی...!

بنایِ من در ایام تبلیغی این است که همسر و فرزندانم را همراه خود ببرم :)
حضورِ همسر در موقعیت های تبلیغی اثراتِ خوبی دارد، از جمله:
انتقالِ درد و دل و مشکلات زنان، آرامشِ خاطرِ خودم، توجّه به اینکه مشکلاتِ اجتماع چیست و وظیفۀ زنانِ طلبه در همراهی کردنِ مسایل چه ضرورتی دارد! و به نحوی تفریح و آب و هوا عوض کردن :D
 اما حضورِ فرزندان هم حس و حالِ مضاعفی به این سفرهای تبلیغی می بخشه.
تنها مشکلِ موجود، تداخلِ مدرسه با ایام تبلیغی است که آن هم با اجازه از مدرسه و معلم و تدریسِ خصوصی و جبرانیِ مادر حل خواهد شد..!
-----------------------------------------------
پ ن:
1- بالأخره همسرمون با اومدنش می فهمه که خیلی هم بیکار نیستیم دیگه :D خدا خیرشون بده که خیلی ما رو تحمل می کنند به قرآن.
2- محمد امین و محمد میثم برای رفتن خیلی ذوق دارند و شرایطی هم ذکر کرده اند که بیانشان خالی از لطف نیست:
الف- آنتن دیجیتال رو حتماً ببریم ♥
ب- لب تابِ بابا هم حتماً برده بشه احیاناً برای بازی های محبوبشون :(
ج- CD های کارتون برای اوقات فراغت!!

آقا ضیاء‌الدّین عراقی؛ ضیاءِ فقاهت در عرصۀ شاگردپروری

آقا ضیاء‌الدّین عراقی؛ ضیاءِ فقاهت در عرصۀ شاگردپروری
[به مناسبت 17 ذي‌القعده، سالروز رحلت آيت ‌الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي]

نویسنده: مصطفی سلیمانی

** ديباچه:
عالمان دین ومهرآیینان پاک آذین، شورآفرینان عرصۀ دین و رادمردان سرزمین ایمان و یقین، چونان شمع سوختگان دوران هجر و شیدارویان زمانۀ وصل، زکات مهر و علم خود را در تربیت مردان مرد و یلان عرصه نبرد با تاریکی جهل و کفر قرار داده و بزرگ مردان میدان علم و عمل را در دامان یقین و اعتقاد و اعتماد و علم خویش پرورش داده اند.
آری؛ کسی همچون آقا ضیاءالدین علی ابن ملا محمد عراقی، فقیه، اصولی، مجتهد شیعی و معروف به آقا ضیاء‌الدین عراقی، در شمارِ علماي برجسته اي است كه عالمان بزرگي در محضرش زانو زدند و به اين شاگردي افتخار مي كردند.

** طلوع خورشيد:
آقا ضیاءالدین علی ابن ملا محمد عراقی، فقیه، اصولی، مجتهد شیعی و معروف به آقا ضیاء‌الدین عراقی، فرزند آخوند ملا محمدكبیر سلطان‌آبادی (عراقی) که در سال ۱۲۷۸ در محله حصار قدیم سلطان‌آباد (اراك) پا به عرصه گیتی نهاد. ملّا محمّد، پدر آقا ضیاء (1210 ـ 1290 هـ. ق) در عصر خود عالمی بزرگوار و فقیهی وارسته بود و در میان شاگردان آیه الله آقا محسن عراقی علاء المحدثین (1247 ـ 1325 هـ. ق) منشی خاص آخوند خراسانی و آیه الله سید محمّد شفیع الدین جاپلقی (متوفا: 1280 هـ. ق.) مقام و مرتبه‌ای بلند در علم بود و به تقوا و پرهیزكاری شهرت داشت. در اجازه‌ای كه آقا شفیع به وی داده، او را به عنوان «عالم فاضل و محقق مدقق و از رؤسا و قضات مورد وثوق و اطمینان» یاد كرده است.[احسن الودیعه، ج1، ص132، و ریحانه الادب، ج1، ص240]

ادامه نوشته

یک روز دوست داشتنی...!

یک روز دوست داشتنی...!
 


 دحو الارض، مطابق با 25 ماه ذی القعده، روزی است که خداوند با نظر به کرۀ زمین، به جهان خاکی حیات بخشید.

** یک دعا:
«خدایا! خوبان رو بخشیدن، اصلاً هنر نیست و فیس و افاده نداره!! اگه راست می گی دلِ من رو صاف کن!!»
-------------------------------------
پ ن:
1- نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در بیست وپنج ذی القعده بود. کسی که در این روز روزه بگیرد و شبش را به عبادت بایستد، عبادت صد سال را که روزش را روزه و شبش را عبادت کرده است خواهد داشت...
2- دوستان خیلی لطف دارند... ممنونم

مطالبی پیرامون علی اکبر(ع)

مطالبی پیرامون علی اکبر(ع)

 

1- زیارت نامه حضرت علی اكبر علیه السلام

2- زندگینامه حضرت علی اکبر(ع)

3- ولادت حضرت علی اکبر

4- حضرت علی اکبر در تاریخ

5- فضایل علی اکبر

6- آسمانی ترین جوان

7- ویژه نامه علی اکبر

8- جوانۀ خورشید

آيت الله مؤسس؛ مرجعي دورانديش

آيت الله مؤسس؛ مرجعي دورانديش
[به مناسبت 17 ذي‌القعده، سالروز وفات آيت ‌الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي]

نویسنده: مصطفی سلیمانی

** ديباچه:
شرح حال نگاري و حسب حال نويسي عالمانِ ربّاني و اسوه هاي علم و تقوا، ضرورتي است بس آشكار كه عالِم و عامي از خواندن آن عبرت خواهند و بدان به رشد و كمال رهنمون شوند.
بازگويي و بازخواني وقايع پندآموز و عبرت فروز زندگاني مفاخر دين و دانش، نياز مردمان هر زمين و زمانه، و روشني بخشِ راه و مرام جان هاي سعادت خواه و كمال جو مي باشد.
شيخ عبدالكريم حائري يزدي، يكي از بزرگترين علما و مراجع مكتب حقّۀ جعفري در سال 1231 در اردكان يزد به دنيا آمد. وي از مجتهدان و مراجع تقليد شيعه و بنيانگذار حوزه علميه قم بود و از سال ۱۳۰۱ تا سال ۱۳۱۵ رياست تامّه و مرجعيت كامل شيعيان را بر عهده داشت.
اين نادرۀ روزگار خود، با مجاهدت هاي علمي و عملي خود، كوشيد تا به وظيفۀ الهي خود در اعتلاي كلمۀ حق عمل نمايد.
در اين شماره از نشريه، به مناسبت سالروز وفات آيت ‌الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي، همانند گذشته كوشيده ايم تا به قدر بضاعت ناچيز خود، مسايل پيرامونِ زندگاني شيخ عبدالكريم حائري يزدي را مطرح كنيم و گاه نكاتي شايستۀ درنگ را يادآور شويم.

** طلوع خورشيد:
شيخ آقابزرگ تهراني و عبدالحسين آيتي تاريخ تولد ايشان را در سال 1276ه.ق(1239 ه.ش) دانسته است.[شيخ آقابزرگ تهراني، الذريعة الي تصانيف الشيعه، ج4، ص378؛ عبدالحسين آيتي، تاريخ يزد، ص428] امّا حاج شيخ مرتضي حائري فرزند شيخ، اعتقاد دارد كه پدرش در سال 1280 ه.ق(1242 ه.ش) متولد شده است.[علي كريمي جهرمي، آيت الله مؤسس، ص18، به نقل از يادداشت هاي شيخ مرتضي، ص6]
او در روستاي «مهرجرد»‌ يزد در خانۀ مردي پاكدل و پرهيزكار به نام «محمد جعفر» كودكي پا به عرصۀ حيات گذاشت و عبدالكريم نام گرفت.[مجله حوزه، ش12، سال64؛ فصلنامۀ ياد، ش4، سال65] وي دوران كودكي را در دامان پر مهر مادري سپري كرد تا به شش سالگي رسيد. در آن روزگار كه عبدالكريم بايستي پايش به مكتب باز مي‎شد در مهرجرد از مدرسه و مكتب خبري نبود و كودكاني كه بزرگ مي‎شدند به دنبال كار و حرفۀ پدران خود رفته، بهار عمرشان را در مزارع سپري مي‎كردند. اما عبدالكريم كه گويي سرنوشتي جز اين داشت مورد لطف الهي قرار گرفت و خيلي زود وسيلۀ درس و دانش اندوزي برايش فراهم شد.

** آغاز تحصیل:
در شش سالگي يكي از بستگانش(شوهر خاله اش) معروف به مير ابوجعفر كه آخوند بود به «مهرگرد» آمد و تحصيل عبدالكريم را عهده دار شد و با رضايت پدر و مادرش، او را به اردكان برد و به مكتب سپرد. عبدالكريم روزها در درس استادان حاضر مي‌شد و شبها در خانه مير ابوجعفر به سر مي‌برد و گاهي در شبهاي جمعه به منظور ديدار با پدر و مادر راه مهرگرد را پيش مي‌گرفت. با درگذشت پدر مدتّي از تحصيل باز ماند امّا بعد از چندي به حوزه علميه يزد رفت و در مدرسه محمدتقي خان سكني گزيد و به تحصيل علوم اسلامي پرداخت.[عمادالدين فيّاضي، حاج شيخ عبدالكريم حائري، ص26]
پس از تحصيلات مقدماتي در اردکان و يزد جهت تحصيل و تکميل علوم ديني به کربلا و سپس به سامرا و نجف مهاجرت کردند . ايشان پس از 37 سال اقامت در کربلا، سامره و نجف به اراک آمده و حدود 8 سال به تربيت طلاب و تشکيل حوزه مشغول شدند.
** مهاجرت به قم:
در اوايل قرن يازدهم هجري ق. چند سالي شخصيت هاي بزرگي چون صدرالدين شيرازي، فياض لاهيجي و فيض كاشاني و بعدها ميرزاي قمي در مدارس اين شهر به بحث و اشاعۀ علوم اسلامي در فقه، تفسير كلام، فلسفه و عرفان پرداختند. و با تشكيل جلسات پرشكوه علمي مدّتي كور سوي دانش را در اين شهر روشن نگه داشتند. اما پس از آن تا روزي كه آية الله حائري پا به اين شهر مي‎گذارد وضع حوزه ‎هاي علميّه همچنان اسفبار و مدت ها عظمت گذشتۀ آن فراموش شده بود.
ايشان پس از آنكه از نزديك اوضاع اسفبار مدارس علمي قم را ديد، بسيار ناراحت و افسرده خاطر قم را ترك گفت و اطرافيانش بارها از او شنيدند كه مي‎گفت: «چه مي‎شد اگر حوزۀ علميّۀ قم سر و سامان مي‎گرفت!»[ر.ك: آشنايي با حوزه‎ هاي علميه شيعه، سيّد حجت موحّدي ابطحي، ج1، ص291؛ همچنين: گلشن ابرار، جمعي از پژوهشگران حوزه علميه قم، ج2، ص556]
پس از اين دوران به سال 1340 قمري مطابق با سوم فروردين 1301 شمسي به قصد زيارت حضرت معصومه(س) به قم حركت كردند و همين سفر بود كه مرحله تازه اي در تاريخ پرشكوه شيعه را رقم زد، چرا كه ايشان با اصرار علما و مردم قم خصوصا حاج شيخ محمدتقي بافقي و پس از استخاره با قرآن تصميم به اقامت در شهر قم و تاسيس حوزۀ علميه اين شهر گرفتند. حاج شيخ با اين كه كمتر به قرآن مجيد تفأّل زده و استخاره مي كردند، صبحگاهي كه به حرم حضرت معصومه(س) مشرّف شدند، با قرآن شريف استخاره كردند. آيه 93 سوره مباركۀ يوسف آمد: «اِذْ هَبُوا بقميصي هَذا فَاَلْقُوهُ علي وجه اَبي ياتِ بصيراً وَ أتُوني بِاَهْلِكم اَجمعين» و اولين جمله اي كه در اوّل صفحه قرآن بود، ذيل آيه: «وأتوني باَهلكم اجمعين» بود. پس با عزمي راسخ و قلبي مطمئن، بنا را بر توقّف گذارده و به منزل حاج سيّد علي مصطفوي، تاجر قمي كه علما و طبقات تجار و اصناف ديگر، جمع و انتظار نتيجه و تصميم نهايي آن جناب را داشتند، آمده و اظهار مطلب فرمودند، مردم بي اندازه شاد و خوشحال شدند.[محمدشريف رازي، گنجينۀ دانشمندان، ج1، ص284]

ادامه نوشته

ﻓﯿﺮﻭﺯﻩ ﯼ ﻧﯿﺸﺎﺑﻮﺭ

ﻓﯿﺮﻭﺯﻩ ﯼ ﻧﯿﺸﺎﺑﻮﺭ

ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﺷﺪﻡ ﺍﯼ ﻧﻮﺭ ﺳﻼ‌ﻡ
ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺯﺍﺋﺮﺗﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺳﻼ‌ﻡ
ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺫﮐﺮﺕ ﺷﺪﻩ ﻣﺎﻣﻮﺭ ﺳﻼ‌ﻡ
ﺑﻪ ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﺑﺮﺳﺪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻣﻮﺭ ﺳﻼ‌ﻡ
ﮐﺎﺵ ﺳﻤﺖ ﺣﺮﻣﺖ ﺑﺎﺯ ﺷﻮﺩ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻫﺎ
ﺑﺎﺯ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯾﺖ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﻡ ﮔﺮﻩ ﻫﺎ
ﻧﻨﻮﺷﺘﻪ ﺳﺖ ﮔﻨﻬﮑﺎﺭ ﻧﯿﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺣﺮﻡ
ﭘﺲ ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺪ ﺑﻪ ﺣﺮﻡ
ﺑﺮﺳﺪ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻟﻪ ﯼ ﻣﻤﺘﺪ ﺑﻪ ﺣﺮﻡ
ﺯﻭﺩ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺳﺎﻧﯿﺪ ﺑﻪ ﻣﺸﻬﺪ ﺑﻪ ﺣﺮﻡ
ﻣﺴﺖ ﺍﺯ ﺁﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺑﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﺧﻢ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯾﻢ
ﻣﺎ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ، ﺍﺯ ﺭﻩ ﻗﻢ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯾﻢ
ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﻧﺞ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺗﺎ ﻃﻮﺱ ﺩﻭﯾﺪﻥ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ
ﭘﺎ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﺩﺭﯾﺪﻥ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ
ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﭘﺎﯼ ﺿﺮﯾﺢ ﺗﻮ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ
ﭘﯿﭽﺶ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﯼ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻧﻮﺭ ﺍﺳﺖ
ﺭﮔﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻓﯿﺮﻭﺯﻩ ﯼ ﻧﯿﺸﺎﺑﻮﺭ ﺍﺳﺖ
ﭼﻪ ﺧﺒﺮ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺿﺎﻣﻦ ﺁﻫﻮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟
ﺻﺤﻦ ﻫﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﭘﯿﺶ ﭼﻪ ﺧﻮﺵ ﺑﻮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﻃﺮﻑ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻓﻮﻻ‌ﺩ ﻫﯿﺎﻫﻮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﺑﺎﺯ ﯾﮏ ﭼﺸﻤﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﻄﻒ ﻭ ﮐﺮﻡ ﺭﻭ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﻣﺎﺩﺭﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﺎﻥ ﺫﮐﺮ ﺭﺿﺎ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ
ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﯼ ﻓﻠﺠﯽ ﺑﺎﺯ ﺷﻔﺎ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ
ﺑﺎ ﺷﻔﺎ ﺍﺯ ﺗﻮ، ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺷﺪﻩ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪﻥ
ﺑﻪ ﺗﻮ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺑﺎ ﺗﻮ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺷﺪﻥ
ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﻫﺴﺖ ﻓﻘﻂ ﮔﺮﻣﯽ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺷﺪﻥ
ﮔﺮ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﻭﺭ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ ﺷﺪﻥ...
ﯾﻮﺳﻔﻢ ﺑﺎﺵ، ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﮐﺠﺎ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ؟
ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺑﯿﺖ ﮐﻼ‌ﻑ ﺁﻭﺭﺩﻡ
ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭ ﻭ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺑﺎﺷﯽ
ﮐﺎﺵ ﻟﻄﻔﯽ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭﻡ ﺑﺎﺷﯽ
ﻣﺮﺩ ﺳﻠﻤﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﯾﺎﺭﻡ ﺑﺎﺷﯽ
ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﻭ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺑﺎﺷﯽ
ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﭘﺲ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﯽ ﺁﯾﯽ
ﻫﺮ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺗﻮ ﺳﻪ ﺟﺎ ﻣﯽ آيي
شاعر: مجید تال

آشنایِ غریب

آشنایِ غریب


نویسنده: مصطفی سلیمانی

** اشاره:
امام علی ‌بن موسی‌الرضا(ع) هشتمین امام شیعیان از سلالۀ پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می‌باشند.
روز یازدهم ماه ذیقعده سال 148 هجرى در مدینه در خانه‏ى امام موسى بن جعفر علیه‏السلام فرزندى چشم به جهان گشود كه بعد از پدر تاریخ ساز صحنه‏ ایمان و علم و امامت ‏شد. نام او «على» و کنیه اش «ابوالحسن» و لقبش «رضا» است.
مادر گرامى او «تُکْتَمْ» بود که پس از تولد حضرت، از طرف امام کاظم علیه‏السلام «طاهره» نام گرفت. وی در خردمندى و ایمان و تقوى از برجسته ‏ترین بانوان بود. اصولا امامان پاك ما همگى از نسل برترین پدران بودند و در دامان پاك و پر فضیلت گرامى‏ترین مادران پرورش یافتند.
امام رضا علیه السلام در سال 183 هجرى، پس از شهادت پدر بزرگوارش در زندان بغداد (در سال 183 هجرى) در سن 35 سالگى عهده‏دار مقام امامت و رهبرى امّت گردید.[ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 13]
** پرتوی از شخصیت امام رضا(ع):
1- علم امام:
ابو ذكوان می گوید: از ابراهیم بن عباس شنیدم كه می گفت: هر چه از حضرت رضا(ع) مى‏پرسیدند می دانست از زمان او كسى راجع بتاریخ گذشته تا آن روز از حضرت رضا واردتر نبود مأمون او را آزمایش میكرد بسؤال‏ها در هر مورد. جواب آنها را میداد تمام سخن و جواب و مثالى كه مى‏آورد از قرآن استفاده مینمود در هر سه روز یك مرتبه قرآن را ختم می كرد.
می فرمود: اگر بخواهم در كمتر از سه روز ختم كنم میتوانم ولى به هر آیه‏اى- كه می رسم در آن دقت می كنم كه در باره چه چیز و چه زمانى نازل شده بهمین جهت در هر سه روز یك مرتبه ختم می كنم.[عیون اخبار الرضا، ج2، ص179]
2- شخصیت اخلاقی:
ابن صباغ مالكی درباره حضرتش می‌نویسد: «حضرت از مناقبی والا و صفاتی پسندیده برخوردار است. نفس شریفش پاك، هاشمی نسب و از نژاد پاك نبوی است».
بعد از جریان ولایتعهدی، روزی عبدالله بن مطرف بن هامان بر مأمون وارد شد. حضرت رضا(ع) نیز در مجلس حضور داشت. خلیفه رو به عبدالله كرد و گفت: درباره ابوالحسن علی بن موسی الرضا چه می‌گویی؟
عبدالله گفت: «چه بگویم درباره كسی كه طینت او با آب رسالت سرشته شده و ریشه در گوارای وحی دوانیده است. آیا از چنین ذاتی جز مشك هدایت و عنبر تقوا می‌تواند ظاهر شود؟»[پایگاه اطلاع رسانی آستان قدس رضوی- شخصیت اخلاقی]
3- عبادت امام:
شبها كم می خوابید و بسیار بیدار بود بیشتر شبها از ابتداى شب تا صبح شب زنده‏دار بود خیلى روزه می گرفت روزه سه روز در ماه از او فوت نمی شد میفرمود: این سه روز روزه تمام عمر است خیلى كمك میكرد و صدقه میداد در پنهانى بیشتر در شبهاى تاریك چنین كارى را میكرد هر كس بگوید چون او در مقام و شخصیت دیده است باور نكنید.[عیون اخبار الرضا، ج2، ص179]
** هشت پرتوی نور از آفتاب هشتم:
1- سكوت:
قال الامام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام: إنَّ الصَّمْتَ بابٌ مِنْ أبْوابِ الْحِكْمَةِ، یَكْسِبُ الْمَحَبَّةَ، إنَّهُ دَلیلٌ عَلى كُلِّ خَیْر.[مستدرك الوسائل: ج 9، ص 16، ح 10073] همانا سكوت و خاموشى راهى از راه هاى حكمت است، سكوت موجب محبّت و علاقه مى گردد، سكوت راهنمائى براى كسب خیرات مى باشد.
2- محدوده خشم:
قال الامام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام: انَّما تَغْضَبُ للهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَلا تَغْضَبْ لَهُ بِأكْثَرَ مِمّا غَضِبَ عَلى نَفْسِهِ.[عیون أخبارالرّضا علیه السلام : ج 1، ص 292، ح 44] چنانچه در موردى خواستى غضب كنى و براى خدا برخورد نمائى، پس متوجّه باش كه غضب و خشم خود را در جهت و محدوده رضایت و خوشنودى خداوند، اِعمال كن
3- رفع مشکل دیگران:
قال الامام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام:مَـن فـرّج عن مـومـن فـرّج الله عَن قَلبه یـَوم القیمة.[اصول کافى، ج 3، ص 268] هر کس اندوه و مشکلى را از مومنى بر طرف نماید خداوند در روز قیامت انـدوه را از قلبش بر طرف سازد.
4- احیای امر ما:
قال الامام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام: رَحِمَ اللهُ عَبْداً أحْیى أمْرَنا، قیلَ: كَیْفَ یُحْیى أمْرَكُمْ؟ وَ قالَ(ع) یَتَعَلَّمُ عُلُومَنا وَیُعَلِّمُها النّاسَ.[بحارالأنوار: ج 2، ص 30، ح 13] رحمت خدا بر كسى باد كه أمر ما را زنده نماید، سؤال شد: چگونه؟ حضرت پاسخ داد: علوم ما را فرا گیرد و به دیگران بیاموزد.
5- خرج براى اهل منزل:
قال الامام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام: صاحِبُ النِّعْمَةِ یَجِبُ عَلَیْهِ التَّوْسِعَةُ عَلى عَیالِه.[وسائل الشّیعة، ج 21، ص 540، ح 27807] هر كه به هر مقدارى كه در توانش مى باشد، باید براى اهل منزل خود انفاق و خرج كند.
6- استعمال عطر:
قال الامام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام:لا تَتْرُكُوا الطّیبَ فى كُلِّ یَوْم، فَإنْ لَمْ تَقْدِرُوا فَیَوْمٌ وَ یَوْمٌ، فَإنْ لَمْ تَقْدِرُوا فَفى كُلِّ جُمْعَة.[مستدرك الوسائل: ج 6، ص 49، ح 6] سعى نمائید هر روز، از عطر استفاده نمائید و اگر نتوانستید یك روز در میان، و اگر نتوانستید پس هر جمعه خود را معطّر و خوشبو گردانید (با رعایت شرائط زمان و مكان)
7- نظافت:
قال الامام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام: مِن أخْلاقِ الأنْبِیاءِ التَّنْظیفُ.[تحف العقول، ص 466] نظافت و پاکیزگی، از اخلاق پیامبران است .
8- گمان نیکو به خداوند:
قال الامام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام: اَحسِنِ الظَّنَّ بِالله فاِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَل یَقولُ : اَنَا عِندَ ظَنِّ عَبدی بِی فَلا یَظُنَّ بی الّا خَیراً.[جهاد النفس، ح 147] گمــان نیــکو به خــداوند داشته باش زیرا خداوند عــز و جل می فرماید:من در نزد گمان بنده ام حاضرم پس بنده ام جز گمان خیر به من نداشته باشد.
** فضایل زیارت حضرت از قول خود:
امام رضا(ع) فرمود:
هر كس به زیارت من رهسپار شود و عارف به حق من باشد، دعایش مستجاب و گناهانش بخشوده مى‎شود.
هر كس مرا در این بقعه زیارت كند مثل كسى است كه رسول خدا(ص) را زیارت كرده باشد. در روز قیامت من و آباء گرامى‎ام شفیع او خواهیم بود.
«و هذه البقعة روضة من ریاض الجنة و مختلف الملائكة لایزال فوج ینزل من السماء و فوج یصعد الى ان ینفخ فى الصور».
بارگاه من باغى از باغ‎هاى بهشت و محل رفت و آمد فرشتگان است كه مرتبا فوج فوج تا روز قیامت از آسمان نزول مى‎كنند و فوجى دیگر به آسمان صعود مى‎نمایند.[برگرفته از بحارالانوار، ج 102، ص 44]
** نتایج زیارت حرم امام رضا:
1- رسول خدا(ص) فرمود:
«ستدفن بضعة منى بخراسان ما زارها مكروب الا نفس الله كربته ولا مذنب الا غفر الله ذنوبه»[عیون اخبار الرضا، ج‏2، ص‏257] پاره تن من در خراسان دفن خواهد شد، هیچ گرفتار و گنه‏كارى او را زیارت نكند جز این كه خداوند گرفتارى او را برطرف سازد و گناهانش را ببخشاید.
2- امام رضا(ع) می‎فرماید:
«ان لكل امام عهدا فى عنق اولیائه و شیعته و ان من تمام ‏الوفاء بالعهد و حسن الاداء زیارة قبورهم»[بحار الانوار، ج‏100، ص ‏116] هر امام و رهبرى، عهد و میثاقى بر پیروان و دوستدارانش دارد و همانا یكى از اعمالى كه نمایانگر وفادارى و اداى میثاق است، زیارت آرامگاه آنان است.
3- امام رضا(ع) می‎فرماید:
«من زارنى على بعد دارى و مزارى اتیته یوم القیامة فى ثلاثة‏ مواطن حتى اخلصه من اهوالها اذا تطایرت الكتب یمیناً و شمالاً و عند الصراط و عند المیزان»[وسائل الشیعه، ج‏10، ص‏433] كسى كه با دورى راه، مزارم را زیارت كند، روز قیامت در سه جا [براى دستگیرى] نزد او خواهم آمد و او را از بیم و گرفتارى آن موقف‎ها رهایى خواهم بخشید:
الف- هنگامى كه نامه‏ها (ى ‏اعمال) به راست و چپ پراكنده شود،
ب- کنار پل صراط،
ج- کنار میزان (هنگام ‏سنجش اعمال).
4- امام رضا(ع) می‎فرماید:
«من زارنى و هو یعرف ما اوجب الله تعالى من حقى و طاعتى فانا و آبائى شفعائه یوم القیامة و من كنا شفعائه نجى»[همان، ج ‏5، ص ‏436] هر كه مرا زیارت كند در حالى كه حق و طاعت مرا كه خدا بر او واجب كرده بشناسد، من و پدرانم در روز قیامت ‏شفیع او هستیم و هر كه ما شفیع وى باشیم نجات یابد.
5- امام رضا(ع) می‎فرماید:
«...و هذه البقعة روضة من ریاض الجنة و مختلف الملائكة لا یزال ‏فوج ینزل من السماء و فوج یصعد الى ان ینفخ فى الصور»[بحارالانوار، ج ‏102، ص ‏44] این بارگاه بوستانى از بوستان‏هاى بهشت است، و محل آمد و شد فرشتگان آسمان، و همواره گروهى از ملائكه فرود مى‏آیند و گروهى‏ بالا مى‏روند تا وقتى كه در صور دمیده شود.

ادامه نوشته

گفتگو و مصاحبه با دکتر محسن کمالیان

گفتگو و مصاحبه با دکتر محسن کمالیان

بیوگرافی:

دکتر کمالیان فردی با دغدغه های فراوان نسبت به آراء و اندیشه ها و سرنوشت امام موسی صدر است وی تا کنون تحقیقات و تألیفات فراوانی را در مورد این شخصیت ارزنده جهان اسلام داشته است. ایشان در گفتگویی با حریم امام به راز ماندگاری ایشان و جلوه های عملی و اخلاقی او و قضاوت دیدگاه ها و اشتراکات دیدگاه های میان امام صدر و مرحوم امام خمینی (س) اشاره می نماید.

مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی

*چطور با امام موسی صدر آشنا شدید؟ از رابطه تان بفرمایید!
**من ارتباط خاصی واقعش با ایشان نداشتم. آن موقع بچه بودم و آلمان زندگی می کردیم. قبل از ده سالگی که به ایران آمدیم و چند بار که ایشان به آلمان و منزل ما آمدند یا در جاهای دیگر مثل منزل آقای طباطبایی دو سه بار دیدمشان. هیچ ارتباط خاصی هم با ایشان نداشتم. تا بعد از انقلاب که بنده چهارده پانزده سال داشتم. بودم. سن نوجوانی دوره خاصی است و علاقه و کنجکاوی های خاصی دارد. این دقیقاً مقارن شد با قضیه ناپدیدشدن ایشان که در روزنامه ها انعکاس پیدا کرد. از آن جا علاقه قلبی من شعله ور شد و دیگر کنجکاو شدم که چه اتفاقی افتاده و مگر می شود آدمی با این مشخصات و خصوصیات به این راحتی دزدیده شود. این برایم خیلی عجیب بود. از هر کسی در مورد وضعیت ایشان سؤال می کردم. تا انقلاب پیروز شد و آقای دکتر چمران و آقای طباطبایی به ایران آمدند. دکتر جمران وقتی آمدند در همان دو سه روز اول یکی دو تا سخنرانی چندساعته در مورد وضعیت لبنان و شخصیت امام موسی صدر کردند که از رادیو پخش شد. خب دکتر چمران از دل حرف می زد. حرفی که از دل بلند شود به دل هم می نشیند. به هر حال صحبت های ایشان موجب شد علاقه من تشدید شود. بعد آقای طباطبایی هم این طرف و آن طرف صحبت های مختلفی داشتند که در مجموعه مرا به امام موسی صدر نزدیک تر کرد. این اولین جرقه های آشنایی جدی من با ایشان بود. آقای صدر جزء آدم هایی است هرچه به ایشان نزدیک می شوی علاقه و ارادتت به ایشان بیشتر می شود. بعضی از آدم ها عکس این هستند. از دور آدم های جذابی اند ولی وقتی به ایشان نزدیک می شوی و وارد زندگی خصوصی شان می شوی، با چیزهایی مواجه می شوی که تو را شوکه و زده می کند. الان که سی و خرده ای سال می گذرد، هر چقدر بیشتر در مورد ایشان می دانم ارادتم به ایشان بیشتر شده است.
*امام موسی صدر در دل نسل جوان امروز، که زمان ایشان را درک نکرده است، جا دارد. راز ماندگاری ایشان چیست؟
**چند چیز است. اول فکر و اندیشه اش است. البته افراد دیگری هم همان فکر و اندیشه را داشتند و دارند. پس فقط فکر نیست. در کنار آن اخلاق ایشان است. اخلاق ایشان فوق العاده است. اخلاق و اندیشه در کنار هم دلیل مهم ماندگاری ایشان است. هر یک از این دو به تنهایی کارساز نیست. الان نگاه کنید مردم در انتخابات اخیر به اعتدال و اخلاقگرایی رأی دادند. منتها سی و پنج سال طول کشید تا به این جا رسیدیم. البته اگر بی انصافی نکنم باید بگویم از دوران حضرت امام این داستان شروع شد. حضرت امام و در اوایل انقلاب شهید بهشتی و شهید مطهری هم دقیقاً همین طور بودند. بعد از آن این مسائل فراموش شد و برای چند دهه اخلاق و اعتدال و عقلانیت نقطه مغفول ما بود. خب امام موسی صدر بدون این که این تجربه ها را بگذراند، از همان ابتدا چنین بود. البته تربیت خانوادگی و محیط ایشان بسیار در این زمینه تأثیر داشت. منظورم محیط شهر و حوزه و مدرسه نیست. در این شهر و حوزه و مدرسه هم همین آقایانی که الان با آن ها مشکل داریم بار آمدند. پس بیشتر از همه همان اصالت خانوادگی و محیط خانوادگی امام موسی صدر تأثیرگذار است. ایشان از اول با اخلاق برخورد می کرد. اصالت را آدم کاملاً حس می کرد در رفتارشان. چه در ایران چه در نجف و چه در لبنان. ایشان هیچ وقت در لبنان در فکر و رفتارش افراط نبود. همیشه اعتدال و اخلاق را رعایت می کرد. مخالفین امام موسی صدر که نوعاً از علمای شیعه در لبنان بودند می گویند که این سید با این اخلاقش ما را به راه آورد. می گویند ما هرچه به ایشان بیشتر حمله کردیم و بیشتر ایشان را تحت فشار گذاشتیم و سعایت کردیم ایشان محبتش به ما بیشتر شد. نه فقط از حقوق اجتماعی محرومشان نمی کرد و آن ها را تحت فشار نمی گذاشت، محبتش را به آن ها بیشتر می کرد. مثلاً وقتی مکه می رفت بعضی از روحانیونی که به شدت مخالفش بودند را با اصرار با خود می برد. مثلاً مقید بود بعضی از روحانیون منتقد و مخالفش که مثلاً بیست و پنج سال بزرگ تر از او بودند را در هر جلسه ای که بود می برد. با این که رهبر شیعیان و رئیس مجلس اعلای شیعه بود، اگر وقت نماز می شد آن ها را جلو می انداختن و پشت سرشان نماز می خواند. آقای صدر این طوری بود. با دوست و دشمن با اخلاق برخورد می کرد. جاذبه ایشان فوق العاده زیاد بود. همان جمله قشنگ شهید بهشتی که دافعه در حداقل و ضرورت و جاذبه در حداکثر امکان. این دقیقاً کاری است که آقای صدر انجام می داد.

ادامه نوشته

گفتگو و مصاحبه با دکتر سید صادق طباطبایی

گفتگو و مصاحبه با دکتر سید صادق طباطبایی

http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_14732.jpeg

بیوگرافی:

دکتر صادق طباطبایی خواهر زاده امام موسی صدر، مردی سرشار از دوستی و مهربانی با سینه ای مملوّ از اسرار و خاطره است.
حریم امام در آستانه سالگرد ربوده شدن شخصیت کم نظیر جهان اسلام «امام موسی صدر» در گفتگویی با ایشان مباحثی نظیر مبانی فکری و روشی امام صدر و نسبت او با حکومت اسلامی و نظریه ولایت فقیه و نگاه او به لیبرالیسم و اندیشه انسان محوری ایشان را مورد بحث و بررسی قرار داد.

مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی و سید محمد حسن مخبر

ازچه زمانی با امام موسی صدر مانوس شدید؟
*خوشبختانه این توفیق را داشتم که از هشت نه سالگی آقای صدر را درک کردم. آن موقع هنوز مرحوم آیت الله صدر زنده بودند. نسبت ایشان با مرحوم آقا و عنایت مرحوم آقا به ایشان، نیز تفاوتش با برادر بزرگترش حاج آقا رضا برای من روشن بود. بعد هم به شدت مورد لطف و عنایت ایشان بودم. البته نه تنها من که خواهرزاده ایشان می شوم؛ با تمام خواهرزاده ها و برادرزاده هایشان یک رابطه خاص و متفاوتی نسبت به یکدیگر، برقرار می کردند. بر اساس چیزی که در ما می دید، رابطه اش را برقرار می کرد. به هر حال در من خیلی اثرگذار بود. زمانی که ایشان به لبنان رفتند، سال بعدش دیپلم گرفتم. بعد که به آلمان رفتم تقریباً هر سال ایشان را می دیدم. ایشان در کنگره های بین المللی که شرکت می کردند، اصرار داشتند یک سفر به آلمان بیایند و دو سه هفته آن جا باشند. توسط من با جاهای مختلف آشنا می شدند و در جلسات مختلف هم شرکت می کردند. وقتی هم که انجمن اسلامی را تأسیس کردیم، بهره برداری چندجانبه از ایشان داشتیم؛ نه تنها عقیدتی بلکه حتی مالی.
*تبیین مبانی فکری و روشی امام صدر امروزه مخصوصاً برای نسل جوان ضرورت دارد. نسبت امام صدر با حکومت اسلامی و مشخصاً نظریه ولایت فقیه چیست؟ اصلاً ایشان به دنبال چنین چیزی بودند یا نه؟ چون سند روشنی در این باره موجود نیست. هرچند شاید بشود از برآیند رفتارها و روششان اعتقاد ایشان را به دست آورد، این حدس ها کافی نیست.
**آقای دکتر کمالیان تا حدودی به این مسئله پرداخته است. اما نکته اصلی این است که زمان ربوده شدن امام صدر هنوز این مباحث مطرح نشده بود. البته بحث ولایت فقیه را امام در نجف عنوان کرده بودند که من، بر اساس گفتگوهایی که با امام، دایی جان و آسید محمدباقر صدر داشتم، استنباط حکومتی از آن نمی کنم. به هر حال چند نکته را در رفتار امام صدر دیدم. سال های اول فعالیتمان خیلی درگیر چپ عقیدتی بودیم و خیلی هم در اقلیت بودیم. خوراک فکریمان کم بود. مطالب فکری کم داشتیم. فقط آثار شرکت انتشار و این ها بود که جوابگو نبود. چند نفری که بودیم که می خواستیم با همه مجموعه جریان دانشجویی در اروپا در بیفتیم و پایه های انجمن های اسلامی را قوی کنیم. ناچار بودیم خودمان به فکر بیفتیم. مثلاً من در نوزده سالگی سعی کردم پاورقی های آقای مطهری بر کتاب «روش رئالیسم» آقای طباطبایی را بخوانم و بفهمم که با بچه های سوسیالیست کمونیست در بیفتیم و بتوانیم پاسخگو باشیم. در حالی که رشته تحصیلی ام شیمی بود که ربطی به این موضوع نداشت. در یکی از برنامه هایی که در آلمان با ایشان داشتیم به دایی جان(امام موسی صدر) گفتم: «حالا ماتریالیسم دیالکتیک را بگذاریم کنار و کاری به هگل و این ها نداریم. اگر مسئله اعتدال، توزیع ثروت، ارزش افزوده و این ها را از اقتصاد سوسیالیسم بگیریم و یک خرده تر و تمیز و مرتبش کنیم چه اشکالی دارد؟ به نظر شما می توانیم روی این زمینه کار کنیم یا نه؟» گفتند: «اصلاً در این فکر نرو! شک هم به این مسائل نکن! چرا اسلام نه؟ چرا حکومت اسلامی نه؟» گفتم: «آخه چیزی نداریم». گفت: «چرا چیزی نداریم؟ مگر دیگران چیزی داشتند که الان حکومت کمونیستی و سوسیالیستی درست کردند؟ خیلی هم داریم. فکر کن! بیندیش! ما کمک می کنیم! سؤالی داری مطرح کن! ارتباطت را با آسید محمدباقر زیادتر کن! آسید محمدباقر فقه اش فقه حکومتی است. هر سؤالی هم داری با من در میان بگذار! با کمال میل هر وقت هم مشکلی داشتید می آیم و گفتگو می کنیم». چون آن زمان به خاطر فعالیت های سیاسی دیگر نمی توانستم به ایران بیایم. این اولین بار است که من از ایشان بحث حکومت اسلامی را شنیدم. بعد خود ایشان در لبنان با این مسئله درگیر شد. اولین مسئله ای که ایشان با آن درگیر شد ارتقاء جایگاه شیعیان بود. شیعیان یک اقلیتی بودند. آن هم در شرایطی که در لبنان مسیحیت قدرتمند، بزرگان مسیحی، شعرای بزرگ، اندیشمندان سنی، اندیشمندان مارکسیسم و کمونیسم در فضای روشنفکری دانشگاه ها در لبنان حاضر بودند و مخرج مشترک همه شان ضدیت با شیعه بود. حتی این ها موفق شدند جوان های شیعه را به احزاب کمونیستی بکشانند؛ به دلیل آن حس عدالت طلبی که در جوان های شیعه بود. چمران این مسئله را خیلی خوب در نوشته هایش شکافته است. خب در چنین شرایطی یک طلبه جوان 30 ساله از قم به لبنان می رود. و این ها با او در می افتند. اما نه تنها موفق نمی شوند، بزرگان و صاحبان آن اندیشه، مفتونش می شوند. آنچنان که همه جا با عزت و شکوه و احترام با او رفتار می کنند. هدف ایشان بالابردن جایگاه شیعه بود اما با جریان سنی و تسنن درگیری لفظی نداشت. آن زمان برنامه نماز جمعه از رادیو تلویزیون لبنان پخش می شد. جایگاه ایشان طوری بود که وقتی به مفتی حسن خالد شیخ اعظم می گوید: «یک هفته شما نماز بخوانید یک هفته من». او خجالت می کشد جواب نه بدهد. در برنامه دعای سحر یا چیزهای دیگر همین طور. نیز در برنامه افطار. خب در مغرب و افطار چند دقیقه ای بین شیعه و سنی اختلاف است. یک بار امام موسی صدر به محفلی که بزرگان اهل تسنن جمع بودند، دعوت می شود.

ادامه نوشته

شرحِ صدر [درنگي بر مبانی، فقاهت و سیاستِ امام موسي صدر]

شرحِ صدر

[درنگي بر مبانی، فقاهت و سیاستِ امام موسي صدر]

نویسنده: مصطفی سلیمانی

در آمد

اگر امروز يك همه پرسي دربارۀ معتبرترين و محبوب ترين و اثرگذارترين شخصيت سياسي- ديني معاصر لبنان صورت گيرد، بدون ترديد، اين مقام به امام موسي صدر تعلق مي گيرد. او اين محبوبيت در ميان مردم لبنان، اعم از مسيحي، مسلمان، شيعه و سني را مديون؛ اولاً قرائت رحماني از كلام خدا در قرآن، و ثانياً رفتارهاي مهربانانه مبتني بر تساهل و تسامح با گروه هاي گوناگون ديني و فرهنگي مردم لبنان است.

امام صدر، خوبي و فضيلت بسيار دارد، امّا در اين مختصر مي خواهيم به مناسبت ربوده شدن امام موسي صدر در روز نهم شهريور سال 1357 در كشور ليبي، به گوشه هايي از انديشه ‌هاي امام موسي صدر در مبانی، فقاهت و سیاست اشاره کنیم.

مبانیِ صدر

بايد تصريح كنيم كه امام موسي صدر در زمرۀ انديشمندان مسلمان نوآور و نوانديشي است كه تلاش مي‌كند تا با بهره‌ گيري از موازين و قواعد روايي و قرآن مسائل و مشكلات روزمره را به نوعي مديريت و هدايت كند و اين را به همۀ توده ‌هاي مردم ثابت نمايد كه اسلام آيين و مكتبي است كه همۀ نيازهاي موجود در هر دوره‌اي را به خوبي پاسخگو خواهد بود؛ لذا به مهم ترین مبانی امام موسی صدر اشاره می کنیم:

1- اتحاد مسلمانان:

يكي از آرزوها و آرمان هاي ديرين امام موسي صدر وحدت امت اسلامي در سرتاسر جهان بود. از ايده هاي مورد توجه اين انديشمند اجتماعي و خوش فكر، اتحاد ميان مسلمانان و تقريب مذاهب اسلامي است كه براي تحقق آن تلاش فوق العاده اي به خرج مي دهد. در اين مورد ذكر چند نكته حائز اهميت است:

الف- امام موسي صدر ما را تشويق مي كند كه روح اخوّت اسلامي رادر خويش و جوامع خود نهادينه كنيم وانديشمندان روشنگر، باري سنگين در اين زمينه بر دوش دارند، چرا كه نبود تقريب و همدلي بين مسلمين جهان پيامدهاي سختي براي همگي ما خواهد داشت. در ديدگاه او همان گونه كه نمازهاي پنجگانه از واجبات است و نشاني از ايمان درون ما، وحدت امت اسلامي هم بايد بدين گونه يكي از واجبات تلقي و نهادينه شود.

ب- علاوه بر دين اسلام امام موسي صدر در مورد گفتگوي بين اديان هم بسيار تاكيد مي كند و معتقد به «حوار» بين اديان است. چرا كه او معتقد است اديان ريشۀ واحدي دارند و اختلافي كه ما امروز شاهد آن هستيم نه متافيزيكي است نه تئولوژيك، ريشه اين اختلاف در فرار كردن متوليان و پيروان اديان از وظيفه خويش است كه به جاي خدمت به انسانيت و از بين بردن آلام و دردهاي جامعه بشري به منويات خود خدمت مي كنند يا به عبارت ديگر دين خدا را در خدمت خودخواهي خويش گرفتار كرده اند. از اين رو در ديدگاه صدر تنها راهي كه پيروان اديان آسماني مختلف در برابر هم دارند نه تكفير بلكه حوار و گفتگوي نشات گرفته از قلب است.

ج- امام موسي صدر در برابر مكاتب بشري و سكولار هرگز توصيه نمي كند كه راه عزلت و گوشه گيري را پيشه كنيم. او باور دارد مكتب آسماني بر مبناي اجتهاد باتوجه به شاخصه زمان و مكان اين قابليت را به هر متفكري خواهد داد كه در برابر نظر مدرنيت ها راسخ بايستد و از موضع برهان افكار خويش را عرضه دارد.

2- كرامت انسان:

بسياري از فاكتورهاي فكري و عقيدتي ايشان، انسان شناسي و زاويۀ نگاه ايشان به شخصيت افراد است. اين متفكر بزرگ با توجه به يكسري اصول قرآني و ديني انسان را موجودي ارزشمند و داراي فطرت الهي مي داند و تاكيد مي كند كه به طور كلي نبايد نسبت به بشر و ساختار شخصيت آنها بدبين بود.در واقع سيدموسي صدر في نفسه انسان را محترم مي داند و معتقد است كه آدمي به دليل برخورداري از كرامت، آزادي، توانايي، عقل و... از ارزش ذاتي برخوردار است و چون همۀ اسماي خداوندي را به شكل نسبي برخوردار است پس ابتدائاً موجودي قابل احترام و توجه است. در اين وضعيت بدگماني به انسان، بدگماني به خداوند محسوب مي شود و اين چنين است كه ديد و قضاوت نسبت به رفتار آنان نيز تغيير مي كند. در اصل اين سير اعمال و فعاليت هاي خودسرانه انسان هاست كه آنها را از گوهر ناب الهي و ارزش هاي شخصيتي شان دور مي كند. در همين راستا امام موسي صدر در عمل نيز التزام خودش را به چنين مبناي فكري نشان مي دهد و در زماني كه عده زيادي از علما اهل كتاب را پاك نمي دانستند ايشان بر پاك بودن اين گروه صحه مي گذارد و رسماً اين مسئله را اعلام مي كند.

3- ايجاد روحيۀ مقاومت:

خودباوري و توجه به توانايي هاي مشخص مقوله اي بود كه در زمان حضور و فعاليت امام موسي صدر تا حد زيادي در ميان مسلمانان كمرنگ شده بود. اما با ظهور سيد موسي صدر و مشاهده اين وضعيت، جريان تا حد زيادي تغيير كرد وتحولات عمده اي در سطح زندگي و انديشه مردم ايجاد شد. وي با توجه به فعاليت هايي كه انجام داد سعي كرد جايگاه شيعيان و مسلمانان را تا حد زيادي ارتقا دهد. لذاست كه رشد خودباوري و ترميم و ايجاد روحيه مقاومت خصوصا در ميان مردم لبنان از فعاليت هاي بي نظير اين شخصيت سرچشمه مي گيرد.

در واقع در انديشه امام موسي صدر مقاوم سازي صرفاً به عرصه هاي نظامي محدود نمي شد. ايشان در بعد علمي، فرهنگي و صنعتي نيز قائل به اين روش بود.[برگرفته از: سيد مرتضي مفيد نژاد، فقيه روشن، روزنامۀ رسالت، ش6515 به تاريخ87/6/12 ، ص18]

فقاهتِ صدر

او هم، ميان نوانديشان ديني و احياگران اسلاميِ سدۀ اخير، قرار دارد. ذهن و فكر در اين مسير حول دو محور است؛ نخست وحدت مسلمين و ديگر بازنگري در احكام اجتماعي شريعت و اين دو از هم تفكيك‌ ناپذيرند.اصلاحاتي كه امام موسي به دنبال آن بود تنها اصلاح در عرصه اجتماعي و سياسي مسلمانان و شيعيان نبود بلكه او مي ‌دانست كه اين اصلاحات نخست بايد در حوزه انديشۀ دين صورت گيرد.

- قبل از پرداختن به اين بحث به چند مساله بايد اشاره كرد:

ادامه نوشته

شما در زباله‌دان تاریخ / عبدالله جوادی ‌آملی

زباله‌دان تاریخ

آنچه که می‌خوانید متن قسمت پایانی خطبه‌ی ‌دوم حضرت آیت‌الله جوادی آملی در نماز جمعه‌ی قم است که در بیشتر سایت‌های خبری و حتی سایت حوزه‌‌ سانسور! شد.

... بخش پایانی عرضم مربوط به انتخابات است که انشاءالله در هفته‌ی بعد، هم حضور فعال خواهیم داشت و از خدای سبحان بخواهیم که قلب ما را هدایت کند، هرکسی که اصلح است او را در قلب ما القا کند، که ما انشاءالله حتماً به پای صندوق رأی برویم و دین خود را به اسلام و انقلاب اسلامی و رهبری و امام و خون شهدا و تلاش و کوشش مبارزان ادا کنیم. هیچ‌کس بدون عذر شرعی از فیض رأی‌دادن محروم نشود و دیگران را هم حتما تشویق کنید کنار صندوق رأی که در انتخابات شرکت کنند. هرکس را که بین خود و خدا اصلح تشخیص دادیم، همان را انتخاب کنیم.

موضوعاتی که برای همه‌ی ما لازم است، این است که در تمام موارد، چه در گفتارمان، چه در رفتارمان، چه در نوشتارمان، چه در سخنرانی‌های عمومی، چه در نمازهای جماعت و جمعه ما، چه در مطبوعاتمان، چه در رسانه‌ها و چه در مناظراتمان، بیان نورانی قرآن را رعایت کنیم. قرآن کریم فرمود: "خیلی قصه‌ی دیگران از شما دور نیست." بعضی از اقوام را که حالا بالصراحه نام نمی‌برم، در قرآن کریم این‌ها را ما در اثر انحراف از تقوا، زیر و رو کردیم. بعد فرمود: «و ما هم منکم ببعید» آن قوم از شما دور نیست، کژروی، کژ آید از دفع‌القلم، بیراهه رفتی، تهدید قرآن این است که شما را می‌برد و یک عده دیگر را می‌آورد. این چنین نیست که اگر کسی خواست خدای ناکرده از راه خلاف به مقصد برسد، خدای غیور صبر کند، این چنین نیست.

ادامه نوشته

وهابيت از پيدايش تا امروز [به مناسبت سالروز تخريب بقاع متبركه بقيع بدست وهابيت]

وهابيت از پيدايش تا امروز
[به مناسبت سالروز تخريب بقاع متبركه بقيع بدست وهابيت]

نویسنده: مصطفی سلیمانی

** درآمد:
براي شناخت وهابيت و آگاهي از خطرات آنها نسبت به دين اسلام، بايد اين مسلك انحرافي را از زواياي مختلف مورد مطالعه قرار دارد.
وهابيت، از فِرق نسبتاً نوپاي اسلامي‏ ست. اين مسلك كه در زادگاه اسلام يعني در عربستان رشد يافته، به دليل پشتوانۀ قوي سياسي و اقتصادي در حال گسترش به ديگر نقاط بلاد اسلام است. از آنجا كه پيروان اين فرقه تنها خود را بر حق دانسته و پيروان مذاهب ديگر اسلامي را كافر و مشرك و خارج از حوزه اسلام مي‏شمرند، اهميت مطالعه و تدقيق در اصول فكري اين مكتب آشكار مي‏گردد.[طوبي كرماني، نگاهي بر وهابيت، مجلۀ مقالات و بررسي ها، ص1] در طول تاريخ همواره انسانهايي كژانديش و خودپسند بوده‏ اند كه براي رسيدن به اهداف‏ مادي و پليد خود همواره اعتقادات و باورهاي مردم ساده‏ نگر را به بازي گرفته اند و گاه با سوء استفاده‏ از اين باورها، لطمه‏ هاي غير قابل جبراني را به جوامع بشري و تمدن انساني وارد كرده‏ اند. در جوامع اسلامي نيز اين عده با استفاده از زور و گاه با تزوير، احساسات پاك و بي ‏آلايش‏ مسلمانان را به باد سخره گرفته و حتي سخنان بي‏پايه و اساس خود را با عنواني اسلامي به جاي‏ اسلام ناب معرفي نموده تا به اهداف پست خود نايل شوند.

** چگونگي شكل گيري وهابيّت:
1- عوامل شكل گيري فرقۀ وهابيت مانند برخي از فرقه‌ هاي ديگر، ريشه در مباني و عملكرد رهبران و بنيانگذاران آن دارد. بر اين اساس لازم است مباني و عملكرد بنيانگذار اين فرقه بررسي شود.
اين فرقه منسوب به «محمد بن عبدالوهاب» است كه در سال 1115، در شهر عُيَينه، از توابع نجد عربستان به دنيا آمد، او فقه حنبلى را در زادگاه خود آموخت و آنگاه براى ادامه تحصيل رهسپار مدينه منوره شد.
او در دوران تحصيل مطالبى به زبان مى آورد كه نشانگر انحراف فكرى او بود به طورى كه برخى از اساتيد او نسبت به آينده او اظهار نگرانى مى كردند.
گفتنى است كه وى مبتكر و بنيانگذار فرقه وهّابيّت نبود، بلكه قرنها پيش از او اين عقايد يا بخشى از آن توسّط برخى از عالمان كج انديش حنبلى مانند «ابن تيميّه»، و شاگردان او اظهار شده بود، ولى باتوجّه به مخالفتهاى صريح علماى اهل سنّت و شيعه در بوته فراموشى سپرده شده بود، و مهمترين كارى كه «محمّد بن عبد الوهّاب» انجام داد اين بود كه عقايد ابن تيميه را به صورت يك فرقه و يا مذهب جديدى در آورد كه با تمام مذاهب چهارگانه اهل سنّت و مذهب شيعه تفاوت داشت.[سيد محمد حسينى قزوينى، وهابيت از منظر عقل و شرع، ص76؛ جعفر سبحاني، آيين وهابيت، ص24]
2- محمد بن عبد الوهاب در بصره هنگام تبليغ از عقايد و افكارش، از سوي مسلمانان طرد شد تا اينكه جاسوس معروف انگليسي به نام «همفر» با وي آشنا شد. همفر در ص 34 كتاب خاطراتش مي‌نويسد: «من در محمد عبدالوهاب، گمشده مقصود خود را يافتم». وي در ص 35 همان كتاب مي‌گويد: «پس از ايجاد شك و ترديد بيشتر در انديشه محمد و القاي انديشه‌هاي خود از تفسير قرآن، به جايي رسيدم كه اندك اندك جامه ايمان را از تن او بيرون كشيدم».[عبد محمد، وهابي ها را اينگونه ديدم، ترجمه ميثم موسائي، ص19] در حقيقت همفر موفق شد با استفاده از ضعف شخصيت محمد بن عبدالوهاب و قدرت ‌طلبي او، بستري براي طرح و اجراي انديشه‌هاي ضد اسلامي خود بيابد.
«همفر» با ايجاد انديشۀ وهابيت به دنبال اهداف زير بود:
1- مسخ چهره اسلام به عنوان دين خشن و بي ‌روح؛
2- تضعيف پيامبر(ص) به عنوان اينكه پيامبر مرده است و نمي‌تواند نقشي داشته باشد؛
3- جسم قائل شدن براي خداوند تبارك و تعالي؛
4- اختلاف بين مسلمانان به خصوص كينه و دشمني با شيعه كه از قرن دهم بر منطقه خليج فارس حكومت مي‌كرد؛
5- حرام دانستن زيارت قبور ائمه و حتي قبر پيامبر(ص).
در نتيجه امروزه نه تنها اهداف همفر در عقايد وهابيت تبليغ مي‌شود، بلكه اساس اعتقادات وهابيت را تشكيل مي‌دهد.
در بُعد حكومت نيز، همفر براي اجرا و پيش برد انديشه محمد ابن عبدالوهاب، گروه تروريستي ايجاد كرد تا هركس با اين عقيده مخالفت كند، با آنها به مبارزه برخيزد و براي توجيه اين رفتار تروريستي و غيراسلامي، اين انديشه را كه در اقوال ابن تيميه وجود دارد مطرح كرد كه هر حاكمي كه بر مردم ولو با زور و قدرت حكومت كند، لازم است از او تبعيت شود.[عبد محمد، وهابي ها را اينگونه ديدم، ترجمه ميثم موسائي، ص21]

** شناخت معرفتي وهابيّت:
1- مكان و فضا و جغرافياي اين مكتب، عربستان است و اين جغرافياي فرهنگي سخت بر چارچوب معرفتي اين مكتب تأثيرگذاشت. عربستان يك كشور پهناور صحرايي است كه فضاي انتزاعي در آن راه ندارد و فضاي حس گرا و احساس گرا بر آن حاكم است. به همين دليل دانش حاكم بر شبه جزيره عربستان ادبيات است.
2- روشنفكري قرن نوزدهم عربستان تحت الحمايه انگلستان به باز توليد فرهنگ عربستاني در قالب دين اهل سنت، پرداخته است و روش شناسي اين بازتوليد در قالب تحويل و تقليل تسنن به دين يهود انجام پذيرفته (پروستانتيزم اسلامي تسنني) يا قوالب تفسير بنيادگرايي يهودي براي تفسير اسلامي سني به كار برده شده است، مانند تفسير يهود تشيع در قالب بهائيت در قرن نوزدهم كه پروتستانيزم شيعي نام دارد.
3- به همين دليل، وهابيت در نقاطي رشد مي كند كه حالت قبائلي و صحرايي داشته باشد؛ مثل پاكستان و افغانستان، چون فقط در اين فضاهاي سنتي است كه قدرت باز سازي و بازتوليد خود را دارد و در فضاهاي شهري و يا غير قبائلي رشدي ندارد.
4- وهابيت چون بيابان گرايي را محور جغرافياي فرهنگي خود قرار مي دهد، بر فرهنگ شهري مي تازد و اين را با شعار زهد و سادگي و غيره عجين مي كند كه بعد مذهبي به آن مي بخشد، ولي در قالب نظريه ابن خلدون كه همين كوچ نشينان بريك جانشينان را ترسيم مي كند، مي گنجد.
5- وهابيت، يعني تبديل اهل سنت به يك مكتب، يا به عبارتي سني ايسم كه سعي مي كند، براساس آموزه هاي اهل سنت مكتبي بنا كند كه در مسائل دروني و بروني انسان نظريه سازي كند ومثل همۀ مكاتب، داراي يك سير تاريخي در مفهوم سازي است كه يافتن ريشه هاي تاريخي و جغرافياي اين مكتب بسيار ضروري است.
6- وهابيت يك نوع سكولاريسم زهدگرا را در بطن خود دارد؛ پس هرگونه معناي فرامادي حاكم بر زندگي دنيوي را نفي مي كند و فقط زهد را ترويج مي نمايد و يك زهد خشك و مناسكي را حاكم مي كند؛ پس با هرگونه ولايت و عرفان مخالفت كرده، نوك مخالفت را متوجه هرگونه معناگرايي غيردنيوي به عنوان شرك كرده، نوعي توحيدگرايي غيرمعناگرا را ترويج مي كند.
7- مخالفت با شيعه و تشيع در همين قالب است، چون شيعه يك توحيدي ولايت مدار و معناگرا دارد كه تار و پود زندگي دنيوي و اخروي را مي پوشاند. وهابيت معناگرايي استدامه يافته از دنيا تا آخرت را نفي مي كند و فقط به آخرت عملگراي قيامتي اعتقاد دارد؛ به همين دليل بايد گفت كه اين مكتب به نوعي خشونت عملگرا و زندگي خصوصي و عمومي معتقد است و اگر شكل حكومتي به خود بگيرد، حكومتي بسيار خشن خواهد بود.[ابراهيم فياض، شناخت معرفتي وهابيّت، پگاه حوزه: ۱۳۸۳، شمارۀ ۱۴۷]

ادامه نوشته

برخی از عقاید و مبانی فرقۀ وهابیّت

برخی از عقاید و مبانی فرقۀ وهابیّت


** چگونگی شکل گیری وهابیّت:
عوامل شکل گیری فرقۀ وهابیت مانند برخی از فرقه‌ های دیگر، ریشه در مبانی و عملکرد رهبران و بنیانگذاران آن دارد. بر این اساس لازم است مبانی و عملکرد بنیانگذار این فرقه بررسی شود.
این فرقه منسوب به «محمد بن عبدالوهاب» از مردم «نجد» است که در سال 1115 ق در شهر عُیینه متولد شد که پدرش در آن شهر قاضی بود. وی از کودکی به مطالعه کتاب ‌های تفسیر و عقاید و حدیث سخت علاقه داشت و فقه حنبلی را نزد پدر خود که از علمای حنبلی بود آموخت. محمد بن عبدالوهاب از آغاز جوانی، بسیاری از اعمال مذهبی مردم «نجد» را زشت می شمرد.
او در سفری که به زیارت خانه خدا رفته بود، بعد از انجام مناسک حج به "مدینه" رفت و در آن جا توسل مردم به پیامبر را که نزد قبر حضرت انجام می دادند، انکار کرد. سپس به "نجد" مراجعت نمود و از آن جا به بصره رفت و مدتی در آن شهر ماند و با بسیاری از اعمال مردم آن شهر نیز مخالفت نمود. مردم بصره وی را از شهر خود بیرون کردند. در این هنگام که 1139 هجری بود، پدرش عبدالوهاب از "عیینه" به "حریمله" انتقال یافت. وی با پدرش همراه شد و کتاب‌هایی را نزد پدر فرا گرفت و به انکار عقاید مردم "نجد" پرداخت. به این مناسبت میان او و پدرش نزاع و جدال در گرفت. هم چنین بین او و مردم "نجد" منازعات سختی رخ داد و این امر چند سال دوام یافت. تا این که پدرش "عبدالوهاب" در سال 1153 از دنیا رفت. وی پس از مرگ پدر علناً به اظهار عقاید خود پرداخت و قسمتی از اعمال مذهبی مردم را انکار نمود. جمعی از مردم حریمله از وی پیروی کردند و کار وی شهرت یافت. وی از شهر حریمله به شهر عینیه رفت. رئیس شهر عیینه در آن وقت عثمان بن حمد بود. عثمان عقاید شیخ را پذیرفت و او را گرامی داشت و قول داد که وی را یاری کند.[جعفر سبحانی، آیین وهابیت، ص24 ـ 29]
** برخی از عقاید و مبانی فرقۀ وهابیّت:
فرقه وهابیه مبتنی بر اصول و عقایدی است که به بعضی اشاره می شود:
- وهابی‌ها معتقدند که هیچ انسانی نه موحد است و نه مسلمان مگر این که اموری را ترک کند، از جمله:
به هیچ یک از رسولان و اولیا توسّل نجوید. هر کس اقدام به این کار کند، مشرک می باشد،[احمد مبلغی، تاریخ ادیان، ج3، ص1429] از این رو وهابیان زیارت قبر پیامبر و ائمه(ع) را جایز نمی دانند و معتقدند هر کس از پیامبرطلب شفاعت کند، مانند این است که از بت‌ها شفاعت خواسته است.
- از مسائل دیگری که وهابیان دربارة آن حساسیت خاصی دارند، تعمیر قبور و ساختن بنا روی قبر پیامبر و اولیای الهی و صالحان است. برای نخستین بار این مسئله را "ابن تیمیه" و شاگرد معروف او "ابی القیم" عنوان کرد و بر تحریم ساختن بنا و لزوم ویرانی آن فتوا داده اند.[جعفر سبحانی، آیین وهابیت، ص38؛ رضا برنجکار، آشنایی با فِرَق و مذاهب اسلامی، ص146]
بر همین اساس سعودی‌ها هنگامی که در سال 1344 هجری بر مکه و مدینه و اطراف آن تسلط پیدا کردند، به فکر افتادند که برای تخریب مشاهد و آثار خاندان رسالت و صحابه پیامبر مستمسکی به دست آورند و اقدام نمایند.[جعفر سبحانی، آیین وهابیت، ص38]
- وهابیان بر این باورند که مسلمانان در طی قرون، از آیین اسلام منحرف شده اند و در دین خدا بدعت‌هایی نهاده اند که با شرع اسلام مخالف می باشد. بر این اساس باید از اصولی که پیامبر(ص) تعیین کرده است، پیروی نمود.
بنابر عقاید وهابیان، هیچ کس حق ندارد به رسول خدا سوگند یاد کند و از الفاظی مانند: به حق محمد و ... استفاده نماید،[احمد مبلغی، تاریخ ادیان، ج3، ص1430] زیرا قسم خوردن به دیگران و درخواست حاجت از غیر خداوند با آیات قرآن منافات دارد: «فلا تدعوا مع الله احداً».[جن: 8]
- نیز معتقدند : تشییع جنازه و سوگواری حرام است؛ زیرا ارواح اموات کاری نمی توانند بکنند و در امور دنیوی و اخروی نمی توانند دخالت داشته باشند.[[احمد مبلغی، تاریخ ادیان، ج3، ص1430]
- وهابیان معتقدند القابی را که بر عزت و احترام دلالت دارند، در مورد انسان‌ها نباید به کار برد و ناصواب است؛ زیرا احترام و تعظیم تنها شایسته خداوند است.
- وهابیون به جنگ با دیگر فرقه‌ ها و مذاهب اسلامی معتقد هستند و مدّعی اند باید به آیین وهابیت در آیند، یا جزیه دهند، از این رو همیشه مسلمانان دیگر را به کفر متهم نموده، اموال و نوامیس بقیه را حلال می دانند. آنان می گویند که هر کس مرتکب گناه کبیره شود، کافر است.[همان]

اشعاری به مناسبت شهادت حضرت علی اکبر

اشعار آیینی+حضرت علی اکبر(ع)



بنا به درخواست دوست عزیزم: محمد شهیدی!

1- شعر اول:

با سرِ نیزه تنت را چه به هم ریخته اند
ذره ذره بدنت را چه به هم ریخته اند

سنگها روی لب خشک تو جا خوش کردند
این عقیق یمنت را چه به هم ریخته اند

وسط معرکه ای رفتی و گیر افتادی
سر فرصت بدنت را چه به هم ریخته اند

تابه حالا نشده بود جوابم ندهی
وای بر من دهنت را چه به هم ریخته اند

چشم من تار شده به چه مداواش کنم
یوسفم پیرهنت را چه به هم ریخته اند

عمه ات آمده تا دست به معجر ببرد
پدر بی کفنت را چه به هم ریخته اند

ابروان تو حسینی ست و چشمت حسنی ست
این حسین و حسنت را چه به هم ریخته اند

«علی اکبر لطیفیان»

ادامه نوشته

مقالاتی پیرامون نزاهت قرآن از تحریف

مقالاتی پیرامون نزاهت قرآن از تحریف

شب قدر است، قدری دعایم کنید!

شب قدر است، قدری دعایم کنید!


خوب من!

چشم هایم همیشه به توست
نگاهم کن
آسمانت برایم هنوز آبی است
آه من!
چه لحظۀ با شکوهی است
وقتی گرمای دستانت را حس می کنم
اما 
چقدر از نداشتنت می ترسم...
[مصطفا]
____________________________
پ ن پ: 
1- شب قدر است، قدری دعایم کنید!
2- شب بخشش گناهان است، حلالم کنید...

خدایا اگه تونستی منو ببخشی، خدایی!

 

خدایا اگه تونستی منو ببخشی، خدایی!

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

خدایا!
شب قاصدک ها فرا رسیده است
دوست دارم سبک باشم به مقصدِ تو
دستانم را نگاه کن، پُر از خالی است
می دانی خدا!
رنج عظیمی است، وقتی به ذهن خود نگاه می کنم،
که چه چیزهای زیادی را هنوز با تو نجوا نکرده ام...!
من می آیم
تا همه چیز را به تو بازگو کنم...
فقط یک گوشه بنشین و نگاهم کن
[مصطفا]
_____________________________
پ ن پ:
1- خدایا اگه تونستی منو ببخشی، خدایی!
وگرنه با خوب ها حرف زدن و شنیدن صحبت هاشون که هنر نیست.
2- امشب می خواهم خرابۀ درونم را تبدیل به گلستان کنی... توقعم بالا نیست، این چیزی است که خود گفته ای...

شب قدر؛ یک شب عجیب و فوق العاده

شب قدر؛ یک شب عجیب و فوق العاده

شب قدر یکی از شب های سال است که از لحاظ ارزش و فضیلت برابر با هزار ماه است.
این شب ویژگی های خاصی دارد که شب های دیگر ندارد.
خداوند این شب را برترین شب سال قرار داده است.
در شب قدر دعا مستجاب است و اعمال خیر در این شب چندصد برابر قبل پاداش دارند.
در این شب سرنوشت یکسال انسانها تعیین می شود.
در شب قدر رحمت الهی بسیار بیشتر از شبهای دیگر سال است.
شب قدر جمعیت عظیمی از ملائکه به زمین می آیند .
در این شب بین زمین و آسمان ترافیکی از فرشته ها برقرار می شود.
برخی از فرشته ها که از مقام بسیار بالایی برخوردارند مثل «روح» به زمین می آیند.
این فرشته سالی یک بار که همان شب قدر است به زمین می آید.
در شب قدر نامه ی اعمال ما به دست امام زمان علیه السلام می رسد.
کسی که شب قدر را درک کند (یعنی اعمال آن را انجام دهد) مثل یک نوزاد تازه به دنیا آمده از گناهان پاک می شود.
منظور از شب قدر ساعات شبانه نیست بلکه یک شبانه روز (24ساعته) است که از طلوع صبح خورشید تا طلوع دیگر ادامه دارد.

تاثیرات مثبت روزه بر سلامتی انسان

تاثیرات مثبت روزه بر سلامتی انسان

روزه‌داری اگر به درستی اجرا شود یک تمرین خوب است. روزه باعث حذف سموم بدن و کاهش قند و ذخایر چربی خون می شود. روزه عادات غذا خوردن سالم را ترویج کرده و ایمنی بدن را نیز تقویت می‌کند. یک متخصص آفریقایی در این مقاله به ۱۰ فایده بهداشتی روزه گرفتن اشاره می کند.

سایت فرهنگی و مذهبی نگار



بسیاری از مردم روزه را به عنوان یک وظیفه دینی و شرعی خود می‌دانند، اما فقط تعداد کمی درباره فواید روزه بر سلامت آگاه هستند.
روزه‌داری اگر به درستی اجرا شود یک تمرین خوب است. روزه باعث حذف سموم بدن و کاهش قند و ذخایر چربی خون می شود.
روزه عادات غذا خوردن سالم را ترویج کرده و ایمنی بدن را نیز تقویت می‌کند. یک متخصص آفریقایی در این مقاله به ۱۰ فایده بهداشتی روزه گرفتن اشاره می کند...

ادامه نوشته

هرگز نمی شود علم عشق سرنگون

هرگز نمی شود علم عشق سرنگون


	آب‌بازی پرنده‌ها...

شعری از دوست خوبم «حامد تجری»؛ به مناسبت تولد امیرالمومنین(ع):

اولاد مرتضی علی همه بالذّات دلبرند

قرآن ناطقند و شفیعان محشرند

شاهان روزگار غلامان قنبرند

خدّام عرش گوش به فرمان حیدرند

                                     دور و برش که قحطی نوکر نیامده

هرگز نمی شود علم عشق سرنگون

عشقش کشیده است دلم را به خاک و خون

پایان کار عاشق او چیست جز جنون

او گردِ خاک پای علی شد که تا کنون

                                     سردار مثل مالک اشتر نیامده

پادشاهی که چاه نفت نداشت

پادشاهی که چاه نفت نداشت


	نورپردازی مسجد آبی در استانبول که نمایی مثل ستارگان آسمان به سقف مسجد می‌دهد...

پادشاه دل رعیت بود
پادشاهی که پایتخت نداشت
عزت و شوکتش الهی بود
احتیاجی به تاج وتخت نداشت


پادشاهی که درد مردم داشت
لحظه ای خاطری فراخ نداشت
سلطنت بنده مرامش بود
پادشاهی که قصر وکاخ نداشت


هرکه آمد اسیر زلفش شد
هرکه آمد خیال رفت نداشت
عالمی ریزه خوار فضلش بود
پادشاهی که چاه نفت نداشت


پادشاهی که نان جو میخورد
به غلامان نگاه رافت داشت
پادشاهی که پینه زد دستش
کندن چاه بس که زحمت داشت


با اسیر وفقیر ودرمانده
بهتر از دوست گفتگو می کرد
تازه با اینکه قنبری هم داشت
جامه اش را خودش رفو می کرد


پادشاهی که از شجاعت هاش
هر سپاهی عظیم می لرزید
کیسه بر دوش نیمه شب می رفت
چون ز آه یتیم می ترسید


حرفی از فرش آن چنانی نیست
به حصیری علی قناعت کرد
دشمن و دوست تا ابد گویند
با عدالت علی خلافت کرد


ماجرای عقیل در تاریخ
سند محکم عدالت هاش
مثل خاری به چشم اعراب است
با عجم الفت و رفاقت هاش


هرچه داریم از علی داریم
عزتی هست اگر علی داده
گندم ری حرام منکرهاش
برکتی هست اگر علی داده


کاش ما از علی بیاموزیم
که سیاست دغل نمی خواهد
تا علی هست مملکت داری
این همه راه حل نمی خواهد


راه و رسم حکومتش میگفت
به دروغ وریا نیازی نیست
اصل جنگ جمل سر این بود
که علی اهل حزب بازی نیست


به علی پشت کرد ورفت که رفت
در سرش هرکه فکر آتیه داشت
غربت وبی کسی سزای علی است
وام های کلان معاویه داشت

[وحید قاسمی]

هشدارهای تکان دهنده از نهج البلاغه

هشدارهای تکان دهنده از نهج البلاغه

[به مناسبت 13 رجب سالروز ولادت حضرت علی علیه السلام]

چرا باید مشورت بکنیم؟

نویسنده: مصطفی سلیمانی

 

لینک: سایت جماران

بهجتِ عارفان؛ متنی بی حاشیه

بهجتِ عارفان؛ متنی بی حاشیه

[نگاهی مختصر به زندگی نامۀ سراسر پر برکت آیت الله بهجت(ره)]

نویسنده: مصطفی سلیمانی

لینک: سایت جماران

حوزه های علمیه و حراست از حریمِ مطبوعات

حوزه های علمیه و حراست از حریمِ مطبوعات

[نیم نگاهی به سیر مطبوعات در حوزه علمیه]

نویسنده: مصطفی سلیمانی

** درآمد

حوزه های علمیه و مطبوعات:

تردیدی نیست که اصلی ترین وظیفۀ حوزه و روحانیت، شناخت اسلام و ارزش های دینی و احکام الهی و ابلاغ و نشر و گسترش آنهاست. در گذشته فقاهت و اجتهاد و بیان احکام و ارزش های دینی، بیشتر از طریق منبر و سخنرانی و تألیف کتاب صورت می گرفته است؛ ولی باید در کنار همۀ این ارزش ها، به حکم ضرورت زمان و مقتضیات جوامع اسلامی، مسالۀ ابلاغ و تبلیغ و ارشاد و هدایت گری را در بعد گسترده تر و شیوه های دقیق تری جست و جو کرد. یکی از این روش ها، استفاده از مطبوعات و رسانه های جمعی است. البته دردمندان دیندار و دینداران دردمند از بدو ورود مطبوعات به این عرصه، به تأسیس جراید مختلف و طبع و نشر آن اقدام و از طریق این رسانه به نشر و گسترش احکام دینی پرداخته اند. نگاهی به فهرست جراید کشور از ابتدای فعالیت های مطبوعاتی تا به حال نشان می ددهد که دینداران، روحانیون و حوزه های علمیه از جراید و مطبوعات استفادۀ شایانی کرده اند؛ هر چند ممکن است نتوانسته باشند همگام با تغییر و تحولات پیش رفته باشند.

جایگاه رسانه های گروهی و اهمیت آن بسیار قابل توجه است. در این میان«مطبوعات» بهعنوان شاخه مكتوب رسانه ها از جایگاه ممتازی برخوردار است. چرا كه به تعبیر امامخمینی(س) «مطبوعات در هر كشوری نقش اساسی را در ایجاد جوی سالم و یا ناسالم دارند.»[صحیفه امام، ج12،ص208]

** حوزه علمیه و مطبوعات؛ تعامل یا تقابل؟
حوزه های علمیه و روحانیت شیعه در تاریخ ایران نقش حاملان فرهنگ جامعه را بر عهده داشته اند. این جایگاه به علاوه پیوند محكم بین مردم متدین و روحانیت موجب شده است تا نقش حوزه ها را در رهبری فكری جامعه اسلامی ایران، بیش از پیش پر رنگ تر جلوه دهد، تا آنجایی كه استاد شهید مرتضی مطهری روحانیت را به عنوان «سازمان رهبری كننده مردم» می داند به طوری كه«پیشرفت یا انحطاط جامعه با روحانیت در ارتباط است.»[مرتضی مطهری، خاتمیت، ص108]از این گذشته، حوزه های علمیه، عنصر اصلی مولد فرهنگ در كشور ما بوده است. ارزشها و هنجارها، عمدتاً از طریق روحانیت به جامعه تزریق گردیده و جزء فرهنگ عامه مردم در آمده و گفتار و كردار این قشر معتمد دینی، همواره در طول تاریخ، حجت شرعی و مقبول افراد جامعه بوده است.[فصلنامه پژوهشی اندیشه انقلاب اسلامی، شماره 7 و 8، ص212]
این نقش با انضمام برخی دیگر از كاركردهای مهم حوزه علمیه در سطح جامعه، بیانگر نقش حساس علمای دین و مراكز عالی دینی در روند كلی جامعه است.از این روی می توان به لزوم تعامل حوزه ها و مطبوعات اشاره نمود. این تعامل از 3منظر قابل ارزیابی است:
1- اول آنكه اهمیت حوزه های علمیه و مطبوعات در فراز و فرود یك جامعه، مهم و تاثیر گذار است.
2- دوم آنكه حوزه های علمیه سابقه انتشار مطبوعات داشته و دارد و این امر یكی از راههای فرهنگ سازی در جامعه است.
3- و سوم آنكه، حوزه به عنوان یك نهاد موثر جامعه كه در كنار دانشگاه ها نقش هدایت افكار عمومی را به عهده دارد، باید بر روند مطبوعات ـ به عنوان یك پدیده موثر دیگر در افكار جامعه ـ نظارت صحیح داشته و هدایت درست آن را بر عهده بگیرد.

ادامه نوشته

خاطراتِ گل آقا از امامِ گل ها

خاطراتِ گل آقا از امامِ گل ها
[به بهانۀ یازدهم اردیبهشت؛ سالگرد رحلت کیومرث صابری]

نویسنده: مصطفی سلیمانی

** اشاره
«کیومرث صابری فومنی» که در میان توده های مردم به «گل آقا» شهرت دارد در سال 1320 در صومعه ‌سرا چشم به جهان گشود. پس از دریافت دیپلم کشاورزی از دانشسرای ساری به تدریس در دبستان‌های فومنات پرداخت. سپس راهی تهران شد و ضمن تدریس در دبیرستان‌های تهران به تحصیل در دانشگاه پرداخت و موفق به دریافت لیسانس علوم سیاسی و فوق لیسانس ادبیات تطبیقی از دانشگاه تهران شد. پس از پیروزی انقلاب به مدیر کلی دفتر آموزش و بازرگانی و حرفه‌ای وزارت آموزش و پرورش رسید و پس از آن در دولت شهید رجایی مشاور نخست‌وزیر شد.
وی در سال ۱۳۶۲، در حالی که شانس به دست آوردن پست وزارت را نیز داشت، ناگهان از همهٔ مسئولیت‌های دولتی خود کناره گرفت و پس از مدتی، از روز ۲۳ دی سال ۱۳۶۳ شروع به نوشتن یادداشت‌های روزانهٔ طنز با نام مستعار «گل آقا» و تحت عنوان «دو کلمه حرف حساب» با محتوای انتقاد از دستگاه‌های دولتی و مشکلات موجود جامعه در صفحهٔ سوم روزنامه اطلاعات کرد، که نقطه عطفی در طنز نویسی ایران و احیاگر طنز مطبوعاتی بعد از انقلاب بود.
یادداشت‌های «دو کلمه حرف حساب» به خاطر شرایط سال ۱۳۶۳ که متأثر از جنگ و بحث‌های ایدئولوژیک و خشونت بود توانست با زبان طنز نوین خود و بهره گرفتن از شخصیت‌های خیالی نظیر «شاغلام»، «غضنفر»، «ممصادق»، و «کمینه عیال ممصادق»، تحولی در جامعه ایجاد سازد که با توجه به جو محدود آن سال‌ها، این کار فقط از گل آقا بر می‌آمد.
صابری از جمله طنز‌پردازان بزرگ ایران معاصر است که پس از انقلاب فرهنگی در روزنامه اطلاعات زیر عنوان دو کلمه حرف حساب شروع به نوشتن کرد و پس از آن نشریه گلآقا را تاسیس کرد که مورد توجه خاص وعام قرار گرفت. نوشته‌های طنز آمیز و ادیبانه صابری از جمله نمونه‌های طنز فاخر در ادبیات معاصر ایران است که طراوت خود را همچنان حفظ کرده است. کیومرث صابری در یازدهم اردیبهشت 1383 به دیار باقی شتافت.
کتاب «خاطرات کیومرث صابری» از دیدارهای ایشان با حضرت امام(س) اثری خواندنی و در یاد ماندنی است. به گواهی دست نوشته های پایانی کتاب از ضبط و تدوین تا نشر این خاطرات - چهار سال پس از درگذشتِ گل آقا- ده سال زمان صرف شده است.
گل‌آقا در این کتاب خاطراتش را چنین آغاز کرده است: من با نام حضرت امام قبل از اينكه ايشان را تبعيد كنند، آشنا شدم. سال 1342، دانشجو بودم. سال قبل از تبعيد امام بود. به دوستم گفتم: سيد قم مي‌روي، ببين ما زير علم كدام آخوند داريم سينه مي‌زنيم، آخوندهاي جور واجور ما ديديم. ايشان رفت و آمد، گفت: اين اصلا يك چيز ديگه است. ما جوان بوديم هفده، هجده ساله، اين در ذهن ما ماند؛ اسم «آقاي خميني».
** خاطراتی از زندگانی گل آقا
1- زندگي تلخ يك طنزپرداز
كيومرث صابري فومني كه ‌١١ ارديبهشت سال 83 درگذشت، متولد صومعه‌سرا بود، در جواني پدرش را از دست مي‌دهد و سپس به تهران مي‌آيد و تا دوره فوق ليسانس، ادبيات تطبيقي مي‌خواند،از همان ابتدا، كارش را با هفته‌نامه توفيق آغاز كرده و با نامهاي مستعار «گردن شكسته» ، «گردن شكسته فومني» و «گل آقاي فومني» شعر و مطالب كوتاه طنز مي‌نويسد. او در سالهاي قبل از انقلاب نيز مطالبي در نقد ادبيات نوشت. پسر جوانش آرش در جريان تصادفي در شمال درگذشت و داغش را تا سالها بر دل پدر و مادرش گذاشت. فومني صابري در سال ‌٥٨ به اولين مسؤوليت دولتي خود در وزارت آموزش و پرورش رسيد و هنگامي كه دوست صميمي او يعني شهيد رجايي به نخست وزيري و رياست جمهوري رسيد، صابري به مشاورت فرهنگي نخست وزير و رييس جمهور منصوب شد؛ ولي شوق نوشتن و قلم، بر قدرت سياسي پيروز شد و در سال ‌٦٢ از مشاغل سياسي كناره گرفت.

ادامه نوشته

مدفونین حرم امام خمینی(س)

مدفونین حرم امام خمینی(س)

نویسنده: مصطفی سلیمانی

1- امام خمینی(س)
امام خمینی در روز بيستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهريـور 1281 هجرى شمسى ( 24 سپتامپر 1902 ميلادى) در شهرستان خميـن از توابع استان مركزى ايران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطهر سلام الله عليها، پـاى بـر خـاكدان طبيعت نهاد.
روح‌الله با بهره‌وری از استعداد فوق‌العاده، رشته‌های مختلف علوم را به سرعت طی کرد. علاوه بر فقه و اصول و فلسفه، عرفان را نیز در عالیترین سطح نزد اساتید برجسته آن زمان در خمین، اراک و قم طی کرد و در مدت 6 سال جهش فوق‌العاده ای داشت حتی اسفار را پشت سر گذاشت و از فضلا و شخصیتهای برجسته حوزه علمیه قم به شمار می‌آمد.
در آستـانه نيمه خـرداد سـال 1368 خـود را در آماده ملاقات عزيزى مى كرد كه تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف كرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او، در مـقابل هيچ قدرتى خـم نشده، و چشـمانش جز براى او گريه نكرده بـود. سروده هاى عارفانه اش همه حاكى از درد فـراق و بيان عطـش لحظه وصال محبوب بـود . و اينك ايـن لحظه شكـوهمنـد بـراى او , و جانــكاه و تحمل ناپذير بـراى پيروانـش , فـرا مـى رسيد. امـام خمينـى خـود در وصيتنامه اش نـوشـته است: «با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جايگاه ابــدى سفر مى كنـم و به دعاى خير شما احتياج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحيـم مى خـواهـم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصـور و تقصير بپذيـرد و از مـلت امـيدوارم كه عذرم را در كـوتاهى ها و قصـور و تقصيـرها بـپذيـرنـد و بـا قــدرت و تصميـم و اراده بــه پيش بروند».
ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سيزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود . قــلبـى از كار ايستـاد كه ميليـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـويت احـياء كرده بـود.
عشق و پایداری مردم عمیق‌تر و قصدشان بر ادامه راه امام و انقلاب جدی تر و نظام شان علی رغم همه توطئه‌ها و حوادث پر ثبات‌تر از هر زمان دیگر بود. روانش شاد و راهش پر رهرو باد.

2- سید احمد خمینی(ره): [سنگ‌صبور‌ انقلاب]
سید احمد خمینی آخرین فرزند امام خمینی(س) در سال 1324 در محله پارک اتابکی شهرستان قم به دنیا آمد. وی دومین فرزند پسر سید روح‌الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است. ‌مادرش او را فرزندی آرام‏، ساکت و مؤدب توصیف می‌کند و متذکر می‌شود که او در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی مورد خشم امام (ره) قرار نگرفت.
وی قبل از انقلاب به تحصیل در حوزه‌های علمیه قم و نجف اشتغال و بعد از انقلاب در دفتر حضرت امام خمینی(س) فعالیت داشت.
سید احمد ارتباط گسترده‌ای با برخی چهره‌های سیاسی بویژه روحانیون مبارز، داشت. ‌‌شاید در همین سال‌های مبارزه  انقلابی  بود که با بیشتر روحانیون سرشناس و فعالان سیاسی آشنا شد و این آشنایی مقدمه‌ای شد تا او بعدها امین امام(س) در ارتباط با این اقشار مبارز شود.
حاج احمد آقا پس از رحلت امام(ره) کار جمع‌آوری، نگهداری، سازماندهی، تبیین و نشر آثار امام(ره) را آغاز کرد.او وصیت‌نامه‌ای را برای فرزندش حاج سید‌حسن، در تاریخ 30 شهریور 1371 تنظیم کرد که در آن نکات قابل توجه‌ای وجود دارد؛ از جمله اینکه تصریح کرده پس از مرگش او را حتی‌المقدور نزدیک مرقد پدر عزیزش دفن کنند.
‌در قسمتی از وصیت‌نامه احمدآقا آمده است: «‌کلیه اثاث منزل که مال من است به همسرم تعلق می‌گیرد.  مختصر پولی که دارم، صرف فقرا گردد. به فرزندانم سفارش می‌کنم متدین و با‌تقوا باشند و دوست دارم در حوزه علمیه قم، درس دینی بخوانند.
سید احمد از خود سه فرزند به نام‌های حسن، یاسر  و علی به جا گذاشت که سیدحسن خمینی تولیت آرامگاه امام خمینی(س) را بر عهده دارد.
سید احمد خمینی در ۲۷ اسفند سال ۱۳۷۳ در تهران درگذشت و در جوار امام خمینی(س) در مرقد مطهر به خاک سپرده شد.

3- آیت‌الله محمدرضا توسلی(ره): [مرد خستگی‌ناپذیر]
آیت‌الله محمدرضا توسلی در سال 1309 در محلات به دنیا آمد. وی در سال 1323 وارد حوزه علمیه محلات و در سال 1325 وارد حوزه علمیه قم شد.
حضرات آیات بروجردی، امام‌خمینی‌، سلطانی طباطبایی، شهید صدوقی، مرتضی حائری یزدی، مجاهدی، اصفهانی و امام موسی صدر، از جمله استادان دوره‌های سطح و خارج وی در قم بودند.
او پس از ورود امام‌ به قم مسئول ملاقات‌های ایشان و از اعضای ارشد دفتر امام بود و مسائل فقهی امام را پاسخ می‌گفت.
آیت‌الله توسلی یکی از کسانی بودند که مشکلات را در دوره تبعید امام تحمل کرد و همه مشکلاتی را که از طرف دشمنان حضرت امام بر بیت شریفشان به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم واقع می‌شد تحمل کرد.
همچنین در طول مدتی که امام در جماران حضور داشتند، ایشان از یاران باوفا و همراه و همدم ایشان بودند و با سایر دوستان هم در تمام مشکلات همفکری داشتند و برای برجا ماندن دستاوردهایی که از پیروزی انقلاب نصیب مسلمانان و ملت شریف ایران شده بود پافشاری می‌کرد.
سختکوشی آیت‌الله‌توسلی و دشمن‌شناسی او و مبارزه با رژیم شاه و بعد از رحلت امام‌ره  با کسانی که با اندیشه‌های امام مخالف بودند ویژگی منحصر به فرد او بود.
وی عضویت در چند دوره مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای بازنگری قانون اساسی و مجلس خبرگان را در کارنامه کاری خود داشت.
آیت‌الله توسلی، که صبح روز 27 بهمن 86، در جلسه مجمع تشخیص مصلحت حضور یافته بود، دچار عارضه قلبی شد و پس از انتقال به بیمارستان دارفانی را وداع گفت.
درگذشت آیت‌الله توسلی حین انجام مسئولیت نشان‌دهنده عزم و اراده‌اش برای انجام وظایفش حتی در دوران کهولت سن بود.
آیت الله توسلی، از جمله نامزدهای میان‌دوره‌ای دوره چهارم مجلس خبرگان رهبری در تهران بود.

ادامه نوشته

به بهانه ششمین سالگرد آیت الله العظمی فاضل لنکرانی

حامی امام خمینی(س) در همه مقاطع تاریخی
[به بهانه ششمین سالگرد آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(ره)]

 نویسنده: مصطفی سلیمانی

** زندگینامه
در سال 1310 کودکی در خانه آیت‌الله عبدالله فاضل چشم به جهان گشود که کسی فکر نمی‌کرد بعدها به یکی از استوانه‌های حوزه و مرجع مردمی تبدیل شود. نام او را محمد گذاشتند.
محمد چهارمین چراغ خانه آیت‌الله عبدالله فاضل بود که از بین سایر فرزندان ایشان، تنها او بود که به سلگ روحانیت درآمد و عمرش در راه علم و تقوا گذشت.
آیت‌الله‌ محمد فاضل لنکرانی تحصیلات کلاسیک خود را تا سال‌ ششم‌ ابتدایی ادامه‌ داد و پس از آن‌ ـ با آنکه‌ در تحصیلات‌ جدید نیز رشد و توفیق‌ بسیاری‌ داشت‌ ـ به‌ جمع‌ طلاب‌ علوم‌ دینی‌ پیوست‌. حوزة‌ آن‌ روزگار طلاب‌ فراوانی‌ نداشت‌ و اندکی‌ در آن‌ مشغول‌ به‌ تحصیل‌ بودند. او وقتی‌ به‌ حوزه‌ علمیه‌ پای‌ نهاد که‌ 13 سال‌ بیشتر نداشت‌؛ اما دلش‌ مالامال‌ از عشق‌ به‌ تحصیل‌ علوم‌ دینی‌ و معارف‌ نبوی‌ بود. این‌ مسئله‌ را رابطة‌ معنوی‌ و عاطفی‌ با فرزند امام‌ خمینی‌(ره‌) مرحوم‌ سید مصطفی‌ خمینی‌ دو چندان‌ می‌ساخت‌.
آیت‌الله فاضل لنکرانی‌ دوره‌ سطح حوزه را در مدت‌ 6 سال‌ به‌ پایان‌ رسانید و در 19 سالگی‌ در کنار اشتغال‌ به‌ درس‌ کفایه‌ در درس‌ آیت‌الله‌ العظمی‌ بروجردی‌ شرکت‌ می‌کرد و جوان‌ترین‌ فرد حاضر در آن‌ کلاس‌ بود. او هر درسی‌ را که‌ فرا می‌گرفت‌، همان‌ روز با دقت‌ و تسلط‌ فراوان‌ به‌ زبان‌ عربی‌ می‌نگاشت‌ و مشاهدة‌ این‌ جزوه‌ها اعجاب‌ آیت‌الله‌ العظمی‌ بروجردی‌ را نیز برانگیخته‌ بود. تلاش‌ و استعداد فراوان‌ او باعث‌ شد که‌ در 25‌ سالگی‌ که‌ همزمان‌ با انتشار کتاب‌ مهم‌ نهایه‌ التقریر بود، دیگر خود را از تقلید بی‌نیاز دید و قدم‌ در وادی‌ اجتهاد و عمق‌ بخشیدن‌ به‌ آن‌ نهاد.
در طی‌ این‌ سال‌ها، از خواندن‌ حکمت‌ و علوم‌ عقلی‌ نیز باز نماند و در این‌ راه‌ نیز استعداد و تلاش‌ خود را در معرض‌ استادان‌ و دیگر طلاب‌ قرار داد. او مهم‌ترین‌ عامل‌ توفیق‌ خود در امور عملی‌ را مباحثه‌ منظم‌ و دقیق‌ دروس‌ فرا گرفته‌ می‌دانست و طلاب‌ را نیز به‌ آن‌ سفارش‌ می‌کرد.
** بهره‌مندی از استادان برجسته
آیت‌الله‌ فاضل‌ لنکرانی‌ در سال‌های‌ تحصیل‌ خود از استادان‌ بسیاری‌ بهره‌ برد. مقداری‌ از رسائل‌ و مکاسب‌ را نزد پدر خود و دیگر بخش‌های‌ آن‌ را نزد آیت‌الله‌ سلطانی‌، آیت‌الله‌ عبدالجواد جبل‌ عاملی‌ و آیت‌‌الله‌ شیخ‌ مرتضی‌ حائری‌ خواند. کفایه‌ را نیز نزد مرحوم‌ عبدالجواد جبل‌ عاملی‌ فرا گرفت‌. اینان‌ بخشی‌ از استادان‌ او هستند که‌ دورة‌ سطح‌ را نزد آنان‌ آموخته‌ است‌.
با اتمام‌ دورة‌ سطح‌، به‌ درس‌ خارج‌ فقه‌ آیت‌الله‌ العظمی‌ بروجردی‌ رفت‌ و حدود 11 سال‌ در درس‌ خارج‌ ایشان‌ شرکت‌ می‌کرد‌ که‌ رحلت‌ آیت‌الله‌ بروجردی‌، سد راه‌ ادامة‌ این‌ حضور شد. با آغاز درس‌ خارج‌ اصول‌ امام‌ خمینی‌(ره‌) در درس‌ ایشان‌ نیز شرکت‌ کرد و 9 سال‌ از محضر ایشان‌ بهره‌ برد. در این‌ سال‌ها در درس‌ خارج‌ فقه‌ امام‌(ره‌) نیز حاضر بود و تقریرات‌ آن‌ را ـ همچون‌ درس‌ مرحوم‌ بروجردی‌ ـ می‌نگاشت‌.
او ویژگی‌ درس‌ امام‌(ره‌) را تفهیم‌ دقیق‌ و اعجاب‌انگیز مطالب‌ و در بخش‌ علم‌ اصول‌، ریشه‌ای‌ مطرح‌ کردن‌ مباحث‌ می‌دانست. بیشتر مدرسان‌ اصول‌، در آن‌ روزگار آراء مطرح‌ شده استادان‌ پیش‌ از خود را اصل‌ مسلمی‌ در مسئله‌ تلقی‌ می‌کردند و سپس‌ به‌ بحث‌ دربارة‌ آن‌ می‌پرداختند، اما امام‌(ره‌) مطلب‌ را از ریشه‌ مطرح‌ می‌کرد و هیچ‌ دیدگاهی‌ را در آن‌ مسلم‌ نمی‌دانست‌. او‌ در بخش‌ حکمت‌ نیز سال‌ها در درس‌ مرحوم‌ علامه‌ طباطبایی‌(ره‌) شرکت‌ می‌کرد.
آیت‌الله‌ فاضل لنکرانی در سال‌های‌ تحصیل‌ و تدریس‌ خود، با طلاب‌ فراوانی‌ رابطه‌ دوستی‌ داشت، از جمله‌ آنها مرحوم‌ شهید مصطفی‌ خمینی‌ فرزند برومند امام‌ خمینی‌(ره‌) بود که‌ درس‌های‌ فراوانی‌ را با او به‌ مباحثه‌ پرداخته‌ بود.
** فعالیت‌های‌ علمی‌ و فرهنگی‌
خدمات‌ آیت‌الله‌ فاضل‌ لنکرانی‌ در ابعاد علمی‌ و فرهنگی‌ بسیار است‌. او پس‌ از گذشت‌ مدتی‌ از رحلت‌ آیت‌‌الله‌ العظمی‌ مرعشی‌ نجفی‌، امامت‌ جماعت‌ حرم‌ مطهر حضرت‌ معصومه‌(س‌) را بر عهده‌ گرفت‌.
تأسیس‌ مدرسه‌ علمیه‌ از دیگر فعالیت‌های‌ ایشان‌ در این‌ عرصه‌ است‌. آیت‌الله‌ فاضل‌ به‌ امر احیای‌ هیئت‌های‌ مذهبی‌ و عزاداری‌ برای‌ سید و سالار شهیدان‌ اهتمام‌ ویژه‌ای‌ داشت و خود، از کسانی بود‌ که‌ سال‌ها مجالس‌ روضه‌ و ندبه‌ بر پای‌ کرده‌ است‌. او‌ در احیای‌ ایام‌ فاطمیه‌ و تشویق‌ مردم‌ برای‌ برگزاری‌ مراسم‌ عزای‌ صدیقه‌ طاهره‌ فاطمه‌ زهرا(س‌) تلاش‌ فراوان‌ انجام‌ داده است.
آیت‌الله‌ فاضل‌ لنکرانی از آغازین‌ سال‌های‌ تحصیل‌، به‌ تدریس‌ نیز اشتغال‌ داشت‌. نخستین‌ کتابی‌ که‌ ایشان‌ به‌ تدریس‌ پرداختند حاشیه‌ ملاعبدالله‌ و پس‌ از آن‌، معالم‌ بود. پس‌ از آن‌ نیز به‌ تدریس‌ شرح‌ لعمه‌ پرداخت‌. مکاسب‌ را پنج‌ دوره‌ و کفایه‌ را شش‌ دوره‌ تدریس‌ کرد و در این‌ کلاس‌ها حدود 600 نفر شرکت‌ می‌کردند. دوره‌ آخر تدریس‌ کفایه‌ ایشان‌ با شروع‌ تدریس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ همراه‌ بود که‌ سال‌های‌ متمادی‌ ادامه‌ داشت.
استاد فاضل‌ لنکرانی از آموختن‌ روش‌ تهذیب‌ نفس‌ و سفارش‌های‌ اخلاقی‌ به‌ طلاب‌ نیز دریغ‌ نمی‌ورزید و آنچه‌ خود از استادانی‌ چون‌ امام‌ خمینی‌(ره‌)، آیت‌الله‌ بروجردی‌(ره‌) و علامه‌ طباطبایی‌(ره‌) آموخته‌ بود، سینه‌ به‌ سینه‌ به‌ نسل‌ جدید حوزه‌های‌ علمیه‌ منتقل‌ می‌کرد.
او در طول‌ عمر با برکت‌ خود، کتاب‌های‌ فراوانی‌ نگاشته‌ و به‌ حوزه‌ علم‌ و تقوا تقدیم‌ داشته‌ است‌. شگفت‌ اینکه‌ برخی‌ از آنها را ـ مانند نهایه‌ التقریر ـ در دورة‌ جوانی‌ نوشته‌ است‌.
** فعالیت‌های سیاسی‌
اشتغال‌ و تلاش‌ فراوان‌ در زمینه‌های‌ علمی‌ و فرهنگی‌، هیچ‌ گاه‌ آیت‌الله‌ فاضل لنکرانی را از تلاش‌های‌ سیاسی‌ در پیش‌ و پس‌ از انقلاب‌ جدا نکرد‌. او از کسانی‌ بود که‌ در آغازین‌ روزهای‌ فعالیت‌ جامعه‌ مدرسین‌ در دورة‌ حکومت‌ طاغوت‌، به‌ آن‌ پیوست‌ و در جلسات‌ آن‌ شرکت‌ می‌کرد و امضای‌ او در زیر بسیاری‌ از اعلامیه‌ها، از جمله‌ اعلام‌ مرجعیت‌ امام‌ خمینی‌(ره‌) و نیز خلع‌ ید شاه‌ از قدرت‌، به‌ چشم‌ می‌خورد. فعالیت‌های‌ او در جامعه‌ مدرسین‌ و دیگر تلاش‌های‌ سیاسی‌ او، باعث‌ شد که‌ بارها مورد بازداشت‌ و شکنجه‌ قرار گیرد و تبعید یا زندانی‌ شود.
او حدود 4 ماه‌ به‌ منطقه‌ بسیار گرم‌ بندرلنگه‌ تبعید شد. این‌ چهار ماه‌ به‌ گفته‌ خود او، قدر 40 سال‌ رنج‌ و مرارت‌ را به‌ همراه‌ داشت‌. پس‌ از آن‌ نیز حدود 2 سال‌ و نیم‌ به‌ یزد تبعید شد که‌ در آنجا نیز دست‌ از مبارزه‌ بر نداشت‌ و ضمن‌ تحصیل‌ و تحقیقات‌ علمی‌، با آیت‌الله‌ صدوقی‌، جلسات‌ مخفیانه‌ای‌ ترتیب‌ داد که‌ طی‌ آن‌، به‌ تشویق‌ افراد برای‌ مبارزه‌ و احیای‌ نام‌ امام‌ خمینی‌(ره‌) در آن‌ دیار می‌پرداخت‌.
آيت الله فاضل لنکرانی از کسانی بود که از ابتدا افکار سیاسی امام را فهمید و پذیرفت و با تمام وجود دنبال کرد.
از جمله‌ مسئولیت‌های‌ آیت‌الله فاضل لنکرانی پس‌ از انقلاب‌، به‌ نمایندگی‌ در دوره‌ اول‌ مجلس‌ خبرگان‌ از استان‌ مرکزی‌ می‌توان‌ اشاره‌ کرد. او‌ پس‌ از رحلت‌ آیت‌الله‌ العظمی‌ اراکی‌ با اعلام‌ جامعه‌ مدرسین‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌ به‌ عنوان‌ نخستین‌ نفر و با اکثریت‌ آراء، از مراجع‌ تقلید شناخته‌ شد.
** وداع با عالم وارسته
ایام فاطمیه 86 قلبی از کار افتاد که سال‌ها در سوگ شهادت مادر فرهنگ تشیع فراز و فرود داشت و ساز عشق می‌زد و در همان ایام حزن و اندوه با سرور بانوان عالم بر سر خوان کرامت به ضیافت نور نشست. روحش شاد و راهش پر رهرو باد!

امام زمان(عج)؛ اراذل و اوباش یا ما!

امام زمان(عج)؛ اراذل و اوباش یا ما!


روز جمعه است، خواستم برداشتی از نحوۀ مدیریت امام زمان(عج) برای شما عزیزان داشته باشم!
در روایتی از امام صادق(ع) داریم که روش و سیرۀ امام زمان(عج) در حکومت داری، همانند آقا رسول الله(ص) است: «یصنع کما صنع
رسول الله»
مگر پیغمبر اکرم چگونه مدیریت و حکومت داری کرد؟
بله! او مکه را فتح کرد بدون اینکه از بینی کسی خونی ریخته بشود! خانۀ ابوسفیان با عفو عمومی امنیت پیدا کرد و روز رحمت بر پا شد!: «الیوم، یوم المرحمة»
حضرت حجت(ع) هم با ظهورش فطرت های سلیم ما را با استناد به روایت پیامبر(ص): «الناس معادن، کمعادن الذهب و الفضة» بیدار خواهد کرد!
بله! مردم عیال الله هستند و همانند معدن طلا و نقره اند؛ نه حشرات...
______________________
پ ن پ:
1- ما برای جوانان چه کرده ایم تا ادعایی داشته باشیم؟!
2- اگر جوانی از اسلام برگشت، از اسلام سلیقه ای ما برگشته نه اسلام پر از محبت پیامبر(ص).
3- تو رو به خدا به جوان های این عکس می توان گفت: «اراذل و اوباش»؟! بیچاره اسلام که دست ما افتاده است!
4- به نظرم امام زمان(ع) این لفظ «اراذل و اوباش» را از دهان ها جمع خواهد کرد...


همه پول ندارند، همه هم خرید می‌کنند!

همه پول ندارند، همه هم خرید می‌کنند!

همه پول ندارند، همه هم خرید می‌کنند!

همه ما همیشه از گران شدن کالاها شکایت می‌کنیم. اما همیشه بازارها شلوغ است.

همه ما همیشه از گران شدن کالاها شکایت می‌کنیم. اما همیشه بازارها شلوغ است. به ویژه حالا که به قول معروف شب عید هم هست. همه پول نداریم اما همه‌مان خرید می‌کنیم بدون توجه به اینکه بعد از این شب عید، فروردین و اردیبهشتی هم هست و نباید یکباره همه موجودی و نقدینگی را که آخر سال بیشتر می‌شود خرج کنیم. شاید یادمان رفته که همیشه راه پول دار شدن، کسب درآمد نیست، گاهی نباید بیهوده خرج کرد تا سرمایه، کم یا زیاد، حفظ شود.
روزهای آخر اسفند هميشه همراه است با ولع سيری ناپذيری برای خرید. فرقی نمی‌کند کالایی نیاز داشته باشیم یا نه، خرید خاصی مد نظرمان باشد یا نه. گشتن بین مغاز‌ها و پاساژها برای اغلب ما نوعی عادت شده و حتی برخی از این عادت لذت هم می‌برند. به خاطر همین كمتر فردی است که ترجيح دهد شب‌های نزديك به عيد را در منزل بماند و چيزی نخرد.
به خاطر تمايل شديد مردم به خريد در روزهای نزديك به عيد، بازار بساط‌های خيابانی تا نيمه‌های شب هم حسابی سكه هستند و معمولا تخفيف‌ها و فروش‌های ويژه‌ای كه بر روی كالا می‌خورد و خبرش با پيامك و تبليغات محيطی و دوستان و آشنايان می‌رسد اين ميل به خريد را بدون در نظر گرفتن احتياج ضروری به آن كالا، بيشتر ترغيب می‌كند.
بخشی از اينكه چرا اين اتفاق می‌افتد و ما معمولا در شب‌های نزديك به عيد خريدهای غير ضروری زيادی را از در گشت و گذارها و بساط های خيابانی می‌خريم مربوط می‌شود به ارائه الگوها و مدهای نامناسب كه ذائقه ما را تغيير داده است.
اما مسئله مهمتر خود ما هستيم كه در محاصره هزاران برنامه تبليغی تلویزیون، روزنامه، مترو و از همه مهمتر اینترنت و پيامك قرار داريم كه به طور معجزه آسايی می‌توانند بدون هيچ فكری ما را وسوسه كنند كه كالاهايی غير ضروری را بخريم. آدم‌هايی كه شم اقتصادی قوی ندارند در اين بين بايد بيشتر حواسشان را جمع كنند تا اسیر وسوسه خرید کردن نشوند. چون ناگهان از خریدهای کوچک هزار تومنی به خریدهای چند صد هزار تومانی خواهند رسید که اغلب نیز غیر ضروری هستند و بدون استفاده .
عادت کنیم به فرهنگ درست خریدن. همین حالا بروید کشوی کمد لباس‌ها و کابیت آشپزخانه‌تان را باز کنید. ببینید چقدر از وسایلی که انبار کردید را استفاده می‌کنید. کدام بدون استفاده مانده و کدام بعد از یک یا دوبار استفاده کناری افتاده است. یادمان باشد که «قشنگ بودن» و «قیمت مناسب داشتن» دلایل کافی و موجهی برای خرید کالا نیست. مهم‌ترین نکته برای خرید «نیاز داشتن» است. آنهم نیاز واقعی. حتی برای خرید ارزان قیمت‌ترین کالاها هم باید نیاز به داشتن آن وجود داشته باشد وگرنه دور و بر ما پر از کالاهای بدون استفاده و زاید می‌شود و جیبمان هم خالی.

ادامه نوشته

سخنرانی در حرم امام خمینی(ره)

سخنرانی در حرم امام خمینی(ره)

شب شهادت حضرت زهرا(س)

در کنار دوست عزیزم محمد ترکاشوند

لینک: بقیه عکس ها در سایت جماران

نحوه مديريت شادابي و تفريح جمع خانوادگي

نحوه مديريت شادابي و تفريح جمع خانوادگي

پرسش:

چگونه مي توان همراه خانواده و فاميل شاد بود ضمن اينكه حدود الهي را رعايت كرد؟ يا چنانچه با رفتار نادرستي مواجه شديم چگونه امربه معروف و نهي از منكر نماييم كه جو شادي و صميميت فاميلي مخدوش نشود؟

من چه گزينه هايي دارم؟
1- به بهانه ايام فاطميه خانواده را نبرم و يا جاي ديگري ببرمشان كه اين با مخالفت و اوقات تلخي بچه ها و همسرم مواجه مي شود. چون همسرم به خانواده اش وابسته است و براي مسافرتهاي خانوادگي خودمان هم سرناسازگاري دارد ضمن اينكه نگرانم از رفتار من خاطره ي بدي نسبت به اسلام و ايام فاطميه به ذهن بگيرند.
2- آنها را ببرم و با توجه به سابقه ي نه چندان خوشايند ، به انحائي يا بايد خودم را ملامت كنم كه چرا آنجا كسي را نهي كرده ام و يا امر نكرده ام . مثلاً چند وقت پيش يكي از دختران فاميل كادويي از محصولات باربي به دخترم هديه داد كه من با عمل انجام شده قرارگرفتم و نمي دانم چگونه شخصيت كاذب و ناخوشايند آن را از ذهن او دور كنم.
3- مهارتهاي خاصي را بياموزم كه اطرافيانم را مجاب كرده و به آداب و رفتارهاي مثبت راهنمايي كنم. كه در اين زمينه هم خلاء دارم.
شما چه پيشنهادي داريد؟

پاسخگو: مصطفی سلیمانی


پاسخ:
زيباست كه نسبت به مسايل ديني حساس هستيد، زيرا مسلمان شيعي بايد همواره اعمال و رفتار خود را با قرآن و سيره‌ ائمه(ع) بسنجد و در آن چهارچوب حركت نمايد.
نسبت به مسافرت در قرآن مجيد و كلمات اهل بيت(ع)، تشويق و ترغيب گرديده است و آن را آينه‌ عبرت دانسته و مي‌فرمايد: «سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِين»(1) همچنين: «أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثَاراً فِي الْأَرْضِ»(2) البته در اسلام علاوه بر اينكه به فوايد آن اشاره شده است محدوديتهاي را هم براي بعضي از سفرها در نظر گرفته است.
- براي اينكه به سوالات متعدد شما پاسخ دهيم، ضروري است به نكات زير توجه كنيد:
1- سفري متفاوت:
سفر از نظر اسلام يك ويژگي جالب دارد و آن توجه به جهان هستي و نگاه كردن به نعمت هاي الهي، لذت بردن از آن و البته تامل در آيات و نشانه هاي خداوند و عبرت گرفتن از سرنوشت گذشتگان است.
سفر با ويژگي هاي مورد نظر اسلام به فطرت انسان نزديك تر است چون همواره آخرت و جهاني ديگر را ياد انسان مي آورد به خصوص اين كه اگر انسان بداند در پس همه اين سفرها و لذت بردن ها، سفري در پيش دارد كه تصميم گيرنده و انتخاب كننده آن نيست، نمي تواند زمان آن را پيش بيني كند سفري كه از رفتن به آن نيز گريزي نيست و آن سفر آخرت است.
پس سعي كنيد با حضور در جمع و اثرگذاري مثبت بدون تحميل، موقعيت مناسبي هم براي خانواده خود و هم ديگران ايجاد كنيد.
2- بايسته هاي سير و سفر:
الف- سفر كردن با كسي كه مايه زينت انسان باشد:
انسان، در مسافرت بايد هم نشين و همراه خود را از كساني برگزيند كه اخلاقي خوب و سالم داشته باشند و آراسته به نيكي ها باشند و از نظر خلق و خو الگو بوده و شيوه رفتاري و مرام آنها آموزنده باشد.
هم نشين انسان بايد زينت او باشد و خود، با افراد پست و فرومايه هم نشين نشود. تا سبب كاهش شأن و جايگاه انسان شود. امام صادق(ع) درباره ويژگي هاي هم سفر مي فرمايد: «إصْحَب مَن تَتَزَيَّنُ بِهِ ولا تَصحَب مَنْ يَتَزَيَّنُ بِكَ»(3) با كسي سفر كن كه زينت و افتخار تو باشد، نه آنكه تو زينت او باشي.
پس مسافر مسلمان بايد همسفر خود را از ميان كساني برگزيند كه اخلاقي پسنديده دارند تا همراهي با آنها زينت بخش وجودش شود و به رشد روحي و رواني انسان كمك مي كند. با كساني سفر نكند كه شأن و منزلت او را كاهش دهند.
اگر همسفراني كه مطرح شده اند، اخلاق هاي منفي كه قابل اصلاح نيست، داشتند، بهتر است با گروه ديگر يا فقط خانواده خود به سفر برويد.

ادامه نوشته

دو رکعت نماز صبر

دو رکعت نماز صبر

علی بعد از دفن زهرا، دو رکعت نماز خواند...

ظاهراً استنادش به آیۀ «واستعینوا بالصبر و الصلاة» بود!

اما شیخ عباس قمی مات و مبهوت از این نماز بوده و می گوید: جایی این نماز را ندیدم!

شیخ! عشق سند نمی خواهد!

علی در فراق زهرا کم آورده است!

[مصطفا]

ستون‌بندی سال‌ها!

ستون‌بندی سال‌ها!

ستون‌بندی  سال‌ها!

ظاهرا بادها مي‏آيند تا درختان را بيدار كنند. ولي به رياضي‏دان ِ حسابرس دروني من مي‏خورند و او را بيدار مي‏كنند. او بيدار مي‏شود و عطر سنبل مي‏خورد به دماغ‏اش و يادش مي‏افتد كه بايد تمام اطلاعات اين سال را بريزد جلواش و مو به مو، بررسي كند. او دو تا ليست دارد. ليست سياه، كه درش اسم آدم‏هايي را مي‏نويسد كه به‏ام ضربه زده‏اند و از زندگي‏ام رفته‏اند. ليستش را ستون‏بندي كرده است. يك ستون نام، يك ستون دليل، يك ستون هم نظر يك كارشناس كه عقلش از من زيادتر بوده. او اين ليست را بايگاني مي‌كند براي روزهايي كه شايد آن آدم‏ها دوباره برگردند و آن موقع، پرونده‏هایشان را از بايگاني بيرون بكشد و به‏ام هشدار بدهد.

او يك ليست ديگر هم دارد از آدم‏هايي كه تازه در دنيايم متولد شده‏اند. اين ليستش هم چند ستون دارد. در يك ستون اسم نوشته شده، در ديگري خصوصيت آن‏ها، در ستون آخر همان جايي كه هميشه بالايش مي‏نويسند ملاحظات، حد و حدودي دوستي‏مان نوشته شده. حالا ديگر موقع آن است كه ليست را به من بدهد! واي چندتا از ليست سفيدي‏هاي پارسال رفته‏اند در ليست سياه امسال، چندتا از رفقاي قديمي هم هستند. چه بد!

ولي ليست سفيدم هنوزم پر است. چه زندگي هيجان انگيزي! پر از دوستي‏هاي خوب و مفيد. اصلا همين دوستي‏هاي ساده، زنده بودن را تبديل به زندگي مي‏كنند. اين كه بدانم در طول روزهاي سال، يك دوستي در يك جاي دنيا منتظر من است كه بروم سراغش و دنيايم را تكميل‏تر كنم با آن. ولي همه چيز به روابط انساني ختم نمي‏شود. رياضي‏دان حسابرس من، به كار هم خيلي علاقه دارد. به اين كه توي سالي كه گذشت، بالاخره اصطكاك بين كار و استعداد و علاقه‏ام كم‏تر شد يا نه؟ او تمام تجربه‏هاي كاري مرا كنار هم مي‏چيند. اوه! چه تنوع كاري! 4-5 تا كار براي يك سال. آن هم اين همه متفاوت. و بعد مي‏نشيند از بالاي عينك ته استكاني‏اش زل مي‏زند به من. با نگاهش مي‏گويد: «چه ياد گرفتي از اين همه كار؟» مي‏گويم: «نه! كارت اين طوري درست نيست. اگر خيلي ادعاي حسابرسي داري، بايد تمام ساعات زندگي‏ام را به تفكيك دربياوري. مثلا جمع ساعت‏هايي كه من داشتم مي‌نوشتم را بگو! جمع ساعت‏هايي كه كارمندي كردم را بگو، ساعت‏هايي كه داشتم بحث مي‏كردم را دربياور، ساعت‏هايي كه كتاب مي‏خواندم و... بعد بپرس اين همه ساعت نوشتي، آخرش چه به دست آوردي؟ يا اين همه ساعت كارمندي كردي بگو چه به دست آوردي؟ و من به تو خواهم گفت بهترين ساعت‏ها برايم ساعت‏هايي بوده كه نوشته‏ام. و بهتر از آن، ساعت‏هايي كه خوانده‏ام.» بعد دوباره نگاهم مي‏كند. مغزش هنگ كرده. چه مي‏داند چه قدر ساعت من چه كرده‏ام؟ احتمالا بايد برود با آن دو فرشته‌اي كه روي شانه‏ام دارند ريز اعمالم را مي‏نويسند. حرف بزند. شايد بتواند در بياورد كه چه كرده‏ام!؟ براي همين مي‌فرستمش سراغ همان فرشته‏ها، مي‏دانم آن‏ها هم سرشان شلوغ است. آن‏ها هم دارند خوب و بد مرا جمع‏بندي مي‏كنند. و احتمالا حسابرس دست خالي مي‏ماند. ولي با اين كار من از زير نگاهش فرار مي‏كنم.
بهار است. حساب و كتاب هم حدي دارد. بايد نوروزي كه هيچ وقت تكراري نمي‏شود را تكرار كرد. بايد عين ديوانه‏ها رفت زير باران راه رفت. بايد چشم‏ها را بست، يك نفس عميق كشيد و در بازدم، تمام تلخي‏ها و تمام جزئيات ليست سياه را بيرون ريخت. بايد هي توي دل خدا خدا كرد، كه خدا آشنايي با آدم‏هاي خوب را قسمت سال جديدمان بكند. ليست سفيدمان را پرتر از پر كند و زندگي‏مان را هر چه بيشتر قابل زندگي كردن!

نظر آیت‌الله بهجت درباره اهانت‌کنندگان به ساحت پیامبر اعظم

جنگ بین انسان و لا انسان

فقط اندازه یک سؤال فرصت داری

نظر آیت‌الله بهجت درباره اهانت‌کنندگان به ساحت پیامبر اعظم:

آیت‌الله بهجت در کتاب «پرسش‌های شما، پاسخ‌های آیت‌الله بهجت» درباره اهانت‌کنندگان به پیامبر اکرم(ص) و دین اسلام فرموده است: کسانی که واضحات دین را انکار می‌کنند، انسان نیستند؛ و جنگ امروز جنگ بین انسان و لا انسان است. ما اگرچه از سلاح خارجیم ولی از دعا که اعظم‌السلاحات است الحمدلله خارج نیستیم. همین دعا بود که سید بن طاوس نقل می‌کند:

در حرم حضرت امیر علیه‌السلام یک حاکم ظالم را نفرین کردم و در همین حال احساس کردم سه روز بعد هلاک می‌شود و سه روز بعد هم از دنیا رفت.

برخی اهمیت و تأثیر دعا را نمی‌فهمند و این دعای امام صادق علیه‌السلام دعای امروز ما و برای حفظ دین در عصر غیبت است.

«یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک»

معنای «ثبت قلبی علی دینک» این است که: خدایا! همان مرتبه‌ای را که مطلوب تو است ما را به همان درجه برسان و بر آن نگه دار.

باید مراتب این دعا را بخوانیم و این مرتبه از حفظ دین مربوط به بصائر و مقلب القلوب است نه ابصار؛ به همین جهت وقتی از حضرت می‌پرسند که ما در این دعا «والابصار» را اضافه می‌کنیم حضرت می‌فرمایند: همان طور که ما گفتیم، همان طور دعا را بخوانید. این اهانت‌کنندگان نه نصرانی‌اند و نه یهودی، بلکه در عمل با همه ادیان مخالفند و تا این‌ها با هم متحدند هیچ‌گاه به گسترش اسلام راضی نخواهند بود. ما باید با تمسک به دعا، خود را از انحرافات دور کنیم گرچه دعا مستحب است اما برای حفظ دین و خارج نشدن از آن واجب.

نهادی برای ریشه کنی فقر و محرومیت

نهادی برای ریشه کنی فقر و محرومیت
 [به مناسبت چهاردهم اسفند، سالروز تاسیس کمیته امداد امام خمینی(س)]


	وقتی خسته‌ای هرجایی می‌خوابی... پس غر نزن!
 

 نویسنده: مصطفی سلیمانی

** اشاره:
کمیته امداد امام خمینی(س) در سال 1357 تاسیس شد. سابقه شکل گیری و پی ریزی تشکیلات این نهاد به سال‌ها قبل از پیروزی انقلاب و حدوداً سال 1342 برمی گردد که تعدادی از انقلابیون اول نهضت اسلامی که در زمره ‌همراهان و همرزمان امام خمینی(س) قرار داشتند و بعضاً مـسئولین فعلی این نهـاد می‌باشند، از طرف ایشان مـأموریت رسیدگی به‌ خـانواده زندانیـان سیاسی، نیازمندان مبارزین را بعهده داشتند.
اقدامات حمایتی و امدادی این بزرگان خصوصاً در زمان اوجگیری انقلاب اسلامی یعنی سال‌های 56 و 57 که مبارزات امت مسلمان به اوج خود رسید و اعتصاب و تحصن همه‌ جا را فرا گرفت‌، با حمایت گسترده و فراگیر از اعتصابیون و خانواده زندانیان سیاسی و نیازمندان جامعه سیر صعودی یافت.
با پیروزی انقـلاب اسلامی و آغـاز فعالیت مجـدد بخش‌های اداری، اقتصادی و فرهنگی کشور، لـزوم حـمایت از نیازمندان در صـدر برنامه‌های نظام قرار گرفت و دقیقاً 22 روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بعنوان دومین نهاد انقلابی در تاریخ 14 اسفند ماه 1357 (6 ربیع الثانی سال 1399 هجری قمری، 5 مارچ سال 1979 میلادی)، کمیته امداد امام‌، با صدور حکم پرخیر و برکت و تاریخی حضرت امام خمینی‌(س‌) برای مدت نامحدود، به منظور تحقق بخشیدن به اهداف عالیه نظام جمهوری اسلامی ایران و ولایت فقیه در حمایت و امداد محرومان و مستضعفان و خودکفا کردن آنان‌، تأسیس گردید.
كميته امداد بعنوان نهادي انقلابي و از نوع مؤسسات غيرانتفاعي و عام المنفعه مي باشد كه مركز اصلي آن در تهران بوده و در تمامي شهرستانها و اكثر بخشهاي كشور و در بعضي نقاط خارج از كشور (لبنان، سوريه، جمهوري آذربايجان، تاجيكستان، افغانستان، عراق و كومور) داراي شعبه مي‎باشد.
 **وظايف کمیته امداد:
الف- بررسي و شناخت انواع محروميتهاي مادي و معنوي نيازمندان و تامين نيازهاي حمايتي، معيشتي، فرهنگي و ارتقاي سطح زندگي آنها در د امکان و شناسايي افراد و خانواده هاي لازم الحمايه در شهر و روستا و عشاير.
ب- بررسي و ارائه ي پيشنهاد خط مشي ها، سياستهاي اجرائي، طرح ها، برنامه ها و روشهاي مناسب براي رفع محروميتهاي نيازمندان در ابعاد مختلف به مراجع ذيربط و انجام اقدامات و پيگيريهاي لازم جهت تحقق آنها.
ج- فراهم آوردن امکانات لازم به منظور خوداتکاء نمودن افراد و خانواده هاي مورد حمايت و ساير نيازمندان از طريق ايجاد اشتغال، اعطاي وام، آموزشهاي فني و حرفه اي و ارائه ي خدمات لازم در حد امکان.
د- ايجاد تسهيلات لازم جهت ارائه ي خدمات بهداشتي و درماني و اقدام به بيمه هاي درماني و اجتماعي اقشار آسيب پذير در حد امکانات و چارچوب قوانين و مقررات مربوطه.
ه- پرداخت مستمري (کمکهاي نقدي و غيرنقدي)، اعطاي وام قرض الحسنه ضروروي، کمک به تعمير و تهيه مسکن، ازدواج و جهيزيه ي نيازمندان.

ادامه نوشته

گفتگو با حجة الاسلام و المسلمین دکتر محمد رضا حاتمی

گفتگو با حجة الاسلام و المسلمین دکتر محمد رضا حاتمی

بیوگرافی: تولد امور تربيتي را بايد به شهيدان رجايي و باهنر نسبت داد كساني كه در دوران تصدي وزارت آموزش و پرورش در سال 1359 شمسي اقدام به تأسيس ستادهاي امور تربيتي در مدارس كردند تا دانش‌آموزان را به ارزش‌هاي اسلامي ترغيب كنند.
به مناسبت هفته امورتربیتی و تربیت اسلامی خدمت استاد محترم حجة لاسلام و المسلمین دکتر محمد رضا حاتمی رسیده ایم تا از دغدغه های تربیتی ایشان در مسایل مختلف استفاده کنیم.
دکتر محمد رضا حاتمی، در حال حاضر مسؤل اداره کل تربیتی جامعه المصطفی می باشد؛ و پیش از این نیز مسؤلیت‌ دفتر نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌های آزاد استان یزد، واحد مشاوره موسسه امام خمینی(ره) و گروه روانشناسی مؤسسه مهدویت را بر عهده داشته‌ است.

به مناسبت هفته امورتربیتی و تربیت اسلامی

مبانی تربیتی حضرت امام(س)، بدون کم و کاست مبتنی بر آموزه‌های اسلامی است.

 مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی

***** با تشکر از شما که در این گفتگو شرکت کردید به عنوان مدیر تربیتی اداره کل تربیتی جامعه المصطفی العالمیه، بفرمایید ملاك و معيار براي برنامه نويسي، ارزيابي و ارائه پيشنهادات تربيتي چيست؟
به نام خداوند بخشنده و مهربان
از این‌که بنده حقیر را لایق مصاحبه دانستید از شما تشکر می نمایم و امیدوارم که همه این تلاش ها مورد رضایت خداوند متعال واقع شده و گامی در جهت تحقق ارزش‌های الهی باشد.
اگرچه تربیت‌مداري عنصر جدايي‌ناپذير، بنياد و زيربناي انديشه‌ها و اصول حوزه‌های علمیه در عرصه تعليم و تربيت بوده است. اما با نگاهي گذرا به وضعيت موجود، به نظر مي‌آيد که در حاشيه بودن تربيت و نگاه غير سيستمي و فردي به اين عرصه، از چالش‌‌هاي اساسي آن مي‌باشد.
در همین راستا جامعه‌المصطفی با شعار «آموزش تربیت مدار پژوهش محور» پيشگام شد تا طرحي را تدوين نمايد كه اصول و مباني نظري و عملياتي تربيت در قالب نظام‌نامه به عنوان منشور و قانون اساسي تربيتي تدوين گردد. چنین طرحی مي‌كوشد با رويكرد سيستمي و مجموعه‌اي به مقوله تربيت نگاه کند و با تبيين نقش و تعيين اولويت‌‌ها و ساحت‌های تربیتی، نظام‏نامه تربيتي را تدوين نمايد.
اين طرح هم اكنون با عنوان «نظام‌نامه تربيتي جامعه المصطفي  العالميه» تدوين شده و به منظور ارتقا و بهبود وضعيت تربيتي جامعه هدف، در اختيار علاقمندان قرار گرفته است.
***** نكات كليدي اين نظام‌نامه چه مي‌باشند؟
نظامنامه مشتمل بر شش فصل است. در فصل اول به بيان مساله، ضرورت، اهداف، سوالات و تعاريف پرداخته شده و فصل دوم به بيان مباني تربيت اختصاص يافته است. در فصل سوم تا پنجم اصول، ساحت‌ها و روش‌هاي تربيت اسلامي معرفی شده اند و در فصل ششم به سياست‌ها اشاره مي‌شود. بدین ترتیب نکات کلیدی عبارتند از:
1- تأکید بر تربیت شخصيت جامع، متعادل و متوازن طلاب
2- اصول و مباني تربيت اسلامي
3- ساحت‌هاي تربيت اسلامي
4- روش‌هاي تربيت اسلامي
***** براي نهادينه كردن مباحث تربيتي چه بايد كرد؟
الف) در سطح اساتيد: استادمحوری و الگوپذیری از اساتيد محور اصلی تربیت شاگردان مهذب و متربیان خود ساخته در اعصار مختلف در حوزه‌های علمیه به شمار می‌رود. تربيت و روش‌های آن نیز بر فرایند رابطه عاطفي استاد و شاگرد استوار بوده است. برای ایجاد انگیزه بیشتر در اساتید و استفاده از نظرات ایشان در خصوص مسایل تربیتی، نشست‌هایی متناسب با ساحت‌های تربیتی در واحدهای آموزشی برگزار شده و نهایتاً در یک اجلاس تربیتی سراسری، مباحث مورد توجه تمامی اساتید محترم قرار خواهد گرفت. 
ب) در سطح طلاب: فعاليت‌هاي تربيتي در ساحت های مختلف، تعريف شده و برای تحقق اهداف هر ساحت برنامه هایی مورد اجرا قرار می‌گیرد. در این مجال به تعدادی از برنامه‌ها اشاره می‌کنم:
در ساحت تربیت اعتقادی و عبادی؛ برگزاری نمازهای جماعت سه گانه، تأکید بر انجام نماز شب، مراسم دعا و زیارات، اعتکاف، حلقه‌های معرفتی و پرسش و پاسخ و ....
در ساحت تربیت اخلاقی معنوی؛ طرح بزرگ مربیان اخلاقی، دروس اخلاق عمومی، برنامه‌هاي مطالعاتي مانند انديشه مطهر و .....
در ساحت تربیت جسمانی؛ توجه به برنامه غذایی، بهداشت و سلامت، توجه به ورزش همگانی و قهرمانی و.....
 و همچنین براي كمك به رشد و توسعه توانمندي‌ها و پيشگيري از مشكلات و در نهايت درمان مشكلات نیز مشاوره‌های روانشناختی به صورت تخصصی در حال انجام می‌باشد.

ادامه نوشته

مصاحبه های صورت گرفته توسط آپاندیس قلم

مصاحبه های صورت گرفته توسط آپاندیس قلم


	هر قاصدکی یک پیامبر است.
 

  مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی

مصاحبه و گفتگو با استاد سید جمال الدین باستانی

مصاحبه و گفتگو با استاد احمد عابدی

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام سید حسن آقامیری

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام سید محمدباقر ابطحی

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام والمسلمین علی نظری منفرد

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام و المسلمین یوسف غلامی

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام شیخ علی غفاری

و...

مسافر مشهد الرضا

مسافر مشهد الرضا

با سلام خدمت شما دوستان همیشه خوبم!

امروز بعد از ظهر راهی مشهد هستم. خیالتان راحت که همه تان را دعا خواهم کرد.

قربون امام رضا که...


	راهنمای ویتنامی منتظر مسافران برای گردش روی رودخانه «تو بُن». 
 


پ ن پ: دعا کنید. ای شه مُلک طوس سلامٌ علیک!

خطر یأس از انقلاب

خطر یأس از انقلاب


	بعد از توفان سندی در محله کویینز نیویورک.
 

 نویسنده: مصطفی سلیمانی

اشاره:

اندیشه ای که پیامبر اکرم(ص) پایه گذار آن بود، اگر به بهانه انقلاب به عرصه های اجتماعی راه پیدا کند، شیرینی اش، در ابتدا کام مردم ایران و در نهایت کام همۀ بشریّت را عوض خواهد کرد.

روزهای قبل از انقلاب، هر کدام به نوعی حامل اسراری است که بعدها اهمیت خود را در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی، نشان داد. بهمن ماه 1357 بود که تلاش خالصانۀ ملّت ایران، با قیام های خودجوش به رهبری امام خمینی(س)، به ثمر نشست و بالأخره کنترل و مدیریت امور از سلطنتِ محمد رضا شاه خارج گشت.

34 سال پیش خواستۀ اصلی مردم از انقلاب؛ استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بود؛ البته این خواسته، در برخی از کشورهای عربی هم سابقۀ تاریخی داشته، اما همواره رسیدن به این اهداف، جزء ایده آل های زندگی و بعضاً دور از دسترس آنها بوده است.

1- اهداف انقلاب:

انقلاب اسلامی، انقلابِ نان و آب نبود، انقلاب افکار ناب بود! و بیشتر از آنکه دنبال تغییر در نظام سیاسی حاکم بر جامعۀ آن روز باشد، دنبال ایجاد یک پایگاه پویای فکری بر جهان اسلام بود.

انقلاب، دنبال تربیت انسان هایی بود که که بر اساس جهان بینی الهیِ محمدی(ص) ساخته شده باشد. نمونه های کوچکی از این نوع روش و منش وقتی در رفتار مدیران گذشتۀ انقلاب دیده شد، آنقدر کام مردم ایران را شیرین کرد که با گذشت 34 سال از آن روزها هنوز هم، وِردِ زبان مردم ایران می باشد. چند روز ریاست جمهوریِ علی رجایی، چند ماه ریاست شهرداری مهندس مهدی باکری، چند ماه مدیریت دکتر مصطفی چمران به عنوان وزیر دفاع و چند ماه مدیریت سرلشگر عباس بابایی در نیروی هوایی ارتش، از این دست موارد می باشد.

در واقع مفاهیم و اهداف انقلاب؛ استقرار اسقلال، کرامت انسان، آزادی اجتماعی و سیاسی، حفظ حرمت، و حرکت به سمت اسلامی شدن بود؛ اما حال چه مقدار توانسته است به آن مفاهیم نزدیک شود، هر شخص باید به نوبۀ خود جوابگو باشد.

امام(س) حکومتی مدّ نظرش بود که اهمّ مقاصد و خواسته های مردمان مسلمان را برآورده کرده و به نیازهای آنان پاسخ گوید: «اگر چنانچه اسلام به آن طوری که هست پیاده بشود و اجرا بشود امید آن را داریم که تمام بشر در تحت لوای اسلام بیرون بیاید، تمام مکتبها شکست بخورد. مع الاسف نگذاشتند که اسلام را بشناسند مردم.»[صحیفه امام، ج4، ص418]

2- راهبردهای تحقق اهداف انقلاب:

الف- وحدت کلمه:

امام خمینی(س) در 12 بهمن هنگام بازگشت به ایران در فرودگاه مهرآباد گفت: «باید همه این رمز را بفهمیم که وحدت کلمه رمز پیروزی است؛ و این رمز پیروزی را از دست ندهیم و شیطان بین صفوف شما تفرقه نیندازد.»[صحیفه امام، ج6، ص8]

ب- توجه به دغدغه ها و نگرانی های امام(س):

«اگر خدای نخواسته جمهوری اسلامی نتواند جبران کند این مسائل اقتصادی را، که اول مرتبه زندگی مردم است، و مردم مأیوس بشوند از جمهوری اسلامی و مأیوس بشوند از اینکه اسلام هم برای آنها بتواند در اینجا کاری انجام بدهد، اگر در اینجا کاری انجام بدهد، اگر در این محیط یک انفجار حاصل بشود، دیگر نه من و نه هیچ کس، نه روحانیت و نه اسلام، نمی تواند جلویش را بگیرد. انفجار اگر در زمان طاغوت حاصل می شد، ماها می توانستیم با نصیحت، با موعظه، با امر، مهارش کنیم. اما انفجار اگر در متن اسلام حاصل بشود، مردم با یأس از جمهوری اسلامی منفجر بشوند، دیگر قابل مهار نیست.»[صحیفه امام، ج10، ص334]

ج- اقامۀ عدل:

قرآن کریم مهمترین رسالت انبیا را اقامۀ عدل و بسط آن در جامعۀ بشری می داند. حضرت امام(س) که مشی و منشی قرآنی در زندگی او جلوه گر است، مهمترین وظیفه را اقامه عدل با استفاده از همۀ ظرفیت های موجود جامعه می شناسد و حتی هشدار می دهد که همۀ مناصب و مقامات و فعالیت ها می بایست در جهت تحقق این آرمان بزرگ الهی باشد.[صحیفه امام، ج6، ص33]

3- حاصل سخن اینکه:

هدف از انقلاب، مبارزه با فقر و فساد و تبعیض در همه حوزه های اجتماع بود. اگر انقلاب به آرمان هایش وفادار بماند، و برای رسیدن به آنها کوتاهی نکند، می تواند برای عصر غیبت یک جامعه آرمانی اسلامی با امکانات عصر غیبت داشته باشد، اما اگر به آرمان هایش وفادار نماند و پایدار نباشد، طبق سنت الهی: «اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم»[رعد: 11] دچار افول و سقوط می شود.

انقلاب فرصت خوبی برای تفقّه آزادانه در دین و عملی کردن آن در جامعه می تواند باشد. انقلاب می تواند زندگی فردی و اجتماعی مردم را تحت الشعاع قرار دهد، اما شرط اصلی اش بر این است که فاصلۀ خود را از آرمان هایش به حداقل برساند.


پ ن پ۱: این مقاله در روزنامه شنبه۲۱ بهمن ماه ۱۳۹۱ به عنوان یادداشت چاپ خواهد شد!

پ ن پ۲: با تشکر از دوستان خوبم: محمد ترکاشوند، سید حسن آقامیری و رضا شهیدی.

ایران چطور قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت؟+اینفو گرافیک  

ایران چطور قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت؟

برای یافتن پاسخ این پرسش نگاهی به اینفوگرافیک حاضر داشته باشید.

«مجموعه شرایط و ادله دیگری که فعلاً ذکر نمی‌شود، ما را به این نتیجه می‌رساند که قطعنامه مذکور پذیرفته شود.»، «ما رموز انقلابمان و اسرار کشورمان را مایل نیستیم دشمن بشوند لذا نمی‌گوئیم.» جمله اول را هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس و جمله دوم را آیت الله سید علی خامنه ای در سال 67 زمانی که رئیس جمهور بودند گفته اند.
24 سال بعد از آن تاریخ، هنوز هم پذیرش قطعنامه 598 توسط جمهوری اسلامی محل بحث های فراوان سیاسیون و نظامیان است و هر سال هم یک چهره مطرح آن دوران به بیان خاطراتش از نحوه پذیرش این قطعنامه پرداخت.
قطعنامه 598 هشتمین قطعنامه ای بود که سازمان ملل در سال 66 آن را صادر کرد اما به دلیل آنکه ملاحظات جمهوری اسلامی درباره متجاوز بودن عراق قید نشده بود، آن را نپذیرفت.
 در اینفوگرافیک زیر وقایعی که منجر به پذیرش قطعنامه شد را در قابل نوار زمان نیز خواهید دید.

برای دیدن این اینفوگرافیک در ابعاد بزرگتر  ایــــنــــجــــا  را کلیک کنید.