کشکول کودکانه ۵۱ [ویژه نامه انقلاب]

کشکول کودکانه ۵۱


[ویژه نامه انقلاب]

متن ادبی
[آن روزها و این روزها!]


 
آن روزها گذشت، این روزها هم می گذرد...
مهم ماییم ...
گذشته ما، حال و آینده ما...
روزها را ما می سازیم...
و تاریخ را...
آنچه می ماند و باید بماند ...
و آنچه فراموش می شود و نباید فراموش شود...
تلخ یا شیرین...

شعر کودکانه
[کودک انقلاب]


 
یک کودک مسلمان
فرزندی از ایرانم
در تبریز، در سوسنگرد
یا مشهد و تهرانم
یاد خدا همیشه
در سینه ام شکوفاست
عطر حضور قرآن
در جان و پیکر ماست
آیینه ها ی چشمم
عکس امام(ره) دارد
پاینده است لبهام
از او کلام دارد
سبز و سپید و سرخ است
جاری پرچم ما
خورشید می درخشد
بر بام وبر در ما
یک کودک ایرانی
از نسل انقلابم
دشمن بداند او را
مشت است هر جوابم
(امیرعربشاهی)

از زاویه دوربین
[شادی بچه های مهدکودک]


بچه ها در حال نشان دادن نقاشي خود از انقلاب، پيروزي انقلاب و امام خميني(ره) هستند.
 
بر بال تاریخ
[دهه فجر]


  
دههٔ فجر به روزهای ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گفته می‌شود که طی آن سید روح‌الله خمینی بعد از تبعید پانزده ساله در دوازدهم بهمن سال ۱۳۵۷ به ایران وارد و در نهایت با اعلام بی‌طرفی ارتش شاهنشاهی، سلطنت پهلوی در بیست و دوم بهمن ماه منقرض شد.
امام خوش آمدی... به خیابانی که گوشه هایش را فرزندان تو، با خون معطر و پاک خود رنگین کردند، به کوچه ای که ملت سربلند، فراز و فرودش را با فریاد بی زوال خود به لرزه درآوردند و دیوارهایش را، گستره پرنقشی از ایمان و عشق نمودند.
امام خوش آمدی... به شهری که ساکنانش تکبیر گویان، عرش و فرش طاغوتی را در هم پیچیدند، آنگاه که سایه سنگین ظلم از دروازه هایش پرکشید، هلهله کردند، اشک شوق بچشم آوردند و اینک که تو باز می گردی، جشنی خجسته برقرار کرده اند؛ هم بدانگونه که تاریخ را درسی عظیم دهند از پایداری و گذشت، ایمان و ایثار، عزت و افتخار!
پانزده سال پیش در یک صبح سرد، وقتی ملت در اشک و خون و درد بیاد جوانانی که از دست داده بودند بهت زده شکست سنگین خود بودند، جبر مسلط، و طاغوتیان عصر، ابر و باد و مه و خورشید و نه فلک را بیاری طلبیدند.

شعر انقلاب
[خمینی ای امام]

 
خمینی ای امام
خمینی ای امام
ای مجاهد ای مظهر شرف
ای گذشته ز جان در ره هدف
هر زمان می رسد از تو این ندا
ای اسیران و مستضعفان به پا
زیر بار ستم، زندگی بس است
نزد طاغوتیان، بردگی بس است
بود شعار تو، به راه حقِّ پیام
ز ما تو را درود، ز ما تو را سلام
خمینی ای امام
خمینی ای امام
ای مجاهد ای مظهر شرف
ای گذشته ز جان در ره هدف
چون نجات انسان شعار توست
مرگ در راه حقّ افتخار توست
این تویی، این تویی، پاسدار حقّ
خصم اهریمنان، دوستدار حقّ
بود شعار تو، به راه حقّ قیام
ز ما تو را درود، ز ما تو سلام
خمینی ای امام
خمینی ای امام
ای مجاهد ای مظهر شرف
ای گذشته ز جان، در ره هدف
چون تو عزم صف دشمنان کنی
ترک سر، ترک تن، ترک جان کنی

شعار انقلاب
[دیوار نوشت]


 
ما بچه ها شعار میدیم * شاه بمیره ناهار میدیم
بیل و کلنگ و تیشه * این شاه آدم نمی شه
مرگ بر شاه چند بخشه؟ سه بخشه: مرگ – بر– شاه
تا شاه کفن نشود * این وطن وطن نشود
یک قانون، یک دولت، اما به رأی ملت

 تهیه و تنظیم: مصطفی سلیمانی

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام و المسلمین یوسف غلامی

مصاحبه و گفتگو با

حجة الاسلام و المسلمین یوسف غلامی

حجاب یک پوشش نیست، بلکه یک رفتار است!

لید مصاحبه و بیوگرافی
حجة الاسلام والمسلمین یوسف غلامی، نویسنده و مشاوری است که در زمینه حجاب، دغدغه و تحقیقات میدانی زیادی داشته است که از ثمرات آن موارد می توان به کتاب های «راز یک فریب»، «جلوه نمایی زنان و نگاه مردان» «هدیه مادر»، «باغ پرندگان» اشاره کرد.
امتیاز و تفاوت تألیفات استاد غلامی با بقیه کتاب های موجود در زمینه حجاب، دارا بودن تحلیل های روانشناختی و جامعه شناختی در کتاب هایش می باشد.
به مناسبت سالگرد واقعه کشف حجاب، در محضر این استاد به بررسی مسایل اجتماعی حجاب پرداختیم.

 مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی


***** با تشکر از شما که در این گفتگو شرکت کردید؛ لطفاً در مورد سوابق کاری تان پیرامون حجاب، مطالبی را که ضروری می دانید، بفرمایید.
من حدود 18 سال است با تحقیق میدانی و نظرسنجی از مردان و زنان غیر معتقد به حجاب در این باره مشغول فعالیت هستم. طی سفر به چندین کشور با بیش از بیست هزار زن بی حجاب به طور حضوری و غیر حضوری به گفتگو پرداختم و آخرین گفته های آنان را شنیده و به منظور پاسخ گویی به آنها سالیانی است به تفحص پرداخته ام. نتیجه آن کاوش ها را در کتاب «راز یک فریب» نگاشته ام.
******** ویژگی کتابهایی که در زمینه حجاب نوشته اید، با بقیه کتابهای نوشته شده در زمینه حجاب چیست؟
سال ها نویسندگان با تحقیق درباره پوشش دختران و زنان هر یک از دریچه ای به بررسی این پدیده پرداخته اند. امتیاز و تفاوت این کتاب ها، دارا بودن تحلیل های روانشناختی و جامعه شناختی است.
بنده در کتاب «راز یک فریب» با تکیه بر تحقیق میدانی و نظر سنجی از مردان و زنان با پرهیز جدی از تحلیل های سطحی و شعاری، با دلایل قانع کننده و فراخور تفکر امروزیان، آثار پوشیدگی و ناپوشیدگی دختران و زنان را تشریح کرده ام.
در بیان پیامدهای ناپوشیدگی زنان، دشوارترین موضوع برای نویسندگان، نگاشتن مطالبی است که خواندن برای بانوان همسردار سودمند، اما برای دوشیزگان دارای بدآموزی است. از طرفی نمی توان دوشیزه گان را بدون بیان آن مطالب، به درستی به فلسفه پوشش زن معتقد ساخت. با وجود این دشواری، شاید بتوان ادعا کرد که این کتاب «راز یک فریب» نخستین کتابی است که توانسته مسایل ناگفته درباره زنان را بی پرده –اما بدون بدآموزی- برای دوشیزگان تبیین کند.
اما در مورد کتاب «جلوه نمایی زنان و نگاه مردان» باید خدمتتان عرض کنم: از پیچیده ترین پدیده های طبیعت، وجود زن و شگفتی های اندام اوست که چه آن را برهنه سازد و یا به قصد دلبری بپوشاندش، منبع نیرومند ایجاد جاذبه و تحریک امیال غریزی است و بسیار کم رخ می دهد که زن از تعقیب نگاه ها در امان باشد. زمانی که آدمیان تنها به پاره ای از اسرار جلوه نمایی زن پی ببرند، بیش از پیش به ظرافت اندیشه و رفتار زن معتقد خواهند شد.
****** لطف فرموده تعریفی جامع از حجاب و عفاف را بیان کنید؛ خیلی از افراد حجاب و عفاف مترادف هم می دانند و گمان می کنند کسی که حجاب دارد، عفیف هم هست؛ به نظر حضرتعالی حجاب و عفاف یکی است؟
حجاب یک پوشش نیست، بلکه یک رفتار است. رفتاری که یک بخش آن داشتن پوشش مناسب است. بخش های دیگر آن: «متین سخن گفتن با حیا راه رفتن بدون جلوه نمایی وانگیزه خاص و مانند اینها.»
از مترادف شمردن «حجاب» و «عفاف» تعجب می کنم. مانند اینکه کسی بگوید «آب» و «مایع» مترادف یکدیگرند. نمی توان گفت: «عفت کافی است حجاب لازم نیست!» ثمره و نتیجه عفیف بودن با حجاب بودن است. بله می شود که زنی بی حجاب باشد و مراتب پایینی از عفت را هم دارا باشد ولی نه کامل. کمال عفاف باید در همه جوانب رفتار شخص ظهور پیدا کند. آیا شما از زن برهنه در خیابان می پذیرید که بگوید: «من عفت دارم هر چند حجاب ندارم؟» خیر!

 

ادامه نوشته

امام مجتبی(ع)؛ شبیه ترین به رسول خدا

امام مجتبی(ع)؛ شبیه ترین به رسول خدا
[به مناسبت رحلت پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع)]

اشاره: دامنه شخصیت بی مانند سبط اکبر پیامبر صلی الله علیه و آله، امام حسن  مجتبی علیه السلام، آنقدر وسیع و گسترده است که آثار و نشانه های آن در تمام کتاب های حدیث، تراجم، سیره، تاریخ و مناقب فراوان به چشم می خورد.
تواضع، فروتنی، خدا ترسی، روابط حسنه، احترام  متقابل و کمک به بینوایان از ابعاد برجسته زندگی آن سرور جوانان بهشتی است. آن بزرگوار بازویی علمی، قضایی، و نیرویی بسیار کارآمد برای حکومت علوی و شخص امیرمومنان علیه السلام بوده است.
هر چند زندگی پر رنج و محنت امام حسن مجتبی(ع)، پر از مسائل و دشواری ها است اما ما در اینجا فقط به جایگاه امام مجتبی علیه السلام در نگاه پیامبر(ص) اشاره می کنیم.

 نویسنده: مصطفی سلیمانی

همراه با رسول خدا:
[امام حسن و نقل حدیث از پیامبر]:
امام حسن(ع) نخستين سال‏هاى كودكى خود را با رسول گرامى اسلام به ‏سر برد، و در آغوش او پرورش يافت؛ بدين گونه هر روز، انديشه، معنويت، اخلاق و بزرگى رسول اكرم(ص) به امام حسن مجتبى(ع) منتقل مى‏شد.
سيره‏نويسان نوشته‏اند، امام حسن(ع) در حالى كه هفت سال بيشتر نداشت، در مسجد رسول خدا حاضر مى‏شد، به سخنان جدّش گوش فرامى‏داد و همه‏ى آن را حفظ مى‏كرد؛ سپس به نزد مادرش حضرت فاطمه‏ى زهرا(ع) مى‏رفت و تمام آن را بازگو مى‏نمود و زمانى كه امير مؤمنان على(ع) به خانه مى‏آمد، تمام آنچه را كه رسول گرامى اسلام در مسجد بيان فرموده بود، در نزد حضرت زهرا(ع) مى‏يافت. امام على(ع) به فاطمه مى‏فرمود: اين سخنان را چگونه به دست آورده‏اى؟ آن حضرت مى‏فرمود: اين سخنان را فرزندم حسن -از زبان رسول خدا- بيان كرده است.

ادامه نوشته

ویژه نامه شهادت پیامبر اکرم(ص)، امام حسن(ع) و امام رضا(ع)

ویژه نامه 

مراجعه شود: ویژه نامه

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام والمسلمین علی نظری منفرد پیرامون اربیعین

مصاحبه و گفتگو با

حجة الاسلام والمسلمین علی نظری منفرد

بیوگرافی و لید مصاحبه

اربعین و نگاه تاریخی به آن بهترین بهانه بود تا سراغ نویسنده و پژوهشگر مسایل تاریخی، حجت الاسلام والمسلمین علی نظری منفرد، برویم. حادثه کربلا و نهضت امام حسین(ع) یکی از بزرگترین قصه های تاریخ اسلام است که استاد در کتاب «قصة کربلا» بدان پرداخته است.
در این گفتگو به اوضاع مسلمانان بعد از حادثه عاشورا، شیوه احیاء فرهنگ عاشورا توسط اسرا و اختلاف علماء در زمینه اربعین پرداختیم.

استاد با روی گشاده و روحیه ای متواضعانه به سوالات ما پاسخ دادند که ثمره اش این نوشتار می باشد.

  مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی
 
***** از فرصتی که در اختیار نشریه «حریم امام» قرار دادید تشکر می کنیم. به عنوان سوال ابتدایی بفرمایید که بنی امیه با چه برنامه و هدفی وارد کربلا شد و صحنه های أسفناک عاشورا را ایجاد کرد؟
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین. بنده هم از این که چنین فرصتی را در اختیار من گذاشتید که بتوانم مطالبی را حول مسأله قیام امام حسین و حوادث مربوط به ایشان را مطرح کنم، تشکر می کنم. من در ابتدا درود می فرستم به روح بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام رضوان الله تعالی علیه، که اساس و پایه گذار این انقلاب اسلامی در کشور بودند؛ همچنین شهدا و کسانی که در تحکیم انقلاب نقش مهمی را ایفا کردند؛ برای آن ها علوّ درجات را از خداوند متعال مسئلت می کنم.
در رابطه با مسئله اوضاع و احوال مردم بعد از شهادت امام حسین علیه السلام، بایستی یک مقداری عقب برگردیم. بنی امیه کسانی بودند که از روز آغاز بعثت در جبهه مخالف پیغمبر خدا قرار گرفتند و تمام سعی و تلاش خودشان را کردند تا اینکه پیغمبر را از میان بردارند. قرآن مجید در این زمینه می فرماید: «وَ إِذْ يَمْکُرُ بِکَ الَّذينَ کَفَرُوا لِيُثْبِتُوکَ أَوْ يَقْتُلُوکَ أَوْ يُخْرِجُوکَ وَ يَمْکُرُونَ وَ يَمْکُرُ اللَّهُ و الله خير الْمَاكِرِينَ» تصمیم به کشتن پیغمبر خدا داشتند و در رأس کسانی بودند که در مکه بر علیه پیغمبر خدا تلاش می کردند. و این تلاش بعد از هجرت با حضور فعال در جنگ بدر  مشاهده می شود. مثل عتبه و شیبه و ولید بن عتبه که این افراد همه از بنی امیه هستند و از کشته شدگان بدر هستند. پسر خود ابی سفیان به نام حنظله بن ابو سفیان هم در جنگ احد و جنگ احزاب که تقریباً رهبری جنگ احزاب را خود ابوسفیان به عهده داشت، حضور داشت. تا اینکه داستان فتح مکه  رخ می دهد و پیامبر از این افراد تعبیر به طلقاء می کند: «اذهبوا انتم الطلقاء» که حضرت زینب کبری سلام الله علیها در مجلس یزید به همین نکته اشاره می کند و استشهاد می کنند: «آمِنَ العَدلِ يَابنَ الطُّلَ  قاء»، چون این ها واقعاً با کارها و سابقه و کارنامه ای که داشتند مستحق کیفر بودند. خوب پیغمبر خدا عفو عمومی دادند. این کسانی که چنین سابقه ای و چنین پرونده سیاهی را در اسلام دارند، با تشکیل سقیفه و روی کار آمدن کسانی که غیر از اهل بیت پیامبر بودند، به تدریج از حاشیه به صحنه آمدند و از صحنه در محور قرار گرفتند و با گذشت یک زمان کوتاه قدرت را در اختیار گرفتند.

 

ادامه نوشته

سخنان آیة الله امجد در اربعین ۱۳۹۱

سخنان آیة الله امجد در اربعین ۱۳۹۱

آیت الله امجد:

اسلام این نیست که بگوییم با مخالفین باید بی رحمانه برخورد شود!

 گزیده سخنان حضرت آیت الله امجد به مناسبت بزرگداشت اربعین حسینی در قم به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد آله الطاهرین

بر محمد و آل محمد بی نهایت صلوات...
اگر جامعه را به عقل دعوت کنیم کافی است.
چیزی که امروز وجود ندارد عقل است. باید در این وادی فعالیت کنیم و عقل را معنا کنیم.

انسان غصه دار می شود در جامعه ای که عقلاء حضور دارند همه کارهایمان از روی بی عقلی باشد خدای متعال عقل داده است تا به کار گیریم اگر عقل را به کار نگیریم آن را از ما می گیرند. عقل در مقابل جهل است جهالت یعنی بی عقلی و استفاده نکردن از مواهب الهی .

انچه که امروز بدان احتیاج داریم این است که به عقل بازگردیم اصلا از دین هم نگوییم و بگوییم به عقلتان رفتار کنید عقل چه می گوید. انچه را نپاید دلبستگی نشاید یک مثالی معروف است که: یک وقتی کوزه ای گلی را به شما می دهند و میگویند همیشه برای خودت باشد و وقتی هم کوزه طلا به شما می دهند و ساعتی بعد از شما می گیرند حالا نباید گفت که چون کوزه طلاست من ان را می گیرم معلوم است که باید کوزه گلی را گرفت. اما اگر قضیه بر عکس شد و کوزه گلی را برای خودت دادند و کوزه طلایی را خواستند بدهند و بگویند ساعتی در دست شماست حال کدام را می گیرید؟ اگر کوزه طلا را بگیرید بی عقلی است .

انسان عاقل چیز باقی و با دوام را انتخاب می کند. چیزی که در جامعه ما حاکم نیست عقل است. به بشر چه می گذرد؟ به مردم چه می گذرد؟ حرفی است که امروزه رایج است. چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است. چرا؟ چون انسان شهوت و غضب دارد. این شهوت و غضب اگر بر عقل حاکم شد عقل گوشه ای رفته و می گوید من هستم ولی نمی توانم کاری انجام دهم عقل هست ولی شهوت و غضب بر ان حکومت می کنند.

ادامه نوشته

یلداتون مبارک

یلداتون مبارک



تنها چند دقيقه ناقابل مى تواند از يک شب عادى، شب يلدا بسازد؛
ولى با هم بودن است که آن را نيک نام کرده و در تاريخ ماندگار شده است.

سال ۲۰۱۲ میلادی؛ پایان دنیا

 سال ۲۰۱۲ میلادی؛ پایان دنیا 

         پایان دنیا امروز نیست

                           حتی بعد از قیامت

    بعضی ها دست از دنیا بر نمیدارند

                             این روزها انسانها نشان دادند چقدر زندگی در دنیا را دوست دارند

      ماشین ها  ؛ ساختمان های بلند؛ پارک ها؛ سینماها؛ تکنولوژی

          معشوقه های این روزهای بشر 

                                  نه امروز پایان دنیا نیست

لینک: برای فردا

دین کامل؛ اسلام یا مسیحیت؟

دین کامل؛ شریعت منحرف!

[دلايل تحريف مسيحيت و برتري اسلام]

- اشاره:
مسیحیت و اسلام به صورت متوالی و پشت سرهم ونه مصادف با یکدیگر پدید آمدند و میان آنها شش قرن فاصله افتاده بود. در نظر پیامبران و واعظین و در نظر فقها و حکمای الهی، به طور مسلم تفاوت فاحشی میان یک دین پیشین و بعدی می بایست وجود داشته باشد. این تمایز ممکن است به توضیح ما در مورد دیدگاههای متضاد تندی که گاهی میان مسیحیان و مسلمانان در مقابل یکدیگر و هر کدام از آنها در مقابل یهودیان بوجود می آید، کمک شایانی نماید. در نظر مسیحیان، یهودیت دین پیشینیان و دینی ناکامل و ملغی بود که دین مسیحیت جایگزین آن شده ونقش مثبت آن دین را بر عهده گرفته بود. از این رو، یهودیان دست به ایستادگی در اروپای قرون وسطایی زدند؛ هرچند که این ایستادگی همیشه محدود می شد، اغلب ناپایدار بود و بعضی وقتها، به حالت تعلیق در می آمد، اما به هر صورتی که بود، یهودیان وجود خود را حفظ کردند. مسلمانان به این شکل عمل نکردند و از طرف آنها غلبه مجدد بر مسیحیت سیسیل، اسپانیا، پرتغال پیگیری شد که این کار، بعضی وقتها، فوراً و بعضی وقتها مدتی بعد از اخراج یا تغییر دین اجباری ساکنان مسلمان آنها صورت می گرفت. مسلمانان و مسیحیان هر دو متقاعد شده بودند که دین آنها تنها کل حقیقت خداوندی نمی باشد، بلکه آخرین بیان حقیقت خداوندی است. از این رو، هر چیزی که بعد از آن می آمد، ضرورتاً دروغین و مضرّ بود و نمی توانست جایز شمرده شود. در واقع، مسیحیت در مقایسه با اسلام، فقیر، کوچک، عقب افتاده و یک رنگ و متجانس بود.

نویسنده:

  

مصطفی سلیمانی

- نگاه اسلام به مسیحیت:
در نظر مسلمانان، مسیحیت، همانند یهودیت، یک دین پیشین بود و با همان درجه سزاوار تساهل بود. در نظر مسلمانان، دین مسیحیت همانند دین یهودیت، دینی "واقعی" و دارای وحی موثقی بوده است، اما دین کاملی نبوده و اسلام جانشین آن شده است. واژه "واقعی" بدین دلیل بکار برده شد که در بعضی موارد، مشکلاتی با دینهای پیشین بوجود می آمد، یعنی پیروان آن را به عنوان کسانی در نظر می گرفتند که وحی موثقی را که زمانی مالک آن بوده اند، تحریف کرده اند. علمای اسلامی در زمینه دکترین های مسیحیت در رابطه با تثلیث، فرزندی و الوهیت حضرت مسیح(ع) اختلاف نظر دارند و در نظر آنها، این مقولات محالات کفر آمیزی بوده و به صراحت، از طرف قرآن مردود شمرده شده اند.[مائده: 76-75؛ توحید: 4-1] اما، آنها در جهت تساهل و تسامح دینی در مورد دینهای اولیه که حقوق قرآنی بدان امر کرده است، تمایل داشتند.
در نظر بعضی از مسیحیان قرون وسطی، یهودیان تا وقتی که به تورات پایبند بودند، حتی اگر منکر انجیل نیز بودند، قابل تحمل بودند، اما با پیروی یهودیان از تلمود،[Talmud، مجموع قوانین شرعی و عرفی یهود] آن تساهل برای آنها در نظر گرفته نمی شد، تلمودی که قسمتهای زیادی از آن بعد از ظهور مسیحیت بوجود آمد و بنابراین، در نظر مسیحیان، اشتباهات زیادی در آن وجود داشت. اگر در نظر مسیحیان قرون وسطایی، یهودیت تلمودی تحریف شده بود، اسلام دین منحرفتری بود و به این خاطر که بر خلاف یهودیت تلمودیک، در صدد جذب دیگران به دین خود بود، می بایست محدود و مغلوب گردد. همانطوریکه مسیحیان اسلام را ترسانیده و در صدد مقابله با آن بودند، مسلمانان نیز در صدد مقابله با جنبشهای مذهبی تحریف شده بعد از اسلام همانند بهائیت و احمدیه برآمدند. در نظر مسلمانان، مسیحیت دین منسوخی بود که پیروان آن به صورت غیر معقولانه ای بر حفظ دین خود بجای پذیرش آخرین پیام خدا تاکید می ورزیدند. اگر تسلیم می شدند، قابل تحمل بودند و اگر تسلیم نمی شدند، باید علیه آنها می جنگیدند تا اینکه بر آنها غلبه پیدا کرده یا اینکه درستی اعتقاد مسلمانان را بپذیرند و یا تسلیم حاکمیت دولت اسلامی شوند. در نظر مسیحیان، اسلام یک بدعت بود، دکترین دروغینی که توسط شخصی بنا نهاده شد که در نظر اروپاییان به عنوان یک بدعت گذار و بعد از آن، در عصر روشنفکری، به عنوان یک مدعی گرفتن الهامات تعریف می شد.
- تفاوت اسلام و مسیحیت با سایر ادیان:
میان یازده دین زنده کنونی جهان، اسلام و مسیحیت به سبب آسمانی و ابراهیمی بودن، برخورداری از کتاب مقدس و آموزه های بینشی و ارزشی و کنشی که البته در اسلام بیشتر و کاملتر تجلی یافته، و نیز پیروان فراوان، امتیاز و برتری ویژه ای دارند.
 اسلام و مسیحیت، میان ادیان کنونی و زنده دنیا از هر جهت دیگر، با سایر ادیان متفاوت است.

ادامه نوشته

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام سید محمدباقر ابطحی

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام سید محمدباقر ابطحی 

بیوگرافی

حجت الاسلام «سید محمد باقر ابطحی» در جشنوارۀ سراسری شیوه‌های نوین تدریس معارف دین، رتبۀ اول در رشتۀ تدریس اخلاق را از آن خود کرده، و در اولین جشنوارۀ نوآوری‌های تبلیغ دین با عنوان ابزار انتقال مفاهیم، رتبۀ سوم را کسب کرده است.

وی در حال حاضر علاوه بر تبلیغ، تحصیل و تدریس، طراحی مسابقات فرهنگی و طراحی ابزار کمک آموزشی معارف اسلامی، ویژۀ مربیان حوزوی در حوزۀ علمیۀ قم، مسئولیت مجموعۀ فرهنگی رسول مهر را به عهده دارد و در حوزه تبلیغ دین برای کودکان و نوجوانان فعالیت می نماید.

 نشریه «حریم امام» به مناسبت روز جهانی کودک، این مصاحبه را منتشر می‌نماید.

  مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی

***** نحوۀ ورود شما به این عرصه چگونه بوده و چه سیری را داشته است؟

علاقۀ کار با کودک و نوجوان به دوران کودکی ام باز می‌گردد که در خانواده‌ای مذهبی به دنیا پا گذاشته بودم. به علت رفت و آمد زیاد خواهرزاده و برادرزاده ها که طبق معمولِ خانواده‌های ایرانی به پدربزرگ خود سر می‌زنند، انگیزۀ مشغولیت و برنامه‌ریزی اوقات تفریح آنها در ذهنم ایجاد شد. در حین بازی با بچه‌ها، آموزش‌های مذهبی، فرهنگی و علمی با روش‌های جذاب و بازی بین ما شکل گرفت، و از آنجایی که به هنر علاقۀ زیادی داشتم، سعی می‌کردم که از این عنصر با ارزش در بازی ها استفاده شود، و این برنامه طوری ادامه یافت که بچه‌های اقوام با شور و شوق فراوان در بازی ها شرکت می‌کردند، به گونه‌ای که هنوز هم از آن ایام با خاطرات خوش یاد می‌کنند.
با پایان دوران دبیرستان و ورود به حوزۀ علمیۀ تهران که در محضر آیت الله مجتهدی تهرانی( رحمة الله علیه) بودم، اولین جرقۀ کار فرهنگی با کودک و نوجوان را به صورت رسمی در مسجد پدر مرحومم که امام جماعت آنجا بود، شروع کردم، که در این امر بهترین همراه و همیار بنده مرحوم محمدرضا علایی بود که با تشویق و احترام او، انگیزۀ کار با کودک و نوجوان در دلم دوچندان شد.
این دغدغه تا آنجایی پیش رفت که اجرای برنامه‌های فرهنگی در پایگاه‌های تابستانی چندین مسجد و دبیرستان محل شکل گرفت. پس از گذشت هشت سال از این فعالیت‌ها وارد حوزۀ علمیۀ قم شده و از همان تابستان اول تا کنون در اردوهای فرهنگی تربیتی که به صورت رسمی در کشور برگزار می‌شود، به عنوان مربی دعوت شدم و به اجرای برنامه‌های مختلف و متنوع در معارف دینی با توجه به دغدغه‌هایم پرداختم.
به خاطر تنوع کاری و استفاده از ابزارآلات تبلیغی در اجرای برنامه، از اردوگاه‌های متعددی از بنده دعوت به عمل می‌آید که از مهم ترین آنها می توان به اردوگاه امام خمینی(س) در لواسان، اردوگاه شهید آوینی در اوشان  فشم؛ و برنامه‌های تابستانی ادارات مختلف، از جمله صنایع هوایی ایران و صنایع شهید همت نام برد.

***** آیا در این امر دورۀ آموزشی خاصی گذرانده‌اید یا به صورت تجربی وارد این میدان شده‌اید؟

تا سال 1378 به صورت تجربی و با مشورت فراوان برادر و استاد بزرگوارم حاج سید محمود ابطحی به این کار مقدس می‌‌پرداختم که البته این نظرخواهی و مشورت کماکان ادامه دارد. تا اینکه در سال 1378 در دورۀ تربیت مربی کودک و نوجوان زیر نظر حجت الاسلام راستگو در دفتر تبلیغات اسلامی شرکت کرده و مورد تشویق ایشان و همکاران این مرکز قرار گرفتم و هم اکنون نیز با این مجموعه به صورت تدریس با عناوینی ازجمله «طراحی مسابقات فرهنگی ویژه مربیان روحانی» همکاری دارم.

 

ادامه نوشته

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام سید حسن آقامیری

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام سید حسن آقامیری

بیوگرافی

در یک شب بارانی میهمان سیدی شوخ طبع و متواضع بودیم که دغدغه های فراوانش پشت مباحث گوناگونی که مطرح می کرد، موج می زد.

حجة الاسلام سید حسن آقامیری در عرصه تبلیغ و منبر مطرح و معروف گشته است. این هفته به مناسبت آغاز دهه محرم به پای صحبت های شیرین و بادغدغه ایشان در زمینه هیئت و هیئت داری و منبر و سخنرانی، می نشینیم.

  مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی

***** نحوه ورود شما به عرصه تبلیغ و منبر چگونه بوده است؟ از حال و هوای اولین منبرهایی که داشته اید مقداری برایمان بازگو کنید.

 حجة الاسلام آقامیری: در دوران کودکی نزدیکی محل زندگی ما جلسه ای برگزار می شد. شخصی مقابل درب می ایستاد و به افرادی که در جلسه شرکت می کردند، خوش آمد می گفت؛ برایش فرقی نمی کرد شخصی که وارد می شد کوچک است یا بزرگ، بار اول است که امشب وارد جلسه می شود یا چند بار از جلسه خارج شده و دوباره به جلسه بازگشته است؛ آن شخص برای احترام تمام قد می ایستاد و دست روی سینه اش می گذاشت و با صدای مردانه ای که داشت می گفت: «خوش آمدید!» ما از ادب این مرد بود که هیئتی شدیم. همین نقطه شروع علاقه ام به هیئت و بالطبع روحانیت بود. بعدها پای منبر، آنقدر از بزرگواری های علماء شنیدیم که در ما علاقه ورود به حوزه علمیه ایجاد شد. چهار سال بعد در حوزه علمیه مشغول به تحصیل شدم.

از آنجایی که از طریق منبر و هیئت به حوزه علاقه مند شدم، از همان سالهای اول، ایام تبلیغی را به روستاها می رفتم. اوایل بیشتر از 10 دقیقه نمی توانستم سخنرانی کنم! بیشترین جاذبه ای که داشتم، برخورد صمیمی با مردم بود که البته رعایت این نکته به سفارش پدر عزیزم بود. تا اینکه سر از دانشگاه ها در آوردم. دانشجوها برایشان جالب بود که یک نفر هم سن و سال خودشان با لباس روحانی برایشان صحبت می کرد؛ جسارت جوانی هم چاشنی منبرهای دانشگاه شده بود.

تقریباً 9 سال پیش بود که وارد هیئات قم شدم تا الآن که تقریباً در اکثر جلسات قم سخنرانی کردم.

***** با توجه به تجربه ای که در برخورد با جوانان و هیئات داشتید، جایگاه هیئت را در هدایت جامعه چگونه ارزیابی می کنید؟

 حجة الاسلام آقامیری: در ابتدا باید تعریفمان را از هیئت روشن کنیم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»یعنی من آمده ام برای بیان آخرِ آقایی. مقصد خداست ولی ابزار رسیدن به این هدف، مکارم اخلاق است. چراهایی دینی ما همانند: چرا نماز؟ چرا روزه؟ و چرا هیئت؟ با همین فراز باید تکمیل شود. این روایت در همه زوایای دین جریان دارد.

نخِ تسبیح شریعت محمدی، اخلاق است. پس برای رسیدن به این فراز از زیارت امین الله:«مستنة بسنّة اولیئک و مخالفة لاخلاق اعدائک» این فراز از دعا یعنی تولی و تبرای حقیقی. بر اساس این هدف باید جایگاه هرشخص در هیئت تعریف شود. منبر به عنوان زبان گویای دین باید سرشار از این تولی و تبری باشد و روحانی خارج از منبر هم مصداقِ عملی این خصائص باشد. هیئت با این تعریف می شود کلاس درس! می شود مکتب خانه؛ می شود دانشگاه؛ می شود حوزه علمیه.

با این اوصاف جایگاه هیئت در هدایت معلوم می شود. یکی از مراکز مهم و اثرگذارِ در روند کلی تکامل جامعه همین فضاها و هیئات مذهبی است. مثلاً آیتالله طالقانی قبل از انقلاب مسولیت هیئتی را به عهده داشت که در آن تفسیر قرآن می گفت. او از یک دست فروش بازار تهران، یک معلم ساخت که بعدها وزیر آموزش و پرورش شد و طولی هم نکشید که رئیس جمهور شد که خاطره رئیس جمهوری اش هنوز کام مردم ما را شیرین می کند. البته در این زمینه حرف هایی هم هست که شاید بعداً به مقتضای بحث بدان اشاره کردم.

 

ادامه نوشته

حُرمت شکنی در حریم عشق...

حُرمت شکنی در حریم عشق...
 [به مناسبت 23 محرم، سالگرد تخریب حرمین امامین عسکریین و سرداب مقدس]

اشاره:
شش سال پیش در بیست و سومین روز از ماه محرم، اشغالگران و تروریستهای مزدور آنان، در جنایتی هولناك، در شهر سامرا، به تخریب حرم مطهر حضرت امام هادی علیه السلام و امام حسن عسكری علیه السلام دست یازیدند و لعن و ننگ و نفرین ابدی را برای خویش خریدند.
به بهانه سالگرد تخریب حرمین امامین عسگریین علیهم السلام در سامرا، نگاهی تاریخی به آستان عسکریین و موقعیت تاریخی و جغرافیایی شهر سامراء داریم.

   نویسنده: مصطفی سلیمانی


- حرکت بى سابقه در طول تاريخ:
بامداد است؛ هنگام اذان صبح. همه جا تاریک است. انگار تمام تاریکى تاریخ یکجا جمع شده، انگار شب نمى‏خواهد چنبره‏اش را از روى زمین جمع کند. ولوله‏اى شهر را فرا گرفته، عجیب وضعیتى است.
مى‏گویند عده‏اى با لباس نیروهاى امنیتى عراق، وارد صحن حرم عسگریین علیهماالسلام شده‏اند و پس از بستن دست و پاى خدام و نگهبانان حرم که اتفاقا آن شب برخلاف رویه معمول، تعدادشان خیلى کم بوده، دو بمب قوى را یکى در سرداب و دیگرى را زیرگنبد در کنار ضریح مطهر قرار داده‏اند و به سرعت آنجا را ترک کرده‏اند و بعد ...
قسمت‏هاى زیادى از گنبد طلاپوش سامرا از بین رفت، یکى از گلدسته‏ها فرو ریخت، سرداب ویران شد و قلب‏هاى بسیارى شکست. آن شب سامرا عزادار شد. نجف و کاظمین و کربلا و بقیع عزادار شدند، شیعه عزادار شد. آن شب بشریت براى همیشه تاریخ عزادار شد.
بررسى چرايى و علل وقوع اين حادثه دردآلود و تلخ، جداي از واقعيت حزن‏انگيز آن، امرى لازم و ضرورى به نظر مى‏رسد.
اين اهانت به حرم ائمه معصومين تقريبا در طول تاريخ بي‌همتاست و جز اهانت و‌ها‌بيان سلفى و حکام بنى‌العباس به مرقد حضرت امام حسين در کربلا، نظيرى براى آن نمى‏توان يافت.
- تاريخچۀ بقعه و آستان عسكريين:
بقعه و آستان عسكريين، امام هادي و امام حسن عسكري سلام الله عليهما، شهر تاريخي سامراء را در تاريخ به عنوان شهر مذهبي ثبت كرده است. تلاش و همت قابل تقدير و تحسين خليفه ها و حكم رانان دوره هاي اسلامي و بزرگ مردان ديني و سياسي براي احيا و توسعه حرم مطهر، آن شهر را زنده نگه داشته است.
1- بنای اولیۀ حرم:
امام هادي عليه السلام علي بن محمد بن علي بن موسي الرضا در دوم رجب 214 در قريه ابواء نزديك مدينه به دنيا آمد و در عصر متوكل، براساس اجبار او، در 243 ق از مدينه رهسپار سامراء شد، زيرا شنيده بود كه در مدينه پيروان و طرف داراني يافته و او را امام مي دانند.[ابن خلكان، وفيات الاعيان و انباء ابناء الزمان، 2/435] آن حضرت در مسير راه خود ابتدا وارد بغداد شد و مورد استقبال فراوان قرار گرفت و آن گاه به سامراء رفت. ايشان در طول دوران امامت تحت نظر متوكل و سپس مستعين و معتز قرار داشت. بيست سال و نه ماه در سامراء اقامت كرد و سرانجام، در روز چهارشنبه 26 جمادي الآخر 254 در منزل خود، كوي معروف به «شارع ابواحمد»، از دنيا رفت.
تشييع جنازه ايشان با شكوه فراوان و گريه و شيون دوست دارانش برگزار شد و او را به منزل خود بازگردانده در همان خانه شان به خاك سپردند.[يعقوبي، تاريخ يعقوبي، ترجمه عبدالمحمد آيتي، 1/513، 535 ـ 536] اين خانه را امام هادي از فرزند يك نصراني خريده بود و بسيار بزرگ و وسيع بود و ظاهراً تمامي صحن شريف امروزي را در برمي گرفت.
براساس منابع، پيكر آن بزرگوار را وسط حياط خانه اش دفن كردند و چندي بعد فرزندش، حسن بن علي ملقب به عسكري(ف 260 ق) را در كنار قبر او به خاك سپردند.[ابن خلكان، همان، 1/373]
اين خانه در حلقه پادگان هاي نظامي قرار داشت و زائران و دوست داران آن دو بزرگوار از پنجره اي كه به سمت خيابان باز شده بود آنان را زيارت مي كردند و در مسجد مقابل، كه اكنون رواق پشت سر مطهر است، نماز زيارت مي خواندند.[مصلح الدين مهدوي، تاريخچه شهر سامرا، 27 ـ 28]
توليت، حفظ و نگه داري اين مكان در دست شيعيان بود. امام حسن عليه السلام خادمي داشت كه در اين خانه ساكن بود و هرگاه قسمتي از آن خراب مي شد آن را ترميم مي كرد. اين امر تا 328 ق، پايان عصر غيبت صغري، ادامه داشت.[صحتي سردرودي، سيماي سامرا، سيناي سه موسي، 75 ـ 76] اين شايد نخستين بنايي باشد كه بر فراز قبر آن بزرگواران قرار داشت.
2- اولین مرقد:
اما بناي مرقد توسط ناصر الدوله حمداني شيعي، برادر سيف الدوله، براي قبر اين دو بزرگوار ساخته شد. او در 333 ق، اطراف سامراء را ديوار كشيد.[موسوي الزنجاني، جوله في اماكن المقدسه، 125] قبه اي براي حرم بناكرد و روي صندوق قبر پوشش قيمتي قرار داد و خانه هايي را در اطراف حرم براي زائران ساخت.
از ديگر پادشاهان آل بويه كه در اين راه منشأ اثر شده اند مي توان معزالدوله را نام برد. او در 337 ق گنبد و صحني براي حرم ساخت و حوض و سردابي در آن تعبيه كرد و ضريحي از چوب پيرامون قبر برافراشت.[ميلاني، عتبات عاليات عراق، 176 ـ 176؛ مصلح الدين مهدوي، همان 28] اين سومين عمارتي بود كه برپا مي شد.
عضد الدوله ديلمي، اقدام هاي زيادي در بازسازي و توسعه حرم امامان شيعه انجام داد که می توان به كارهاي او در خصوص حرم امام حسين عليه السلام و امام علي عليه السلام اشاره كرد. وي در تزيين و تجهيز حرم عسكريين نيز تلاش هاي بسزايي كرد. در  368 ق حرم را با ساج تزيين نمود و ضريح را با پارچه ديبا پوشانيد، رواق و صحن را بازسازي كرد و پيرامون صحن را نيز ديوار كشيد. از ديگر كارهاي او بازسازي گنبد و ضريح مرقد بود[موسوي الزنجاني، همان، 126؛ مصلح الدين مهدوي، همان، 30] كه عمده اين كار را با طرح و نقشه هاي جديدي به اجرا درآورد. اين كار پنج سال طول كشيد و ساختار اصلي آن هم چنان موجود است.

ادامه نوشته

من کنت مولاه فهذا علی مولاه...

زحمت سازی!
 
در حالی که رهبر انقلاب اخیرا بارها با صراحت از افراط در تمجید خود توسط برخی هواداران و مقایسه خود با معصومین انتقاد کرده اند، برخی گروه های افراطی که خود را ذوب در ولایت نشان می دهند، به مناسبت عید غدیر اقدام به ساخت و انتشار گسترده این پوستر نموده اند. در بالای این پوستر، نمادی از بالا گرفتن دست امام علی (ع) توسط رسول خدا دیده می شود و در زیر با تقلید و تصویرسازی دستخط امام خمینی، انتصاب آیت الله خامنه ای توسط امام همانند واقعه غدیر بازسازی شده است.

لینک: ۱- پایگاه خبری تحلیلی انتخاب

لینک: ۲- وبلاگ حس و حال

شهید مدرس؛ وارستۀ غیر وابسته

شهید مدرس؛ وارستۀ غیر وابسته
[به مناسبت گرامی داشت شهادت آیت الله سید حسن مدرس و روز مجلس]
http://www.qudsonline.ir/NewsQods/Images/News/Editor/image/modares.jpg
 

http://www.iricap.com/images/other/modares1.jpg


   نویسنده: مصطفی سلیمانی

- پیشگفتار:

بازخواني و تامل در انديشه‌هاي اشخاصي كه اين آب و خاك، مرهون مجاهدت‌ها و جانفشاني‌هاي آنهاست، تكليفي بر دوش همه ماست تا با شناساندن آنها و افكارشان پاسدار زحمات بي‌دريغشان باشيم. اين نوشتار به بهانه سالروز شهادت سيدحسن مدرس در روز دهم آذر ماه، به انديشه‌هاي سياسي اجتماعي اين سياستمدار فقيه و شجاع مي‌پردازد كه با رشادت خود تا آخرين لحظه، درس دفاع از اسلام و وطن را به نسل ايراني آموخت.
فقيه مجاهد و عالم پرهيزگار آيه الله سيدحسن مدرس يكى از چهره هاى درخشان تاريخ تشيع بشمار مى رود كه زندگى و اخلاق و رفتار و نيز جهت گيرى هاى سياسى و اجتماعى وى  براى مشتاقان حق و حقيقت نمونه خوبى است . او موقعيت خود را سراسر در راه اعتلاى اسلام نثار نمود و در جهت نشر حقايق اسلامى و دفاع از معارف تشيع مردانه استوار ماند. همان گونه بود كه مى گفت و همانطور گفت كه مى بود. سرانجام به موجب آنكه با عزمى راسخ چون كوهى استوار در مقابل ستمگران عصر به مقابله برخاست و سلطه گرى استعمارگران را افشا نمود جنايتكاران وى را به ربذه خواف تبعيد نمودند و در كنج عزلت و غريبى اين عالم عامل و فقيه مجاهد را به شهادت رسانيدند.
- زندگی نامه:
سيد حسن طباطبايي قمشه‌اي ، ملقب به مدرس در سال 1287 هجري قمري در سرابه اردستان به دنيا آمد و تا سن 14 سالگي در شهرضا، مقدمات عربي را فرا گرفت. بعد از آن در سن 16 سالگي براي ادامه تحصيل به اصفهان رفت و مدت 5 سال به فراگيري دروس صرف، نحو، منطق و بيان پرداخت سپس در سال 1311 هجري قمري و بعد از پايان تحصيلات خود در اصفهان براي ادامه تحصيل به نجف اشرف مهاجرت كرد.
شهيد مدرس در دوران تحصيلات 20 ساله خود اساتيد زيادي را درك كرد كه ازجمله اساتيد مشهور وي مي‌توان به آقا ميرزا عبدالعلي هرندي نحوي، ميرزا جهانگيرخان قشقايي، آخوند ملامحمد كاشاني، آخوند ملامحمد كاظم خراساني، صاحب كفايه و سيدمحمدرضا طباطبايي يزدي، صاحب عروه اشاره كرد.
- علّت نامگذاری به مدرس:
مدرس پس از اين كه به درجه اجتهاد رسيد، براي ارشاد و تدريس به اصفهان مراجعه كرد كه همزمان با دوران رشد و گسترش نهضت مشروطيت بود. جالب اين كه چون سيدحسن طباطبايي قمشه‌اي، نزديك به 30 سال به تدريس اشتغال داشت بنابراين به مدرس ملقب شد. همچنين گفته شده مدرس از همان ابتدا كه در اصفهان بود، اين لقب را داشت و مرحوم آخوند خراساني، وي را به عنوان مجتهد طراز اول با همين لقب به مجلس شورا معرفي كرد و تا آخر عمر نيز به همين لقب شهرت داشت.
- مدارج علمی:
مدرس علاوه بر كسب مدارج عالي حوزوي با تاريخ غرب و فلسفه سياسي اروپا نيز آشنا بود؛ به گونه‌اي كه خودش در اين رابطه مي‌گويد: «در نجف، روزهاي جمعه كار مي‌كردم و درآمد آن روز را نان مي‌خريدم و در يك هفته با آن نان‌ها به سر مي‌بردم. تكه‌هاي نان خشك را روي صفحه كتابم مي‌گذاشتم و ضمن مطالعه مي‌خوردم.
كارفرماي من مردي مسن و يكي از تجار اروپايي بود كه بسيار مطالعه مي‌كرد و در عوض كارگري به من تاريخ غرب مي‌آموخت. در دوران اين كارگري بود كه مدرس، تاريخ شاردن، روح القوانين منتسكيو و تاريخ شهريار ماكياولي را نزد كارفرماي خود خواند.»
شهيد مدرس در سال 1328 هجري قمري از سوي مراجع عظام نجف اشرف به عنوان يكي از 5 عالم طراز اول براي دوره دوم مجلس شوراي ملي انتخاب شد و تا دوره ششم در اين سمت بود. از نكات جالب توجه در زندگي مدرس پس از ورود به مجلس اين بود كه همواره داراي زندگي ساده و محقرانه‌اي بود؛ به گونه‌اي كه دولت‌آبادي در مورد سادگي زندگي وي مي‌نويسد: «مدرس با وجود آمد و شد زياد با رجال دولت و اعيان مملكت باز جنبه طلبگي خود را از دست نداده و روي گليمي مي‌نشيند... هر كس بر او وارد شود و داراي هر مقامي كه باشد بايد روي زمين و به روي همان گليم بنشيند.»
- ویژگی های شخصیتی:
مدرس، داراي ويژگي‌هاي برجسته‌اي همچون زهد، قناعت، ساده‌زيستي، رفيع‌الطبع و عدم تعلق به دنيا و مظاهر آن، شب‌زنده‌داري، آزادي از تعلقات، نكته‌سنج و بادرايت، صراحت و شجاعت در رفتار و گفتار بود كه توانست در زمانه جور و ستم رضاخان، به يك مبارز سياسي و قهرمان آزادي مبدل شود؛ به گونه‌اي كه خودش مي‌گويد: «شهريارا خداوند دو چيز به من نداده: يكي ترس و ديگري طمع. مدرس، وطن‌خواهي است كه همه چيز خود را براي دو چيز اسلام و وطن مي‌دهد.»
1ـ مدرس‌ و شجاعت‌:
در باب‌ شجاعت‌ و بي‌باكي‌ او مي‌توان‌ گفت‌ آنچه‌ در زندگي‌مدرس‌ مهم‌ است‌ اين‌ است‌ كه‌ او هيچ‌ وقت‌ نه‌ دنبال‌ منافع‌ شخصي‌ بوده‌و نه‌ از ترس‌ فلان‌ شخصيت‌ دست‌ به‌ كاري‌ زده‌ است‌. تهور و جسارت‌او را مي‌توان‌ در نامه‌اي‌ كه‌ به‌ احمدشاه‌ مي‌نويسد مشاهده‌ كرد. اومي‌نويسد:
«شهريارا خداوند دو چيز را به‌ من‌ نداده‌، يكي‌ ترس‌ و ديگري‌ طمع‌و هركس‌ با مصالح‌ ملي‌ و امور مذهبي‌ همراه‌ باشد من‌ هم‌ با اوهمراهم‌ والاّ فلا.»
البته‌ اين‌ جمله‌ شهيد مدرس‌ فقط‌ در حوزه‌ نظر و شعار باقي‌نمي‌ماند، بلكه‌ در رفتار سياسي‌ او هم‌ نمود پيدا مي‌كند؛ چراكه‌ مدرس‌در طول‌ زندگي‌ خود هيچ‌گاه‌ به‌ خاطر از دست‌ دادن‌ جا و مقام‌ خودنهراسيد و عقيده‌ درست‌ خود را اگرچه‌ مخالف‌ صاحبان‌ قدرت‌ بود،قرباني‌ نكرده‌ و آن‌ را اظهار و ابراز مي‌داشت‌.
به‌ عنوان‌ نمونه‌ در مخالفت‌ با جمهوري‌ رضاخاني‌ و مخصوصاً درمخالفت‌ با اعتبارنامه‌ نمايندگان‌ دوره‌ پنجم‌ در سال‌ 1303-1302 درمخالفتي‌ كه‌ با اعتبارنامه‌هاي‌ بعضي‌ از نمايندگان‌ مي‌كند، وقتي‌ «تدين‌»در مقابل‌ مدرس‌ قرار مي‌گيرد و مي‌گويد مدرك‌ بدهيد. مدرس‌ مي‌گويد:
«من‌ اظهارعقيده‌ام‌ را مي‌كنم‌ شما هم‌ رأي‌ بدهيد... بنده‌ عقيده‌ام‌ رااظهار مي‌كنم‌ و لو مخالف‌ با تمام‌ افراد روي‌ زمين‌ باشد.»
به‌ خاطر اين‌ نترسي‌ و شجاعت‌ او است‌ كه‌ ملك‌الشعراي‌ بهار او رامرد عجيب‌ مي‌خواند و مي‌گويد:
«... اين‌ مرد عجيب‌ سيدحسن‌ مدرس‌ بود. به‌ تهران‌ آمد و در مجلس‌دوم‌ جزء حزب‌ اعتدال‌ بود و در بين‌ مجلس‌ دوم‌ و سوم‌ درديكتاتوري‌ ناصرالملك‌ در يكي‌ از مجالس‌ عمومي‌ كه‌ دولت‌ ونايب‌السلطنه‌ به‌ منظور سياسي‌ تشكيل‌ داده‌ بودند، سيد حسن‌ مدرس‌نطقي‌ كرد كه‌ مجلس‌ به‌ آن‌ بزرگي‌ به‌ هم‌ خورد و نطق‌ به‌ هواداري‌قانون‌ اساسي‌ و بر ضد خيال‌ ناصرالملك‌ شد.»

ادامه نوشته

کشکول کودکانه شمارۀ 40

کشکول کودکانه شمارۀ 40

http://www.didebartar-print.com/images/181.jpg

  تهیه و تنظیم: مصطفی سلیمانی

سلام بر اهل صلح، دوستی، انسانیت
[به مناسبت ماه محرم]

باز هم دل به دنبال نگاه عاشقِ حسین(علیه السلام)، نبض تپنده‎ی عالم هستی است.
باز هم دل در پیِ برادر گفتن‎های عباس(علیه السلام) است.
باز هم دل، شیدای زمزمه‎ی حسین حسین ِ زینب و فاطمه(علیهماالسلام)است.
باز هم دل تشنه‎ی نگاه معصوم علی اصغر حسین (علیه السلام)است.
باز هم دل، اسیر نغمه‎های کودکانه‎ی رقیه(علیهاالسلام)است.
باز هم دل ...
باز هم دل، چشم به راه کاروان عشاق خداست.
باز هم دل، سر به زیر از نگاه عاشقانه‎ی عاشقان خداست.
باز هم دل ...
هان! ای دل، نگاهت را عاشقانه به راه بدوز. کاروان عاشقان می‎آید.
آری، ماه خونین محرم آمد.


تربت تشنه...[راه حسين، کوتاهترين راه رسيدن به بهشت است]


پيام قيام با شكوه سيدالشهداء(ع)منحصر به آن زمان نيست، بلكه اين پـيام پـيامى جاويد و ابـدى است و فراتـر از محدوده زمان و مكان است، هرجا و در هر جامعه اى كه به حق عمل نشود، و از بـاطل خوددارى نشود، بدعتها زنده، و سنتها نابـود شود، هرجا كه احكام خدا تغيير و تحريف يابد و حاكمان و زمامداران بـا زور و ستمگرى بـا مردم رفتـار كنند، در هر جـامعـه اى كه ويژگى هاى جـاهليت را داشته باشد آن جامعه، جامعه اى يزيدى بـوده، و مبـارزه و مخالفت بـا مفاسد و آلودگى ها و آمران و عاملان آن، كارى حـسينى خواهد بود.


آداب اسلامی
[آداب مجالس امام حسین علیه‏ السلام]

آداب عزاداری امام حسین(علیه السلام)


اگر این شب‏ها به مسجد، حسینیه و تکیه محل بروید، می‏بینید که پر از بچه‏های خوب و دوستانِ امام حسین علیه‏السلام است که برای شرکت در مجلس روضه‏خوانی، سینه‏زنی و زنجیرزنی، در آن مکان حاضر شدند. بچه‏های مسجد، خوب می‏دانند که مجلس امام حسین علیه‏السلام، یک مجلس معمولی نیست و احترام خاصی دارد. آن‏ها سعی می‏کنند که تمام آداب و برنامه‏ های این مجالس را رعایت کنند، شلوغ نکنند، باعث بی‏نظمی جلسه نشوند، با بچه‏ های دیگر صحبت نکنند، به صحبت‏های سخنران خوب گوش دهند تا مطالب جدید و تازه‏ای یاد بگیرند، نظافت مسجد و حسینیه را رعایت کنند و خلاصه هر کاری را که باعث بهتر و زیباتر برگزار شدن مجلس می‏شود، انجام بدهند.
آفرین بچه‏های خوب! پاداش این کار خوب شما با آقا امام حسین علیه‏ السلام


نکات تربیتی
[آشنا کردن کودکان با ماه محرم]


http://media.farsnews.com/media//8810/Images/jpg/A0787/A0787262.jpg

يکي از صفات انسان به خصوص خردسالان نياز آنان به قهرمان و الگوي بيروني است. شخصيت هايي مثل: سيندرلا، شنل قرمزي، و اکنون باربي و براي دختران: اسپايدرمن، مرد عنکبوتي، و … براي پسران و توجه عشق و تقليد کودکان از اين اسطوره ها مويد اين مطلب است.
در سوگواري ها واعياد مذهبي با شرکت دادن فرزندانمان در مراسم و به خصوص پخش شيريني، شير، خرما و …. و بيان صفات و خصوصيات رهبران مذهبي مثل: ادب و علاقمندي آنان به والدين، بازي هاي گروهي، خنده رويي، شوخ طبعي آنان  معطر و پاکيزه بودنشان، روح همکاري و کمک به افراد پير، تواضع در برابر ضعيف، حق گرايي، مبارزه با ظلم و دروغگويي، اهل علم و ورزش بودن، شکر گذاري و عبادت و عشق به پروردگار در نزد ايشان و… و بسياري ديگر از صفات کودک فهم و کودک پسند مي توان الگوهاي مطلوب برايشان فراهم ساخت تا راه رسيدن به کمال را با تقليد و همانند سازي از اين قهرمانان واقعي راحت تر طي مي کنند. اين امر مستلزم اندکي شناخت و مطالعه در زندگي بزرگان ديني هر مکتب و مذهبي است.
شايد ايام محرم زمان مناسبي باشد تا ما با برخوردي درست و مناسب و فراخور حال و طبع فرزندانمان به بيان داستانهاي کمي ملموس تر و شادمانه تر از زندگي رهبران مربوط به اين ايام و شرکت دادن آنان در مراسم، نگرشي قابل قبولتر و خوشايندتري در نسل آينده به وجود آوريم که نه از روي ترس و نه با بي تفاوتي و بي ميلي که با ايجاد عشق عميق و عالمانه به بسياري از مناسک مذهبي روي آوردند و باور کنند که در هنگام بروز مشکلات نيستند و مي توانند از ايشان طلب کمک و ياري کنند.


پیامک های تسلیت ماه محرم

http://razesorkh.com/i/attachments/1/1351175948189633_large.jpg

۞امام صادق علیه السّلام فرمود:نَفَس كسى كه بخاطر مظلومیّت ما اندوهگین شود، تسبیح است و اندوهش براى ما، عبادت است و پوشاندن راز ما جهاد در راه خداست.[امالى شیخ مفید، ص 338]
۞امام صادق علیه السّلام فرمود:اى زراره ! آسمان چهل روز، در سوگ حسین بن على علیه السّلام گریه كرد.[جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص 552]
۞امام صادق علیه السّلام فرمود:هر چیزى پاداش و مزدى دارد، مگر اشكى كه براى ما ریخته شودكه چیزى با آن برابرى نمى كند و مزد بى اندازه دارد.[جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 548]
۞عجیب حکایتی است! "عزیز" ترین ها - حسین(ع) و یوسف(ع) - از "گودال" و "چاه" به آسمان عزت رسیده اند.
می گویید شیشه ها احساس ندارند. ولی هنگامی که با انگشت روی شیشه ی بخار گرفته نوشتم یا حسین آرام گریست ...
۞مپندار که تنها کربلائیان را بدان بلا آزموده اند، وسعت صحرای کربلا به اندازه همه تاریخ است، ای دل تو چه می کنی؟ می مانی یا می روی؟ داد از آن اختیار که ترا از حسین(ع) جدا کند.(سید مرتضی آوینی)
۞آنان که رفتند، کاری حسینی کردند. آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند و گرنه یزیدی اند.(دکتر علی شریعتی)

http://nahad.nit.ac.ir/newsPictureFolder/1390-9-7-2011112882120462024814857.jpg

بررسی أبعاد نهضت عاشورا در اندیشۀ اندیشمندان

بررسی أبعاد نهضت عاشورا در اندیشۀ اندیشمندان
[ماهیت قیام امام حسین(ع) از نگاه بزرگان]

 

http://www.moosavimotlagh.ir/home/wp-content/uploads/2012/11/Imamh.jpg333333333.jpg

   نویسنده: مصطفی سلیمانی
اشاره:
نهضت عظیم و پرصلابت عاشورا از آغاز تاکنون و تا همیشه تاریخ بشریت چشمه سار آزادی و آزادمردی باقی خواهد ماند و هر انسان طالب حق و حقیقت برای رسیدن به آزادگی و عدالت باید قدری از معارف این چشمه را درک کند.
نهضت عاشورا آنچنان نفوذی دارد که نه تنها مسلمانان بلکه تمامی ادیان و مذاهب بر عمق و عظمت این حادثه و معنویت آن معترفند و پیام عاشورا تا پایان دنیا به عنوان ناب ترین شعار عدالت خواهی و آزادگی به هنگام ظلم و بیداد در هر جای این کره خاکی سروده خواهد شد.
حماسه عاشورا شورانگیز‌ترین حماسۀ تاریخ بشری است كهنیرومندترین احساسات میلیون‌ها انسان را برانگیخته و از مرزهای جغرافیایی و اعتقادینیز در گذشته است و شگفت و تعجب از اینكه قداست خویش را در میان سایر ادیان نیز حفظكرده ودر اینجا نهضت حسینی به گونه ای توسعه یافته که گویا همه جهان زمین كربلاست: «کُلُّ أرضٍ کَربلَا».
اسناد حماسه ساز عاشورا نشانگر این حقیقت است که حسین(ع) و یاران آزاده اش در گذر زمان در برابر استبدادی ددمنش و خونخوار و سپاهی دژخیم در بیابانی خشک و سوزان رو به رو شدند تا به انسان های سرکش و زیاده خواه بفهمانند که ظلم و استبداد مقام و موقعیت و شرف و بلند مرتبگی نمی آورد.
بسیاری از اندیشمندان و بزرگان ادیان مختلف به دنبال سالها پژوهش و تحقیق در زمینه فلسفه قیام عاشورا و نهضت حسینی همگی بر این عقیده اند که قیام امام حسین (ع) نشأت گرفته از یک قدرت الهی بود و امام حسین (ع) با این حرکت خود قصد داشت تا دین اسلام و سیره پیامبر (ص) را برای همیشه جاوید سازد تا در گذر ایام دستخوش تحریف و دگرگونی نشود.
ماهیت قیام امام حسین(ع)از نگاه اندیشمندان شیعه:
یکی از مسائل در مورد نهضت امام حسین(ع) این است که ماهیّت این نهضت چه بوده است؟ چون نهضتها هم مانند پدیده های طبیعی ماهیِتهای مختلفی دارند. یک شیء را اگر بخواهیم بشناسیم؛ یا به علل فاعلی آن می شناسیم، یا به علل غائی آن (که امروزه شناخت علل غائی را چندان قبول ندارند.)، یا به علل مادّی آن یعنی اجزاء و عناصر تشکیل دهندۀ آن، و یا به علّتصوری آن، یعنی به وضع و شکل و خصوصیّتی که در مجموع پیدا کرده است.
اگر نهضتی را هم بخواهیم بشناسیم، ماهیّتش را بخواهیم بدست آوریم؛ ابتدا باید علل و موجباتی را که به این نهضت منتهی شده است بشناسیم تا آنها را نشناسیم ماهیّت این نهضت را نمی شناسیم (شناخت علل فاعلی). بعد باید علل غائی آن را بشناسیم، یعنی این نهضت چه هدفی دارد؟ سوم باید عناصر و محتوای این نهضت را بشناسیم که در این نهضت چه کارهائی، چه عملیّاتی صورت گرفته است؟ و چهارم باید ببینیم این عملیّاتی که صورت گرفته است، مجموعاً چه شکلی پیدا کرده است؟
- علامه سیدمحسن امین:
علامّه سیدمحسن امین، از صاحب نظران بزرگ متأخر(1284 ـ 1371 ق)، با بررسی موقعیّت امام حسین علیه السلام به این نتیجه می رسد که تنها راهی که می توانست اسلام را از رکود و نابودی نجات دهد، اقدام به قیام و استقبال از شهادت بوده است. وی در این باره می نویسد: «به هر حال شهادت امام حسین علیه السلام ... به عنوان وسیله ای برای جاودان نگه داشتن مکتب و محکوم ساختن دشمن تنها راه حلّ منطقی عاقلانه ای بود که با توجّه به مشکلات موجود از انجام دادن آن گریزی نبود و جز آن راه دیگری وجود نداشت. با این بیان روشن می شود که چگونه امام حسین علیه السلام با فدا کردن جان خود و خاندان و فرزندان عزیزش دین جد خویش رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم را پاسداری کرد و شک نیست که جز با شهادت امام حسین علیه السلام هرگز پایه های حکومتی بنی امیه متزلزل نمی شد».
- سیدبن طاووس:
سیدبن طاووس (متوفی 664 ه.ق) از کسانی است که به عاشورا و نهضت بی نظیر امام حسین علیه السلام از منظر عرفان نگاه کرده است. وی در این باره می نویسد: «عبادت خدای تعالی، با کشته شدن در راه خدا از مهم ترین وسایلی است که شخص را به درجات سعادت و نیک بختی می رساند. این گونه مرگ برای اولیای الهی وسیله ای جهت رسیدن به حقّ و آرمیدن در جوار او و وصال به حضرت باری است... آنها چون بینند زندگی دنیا مانع نیل به قرب الهی است حلقه بر درهای دیدار می کوبند و از این که در راه رسیدن به این رستگاری تا سرحدّ جان بازی فداکاری می کنند و خود را در معرض خطر شمشیرها و نیزه ها قرار می دهند، لذت می برند مرغِ جانِ مردانِ صحنه کربلا در اوج چنین شرافتی به پرواز در آمد که برای جان بازی از یکدیگر پیشی می گرفتند و جان هایشان را در برابر نیزه ها و شمشیرها به یغما می دادند».
- آیت الله محمدتقی بهجت فومنی:
پیشنهاد ترک مخاصمه از سوی امام حسین(ع):
آن روز که میثم را به بالای دار بردند، چه گناهی داشت؟! حضرت سیدالشهدا چه گناه و جرم و غُرمی داشتند که پیشنهاد آن حضرت را قبول نکردند و عمر سعد گفت: «اشهَدُوا لی عندَالامیرِ أنّی أوَّل مَن رَمَی.»[لهوف، ص100] نزد امیر(عبیدالله بن زیاد) گواهی دهید که من اولین کسی بودم که به سوی حسین(ع) تیر پرتاب نمودم.
و سرانجام اور ا شهید کردند، و در نتیجه بعد از این جریان بَرّ و فاجر با یزید بد شدند و به او لعن و نفرین کردند. آنان حضرت را «بَینَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ»[بحارالانوار، ج45، ص83] یا جنگ و شمشیر و یا ذلت و خواری، مخیر نمودند و نزول بدون شرط و قید بر حکم و تسلیم ذلت بار را از آن حضرت خواستند: «أَن تنزِل علی حکم الامیر عبیدالله بن زیاد»[همان، ص129 و 301] باید بر حکم عبیدالله بن زیاد سر نهی. یعنی تسلیم خفّت بار و بدون قید و شرط به گونه ای که هر چه خواستند با آن حضرت بکنند، یا بکشند یا آزاد کنند؛ ولی حضرت راه و رسوم غیر از «سلّه» و «ذلّه» را پیشنهاد دادند، و آن را رها کردن آن حضرت بود تا به سر حدّات برود و یا به همان جا که آمده بود برگردد.[ارشاد، ج2، ص86] بنابراین این سخن که یزید در مجلس خود در پاسخ کسی که گفت: «کان امیرالمومنین [یعنی معاویة] یکره هذا»امیرالمومنین معاویه از شهادت و به قتل رساندن امام حسین(ع) کراهت داشت. و یزید در جواب او گفت: «والله لو خرج علیه، لقتله» به خدا سوگند، اگر امام حسین(ع) بر معاویه خروج می کرد، قطعاً او را می کشت.
دروغ است، زیرا آن حضرت در طول ده سال علیه معاویه خروج نکرد، وگرنه چرا پیشنهاد ترک مخاصمه را داد؟! آیا مگر آن حضرت بر تو خروج کرد که چنین می گویی؟![در محضر بهجت، محمد حسین رخشاد، ج1، ص146، نکتۀ 208]
- شهید مرتضی مرتضی مطهری:
استاد شهید مرتضی مطهری رحمه الله درباره امام حسین علیه السلام می نویسند: «امام حسین علیه السلام به واسطه شخصیّت عالی قدرش و به واسطه شهادت قهرمانانه اش، مالک قلب ها و احساسات صدها میلیون انسان است. اگر رهبران مذهبی بتوانند از این مخزن عظیم در جهت شکل دادن و هم رنگ کردن و هم احساس کردن روح ها با روح عظیم حسینی بهره برداری صحیح کنند، جهان اصلاح خواهد شد».
استاد مطهری هم چنین می گویند: «می گویم حادثه کربلا، نمی گویم قیام؛ چون بیش از قیام است. نمی گویم نهضت؛ چون بیش از نهضت است. حادثه کربلا راز دیگری دارد که اساسا خود این حادثه، تمام حادثه، تجسم اسلام است، در همه ابعاد و جنبه ها... همه اصول جنبه های اسلامی عملاً در این حادثه تجسّم پیدا کرده است. اسلام است در جریان، در عمل و در مرحله تحقّق... حسین علیه السلام شخصیّت حماسی نیست او سرور انسانیت است. به همین دلیل نظیر ندارد... شهادت او حیات تازه ای در عالم اسلام دمید. بعد از شهادتش رونقی در اسلام پیدا شد. او با حرکت قهرمانانه خود روح مردم مسلمان را زنده کرد و به اجتماع اسلامی شخصیت داد».
- آیت الله محمود امجد کرمانشاهی:
چه شگفت که در زیارت اربعین، بلندترین هدف قیام حسینی ذکر شده است: «... و بذلَ مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضّلاله؛و جان خویش را در راه تو نثار کرد تا بندگانت را از نادانی و سرگردانیِ گمراهی نجات بخشد».
سيد الشهدا(ع) خونش را ریخت و خواست تا با شهادت خويش مردم را از جهالت و گمراهي نجات بخشد. او خون دل خويش را در راه خدا بذل کرد تا امت را از حيرت ضلالت و جهالت که در اثر تسلط و تبليغات مسموم بني اميه پيش آمده بود برهاند.
حسين(ع) خون قلب خود را در راه تو بذل کرد تا بندگانت را از جهالت و حيرت گمراهي برهاند.
مقصود از جهالت مردم اين نبود که چون مردم بي سواد بودند و درس نخوانده بودند مرتکب چنين عملي شدند، و اگر درس خوانده و تحصيل کرده مي بودند نمي کردند نه، در اصطلاح دين، جهالت، بيشتر در مقابل عقل گفته مي شود و مقصود آن تنبه عقلي است که مردم بايد داشته باشند به عبارت ديگر، امام حسين(ع) شهيد فراموشکاري مردم شد.
امام حسين(ع) به خوبي مي دانست که تنها مردم نادان و گمراهند که آلت دست حکومتهاي ستمکار و بيدادگر و فاسد واقع مي شوند، به همين خاطر با بذل خون پاک خويش سعي کرد ملت جاهل و گمراه را از آن وضع خطرناک و دردناک نجات بخشد. لذا امام صادق(ع) در فراز مورد بحث، هدف قيام حسيني را تنها فدايي امت گنهکار بودن و شفاعت از آنان در قيامت بيان نمي کند، بلکه مي فرمايد: هدف، نجات دنياي انسانيت از جهالت و ضلالت بود اما ما به بهانه همین منبرها و گریه زاریها داریم جهالت مردم را بیشتر می کنیم داریم از تعقّل دورشان می سازیم گمان می کنم جلد دوم قرآن بدستشان رسیده است که دروغ، تهمت و افترا در بین مردم باب گردیده است.[مطلب فوق به تأیید استاد رسیده است.]
ادامه نوشته

فلسفه بلا و ابتلا با نگاهی به کربلا

فلسفه بلا و ابتلا با نگاهی به کربلا

http://ino.ir/DesktopModules/DnnForge%20-%20NewsArticles/ImageHandler.ashx?Width=300&Height=200&HomeDirectory=%2FPortals%2F0%2F&FileName=axekhabari%2F%D8%B3%DB%8C%D9%84+%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%862.JPG&PortalID=0&q=1
   نویسنده: مصطفی سلیمانی

درآمد:
یکی از محوری ترین مباحث قرآنی، بحث ابتلا و امتحان در قرآن است که اطلاع و آگاهی از معنا و فلسفه آن و راه های برون رفت از آن، تاثیر غیر قابل انکاری در سعادت بشر دارد.
از آن جایی که آزمایش یک سنت همگانی الهی است و تأثیر بسزایی در سعادت و شقاوت و پاداش و کیفر انسان ها دارد، لازم است که زوایای این بحث از نظر قرآن بررسی شود تا همه انسان ها از حقیقت آزمایش آگاه و با راه های صحیح برون رفت از آزمایش الهی آشنا گردند.
بلا، رنج و سختی و گرفتاری‌هایی است که در زندگی و در راه عقیده برای انسان پیش می‌آید. ابتلا، گرفتار شدن به این محنت‌ها و رنج‌ها است و ثمره آن نوعی آزمایش خلوص و پاک شدن از نیت‌های ناسالم و انگیزه‌های غیرالهی است.
غیر از مفهوم درد و رنج و گرفتاری، که باید از آن به خدا پناه برد و از خدا عاقبت طلیبد، و غیر از معنای آزمون و امتحان، که برای تشخیص میزان اطاعت و تبعیت و ایمان افراد است، مفهوم عمیق‌تر و عرفانی‌تری هم دارد و آن عبارت است از دوست داشتن رنج و سختی در راه رضای دوست و تحمل عاشقانه محنت‌ها و شداید، برای دست یافتن به قرب‌ الهی.
این‌گونه بلا، از سوی خداوند، لطفی به بندگانش محسوب می‌شود و تحمل آن نشانه عشق و صدق ایمان عبد نسبت به خدا است و به مفهوم «رضا» و «تسلیم» از بعد عرفانی نزدیک است.
اگر با دیگرانش بود میلی * چرا جام مرا بشکست لیلی
علل بروز مشكلات:
براي فهم درست راهكارهاي قرآني براي برونرفت از مشكلات و معضلات، شناخت عللي كه قرآن براي مشكلات بيان مي كند مي تواند مفيد باشد.
1- طبیعت دنیا:
يكي از عللي كه قرآن براي ايجاد مشكلات بيان مي كند طبعيت دنياست. دنيا به عنوان مكان تضاد به گونه اي است كه نمي تواند براي همگان يكسان عمل كند. اگر براي كسي كه خشت مي زند ، آفتاب مفيد و سازنده است براي ديگري كه كشت و زرع دارد باران امري مفيد شناخته مي شود. از اين رو براي فردي بارش باران موفقيت آور و سازنده است ولي براي ديگري مشكل آفرين و مضر شناخته مي شود. از علل ديگري كه مي توان براي براي مشكلات بيان داشت ، آزموني بودن دنياست. دنيا براي انسان به عنوان مكان تكليف و بروز استعدادها و ظرفيت ها عمل مي كند. انسان تا دچار مشكلات و معضلات نگردد نمي تواند، ظرفيت هاي و توانمندي هاي سرشته در خود را آشكار و آزاد سازد. ظرفيت ها و توانمندي هايي كه قرآن از آن به اسما و جعل اسما مي كند(بقره 32) هر نام و اسمي كه در انسان سرشته و نهاده شده است يك توانمندي و قدرتي است كه مي تواند با آن بر خود و جهان سيطره كند و به عنوان آفريننده و پروردگار عمل نمايد. اين توان از آن رو در انسان سرشته شده است كه انسان خليفه خدا در زمين و هستي است و زمين و دنيا به عنوان قرارگاه موقت او عمل مي كند تا در يك فرآيند به نسبت طولاني خود را آن چنان كه هست بشناسد و نشان دهد.(مستقر و متاع الي حين) از اين رو دنيا را آزمايشگاه انسان سازي دانسته اند كه در ميان تضادها و اختلافات و مشكلات مي تواند ظرفيت هاي خود را آزاد ساخته و به فعليت رساند. مشكلات و دشواري هايي كه پيش روي بشر قرار مي گيرد،موجب مي شود تا انسان براي رهايي از آن به تفكر و ابتكار و ابداع و اختراع دست زند و مشكلات را به خرد و عقل و ايمان خود به موفقيت تبديل و تغيير نمايد. به همين علت گفته اند كه نياز و احتياج مادر اختراع و ابتكاراست. نياز در حقيقت چهره ديگري از مشكلات است كه انسان با آن رو به روست. وقتي مشكلي ايجاد مي شود نيازي پديد مي آيد و انسان براي رفع اين نياز و مشكل مي كوشد تا راهكاريي را بيابد و اين هنگام است كه خلاقيت و تخيل دست به دست هم مي دهند و راهي براي نياز و مشكل پيدا مي كنند .
2- نوع رفتار انسان با خود و طبیعت:
 از علل دیگری که قرآن آن را به عنوان علل مشکلات بیان می کند، نوع رفتار انسان با خود و طبیعت است. برخی از گرفتارهایی انسانی برآیند و نتیجه اعمال و رفتاری است که انسان نسبت شخصیت خود و یا نسبت به دیگران و یا جامعه و یا زمین انجام می دهد. قرآن در این باره می فرماید: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ »(روم آیه 41)؛ فساد و مشکلات درخشکی و دریا به جهت دستاوردهای مردم پدیدار شد به سبب اعمال مردم ، فساد در خشکی و دریا آشکار شد تا به آنان جزای بعضی از کارهایشان را بچشاند، باشد که بازگردند. به این معنا که برخی از دستاوردهای بشر و مردم چیزی جز فساد در محیط زیست نیست. این گونه مشکلات و بدی هایی که به انسان به جهت اعمال و رفتار نادرست فردی و یا جمعی به خود و یا جامعه و حتی محیط زیست می رسد، بدی هایی هستند که می بایست انسان خود را سرزنش کند ولی با این همه نومید نگردد؛ زیرا خداوند حتی برای این گونه مشکلات که بازتاب عمل خودمان می باشد، راهکارهای برونرفتی را ارایه داده است.
کربلا و بلا و ابتلا:
ادامه نوشته

کشکول کودکانه شمارۀ 41

کشکول کودکانه شمارۀ 41

http://www.persian-star.net/1389/9/20/Shirkharegan/01.jpg

  تهیه و تنظیم: مصطفی سلیمانی

امام حسین(ع) شهید کربلا
(داستان عاشورا)


http://sms.bo2chat.com/uploads/Moharam.jpg?1352247794

یکی بود یکی نبود. امام حسین(ع) که امام سو م ماهستند در شهر مدینه زندگی می کردند. امام حسین(ع) همیشه مردم را به کارهای خوب دعوت می کردند و به مردم می گفتند: از آدمهایی که کارهای زشت می کنند و به مردم ظلم می کنند همیشه دوری کنید .به خاطر همین حرفها یزید که خلیفه بود و به مردم ظلم می کرد وهمیشه کارهای زشت انجام می داد با امام حسین دشمنی می کرد.
یک روز از کوفه نامه های زیادی برای امام حسین(ع) رسید. نامه هایی که مردم آنجا از امام حسین(ع) دعوت کرده بودند که آنجا برود تا مردم او را یاری کنند. برای همین امام حسین(ع) به سمت آنها حرکت کرد.
 ولی وقتی به سرزمینی نزدیکی کوفه که اسمش کربلا بود رسید، دیدند به جای اینکه مردم به استقبالشان بروند سربازان دشمن به سمت آنها آمده اند تا با آنها بجنگند. امام حسین(ع) ویارانشان چند روزی آنجا بودند. دشمن آب را روی آنها بسته بود وهمه تشنه بودند.
یک شب امام حسین(ع) به یارانشان گفتند که دشمن با من کار دارد شما می توانید بروید. ولی همه یارانش گفتند ما با تو هستیم .
روز بعد که روز عاشورا بود جنگ شد. امام حسین(ع) و یارانشان با دشمن جنگیدند و به شهادت رسیدند ودشمن هم بی رحمانه سر امام حسین(ع) را از تنشان جدا کرد.
برای همین ما هر سال روزعاشورا توی هیئت ها می رویم وبرای امام حسین(ع) عزاداری می کنیم وسینه می زنیم. پس یادتون نره شما هم در عزاداری ها شرکت کنید تا امام حسین(ع) هم همیشه از خدا برای شما طلب خوبی کند.


امام رفت، فرشته ها جیغ زدند!
(شعر کودکانه)

http://www.shia-leaders.com/wp-content/uploads/2011/08/12563868821.jpg

دویدم و دویدم، به کربلا رسیدم
همان روز، که خورشید و ماه گرفت
جوی خون، روی زمین راه گرفت
بچّه‌ای، تشنه بود و شیر می‌خورد
پشت هم، به خیمه‌ها تیر می‌خورد
آن طرف، نیزه بود و سپر بود
این طرف، فرشته بود و پر بود
خون می‌ریخت، از آسمان میدان
امام رفت، تنها میان میدان
چند تا مرد، به روی او تیغ زدند
ناگهان، فرشته‌ها جیغ زدند


کلام بزرگان
(چالز دیکنز)

http://www.rahenejatdaily.com/329/photo/dikenz.jpg

اگر حسین برای ارضای خواسته های دنیوی خویش جنگیده بود، من نمی فهمم چرا خواهر، همسر و فرزندانش را همراه خود برد. این دلالت دارد بر اینکه او فقط برای اسلام فداکاری نمود!!
«چالز دیکنز - رمان نویس انگلیسی»


من برای امام حسین چی کار کنم؟
(خاطرات حسینی)

http://www.shiachildren.com/wish/image/Nameyi%20be%20khoda/01a.jpg

من امیر مهدی هستم. هر سال ماه محرم پدر بزرگ من تو خونشون هیأت می گیره. برادر بزرگترم امیر علی با کمک بقیه بچه های هم سن خودش  برای انجام کارهای هیأت کمک می کنند اما هیچ وقت اجازه نمی دهند که من هم بهشون کمک کنم و میگن تو هنوز خیلی کوچک هستی.
امسال هم مثل سال های قبل همه جمع شده بودیم خونه پدر بزرگم تا کارهای هیأت رو انجام بدیم. هر کسی مسۆل انجام کاری بود. امیر علی با بقیه پسرها داشتند پرچم ها رو به دیوار می زدند، رفتم پیششون و بهشون گفتم بذارین من هم کمکتون کنم اما همه با هم خندیدند وگفتند تو برو با بچه ها بازی بکن.
خانم ها داشتند برای غذای هیأت سبزی پاک می کردند از اون ها هم خواستم تا کمکشون کنم اما اون ها هم نذاشتند وگفتند تو نمیتونی. خلاصه پیش هر کس که رفتم نذاشت تا من کاری انجام بدم. خیلی ناراحت شده بودم رفتم یه گوشه ی حیاط نشستم و بقیه رو نگاه می کردم.
یک دفعه پدر بزرگم اومد پیشم وگفت امیر مهدی جان چرا ناراحتی؟ بهش گفتم که من هم دوست دارم برای کارهای هیأت امام حسین کمک کنم اما به هرکس میگم که بهش کمک کنم نمیذاره ومیگه تو نمی تونی و هنوز کوچک هستی. پدر بزرگم بهم گفت اشکالی نداره من برای تو یه کار خیلی خوب سراغ دارم.
همراه پدر بزرگم رفتم تا ببینم چه کاری رو قراره به من بگه تا انجام بدم. با هم رفتیم توی زیر زمین خونه و پدر بزرگم پرچمی رو به من داد وگفت امسال هر وقت که دسته سینه زنی راه انداختیم و رفتیم بیرون تو مسۆل گرفتن این پرچم هستی که روی اون نوشته "یا حسین شهید" یعنی از این به بعد تو پرچم دار هیأت هستی. از خوشحالی نمی دونستم چکار کنم.
 اون سال محرم همه به هم می گفتند امیر مهدی پرچم دار هیأت ماست. پدر بزرگم هم بهم می گفت دیدی تو هم می تونی برای امام حسین کاری انجام داده باشی.

در محضر بهجت(ره)
(فضیلت گریه بر نماز شب)

http://www.pic.iran-forum.ir/images/7xovluwgbhnge1acfvu.jpg

آیت الله بهجت(ره) می فرمودند: «بنده خیال می کنم فضیلت بکاء بر سید الشهدا(ع) بالاتر از نماز شب باشد زیرا نماز شب عمل قلبی صرف نیست بلکه کالقلبی است ولی حزن و اندوه و بکاء عمل قلبی است به حدی که بکاء و دمعه[اشک چشم] از علایم قبولی نماز وتر است.»
[در روایتى از امام جواد علیه‏السّلام آمده است: « القَصْدُ اِلى اللّه‏ِ تَعالى بالقُلُوبِ اَبْلَغُ مِنْ اِتْعاب الجَوارِحِ بالاَعْمالِ»؛ (آهنگ خدا نمودن با دل، از خسته كردن اعضا و جوارح با اعمال [غیرقلبى] رساتر است.) بحار الانوار، ج 67، ص 60؛ ج 75، ص 363؛ كشف الغمّة، ج 2، ص 368]


پیراهن مشکی
(خاطرات حسینی)

http://img.tebyan.net/big/1391/08/20121118143517586_01.jpg

دیروز با مادرم رفتیم بازار. مادرم رفت مغازه حسن آقا و چند متر پارچه مشکی خرید. به مادرم گفتم مامان این پارچه مشکی رو برای چی می خوای مامانم گفت: صبر کن می فهمی.
بعد از این که رفتیم خونه مامانم اندازه های من رو گرفت و گفت : حالا برو به بازیت برس.
اون روز تا شب تو حیاط با دوستام بازی کردم هوا تاریک شده بود که رفتم خونه وقتی رفتم تو اتاقم در رو که باز کردم دیدم پیراهن مشکی ای روی تختم گذاشته شده. پیراهن رو که باز کردم پارچه اش را شناختم رفتم پیش مامانم و گفتم مرسی مامان ولی چرا مشکی؟
 مامانم لبخندی زد و گفت : دیگه ماه محرم شروع می شه، تو هم مثل همه ی بچه شیعه ها باید برای امام حسین عزاداری کنی و لباس مشکی بپوشی. گفتم مامان من که هنوز بچه هستم بزرگ نشدم.
مامانم شونه های من رو گرفت و گفت: مامان جان امام حسین با همه بچه ها شون واردمیدان جنگ شدند، بچه های امام حسین هم بچه بودن و هنوز برای میدان جنگ کوچک، ولی امام حسین برای خدا و اسلام حتی از کودکانشون هم گذشتن. تو هم با همین سن کمت میتونی برای خدا و اسلام یک قدم برداری و از همین سن کمت با مکتب امام حسین آشنا و بزرگ بشی .
یک خنده به مامانم کردم و لباس رو ازش گرفتم. خیلی خوشحال بودم که امسال برای امام حسین عزاداری می کنم و به یاد کودکان کربلا لباس مشکی می پوشم.
فردا صبحش لباس مشکی ام رو تنم کردم و رفتم مدرسه آقای معلم گفت: خوب  علی آقا چرا لباس مشکی پوشیدی؟
من هم با افتخار بلند شدم و گفتم آخه آقا از امروز محرم شروع می شه، من هم میخوام برای امام حسین عزاداری کنم. بعد داستانی که مادرم از کربلا برای من تعریف کرده بود برای معلمم و بچه ها تعریف کردم. آقای معلم هم خیلی خوشش آمد و به بچه ها گفت برای سلامتی علی آقا صلوات بفرستید.
بچه ها حالا هرکسی دوست داره، به یاد کودکان کربلا لباس مشکی بپوشه.

فهم چارلز دیکنز

فهم چارلز دیکنز

اگر حسین برای ارضای خواسته های دنیوی خویش جنگیده بود، من نمی فهمم چرا خواهر، همسر و فرزندانش را همراه خود برد. این دلالت دارد بر اینکه او فقط برای اسلام فداکاری نمود!!
«چالز دیکنز - رمان نویس انگلیسی»

محدّث قمی؛ مرزبانِ ايمان و ميراثِ جاويدِ‏ تشيّع

محدّث قمی؛ مرزبانِ ايمان و ميراثِ جاويدِ‏ تشيّع


[به مناسبت 23  ذی الحجة، سالروز رحلت شيخ عباس قمي (ره)]

  نویسنده: مصطفی سلیمانی

زندگینامه شیخ عباس قمی
شیخ عباس قمی  معروف به محدث قمی از محدثان شیعی پرکار قرن چهاردهم هجری است. در سال 1294 ق. شهر قم شاهد تولد كودكی سعادتمند بود. پدر او حاج محمدرضا قمی نام آن طفل سپید بخت را عباس گذاشت و او را آن گونه كه شایسته بود تعلیم و پرورش داد. 
حاج محمدرضا قمی مردی كاسب بود كه مردم او را نیك مردی با تقوا و آشنا به مسائل دینی می‎شناختند و برای یادگیری احكام دین به نزد وی می‎رفتند. و این باعث گردیده بود كه فرزند عزیزش در فضایی اینچنین تنفس كند. فضایی كه در آن عطر قرآن و اخلاص با نفسهای گرم خانواده در هم ریخته بود.  
وی دوران كودكی و نوجوانی را در زادگاهش شهر قم گذراند[تاریخ قم، ناصرالشریعه، ص 274؛ عاماس معاصرین، واعظ خیابانی تبریزی، ص 181] و دروس مقدماتی را نزد استادانی بزرگ فرا گرفت. استادانی كه معرفت الهی در روح آنان تجسم یافته بود. او از خرمن دانش این بزرگان خوشه‎ها چید ولی بیشترین بهره را از محضر عالم آگاه آیه الله حاج میرزا محمد ارباب قمی (متوفی 1341 ق) برد. عالم فرزانه و پرهیزگاری كه در هیچ حال امر به معروف و نهی از منكر را ترك نمی‎كرد و در هر محفل و مجلسی این دو فریضه را متذكر می‎شد استاد بسیار دقیق و پرمایه عصر خود بود.           
او كه در دوران نوجوانی مراحل آغازین تحصیلات حوزوی را به پایان برده بود سرانجام نتوانست خود را به اندوخته‎های محدود حوزه آن وقت قم قانع سازد از این رو تصمیم به هجرت گرفت. در سال 1316 ق. كوله‎بار سفر بست و به دنبال فراگیری دانش عازم نجف اشرف گردید.[علمای معاصرین، ص 181، تاریخ قم، ص 274] طلبه جوان در بدو ورود به زیارت بارگاه منور پیشوای شهیدان و نخستین مظلوم تاریخ شتافت و در كنار تربت پاكش با چهره‎ای غریبانه و دل گرفته بر غریبی آن مظلوم گریست. او آرزوهای دل را به مقتدایش عرضه داشت و عنایت و توجه بیشتر آن حضرت را از عمق جان درخواست نمود. گویی امام به این جوان قمی كه عصاره اخلاص قمیان بود و اینك زائر قبرش و طالب علوم علوی محسوب می‎شد، چنین خطاب كرد: «ای دلباخته‌ چشمه زلال معرفت، آرام بگیر و نویدت باد كه در آینده نزدیك یكی از ناقلان اخبار و راویان احادیث ماخواهی بود.»        
شیفتۀ حاج میرزا حسین نوری    
از آنجا كه شیخ عباس اشتیاق وصف ناپذیری به شناخت راویان و محدثان راستگو و نقل اخبار اهل بیت علیهم ‎السلام داشت استادی را برگزید كه از كوثر حدیث سیرابش سازد. از این رو از همان ابتدای ورود به نجف اشرف شیفته عالم آگاه، محدث و محقق بزرگ، حاج میرزا حسین نوری (متوفای 1320 ق.) گشت و در درس او شركت جست.[علمای معاصرین ، ص 181] شیخ عباس قمی بر آن بود تا آنچه را از استاد فرار می‎گیرد بی‎كم و كاست بنویسد و همانند استاد بازگویش كند. به همین سبب طولی نكشید كه به كمك حافظه قوی و تلاش پیگیر به مقام و منزلت والایی در نزد استاد دلسوز و پرتلاش خود دست یافت. تا آنجا كه در همان ایام استنساج كتاب با ارزش استادش، مستدرك الوسائل را در اختیار گرفت و به خوبی از عهده این كار بزرگ برآمد. همچنین وی در تألیفات دیگر استاد از كمك شایسته وی دریغ نداشت. محدث قمی درك محضر این استاد بزرگ را صفت خداوند می‎داند و می‎نویسد:      
«... پس خداوند متعال به من منت گذارد به ملازمت شیخنا الاجل الاعظم تقه الاسلام النوری الطبرسی انار الله برهانه. مستدرك الوسائل را برای او استنساج می‎كردم كه بفرستد برای طبع به ایران و در خدمت او بودم تا سنه‌ 1318 ق.»[علمای معاصرین، ص 182] وی چهار سال در محضر محدث نوری بود و در این چهار سال تلاش و كوشش او به حدی رسید كه جزو شاگردان طراز اول استاد به شمار رفت.           
آن زنده‎دار حدیث در سال 1322 ق. به قم بازگشت و مشغول تألیف و تدریس و وعظ و ارشاد مردم شد و تا سال 1329 ق. در این شهر مذهبی اقامت داشت. در این ایام عازم بیت الله الحرام شد و پس از مراجعت از زیارت خانه خدا همچنان در قم سكونت داشت. در سال 1332 ق. بنا به عللی و مخصوصاً به موجب تنگدستی به مشهد مقدس مهاجرت كرد و در آنجا سكونت گزید.[نقباء البشر، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج 3، ص 999]

ادامه نوشته

فانوسِ غدیر بر بام تاریخ[گذری بر جریانات تاریخی غدیر]

فانوسِ غدیر بر بام تاریخ

[گذری بر جریانات تاریخی غدیر]

 نویسنده: مصطفی سلیمانی

اشاره:

واقعۀ غدیر از نگاه تاریخ

در نظر خردمندان ارج و ارزش هر چيز به نتيجه و ثمره‏اى است كه از آن به جا مى‏ماند؛ لذا در گستره پهناور تاريخ و مسائل آن، مهم‏ترين مطالبى كه با توجه به ثمره‏اش، داراى موقعيت ويژه‏اى مى‏باشد، قسمت‏هايى است كه پيدايش اديان را نشان داده و مذاهب بر آن بنا شده و سرچشمه عقايد ملّت‏ها و جمعيت‏ها قرار گرفته؛ لذا اين بخش تاريخ كه مبدأ مقدسات ملت‏هاست، به ابديت راه پيدا كرده و هرگز تاريخ جهان آن را فراموش نمى‏كند.
به اين علت است كه دانشمندان بزرگ و امين تاريخ، در ثبت و ضبط و صحيح نگاشتن آغاز مذاهب تلاش و كوشش بسيار نموده‏اند.
واقعه غدير از بااهميت‏ترين موضوعات تاريخ اسلام بوده؛ چراكه بسيارى از دلايل محكم ديگر بر اين واقعه پايه‏گذارى شده است.
درست است كه سال‏ها از واقعه غدير گذشته اما حقيقت غدير از وجوه مختلف براى مسلمانان مطرح مى‏باشد، خاصه از نظر عقيده دينى؛ چراكه حقيقت غدير براى هر مسلمانى كه بر پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم ايمان دارد و مى‏خواهد از گفته‏ها و دستورات ايشان پيروى كند و سنت حضرت را عملى سازد تا دامنه رستاخيز مطرح بوده و جزء حقايقى است كه همواره با خورشيد طلوع مى‏كند و در متن لحظه‏ها تكرار مى‏شود. لذا مورخان، محدثان، مفسران به بيان اين واقعه پرداخته‏اند و آن را با مدارك و سندهاى فراوانى در كتاب‏هاى خود آورده‏اند و اينك مرور مى‏كنيم آنچه كه از اين واقعه براى ما نقل شده است.
قصد زيارت خانه خدا:
در دهمين سال هجرت، پيامبر خداصلى الله عليه وآله وسلم به امر خدا قصد زيارت خانه خدا نمودند، حضرت دستور دادند كه در ميان قبايل اعلام كنند كه رسول خدا عازم حج است.
خبر به سرعت ميان مسلمانان مدينه و خارج از آن پيچيد كه پيامبر به فرمان الهى براى انجام مراسم حج، مدينه را ترك خواهند نمود، هر كس مى‏خواهد از فيض معنوى همراهى با رسول اللّه‏صلى الله عليه وآله وسلم در اين سفر بهره‏مند شود، خود را سريع‏تر به كاروان حاجيان و زائران بيت‏اللّه الحرام برساند. مسلمانان دسته‏دسته از گوشه و كنار و شهرهاى دور و نزديك خود را به مكه مى‏رساندند تا در كنار پيامبر مناسك و اعمال حج را بياموزند تا آن سال و حتى پس از فتح مكه كه سه سال قبل صورت گرفته بود، چنين فرصتى براى حضرت دست نيامده بود. لذا اين تنها حجّى بود كه پيامبر بعد از مهاجرت به مدينه انجام مى‏دادند كه به نام‏هاى متعدد از قبيل «حجة الوداع»، «حجة الاسلام»، «حجة البلاغ» «حجة الكمال» و «حجة التمام»[مقريزى، امتاع الاسماع، ج 1، ص 510] در تاريخ ثبت شده است.
پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم پنج روز مانده از ماه ذى القعده پيشاپيش مردم، در حالى كه تمام زنان و اهل حرم خود را نيز همراه داشتند، از مدينه خارج شدند، مهاجران و انصار و گروهى از قبايل عرب و جمع انبوهى از مردم در اين سفر حضرت را همراهى مى‏كردند.[ابن كثير، السيرة النبويه، ج 4، ص 217؛ ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج 2، ص173]
اجراى مسئوليتى بس عظيم و سترگ:

مناسك حج به پايان رسيد و پيامبر خدا و همراهانشان به قصد مراجعت به شهر و ديار خود مكه را ترك نمودند. آفتاب حجاز آتش بر كوه‏ها و دره‏ها مى‏پاشيد، اما شيرينى اين سفر روحانى بى‏نظير، همه‏چيز را آسان مى‏كرد. هر كس در اين فكر كه خداوند توفيق و افتخارى بزرگ و شايد دست‏نيافتنى به وى عطا نموده است، اما پيامبر خداصلى الله عليه وآله وسلم را انديشه‏اى سخت مى‏آزرد. خداوند وى را فرمانى داده بود كه اجراى آن مسئوليتى بس عظيم و سترگ بود و اينك كه قصد اجراى اين دستور الهى را داشت، بسيار نگران بود؛ زيرا مى‏دانست كه بسيارى از مردم و خصوصاً قريش در مقابل اين مأموريت الهى خواهند ايستاد و اگر امروز به مخالفت علنى با آن برنخيزند در آينده نزديك مخالفت خود را آشكار مى‏كنند. اين مأموريت بزرگ، چيزى جز معرفى جانشين و خليفه پس از پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم، يعنى على‏عليه السلام نبود.
جابربن عبداللّه انصارى گويد:[طبرسى، الاحتجاج، ص 70؛ امينى، الغدير، ج 1، ص 215] زمانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم به انتصاب على‏عليه السلام براى جانشينى پس از خود فرمان يافت، از آن بيم داشت كه قومش و منافقان و مخالفان اين امر، پراكنده شده و به جاهليت بازگردند؛ زيرا حضرت از كينه و دشمنى آنها نسبت به على‏عليه السلام باخبر بود. از اين رو از جبرئيل خواست تا حفظ و صيانتش را از پروردگار طلب نمايد.

ادامه نوشته

عروسی برادرم مجتبی

عروسی برادرم

عروسی برادرم مجتبی است.

برای خوشبختی تمامی زوج هایی که این ایام با استعانت امیرالمومنین به آشیانۀ زندگی تشریف می برند

دعا بفرمایید!

ان شاالله قسمت همه بشه!

به نقل از بی نام:

یه ضرب المثل چینی هست که میگه:

اگه از دوران مجردیت لذت نمیبری ازدواج کن

اونوقت حتما از دوران مجردیت لذت می بری!

مشعلدار هدایت و حقیقت

مشعلدار هدایت و حقیقت


(به مناسبت نیمۀ ذی الحجة، سالروز ولادت امام هادی علیه السلام)

نویسنده: مصطفی سلیمانی
۞ سيري کوتاه در زندگي
امام ابوالحسن علي النقي الهادي(ع) در نيمه ذي حجه سال 212 هجري در اطراف مدينه، در محلي موسوم به «صرياّ» چشم به جهان گشود. امام هادي(ع) در سال 220 هجري، در هشت سالگي، بعداز شهادت پدر بزرگوارش امام جواد(ع) به امامت رسيد. مدت هدايت و امامت آن حضرت، 33 سال بود و در 41 سالگي، در سوم رجب سال254هجري در شهر سامرا بر اثر زهري که با دسيسه معتز، سيزدهمين خليفه عباسي به ايشان خورانده شد، مسموم گرديد و به شهادت رسيد. مشهورترين القاب آن بزرگوار، نقي و هادي است و کنيه آن حضرت، ابوالحسن بود.[سيدعلي حسيني قمي، کرامات و مقامات عرفاني امام هادي(ع)، ص11]
۞ تصرّف در هستي
امام هادي(ع) در سايه عبادت و نزديکي به خداوند متعال، به درجه هاي والايي از رشد و کمال رسيده بود. ايشان از حقيقت انديشه هاي انسانها، عالم طبيعت، جهان پديده ها و حتي گياهان و حيوانات آگاه بود. در همين زمينه، در تاريخ نقل شده که در منزل متوکل و در اطاقش، پرندگاني وجود داشتند که در قفس نگهداري مي شدند. هنگامي که متوکل در حضور امام هادي(ع) مي خواست سخن بگويد، پرندگان شروع به سروصدا مي کردند و مانع صحبت کردن او مي شدند، ولي به محض اينکه امام هادي(ع) لب به سخن مي گشودند، پرندگان ساکت مي شدند و گويي آنها نيز به سخنان درافشان و پرگهر آن بزرگوار، گوش جان مي سپردند.[در مکتب مشعل هدايت، ص 122]
۞ روش برخود با دشمنان و ناسزاگویان
امام هادي(ع) همچون نياکان خود در برابر ناملايمات بردبار بود و تا جايي که مصلحت اسلام ايجاب مي کرد با دشمنان و ناسزاگويان و اهانت کنندگان با بردباري برخورد مي کردند.
در تاريخ نقل است بريحه عباسي که از سوي دستگاه خلافت، به سمت امام جماعت مکه و مدينه منصوب شده بود از امام هادي(ع) نزد متوکل شکايت کرد و براي او نوشت:« اگر خواهان حفظ مکه و مدينه هستي، علي بن محمد را از اين دو شهر بيرون کن. زيرا او مردم را به سوي خود خوانده و گروه زيادي از او پيروي کرده اند.
به دنبال اين شکايت، متوکل عباسي امام(ره) را از کنار حرم رسول خدا(ص) به سامرا تبعيد کرد. هنگامي که امام (ع)از مدينه به سمت سامرا در حرکت بود، بريحه نيز همراه ايشان بود. دربين راه بريحه به امام(ع) گفت: «تو خود مي داني که عامل تبعيد تو من بودم. سوگند مي خورم که چنانچه شکايت مرا نزد خليفه ببري، تمام درختانت را در مدينه آتش مي زنم، خدمتکارانت را مي کشم و چشمه هاي مزارعت را کور مي کنم. بدان که اين کارها را خواهم کرد»
امام(ع) در جواب فرمود:«نزديک ترين راه براي شکايت از تو اين بود که ديشب شکايت تو را نزد خدا بردم و من اين شکايت را که بر خدا عرضه کردم نزد غير او، از بندگانش نخواهم برد»
بريحه عباسي چون اين سخن را از امام(ع) شنيد، به دامن آن حضرت افتاد، تضرع کرد و از ايشان تقاضاي بخشش کرد. امام(ع) فرمود: تو را بخشيدم.[اثبات الوصيه، مسعودي، ص196]
۞ فروغی از دانش(زیارت جامعه)
یکی از آثار ماندگار وارزشمند امام‏هادی(ع) زیارت جامعه است که‏خود متقن‏ترین متن شناخت امامت راستین است. صحت صدور و ارزش‏سندی آن چنان است که مرحوم مجلسی می‏نویسد:
«انما بسطت الکلام فی‏شرح تلک الزیاره قلیلا و ان لم استوف حقهاحذرا من الاطاله لانها اصح‏الزیارات سندا و اعمها موردا و افصحهالفظا و ابلغها معنی و اعلاها شانا» اینکه درباره زیارت جامعه‏سخن اندکی به درازا کشید اگرچه حق آن را نیز ادا نکردم‏بدین خاطر است که این زیارت صحیح‏ترین آنهااز جهت‏سند وفراگیرترین آنها نسبت‏به ائمه‏علیهم السلام است و در مقایسه بادیگر زیارتها از فصاحت و بلاغت و منزلت‏بیشتری برخوردار است.
این زیارت را مرحوم صدوق در کتاب «من لایحضره الفقیه‏» و شیخ‏طوسی درکتاب «تهذیب الاحکام» از موسی بن عبدالله نخعی نقل‏می‏کنند.
۞ شیوه های رهبری
1- نفوذ در میان دولتمردان:
روش های حکیمانه و کمالات علمی، معنوی انسانی امام هادی علیه السلام سبب شد که آن بزرگوار در میان کارگزاران حکومت و دولتمردان عصر خویش محبوبیت خاصی پیدا کند.
مثلا هنگامی که هرثمه، آن حضرت را وارد بغداد کرد، اسحاق بن ابراهیم طاهری که والی بغداد بود به او گفت: تو متوکل را می شناسی (که چه قدر فرد خبیث و بدسرشتی است) اگر او را بر قتل این آقا تحریک کنی، امام را خواهد کشت و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله در روز قیامت خصم تو خواهد بود و او گفت: «سوگند به خدا، جز نیکی از او ندیده ام.»[انوارالبهیه، ص 449]
2- پاسخ به پرسش های علمی:
یکی دیگر از شیوه های امام هادی علیه السلام در رهبری جامعه اسلامی پاسخ به پرسش های علمی و شرعی بود.
3- مبارزه با اندیشه های انحرافی.
4- احیای فرهنگ غدیر و امامت:
یکی دیگر از روش هایی که در سیره امام هادی علیه السلام مورد توجه بوده نشر معارف ائمه و فرهنگ اهل بیت علیه السلام در آن عصر ظلمانی می باشد. هنگامی که معتصم خلیفه عباسی حضرت هادی علیه السلام را در روز غدیر احضار نمود، آن حضرت در آن موقعیت حساس به زیارت جد بزرگوارش امام علی علیه السلام شتافته و بانوای ملکوتی و عبارات دلنشین خویش، فضائل و مناقب حضرت علی علیه السلام را بار دیگر در خاطره ها زنده کرد. محتوای این زیارت درباره فرهنگ غدیر و زندگی ارزشمند و باشکوه امیر مؤمنان علی علیه السلام است و محورهای مهمی در زیارت غدیر مورد توجه و تاکید امام هادی علیه السلام قرار گرفته است.
۞ اندرزهای درخشان از هادی امّت
1- تقیّه:
«لوْ قلتُ إِنَّ تارِکَ التقِیةِ کتارِکِ الصَّلوةِ لکنتُ صادِقا؛ اگر بگویم کسی که تقیّه را ترک کرده، مانند کسی است که نماز را ترک کرده، راست گفته‌ام.»
2- آدم بی شخصیّت:
«مَنْ هانتْ عَلیهِ نَفسُهُ فَلا تأمَنْ شَرَّهُ؛ کسی که خود را پست شمارد، از شرّ او در امان مباش.»
3- جایگاه حُسن ظنّ و سوء ظنّ:
«إِذا کانَ زَمانُ العَدلِ فیهِ أَغلَبَ مِنَ الجَورِ فَحَرامٌ أَنْ یَظُنَّ بأَحَد سُوءً حَتی یَعلَمَ ذلِکَ مِنهُ، وَ إِذا کانَ الجَورُ أَغلَبَ فیهِ مِنَ العَدلِ فَلَیسَ لاَحَد أَن یَظُنَّ بِأَحَد خَیرًا ما لَمْ یَعلَم ذلِکَ مِنهُ؛ هر گاه در زمانه ای عدل بیش از ظلم رایج باشد، بد گمانی به دیگری حرام است، مگر آن که - آدمی- بدی از کسی ببیند؛ و هر گاه در زمانه ای ظلم بیش از عدل باشد، تا وقتی که - آدمی- خیری از کسی نبیند، نباید به او خوشبین باشد.»
4- نتیجه جدال:
«أَلمِراءُ یُفسِدُ الصِّداقَةَ القَدیمَةَ وَ یُحَلِلُ العُقدَةَ الوَثیقَةَ وَ أَقَلُّ ما فیهِ أَنْ تکونَ فیهِالمُغالبَة وَ المُغالَبَة أُسُّ أَسبابِ القَطیعَةِ؛ جدال، دوستی قدیمی را تباه می‌کند و پیوندِ اعتماد را می‌گسلد و کمترین چیزی که در آن است غلبه بر دیگری است، که آن هم سبب جدایی می‌شود.»
5- خود خواهان مغضوب:
«مَن رَضِی عَنْ نفسِهِ کَثرَ السّاخِطونَ عَلَیهِ؛ هر که از خود راضی باشد، خشمگیران بر او زیاد خواهند بود.»
۞ جنايت هولناك
سرانجام توطئه دشمنان امام هادى‏(ع) به ثمر رسيد و امام را به دستور معتزّ مسموم کردند. ابو‌دعامه مى‏گويد:
«امام در بستر بيمارى بود و من براى عيادت نزد ايشان رفتم. هنگام بازگشت، فرمود: چون براى عيادت من آمدى، برگردن من حقّى پيدا كردى و رعايت حق تو بر من واجب است. او در بستر بيمارى آرميده بود و شيعيان به ديدار امام مى‏آمدند. آن حضرت به صورت كتبى و شفاهى، امام پس از خود را به آنان معرفى كرد تا پس از شهادت او، شيعيان دچار سرگردانى نشوند.» امام هادى‏(ع) در سوم رجب سال 254ق به شهادت رسيد.[منتهى الآمال، شيخ عباس قمى، ج 2، ص 688؛ بحارالانوار، ج 50، ص239]

مصاحبه و گفتگو با استاد احمد عابدی (زید عزه)

مصاحبه و گفتگو با استاد احمد عابدی (زید عزه)

 ۞ مصاحبه کننده: مصطفی سلیمانی

از سال 1377 مشغول به تدریس خارج فقه و اصول، اخذ دکترای فلسفه از دانشگاه تهران، تدریس در مقطع کارشناسی ارشد در دروس فلسفه و علوم قرآنی در دانشگاه، سابقۀ 91 ماه جبهه، دارای «نشانِ فتح» عملیات فتح المبین از سوی فرمانده کلّ قوا و از همه مهم تر، استاد وارستۀ اخلاق و ریاست محترم پژوهشکدۀ حج و زیارت، بهانۀ ما برای انتخاب ایشان برای این گفتگو بود.
آنچه پیش رو دارید، مصاحبه ای است که با جناب حجت الاسلام والمسلمین دکتر احمد عابدی تحت عنوان «تبیین ابعاد عبادی و معنوی حج» صورت گرفته است.
در یک غروب پنج شنبه، مهمان این استاد متواضع و خوش بیان بودیم تا این صفحات را از گرمای صحبت های ایشان سرشار کنیم.


۞  با تشکر از شما استاد بزرگوار که با این همه مشغلۀ علمی و اجرایی، لطف کردید و ما را برای گفتگو به حضور پذیرفتید.  به عنوان ریاست محترم پژوهشکدۀ حج و زیارت، بفرمایید که این مؤسسه چه اهدافی دارد و از نظر علمی و پژوهشی چه رسالتی به دوش دارد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. من هم ابتدا از شما تشکر می کنم که زحمت کشیدید و اینجا تشریف آوردید. انشاءالله که خداوند همه را به آنچه که رضایت خودش هست، موفق بگرداند.
پژوهشکدۀ حج و زیارت، تقریباً یک سال است که تأسیس شده و قبلاً مرکز تحقیقات حج وجود داشت. علت اینکه اصلاً یک مرکز پژوهشی دربارۀ کارهای مرتبط با حج و زیارت تأسیس شده این است که خود حج یک عبادتی است که مناسک و وظایف خاصی دارد و بسیاری از مردم نسبت به اعمال و مناسک حج آشنایی چندانی ندارند. اما از آنجایی که مردم همیشه برنامۀ نماز و روزه را در زندگی خود دارند، تقریباً یاد می گیرند. ولی بسیاری از مردم در عمرشان یکبار به حج می خواهند مشرّف بشوند، به این جهت شاید کمتر مثلاً با مسائل و ابعاد و دقت ها و ظرافت های فقهی حج آشنا باشند. این یک علت ضرورت تأسیس یک مرکزی که کارهای پژوهشی مرتبط با حج می پردازد. یعنی خود تبیین مسائل فقهی حج. برای اقشار مختلف مراجع بزرگوار مناسک حج نوشتند، ولی خب این مناسک حج برای مخاطبین مختلف تبیین می شود. برای خانم ها یک طور، برای آقایان، برای مریض ها، برای بچه ها، بچه هایی که مثلاً حج مشرف می شوند احکامشان چگونه است. یعنی تبیین و سطح بندی این مناسک حج برای اقشار مختلف. این یک جزئی از آن علت پیدایش این کار است. ولی علت بسیار مهمتر، مسائلی است که ما الان وقتی زائرمان مشرّف می شود به مکه و مدینه، آنجا با یک هجمۀ بسیار گسترده ای از تبلیغات وهابیت مواجه می شود، و برای حفظ زوّار خودمان دربرابر آنچه که آنجا می بینند و یا در مورد تبلیغ قرار می گیرند، ضرورت دارد که اینجا ما به کارهای پژوهشی یا تحقیقی بپردازیم.
از جهتی یک کارهایی که شاید زوّارمان در معرض آسیب نباشند، اما به هرحال یک هجمۀ گسترده ای از وهابیت علیه تشیّع دارد کار می کند. کتابها و مقالات، پایان نامه هایی می نویسند. به هرحال باید یک مرکزی در کشور باشد که عهده دار پاسخگویی به این شبهات و اشکالات باشد.
رسالت دیگر این موسسه، مسائل تاریخی مرتبط با حج است. فرض کنید اماکن زیارتی که در مکه و مدینه وجود دارد، شأن نزولش، شأن پیدایشش را یک افرادی باید باشند مشخص بکنند. باز ابعاد عرفانی حج، مسائل اخلاقی مرتبط با حج، از اینگونه مسائل خیلی زیاد است که اینها همه دست به دست هم داد و باعث شد که نمایندۀ محترم مقام معظّم رهبری در حج و زیارت جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج آقا قاضی عسکر تصمیم بگیرند که پژوهشکده ای تأسیس بشود، که الان می بینیم روز به روز تحقیقات گسترده تر و ضرورتش بیشتر می شود.
مثلاً اگر که در آینده رابطۀ ایران با مصر خوب بشود، قهراً یک کاروان های زیارتی بنا می کنند به مصر بروند؛ قبر مالک اشتر در مصر است. یا مثلاً قبر سیده نفیسه، قبر بسیاری از صحابه، بزرگان دین در قاهره هست. قهراً یک عده می خواهند بروند آنجا، باید با این مراکز آشنا باشند. یا مثلاً در یمن، در اردن، سوریه و لبنان؛ مراکز زیارتی را فرض بکنید، مثلاً قبر دختر سید الشّهدا علیه السلام در لبنان، اطراف بعلبک سیده خوله، برای این موارد باید یک مرکزی باشد تا به مردم معرفی کند.
نسبت به حتی کشورهای دیگر فرض کنید مثلاً در ترکیه، ما چه مزاراتی داریم، همانند اصحاب پیامبر که در ترکیه مدفون هستند. چرا اصلاً به آن منطقه رفتند... از اینطور کارهایی که کارهای تاریخی است یا مثلاً کارهای علمی مرتبط با حج، خیلی زیاد است که به هرحال در این پژوهشکده دارد انجام می شود.
۞ استاد عابدی، حج چه آثار و اسراری را برای بندگان خدا دارد؟ اصلاً در این حج چه قضایایی رخ می دهد که این همه در آیات و روایات به آن تأکید شده است؟
اگر کسی آیات شریفۀ قرآن را دربارۀ کعبه مطالعه کند، می بیند که قرآن چه تعبیرات بلندی دربارۀ حج و خانۀ خدا و زیارتِ بزرگان دارد. آیۀ شریفه می فرماید که: این کعبه را خداوند «قیاماً للنّاس» قرار داده است. خانه ای که خانۀ قیام للناس است یعنی همۀ مردم اگر بخواهند قیام بکنند علیه طاغوتها، علیه بت ها، علیه مظاهر شرک و بت پرستی، کعبه خانۀ توحید است، خانۀ خدا و خانۀ آزادیخواهان است.
یا مثلاً آیۀ دیگر، کعبه را «محلّ أمن» معرفی می کند. یعنی اینکه خانۀ خدا حرم امن است. و اینکه هرکسی احساس بکند اگر هر کجا ناأمن باشد، یک جای امنی وجود دارد. گنه کار و غیر گنه کار تفاوت نمی کند و همه می توانند به خانۀ خدا بروند تا از هرگونه تعرّضی و تعدّی مصون باشند.
در زمان انقلاب مشروطه، علمای تهران وقتی که در برابر استبداد قیام کردند، می آمدند در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها یا حرم حضرت عبد العظیم علیه السلام، اینجا بست می نشستند، یعنی در ذهن آن علماء، دولت و مسئولین این بود که هرکس وارد حرم اهلبیت علیهم السلام می شود، دیگر نمی شود کاری با او کرد. یعنی بیرونِ حرم می شود کسی را دستگیر کرد، اما آمد داخل حرم، مصون از هرگونه گزندی است. امنیت را تا حرم های امام زادگان، سرایت داده اند، تا چه برسد به خانه ی خدا. پس یکی دیگر از ویژگی های مکۀ مکرّمه و کعبۀ معظّمه همین امن بودن است.

ادامه نوشته

کشکول کودکانه شمارۀ ۳۷

کشکول کودکانه شمارۀ ۳۷

 

 تهیه و تنظیم: مصطفی سلیمانی

روزِ حسینِ فهمیده (به مناسبت روز نوجوان)
امروز، روز توست، روزی که ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست در دست هم، جشن رُشد را به زمین تبریک می گویند.
تو به جمع گرم ساقه های سبز و نوجوان پیوسته ای و این، سرآغاز شاد و شیرین جست وجوگری توست.
امروز، هستی پیر و کهن، احساس می کند که به مرز بلوغ خویش دوباره نزدیک می شود؛ هم آهنگ با تو!
چه دلهره های دلکش و اضطراب های غریبی است این ترانه رویش و این عطش بی امان دانستن!
قدر سرگیجه هایت را قدر پرسش هایت را خوب بدان!
بگذار آسان و بی کاستی، شعله های کوچک اندیشه و احساس در تو شکوفا شود!
این تردیدها، نشانه های خوبی است که تو را به ساحل امن آرامش می رساند؛ اگر سرکوبشان نکنی و بهانه بی حالی و بی تحرکی نسازیشان، بلکه قدرشان را بدانی و از آنها پلی بسازی به سوی بزرگ ترهایی که حالا از مزرعه تجربه و علمشان، خوشه های کمال می چینند.
قدر لحظه های تو را چه کسی می داند، جز تو که در جست وجوی نردبانی محکم، گستره زمین را کوچک می بینی و پروازی بلند، حتی بی بال و پر را در سر داری؟!
آرزوهای دور و دراز توست که به تکه تکه این دنیای بزرگ، امید و جنبش می بخشد؛ پس تنفس کن هوای زندگی و شور و سازندگی را.
تو، یک الگوی زیبا هم داری؛ نوجوانی که مثل تو بود و دلی داشت که از حسرت پرواز به ارتفاع ها، بی تاب شده بود. وقتی فهمید که با نیروی بی نهایت و زلالش می تواند عزت ایران و ایرانی را که به تاراج می رفت، به اندازۀ ساقۀ دوازده ساله اش بازگرداند، دیگر درنگ و تردید نکرد. تن خود را به نارنجک های خشمگین و آتشین سپرد و تانک های زوزه کش را ذلیل، به هوا پرتاب کرد، اما با تقدیم جانش، شرف یک ملت را ضمانت کرد. پس آن گاه بود که خمینی بزرگ او را رهبر خواند.
امروز، روز حسین فهمیده و همه هم سن و سال های جسور و با شهامت اوست که قدر نوجوانی خود را می دانند و هر سال، مثل امروز با همه خوبی ها، تلاش ها، مردانگی ها و تازگی ها، دست دوستی می دهند.
نوجوان سبز! روزت مبارک!

فرزندان در سن بلوغ


نوجوانان در جادّه‌ای که مسیر آن از خانواده تا سرنوشت آینده آنهاست، تنها هستند.
هنگامی که آنها دوست دارند بیشتر اوقات خود را تنها باشند، قصد ندارند با این کار به والدین خود توهین کنند بلکه در پی خودیابی هستند، هرچند ممکن است در این جست‌وجو به دنبال عشق و دوست داشتن بروند و یا در مسیرهای نادرست قرار گیرند.
والدین باید متوجه باشند که دوران بلوغ، دورانی انتقالی است، از این‌رو باید شیوه برخورد خود با کودکان را به روش برخورد با افراد بالغ تغییر دهند.
هر گاه وارد مشاجره و اعمال فشار به نوجوانان شدید، بدانید که بازنده خواهید شد. اگر در مواردی با نوجوانان اختلاف پیدا کردید، به‌جای وارد آوردن فشار، بکوشید قوانینی وضع کنید که از طریق آن اختلاف‌هایتان را برطرف سازید.
گاهی اوقات بهتر است شیوه‌های کنترل را تغییر دهیم. اگر نوجوانان به نصیحتی گوش فرا نمی‌دهند به جای مجبور ساختن آنها به اطاعت و تقلید، بهتر است بگذاریم راهی را که ما نادرست می‌دانیم، بپیمایند و پیامدهای آن‌را پذیرا شوند. از این طریق می‌توانیم همکاری آنها را جلب کنیم.

دوست‌ يابى در دوره نوجوانى


یکى از عوامل مهم در شکل‌ گيرى رفتارها، افکار، نگرش‌ ها، احساسات، آرزوها و به‌ طور کلى شخصيت نوجوانان، ارتباط با دوستان و همسن و سالان است. به‌ طور نسبى مي‌ توان گفت که در شش سال اول زندگى، خانواده، در شش‌ سال دوم، معلمان و در شش سال سوم زندگى، همسالان و دوستان بيش‌ ترين نقش را در تربيت و شکل‌ گيرى شخصيت هر فرد ايفا مي‌ کنند.
نوجوانى سن رفاقت و دوران دوستي‌هاست. نوجوانان در اين سن عاشق دوستى و رفاقت‌اند. گاهى دوستي‌هاى آتشينى در اين دوران پديد مي‌آيد که باعث مشکلاتى مي‌شود. دوستى در اين سن، بيش‌تر سطحى و کم‌تر عميق است. با اين حال، گاهى شدت دوستى و وابستگى به حدى است که نوجوان خانواده خود را رها مي‌کند و حتى حاضر است براى دوست خود جانش را فدا نمايد.

برخورد با نوجوانان کج رفتار


از ويژگيهاي اخلاق اسلامي، نگرش مثبت به قضاياست و حتي به مردم توصيه شده است که در برخورد با مسايل، جانب مثبت را بگيرند وهميشه به جهت سازنده و مثبت وسالم قضايا، توجه داشته باشند. در برخورد با نوجوانان کج رفتار نيزاين اصل اخلاقي حاکم است که بايد موضوع را حمل بر صحت نمود.
حديث زير بيانگر اين واقعيت اخلاقي است:
محمد بن فُضيل به حضرت موسي بن جعفرعليه السلام عرض کرد: فدايت شوم به من از برادرديني ام چيزي مي رسد که زشت است و مردان را خوشايند نيست. پس از آن از برادرم مي پرسم که چنين از تو نقل شده است، ولي او منکرمي شود، درحالي که جمعي که مورد اطمينان هستند، به من خبر داده بودند. امام عليه السلام فرمود:اي محمد تکذيب کن چشم و گوشت را از برادرت.يعني بگو چشم و گوشم اشتباه ديده و شنيده، پس اگر پنجاه نفر چيزي را درباره ي برادرت(برادر ديني) بگويند و او منکر شود، تصديق برادرت کن و آنها را تکذيب کن.يعني بگو، امر بر آنها مشتبه شده و فاش مکن چيزي را که به وسيله ي آن، او را زشت و لکه دار و بي آبرو کني که اگر چنين کني، از کساني خواهي بود که خداوند در قرآن مجيد فرموده است: کساني که دوست دارند کار زشت در بين مؤمنين فاش شود، براي ايشان عذاب دردناکي در دنيا و آخرت است.[گناهان کبيره، ج2، ص422]

مهریه ای عجیب برای اثبات عشق!


دختر جوان مهریه اش را 1000 کیلو بال مگس قرار داده است می خواهد این حس را به اطرافیان خود منتقل کند که داماد حاضر است به خاطر وی تا سر کوه قاف هم برود و برایش 1000 کیلو بال مگس فراهم کند.
شاید ریشه بسیاری از این تفاوت‌ها گرفتن یک ژست روشنفکرمآبی باشد و این احساس که با داشتن مهریه ای متفاوت در برابر دیگران حس برتری پیدا می کند.
متفاوت بودن، یکی از تفاوت های نسل جدید با والدینشان است. آنها می خواهند متفاوت باشند. این را از سبک زندگی و نوع پوشش آنها می توان به راحتی فهمید اما خاص تر از همه آنها مهریه های عجیب و غریبی است که برای خود در نظر می گیرند و غافل از این که این مهریه ها نمی تواند ضامن خوشبختی آنها شود.

ستاره دهم


[به مناسبت ولادت حضرت هادی علیه السلام]
نام مبارکش: علی
لقب: هادی- نقی
نام پدر: محمد
نام مادر: سمانه از اهل مغرب
تاریخ ولادت: 15 ذیحجه ،212 سال بعد از هجرت
محل ولادت: مدینه منوره
مدت امامت: 33 سال
مدت عمر: 42 سال
تاریخ شهادت: 3 رجب 204 سال بعد از هجرت
علت شهادت: در اثر زهری که معتز یا معتمد عباسی به آن حضرت داد
محل دفن: عراق - سامراء
تعداد فرزندان: 4 پسر و 1 دختر

 

مقالاتی زیبا پیرامون غدیر خم

مقالاتی زیبا پیرامون غدیر خم

پيام آسمانى غدير و مصلحت سنجى ها

انتصاب على(ع) به رهبرى جامعه

پيامبراعظم غدير و ولايت

غدیر از نگاه چهارده معصوم

زمینه های تاریخی واقعه غدیر

غدير و فلسفه سياسى اسلام

تبيين نظام سياسى اسلام در غدير

شهید مصطفی؛ جامع معقول و منقول

 شهید مصطفی؛ جامع معقول و منقول

[بررسی جایگاه علمی-سیاسی شهید مصطفی خمینی]

مصطفی سلیمانی

پیش گفتار

اول آبان ماه سالروز شهادت فرزند ارشد و امین حضرت امام(س)، آیت الله حاج سید مصطفی خمینی است که به گفته بسیاری از معاصران ایشان و تحلیلگران انقلاب اسلامی، بر نهضت بنیانگذار جمهوری اسلامی و در پیشبرد و به انجام رسیدن انقلاب اسلامی تاثیر بسزایی داشت؛ تا جایی که رهبر کبیر انقلاب در سخنانی به همین مناسبت، آن را "الطاف خفیه الهی" دانستند.

شهيد مصطفي ­خميني در 21 آذر 1309ش به­عنوان اولين فرزند امام خميني(ره) در شهرستان قم متولد شد. به­ مناسبت نام پدربزرگ پدري­شان «شهيد سيدمصطفي موسوي»[ نهضت امام­خمینی، سید حمید روحانی، ج 1، ص 36] و به ­درخواست و تقاضاي مادر گراميشان خانم خديجه ثقفي او را نيز مصطفي ناميدند.[یادها و یادمان­ها از آیت­الله مصطفی خمینی، ج 1، ص 29] پس از دوران کودکي راهي دبستان شدند و تا پنجم ابتدايي در مدرسه «باقريه» و «سنايي» به ­تحصيل پرداخت.[فصلنامۀ 15 خرداد، ش 4، ص 137] در 14سالگي به ­تحصيل مقدمات علوم و معارف ديني پرداخت و به­خاطر هوش سرشاري که داشتند از هم رديفان خود به ­سرعت فاصله گرفت؛ به­گونه­اي که طي مدت دو سال و چند ماه کتاب­هاي سيوطي، حاشيه­ي ملاعبدالله، معالم‌الاصول، شمسيه، مطول و بخشي از لمعه را به پايان رساند.[فصلنامۀ یاد، دورۀ سوم، ش 12، ص 109] در هفده‌سالگي و پس از پايان دوره­ي مقدمات حوزه معمم شدند. ايشان در 21 سالگي در درس خارج آيات عظام سيدحسين طباطبايي بروجردي و سيدمحمد حجت کوه­کمري حضور يافت و نزديک به سيزده سال فقه و اصول را نزد والد گرامي­اش فراگرفت. در اين ميان از محضر درس آيت­الله سيدمحمد داماد نيز بهره مي­گرفت. تلاش و کوشش در کنار هوش سرشار سرانجام در 27 سالگي ثمر داد و ايشان را به درجه­ي اجتهاد رساند.

شهید سیدمصطفی خمینی از سال 1341 که نهضت امام خمینی آغاز شد، همواره در کنار امام و یار و همراه و مشاور حضرت امام بود. ایشان پس از جریان 15 خرداد و نیز بار دیگر پس از تبعید حضرت امام، به علت اقدامات اعتراض‌آمیز خود بر علیه رژیم شاه توسط ساواک دستگیر شد و در نهایت نیز در 13 دی 1343 مأموران رژیم، به خانه او حمله کرده و ایشان را نیز به ترکیه تبعید کردند. ایشان پس از ورود به نجف در کنار برنامه‌های درسی و علمی، مبارزه را در کنار حضرت امام ادامه دادند. در سال 48 به دنبال یک سلسله فعالیت علیه رژیم بعثی عراق، دستگیر و به بغداد منتقل شدند. سرانجام در نیمه شب اول آبان 1356، آیت‌الله سید مصطفی خمینی، به شکل مرموزانه‌ای به شهادت رسید. شهادت ایشان، نهضت اسلامی ایران را جان تازه‌ای بخشید و به شکل انقلابی فراگیر درآمد که پس از 15 ماه منجر به سقوط رژیم پهلوی شد. شاید به همین جهت بود که حضرت امام خمینی (ره)، شهادت ایشان را از الطاف خفیه الهی دانستند.

ادامه نوشته

سومین خورشید خفته در بقیع

 سومین خورشید خفته در بقیع

(به مناسبت هفتم ذی الحجة، سالروز شهادت امام محمد باقر علیه السلام)

مصطفی سلیمانی

۩ سیره و سیماى امام

حضرت امام محمّد باقرعلیه السلام اوّل ماه رجب، یا سوم صفر سال 57 هجرى قمرى در مدینه متولّد گردید.

پدر بزرگوارش، حضرت على بن الحسین ، زین العابدین علیه السلام، و مادر مكرّمه اش ، فاطمه معروف به «امّ عبدالله» دختر امام حسن مجتبى می باشد.

از این رو، آن حضرت از ناحیه پدر و مادر به بنی هاشم منسوب است. شهادت امام باقرعلیه السلام در روز دوشنبه 7 ذیحجّه سال 114 هجرى قمرى در 57 سالگى، به دستور هشام بن عبدالملك خلیفه اموى، به وسیله خوراندن سمّ، اتّفاق افتاد و مزار شریفش در مدینه در قبرستان بقیع می باشد.

حضرت باقرعلیه السلام به علم و دانش و فضیلت و تقوا معروف بود و پیوسته مرجع حلّ مشكلات علمى مسلمانان به شمار می رفت.

ادامه نوشته

شمعی که آب شد...(به مناسبت شهادت امام جواد علیه السلام)

مصطفی سلیمانی

شمعی که آب شد...

مظلوم تر از جواد، بغداد نداشت                آن مظهر داد، تاب بیداد نداشت

    می خواست که فریاد کند تشنه لبم      از سوز عطش، طاقت فریاد نداشت

اشاره

امام جواد علیه السلام در رمضان سال 195، در مدینه و در دوران بحران سیاسیِ خلافت عباسی پا به عرصه وجود نهاد. در آن سال، میان مأمون و امین، فرزندان هارون الرشید، بر سر تصاحب خلافت درگیری بود. سرانجام این اختلاف، آثار خود را بر زندگی امام رضا علیه السلام و فرزندش امام جواد علیه السلام گذاشت و ایشان به طور ناخواسته مجبور به ترک مدینه شد.

دوران امامت
امام جواد علیه السلام در سال 203 هجری قمری پس از شهادت پدرش امام رضا علیه السلام، در سن هشت سالگی، به امامت رسید دوران هفده ساله امامت او با حکومت مأمون و معتصم، خلفای عباسی، همزمان بود.
 هنگامی که امام رضا علیه السلام به دعوت مامون از مدینه به توس رفت امام جواد علیه السلام که کودک بود، مانند دیگر افراد خانواده حضرت رضا علیه السلام در مدینه ماند و در سال 202 هجری قمری برای دیدار پدر به مرو رفت و سپس به مدینه بازگشت. از ویژگیهای بارز و شناخته شده امام، جود و بخشش آن بزرگواراست.

جود و احسان

معروف ترین لقب پیشوای نهم شیعیان، جواد است. آن رهبر فرزانه را به دلیل جود و عطای فراوانش، به این نام خوانده اند که برگرفته از نام های زیبای پروردگار است. نام جواد، یادآور جود و بخشش و احسان پروردگار متعالی است که در وجود مقدس حضرت امام محمدتقی علیه السلام تجسم یافته است و کرامت و احسان پدران بزرگوارش را در یادها زنده می کند. علی بن مهزیار می گوید: حضرت امام محمدتقی علیه السلام را دیدم که نماز واجب و غیرواجب خود را در قبایی خز به جا می آورد و به من هم قبای خز دیگری بخشید و فرمود: «این لباس را تنها در موقع انجام نماز پوشیده ام؛ تو نیز آن را هنگام نماز خواندن بپوش».

در برابر خلیفه

امام جواد علیه السلام با تمامی محدودیت های موجود از سوی دستگاه خلافت، از راه انتخاب وکیلان و نمایندگان، ارتباط خود را با شیعیان حفظ می کرد. حضرت به سراسر قلمرو حکومت اسلامی، کارگزارانی می فرستاد و با فعالیت های سیاسی گسترده، از تجزبه نیروهای شیعه جلوگیری می کرد. از جمله اینکه ایشان به وکیلان خود اجازه می داد به دورن دستگاه خلافت نفوذ کنند و پُست های حساس حکومتی را در دست گیرند. برخی از کارگزاران حضرت نیز به عنوان حاکم شهرها منصوب شده بودند و همه امور را با دقت تحت نظر داشتند.

خبر دادن پدر از شهادت فرزند

همان گونه که معروف و مشهور است، امام رضا علیه السلام در آغاز زندگى مشترک زناشویى خویش داراى فرزندى نشده بود، این موضوع موجب گفتگوهایى میان دوستان و دشمنان گردیده بود، از این رو کلثم فرزند عمران به امام رضا علیه السلام گفت: اى فرزند رسول خدا! دعا کنید خداوند به شما فرزندى عطا کند!

امام رضا علیه السلام فرمود: همانا خداوند فرزندى به من عطا مى کند، که او وارث من خواهد بود؛ اما غاصبان و ظالمان او را مى کشند و به شهادت مى رسانند، پس در آن هنگام اهل آسمان بر او گریه خواهند کرد.[عیون المعجزات: 121]

راز شهادت

شهادت آن بزرگوار پايانى است ‏بر تلاشهاى چشمگير و پر فروغش ‏تلاشهايى كه خلفاى بنى عباس و دشمنانش را آنچنان غافلگير نمودكه نتوانستند آن حضرت را تحمل نمايند و بدين جهت در صدد شهادت‏ آن حضرت بر آمدند.‏ به سه عامل که موجب‏ شهادت آن حضرت شد مى‏پردازيم:

1. تقواى الهى و عدم همراهى با فساد دربار:

مى‏دانيم كه يكى از القاب آن حضرت «تقى‏» است و اين به خاطر جلوه و ظهور خاصى است كه تقواى الهى آن امام همام در اجتماع ‏آن روز نموده و جهانى از پاكى و عفاف و تقوا را فرا راه ‏ديدگان قرار داده بود و الا تمامى معصومين بر خوردار از صفت‏ تقوا و عصمت الهى هستند. چنانكه همه «صادق‏» راستگو و«كاظم‏» فرو برنده خشم و «زين العابدين‏» زيباترين روح ‏پرستنده‏ هستند.
اما فرهنگ القاب معصومين ريشه ‏اى اجتماعى وبرخاسته از عنايت الهى دارد كه لقب «تقى‏» نيز از اين مقوله‏ است.
نگاهى به شرايط اجتماعى آن بزرگوار و وضعيت درباريان ما را بدين نكته رهنمون مى‏كند كه دشمن تلاشى پيگير داشت تا به‏ گمان خود آن حضرت را با عياشي ها و فساد دربار براى يك بار هم ‏كه شده است آلوده كند و در نتيجه آن حضرت را از چشم شيعيان وطرفدارانش كه او را به خاطر پاكى و طهارت الهى‏ اش مى ستودند ساقط كند و حتى مامون براى كشاندن آن حضرت به بزم دربار دخترش ام الفضل را به عقد آن حضرت در آورد و در اين جهت دستور لازم را نيز صادر كرد. اما راه بجايى نبرد و پاكى و تقواى ‏امامت ‏بر انديشه باطل مامونى پيروز گشت و نورانيتى مضاعف‏ يافت.

2. برترى دانش و تفوق علمى:

دومين عامل شهادت امام جواد(ع) را مى‏توان حضور قوى و كار آمد حضرت در صحنه ‏هاى علمى و برترى دانش آن حضرت بر شمرد زيرا كه ‏اين امر ناتوانى خليفه را در مقابل امام جواد(ع) كه بسيارى ‏خلافت را حق آنان مى‏دانستند به نمايش مى‏گذاشت. و ضعف بنيه علمى ‏دانشمندان دربارى را هر چه بيشتر آشكار مى‏ساخت.

3. بزرگداشت نهضت هاى شيعى:

حسين بن على مشهور به شهيد فخ نواده حضرت مجتبى(ع) در زمان‏ي كه از خلفاى بنى عباس به نام هادى عباسى قيام كرد. ياد و نام ‏او سندى بر محكوميت‏ بنى عباس تلقى مى‏ شد و حماسه نهضت هاى شيعى‏ عليه خلفاى عباسى را در خاطره‏ ها تجديد مي نمود.
در حمايت ازاين شهيد انقلابى روايتى نيز از امام جواد(ع) مى‏خوانيم: «پس ‏از فاجعه كربلا هيچ فاجعه‏اى براى ما بزرگتر از فاجعه فخ نبوده‏است.»

در اين راستاست كه معتصم پس از اين كه از مردم بيعت ‏براى ‏خود گرفت جوياى حال امام جواد(ع) شد و دستور داد كه امام ‏جواد(ع) و همسرش ام الفضل را به بغداد فرا خوانند. زيرا كه ‏حضور و نام و ياد آن بزرگوار حماسه جهاد و پرچم آزادگى و عزت‏ ايمان است و جلوه امامت و وصايتش مهر باطلى است‏ بر خلافت هاى ‏باطل بنى عباس.

روز همه بچه‏های جهان

روز همه بچه‏های جهان

روز جهانی کودک

روز جهانی کودک را خود بچه‏ها به وجود آورده‏اند. در سال 1986 میلادی، دو نفر از بچه‏های نه ساله مدرسه‏ای در شهر نیویورک، نامه‏ای به دبیر کل آن زمان سازمان ملل متحد نوشتند و از او خواستند تا به اتفاق همه‏ی بچه‏های جهان، روزی را به صلح اختصاص دهند. آنها در نامه‏شان نوشته بودند:

«بزرگترهای ما برای خود عقاید ثابتی دارند. آنها چون ما بچه‏هایشان هستیم، ما را دوست دارند اما آیا آنها می‏دانند که چه دنیای را برای ما به وجود آورده‏اند؟ اگر کمترین اشتباهی در ماشین هسته‏ای جهان که ساخته‏ی دست بزرگترهاست رخ دهد، ما هرگز شانسی برای رشد نخواهیم داشت. ما امکانی برای رشد و پرورش می‏خواهیم.»

بچه‏ها در روز جهانی کودک می‏خواهند بگویند در حالی که همه ساله هزینه‏های زیادی خرج اسلحه و جنگ‏ها می‏شوند. بچه‏های زیادی از نداشتن بهداشت، گرسنگی و بد غذایی رنج می‏برند و می‏میرند.

بزرگترها خودشان گفته‏اند که اگر 5 دلار به هر کودک اختصاص پیدا کند. می‏توان جان 90درصد بچه‏هایی که همه ساله می‏میرند را نجات داد یا اینکه سطح زندگی بچه‏ها را در کشورهای فقیر بالا برد. این مبلغ، فقط یک ششم هزینه‏های نظامی در جهان است. بچه‏ها در روز جهانی کودک می‏خواهند به همه بگویند که از همه‏ی گروه‏های اجتماعی دیگر، آسیب پذیرترند و از هیچ چیز آنها از جمله، غذا، پوشاک و نیازهای دیگرشان نباید کم کرد.

ویژه نامه های مفید

ویژه نامه های مفید

مقالات مربوط به خواب

ویژه نامه ازدواج

ویژه نامه قلیان

ویژه نامه آداب زناشویی در اسلام

ویژه نامه خواستگاری

ویژه نامه تنظیم خانواده

ویژه نامه شناخت کودک

ویژه نامه روز جهانی جمعیت

ویژه نامه همجنس گرایی

ویژه نامه روز جهانی خانواده

ازدواج موقت

 

شاید کبوتری ضمانت بکند

من پشت در حرم همچنان می مانم

شاید...

شاید کبوتری ضمانت بکند...

آئينه تمام نماي امام(ره)

آئينه تمام نماي امام(ره)

سيدحميد روحاني

شهيد سعيد آيت‌الله‌سيد مصطفي خميني‌(‌ره) از ويژگيها و ستودگيهاي بر‌جسته و فوق‌العاده برخوردار بود و مي‌توان گفت كه ايشان آيينه تمام نماي امام‌(‌س‌) بود‌. ايشان توانست بسياري از ويژگيهاي و برجستگيهاي امام را در سايه زحمت و رياضت به‌دست آورد و به همين جهت امام‌(‌س‌) او را "اميد آينده اسلام" دانستند. با برشمردن ويژگيهاي آن شهيد بهتر مي‌توان به شخصيت‌، عظمت و مقام بي‌مانند او پي‌برد و به اين حقيقت رسيد كه آن مرحوم تا چه پايه‌اي مايه اميد اسلام و مسلمانها بوده است‌.
امتيازات شهيد مصطفي خميني‌(‌ره‌) را مي‌توان اين گونه بر‌شمرد‌:

1- شخصيت ذاتي‌:
حاج‌سيد مصطفي خميني‌(‌ره‌) شخصيت والايي داشت‌. ايشان از آن افرادي نبود كه از عنوانهاي آقازادگي‌، آيت‌الله‌زادگي و امام‌زادگي بهره مي‌گيرند و از اين راه براي خود شخصيت كسب مي‌كنند‌. او از رفتار و كردار برخي از خودباختگان و تنگ‌نظران كه با عنوان "‌آقازاده‌" و "آ‌يت‌الله‌زاده‌" براي خود شهرت كسب مي‌كنند‌، به سختي انزجار داشت و آن را دون شأن يك انسان مسلمان و آزاده مي‌دانست‌. از اين رو‌، هيچ‌گاه خود را به عنوان "‌آيت‌الله‌زاده‌" مطرح نكرد و به كاري دست نزد و اصولاً از اين‌گونه عناوين نفرت داشت‌.

2- مقام فقاهت
آن شهيد فقيهي والامقام‌، مجتهدي صاحبنظر و با بصيرت بود‌. در مقام علمي او همين بس كه بيش از چند سالي از بلوغ او نگذشته بود كه به درجه اجتهاد رسيد‌. خود او براي من نقل كرد كه‌: "در دوران عمرم فقط چند سالي پس از رسيدن به سن بلوغ تقليد كردم و خيلي زود به درجه اجتهاد رسيدم و از تقليد بي‌نياز شدم‌."
شهيد در سال 1343 ه‌.ش كه بيش از 33 سال از عمر او نمي‌گذشت‌، دوازده جلد كتاب در زمينه علوم‌اسلامي تأليف كرده بود‌. او اين كتابها را با قلم خود چنين برشمرده است‌:
1ـ دوره‌اي از فلسفه قديم كه مختصري از آن باقي مانده است‌.
2ـ مقداري حواشي بر اسفار، به خصوص بر "طبيعيات اسفار‌" كه تمامي آن را حاشيه كرده‌ام.
3ـ حاشيه بر "شرح هداية" مرحوم آخوند ملاصدرا شيرازي‌(‌ره‌).
4ـ حاشيه بر "مبدأ و معاد‌" مرحوم آخوند ملاصدرا شيرازي‌(‌ره‌).
5ـ حواشي بر "وسيله النجاه" مرحوم آسيد ابوالحسن اصفهاني‌( ره‌).
6ـ حواشي بر "عروة‌الوثقي" مرحوم آيت‌الله سيد‌محمد‌كاظم يزدي‌(‌ره‌).
7ـ تمام مباحث الفاظ اصول و تمام مباحث عقليه اصول‌.
8ـ تطبيق هيئت نجوم اسلامي‌.
9ـحاشيه بر خاتمه مستدرك مرحوم آقاي‌حاج‌ميرزا‌حسين‌نوري‌(‌ره‌).
10ـ كتاب اجاره‌.
11ـ كتاب صلوه‌.
12ـ متن فقه‌.
شهيد حاج‌سيد مصطفي‌خميني‌( ره‌) آن‌گاه كه در تبعيد تركيه به سر مي‌برد‌، با آن كه مآخذ و مدارك لازم را در اختيار نداشت‌، دو جلد كتاب يكي در قاعده "لاتعاد‌" در 180 صفحه و ديگري در "مكاسب محرًمه‌" در 240 صفحه تدوين كرد‌. ايشان در نجف‌اشرف كتابهاي زيادي در فقه‌،‌اصول‌، فلسفه و تفسير به رشته تحرير در‌آ ورد‌.حوزه درس خارج ايشان در حوزه علميه نجف جلوه خاصي داشت‌. داراي مباني متقن بود و در حوزه درس امام‌(س)‌در بسياري از موارد در برابر نظريه‌هاي علمي امام‌(س) مي‌ايستاد و بحث خيلي بالا مي‌گرفت‌.

ادامه نوشته

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام شیخ علی غفاری

مصاحبه و گفتگو با حجة الاسلام شیخ علی غفاری


بررسی تحلیلی اوضاع شیعیان عراقی

 و شیوه های گریز از جنگ

(مصاحبه ای با دوست عزیزم علی غفاری در مورد جنگ ایران و عراق)

  مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی

بیوگرافی شیخ علی غفاری نجفی، فرزند نمایندۀ آیت الله العظمی سیستانی در نجف اشرف می باشد که سابقاً مسؤلیت اوقاف استان «دیالة» و حوزۀ علمیۀ «جامعة الامام الباقر علیه السلام» را به عهده داشته اند.

حجة الاسلام غفاری امروزه مسؤلیت مؤسسۀ «الهدی الثقاتیة الخیریة العالمیة» را به عهده دارد و عضو «رابطة علماء دیالة» می باشند.

 

@ در ابتدا دورنمایی کلی از اوضاع نابسامان زمان جنگ و وضعیت عراق در آن موقعیت را مقداری برایمان باز کنید.

مسأله ای که در مورد «جنگ» برایم خیلی عجیب جلوه می داد، بیداری اکثریت مردم عراق بعد از سقوط صدام بود؛ به گونه ای که وقتی سوالاتی در مورد علل جنگ با مردم ایران، از مردم شهرهای مختلف عراق می پرسیدم، به جواب منطقی و مبرهنی نمی رسیدم. در طی سوالاتی که با آنها داشتم به آنها می گفتم چرا با مسلمانان ایران که شیعه و محبّ آل محمد علیهم السلام هستند و همانند شما به نماز ایستاده و اربعین را پیاده روی می کنند، به جنگ و کشتار پرداختید؟! آنها در جواب سوال من به فکر فرو رفته و با تأملاتی که داشتند، درصدد جواب تراشی بودند و آنهایی هم که منصف بودند با عنوان اینکه درست نمی دانیم، به سوالاتم مهر خاتمه می زدند.

اما با گذشت زمان متوجه این نکتۀ مهم شدم که صدام و اعوان و انصارش چنان در دل مردام عراق –خصوصاً شیعیان- رعب و وحشت انداخته بود که قوای عقلی و فکری را در تصمیم گیری ها از برخی گرفته بود و واقعاً عده ای از شیعیان هم در این میدان حضور داشتند ولی در دل خود هیچ اعتقادی به جنگ با شیعیان ایران نداشتند. اما از آنجایی که تهدیدات به خانوادۀ اشخاص سرایت می کرد، آنها را واقعاً در نحوۀ نگرش به این مسأله دچار مشکل کرده بود.

ادامه نوشته

سیری در طلیعه نور در سرزمین طوس

سیری در طلیعه نور در سرزمین طوس
 (به مناسبت ولادت امام رضا علیه السلام)

نویسنده: مصطفی سلیمانی


طلوع آفتاب هشتمین فروغ امامت 
فتال نیشابوری در روضة الواعظین و همچنین کفعمى در مصباح می نویسند: تولد امام رضا (ع) در روز یازدهم ذى قعده سال ۱۴۸ اتفاق افتاده است.[ زندگانى حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام، موسی خسروی، ص ۱۰] هم چنین مرحوم کلینی در «کافی» و طبرسی در «اعلام الوری»، ولادت امام رضا (ع) را به فاصله کمتر از یک ماه بعد از شهادت امام ششم (ع) دانسته اند.[شیخ حر عاملی، اثباة الهداة، ج ۶، ص ۲۸؛ اعلام الوری، ص ۱۹۰] که با یازدهم ذی قعدۀ سال ۱۴۸ قابل تطبیق است.[عیون اخبار الرضا (ع) از عتاب بن اسید نقل می کند که گروهى از اهل مدینه می گفتند که حضرت رضا (ع) در روز پنجشنبه یازدهم ربیع الأول سال ۱۵۳ قمری، پنج سال پس از وفات حضرت صادق (ع) به دنیا آمد.]
از قول مادر آن حضرت نقل شده که فرمود: “هنگامی‌ که به حضرتش حامله شدم، به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم، وقتی به خواب می‌رفتم، صدای تسبیح و تحمید حق تعالی و ذکر “لااله‌الاالله” را از شکم خود می‌شنیدم، اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی به گوش نمی‌رسید. هنگامی‌ که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد؛ گویی چیزی می‌گفت”.[شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۲۴۳]
در روایتی دیگر آمده، وقتی این کودک پا به عرصه وجود نهاد، حمیده مصفاه، مادر او را ملقب به طاهره نمود.[عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۶ ۸] امام هنگامی که متولد شد، با دو دستش به مادر خویش تکیه نمود و سر خود را به سوی آسمان بالا برد و شهادت به یکتایی خداوند متعال، فرستاده اش و اوصیائش را بر زبان جاری نمود، همان گونه که سنت متداول در هنگام ولادت سایر ائمه (ع) است، آن حضرت ختنه شده و ناف بریده پای بر گیتی نهاد. سپس، پدرش بر نجمه وارد گردید و فرمود: ای نجمه گوارایت باد این کرامت و لطفی که از سوی پروردگارت به تو شده. آن گاه حضرت، نوزاد را در آغوش گرفت، در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه را زمزمه فرمود و با آب فرات کامش را برداشت و وی را به مادرش برگردانید و فرمود بگیرش که او بازمانده خداوند بر روی زمین است… .[ترجمة المناقب، ج ۳، ص ۱۳]
نظیر این واقعه، هنگام تولد دیگر ائمه (ع) و بعضی از پیامبران الهی (ع) نیز نقل شده است، از جمله حضرت عیسی (ع) که به اراده الهی در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.[مریم ۳۰]
به  هر حال امام رضا (ع) در میان سی و چند فرزند حضرت موسی بن جعفر (ع) به عنوان بزرگ¬ترین آنها، دانشمندتر، شریف تر، مقدس تر و زاهدتر، مدینه را به وجود مبارک خویش غرق نور و سرور نمود.[شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۲۴۳]
القاب و کنیه های آفتاب خراسان 
نام مبارک امام رضا علیه السلام علی است.[ر.ک.طبرسی، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج ‏۱، ص ۶۹] ابوعماره می گوید: هنگامی که  به امام هفتم(ع) عرض کردم، امام پس از خویش را معرفی کنید، آن حضرت پس از توضیحی در مورد امامت که امری الهی است و امام از سوی خدا و رسولش معرفی می گردد، فرمود: پس از من امر امامت به پسرم علی(ع) می رسد که هم نام امام اول، علی بن ابی طالب(ع) و امام چهارم علی بن الحسین(ع) است. آری امام هشتم، علی (ع) نامیده شد.[کافی، ج ۱، ص ۳۱۶]
در مورد کنیه آن حضرت وارد شده است که، فرمانی از جانب پروردگار تعالی بر پیامبرش حضرت محمد(ص) بود، که بر زبان جبرئیل امین جاری گشت و کنیه آن حضرت را ابوالحسن قرار داد.[ابن خزاز قمی، کفایة الاثر، ص ۳۰۶] گاهی به ایشان، ابو ابراهیم هم گفته می شد؛ ولی بعضی از خواص، آن جناب را ابو علی صدا می زدند.[ محمد باقر مجلسی، بحارالأنوار، ج ۴۸، ص ۱۱] نتیجه اینکه ایشان دارای سه کنیه؛ یعنی ابوالحسن، ابو ابراهیم و ابو علی هستند.
امام رضا(ع) و لقب رضا
معروف ترین لقب شریف امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام، رضا است، در این رابطه از بزنطی نقل شده است که می گوید: به امام جواد علیه السلام عرض کردم: عده ای از مخالفین شما گمان دارند که به این دلیل که پدر شما به ولایت عهدی مأمون رضایت دادند، مأمون، آن حضرت را به «رضا» ملقب کرد؟ حضرت جواد علیه السلام فرمودند: به خدا سوگند که دروغ می گویند؛ بلکه آن حضرت را خداوند متعال « رضا » نامید؛ زیرا او در آسمان مورد رضایت خداوند و در زمین مورد رضایت رسول خدا و ائمه علیهم السلام بعد از او بود.
بزنطی می گوید، گفتم: مگر همه پدران گذشته، شما مورد رضای خدا و رسول صلّی الله علیه وآله وسلّم و ائمه علیهم السلام نبوده اند؟ حضرت فرمودند: آری، گفتم: پس چرا تنها پدر شما به رضا ملقب شد؟ حضرت فرمودند: برای این که مخالفین از دشمنان، به آن حضرت رضایت دادند، همانطور که موافقین از دوستان راضی بودند و هیچ یک از پدران آن حضرت این چنین نبودند؛ لذا ایشان را رضا نامیدند.[شیخ صدوق، عیون الاخبار الرضا ج ۱، ص۱۳]

ادامه نوشته

شعر روز اول مهر

روز اول مهر

بچه ها دســـــته دســــته دارن میرن مدرســــــه

خوشحال و شاد و خندون مدرسه ها باز شــــده

صف میکشــــــن تو حیاط همه چو شاخ نبـــــات

آقا مدیــــــر بـــا ناظــــــــم میگن ز نظم و کتـــاب

زنگ اول خــــــوش آمــــــد بــعضی بودن ناراحت

علی چــرا نــــــــیامد او سال قبل با ما بود

کـــــــلاس چهــــارمی بود دیــــــــگه باید می آمد

یک نـــــفر از بــــــــــچه ها همسایه بود با اون ها

گفت که علی با بابـــــاش رفته دیگه از این جــــــــــــا

علی چو بود خوش اخلاق دوستش داشتند بچه ها

روز اول مهر

واکاوی و ارزیابی دلایل اسلام زدایی

واکاوی و ارزیابی دلایل اسلام زدایی

(در پی هتک حرمت به ساحت مقدس نبی مکرم اسلام  صلی الله علیه وآله وسلم)

نویسنده: مصطفی سلیمانی

درآمد:

بار ديگر استكبار جهاني در سناريو و توطئه طراحي شده جديدي، ساحت پاك و مقدس پيامبر اعظم(ص) را مورد اهانت قرار داد و با اين اقدام موهن و شيطاني خود، قلوب امت اسلامي را جريحه‌ دار كرد.

بي ‌ترديد اين گونه اقدامات مذبوحانه كه در راستاي پروژه اسلام‌ ستيزي و ايجاد شكاف و اختلاف ميان پيروان اديان الهي، هر از چند گاهي توسط استكبار جهاني طراحي و اجرا مي‌شود، تازگی ندارد و آن گواه آشكاري بر ترس و واهمه بيش از پيش دشمنان از موج گسترده اسلام ناب محمدی است.

امروزه صهیونیسم صلیبی جنایتکار و نژادپرست با یاری عواملی همچون سام باسیل ملعون، می­خواهد با تمام قوا اسلام را تضعیف کند و برخی از اعضای جامعه مسیحیت همچون کشیش تری جونز با این جرثومه فساد همکاری می­کنند. این دو گروه می­خواهند با توهین به مقدسات و ساحت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و  ترویج فساد و فحشا، ایمان جوانان ما را به خدا و پیامبر عظیم الشأن که سمبل تمام خوبی­هاست، تضعیف کنند و با تمام قوای نظامی و فرهنگی و تبلیغی به جنگ اسلام و مسلمین آمده­اند.

آیین­ها و فرقه­های دست ساخته غرب که اشاعه دهنده کثیف ­ترین عقاید هستند و تربیت یافتگان ایشان انواع عقده­ ها و مشکلات روانی را دارند و جسورترین کسانی هستند که به تمامی مقدسات توهین می­کنند و با انواع وسایل مادی و تبلیغی و هزینه­های هنگفت عقاید منحرف خویش را به خورد جوانان می­دهند و ای بسا افراد ساده لوح فریب ایشان را می­خورند. اینان مدتی است بنابر جسارت به مقام شامخ رسالت نبی اکرم صلی الله علیه و آله گذاشته و گاه و بی گاه با نوشته ­ها و قلم­های مسموم و با مقالات موهن به میدان می­آیند و به تازگی افرادی پیدا شده­اند که به مقام عظیم نبی اکرم صلی الله علیه و آله با هنر نمایش و فیلم جسارت کرده­اند که قلم یارای نوشتن آن را ندارد. اما در هر صورت ترديد و تشكيك منتسبان به تشيع و مسائل فرهنگي در وحي و مسایل مربوط به پيامبر(ص)، مصيبتي بزرگ و گناهي نابخشودني است.

اسوۀ اخلاقی انسانها:

ابوطالب بارها با اشعار خود از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دفاع و حمایت ‌کرد. از جمله، این شعر را در ماجرای پیمان قریشیان سرود:
والله لن یصلوا الیک بجمعهم ***حتی اوسد فی التراب دفینا
فاصدع بامرک ما علیک غضاخته *** و ابشر بزاک و مر منک عیونا
ودعوتنی و علمت انک ناصحی *** و لقد دعوت (صدقت) و کنت ثم امینا
ولقد علمت بان دین محمد*** من خیر ادیان البریه دینا
ترجمه: به خدا سوگند، قریش هرگز به تو دست نخواهد یافت، مگر آن روز که من به خاک سپرده شوم. مأموریت خود را آشکار کن که هیچ کوتاهی در تو نیست. به آنچه چشم ها از آن روشنی یافته بشارت ده. تو مرا خواندی و من دانستم که خیرخواه منی و راست گفتی، در دعوتت رعایت امانت را کردی و من دانستم که دین محمد برترین ادیان است.[الغدیر، ج7، ص450]

توهین به پیامبر اسلام، نه تنها اهانت به مسلمانان بلکه توهین به همه انسان‌های آزاده و اخلاق مدار جهان است. پیامبری که با هدف به اوج رساندن مکارم اخلاق برای تمام مردم دنیا مبعوث شد و مظهر تمام پاکی‌ها و فضایل اخلاقی است. توهین به چنین شخصیت بزرگواری کار کسی نیست جز آنان که تاب جهانی شدن راه این پیامبر را ندارند و سعی می‌کنند این نور عظیم را با نفس آلوده خود خاموش کنند: «يُريدونَ لِيُطفِئوا نورَاللهِ بِاَفواهِهِم واللهُ مُتِمُّ نورِه وَلوكَرِهَ الكافِرون»[صف: 8]

واکاوی و ارزیابی دلایل هتک حرمت به پیامبر(ص):

بیش از هزار و 400 سال است که نور پرفروغ دین عالم ‌تاب اسلام عزیز درخشیدن گرفته و روز به روز تلالو جمیل آن با جلالی بیشتر نورافشانی می‌کند. چشمان همه آزادی‌ خواهان و ستم‌ دیدگان در طول تاریخ بر این نور خیره مانده و صف به صف مشتاقانه در حریم آن گرد آمده‌اند تا سعادت و بقای خویش را از آن طلب نمایند و خود را به آن بسپارند.

آری، اسلام پناه همه انسان‌هایی است که از سیاهی و بی‌داد رسته‌اند و معتصم به حبل المتین جهان‌ شمول آن مکتب رحمانی، پناهگاهی امن یافته‌ اند تا از شر اشرار و دشمنان انسان و انسانیت برهند.  این چنین است که هر از گاهی دژخیمان و اصحاب ابلیس به امیدی واهی بر طبل شقاوت خویش می‌کوبند و به زعم خود پنجه‌ای به امید خدشه وارد کردن به دین ظلم‌ستیز اسلام می‌خراشند؛ غافل از آنکه این نور با قلوب مسلمین عالم عجین شده و وجودشان را از لذائذ روحانی معنوی سیراب ساخته است. صلابت و بزرگی اسلام چنان عظیم است که با خس و خاشاک شیطان صفتان قد خم نخواهد کرد.

ادامه نوشته

سفر به زنجان!

با سلام!

چند روزی نیستم و به قصد زنجان عازم هستم.

زنجان شهری زیبا و خوش آب و هواست که بر هر گردشگری دیدنش الزامی و خالی از لطف نیست.

از جمله استانهايي است كه به تنهايي با 7 استان همسايه و هجوار است. استان زنجان براساس آخرين تقسيمات كشوري داراي 3 شهرستان، 13 بخش، 8 شهر، 44 دهستان و 981 آبادي داراي سكنه است. شهرستانهاي اين استان عبارتند از زنجان، ابهر و خدابنده.

دينيهاي استان

گنبد سلطانيه

در قسمت جنوب غربي كهن دژ (ارگ سلطنتي) گنبد سلطانيه به عنوان يكي از بناهاي عظيم اسلامي و شايد باشكوهترين آنها همچون نگيني سربرافراشته خودنمايي مي كند.

 

 
 

بقعه امام زاده زيد الكبير

بقعه امام زاده زيد الكبير در انتهاي خيابان استاد مطهري ابهر واقع شده است. برج و گنبد آن كه به شكل مخروط است از آجر ساخته شده است.

 

بناي تارخي رختشوي خانه زنجان

بناي تاريخي رختشوي خانه زنجان در مركز بافت تاريخي شهر و در محل معروف به (بابا جامال چوقوري) (گودال باباجمال) ساخته شده است و از طريق كوچه فرهنگ به خيابان سعدي زنجان كه به فاصله يكصد متر و از سمت غربي آن مي گذرد راه دارد.

 

 
 

بناي تاريخي چلبي اوغلي

در پانصد متري جنوب غربي سلطانيه بر سر راه سلطانيه- خدابنده آثار معروف بقعه چلبي قرار گرفته است. باستان شناسان محققان اين مجموعه را به سلطان چپلي نسبت داده اند و تاريخ ساخت آن را سال 728 ه.ق ذكر كرده اند.

 

پل مير بهاءالدين

پل مير بهاءالدين زنجان بر روي رودخانه زنجان رود كه در دوره قاجاريه ساخته شده است.

 


 

صنايع دستي و سوغاتي ها

در زنجان صنايع دستي از رشد و شكوفايي چشمگيري برخوردارند. نمونه هاي بديع آفريده هاي دستان هنرمندان و متخصصان برجسته زنجاني امروزه مايه سربلندي و مباهات موزه هاي بزرگ جهان است. در اينجا به شرح انواع صنايع دستي استان زناجن مي پردازيم؛

- چاقو سازي

- فرش بافي

- چاروق دوزي

- مليله كاري