واکاوی و ارزیابی دلایل اسلام زدایی

واکاوی و ارزیابی دلایل اسلام زدایی

(در پی هتک حرمت به ساحت مقدس نبی مکرم اسلام  صلی الله علیه وآله وسلم)

نویسنده: مصطفی سلیمانی

درآمد:

بار ديگر استكبار جهاني در سناريو و توطئه طراحي شده جديدي، ساحت پاك و مقدس پيامبر اعظم(ص) را مورد اهانت قرار داد و با اين اقدام موهن و شيطاني خود، قلوب امت اسلامي را جريحه‌ دار كرد.

بي ‌ترديد اين گونه اقدامات مذبوحانه كه در راستاي پروژه اسلام‌ ستيزي و ايجاد شكاف و اختلاف ميان پيروان اديان الهي، هر از چند گاهي توسط استكبار جهاني طراحي و اجرا مي‌شود، تازگی ندارد و آن گواه آشكاري بر ترس و واهمه بيش از پيش دشمنان از موج گسترده اسلام ناب محمدی است.

امروزه صهیونیسم صلیبی جنایتکار و نژادپرست با یاری عواملی همچون سام باسیل ملعون، می­خواهد با تمام قوا اسلام را تضعیف کند و برخی از اعضای جامعه مسیحیت همچون کشیش تری جونز با این جرثومه فساد همکاری می­کنند. این دو گروه می­خواهند با توهین به مقدسات و ساحت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و  ترویج فساد و فحشا، ایمان جوانان ما را به خدا و پیامبر عظیم الشأن که سمبل تمام خوبی­هاست، تضعیف کنند و با تمام قوای نظامی و فرهنگی و تبلیغی به جنگ اسلام و مسلمین آمده­اند.

آیین­ها و فرقه­های دست ساخته غرب که اشاعه دهنده کثیف ­ترین عقاید هستند و تربیت یافتگان ایشان انواع عقده­ ها و مشکلات روانی را دارند و جسورترین کسانی هستند که به تمامی مقدسات توهین می­کنند و با انواع وسایل مادی و تبلیغی و هزینه­های هنگفت عقاید منحرف خویش را به خورد جوانان می­دهند و ای بسا افراد ساده لوح فریب ایشان را می­خورند. اینان مدتی است بنابر جسارت به مقام شامخ رسالت نبی اکرم صلی الله علیه و آله گذاشته و گاه و بی گاه با نوشته ­ها و قلم­های مسموم و با مقالات موهن به میدان می­آیند و به تازگی افرادی پیدا شده­اند که به مقام عظیم نبی اکرم صلی الله علیه و آله با هنر نمایش و فیلم جسارت کرده­اند که قلم یارای نوشتن آن را ندارد. اما در هر صورت ترديد و تشكيك منتسبان به تشيع و مسائل فرهنگي در وحي و مسایل مربوط به پيامبر(ص)، مصيبتي بزرگ و گناهي نابخشودني است.

اسوۀ اخلاقی انسانها:

ابوطالب بارها با اشعار خود از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دفاع و حمایت ‌کرد. از جمله، این شعر را در ماجرای پیمان قریشیان سرود:
والله لن یصلوا الیک بجمعهم ***حتی اوسد فی التراب دفینا
فاصدع بامرک ما علیک غضاخته *** و ابشر بزاک و مر منک عیونا
ودعوتنی و علمت انک ناصحی *** و لقد دعوت (صدقت) و کنت ثم امینا
ولقد علمت بان دین محمد*** من خیر ادیان البریه دینا
ترجمه: به خدا سوگند، قریش هرگز به تو دست نخواهد یافت، مگر آن روز که من به خاک سپرده شوم. مأموریت خود را آشکار کن که هیچ کوتاهی در تو نیست. به آنچه چشم ها از آن روشنی یافته بشارت ده. تو مرا خواندی و من دانستم که خیرخواه منی و راست گفتی، در دعوتت رعایت امانت را کردی و من دانستم که دین محمد برترین ادیان است.[الغدیر، ج7، ص450]

توهین به پیامبر اسلام، نه تنها اهانت به مسلمانان بلکه توهین به همه انسان‌های آزاده و اخلاق مدار جهان است. پیامبری که با هدف به اوج رساندن مکارم اخلاق برای تمام مردم دنیا مبعوث شد و مظهر تمام پاکی‌ها و فضایل اخلاقی است. توهین به چنین شخصیت بزرگواری کار کسی نیست جز آنان که تاب جهانی شدن راه این پیامبر را ندارند و سعی می‌کنند این نور عظیم را با نفس آلوده خود خاموش کنند: «يُريدونَ لِيُطفِئوا نورَاللهِ بِاَفواهِهِم واللهُ مُتِمُّ نورِه وَلوكَرِهَ الكافِرون»[صف: 8]

واکاوی و ارزیابی دلایل هتک حرمت به پیامبر(ص):

بیش از هزار و 400 سال است که نور پرفروغ دین عالم ‌تاب اسلام عزیز درخشیدن گرفته و روز به روز تلالو جمیل آن با جلالی بیشتر نورافشانی می‌کند. چشمان همه آزادی‌ خواهان و ستم‌ دیدگان در طول تاریخ بر این نور خیره مانده و صف به صف مشتاقانه در حریم آن گرد آمده‌اند تا سعادت و بقای خویش را از آن طلب نمایند و خود را به آن بسپارند.

آری، اسلام پناه همه انسان‌هایی است که از سیاهی و بی‌داد رسته‌اند و معتصم به حبل المتین جهان‌ شمول آن مکتب رحمانی، پناهگاهی امن یافته‌ اند تا از شر اشرار و دشمنان انسان و انسانیت برهند.  این چنین است که هر از گاهی دژخیمان و اصحاب ابلیس به امیدی واهی بر طبل شقاوت خویش می‌کوبند و به زعم خود پنجه‌ای به امید خدشه وارد کردن به دین ظلم‌ستیز اسلام می‌خراشند؛ غافل از آنکه این نور با قلوب مسلمین عالم عجین شده و وجودشان را از لذائذ روحانی معنوی سیراب ساخته است. صلابت و بزرگی اسلام چنان عظیم است که با خس و خاشاک شیطان صفتان قد خم نخواهد کرد.

ادامه نوشته

دوران تأدیب و آموزش(اصول تربیتی کودک 7 تا 14 سال)

دوران تأدیب و آموزش

(اصول تربیتی کودک 7 تا 14 سال)

تهیه و تنظیم: مصطفی سلیمانی

برای مقدمه

گذری بر مراحل سه گانه تربیت فرزند:

فرزند از ابتدای تولد تا 21 سالگی، یعنی هنگامی که به لحاظ تربیتی از محیط خانواده دور می شود و از نظر رشد جسمی و اخلاقی ـ تربیتی به بلوغ نسبی می رسد، مراحل به هم پیوسته رشد و تربیت را پشت سر می گذارد. بر اساس تغییرات روحی، جسمی و عقلی که در انسان رخ می دهد، سه دوره تربیتی برای او نیاز است که پرورش وی نیز باید با شناخت ویژگی های هر دوره صورت پذیرد.

از دیدگاه دین، کودک تا هفت سال اول زندگی سید و سرور است و تعبیر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله هم از این مرحله تربیتی «سیادت کودک» است. هفت سال دوم، سن تعلیم پذیری، اطاعت و فرمان برداری است و هفت سال سوم، سن نظرخواهی و مشورت. تقسیم مراحل تربیت از نگاه روان شناسان با نظر پیامبر متفاوت است. معمولا دوره های تربیت را شامل دوره کودکی اول، یعنی از تولد تا شش سالگی، دوره دوم کودکی را از 6 تا 12 سالگی و دوره نوجوانی را از 12 تا 18 سالگی می دانند.

دوره اول تربیت: از تولد تا هفت سالگی؛ دوران سیادت:

این دوره که سن خوشی و بازی کودک است، از زمان تولد شروع می شود. فرزند در اوان کودکی هنوز دنیای خود را نمی شناسد و به طور کامل با آن در ارتباط نیست. او نمی تواند کارهای شخصی خود را انجام دهد و از این جهت به سن رفع نیازها هم تعبیر می شود. روان شناسان به دوره (تولد تا 2 سالگی)، سن حسی ـ حرکتی می گویند. از دو سالگی جست وخیز کودک اوج می گیرد و تمایل او به بازی ها بیشتر می شود. او در این سن، از تمرکز طولانی در مسائل گریزان است و فوق العاده به دنبال تنوع طلبی و آزادی خواهی است. از دو تا سه سالگی، ارتباط کامل تری با محیط پیرامون خود پیدا می کند و کم کم قدرت تشخیص در او نمایان می شود، ولی همچنان از تصمیم گیری عاجز و به والدین متکی است.

اهمیت تربیت در سن سیادت، به این علت است که شخصیت فرد در 5 سال اول زندگی شکل می گیرد. گزل روان شناس مشهور می گوید: «کودک در 5 و 6 سالگی، نسخه کوچکی از جوانی است که بعدها خواهد شد». به عقیده آلپورت روان شناسان معروف:

در حدود چهار ماهگی رشد و تقویت یادگیری کودک به حدی رسیده است که می تواند عادت سازشی و صفات اکتسابی داشته باشد. ارتباطش با محیط بیشتر می شود، تفاوت های کم و بیش تدریجی در الگوی شخصیت او پدید می آید و صفات تازه ای کسب می کند. هر چه سن کمتر باشد، اثر عوامل محیطی در ذهن پا برجاتر و استوارتر است.

ناگفته نماند، آزادی کودک در هفت سال اول زندگی به معنی رها کردن او، دادن اجازه انجام اعمال مخاطره آمیز یا خلاف ادب و بی تفاوتی نسبت به رفتارهای نادرست نسیت، بلکه یعنی نباید او را تحت فشار قرار داد یا کاری را که از توانش خارج است، به او سپرد. باید با ساماندهی اموری که می تواند انجام دهد، آزادی او را با کنترل منطقی همراه ساخت.

پیام متن:

هفت سال اول زندگی، دوران شکل گیری شخصیت کودک است.

دوره دوم تربیت: از 7 تا 14 سالگی؛ دوران تأدیب و آموزش:

در این دوره تغییرات محسوسی در تن و روان کودک پدید می آید. جسم او نسبتا قوی تر، ذهنش رشد یافته تر و فهمش بیشتر می شود. رابطه اجتماعی وی با مادر کمتر می شود و شور و علاقه خاصی برای ارتباط با دیگر کودکان نشان می دهد، تا جایی که پس از پذیرش از سوی هم سالان و افراد گروه به آرامش می رسد. کودکان در این سن و سال تا حدودی خوبی ها و بدی ها را درک می کنند، ولی از آن جا که هنوز به رشد کافی عقلانی برای تشخیص مصلحت خود نرسیده اند، نیازمند آگاهی و تربیت مستقیم هستند.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله هفت سال دوم را سن پیروی و فرمان برداری می داند و امام جعفر صادق علیه السلام سفارش می کند: «فرزند خود را در هفت سال دوم با آداب و روش های مفید و لازم تربیت کنید».

در این دوران نباید به کودک آزادی کامل داد و از اشتباهات و خلاف هایش چشم پوشید، شایسته است او را از بی ادبی های احتمالی نیز باز داشت، به نظم و انضباط عادت داد، با برنامه ریزی درست او را از بی توجهی به لحظه ها و بیهوده گذرانی دور کرد. به یقین، اگر کودک دوران سیادت را به طور طبیعی و در محیطی مناسب و اطمینان بخش سپری کرده باشد، در دوران تأدیب دارای نوعی تعادل روانی خواهد بود و برای اطاعت پذیری و حرف شنوی از والدین مقاومت به خرج نمی دهد.

پیام متن:

هفت سال دوم زندگی فرزند، دوران فراگیری تربیت است که هر چه بهتر هفت سال اول را طی کرده باشد، در این دوره موفق تر است.

تعلیم و آموزش نوباوگان

از آن جا که رشد مغز کودک در هفت سال دوم بیشتر شده و آمادگی لازم برای یادگیری را پیدا کرده است، مهم ترین وظیفه والدین و مربیان [در این سال ها]، آموزش و تعلیم ذکر شده است. یادگیری در سنین کودکی عمیق تر و ریشه دارتر است؛ چرا که ذهن کودک آسوده و بی مشغله از مسائل زندگی است و قدرت گیرندگی او قوی تر است.

آموزش رسمی از شش سالگی شروع می شود و یادگیری او به تدریج همراه با تعلیمات مدرسه ای، از محیط و مسائل و افراد گوناگون پیرامونش ادامه می یابد.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مورد آموزش مسائل دینی می فرماید:

وقتی فرزند شما به شش سالگی رسید، رکوع و سجود را به او یاد دهید. در هفت سالگی برای وضو ساختن آماده اش کنید و به نماز خواندن ترغیبش کنید. بدانید که با یاد دادن نام خدا به کودک، عذاب الهی از معلم و پدر و مادر برداشته می شود.

نکته بعدی، توجه به آموزش و پرورش کودکان در زمینه های هنری، ورزشی و مهارت های اجتماعی است. صرفا نباید به آموزش های نظری بسنده کرد، بلکه لازم است با پرورش صحیح کودکان، به کشف استعدادهای پنهان جسمی و ذهنی شان پرداخت. در آموزه های دینی آمده است که به فرزندان خود اسب سواری، شنا و تیراندازی آموزش دهید. حضرت علی علیه السلام با تأکید بر آشنا سازی کودکان با آداب و روش های مفیدی که در زندگی به کار می آید، یادآور می شود که فرزندان شما برای دوره ای غیر از زمان شما باید آماده و مهیای فعالیت شوند. لازمه زندگی اجتماعی سالم و پربار، شخصیتی پرورش یافته با آمادگی روانی، برخوردار از مهارت های اجتماعی و با اعتماد به نفس بالاست که در صورت توجه دقیق به تمام ابعاد شخصیت کودک می توان به چنین هدفی دست یافت. زمانی که نیازهای زیستی و عاطفی کودک به طور کامل تأمین شود، زمینه کنج کاوی و فعالیت های ذهنی و عملی بیشتر، برای او فراهم می آید.

اهمیت دادن به پرسش های جست وجوگرانه کودکان و پرورش قدرت تخیل آنان، امری بسیار ضروری در جهت رشد ذهنی و پایه ریزی متعادل شخصیت آنان است. بیان پاسخ های ساده و روشن به ابهامات ذهنی کودکان، قصه گویی یا خواندن داستان های ساده و آموزنده یا مشارکت دادن آنها به حل مسائل خانواده، از جمله روش هایی است که در پرورش ذهنی کودک مؤثر است.

ادامه نوشته

اشک بقیع در شعاع خورشید حقایق

اشک بقیع در شعاع خورشید حقایق

(به مناسبت شهادت امام جعفر صادق علیه السلام)

نویسنده: مصطفی سلیمانی

مختصری از زندگانى‌

حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ عليه‌ السلام‌ رئيس‌ مذهب‌ جعفرى‌(شيعه‌) در روز 17 ربيع‌ الاول‌ سال‌ 83 هجرى‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود.
پدرش‌ امام‌ محمد باقر(ع‌) و مادرش‌ "ام‌ فروه‌" دختر قاسم‌ بن‌ محمد بن‌ ابى‌ بكر مى‌باشد.
كنيه‌ آن‌ حضرت‌: "ابو عبدالله‌" و لقبش‌ "صادق‌" است‌. حضرت‌ صادق‌ تا سن‌ 12 سالگى‌ معاصر جد گراميش‌ حضرت‌ سجاد بود و مسلما تربيت اوليه‌ او تحت‌ نظر آن‌ بزرگوار صورت‌ گرفته‌ و امام(ع‌) از خرمن‌ دانش‌ جدش‌ خوشه‌چينى‌ كرده‌ است‌.
پس‌ از رحلت‌ امام‌ چهارم‌ مدت‌ 19 سال‌ نيز در خدمت‌ پدر بزرگوارش‌ امام‌ محمد باقر(ع‌) زندگى‌ كرد و با اين‌ ترتيب‌ 31 سال‌ از دوران‌ عمر خود را در خدمت‌ جد و پدر بزرگوار خود كه‌ هر يك‌ از آنان‌ در زمان‌ خويش‌ حجت‌ خدا بودند، و از مبدأ فيض‌ كسب‌ نور مى‌نمودند گذرانيد.
بنابراين‌ صرف‌ نظر از جنبه‌ الهى‌ و افاضات‌ رحمانى‌ كه‌ هر امامى‌ آن‌ را دار مى‌باشد، بهره‌مندى‌ از محضر پدر و جد بزرگوارش‌ موجب‌ شد كه‌ آن‌ حضرت‌ با استعداد ذاتى‌ و شم‌ علمى‌ و ذكاوت‌ بسيار، به‌ حد كمال‌ علم‌ و ادب‌ رسيد و در عصر خود بزرگترين‌ قهرمان‌ علم‌ و دانش‌ گرديد.
پس‌ از درگذشت‌ پدر بزرگوارش‌ 34 سال‌ نيز دوره‌ امامت‌ او بود كه‌ در اين‌ مدت‌ "مكتب‌ جعفرى‌" را پايه‌ريزى‌ فرمود و موجب‌ بازسازى‌ و زنده‌ نگهداشتن‌ شريعت‌ محمدى‌ ( ص‌ ) گرديد.
زندگى‌ پر بار امام‌ جعفر صادق‌(ع‌) مصادف‌ بود با خلافت‌ پنج‌ نفر از بنى‌ اميه‌(هشام‌ بن‌ عبدالملك‌ - وليد بن‌ يزيد - يزيد بن‌ وليد - ابراهيم‌ بن‌ وليد - مروان‌ حمار) كه‌ هر يك‌ به‌ نحوى‌ موجب‌ تألم‌ و تأثر و كدورت‌ روح‌ بلند امام‌ معصوم‌(ع‌) را فراهم‌ مى‌كرده‌اند، و دو نفر از خلفاى‌ عباسى‌(سفاح‌ و منصور) نيز در زمان‌ امام‌(ع‌) مسند خلافت‌ را تصاحب‌ كردند و نشان‌ دادند كه‌ در بيداد و ستم‌ بر امويان‌ پيشى‌ گرفته‌اند، چنانكه‌ امام‌ صادق‌(ع‌) در 10 سال‌ آخر عمر شريفش‌ در ناامنى‌ و ناراحتى‌ بيشترى‌ بسر مى‌برد.

مذهب جعفری

آنكه در اخبار فقه شيعه تتبع كند خواهد ديد روايتهاى رسيده از امام صادق(ع) در مسائل مختلف فقهى و كلامى مجموعه‏اى گسترده و متنوع است و براى همين است كه مذهب شيعه را مذهب جعفرى خوانده‏اند. گشايشى كه در آغاز دهه سوم سده دوم هجرى پديد آمد موجب شد مردم آزادانه‏تر به امام صادق(ع) روى آورند و گشودن مشكلات فقهى و غير فقهى را از او بخواهند.

ابن حجر در باره حضرتش نوشته است: مردم از علم او چندان نقل كردند كه آوازه آن به همه شهرها رسيد. امامان بزرگ چون يحيى بن سعيد، ابن جريح، مالك، سفيان بن عيينه، سفيان ثورى، ابو حنيفه، شعبه و ايوب سختيانى از او روايت كرده‏اند.[الصواعق المحرقه، ص 201]

دانشمندان از هيچ يك از اهل بيت رسول خدا به مقدار آنچه از ابو عبد الله روايت دارند نقل نكرده‏اند، و هيچ يك از آنان متعلمان و شاگردانى به اندازه شاگردان او نداشته‏اند، و روايات هيچ يك از آنان برابر با روايتهاى رسيده از او نيست. اصحاب حديث نام راويان از او را چهار هزار تن نوشته‏اند. نشانه آشكار امامت او خردها را حيران مى‏كند و زبان مخالفان را از طعن و شبهت لال مى‏سازد.[كشف الغمه، ج 2، ص 166]

ذهبى از ابو حنيفه آورده است: فقيه‏تر از جعفر بن محمد نديدم.[تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 166]

و چنان كه نوشته شد، مالك گفته است از فضل و علم و پارسايى از اوبرتر نديده است. سخن مالك بن انس كه يكى از چهار پيشواى مذهبهاى اهل سنت و جماعت است در باره امام صادق(ع) نوشته شد، ابو حنيفه را نيز با آن حضرت ديدار يا ديدارها بوده است.

برخى وصيتهاى امام براى شيعيان

1- وصيت امام به حمران بن اعين:

اى حمران! در زندگى خود، به اشخاص پائين‏تر از خود (در مکنت و دارائى) نظر کن و به مردمى که در توانائى مالى از تو بالاترند نگاه نکن؛ چون در اين صورت است که به قسمت و بهره خود قانع و راضى خواهى بود و بدين وسيله، به بهره بيشترى از سوى پروردگارت دست خواهى يافت.
و بدان که عمل و عبادت اندک ولى دائم و پيوسته که بر مبناى يقين باشد نزد خداوند با ارزشتر از عمل و عبادت زيادى است که براساس يقين نباشد. و بدان که هيچ ورع و تقوائى، برتر از اجتناب از حرامهاى الهى و خوددارى از آزار مؤمنان و غيبت ايشان نيست. و هيچ زندگى اى گواراتر از خوش اخلاقى و هيچ مالى سودمندتر از قناعت به کفاف، و هيچ جهلى مضرتر از عجب و خودپسندى نمى‏باشد.

2- وصيت امام به جميل بن دراج:

بهترين شما ،سخاوتمندان شماست و بدترين شما بخيلان و تنگ نظران شماست. و از عمده‏ترين کارهاى شايسته، نيکى و احسان به برادران دينى و کوشش در رفع نيازمنديهاى ايشان است که بدين وسيله دماغ شيطان به خاک ماليده مى‏شود و انسان از شعله آتش محفوظ مى‏ماند و وارد بهشت مى‏شود. اى جميل! اين سخن مرا به ياران و اصحاب نيکوکارت برسان.
جميل پرسيد: فدايت شوم، اصحاب نيکوکار من کيستند؟
امام فرمود: آنان که هم در سختى و هم در رفاه به برادران دينى خود نيکى و احسان مى‏کنند. اى جميل! انجام چنين کارى براى شخص دارا، آسان است.
خداوند عزوجل شخص نادار را در اين زمينه ستوده است آنجا که فرمود: «و يؤثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصة و من يوق شُحّ نفسه فأولئک هم المفلحون»[صفحاتى از زندگانى امام جعفر صادق(ع)، مظفر، ص 391-395]

خلق‌ و خوى‌ حضرت‌

ادامه نوشته

اختلاف و فساد اخلاقى؛ منشأ غروب آفتاب اسلام در آندلس

اختلاف و فساد اخلاقى

منشأ غروب آفتاب اسلام در آندلس

(به مناسبت سالروز فتح آندلس به دست مسلمانان 21 شوال 92 ه.ق) 

نویسنده: مصطفی سلیمانی

در آمد

تاریخ پر ماجرای کشورهای اسلامی در طول ۱۴ قرن، حوادث گوناگون و رویدادهای تلخ و شیرین بسیاری را ضبط نموده است.

امّا کمتر حادثه‌ای همانند سرنوشت شوم کشور زیبای «اندلس»، تکان دهنده و عبرت‌انگیز می‌باشد. بی‌جهت نیست با آن‌که قرن‌ها از آن تاریخ می‌گذرد، هنوز هم خاطره سرگذشت اندلس زنده باقی مانده است.

مسلمانان عرب و بربرهاي شمال افريقا در سال 92 هجري تحت فرماندهي سردار نامي، «طارق بن زياد»، که خود از قوم سلحشور بربر و يکي از افسران لايق موسي بن نصير، فرمانرواي آفريقا بود با 12 هزار سپاهي از تنگۀ ميان مراکش و اسپانيا که امروز به نام وي معروف به جبل الطارق است گذشت و در اندک زماني سراسر اسپانيا را که شامل کشور پرتغال کنوني هم بود فتح کرد.[ تاريخ فتوحات اسلامي و اروپا، شكيب ارسلان، ترجمه علي دواني، ص 45 و 46]

«دکتر گوستاولوبون» شرق شناس بر جسته با اشاره به این که  این فتح با نهایت ‏سرعت انجام گرفت، تاکید کرده است: تمام شهرهاى بزرگ دروازه‏ها را به روى این سپاه گشودند، و شهرهایی چون  قرطبه، مالقه، غرناطه، طلیطله بدون مزاحمت فتح شد و به تصرف مسلمین در آمد. هنوز نیز برخی از آثار اسلامی در اسپانیا و منطقه بالکان دیده می شود.
 برخی عناصر فرهنگی موجود دراین منطقه اروپایی از جمله موسیقی آن بی شباهت به موسیقی کشور های عربی نیست. در تاریخ فتح اندلس آمده است که وقتی سپاه مسلمانان تحت فرماندهی طارق از دریا گذ شت وپای بر خشکی نهاد، به دستور طارق، تمام کشتی ها را ازبین بردند، وی سپس خطاب به سربازان مسلمان گفت: اکنون پشت سر شما دریا ست و پیش رو نیز دشمن قرار دارد لذا بازگشتی متصور نیست، تنها راه نجات جهاد است برای پیروزی. و سرانجام نیز مسلمانان پیروز شدند و تمدن درخشانی را در قلب اروپای عقب مانده آن روز بنیان نهاد ند که کمک شایان توجهی به اروپاییان در رنسانس کرد.

اوضاع جغرافيايي و وضعيت سياسي اسپانيا قبل از ورود اسلام

در جنوب غربي اروپا ناحيه‌اي است كه درياي مديترانه از جنوب و شرق، اقيانوس اطلس از غرب و خليج بيسكاي از شمال، آن را احاطه كرده است و به آن شبه جزيره ايبري[Ibria ] مي‌گويد و از كوهستاني‌ترين مناطق قاره اروپاست. و در زيبايي به «بهشت روي زمين» معروف شده است.

در افسانه‌ها گفته‌اند که در آغاز خلقت که خدای متعال، نیک و بد را در میان کشورها تقسیم می‌کرد، هر کشوری می‌توانست پنج چیز بخواهد تا به وی داده شود؛ اندلس هم پنج چیز تقاضا کرد:

آسمانی صاف و روشن، دریایی قشنگ و پر از ماهی، میوه‌هایی شیرین و زنانی خوب. این چهار آرزویش برآورده شد، اما خواسته پنجم او که «دولتی خوب» باشد، رد شد؛ چون در آن صورت، بهشت که نباید در این جهان باشد، روی زمین به وجود می‌آمد.[تاریخ حکومت مسلمین، ص ۲۰۴]

پس از فتح این سرزمینها توسط مسلمانان، آن را به نام اندلس خواندند و این نام برگرفته از کلمه‌ی فندلسیا است که به اقوام ساکن در جنوب اسپانیا اطلاق می‌شد. لذا پس از این هرگاه نام ایبریه و یا اندلس و یا اسپانیا ذکر شد، تمامی سرزمین اسپانیای امروزی و پرتغال و جنوب فرانسه، مد نظر است.

موقیت جغرافیایی اسپانیا و وجود موانع طبیعی مانند کوه ها و رودها و جنگلهای انبوه، باعث شده بود تا جنگ و پیکار در چنین محیطی بسیار مشکلتر و سخت تر از سایر جنگها باشد به طوری که در نگاه اول، دست یافتن به چنین سرزمینی از طریق لشکرشی، غیر ممکن به نظر می‌رسد.
پس از انحطاط روم اين سرزمين رو به افول نهاد و با تسلط وحشيان «ويزيگت» بر اسپانيا مردم در فشار شديدي از نظر اقتصادي، اجتماعي و مذهبي قرار گرفتند. اسفباتر از اين زماني بود كه اربابان كليسا دست در دست حاكمان به اين ظلم افزودند و به فشارها به اسم مذهب بر مردم تحميل گرديد.[ر.ك: تمدن اسلام و عرب، گوستاو لوبون، ترجمه محمد تقي فخر داعي گيلاني]
به اين ترتيب مردم به دنبال دريچه‌اي بودند كه با نسيم آزادي و عدالت، جسم و روح رنجورشان را نوازش دهد. شنيدن آوازه حكومت اسلامي ـ كه در فاصله نه چندان دور استقرار داشت ـ بذر اميد به آزادي را در دلهايشان افشاند و آنان نيز با دعوت مسلمانان براي آمدن به سرزمينشان، اين اميد را باور كردند.[ر.ك: روح القوانين، منتسكيو، ترجمه علي اكبر مهتدي، ص 785، و اسپانياي اسلامي، مونتگومري وات، ترجمه محمدعلي طالقاني، ص 11 و 12]
پيروزي سپاه اسلام را در اين جنگ بي‌شك بايد از نيروي ايمان و شجاعت آنان دانست، هر چند عوامل ديگر از داخل شبه جزيره اين فتح را ياري كردند،‌مانند وضعيت سياسي ـ اجتماعي حاكم بر جامعه و مردم.
پيام اسلام و عملكرد مسلمانان (نرمخويي و مدارا و عدالت مداري) مردم خيلي راحت مسيحيت تحريف شده را رها كردند و به اسلام گرويدند.

سلسله هاي حاكم در آندلس

بزرگان فرموده‏اند: «آخرُ ما يخْرُجُ مِن رئوس الصديقين حبُ الرياسة» آخرين چيزى كه از دل مؤمن خارج مى‏شود، حُبّ رياست است.[ شرح نهج‏البلاغۀ ابن ابى‏الحديد، ج 2، ص 181] تاريخ گواه است كه چه خون‏هايى به خاطر مقام خواهى برخى از خواص و سران ملّت‏ها، ريخته شد و چه آبروهايى كه بدان جهت، پايمال شد. شكست تلخ اندلس داستان درد و اندوه مردمانى است كه هر چه كشيده‏اند، از دست حاكمان بى‏لياقت دنياپرست و مقام‏طلب و خودخواهى بوده است كه به خاطر چند روز رياست زودگذر، امّتى را در سوگ نشاندند.

حكومت مسلمانان در آندلس، از زمان فتح آن تا شكست كامل حكومت اسلامي در «غرناطه» راه مي‌توان به دوره‌هاي زير تقسيم كرد:
1- اندلس جزيي از حكومت شام:
در اين دوره كه از فتح اندلس و تأسيس حكومت اسلامي در آن (92 هـ) آغاز مي‌شود و در سال 138 هـ .ق به پايان مي‌رسد، اندلس زير نظر حكومت بني اميه در شام بود و فرمانروايش گامي مستقيم از شام و زماني به واسطه حاكم شمال آفريقا ـ كه خود جزيي از حكومت اموي شام بود ـ انتخاب مي‌شدند.
2- حكومت مستقل بني اميه در اندلس:
در سال 132 هـ .ق بني عباس قدرت را به دست گرفنتد و لذا يكي از افراد خاندان اموي به نام عبدالرحمن بن معاويه از راه آفريقا وارد اندلس شد و حكومت مستقل اموي اندلس را در سال 138 هـ .ق بنياد نهاد. اين حكومت تا سال 422 هـ .ق ادامه داشت.[اندلس يا تاريخ حكومت مسلمين در اروپا، ص 42 ـ 95]
3- ملوك الطوايفي اوّل:
پس از نمايان گشتن سستي و بي‌لياقتي كه در زواياي حكومت اموي اندلس رسوخ كرده بود، از نخستين سالها قرن پنجم هجري حكومتهاي مستقل در نقاط مختلف، پي در پي ظهور كردند و در مجموع 26 حكومت مستقل بوجود آمدند كه هر يك براي گسترش قلمرو خود با همسايگانش درگير بود. براي دستيابي به مقصود خويش به مسيحيان شمال باج مي‌داد تا همكاري آنان را جلب كند و البته آنان هم از فرصت استفاده كرده، و چون مار زخم خورده عقده شكستهاي چند ساله را از دل گشودند و انتقامهاي سختي گرفتند.[همان، ص 113 ـ 114]
4- مرابطين:
پيروان عبدالله بن ياسين بودند كه در جنگ با مسيحيان و ديگر حكومت‌ها پيروزي بدست آورند.
5- ملوك الطوايفي دوّم:
با سست شدن پايه‌هاي حكومت مرابطين در اواخر دوره فرمانروايي آنها دوباره دولتهاي مستقل و كوچك قد علم كردند و آهنگ جدايي نواختند.
6- موحدون:
اين سلسله كه در شمال افريقا پايه گذاري گرديده بود در سال 541 هـ .ق وارد شبه جزيره ايبري شد و با شكست مرابطين و ديگر دولتهاي كوچك، حكومت را به دست گرفت و در طول 127 سال تسلط اندلس را به آرامش نسبي رساند.[همان، ص 161 ـ 164]
7- ملوك الطوايفي سوّم:
با شكست موحدون از مسيحيان و تضعيف دولت مركزي براي بار سوّم دولتهاي كوچك در گوشه و كنار اندلس سر بر آوردند كه به رقابت با هم پرداختند اين بهترين فرصت را براي پادشاهان مسيحي فراهم كرد تا ضربه نهايي را بر پيكر حكومت اسلامي در اندلس وارد سازند، به طوري كه در پايان قرن هفتم هجري تنها «غرناطه» به عنوان آخرين دژ اسلام در اندلس باقي ماند و آن هم در سال 897 هـ .ق پرونده‌اش بسته شد.[همان، ص 194 ـ 198] و بدين ترتيب اندلس اسلامي از اوج تمدن به ورطه جهل و بي‌خبري و ويراني سقوط كرد و از قافله دانش و تمدن قرنها فاصله گرفت.[تمدن اسلام و عرب، شكيب ارسلان، ص 343]

ادامه نوشته

اصول تربیتی کودک زیر 7 سال

اصول تربیتی کودک زیر 7 سال

تهیه و تنظیم: مصطفی سلیمانی

 

عدد هفت، یکی از اصول تربیت

هر مرحله زندگی ،اقتضای رفتار متناسب همان مرحله را دارد،بی حکمت نیست که بزرگان گفته اند:

هفت سال اول:
در هفت سال اول زندگی، بچه باید آقایی کند، یعنی هر کار خواست برایش انجام بدهد (صبرکن نوبت تو هم می‌شود.) بعضی‌ها از بچه‌های کوچک انتظارات بزرگ دارند در حالی‌که اساساً در این دوران هنوز چیزهایی مثل حس نظم و فرمانبرداری در وجودش شکل نگرفته. بی‌جهت نگفته‌اند که چون سر و کار تو با کودک افتاد، پس زبان کودکی باید گشاد. تربیت جایش در هفت سال دوم است.

هفت سال دوم:
هفت سال دوم جای تو و او عوض می‌شود و حالا هر کاری تو بگویی برایت می‌کند. هفت سال دوم زمان تربیت و آموزش فرزند است که باید خیلی روی او سرمایه‌گذاری زیادی کنی. هم وقت بگذاری هم جدیت کنی. مبادا آن را ساده بگیری. در آینده هر چه بشود، حاصل بذری است که در این هفت سال کاشته‌ای. 

هفت سال سوم:
هفت سال سوم هم می‌شود دستیارت. آن آموزش و تربیت هفت سال قبل فرزندت در این مدت کامل می‌شود. در واقع این مرحله، مرحله کار آموزشی در زندگی است پس باید به نقش خودت و او توجه کنید . حالا او وارد اجتماع می شود و شما می توانید از دیدن او لذت ببرید و به او افتخار کنید .

ادامه نوشته

سوالات پاسخ داده شده توسط حقیر

لینک سوالات متنوع

http://up.vatandownload.com/images/0tr5txhi3u4vdzo0o8y.jpg

▬ آثار مخرب موسیقی بر روح انسان (56714)
▬ خودکشی به خاطر مشکلات زندگی (74547)
▬ خودکشی و رحمت پروردگار (53115)
▬ نحوۀ ازدواج معصومین علیهم السلام (71749)
▬ اصول سكس یا روابط زناشویی در اسلام (262هادی)
▬ چادر؛ مانع آزادی و پیشرفت! (71716)
▬ خواندن نماز و دیدن فیلم سوپر یا سکسی (75154)
▬ معرفی وبلاگ دیگرم
▬ تأثیر گذاری در دوستان (سوال مطرح شده از خانم مرجان)
▬ ازدواج و مانع نزدیکی به خدا! (58321)
▬ وظیفه انسان در خانواده غیر مذهبی (74544)
▬ جادو و سحر در زندگی (74323)
▬ ترغیب همسر به نماز (74898)
▬ گوش دادن آهنگ غیر مجاز (73118)
▬ نگاه منفی به حجاب (52656)
▬ مشکلات ازدواج و ابتلاء به مسایل جنسی (51152)
▬ ارتباط با نامحرم از طریق پیام کوتاه (52317)
▬ نقش تربیت در سرنوشت افراد (69614)
▬ سن ازدواج از دیدگاه اسلام (67965)
▬ رابطه با زن شوهر دار (69448)
▬ ازدواج با طلبه (69875)
▬ داشتن چهره نورانی (62948)
▬ تعریف دورۀ نامزدی (63026)
▬ شکستن توبه (61098)
▬ فواید سحر خیزی (60769)
▬ وابستگی شدید به دیگران (53531)
▬ درمان عصبانیت بر فرزندان (53086)
▬ رابطه نامشروع قبل از ازدواج (53014)
▬ عشق مجازی پلی برای رسیدن به حقیقت (53002)
▬ فلسفه «فراشمولی» (تعمیم) در دعا (51990)

فتح مکه با شعار رحمت

فتح مکه با شعار رحمت

(به مناسبت سالروز فتح مكه معظمه در سال هشتم هجری)

نویسنده: مصطفی سلیمانی

عكس هاي مكه مكرمه از ديروز تا امروز

در آمد

از مهمترین حوادث تاریخ صدر اسلام، جریان «فتح مکه» در سال هشتم هجرت[ابن هشام، السیرة النبویة، ج4، ص24]می­باشد که نقطه عطفی در تاریخ اسلام به شمار می­رود. این فتح بزرگ كه ریشه­های آن را باید در صلح حدیبیه جستجو نمود، بیست و دو ماه بعد از آن صلح سرنوشت­ساز اتفاق افتاد.[واقدی، محمد بن سعد؛ طبقات الكبری، ج2، ص102] بر پایه این صلح هر قبیله­ای می توانست در عهد و پیمان محمد(ص) و یا قریش باشد. بر این اساس پس از امضاء صلح­نامه، خزاعیانِ حاضر در جلسه خود را در عهد و پیمان پیامبر(ص) دانستند. آنان پیش از اسلام نیز از هم­پیمانان بنی­هاشم به شمار می­رفتند. طایفه بنی­بکر از(کنانیان قریش) نیز پیمان خود را با قریشیان اعلام کردند.

نقض پیمان حدیبیه توسط مشرکان:

صلح نامۀ حدیبیه، در سال ششم هجری میان پیامبر اسلام و نمایندۀ مشرکان امضاء شد. این پیمان، با توجه به آثار و نتایج درخشانش، پیروزی به شمار می آمد، چنانکه سورۀ فتح در بازگشت از حدیبیه، بر پیامبر نازل شد[طبقات الکبری، ج2، ص104] و در آغاز این سوره، چنین آمده است: «انا فتحنا لک فتحاً مبیناً».[سورۀ فتح، آیۀ1] و خداوند، این صلح را فتح آشکار اعلام کرد و در ادامه، با ابراز رضایت از بیعت کنندگان با پیامبر در حدیبیه –که به بیعت رضوان شهرت یافت-، پاداش آنان را «فتح قریب» دانسته است.[پیامبر أعظم، سیره و تاریخ، پرسش ها و پاسخهای دانشجویی، شمارۀ 24، ص121]

پیامبر و پیروان ایشان به مواد این قرارداد پایبند و وفادار بودند تا آنکه در این سال قرارداد حدیبه به وسیله قریشیان نقض شد و بدین صورت این قرارداد از اعتبار ساقط شد و زمینه برای فتح مکه آماده گردید. واقعه از این قراراست که پس از انعقاد قرارداد حدیبیه در سال ششم هجرت قبیلۀ خزاعه به پیمان پیامبر درآمدند و قبیلة «بنی‌بکر بن کلاب» که هم مرز خزاعه و از دشمنان دیرینۀ آنان بودند با قریش هم پیمان شدند. میان بنی‌بکر و خزاعه از زمان جاهلیت عداوت‌های بسیاری بر جای مانده بود. درسال هشتم نیز در میان آنان درگیری به وجود آمد. به این صورت که بنی‌بکر شبانگاهی در نزدیکی مکه وکنار آبی به نام «وتیر» بر خزاعه حمله کردند و جمعی را کشتند قریش در این جنگ هم پیمان خود یعنی قبیلۀ‌ بنی‌بکر را علیه خزاعه یاری نمود و آنان را تجهیز و تسلیح کرد و حتی برخی از قریشیان چون صفوان بن امیه و عکرمة بن ابی جهل و سهیل بن عمرو شبانه به یاری بنی‌بکر آمدند تا آنکه کسی آنان را نشاسد. و بدین طریق صلح حدیبه از جانب قریش زیر پا نهاده شد چراکه قریشیان علیه هم پیمانان مسلمین به توطئه پرداخته بودند.

ادامه نوشته

به مناسبت شب قدر(ایستگاه بهشت)

تهیه تنظیم: مصطفی سلیمانی

 

ایستگاه بهشت

(قطاری که به مقصد خدا می رفت)

قطاری که به مقصد خدا می رفت٬ أندکی در ايستگاه دنيا توقف کرد و پيامبر رو به جهان کرد و گفت: مقصد ما خداست، کيست که با ما سفر کند؟ کيست که رنج و عشق توأمان بخواهد؟ کيست که باور کند دنيا ايستگاهی است تنها برای گذشتن؟
قرن ها گذشت اما از بيشمار آدميان جز اندکی بر آن قطار سوار نشدند.
از جهان تا خدا هزار ايستگاه بود. در هر ايستگاه که قطار می ايستاد٬ کسی کم می شد. قطار می گذشت و سبک می شد. زيرا سبکی قانون راه خداست.
قطاری که به مقصد خدا می رفت٬ به ايستگاه بهشت رسيد. پيامبر گفت: ‌اينجا بهشت است. مسافران بهشتی پياده شوند. اما اينجا ايستگاه آخرين نيست.
مسافرانی که پياده شدند٬ بهشتی شدند. اما اندکی باز هم ماندند٬ قطار دوباره راه افتاد و بهشت جا ماند. آنگاه خدا رو به مسافرانش کرد و گفت: دورو بر شما٬ راز من همين بود. آن که مرا می خواهد
، در ايستگاه بهشت پياده نخواهد شد.
و آن هنگام که قطار به ايستگاه آخر رسيد٬ ديگر نه قطاری بود و نه مسافری.

 

داستانک

(شب قدر، شب آشتی)

کرم ابریشم، دلش از دنیا گرفته بودهر طرف که نگاه می کرد آدمهایی رو می دید که دارن گناه می کنن. دروغ می گن. همدیگه رو فریب می دن. اسمهای بدی روی هم می ذارن و همدیگه رو مسخره می کنن.

از دود و سیاهی گناهای آدما، مزرعه سر سبز کوچیکی که کرم ابریشم توش زندگی می کرد تیره و تار شده بود .

کرم ابریشم دیگه دلش نمی خواست تودنیایی به این زشتی و تاریکی نفس بکشه با یه دل شکسته شروع کرد به تنیدن یه پیله دور خودش و کم کم خودشو توی پیله مخفی کرد .

دیگه از توی پیله، دنیای آدما پیدا نبود. کرم ابریشم توی پیله، به مناجات با خدامشغول شد. با هر تسبیحی که می گفت چهرش قشنگتر، و پیلش پر از نور و صفا می شد .کرم ابریشم، زیباتر و زیبا تر شد آنقدر زیبا شد که دیگه از اون کرم اولیه، اثری دیده نمی شد، اون تبدیل به یه پروانه خیلی خیلی قشنگ شده بود .حالا وقتش رسیده بود که پیله اطراف خودشو پاره کنه و بیرون بیاد و پر بزنه تو آسمون. اما کرم ابریشم هیچ علاقه ای به این کارنداشت. با خودش فکر می کرد اگه بیادتو دنیایی که همه توش گناه می کنن و حرفای بد می زنن و کارای بد می کنن، زشت و سیاه می شه و همه زیبایی هاش از بین می ره. به خاطر همین توی پیلش موند و بیرون نیومد .

سنجاقکی که نزدیک پیله زندگی می کرد و منتظر تولد پروانه از پیله ابریشم بود، دیگه حسابی خسته شده بود اومد جلو و می خواست با دستای خودش پیله رو باز کنه .فکر کرد شاید پروانه توی پیلش مشکلی داره که بیرون نمی یاد. سنجاقک با انگشتش زد به پیله ابریشم و گفت: پروانه خانم، پروانه خانم .

پروانه با تعجب گفت بله، شما کی هستید؟ سنجاقک گفت من همسایه شما هستم الان وقتشه که شما از پیلتون بیرون بیایید من خیلی وقته که منتظرتون هستم .پروانه گفت ولی من دوست ندارم دنیای آدمایگناهکار و ببینم. دلم می خواد همین جا بمونم .

سنجاقک گفت اتفاقا همین حالا باید بیایی بیرون و ببینی که دنیای آدما چقدر قشنگشده. پروانه گفت مگه چه اتفاقی افتاده؟

سنجاقک گفت مگه خبر نداری دیشب شب قدر بود. زمین و آسمون نور بارون بود. دیشب خیلی از آدما توبه کردن. خیلی ها به خاطرگناهانشون گریه کردن و قول دادن که جبران کنن .

خدا هزاران هزار  نفر رو بخشید. دعای خیلی ها رو قبول کرد و برای خیلی ها جایزه های خوب گذاشت تا توی طول سال بهشون بده. دیشب مثل بارون از طرف خدا روی سر آدما چیزای خوب می بارید. تازه دیشب اثری از شیطون و لشکر خرابکارش نبود. گمونم شیطون توی زندون فرشته هاست و راه فراری نداره. وای دیشب چه شبی بود. خیلی جات خالی بود .

پروانه با عجله پیلشو پاره کرد و سرشو از پیله بیرون کرد. نور خورشید توی صورت پروانه تابید پروانه لبخندی زیبا زد و گفت چقدر دنیا امروز قشنگه ولی حیف که من دیشب  نبودم.

سنجاقک پروانه رو تو آغوش گرفت و گفت هنوز شب بیست و سوم ماه رمضان مونده. شب بیست سوم از دیشب هم قشنگتر و بهتره...

طفل درگاه

(مناجات کودکانه)

http://www.salmanpress.ir/files/fa/news/1390/8/17/404_555.jpg

یا ربّ !وقتی تو را « رب » می خوانم احساس کودکانه ای دارم! گویا خود را کودکی می بینم که مادرش را صدا می زند و مثل همه کودکان که در پیش پدر و مادر احساس امنیت می کنند، ذکر «یا رب» اطمینان خاطرم می دهد! یا رب! این احساس امنیت کودکانه را تا کهولت برایم ماندگار بگذار تا با ذکر «یا رب» همیشه خود را در کنارت احساس کنم !

یا ربّ !همه کودکان تصور می کنند هر چه بخواهند پدر و مادر برایشان فراهم می کند. حتی یکی می گفت کودکی را دیده که به گدایی سفارش می کرد «اگه پول نداری برو از مامانت بگیر!!». یا رب! چنین اعتماد کودکانه ای نسبت به خودت را به من عطا کن تا همیشه برای هر حاجتی به سراغ تو بیایم و تنها به چشمه فضل و کرم تو چشم داشت داشته باشم !

یاربّ !کودکان وقتی قهر می کنند جدی نیست! همیشه آنها کنار در خانه می ایستند تا پدر و مادر بیایند و دستی بر سرشان بکشند و دوباره آنها را به خانه برگردانند! یا رب! وقتی من نیز از روی جهالت از تو بریدم؛ قهر مرا جدی نگیر و مرا توفیق توبه و بازگشت عطا کن! گو اینکه خودت فرموده ای: «ثم تاب الله لیتوبوا» یعنی اول تو به سوی گنهکاران می روی و سپس آنها توفیق توبه و بازگشت پیدا می کنند !

یا ربّ !کودکان برای جلب محبت پدر و مادر گریه می کنند تا نظر آنها را به سوی خود جلب کنند! یا رب! توفیق ده همیشه چشمانم اشکبار باشد چرا که می دانم چشمان اشک بار و دل شکسته بندگان مؤمنت را بسیار دوست می داری و به آن مباهات می کنی !

یا ربّ !ذات پاکت از هر توصیفی منزه است و این سخنان را گفته های صادقانه بنده روسیاهت بشمار !

یا ربّ! اکنون طفل درگاهت خیال استغاثه دارد :

«یا ربِّ  یا ربِّ یا ربِّ »

دانستنیهایی از قرآن

(قدر، شبى ناشناخته)

 

سوره مبارکه قدر، شش ویژگى براى شب قدر می ‏شمارد:

۞ شب نزول قرآن است: (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ).

۞ این شب، شبى ناشناخته است و این ناشناختگى به دلیل عظمت آن شب است: ( وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ).

۞ شب قدر از هزار ماه بهتر است: (لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ).

۞ در این شب مبارک، ملائکه و روح با اجازه پروردگار عالمیان نازل مى‏شوند: (تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ) و روایات تصریح دارند که آنها بر قلب امام هر زمان نازل مى‏شوند.

۞ این نزول براى تحقق هر امرى است که در سوره «دخان» بدان اشاره رفت (مِنْ کُلِّ أَمْرٍ) و این نزول –که مساوى با رحمت خاصه الهى ‏بر مومنان شب زنده‌دار است– تا طلوع فجر ادامه دارد (سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ).

۞ شب قدر، شب تقدیر و اندازه‏گیرى است؛ زیرا در این سوره -که تنها پنج آیه دارد- سه بار «لیلة القدر» تکرار شده است و این نشانه اهتمام ویژه قرآن به مسئله اندازه‏گیرى در آن شب خاص است.

 

یک کاسه شیر

بیا کمی در این سیاه‌بخت‌ترین شهر تاریخ قدم بزنیم؛ در این «شب‌های روشن» بی‌قراری یتیمان کوفه که عوض آن یک کاسه شیر‌ ام‌کلثوم، کاسه‌ کاسه شیر آورده‌اند برای التیام عمیق‌ترین و کاری‌ترین زخم تاریخ که دین را در سوگ نشاند!
اینجا کوفه است، با آسمانی که در قرق بال کلاغان است و رویش ناز هیچ قاصدکی را تجربه نکرده است؛ با دیوارهایی بافته شده از خباثت و خیانت و با مردمی که دست‌های ناتنی‌شان از شانه‌هایی که جز تا شب و در شب نرفته‌اند، معلق‌ است. کوفه؛ کوچه کوچه نامرد، ناجوانمرد، نااصل می‌پروراند. کوچه کوچه کج‌بین و کج‌آیین و کج‌کردکار است، کوچه کوچه نفاق و ننگ است.
مردمی با زبانی تیز و کینه‌ای تازه، مردمی با نگاهی حقیرانه و پست که جز به خون راضی نمی‌شوند!
حالا شب از نیمه گذشته است و خانه ابوتراب در سکوتی سهمگین غم فراق پدر را عزاداری می‌کند. اهالی این خانه به سوگواری در سکوت خو گرفته‌اند که این خاندان، اهل سرزمین سوگ و سکوت‌اند...

 

ادامه نوشته

تجلّی بهشت خدا در زمین

 تجلّی بهشت خدا در زمین

(به مناسبت روز جهانی مسجد)

نویسنده: مصطفی سلیمانی

 

در برخی از روایات با تعبیری لطیف از مسجدها به عنوان بازار آخرت یاد شده یعنی همانگونه که بازار محل خرید و فروش و مبادله کالا و متاع دنیوی است مسجد نیز محل کسبامور معنوی و اسبابی است که در سرای آخرت دارای کاربرد است. در حدیثی رسول اکرم(ص) فرموده است: "المساجد سوق من السواق الاخرة قراها المغفرة و تحضتها الجنة"."مساجدبازاری از بازارهای آخرت است از کسانی که به آن وارد می‌شوند با مغفرت پذیرایمی‌شود و هدیه آنان بهشت است".

 

 

- درآمد و تاریخچۀ مسجد

سخن از طلوع اسلام و مطلع آن و فجر صادق آیین محمدی صلی الله علیه و آله و مرکزاشاعه آن یعنی مسجد است. مسجد مهمان خانه خدا در زمین، جایگاه نزول برکات و خیرات آسمانی، خانه راز و نیاز، عشق و محبت، صفا وصمیمیت، ایثار و رحمت، تجلی بهشت خدادرزمین و محل آرامش موحدان است.

زماني كه رسول خدا(ص( از مكّه به مدينه هجرت كرد و با استقبال پرشكوه اهل مدينه رو به رو شد، پيش از هر كار تصميم گرفت كه براي مسلمانان مركزي عمومي به نام «مسجد» بسازد تا براي انجام مراسم ديني و نماز و ياد خدا در آن جا گرد آيند. البته، مسجد تنها مركز پرستش خدا نبود، بلكه تمام معارف و احكام اسلامي در آنجا بيان مي‏شد. تا آغاز قرن چهارم هجري معمولاً مساجد جز پرستشگاه خداوند، جاي آموختن نيز بودند. حتّي گاهي مسجد مدينه به صورت يك مركز ادبي در مي‏آمد و سخن سرايان بزرگ عرب، كه سروده‏هايشان ارزشهاي اخلاقي و روش تربيتي اسلام سازگار بود، اشعار خود را در مسجد مي‏خواندند. امور قضايي و پرداختن به خصومات و اجراي حدود و به كيفر رسانيدن بزهكاران و جنايتكاران نيز در مسجد انجام مي‏گرفت و مسجد در آن روزها دادگاهي به تمام معنا بود.
همچنين، رسول خدا(ص)خطابه‏هاي آتشين خود را براي گسيل مردم به جهاد مبارزه با كفر و شرك در آن جا ايراد مي‏فرمود. از آن جا كه پيشرفت هر ملّت و گروهي وابسته به اتّفاق و يگانگي آنان است، اسلام دستور داد كه ملمانان نمازهاي پنج گانه را در مسجد به جماعت بخوانند و فقير وغني و وضيع و شريف و سياه و سفيد و... همه و همه دوشادوش هم گرد آيند و در صفي يگانه بايستند تا خودپسندي ها فرو ريزد و دلها به يكديگر راه يابند و ميانشان يگانگي و صميميّت پديد آيد و فقير از فقرش رنج نبرد و سياه از سياهي‏اش آزرده نشود و همه از حال هم آگاه كردند و به درد دل يكديگر برسند.

- اهتمام مسلمین و سیره نویسان به ثبت و ضبط مساجد

مسلمانان صدر اسلام و به تبع آنان سیره‌نویسان اسلامی اهتمام کامل خویش رابه کار برده و مساجدی را که به دست مبارک پیامبر(ص) و یاران صدیق آن حضرت در مناطق مختلف اعم از شهرها و روستاها و اردوگاهای جنگ و حتی در راهها و کوهستان های دور دست ساخته شده ثبت و ضبط نموده‌اند. در موارد زیادی مصلی و جایگاهای نماز آن حضرت را هم که عنوان مسجد نداشته است مشخص کرده‌اند با عنایت بر اینکه کتابهای سیره پیامبر(ص) معمولاً در قرن دوم هجری به بعد نوشته شده است، روشن می‌شود که مسلمانان صدر اسلام وبه خصوص اصحاب پیامبر(ص) و آل او تا چه میزان نسبت به این امر اهتمام داشته‌اند وبه گونه‌ای که سیره‌نویسان سالها بعد با مراجعه به آنان توانسته‌اند این مکانها رابطور مشخص در نوشته‌های خود ذکر کنند.

- فاصلۀ مساجد امروزتا مسجد نمونه اسلامی

ادامه نوشته

پرسش های متداول از بنده!

پرسش های متداول از بنده!

http://tajeresms.com/uploads/1295807275_anq.jpg

بهار مومنان

بهار مومنان

تهیه و تنظیم: مصطفی سلیمانی

 

۞ فریب روزه مردم را نخورید

امام صادق عليه ‏السلام فرمود:

لا تَغتَرّوا بِصَلاتِهِم وَلا بِصيامِهِم، فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَما لَهِجَ بِالصَّلاةِ وَالصَّومِ حَتّى لَو تَرَكَهُ استَوحَشَ ، وَلكِنِ اختَبِروهُم عِندَ صِدقِ الحَديثِ وأداءُ الأمانَةِ؛

فريب نماز و روزه مردم را نخوريد، زيرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مى كند كه اگر آنها را ترك گويد، احساس ترس مى كند، بلكه آنها را به راستگويى و امانتدارى بيازماييد.

(كافى، ج2، ص104، ح2)

۞ روزه آزمون اخلاص

امام على عليه السلام فرمود:

فرض الله ... الصيام ابتلاء لاخلاص الخلق‏؛

خداوند روزه را واجب كرد تا به وسيله آن اخلاص خلق را بيازمايد.

(نهج البلاغه، حكمت 252)

۞ روزه زكات بدن

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

لكل شيئى زكاة و زكاة الابدان الصيام؛

براى هر چيزى زكاتى است و زكات بدنها روزه است.

(الكافى، ج 4، ص 62، ح 3)

۞ روزه سپر آتش

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

الصوم جنة من النار؛

روزه سپر آتش (جهنم) است. «يعنى بواسطه روزه گرفتن انسان از آتش جهنم در امان خواهد بود.

(الكافى، ج 4، ص 162)

ادامه نوشته

تجلی بهشت خدا در زمین

 تجلی بهشت خدا در زمین

(به مناسبت روز جهانی مسجد)

نویسنده: مصطفی سلیمانی

در برخی از روایات با تعبیری لطیف از مسجدها به عنوان بازار آخرت یاد شده یعنی همان گونه که بازار محل خرید و فروش و مبادله کالا و متاع دنیوی است مسجد نیز محل کسب امور معنوی و اسبابی است که در سرای آخرت دارای کاربرد است. در حدیثی رسول اکرم(ص) فرموده است: "المساجد سوق من السواق الاخرة قراها المغفرة و تحضتها الجنة"."مساجد بازاری از بازارهای آخرت است از کسانی که به آن وارد می‌شوند با مغفرت پذیرای می‌شود و هدیه آنان بهشت است".

در آمد

سخن از طلوع اسلام و مطلع آن و فجر صادق آیین محمدی (صلی الله علیه و آله) و مرکز اشاعه آن یعنی مسجد است. مسجد مهمان خانه خدا در زمین، جایگاه نزول برکات و خیرات آسمانی، خانه راز و نیاز، عشق و محبت، صفا و صمیمیت، ایثار و رحمت، تجلی بهشت خدا در زمین و محل آرامش موحدان است.

زماني كه رسول خدا(ص) از مكّه به مدينه هجرت كرد و با استقبال پرشكوه اهل مدينه رو به رو شد، پيش از هر كار تصميم گرفت كه براي مسلمانان مركزي عمومي به نام «مسجد» بسازد تا براي انجام مراسم ديني و نماز و ياد خدا در آن جا گرد آيند. البته، مسجد تنها مركز پرستش خدا نبود، بلكه تمام معارف و احكام اسلامي در آن جا بيان مي‏شد. تا آغاز قرن چهارم هجري معمولاً مساجد جز پرستشگاه خداوند، جاي آموختن نيز بودند. حتّي گاهي مسجد مدينه به صورت يك مركز ادبي در مي‏آمد و سخن سرايان بزرگ عرب، كه سروده‏هايشان ارزشهاي اخلاقي و روش تربيتي اسلام سازگار بود، اشعار خود را در مسجد مي‏خواندند. امور قضايي و پرداختن به خصومات و اجراي حدود و به كيفر رسانيدن بزهكاران و جنايتكاران نيز در مسجد انجام مي‏گرفت و مسجد در آن روزها دادگاهي به تمام معنا بود.
همچنين، رسول خدا(ص) خطابه‏هاي آتشين خود را براي گسيل مردم به جهاد مبارزه با كفر و شرك در آن جا ايراد مي‏فرمود. از آن جا كه پيشرفت هر ملّت و گروهي وابسته به اتّفاق و يگانگي آنان است، اسلام دستور داد كه ملمانان نمازهاي پنج گانه را در مسجد به جماعت بخوانند و فقير و غني و وضيع و شريف و سياه و سفيد و... همه و همه دوشادوش هم گرد آيند و در صفي يگانه بايستند تا خودپسنديها فرو ريزد و دلها به يكديگر راه يابند و ميانشان يگانگي و صميميّت پديد آيد و فقير از فقرش رنج نبرد و سياه از سياهي‏اش آزرده نشود و همه از حال هم آگاه كردند و به درد دل يكديگر برسند.

- مهم ترین محور مسجد؛ امام جماعت

 آنچه از بررسی نقش مسجد در صدر اسلام به دست می‌آید، جامعیت مسجد در زمینه‌های عبادی، سیاسی، فرهنگی، آموزشی، نظامی، قضایی و اقتصادی بوده است و محور همه آنها امامت و پیشوایی در مسجد است که به عنوان مهمترین مسئله در ساختار و پیکره این مکان مقدس مطرح است.

امام جماعت متعهد و متخصص یکی از ارکان اساسی مسجد نمونه به شمار می رود.

مردم، امام جماعت را به عنوان آیینه تمام نمای خوبی ها و کرامت های انسانی و سمبل پاکی، صداقت، صفا، شجاعت، مروت، انسانیت، شکیبایی، ایثار و گذشت می شناسند از این رو حضور یک امام جماعت نمونه و برنامه ریزی از سوی وی برای برگزاری برنامه های آموزشی در مسجد در نمونه بودن مسجد تاثیر گذار است.

با توجه به مطالب فوق جایگاه و نقش مهم امام جماعت به عنوان اولین برنامه ریز، هم در تقویت بنیه دینی و مذهبی و هم به منظور بهره برداری مناسب و مفید از مسائل سیاسی، اجتماعی و ارتقای میزان آگاهی آحاد مردم، آشکار می شود.

به همین جهت است که در صدر اسلام مدیریت و امامت مسجدالنبی(ص) به عهده شخص پیامبر(ص) و در غیاب ایشان به عهده کسانی بوده است که به تشخیص آن بزرگوار صلاحیت امامت را داشته اند و توسط خود حضرت معرفی می شده اند.

ادامه نوشته

 راست قامتان جاودانه تاریخ

 

راست قامتان جاودانه تاریخ

 

((چهرۀ نفاق در شهادت شهدای مجلس شورای اسلامی))

 

مصطفی سلیمانی

اشاره:

یك هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جمعی از یاران صادق و وفادار امام (ره) و انقلاب كه از چهره‌های شناخته شده دوران طولانی مبارزه علیه طاغوت بودند و همواره با جمع همفكران درد آشنای خود تلاش سازنده‌ای برای ایجاد یك تشكل صد درصد اسلامی داشتند، در 30 بهمن 1357 ، موجودیت حزب جمهوری اسلامی ایران را اعلام نمودند و این حزب در مدت كوتاه فعالیت خود منشا تصمیمات بسیار مهم كشوری بود و از آنجایی كه نیروهای آن را همه افراد متعهد تشكیل می‌دادند خاری در چشم دشمنان اسلام بودند و به همین دلیل استكبار جهانی به فكر از میان برداشتن آنها توسط تعدادی از منافقین و مزدوران داخلی افتاد.

ادامه نوشته

اتفاقات و بیانات مهم امام خمینی (قدس سره) در سال 1363

اتفاقات و بیانات مهم امام خمینی (قدس سره) در سال 1363

مصطفی سلیمانی

1) منشأ بروز و صدور اختلاف و لزوم هوشیاری ملت در مقابل تفرقه افکنی ها

مخاطب: سخنرانی امام (ره) در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی

زمان: 9خرداد 1363/ 28 شعبان 1404- صحیفه امام، ج 18، ص475.

اختلاف و تفرقه از دیدگاه امام خمینی (ره)

از دید امام خمینی (ره) عوامل ایجاد کننده یا پدید آورنده نهضت همانا علت بقاء و یا استمرار آن است به گونه ای كه انحراف نهضت از اهداف خود منجر به آن می شود كه از انقلاب صرفاً نامش می ماند. از این رو است كه امام (ره) به عواملی اشاراتی دارند كه به بررسی بعضی از آن ها می پردازیم:

1. انحراف از ارزش های اسلامی و اخلاقی: امام خمینی (ره) بر این اعتقادند كه یكی از عوامل شكست انقلاب اسلامی، تقلیل اهداف نهضت به اهداف مادی، جایگزین شدن ضد ارزش ها به جای ارزش ها و اعتقادات، تحریف آرمان ها و ارزش ها و گرایش به راحت طلبی و تجمل گرایی است. امام خمینی ضمن هشدار در این ارتباط می فرمایند: «مگر این انقلاب برای این بوده است كه یك خانه ای به مردم بدهد، یك كسب و كاری برای مردم ایجاد بكند این انقلاب برای خدا بوده و برای اسلام.» [ صحیفه نور، ج13، ص 29]  به همین جهت امام (ره) غفلت از مقصد را مایه توقف نهضت می دانند. از سوی دیگر امام انحراف فرهنگی و اخلاقی را نیز از عوامل شكست انقلاب قلمداد نموده و معتقد بودند رواج شهوترانی و فساد اخلاقی در جامعه و بویژه در دانشگاه ها و نفوذ فرهنگ بیگانگان در جامعه، موجب آن می شود كه مردم از آرمان های انقلاب غفلت نمایند.

ادامه نوشته