آپاندیسِ قلم (APPENDIX ITEM)
فکر نو، حس جدید، رفتاری دیگر [به نظرات جواب داده می شود]
نظر مراجع در مورد اذن پدر در ازدواج موقت چیست؟
نظر مراجع در مورد اذن پدر در ازدواج موقت
به طور کلی در این که در ازدواج (دائم یا موقت) دختر باکره ای که به حد بلوغ رسیده و رشیده است، یعنی مصلحت خود را تشخیص می دهد، اذن پدر شرط است یا نه، چند نظر هست:
أ: اذن پدر لازم است. (آیات عظام: امام خمینی، مکارم شیرازی، سیستانی[البته آیت الله سیستانی در دختری که متصدی امور زندگی خویش باشد اذن پدر را بنا بر احتیاط واجب لازم میداند نه به فتوا]، شبیری زنجانی، تبریزی، نوری همدانی).
ب: بنا براحتیاط واجب اذن پدر لازم است(آیات عظام: خامنه ای، اراکی، خوئی، گلپایگانی، فاضل لنکرانی، صافی، وحید خراسانی)[1]
نکته :در احتیاط واجب مقلد میتوان به مرجع تقلید دیگر رجوع نمود.
ج : تکلیفاً لازم است، یعنی اگر بدون اذن پدر عقد خوانده شود عقد صحیح است، ولی فردی که باید اجازه میگرفت و نگرفته، معصیت کار است(آیت الله بهجت).[2]
د: اذن پدر لازم نیست ولی خوب است رعایت شود.[3]
ه: به نظر آیت الله اردبیلی، اگر دختر باكره اى كه به حدّ بلوغ رسيده و رشيده است ـ يعنى مصلحت خود را تشخيص مى دهد ـ بتواند زندگانى خود را به نحو مستقل اداره كند و قدرت تصميم گيرى صحيح در امور زندگى خود را داشته باشد و بيم آن كه فريب بخورد در ميان نباشد، چنانچه بخواهد ازدواج كند، احتياجى به اجازه پدر يا جدّ پدرى خود ندارد و در غير اين صورت، بنابر احتياط واجب بايد از پدر يا جدّ پدرى خود اجازه بگيرد و اجازه مادر و يا برادر لازم نيست. همچنين بنابر احتياط واجب دخترى كه باكره نيست نيز همين حكم را دارد.[4]
[1]. توضیح المسائل مراجع، ج2، مسئله2376
[2]. توضیح المسائل مراجع، ج2، مسئله2376؛ و رساله آیت الله وحید، مسئله 2440؛ و سوال تلفنی از دفتر آیت الله خامنه ای در قم و دفتر آیت الله نوری.
[3]. آیت الله سید صادق روحانی، سوال حضوری از محضر ایشان، و آیت الله گرامی، توضیح المسائل، مسئله2603.
[4]. آیت الله اردبیلی توضیح المسائل مسأله 2830.
اشتغال بانوان، آری یا خیر؟
اشتغال بانوان، آری یا خیر؟
ازدواج در فرهنگ اسلام چندین هدف کلیدی دارد که یکی از این اهداف ، مشارکت در حیات مادی زوجین است. به طور طبیعی و طبق آموزههای اسلام، مرد فعالیتهای بیرون از منزل را بر عهده میگیرد و از آن طریق کسب درآمد میکند و خانم فعالیتهای داخل منزل را بر عهده میگیرد و به امور داخلی منزل رسیدگی میکند. در این صورت، زن و مرد هر دو از تلاش و زحمات یکدیگر بهره میبرند. مرد باید با گشادهرویی و با مناعت طبع هر چه بیشتر، بر اساس انجام وظیفه و با خوشحالی، درآمدی را که کسب میکند در اختیار رفاه و آسایش همسر و فرزندانش بگذارد.
متاسفانه این موضوع در جامعه ما دستخوش تغییر شده و تحت تاثیر الگوی زندگی غربی قرار گرفته است. الگوهای لیبرالیستی و فرهنگ غرب در حال حاکم شدن بر فرهنگ جامعه ایرانی است. در این الگوها زن از نظر مالی مستقل میشود و نقش مردانه به خود میگیرد که این الگوها متأسفانه از طریق متون درسی و علمی و همینطور از طریق تکنولوژی یا مسائل اقتصادی به تفکر خانمهای جامعه ما رخنه میکند که این تفکر به هیچ عنوان با الگوی سبک زندگی اسلامی و الگوی پیشرفت اسلامی سازگار نیست.
در زندگی غربی زن و شوهر تنها دو هم اتاقی هستند که هر روز صبح سر کار میروند و عصر خسته به خانه بر میگردند اما الگوی اسلامی خانواده اینطور نیست.
حاکم شدن الگوهای لیبرالیستی بر جامعه، سبب ایجاد تفکری شد که در آن رسیدن به استقلال مالی از طریق اشتغال بیرون از منزل که مستلزم ایفای نقش مردانه است بر دیگر نقشهای اصلی زن اولویت پیدا کرد به طوریکه در بررسی علل طلاق، کاهش جمعیت، عدم تربیت صحیح فرزندان و… اشتغال زنان را میتوان یکی از عوامل مؤثر دانست.
با بررسی سیر تاریخی اشتغال زنان متوجه گستردگی روزافزون این مسئله در جامعه خواهیم شد. زن در گذشته غالباً نقش مادر و همسر را بر عهده داشت و اصولاً دامنه مشارکت او در امور بیرون از منزل بسیار محدود و منحصر به تأمین نیازهای خانواده بود، اما با تغییر شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه، امروزه زنان افزون بر ایفای نقشهای یادشده، پذیرای مسئولیتهای عمدهتر نظیر اشتغال در بیرون از خانه میباشند که به دلیل نبود بسیاری از شرایط، سبب بروز مشکلاتی در خانواده میگردد. جدا از برخی دلایل که سبب تغییر نگرش زنان و گرایش شدید آنها به سمت اشتغال بیرون از منزل شده است، نگاه برخی افراد به مسئله اشتغال زنان به عنوان یک ارزش اجتماعی که بر دیگر نقشهای او در خانواده اولویت دارد، بسیار نگرانکننده است.
امروزه بسیاری از زنان در مشاغل مختلف مشغول به کار هستند و در واقع شاغل بودن یک زن در جامعه امروز تبدیل به یک ارزش اجتماعی شده است تا جایی که زن شاغل امروز به خاطر شغلش، خود را بالاتر از زنی میداند که در خانه بیشتر وقت خود را برای تربیت کودکش صرف میکند.
با نگاهی هرچند سطحی و گذرا به زندگی خانوادههایی که در آنها زنان شاغل و نان آورند به خوبی متوجه این مسئله میشویم که تفاوت محسوسی در سبک زندگی این خانوادهها که بیشتر رنگ و بوی غربی به خود گرفتهاند با خانواده اسلامی وجود دارد.
خانم های محترم؛ هیچ وقت یه طرفه به قاضی نرید!
این چند وقته که تو «مرکز ملی پاسخگویی» مشغولم، به درد دل هایی رسیدم که صد البته برایتان جالب است.
مشاوره های برخی از آقایان نشان می داد: «بالأخره تو جوامع امروزی مرد بودن هم م...حدودیت های خودش رو داره و مظلومند دیگه!» خانم ها خودشون قضاوت کنند و درد دل آقایون رو بشنوند.
- چند تا مثال برخی از آقایون رو بزنم:
1- اگر مردی خیانت کرد، پای هوسبازی او گذاشته می شه و آرزوی نابودی تمام مردان دنیا از خداوند خواسته می شه، اما اگر زنی خیانت کرد، از او دفاع می شه و به چشم یک قربانی سیستم مردسالار به او نگریسته می شه.
2- حقوق شوهر بر زن مصداق تحجر حساب می شه، اما حقوق زن بر شوهر مصداق تمدن و روشنفکری در نظر گرفته می شه.
3- به یک زن روسپی یا معتاد به چشم یک انسان مظلوم و قربانی نگاه می شه اما به یک مرد معتاد به چشم یک هیولای سزاوار مرگ نگریسته می شه.
4- اگر مردی علیه زن خود خشونت روا داشت، راهی زندان می شه اما هیچ قانونی برای خشونت های زنان علیه مردان که اغلب کلامی و روانی است وجود نداشته باشد و این نوع خشونت به صورت خاموش و به طور مداوم علیه مردان جاری می شه.
5- زن ذهن فرزندان را علیه مرد به گونه ای تحریک کند که مرد در خانه خود احساس ناامنی کند و هیچ راهی نیز برای مقابله با آن وجود نداشته باشد و مرد از خانه طرد شود.
6- وقتی مردی به موفقیتی چشمگیر رسید بگوییم زنی حامی او بوده اما وقتی زنی به موفقیتی رسید بگوییم مرحبا به این زن که با وجود همه ی موانع و مشکلات پیش روی زنان توانسته بر آنها فائق آید.
7- و به عنوان طنز: الگوهای منفی همچون آقا گرگه، چوپان دروغگو و خرس شکمو را به پسران و الگوهای مثبت همچون بز زنگوله پا، کوکب خانم و مهتاب خانم را به دختران ارائه دادن تا حس تحقیر و بی ارزشی در پسران نهادینه شود و از مرد بودن خود در آینده شرمنده شوند.
--------------------------------------
پ ن:
1- همیشه گفته ایم و خواهیم گفت این چیزها خیلی مهم نیست و جزئی است و همین نوع برخورد از دختران زنانی را می سازد که خوبی را از آن خود می دانند اما وقتی بدی انجام دادند بگویند تقصیر مردی بود او بود که گولم زد او اغفالم کرد. پس همش که تقصیر آقایون نیست!
2- خانم ها قاطی نکنن خواهشاً! خواستیم بگیم که برخی آقایان هم داغونند از بعضی نگاه ها!
3- این چند وقته خیلی از خانم های فب هم از تبعیضات گله داشتند... گفتم درد دل آقایون رو هم بذارم تا اجحافی صورت نگیره.
گفتگویی با بنده به مناسبتِ برتر شدنِ وبلاگ در کانون وبلاگ نویسان جوان
گفتگویی با بنده به مناسبتِ برتر شدنِ وبلاگ در کانون وبلاگ نویسان جوان
** سلام عرض می کنیم خدمت شما وبلاگ نویس محترم،
خوشحالیم که در خدمت شما هستیم و تشکر می کنیم از اینکه پیشنهاد مصاحیه با سایت “کانون وبلاگ نویسان جوان” را پذیرفتید. برای آغاز صحبت، لطفا در ابتدا خودتان را معرفی کنید وبفرمایید چند سال دارید و در چه مقطعی تحصیل می کنید؟
بنده هم عرض سلام و احترام دارم به شما عزیزان که با نیّتی خیر، توانستید جوانان زنجانی را در این کانون جمع کنید.
بنده مصطفی سلیمانی، متولد 1363، زنجانیُ الأصل، زاده و ساکن قم هستم.
در حال حاضر مشغولِ تدریس در دانشگاه حکمت(قم) و دانشگاه شهید مطهری در وزارت دفاع(تهران) هستم.
** چند سال است که در حوزه علمیه تحصیل می کنید؟
از سال 78 وارد حوزۀ علمیۀ قم شده ام، یعنی 14 سال است که طلبگی هویّتِ من است و در حالِ حاضر مشغولِ تحصیل و تحقیق در دروسِ خارج اصول و فقه می باشم.
ضمناً در مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی هم مشغول به خدمت در امر پاسخگویی می باشم.
** سخت های دنیای طلبگی چیست؟
دنیایِ طلبگی و سختی هایش برای خود عالَمی دارد که برای عموم مشخص و واضح است و احساس می کنم تبیینِ دوبارۀ آن، مسأله را کلیشه کند. اگر اجازه دهید می خواهم از زوایۀ دیگر به سخت هایِ دنیایِ طلبگی نگاه کنم.
از کجایش برایتان بگویم؟
از کم کاری هایِ خودمان در مسایل معرفتی؟!
از حل نشدنِ مشکلاتِ مردم؟!
از مشاوره هایِ جانسوز برخی از عزیزان؟!
از انتظاراتِ مظلومان که پناهی جز آه به سمتِ خدا ندارند؟!
از بد برخورد کردن و بد عمل کردنمان با جوانان و ایجادِ فضای دین گریزی و بعضاً دین ستیزی؟!
از تحمّل نکردنِ قول مخالف و دگراندیشان؟!
از تکبّر و غرورهای کاذبی که حالت اشمئزازِ دیگران را به دنبال دارد؟!
و ... .
** از چه زمانی لباس روحانیت می پوشید و حستون نسبت به لباس چیه؟
بنده هنوز به صورتِ کامل و همیشگی، توفیقِ پوشیدنِ لباس طلبگی را نداشته و صرفاً ایام تدریس و تبلیغ، به قولِ طلبه ها ملَبَّس می شوم.
اما زمانی که این لباس را بر تن می کنم، حسِّ نوکریِ مردم در من تقویت می شود. در واقع این لباس، لباسِ خدمت است نه فخرفروشی و خدایی نکرده مسایلی که امروزه بعضاً مشاهده می شود! این لباس باید گره گشایِ مشکلاتِ مردم باشد.
شخصی که لباس آقا رسول الله(ص) را بر تن می کند، در واقع رویِ پیشانیِ خود نوشته است: «من رهرویِ پیامبر خدا و اهلبیت عصمت و طهارت هستم!»
استاد گرانقدری دارم به نام حاچ سید محمود ابطحی که زندگیِ طلبگی و شخصیِ خود را تا حدودِ زیادی مدیون نفسِ گرم ایشان می دانم. ایشان بارها از آیت الله امجد نقل می فرمودند که:
«وقتی لباسِ طلبگی را بپوشید که عرضۀ فحش خوری داشته باشید! و بتوانید تحملِ قولِ مخالف را کنید!»
مصاحبه با مدیر وبلاگ «آپاندیس قلم»
مصاحبه با مدیر وبلاگ «آپاندیس قلم»
"کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان" وبلاگ "آپاندیس قلم"را به عنوان وبلاگ برتر ماه قراداده است...
که در اینجا مصاحبه ای با نویسنده وبلاگ نویس"آپاندیس قلم"انجام دادیم که تقدیم می کنیم...
لینک مصاحبه: آپاندیس قلم
تا حالا عاشق شدی؟
** به این دو جمله دقت کن، نظرت رو بیان کن:
1- ازدواج همیشه به عشق پایان داده است.(ناپلئون بناپارت)
2- تنها علاج عشق ازدواج است.(آرت بوخوالد)
** نقد من:
مگر بعد از ازدواج قرار نیست عشق و مودّتِ جدیدی ایجاد بشه؟! پس پایان دادن به عشق یعنی چی؟!
اما وقتی عشق ها بر اساس احساسات واهی صورت می گیرد، واقعیت که خودش را نشان بدهد، فرد از انتخاب خودش پشیمان می شود در نتیجه زمینه ای برای عشق از نوعی دیگر نیز فراهم نخواهد شد.
-------------------------------------
پ ن:
1- خیلی این جمله حرف داره:
«چه بسیار مردانی که گنهکار و مجرم نیستند مگر به دلیل ضعف آنها برای یک زن.»(ناپلئون بناپارت)
2- ازدواج سبب می شود تا کمتر ذهن و بیشتر واقعیت ملاک کشش ها قرار گیرد. لذاست که احساساتِ عشق مجازی وقتی مورد تابش خورشید واقعیت قرار می گیرد، از گرما می افتد!
مردم برای چی به هم کادو میدهند؟
مردم برای چی به هم کادو میدهند؟
.jpg)
خیلیها کادو میدهند، چون باید بدهند یا بهتر است بگوییم رسم است که بدهند و نمیشود و زشت است که و مگر میشود نداد و وقتی بقیه به ما میدهند، ما هم باید به بقیه بدهیم دیگر و بالاخره این هم برای خودش کاری است.
اما اینطوریها نیست!
1. کادو فاصلهها را کم میکند. کینه، خودش یکجور فاصله است. سوءتفاهم، همینطور. و همینطور هر دلگرفتگی و کدورت و ازش خوشم نمیآید و فعلا حوصلهاش را ندارم ِ دیگر. کاری نداریم که گاهی شما آن قدرها هم دور نیستید از هم و گیریم مثل عکاسی که میخواهد از شما و دوستتان عکس یادگاری بگیرد، فقط کافی است یک کم ــ یک کم مهربانتر باشیم. فاصلهها را محبت کم میکند و اُنسی که چه بجا هم واحد طلاست و هم از کادویی که شما میدهید، به وجود میآید. دقیقا به همین دلیل است که کوچک و بزرگ یا گران و ارزان بودن کادویتان مهم نیست؛ و اینکه اگر هدیهای را مجبوری یا توی رودربایستی یا قیدِ رسم و رسوم بدهید و خبری از آن محبت و انسی نباشد که باید پشتش باشد، شما همچنان وسط تنب کوچک ایستادهاید و طرفتان سر قلهی دماوند!
2. کادو اَلَک است! دلها را صاف میکند. مشکل بزرگ، همیشه این بوده که دلهای آدمها با هم یکی نیست و کلی چرک و «ناخالصی» بینشان است. «دل» هم ترکیباتش جوری است که تا با یک دلِ دیگر همگن و صاف نشود، به آن وصل و با آن یکی نمیشود. آدمهای همدل، نعمتهای بینظیری برای هماند و دلشان بزرگتر از بقیه است و کمتر از بقیه، دلشان میگیرد یا تنگی میکند یا دست و دلشان میلرزد.
3. کادو دوستی میآورد. معلوم است که دلهایی که به هم نزدیک میشوند و صاف میشوند با هم، دوستی روی شاخشان است و هرچه بگذرد دوستیهاشان پایدارتر هم میشود و دوستیهای پایدار، به برادری بدل میشود و برادریها، هر روز محکمتر از دیروز خواهد شد! بیجهت نیست که امام علی میگوید من ترجیح میدهم پولی را که میخواهم صدقه بدهم، کادو بخرم و ببرم برای برادر مؤمنم.
دنیایِ طلبگی....!
دنیایِ طلبگی....!
1- اولین کاری که یک طلبه قبل از ورود به حوزه علمیه باید انجام دهد فهمیدن این مسأله است که چرا و برای چه هدفی به حوزه آمده است و اگر با عمق وجود خود این مسأله را درک کرد هر روز خوش برخوردتر و شاداب تر از روز قبل می شود. پس بعضاً پیداست هدفی نداریم...! :(
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ [باید به مردم عشق ورزید..] ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
2- ما به حوزه آمدیم که تخصص و تفقّه در دین پیدا کنیم، به درون جامعه برویم و به تمام افرادی که بی هدف زندگی می کنند بگوییم که چرا بیهوده زندگی می کنید، نه این که خودمان به بن بست برسیم و دیگران بدانند که هدفی نداریم..! :(
---------------------------------------------------
پ ن:
1- اینجا قرار نیست حرف های قلمبه بزنم، می خوام ساده حرف بزنم... :)
چرا همسرتان دیگر عاشقتان نیست؟ دقت کردی؟!
همۀ زندگی مربوط به سال اول ازدواج نیست به شرطی که:
1- اجازه دهیم همسرمان خودش باشد:
درست است که زندگی زیر یک سقف، آدمها را تا اندازهای به هم شبیه میکند، اما قرار نیست بعد از ازدواج، شما و همسرتان کپی یکدیگر شوید. عادتهای اصلی و تفکرات ریشهدار آدمها، حتی بعد از ازدواج هم تغییری نمیکند. در یک ازدواج موفق، برخی عادتها، باورها و تواناییهای جدید به مهارتهای شما اضافه میشوند و همسرتان هم به همین شکل تواناییهایش را بالا میبرد، به همین دلیل است که به مرور شما شبیه یکدیگر جلوه میکنید. پس اگر همسرتان فکر و عملی متفاوت دارد، او را سرزنش نکنید. همسر شما حق دارد خودش باشد.
2- اجازه دهیم همسرمان همۀ رازهایش را فاش نکند:
حتی در صمیمیترین رابطهها هم همه واقعیت فاش نمیشود، پس اگر همسرتان همه زندگیاش را برایتان فاش نکرده، او را آب زیرکاه ندانید. او حق دارد رازهای خودش را داشته باشد. البته از آن جنس رازهایی که نگفتنشان به زندگی شما آسیبی نمیزند. او میتواند بخشی از احساس و حتی قسمتی از گذشتهاش را برای خودش نگه دارد. البته شما هم حق دارید، در دلتان چیزهایی داشته باشید که تنها خودتان از آنها باخبرید.
-------------------------------------------------
پ ن:
1- چهارشنبۀ گذشته این مطلب و... را در کارگاه ازدواج و مشاوره خانواده، در دانشگاه وزارت دفاع مفصلاً گفتم و همه برایشان جای تعجب داشت که یعنی این مطالب اینقدر موثر هست!!!
2- این روزها خیلی چیزها را هضم نمیکنم..
از بس که حجم شان برای باورم زیاد است!
3- شما هم با من هم عقیده اید؟ادامه ...
در مقابل جسارت و بی احترامی و تهمت
در مقابل جسارت و بی احترامی دیگران
پاسخگو: مصطفی
سلیمانی
پرسش:
اهل بيت با كساني كه به آنها جسارت و بي احترامي مي كردند و تهمت مي زدند و فحاشي مي كردند چگونه برخورد مي كردند تا ما هم با تأسي از آنان در برابر حرف زشت ديگران برخورد ديندارانه داشته باشيم؟ با تشكر از پاسخ هاي شما.
پاسخ:
حلم و بردباري از ويژگي هاي مهمي است كه مردان بزرگ به ويژه رهبران الهي، از آن برخوردار بوده و در پرتو اين خلق نيكو، افراد بسياري را به سوي خود جذب كردند. ائمه اطهار(ع) در برابر ناملايمات بردبار بودند و تا جايي كه مصلحت اسلام ايجاب مي كرد با دشمنان و ناسزا گويان و اهانت كنندگان به ساحت مقدس آن حضرت، با بردباري برخورد مي كردند.
سيره معصومين(ع) قبل از هر چيز، دعوت مخالفان به اسلام بوده است. آن بزرگواران هم در حال صلح و آرامش و هم در ميدان جنگ و نبرد، دشمن را به پذيرش اسلام فرا مي خواندند.
- مواردي از روش برخورد اهل بيت عليهم السلام با توهين كنندگان و مخالفين:
1- يك نفر از اهل شام وارد مدينه شد، حضرت مجتبى(ع) را ديد كه بر مركبى سوار است و چون تحت تأثير تلقينات شوم بنى اميه قرار گرفته بود، شروع به ناسزا گفتن كرد، او تند تند اسائه ادب مىكرد، امام(ع) هم چيزى نمىگفت. تا وقتى كه مرد شامى آرام شد.
حضرت مجتبى كه درد او را مىدانست بر او سلام كرد و خنديد و فرمود: يا شيخ گمان مىكنم غريب هستى، شايد امر بر تو مشتبه شده است اگر بخواهى گذشت كنيم از تو گذشت مىكنيم، اگر از ما چيزى بخواهى بتو مىدهيم، اگر راهنمائى بخواهى راهنمائيت مىكنيم، اگر از ما مركبى بخواهى براى تو مركب مىدهيم، اگر گرسنه باشى، سيرت مىگردانيم اگر عريان باشى لباست مىدهيم، اگر محتاج باشى بىنيازت مىكنيم، و اگر حاجتى داشته باشى آنرا بر مىآوريم و تا در مدينه هستى اگر در خانه ما ميهمان باشى براى تو بهتر خواهد بود، چون منزل ما وسيع و امكانات ما بسيار و موقعيت ما گسترده است.
مرد شامى از شنيدن اين سخنان به گريه افتاد، سپس گفت: گواهى مىدهم كه تو خليفه خدا در روى زمين هستى، خدا داناتر است كه رسالت خود را در كجا قرار بدهد، تو و پدرت مبغوضترين خلق در نزد من بوديد ولى فعلاً محبوبترين خلق خدا در نزد من هستيد:
«ثم قال أَشهدُ انّك خليفةُ اللّه فى ارَضه، اللّهُ اعلم حيث يجعل رسالته،كنت أَنت و ابوك ابغضُ خلق اللّهِ الىّ و الان أَنت اَحبّ خلق اللّه الىّ».(1)
سپس آن مرد وسائل خويش به خانه آن حضرت آورد و تا در مدينه بود ميهمان آن حضرت بود و بر محبت اهل بيت(ع) معتقد شد.
معاويه و پيروان او درباره اميرالمؤمنين(ع) و اهل بيت او، چنان تهمت هائى بستند و چنان ناروائي ها نسبت دادند كه عقل متحير است و توانست ناسزاگوئى به آن حضرت را رسميت بدهد، امام مجتبى(ع) احساس كرده كه اين آدم ذاتاً بدجنس نيست. ولى تحت تأثير تبليغات سوء قرار گرفته است، لذا با حلم و بردبارى او را معالجه فرمود.
2- يكي از كساني كه احاديث امام چهارم حضرت امام سجاد(ع) را روايت كرده و آن احاديث را نشر و گسترش داده، شخصي است به اسم محمد بن مسلم بن عبيدالله زهري. اين زهري، از شاخه بني اميه قريش است. پدربزرگش(عبيدالله) در بدر با پيامبر(ص) جنگيده بود و پدرش(مسلم) همراه با مصعب بن زبير در سركوب مختار نقش داشت. خودش هم در دستگاه خلافت اموي صاحب منصب بود و برخي خلفا او را براي معلمي سر خانه بچه هايشان انتخاب مي كردند. يعني طرف جد اندر جد دشمن اهل بيت (ع) به حساب مي آمد. اتفاقا يك بار هم امام سجاد(ع) شنيد كه او در مسجد النبي(ص) سخنان توهين آميزي درباره مولا امير المومنين علي(ع) گفته و او را به خاطر اين سخنان سرزنش كرد. آن وقت امام سجاد(ع) براي چنين آدمي، يك نامه مفصل نوشته است و در آن با لحني كاملا دوستانه و خيرخواهانه نصيحت كرده كه نگذارد حكومت بني اميه از موقعيت علمي او سوء استفاده بكنند.(2) اين رفتار امام سجاد(ع) چنان در زهري تاثير كرد كه او بالكل عوض شد و در شمار شاگردان امام درآمد. در تاريخ نوشته اند او طوري به امام علاقه داشت كه باقي بني اميه سر همين مسخره اش مي كردند و به او مي گفتند "يا زهري! ما فعل نبيك، يعني علي بن الحسين (ع)" زهري! پيامبر تو علي بن الحسين (ع) تازه چه كار كرده و چي گفته؟(3)
3- در زمان حكومت امير المومنين حضرت علي(ع) و فتنه خوراج، اين گروه تا زماني كه دست به ترور نزده بودند، در تبليغات و بحث علني هم آزاد بودند(4) حتي يك بار، مردي از خوراج هنگام صحبت حضرت(ع) فرياد كشيده بود: «قاتله الله كافرا ما افقهه» خدا اين كافر را بكشد، چقدر دانشمند است! اصحاب امام بلند شدند تا حق او را كف دستش بگذارند، اما حضرت اصحاب را آرام كرد و فرمود او دشنامي به من داد، «جواب حرف حرف است و يا بخشش نه برخورد فيزيكي».(5)
4- امام رضا(ع) در حديثي انواع توهين هاي به ائمه را اين طور دسته بندي كرده است:
مخالفان ما احاديثي جعل كرده اند و به ما نسبت مي دهند. اين احاديث جعلي سه دسته هستند:
الف) روايات غلوآميز كه ما را بالاتر از چيزي كه هستيم نشان مي دهد.
ب) احاديث تقصير كه ما را كمتر از آن چيزي كه هستيم نشان مي دهد.
ج) رواياتي كه در آن به دشمنان ما توهين شده است. اما روايات غلو آميز را وقتي مردم مي شنوند، شيعيان ما را تكفير مي كنند. وقتي دسته دوم روايات را مي بينند به ما در همان حد اعتقاد پيدا مي كنند. وقتي هم توهين به دشمنان ما را مي شنوند، به ما همان نسبت ها را مي دهند.(6)
نكته سومي كه امام رضا(ع) فرموده اند، دقيقاً يكي از اصول ثابت تعاليم اسلامي در مقابل با توهين به مقدسات است. اين اصل در قرآن هم به صراحت آمده است كه به مقدسات كساني كه به خدا ايمان ندارند توهين نكنند.(7) در تمام موارد بالا هم عليرغم جزئيات و دقايقي كه وجود دارد، يك اصل ثابت مي بينيم:«ائمه ما هرگز به كسي توهين نكردند».
- حاصل سخن اينكه:
1- در بررسى سيره عملى معصومين(ع) در برخورد با مخالفان و توهين كنندگان، بايد گفت: با توجه به وظيفه اصلى معصومين(ع) مبنى بر هدايت جامعه به سوى سعادت و كمال و ابلاغ پيام الهى، اصل اساسى حاكم بر رفتار آنها، اصل رحمت، محبت و شفقت بود؛ يعنى هدف اصلى آن حضرات، جذب مردم به سوى خود و دين مبين اسلام بود حتي در هنگام جنگ.
2- سيره پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) با مخالفان و جسارت كنندگان، همراه با عفو و گذشت بود؛ زيرا آن بزرگواران روح بزرگ و سعه صدر زيادي داشتند كه حتي سرسخت ترين دشمنان خود را مورد عفو قرار مي دادند. نمونه هاي زيادي از اين گونه رفتار معصومين(ع وجود دارند كه به برخي آنها اشاره شد.
پي نوشت ها:
1. مناقب آل ابى طالب، فصل مكارم اخلاق امام حسن(ع). ج 4، ص 19؛ خاندان وحى، سيد على اكبر قريشى، ص 319 - 324.
2. الحراني، حسين بن شعبه، تحف العقول، تصحيح علي اكبر غفاري، قم، جامعه مدرسين، 1363ش، ص280- 283.
3. قاضي نعمان مغربي، شرح الاخبار، قم، انتشارات اسلامي، ج2، ص500. ج3، ص 258.
4. علي از زبان علي، سيد جعفر شهيدي، تهران، دفتر نشر، ۱۳۷۶ش، ص140- 141.
5. نهج البلاغه، كلمه قصار، شماره 420.
6. شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، چاپ اعلمي، ص 167-166.
7. انعام(6) آيۀ 108.
روش برخورد با والدین بد اخلاق
روش برخورد با والدین بد اخلاق
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پرسش:
آيا فقط فرزندان بايد به والدين احترام بگذارند وقتي پدر و مادر بد اخلاق هستند و با رفتار و اخلاق من را آزار مي دهند و فحش و ناسزا مي گويند من بايد چكار كنم نظر معصومان در اين باره چيست؟
پاسخ:
برادر گرامي! در مورد اينكه والدين هم دچار اشتباه مي شوند و از طرف خدا مسئول هستند، بحثي نيست، زيرا والدين هم همانند ديگران معصوم نبوده و عاري از هر گونه خطا و اشتباه نيستند. پيامبر اكرم(ص) در اين زمينه فرمود: «فرزندان بر گردن والدين خود از حقوقي برخوردارند؛ همان گونه كه پدر و مادر بر گردن فرزندان حقوقي دارند، همان طور كه اگر فرزند حق پدر و مادر را ادا نكند، عاق والدين ميشود، پدر و مادر نيز اگر حق فرزند را ادا نكنند و تكاليف و وظايف خود را در قبال آنان انجام ندهند، عاق فرزندان قرار خواهند گرفت».(1)
همچنين فرمود: «خدا رحمت كند پدر و مادري را كه در نيكي و نيكوكاري به فرزند خويش كمك ميكنند. پدر و مادر از رحمت الهي به دورند كه به علت تربيت نادرست، فرزندان را به گناه و نافرماني وادار ميسازند و موجب عاق فرزندانشان ميشوند».(2)
- با توجه به مقدمۀ بالا به مطالب زير دقت بفرماييد:
1- علاوه بر مطلب بيان شده در مقدمه، خداوند در قرآن كريم نيكي به پدر و مادر را وظيفه اي واجب معرفي فرموده، وظيفه اي كه پس از «توحيد در پرستش» ذكر شده است: «وَ قَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَرِيماً»(3) پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مي پرستيد و به پدر و مادر (خود) احسان كنيد، اگر يكي از آن دو يا هر دو در كنار تو به سالخوردگي رسيدند، به آن ها (حتي) «اف» مگو و به آنان پرخاش مكن و با آن ها سخني شايسته بگوي.
2- در نگاه اول، توصيۀ ما اين است كه با صبر و آرامش و معامله با خدا، در مورد كوتاهي والدين تان، از أجر و ثواب آن بهره مند شويد. قطعاً مشكلات و سختي ها، نشان از توجه و لطف خدا دارد. قدردان لحظات باشيد.
و در نگاه بعد، توصيۀ ما اين است كه از عوامل و كارهايي كه موجب تنش و اختلاف بيشتر مي شود، پرهيز كنيد و به هيچ وجه خود را در اين موقعيت قرار ندهيد! همچنين در اين موقعيت، بهترين كار ترك محل و تغيير مكان است. اساساً هنگامي كه انسان خود را دور از موقعيت دعوا ببيند، انگيزه اي براي دعوا و پرخاش ندارد. سعي كنيد هنگام عصبانيت و اختلاف نزد والدين خود نباشيد تا مشكلي پيش نيايد.
ضمناً توجه به پاداش الهي در برابر معامله با خداي متعال را سرلوحۀ كار خود قرار دهيد تا احساس زيان نكنيد؛ اين نكته را يقين بدانيد كه خداي متعال كاملاً به جريانات اشراف دارد و به مسأله واقف است. با معامله و درد دل با او تمام مشكلات را هيچ بدانيد.
3- تكليف فرزندان در بي احترامي والدين:
والدين ممكن است به مسايلي دقت داشته باشند كه از چشمان فرزند دور است، پس ممكن است يكي از گزينه هاي زير هم از مشكلات شما باشد:
1) دستور اسلام در احترام به مادر و پدر مطلق است، يعني به هر مادر و پدري بايد احترام كرد، خواه با انسان رفتار خوبي داشته باشند و خواه بد.
2) علت لزوم فرمانبرداري از سخنان پدر و مادر اين است كه پدر و مادر خواهان سعادت فرزندند. گرمي و سردي روزگار را زيادتر از او چشيدهاند. تجربيات خوبي در اين راه اندوختهاند. از اين جهت بايد در مسائلي كه نميدانند،از تجربيات آن ها استفاده كنند. هر چند پدر و مادر رفتار صحيحي با فرزند نداشته باشند، فرزند موظف به گراميداشت والدين و كسب رضايت آنان است و نمي تواند مقابله به مثل نمايد.
3) در اين موقعيت(بي احترامي آن ها) به حرف هاي آن ها اعتنا نبايد كرد. پدر و مادري كه بد رفتاري كنند، پاسخگوي اعمالش نزد خدا خواهند بود، اما رفتار بد داشتن و بي احترامي و هر كار ديگر، ما را از انجام وظيفه معذور نمي دارد.
دوستي و ارتباط قبل از ازدواج
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پرسش:
دختري هستم 18 ساله ك چند سال است با پسري در ارتباط هستم و واقعا عاشق هم هستيم و از هم سير نشديم و قصدمان ازدواج است و مادر من نسبت به اين دوستي آگاه است. ولي ما به دلايلي نمي تونيم زياد همديگر و ببينيم و هر دو نسبت به مسائل ديني خود پايبنديم. سوال من اين است ما يك رابطه ي عاشقانه ايي با هم داريم البته نه زياد، چون تو اين مدت 5.6 سال ديگه نمي تونستيم طاقت بياريم.(فقط در حد عشق بازي و اين رابطه از روي عشق است نه هوس)مي خواستم بدونم بعد ازدواج هم اين به عنوان گناه براي ما ثبت مي شود يا بخشيده مي شود؟(مثل بچه حرامزاده كه بعد ازدواج حلال مي شود).
پاسخ:
نياز به جنس مخالف براي تأمين و تعادل سازي غريزۀ جنسي از نيازهاي طبيعي در انسان مي باشد، يعني در واقع امكان اينكه با ارتباط دو جنس مخالف بدون ضوابط، مشكلي پيش نيايد خيلي بعيد است. البته شيطان در ابتداي كار با سياست گام به گام خود پيش مي رود و با گذشت زمان كه علاقه و وابستگي ايجاد شد، زهر خود را مي ريزد. از نگاه روانشناسان، ارتباط دو جنس مخالف رو به اوج است و هر روز پيشرفتش بيشتر مي شود. پس در اين مسأله بايد دقت زيادي كرد.
- نكاتي مهم و ضروري را خدمتتان عرض مي نماييم:
1- از اينكه مادر خود را از اين جريان آگاه ساخته ايد، نشان از فهم و شعور شماست، گرچه انتظار مي رود كه پدر خود را هم از اين موضوع آگاه سازيد، زيرا دختران و پسران مسلمان و پاك، بايد بياموزند كه در اولين برخورد تأثيرگذار با جنس مخالف، آن را با پدر و يا مادر و يا با يك مشاور آگاه و مسلمان، مطرح كنند؛ تا بتوانند از تجربههاي علمي و عملي آنان بهره برده، پيش از اين كه دچار آسيبهاي جدي شوند، تصميم عاقلانهاي بگيرند. اگر دختر و پسر، مسائل و معاشرتهاي مهم روزانه خود را با افراد مجّرب مطرح كنند و والدين و مشاوران نيز بتوانند در حل مسائل آن ها نقش مفيد و سازندهاي را ايفا كنند، ميتوان اميدوار بود كه جلوي بسياري از روابط پنهاني و ناسالمي كه احتمال دارد. پس از برخورد نخستين شكل بگيرد، گرفته شود. انساني كه مقام و منزلت خود را ميداند، خود را به بهاي كم و اندك نميفروشد.
2- غالباً دوستي و ارتباط قبل از ازدواج، به خاطر همان عشق بازي كه مي گوييد، راه عقل را مسدود، چشم واقع بين انسان را كور ميسازد. اجازه نميدهد تا يك تصميم صحيح و پيراسته از اشتباه گرفته شود. اين نوع انتخابها كه در فضايي آكنده از احساسات و عواطف انجام ميگيرد، به دليل نبود شناخت عميق و واقع بينانه، اگر هم به ازدواج منتهي گردد، زندگي مشترك را تلخ و آينده را تيره و تار ميسازد.
3- ببينيد وابستگيهايي كه بين دختر و پسر ايجاد ميشود، مانع گزينش صحيح و دقيق براي شريك آينده زندگي ميشود. از آن جا كه دختر يا پسر به فردي خاص وابسته شده، تمام نيكيها، خوبيها، زيباييها را در فرد مورد علاقه خود ميبيند و ديگر توان مشاهده عيوب احتمالي طرف مقابل را ندارد؛ زيرا از روي علاقه و از پشت عينك وابستگي، به طرف مقابل نگاه ميكند؛ نه با نگاه خريدار و نه با نگاه نقادانه و بررسي كنندهاي كه تمام نقاط ضعف و قوت او را در ترازوي حقيقت بين، مورد دقت و مشاهده قرار دهد.
در روايت داريم:"حُبُّك للشّيءِ يُعْمي وَ يُصِمُّ؛ دوست داشتن چيزي[آن هم ناآگاهانه و از سر هيجان و احساسات]، انسان را كور و كر ميكند."(1)
4- نكات بيان شده، حاصل تجربيات روانشناسان ديني است كه با توجه به تجربه و مراجعاتي كه از دختران و پسران جوان داشته اند، بدست آمده است و واقعيتي است غير قابل انكار!
رواياتي در تربيت فرزند
رواياتي در تربيت فرزند
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پرسش:
سلام. لطفا رواياتي در تربيت فرزند برایم بگویید.
عربي روايات را ذكر كنيد و خواهش ميكنم چيزي كه معصوم عليه السلام فرموده را كامل ذكر نماييد يعني مثلادر كتبي كه چاپ ميشود نوع رفتار باهمسر سانسور دارد. متشكرم.
پاسخ:
جواب سوالتان را در دو قسمت مجزا پاسخ مي گوييم:
1- تربيت فرزند:
نخست شايسته است از همه كساني كه علاقه مند به شناخت معارف ديني و تربيتي هستند، بخصوص آناني كه به وظايف خود در قبال فرزندان توجه دارند و پرسش هايي را در اين زمينه مطرح مي كنند تشكر نماييم. انتظار ما اين است كه همه مسلمانان ـ بويژه پدران و مادران كه بار سنگين تربيت فرزند را به عهده دارند ـ در باب معارف ديني و اسلامي و شناخت مسؤوليت خود در اين مورد بيشتر توجه كنند و اگر احياناً ابهاماتي وجود داشت آن ها را با طرح اين گونه سؤالات بر طرف سازند:
- تربيت فرزند در آيينه احاديث:
* قال الامام الصادق(ع): «اِعْدِلُوا بَيْنَ اَوْلادِكُمْ كَما تُحِبّونَ اَنْ يَعْدِلُوا بَيْنَكُمْ».(1)
امام صادق(ع) فرمود: بين فرزندان خود به عدالت رفتار نماييد، همان طور كه مايليد فرزندان شما بينتانبه عدل و داد رفتار كنند.
* قالَ رَسُولُ اللهِ(ص): «اَحِبُّوا الصِّبْيانَ وَ ارْحَمُوهُمْ وَ اِذا وَعَدْتُمُوهُمْ فَفُوا لَهُمْ فَاِنَّهُمْ لايَرَوْنَ اِلّا اَنَّكُمْ تَرْزُقُونَهُمْ».(2)
رسول خدا(ص) فرمود: كودكان خود را دوست بداريد و با آنان مهربان باشيد، وقتي به آنها وعدهاي ميدهيد حتماً وفا كنيد زيرا كودكان، شما را رازق خود ميپندارند.
* قال الامام الصادق(ع): «دَعِ ابْنَكَ يَلْعَبْ سَبْعَ سِنينَ».(3)
امام صادق(ع) فرمود: فرزند خود را هفت سال آزاد بگذار تا بازي كند.
* قال الامام الصادق(ع): «اَلْغُلامُ يَلْعَبُ سَبْعَ سِنينَ وَ يَتَعَلَّمُ الْكِتابَ سَبْعَ سِنينَ و يَتَعَلَّمُ الْحَلالَ و الْحَرامَسَبْعَ سِنينَ».(4)
امام صادق(ع) فرمود: طفل هفت سال بازي كند، هفت سال خواندن و نوشتن بياموزد، هفت سال حلال و حرام (احكام الهي) را ياد بگيرد.
* قالَ رَسُولُ اللهِ(ص): «إنَّ اللَّهَ تَعالي يُحِبُّ أن تَعدِلُوا بَينَ أولادِكم حَتّي في القُبَلِ».(5)
پيامبر اكرم(ص) فرمود: خداوند دوست دارد كه ميان فرزندانتان عادلانه رفتار كنيد، حتي در بوسيدن آنها.
* قال الامام الصادق(ع): «انَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيَرْحَمُ الرَّجُلُ لِشِدَّةِ حُبِّه لِوَلَدِهِ».(6)
امام صادق(ع) فرمود: همانا خداوند متعال نسبت به شخصي كه نسبت به فرزند خود محبت بسيار دارد رحمت و عنايت ميكند.
* قال الامام الصادق(ع): «بادِرُوا اَحْداثِكُمْ بِالْحَديثِ قَبْلَ اَنْ يَسْبِقَكُمْ اِلَيْهِمُ الْمُرْجِئَةُ».(7)
امام صادق(ع) فرمود: احاديث اسلامي را به نوجوانان خود بياموزيد (و در انجام اين وظيفه تربيتي تسريع نماييد)، پيش از آن كه مخالفان گمراه بر شما پيشي گيرند (و آنان را گمراه سازند).
* قال الامام الباقر(ع): «إذا بلغ الغلام ثلاث سنين فقل له سبع مرات قل لا إله إلا الله ثم يترك حتى يبلغثلاث سنين و سبعة أشهر و عشرين يوما ثم يقال له قل محمد رسول الله سبع مرات و ... ».(8)
امام باقر(ع) فرمود: هنگامي كه كودك به سه سالگي رسيد به او بگويند هفت مرتبه بگويد لا اله الّا الله (تا بياموزد)، در چهار سالگي به او بگويند كه هفت مرتبه بگويد محمد رسول الله (تا ياد بگيرد)، در پنج سالگي رويش را به قبله متوجه كنند و به او بگويند كه سر به سجده بگذارد، در پايان شش سالگي ركوع و سجده صحيح را به او بياموزند و در هفت سالگي به طفل گفته شود: دست و رويت را بشوي و پس از آن به او گفته شود: نماز بخوان.
* قال الامام الصادق(ع): «اَكثِرُوا مِنْ قُبْلَةِ اَوْلادِكُمْ فَاِنَّ لَكُمْ بِكُلِّ قُبْلَةٍ دَرَجَةً».(9)
امام صادق(ع) فرمود: فرزندان خود را بسيار ببوسيد زيرا براي شما در هر بوسيدن درجهاي است.
* «(كانَ عَليُّ بْنَ الْحُسَيْنِ(ع) اِذا بُشِّرَ بِوَلَدٍ لَمْ يَسْئَلْ اَذَكَرٌ هُوَ اَمْ اُنْثَي بَلْ يَقُولُ اَسَويٌّ فَاِذا كانَ سَويّاً) قالَ:الْحَمْدُ لِلّه الَّذي لَمْ يَخْلُقهُ مُشَوَّهاً».(10)
(وقتي امام سجاد(ع) را به ولادت مولودي بشارت ميدادند، نميپرسيد پسر است يا دختر، بلكه از اندام معتدل و ساختمان سالم او سؤال ميكرد. چون خبر سلامتش را ميشنيد)، ميگفت: خدا را شكر كه او را قبيح و ناموزون نيافريده است.
دعا كردن براي مرگِ زودتر
دعا كردن براي مرگِ زودتر
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پرسش:
ايا دعا كردن براي مرگ زودتر گناه دارد؟ اگر بله پس چرا حضرت زهرا س دعا كردند كه اجلشان زودتر فرا رسد؟
پاسخ:
در پاسخ به اين پرسش ابتدا لازم است به اين نكته اشاره كنيم كه: حيات آدمي اولين و عظيم ترين نعمتي است كه خداوند آن را براي رسيدن به تكامل و صعود به قلّه هاي رفيع و عالي معنوي به انسان عطا فرموده است. ازاين رو نه تنها ديگران نمي توانند صدمه اي به اين نعمت الهي وارد سازند، بلكه خود شخص نيز به هيچ عنوان حق ندارد آن را از بين ببرد و بر وي واجب است پيوسته از جان خويش پاسداري و محافظت كند. مالك اصلي انسان خداوند متعال است و نفس انساني امانت الهي است؛ از اين رو بايد از اين امانت خوب محافظت كرد و از بين بردن آن خيانت در امانت الهي است.
برادر گرامي! با توجه به اين مقدمه بايد گفت: آرزو و دعا براي مرگ دو صورت دارد:
1. گاهي افرادي در اثر جهالت، مرگ را نجات يافتن از گرفتاري هاي دنيايي مي دانند و چون مصيبت و گرفتاري را سنگين و خلاف طبع و غير قابل تحمل مي انگارند، براي نجات از آن آرزوي مرگ كرده يا بالاتر از آن اقدام به خودكشي مي كنند. اقدام به خودكشي كه خود از گناهان كبيره است و اين آرزوي مرگ هم نتيجه ناداني و جهالت است، زيرا اين چنين آرزو كنندگاني غالبا، بلكه همه بي ايمان به خدا و معاد هستند، زيرا مؤمن مصيبت ها را بلا ها و امتحان هاي خدا مي داند(1) كه وظيفه دارد در مقابل آن ها بايستد و با تحمل و تدبير آنها را حل كند و از مواجه شدن با مصيبت ها و مشكلات نه تنها ترس ندارد و فرار نمي كند، بلكه چون مقابله با آن ها به فعال شدن استعداد هايش و رشد قواي روحي و ايماني اش مي انجامد، از آن ها استقبال هم مي كند. در اين زمينه امام باقر (ع) فرمود: «إنَّ المُؤْمِنَ يُبْتَلي بِكُلِّ بَلِيَّةٍ وَيَمُوتُ بِكُلِّ ميتَةٍ إلاّ أَنَّهُ لايَقْتُلُ نَفْسَهُ؛(2) مؤمن ممكن است به هر بلائي مبتلا شود و به هر نوع مرگ بميرد، امّا خودكشي نمي كند.»
2. گاهي فرد با توجه به حقيقت مرگ كه پل رساننده او به آخرت و لقاي خدا است، تقاضاي مرگ دارد. اين چنين تقاضايي ناشي از بينش صحيح در برابر مرگ است و از كساني سر مي زند كه مرگ را فهميده اند و لقاي خدا را طالبند و براي لقاي خدا كسب آمادگي كرده اند. حضرت زهرا(س) هم از اين دسته هستند و نگاهشان به مرگ، رسيدن به آغوش پر مهر پروردگار است.حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها در روز آخر از عمر شريفشان دعاي «اللهم عجل وفاتي سريعا» را خواندند.(3)
دعاي 40 صحيفه سجاديه دعاي كساني است كه چنين بينشي درباره مرگ دارند و براي مرگ آماده اند و توشه برداشته اند. به اين دعا توجه كنيد:
ارتباط فکری با نامحرم
ارتباط فکری با نامحرم
پاسخگو: مصطفی
سلیمانی
پرسش:
آقايي از من خواستگاري كرده و به دلائل مختلف حداقل فعلا امكان ازدواج فراهم نيست! شايد هرگز امكان ازدواج با اين فرد را نيابم، اما به شدت به ازدواج احتياج دارم! ناخودآگاه به حالتي دچار شده ام كه مدام فكر اين آقا در ذهن من است! با ديدن هر چيز بي ربط و باربط! گاه چيزي در ذهنم جرقه مي زند و وقتي به خودم مي آيم مي بينم مدتي است در فكر اويم! حتي فكرهايم گاهي تا امور زناشويي هم پيش مي رود! سعي مي كنم كه از اين فكرها جلوگيري كنم اما نمي شود! به شدت از اين افكار رنج مي برم! قبلا چيزي درمورد زناي در فكر شنيده ام! مي خواستم ببينم آيا اين حالات و فكر ها با توجه به اينكه اغلب غير ارادي است، گناه محسوب مي شود؟ خصوصا در مورد امور جنسي!
پاسخ:
خواهر گرامي! اي كاش در همين ابتداي نامه علت اينكه امكان ازدواج برايتان فراهم نيست را برايمان بيان مي كرديد تا بتوانيم دربارۀ آن معظل راهكاري داشته باشيم، زيرا شما در سني قرار داريد كه ازدواج از ضروري ترين امور برايتان مي باشد.
زناي ذهني يا فكر گناه در امور جنسي اگر غير اختياري باشد گناه نيست. ولي انسان بايد از مقدماتي كه باعث اين افكار مي شود پرهيز كند و در صورت اختياري بودن چنانچه آثار بيروني داشته باشد و موجب تحريكات جنسي شود اين امور گناه است، زيرا فكر و انديشه گناه، پاكى و صفاى قلب را از بين مى برد و انسان را به ارتكاب آن وا مى دارد. حضرت على(ع) فرمود: «من كثر فكره فى المعاصى دعته إليها»(1) كسى كه در مورد گناهان زياد فكر كند، گناهان او را به سوى خود مى كشند.
نيز فرمود: «خوض النّاس فى شى، مقدّمة الكائن»(2) فرو رفتن و تفكّر در مورد چيزى، سرآغاز وجود و پيدايش آن چيز است.
از اين رو، حضرت مسيح به پيروان خود فرمود: «موسى بن عمران به شما دستور داد، زنا نكنيد؛ اما من به شما سفارش مى كنم، فكر زنا را هم نكنيد؛ زيرا كسى كه به زنا بينديشد، مانند كسى است كه در اتاق زيبا و رنگ آميزى شدهاى، آتش روشن كند. در اين صورت، هر چند ممكن است خانه در آتش نسوزد؛ لكن دست كم دود آن را سياه و خراب مى كند.»(3)
در هر صورت، فكر گناه، گناه نيست تا وقتي كه انسان خود را به گناه آلوده نكند، حتي اگر مقدمات آن را فراهم كرده باشد، گناهي در نامۀ او ثبت نميشود. اما از نظر رواني فكر گناه، وجود انسان را آلوده و مضطرب مي سازد.
- نكاتي در مورد ازدواج معقول در اين شرايط:
1- در صورتي كه به هر دليلي مشكلات ازدواج با اين شخص حل شد، به اين چند نكته توجه كنيد:
الف) بايد دقت كنيد كه عشق و علاقه تان گرچه حكايت از نيازتان دارد ولي بايد با حساسيت و مراقبت جلو رويد. نگاه و تحليل شما در صورتي به او صحيح است كه، به عنوان يكي از افرادي كه دوست داريد با او ازدواج كنيد، در نظر بگيريد. ولي توجه داشته باشيد كه تنها زماني مي توانيم كسي را براي ازدواج خوب و مناسب تشخيص بدهيم كه فرد مورد نظر در اكثر معيارها و ملاك هاي اساسي ازدواج، با شما تناسب و همخواني داشته باشد، صرفاً علاقمندي و دوست داشتن، دليل بر خوب بودن طرف مقابل و داشتن شرايط همسري و داشتن تناسب با شما نمي گردد. چه بسا ممكن است گاهي عشق و علاقه افراطي باعث شود در وادي عشق گرفتار آييد و با يك جانبه نگري، از ديدن واقعيت هاي ديگر زندگي محروم بمانيد.
ب) سعي كنيد با علاقۀ افراطي بر كسي، به فكر ازدواج نيفتيد، زيرا علاقه افراطي موجب كوري چشم و كري گوش ميگردد. تجربه نيز نشان داده است عشق و علاقه ناشي از احساسات و هيجانات باعث شده كه بسياري از عيوب، نقايص و ضعف ها طرف از ديد انسان، مخفي و پوشيده مانده؛ در نتيجه در كسب موفقيت در اين امر مهم و حياتي ازدواج، نقش منفي بازي كرده، بلكه به جاي موفقيت، شكست را نصيب فرد كرده است.
ج) ملاك ها و معيارهاي اساسي ازدواج را در فرد مورد نظر تطبيق دهيد. ببينيد چقدر با شما در زمينه هاي مختلف تناسب دارد. سعي كنيد بر اساس اطلاعات دقيق، به شناخت كافي و صحيحي از فردِ مورد نظر دست يابيد. دقّت را فراموش نكنيد. مبادا عشق، چشم انديشهتان را كور سازد و شما را از تحقيق كامل و همه جانبه در باره وي باز دارد. با اين كار مي توانيد بفهميد كه آيا فرد مورد نظر به دردتان مي خورد يا نه؟
د) نكته اي كه بايد به آن توجه ويژه اي داشت، پيشگيري از به وجود آمدن علاقه افراطي و عشق يك طرفه و يا دو طرفه اي كه بر مبناي درستي پايه ريزي نشده است، مي باشد، چرا كه بر اساس نتايج تحقيقات روانشناختي، هر گونه علاقه افراطي و علاقه هاي يك طرفه، به هيچ وجه امر مطلوبي قلمداد نميگردد؛ ممكن است از خلأهاي كوچك و بزرگ شخصيتي در درون فرد حكايت داشته باشد.
2- نكته ديگري كه بايد به آن توجه داشته باشيد، جلوگيري از هر گونه ارتباط و نيز ابراز علاقه و محبت به آن پسر مي باشد، چون هر گونه اظهار علاقه و محبت از سوي دختر و ارتباط وي و پسر قبل از ازدواج، علاوه بر اين كه از لحاظ شرعي و روانشناختي خالي از اشكال نيست و آسيب هاي فراواني در آن نهفته، باعث تجسّم بخشيدن به ذلّت و زبوني خود و بي شخصيّت جلوه دادن خويش است. چون زن مجذوب است، نه جاذب، محبوب و معشوق است، نه عاشق و طالب. يعني اصلاً ساختار وجود دختر به گونهاي است كه ديگران را به سوي خود جذب ميكند و آن ها به سوي او گرايش مييابند.
- نكتۀ پاياني:
در صورت نياز در نامۀ بعدي علت موانع ازدواجتان را مطرح كنيد تا در آن زمينه به نكاتي اشاره كنيم. ضمناً اگر به اين فرد علاقه پيدا كرده ايد و احساس مي كنيد كه مورد مناسبي براي ازدواج هستند، با توقعات اندك، پاسخ مثبت دهيد تا وارد كانون گرم زندگي شويد. منتظر نامۀ بعدي تان هستيم.
- منابعي براي مطالعۀ بيشتر:
1- جوانان و انتخاب همسر. پديدآورنده: علي اكبر مظاهري
2- همسر گزيني در بيست گام. پديدآورنده: محمود يزداني.
پينوشتها:
1. تميمى آمدى، عبدالواحدبن محمد، تصنيف غررالحكم و دررالكلم، ج5 ، ص321، دفتر تبليغات قم، 1366 ش.
2. همان، ج 3، ص 451.
3. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ناشر موسسه الوفاء، ج 14، ص331، باب34، بيروت 1404ه ق.
ازدواج موقت زنان بیوه ...
ازدواج موقت زنان بیوه ...
پرسش:
با عرض سلام
بيشتر از يك سال است كه شوهرم فوت كرده والان بيوه هستم. فعلا موقعيت ازدواج دوباره ندارم. يك مرد كه صاحب زن ميباشد از دوران مجردي به من علاقه داشته و الان به من پيشنهاد كرد كه با او ارتباط برقرار كنم ولي من به علت اعتقاداتي كه داشتم قبول نكردم وحالا او از من ميخواهد با او صيغه موقت كنم تا محرم همديگر شويم اما نه من نه او نميتوانيم به خانواده هايمان بگوييم و ميخواهيم اين موضوع مخفي باقي بماند. حالا اگر من اين كار را بكنم گناه دارد؟ لطفا اگر اشكالي در ان است برايم توضيح دهيد كه مرتكب گناه نشوم. با تشكر
پاسخگو: مصطفی
سلیمانی
پاسخ:
از آنجا كه ازدواج امري طبيعي، مشروع و منطقي در تمامي اعصار و در همه جوامع بشري تلقي مي شود خواه ناخواه زناني كه در سنين ازدواج قرار دارند، اما مجرد ماندهاند به صورت يك پديده نامقبول و غيرعادي محسوب ميشوند. ترك گناه و دوري از آن به هر روش شرعي كه باشد بهترين عبادت محسوب مي شود. حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: «برترين عبادت، دوري گزيدن از گناه است».(1)
زناني كه به دلايل مختلف همسرانشان را از دست ميدهند يا از همسرانشان جدا ميشوند به يكباره با جهان ديگري روبهرو ميشوند، دنيايي كه بسياري از مختصات آن ناآشناست. دشواريهايي كه اين زنان تاب ميآورند عمدتا به دغدغههاي معيشتي عاطفي، وسواسهاي فكري، حاشيههاي ناخواسته از برخورد نامناسب اطرافيان و ... مربوط مي شود. در هر حال اين گروه از زنان كه با عنوان زنان مطلقه يا بيوه در جامعه شناخته ميشوند، با مسائل، مشكلات و موانع زيادي در زندگي مواجهند.
معضل برخورد غير منصفانه با زنان بيوه در عصر حاضر، از انديشه هاي تك بعدي، تعصبات قبيله اي و ذهنيت هاي كهنه ناشي مي شود.
مسأله ازدواج موقت بايد به گونه اي باشد كه زندگي آينده و دايم را موجب اختلال نكند، لذا انجام چنين كاري بايد در ارتباط با خانم هايي باشد كه مراحلي از زندگي را طي كرده اند و با ازدواج موقت آينده آنان به خطر نمي افتد.
در شرايط حاضر كه ازدواج دايمي براي اين گونه زنان دشوار شده و از طرفي براي مديريت غريزه جنسي جوانان و مرداني كه داراي مشكلاتي هستند، هيچگونه برنامه ريزي كاربردي پيش بيني نشده است، ازدواج موقت روش منطقي، عقلي و كاربردي است.
ازدواج موقت كساني كه تجربه ي ازدواج قبلي دارند(متأهلان) و الان از نظر غريزي تحت فشار هستند با چنين خانم هايي اشكال ندارد.
پرسشگر گرامي!
اگر از زناني كه به هر دليلي شوهر خود را از دست داده اند، دربارۀ ازدواج موقت سؤال كنيد، نهايت تنفّر خود را از اين ديو وحشتناك با زبان ابراز خواهند كرد ولي چون از زبان بگذريد و وارد وادي دل شويد، خواهي ديد كه به ازدواج موقت براساس عقل سليم به عنوان يك جانشين مناسب، بيش از همه معتقدند و در دل با خود مي گويند: "اي كاش جامعه به اين اكسير به چشم بد نمي نگريست و اي كاش يك زن بدون سرپرست مي توانست براي سرنوشت خود تصميم بگيرد و در يك انتخاب آزاد از ميان مردان يا پسراني كه به او اظهار رغبت مي كنند، يكي از شايسته ترين آنان را به عنوان پناه عاطفي خود برگزيند و بر زخم هاي تنهايي خويش مرهم بگذارد و از امكان مشروع و معقولي كه خدا ورسول در اختيار او قرار داده است، استفاده كند وجواني خود را لابه لاي پاره اي تعصبات و توهّمات پايمال نكند".
- مطالبي مهم در زمينۀ ازدواج موقت زنان:
1- به خاطر ديدگاه ها و مشكلاتي كه در جامعه ايران وجود دارد زنان بيوه حتي اگر هم بخواهند سالم زندگي كنند در صورت محتاج بودن، شرايط اقتصادي به او اجازه نمي دهد. علاوه بر اينها زنان بيوه از نظر عاطفي هم دچار مشكل هستند.
2- مشكلات روحي و تنهايي:
علاوه بر تمام مشكلات ذكر شده، از دست دادن همسر به خصوص در دوران جواني و پيامدهاي ناگوار طلاق منجر به بروز مشكلات روحي متعدد ار جمله افسردگي و بد بيني براي اين زنان مي شود. همچنين احساس نگراني زياد نسبت به آينده و تنهايي خود بعد از ترك فرزندان بسيار آزار دهنده و اين مشكلات روحي را افزايش افزايش مي دهد.
3- اگر ازدواج موقت نباشد و زني كه شرايط لازم را براي ازدواج موقت دارد ولي نتواند از اين نعمت الاهي بهره مند شود و به آزادي جنسي روي آورد؛ نتيجه اش علاوه بر دچار شدن به معصيت الاهي و گناه، با گذشت زمان دچار بدبختي و بيچارگي نيز شود.(2)
4- عقد موقت و متعه، سبب آرامش روحي و رواني زن و مردي مي شود كه به واسطه عقد موقت از هم ديگر لذت ميبرند در حالي كه اگر آزادي جنسي باشد مرد و زن از روح و روان آرام برخوردار نيستند.
- كلام پاياني:
هيچ كس همانند خودتان نمي تواند تشخيص دهد كه در چه موقعيتي هستيد، أما به نظر مي رسد كه نسبت به ازدواج با ايشان تمايل داريد و با شناختي كه از ايشان داريد ميدانيد كه أهل سوء استفاده نبوده و مردي آشنا به قواعد و أصول زندگي است.
براي متهم نشدن در اين اجتماع و جلوگيري از عوارض و مشكلات ناشي از أفكار عرف، بهترين كاري كه مي توان كرد همان تصميمي -مخفي كردن اين مسأله از خانواده و ديگران- است كه گرفته ايد. أما از نكته اي كه نبايد غفلت بورزيد، اين است كه از آنجايي كه اين شخص داراي همسر است -ونسبت به خانوادۀ خود هم مسوليت دارد- مي طلبد كه با مديريت و زمانبندي أوقات و مسايل روحي و رواني خانواده شان، طوري برخورد كنيد كه زندگي ايشان مخدوش نشود.
نكته:
1.براي خواندن عقد موقت حتما از راه قانوني وارد شويد و از محظر و دفتر خانه ها برگۀ قانوني دريافت كنيد تا در آينده مشكل قانوني پيدا نكنيد.
2. اگر اين شخص را قابل اعتماد يافتيد زمان عقد خود را طولاني قرار دهيد تا در آينده به اين كار-ازدواج موقت-عادت نكنيد كه در هر دورره اي با يك مرد ديگري صيغه نماييد.
- منابع كمكي براي مطالعۀ بيشتر:
1- ازدواج موقت و چالش ها، نويسنده: سيد حسن شريفي، قم، انتشارات بوستان كتاب.
2- احكام ازدواج دائم موقت فتاوي حضرت آيت الله بهجت(ره)، نويسنده: سيدحجت موسوي خويي، قم، دارالفيض.
پي نوشت ها:
1. محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج 53، ص 342، مؤسسه الوفاء، بيروت، 1404 ه.ق.
2.در اين زمينه مراجعه شود به كتاب "ازدواج موقت؛ مديريت شهوت" نويسنده: محمد تركاشوند، قم، نشر گل ياس.
خیانت مردان به زنان
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پرسش:
من يك زن متأهل هستم و يك دختر يك ساله دارم. شوهرم چندين بار به من خيانت كرده و من متوجه شدم. اما راضي به طلاق نمي شود و عنوان مي كند دوستم دارد!در محل كارم حدود يكسال ونيم پيش مردي متأهل كه با همسرش مشكل دارد و در شرف طلاق هست به من ابراز علاقه كرد و با اصرار فراوان او چند ماهي است كه تسليم او شدم و من هم به او علاقه مند شدم او از من خواسته از همسرم جدا شوم و با او بمانم. اما من از كرده خد پشيمانم و براي چندمين بار مي خواهم از او جدا شم. اما او قبول نمي كند كمكم كنيد؟
پاسخ:
خدا را شاكريم كه پيش از رخ دادن اتفاقات ناگوار حالت پشيماني و انتباه به شما دست داده است. قطعا خواسته اين مرد خواسته اي شيطاني است. اين كار اصلا درست نيست. علاقه شما به ازدواج با اين شخص همانند عشق هايي است كه با وصال، دفن مي شود. وقتي ظرف پر از آبي بر روي آتش است، هر چه زمان مي گذرد، آب به نقطه جوش نزديك تر مي شود؛ چون بين آب و آتش فاصله است و زماني كه آب جوش مي آيد و سرريز مي شود و به آتش مي رسد، آتش خاموش مي شود و بعد از وصال و خاموشي آتش عشق، نقاط منفي طرف مقابل بروز مي كند و شما هم اين فرد پليد را مانند بقيه مردم مي يابيد و تصاويري كه از او در ذهن ساخته ايد همه از بين مي رود.
جالب است بدانيد اگر قبل از ازدواج كنوني با او ازدواج مي كرديد، به احتمال زياد آرزو مي كرديد كه اي كاش با همسر فعلي تان ازدواج مي كرديد؛ پس با ياد خدا و ذكر، با اين فكر مقابله كنيد كه ويژگي پرهيزكاران است: (1)
براي اين مقابله، تلاوت سوره واقعه در شب ها توصيه شده است. رسول اكرم (ص) در اين باره فرمود: كسي كه سوره واقعه را بخواند نوشته مي شود كه از غافلان نيست. (2)
در ادامه به نكات ذيل توجه كنيد.
1. مطمئن باشيد كه اين مرد مي خواهد زندگي شما را به نابودي بكشاند، پس به ابراز علاقه او بي اعتنايي كنيد.
2. اگر همسر شما از اين ارتباط آگاه شود، برايش بسيار كشنده است. يكي از تلخ ترين پديده ها در زندگي زناشويي همين است كه مرد احساس كند زنش به مرد ديگري علاقه يا رابطه دارد. گاها ديده مي شود كه تبعات اين قضيه گاها به قتل يا فجايع اسف بار بسياري منتهي مي شود.
انفكاك يا اختلاط زن و مرد؟ كداميك؟
انفكاك يا اختلاط زن و مرد؟ كداميك؟
پاسخگو: مصطفی
سلیمانی
پرسش:
اختلاط زن و مرد در چه شرايطي بدون اشكال است؟
با عرض و سلام و خسته نباشيد
1- لطفا بفرماييد اختلاط زن و مرد اگر با رعايت حجاب و حيا باشد اشكال شرعي دارد يا خير؟ و اگر اشكال شرعي ندارد آيا در صورتي كه منافع اجتماعي در برداشته باشد مثلا در يك محيط كاري تخصصي و مفيد مثل دانشگاه باشد آيا ترك اختلاط باز هم به عنوان يك امر استحبابي و اخلاقي توصيه مي شود يا خير؟
2- آيا اشكال دارد زن در ارتباط با نامحرمي كه غريبه نيست و نظر سوء ندارد لبخند كم رنگي بر لب داشته باشد، در عين اينكه حجاب و حياي دروني دارد؟
با تشكر فراوان
پاسخ:
روابط زن و مرد يكى از مسائلى است كه شناخت صحيح احكام و آداب اسلامى در اين زمينه و عمل به آن ها ضامن سلامت فرد و جامعه است. از جمله مسائل مورد بحث در جامعه كنوني، مسئله ارتباط يا به تعبير بهتر، اختلاط دختران و پسران يا زنان و مردان است.
بايد به اين حقيقت گردن نهاد كه آدمي در دو جنس زن و مرد آفريده شده است و خداوند گرايش اين دو جنس به يكديگر را در نهاد آنها سرشته است. طبيعت انسان، عرف جامعه و شريعت اسلام هم بر اين گرايش صحه گذاشته و آن را به عنوان بديهي ترين اصل فطرت پذيرفته است. اما ارتباط زنان و مردان پيش از ازدواج چگونه و حد و حدود آن كدام است؟ مبناي اين ارتباط چيست و چگونه مي توان حد و مرز آن را تعيين كرد؟ بايد بدانيم مبناي ارتباط زنان و مردان از نظر دين اسلام چيست.
بي شك، ارتباط دختر و پسر و زن و مرد نامحرم بدون رعايت حدود شرعي برخلاف فرهنگ ديني و اعتقادي ماست و پشت پا زدن به پيمان هايي است كه با خدا بسته ايم؛ متعهد شده ايم كه فقط او را بپرستيم، برخلاف قانون او رفتار نكنيم و در برابر امر و نهي خدا تسليم باشيم. «أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ؛(1) به عهدي كه با خدا بستيد، وفا كنيد. «اِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولاً؛(2) همانا از عهد و پيمان سؤال خواهد شد.»
قبل از بيان محدوده و احكام اختلاط و ارائه راهكارهاي عملي براي آن، بايد به اين نكته توجه كرد كه در جامعه، ارتباط زن و مرد به شكل عام، مواردي چون روابط شغلي، خانوادگي و تحصيلي را در برمي گيرد و حدود و ثغور عرفي و قانوني براي آن تدوين شده است.
مطالبي را در قالب نكات خدمتتان عرضه مي داريم:
1- انفكاك يا اختلاط؟ كداميك؟
انفكاك از نظر اسلام حرمت بخشيدن به زن، حفظ حريم شخصيت و دور نگاه داشتن او از نگاه بيماردلاني است كه در او طمع مي كنند؛ چنانكه خداوند در بيان حكمت حكم حجاب مي فرمايد: «ذلك ادني أن يعرفن فلايؤذين»(3) تأكيد اسلام بر حضور اجتماعي زن همراه با توصيه به او درباره حفظ ورع و تقواست: «و اذا سئلتموهن متاعا فأسئلوهن من وراء حجاب ...؛(4) هرگاه از ايشان زنان پيامبر(ص) چيزي خواستيد، از پشت پرده و حايل طلب نماييد». اين آيه و آيات ديگر نظير «ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهن و ان يستعففن خير لهن»(5) دلالت مي كنند كه هر اندازه مرد و زن جانب ستر و پوشش و ترك برخوردهاي غير ضروري در محيط هاي اجتماعي را رعايت كنند، به تقوا و پاكي نزديكتر است.
احترام به شخصيت زن و حفظ حريم محيط هاي زنانه از نظر اسلام، تا حدي است كه رسول خدا(ص) از داخل شدن مردان بر جمع زنان بدون اجازه آنها نهي فرموده است: «نهي رسول اللّه (ص) أن يدخل الرجال علي النساء الا باذنهن»(6).
2- بايدها و نبايدهاي اخلاقي حضور اجتماعي زن و اختلاط و معاشرت با مردان:
اسلام براي هر نوع حضور اجتماعي زن و اختلاط و معاشرت او با مردان، بايدها و نبايدهاي اخلاقي را توصيه مي نمايد. درباره حضور اجتماعي زن اين قيد بيان شده است: بايد از هر آنچه منجر به فتنه و فساد مي شود، اجتناب كرد.
در زندگي اجتماعي به صورت طبيعي روابطي شكل مي گيرد؛ مانند رابطه همسايه با همسايه، دانش آموز با معلم، دانشجو با استاد. طبيعي است كه اينگونه روابط اجتماعي، هميشه ميان هم جنس(زن با زن، مرد با مرد) اتفاق نمي افتد. در بسياري از اين موارد، رابطه دو جنس مخالف (زن و مرد) نيز حتمي و قهري است. به طور قطع رابطه دو جنس مخالف را در دايره روابط محارم با يكديگر نيز، نمي توان منحصر دانست؛ زيرا انواع روابط ميان دو جنس مخالف در ميان اقوام و خويشاوندان، رفت و آمدهاي فاميلي و نيز در سطح جامعه صورت مي گيرد.
3- نظر اسلام: ارتباط در حد اعتدال:
از ديدگاه اسلام، ارتباط ميان زن و مرد في نفسه ممنوعيتي ندارد. طبيعي است، در جامعه اي كه معمولاً نيمي از آن را جنس مرد و نيمي ديگر را جنس زن تشكيل مي دهد، چاره اي جز ارتباط دو جنس مخالف با همديگر نيست. به تعبير ديگر، اجتماع مجموعه اي از زنان و مردان است و قابل تقسيم به جامعه مردان و جامعه زنان نيست.
برحسب ديدگاه اسلام، زن و مرد بايد با نگاه به شخصيت انساني هم كه به طور قطع در روابطي سالم خود را نشان مي دهد، در تعاملات اجتماعي حضور يابند. عايقي مفيد و مؤثر به نام هويت انساني وجود دارد كه سبب ايجاد جرياني سالم و آسيب ناپذير در روابط ميان زن و مرد مي شود. بر اين مبنا، مرد بايد در زيرساخت هاي فكري خويش، تصوير درستي از زن به عنوان يك شخصيت ارجمند، پاك، با كرامت و با حرمت داشته باشد و زن نيز بايد در روساخت هاي رفتاري اش كه وجوه ارتباطي او را در پوشش، گفتار و حركات نمايان مي كند، حرمت و كرامت زن بودن خود را نشان دهد. اين تنها طريقي است كه زن مي تواند مقام و موقعيت خويش را در برابر مرد حفظ نمايد. زن هر اندازه متين تر، باوقارتر و عفيف تر رفتار كند و خود را در معرض نمايش براي مرد قرار ندهد، بر حرمت و كرامتش افزوده مي شود.
از ديدگاه اسلام، روابط زن و مرد نامحرم نبايد به گونه اي باشد كه تمتعات جنسي در آن سهمي داشته باشد؛ زيرا تمتعات جنسي، منحصرا در چارچوب زندگي زناشويي مجاز است و كشاندن آن از محيط خانه به اجتماع، موجب تضعيف فعاليت هاي اجتماعي مي شود و در كنار عوامل ديگر، در كاهش آمار ازدواج تأثير مستقيم و بسزايي دارد. زيرا ازدواج، مانعي براي لذت جويي هاي نامحدود و آزاد محسوب مي شود. معاشرت هاي آزاد و بي بندوبار، ازدواج را به صورت يك تكليف و محدوديت در مي آورد كه بايد آن را با توصيه هاي اخلاقي يا احيانا با اعمال زور بر جوانان تحميل كرد. تفاوت جامعه اي كه روابط جنسي ميان زن ومرد را به محيط خانوادگي و در قالب ازدواج مشروع و قانوني محدود مي كند، با اجتماعي كه روابط آزاد در آن مجاز است، اين است كه ازدواج در اجتماع اول پايان انتظار و محروميت و در اجتماع دوم، آغاز محروميت و محدوديت است. در سيستم روابط آزاد جنسي، پيمان ازدواج به دوران آزادي دختر و پسر خاتمه مي دهد و آنها را ملزم مي سازد كه به يكديگر وفادار باشند، اما در سيستم اسلامي، ازدواج به محروميت و انتظار آنان پايان مي دهد.(7)
4- لبخند زدن هنگام صحبت با نامحرم:
از ديدگاه مراجع معظم تقليد لبخند زدن و شوخي كردن با نامحرم اگر با قصد لذت جنسي و يا خوف فتنه و ترس افتادن به گناه در آن باشد جايز نبوده و اشكال دارد. به خاطر جذابيتي كه زن و مرد به همديگر دارند، احتياط در ترك همۀ اين أمور است. انسان عاقل از رهزن ها به دور است.
- حاصل سخن اينكه:
اگر ائمه(ع) از حضور زنان در جامعه نهي كرده اند اينطور نيست كه اين نهي كلي و مطلق باشد. بلكه سيره عملي آنها به اين امر مطلق، تخصيص مي زند و نشان مي دهد كه منظور ائمه اين نيست كه زنان مطلقا نبايد در امور اجتماعي مشاركت داشته باشند. بلكه منظور آنها اين است كه زنان اولا، بدون دليل موجّه نبايد در ميان مردان و مقابل چشم آنها قرار گيرند. ثانيا، در صورت لزوم بايد حضورشان در حد نياز و ضرورت باشد و زائد بر آن به صلاح زنان و جامعه نيست چه اين كه مفسده هاي زيادي مي تواند داشته باشد. نكته ديگري كه بايد به آن توجه نمود اين است كه اجتماعي بودن زنان و داشتن جايگاه اجتماعي مستلزم حضور بي رويه و بدون دليل در ميان مردان نيست.
- منابع كمكي جهت مطالعۀ بيشتر:
1- احكام روابط زن و مرد، سيد مسعود معصومي؛ انتشارات دفتر تبليغات حوزه علميه قم.
2- جوانان و روابط، ابوالقاسم مقيمي حاجي؛ ناشر: مركز مطالعات پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه قم.
3- جوانان و روابط (پاسخ به پرسشهاي پيرامون روابط دختر و پسر)؛ مقيم؛ نشر: مركز مطالعات حوزه.
4- http://www.hawzah.net/fa/magart.html?MagazineID=0&MagazineNumberID=6912&MagazineArticleID=83313
5- http://www.hawzah.net/FA/articleview.html?ArticleID=65772
پي نوشت ها:
1. نحل(16) آيه91.
2. اسراء(17) آيه 34.
3. احزاب(33) آيه 59.
4. احزاب(33) آيه 53.
5. نور(24) آيه 61.
6. شيخ كليني، اصول كافي، ج 5، ص 538، دارالكتب الاسلاميه، تهران 1365ش.
7. ر.ك. مجموعه آثار شهيد مطهرى، 1379، ج 19، ص 438، قم انتشارات صدرا.
استغفار معصومین!
استغفار معصومین!
پاسخگو: مصطفی
سلیمانی
پرسش:
اگر امام علي (ع) معصوم است. پس استغفار او در مناجات ها چه معني دارد؟
پاسخ:
يكي از صفات پيامبران و ائمه(ع) و شخص امام علي(ع)، «عصمت» است. عصمت ملكه اي علمي و عملي است كه انسان را از جهل، خطا، سهو، نسيان و مغالطه در انديشه و تفكر نگه مي دارد؛ بنابراين، معصوم، هم در بخش علم، از فهم ناصحيح به دور است و هم در بخش عمل، محفوظ از كار ناروا است.(1) به همين دليل است كه اين حضرات لياقت و شايستگي مقام والاي امامت را داشتند و به اين مقام منصوب شدند.
ائمه طاهرين(ع) عصاره نظام آفرينش و مظهر هدايت خدايند؛ نه تنها كار، گفتار و سكوت آنان هدايت است كه ميزان هدايتند و با اين ميزان، ضلالت و گمراهي و ايمان و كفر مشخص مي شود. از اين رو، سخن و سيره ايشان براي هركسي و هر سالك به سوي خدا، حجت و دليل است؛ زيرا آنان معصوم اند و در سيره معصوم(ع) هيچ گونه شائبه گمراهي و گناه نيست و اين مطلبي است كه با ادله نقلي و عقلي در جاي خودش ثابت شده است.
اما اين كه در دعاهاي رسيده از اهل بيت(ع) مي بينيم كه آنها از خداوند طلب آمرزش مي كنند و يا خود را گناهكار مي دانند؛ مثلاً اميرالمؤمنين(ع) در مناجاتش مي فرمايد: «پروردگارا در آن حالي كه غفلت مرا گرفته است اي كاش مي دانستم حالم چگونه است؟ آيا از من رويگرداني يا به من نظر داري؟»؛ نه بواسطه اين است كه معصوم گناه مي كند، بلكه بايد گفت غفلت داراي مراتبي است، آن مرتبه اي كه مربوط به معصوم است، ما عاجز از ادراك آن هستيم. زيرا وقتي كه امام معصوم سرگرم خوردن يا سخن گفتن با اين و آن است، با آن توجه تامّي كه در نماز دارد، يكسان نيست و اين كمبود را براي خود، غفلت و ذنب مي شمارد و از آن طلب آمرزش مي نمايد. و اين به خاطر عظمت مقام و دوام عبوديت و ادب تام آنان است كه در برخي از حالات كه لازمه مقام بشري است ميسّر نمي شده، لذا اين حالت هاي بشري را براي خود گناه مي شمرده اند. و گرنه آنان از هر گناه كبيره و صغيره و مكروه معصومند.(2) معصومين (ع) گرچه همواره با ابليس و ديگر شياطين درگير و در چالش هاي اخلاقي و معنوي بودند. اما به توفيق الاهي هيچ گاه نلغزيدند. چنان كه قرآن مجيد در باره پيامبر مي فرمايد:« و چيزي نمانده بود كه تو را از آن چه به سوي تو وحي كرديم گمراه كنند تا غير از آن را بر ما ببندي و در آن صورت تو را به دوستي خود بگيرند و اگر تو را استوار نمي داشتيم قطعاً نزديك بود كمي به سوي آنان متمايل شوي».(3) بنا بر اين گناهي كه معصومان (ع) راه گريزي از آن ندارند و براي جبران آن ناله سر مي دهند، آلودگي به محرّمات الاهي نيست؛ بلكه از آن جهت كه هر كه در درگاه الاهي مقرب تر است،خداوند معيار سنجش اعمال او را دقيق تر قرار داده و او به خاطر عظمت مقام چيزي را گناه مي شمارد كه ديگران به سادگي از كنار آن مي گذرند.(4) چنان كه مرحوم اربلي فرموده است: «پيامبران و امامان – كه سلام خدا بر آنان باد- همواره در ياد خدا به سر مي بردند و در بالاترين مراتب قرب الاهي ره مي سپردند و پيوسته در اين انديشه بودند كه مبادا لحظه اي از ياد او غافل گردند. پس هرگاه اندكي از اين مرتبه بالا پائين تر مي آمدند و از سر نياز به اموري همچون خوردن و آشاميدن، حلّ و فصل مسائل اجتماعي روي مي آوردند، اين را گناهي بزرگ براي خويش مي شمردند. استغفار و توبه آنان نيز از چنين اعمالي بوده است.»(5)
پي نوشت ها:
1. جوادي آملي، عبد الله، علي (ع) مظهر اسماي الاهي، ص 107 و 108، مركز نشر اسراء، چاپ دوم، 1385.
2. شهيد دستغيب، سيد عبدالحسين، 1000 سؤال، ص 19، انتشارات ناس.
3. اسراء 73 و 74؛ تفسير الميزان، ترجمه موسوي همداني، محمد باقر، ج 13، ص 238، انتشارت اسلامي؛ اسراء، 73 و 74.
4. تفسير الميزان، همان، ج 6، ص 366.
5. اربلي، علي بن عيسي، كشف الغمه، ج 3، ص 45، چاپخانه علميه قم.
ارتباط و گرایش با همجنس
ارتباط و گرایش با همجنس
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پرسش:
سلام اگه كسي نماز نخونه، آدم بدي باشه، باهمجنسش رابطه داشته باشه حكمش چيه؟ راه توبه داره؟ درضمن توبه هم كرده اما به بدياش ادامه داده!!
پاسخ:
پرسشگر گرامي! بگذاريد در همين ابتدا مطلبي را خدمتتان بازگو كنيم: از آنجائي كه يكي از صفات خداوند «غفارالذنوب» است و رحمتش فراگير و وسيع است، بنده ي گنه كارش را به استغفار دعوت نموده است. و با تتبع در آيات و روايات در ميابيم كه هر گاه انسان از گناهان -هر نوعي كه باشد- خود پشيمان شده و توبه نمايد خداوند او را مورد رحمت و بخشش خود قرار مي دهد.
همانطور كه در قرآن كريم مي فرمايد: «قُلْ يا عِبادِي الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلي أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم»(1) بگو اي بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كردهايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را ميآمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.
متأسفانه خداوند از نظر ما انسانها در اين حد است كه آيا او در صورت ترك واجبات و انجام محرمات مي بخشد يا نمي بخشد! در صورتي كه اينگونه فكر كردن بسيار غلط است، زيرا بحث بخشش نيست بلكه اشتباهات باعث مي شوند ما كه بخشي از وجود خداوندي كه بنام روح است را مكدر نماييم به همين دليل از درك معنويات و لذت مناجات عاشقانه و عشق بازي با خداوند دور مي شويم و غرق در خطاهاي خود مي شويم و اين موضوع باعث جلوگيري از پرواز روح در عوالم حقيقت مي شود. خداوند نيازي به ما ندارد كه بخواهد ما را ببخشد يا نبخشد، بلكه او عاشق بنده اش است و ما معشوق.
- اما در مورد توبه اي كه كرده ايد بايد عرض كنيم:
در صورت تحقق توبه از انسان، شكي نيست كه خداوند آن را ميپذيرد. اين بشارت را خداوند در قرآن داده است: «هو الّذي يقبل التوبة عن عباده ويعفو عن السيئات»(2) خدا است كه توبة بندگانش را ميپذيرد و گناهان آنان را عفو مينمايد». كسي در وفاي به عهد راستگوتر از خداوند است؟ قرآن مجيد وعده داده كه خداوند توبه را از بندگانش ميپذيرد. فرقي نمي كند گناه كبيره باشد يا صغيره. اما توبه داراي شرايطي است كه يكي از آنها انجام ندادن دوبارۀ گناهان است! مگر مي شود كسي توبه كند و به عواقب گناهان خود آگاهي پيدا كند و دوباره به سمت آن گرايش پيدا كند! البته بايد به مرور زمان براي خود محدوديت ايجاد كنيد تا از فضاي عادت به گناه خارج شويد.
- ارتباط با همجنس:
غريزه جنسي يكي از مهمترين غرايز بشر و عامل بقاي نسل آدمي است. اسلام ارضاي غريزه جنسي را تنها در پرتو ازدواج امري پسنديده به حساب آورده و بر آن تأكيد ورزيده است تا انسانها نيازهاي جنسي خود را از طريق روابط زناشويي با همسر خويش ارضا كنند.
منبری پیرامون دعا و علل عدم استجابت دعا
منبری پیرامون دعا و علل عدم استجابت دعا
شما می گویید که هر چه می خواهید از خدا بخواهید. من الان چند سال است که خواسته و دعایی دارم و آنرا با گریه و توسل از خدا خواسته ام ولی خدا آنرا به من نمی دهد. اگر من از دعا کردن خسته بشوم، مقصر چه کسی است؟
پاسخ:
تنبیه بدنی دانش آموزان!
تنبیه بدنی دانش آموزان!
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پرسش:
آيا معلمين مي توانند در مدرسه دانش آموزان را تنبيه بدني كنند؟
پاسخ:
يكي از ابعاد نگران كننده و فراگير كودك آزاري و خشونت، تنبيه بدني كودكان توسط معلمان، مربيان و كاركنان محيط هاي آموزشي است. به رغم آن كه در مقررات داخلي و بين المللي به ويژه پيمان نامۀ حقوق كودك، ناروايي چنين اقداماتي مورد تأكيد قرار گرفته و افزون بر آن، پيامدهاي ناگوار آزار و تنبيه بدني در جسم و روان كودكان مشخص شده است، مع الاسف بسياري براساس پندارهاي بي پايه و رسم هاي غلط، حق تنبيه بدني را براي معلمان و مربيان باور دارند و عده اي نيز با استناد به آموزه هاي ديني، اين حق را تأييد و حتي ولايت بر تنبيه بدني را براي معلم قائل شده اند.
از ديدگاه مقررات داخلي و بين المللي، تنبيه بدني كودكان توسط معلمان ممنوع بوده و ناروايي آن از ديدگاه فقه اسلامي را مطرح است.
- عوارض نامطلوب تنبيه بدني دانش آموزان:
1- تنبيه بدني كودكان داراي اثرات مخرب كوتاه و بلندمدت بر جسم و روح آنان است و عوارض نامطلوبي همچون ترس، عدم يادگيري رفتار درست، توجيه صدمه زدن به ديگران، پرخاشگري نسبت به عامل تنبيه كننده، جانشين شدن يك پاسخ نامطلوب به جاي پاسخ نامطلوب ديگر و الگوبرداري از آن توسط ديگران را به همراه دارد.
2- همچنين مشكلات رفتاري مثل پرخاشگري عملي و كلامي، گوشه گيري و عدم همكاري، در كودكاني كه توسط معلمين تنبيه مي شوند نسبت به آن ها كه تنبيه نمي شدند بيشتر است.
3- روش تربيت اسلام، محبت و پند و نصيحت توأم با مدارا و احتياط يعني جذب دانش آموزان است كه بايد در عين حال دلنشين و مؤثر باشد. لذا تنبيه و مجازات، يكي از عوامل تربيتي در اسلام نيست، بلكه ابزاري است كه در صورت سودمند واقع نشدن رفق و محبت، در ايجاد عادات خوب به كار مي آيد. در تربيت اسلامي زياده روي ديده نمي شود و فقط از اين راه مي توان افراد را معتدل تربيت كرد؛ به طوري كه تمام قواي او اشباع و تعديل شوند و جسم و روح و عقل، هماهنگ باشند.
4- از تنبيه تا نتيجه معكوس!
حجاب برای زنان یا مردان؟!
حجاب برای زنان یا مردان؟!
نویسنده: مصطفی سلیمانی
پرسش:
موي زنان با موي مردان چه فرقي دارد كه بايد حجاب سر را رعايت نمايند؟
اگر نبود حجاب هيچ گونه تغييري در جنس مذكر ايجاد نكند بازم لازم است؟
پاسخ:
اسلام حجاب را براي محدوديّت و حبس زن نياورده، بلكه براي مصونيّت او توصيه كرده است، زيرا اسلام راضي به حبس، ركود و سركوبي استعدادهاي زن نيست، بلكه با رعايت عفاف و حفظ حريم، اجازه حضور زن را در اجتماع داده امّا از سوء استفاده شهواني و تجاري منع كرده است. در واقع حجاب موجب محدوديت، مردان هرزه مي باشد كه در صدد كام جوييهاي آزاد و بي حد و حصر هستند و مصونيت زنان اين گروه از مردان منظور است.
- چرا در اسلام حكم حجاب فقط براي زنان است؟
1- حيا، عفاف و حجاب زن ميتواند در نقش عاطفي او و تأثيرگذاري بر مرد مؤثر باشد. لباس زن سبب تقويت تخيّل و عشق درمرد است و حريم نگه داشتن يكي از وسائل مرموز براي حفظ مقام و موقعيّت زن در برابر مرد است. استاد مطهري در بيان اين كه چرا حجاب به زنان اختصاص يافته مي گويد: علت اين كه در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان يافته، اين است كه ميل به خود نمايي و خودآرايي مخصوص زنان است.(1)
2- از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شكار است و زن شكارچي، همچنان كه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شكار است و مرد شكارچي ميل زن به خود آرايي از حس شكارچي گري او ناشي ميشود. در هيچ جاي دنيا سابقه ندارد كه مردان لباسهاي بدن نما و آرايشهاي تحريك كننده به كار برند. اين زن است كه به حكم طبيعت خاص خود ميخواهد دلبري كند و مرد را دل باخته و در دام علاقه خود اسير سازد. بنابراين انحراف تبرّج و برهنگي، از انحرافهاي مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براي آنان مقرر گرديده است.
3- جاذبه و كشش جنسي و زيبايي خاص زنانه و تحريك پذيري جنس مردانه، يكي از علتهاي اين حكم است. توصيه و دستور الهي به پوشش و حجاب براي زنان، به منظور ايجاد محدوديت و محروميت و چيزهايي از اين قبيل كه تنها فريب شيطانياند نمي باشد، بلكه در واقع براي آگاهي دادن به گوهر ارزشمند در وجود زنان است كه بايد از آن مراقبت شده و حفظ شود و به تاراج نرود.
اين كاملاً معقول است كه هر چيزي ارزشمندتر باشد، مراقبت و محافظت بيشتري را مي طلبد تا از دست راهزنان در امان باشد و به شكل يك ابزار براي مطامع سودپرستان در نيايد. بنابراين رعايت نكردن پوشش اسلامي توسط زنان نه تنها از بين رفتن حساسيت مردان را به دنبال ندارد، بلكه موجب طغيان غريزه جنسي آنان نيز مي گردد و پس از مدتي باعث دلزدگي و بي معنايي آن خواهد شد.
- حجاب مردان هم معنا دارد:
در مورد مردان نيز اين گونه نيست كه بتوانند با هر نوع لباسي از خانه بيرون آيند و نوع پوشش آنها مي تواند به هر صورتي باشد، بلكه مردان نيز در اين جهت با محدوديت هاي خاص خود نسبت به پوشش مواجه هستند. اما محدوده پوشش آنان به جهت حضور بيشتر در اجتماع و كارهاي سخت و به جهاتي كه در بالا ذكر شد با زنان متفاوت است.
شادی با وجود ظلم و ستم؟!
شادی با وجود ظلم و ستم؟!
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پرسش:
سلام ، مگر نمي گويند مومن شاد است و هم بايد حزن داشته باشد اين دو كه با هم منافات دارد ! چطور مي شود كه مومن ظلم ظالم را ببيند و فقر و مظلومي شيعيان جهان را ببيند و غريبي ائمه را مشاهده كند و ياد ظلمهايي كه به آنها روا داشته اند و دارند بيفتد و هميشه حزن داشته باشد ولي از طرفي ديگر شاد باشد اصلاً چگونه مي شود شاد بود با اين همه ظلم و ستم. اين دو كه با هم همخواني ندارند . لطفاً توضيح دهيد. ممنون.
پاسخ:
يكي از چيزهايي كه انسان بايد در مواجه با ديگران رعايت كند عطوفت و مهرباني در برخورد با ديگران است. مسلماً هر كسي در زندگي كم و بيش داراي گرفتاري و مشكلاتي مي باشد. ولي اين باعث نمي شود كه انسان در رويارويي با ديگران با چهره اي گرفته و عبوس مواجه شود.
حضرت علي(ع) در نهج البلاغه ميفرمايند: «الْمُؤمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزنُهُ فِي قَلبِه» شادى مؤمن در چهره او، و اندوه وى در دلش پنهان است.(1)
كسي كه در رويارويي با بندگان خدا با چهره اي سرد و بي روح روبرو مي شود و نسبت به آنان و مسائل آنان ذرّه اي عطوفت و مهرباني ندارد و نسبت به آنان و مسائلشان با بي تفاوتي عبور مي كند، شايستگي نام انسان بودن را ندارد.
بي ترديد كسي كه در رويارويي با ديگران با گشاده رويي و مهرباني برخورد ميكند خداوند نيز با او با عطوفت و مهرباني برخورد مي كند و او را در زندگيش دائماً مشمول رحمت خويش قرار مي دهد.
رسول خدا(ص) در اين باره ميفرمايند:
«إنّ اللّه َ رَحيمٌ يُحِبُّ الرَّحيمَ، يَضَعُ رحمَتَهُ على كُلِّ رحيمٍ» خداوند مهربان است و مهربان را دوست دارد و مهر خود را براى هر مهر ورزى نهاده است.(2)
روزي پيامبر به اصحاب خود فرمودند: «وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا يَضَعُ اللَّهُ رَحْمَتَهُ إِلَّا عَلَى رَحِيمٍ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ كُلُّنَا نَرْحَمُ قَالَ لَيْسَ بِالَّذِي يَرْحَمُ نَفْسَهُ خَاصَّةً وَ لَكِنِ الَّذِي يَرْحَمُ الْمُسْلِمِينَ عَامَّه»(3) قسم به كسي كه جانم در دست اوست خداوند رحمت و مهربانيش را قرار نمي دهد و فرو نمي فرستد مگر بر شخص مهربان! در اين هنگام اصحاب خطاب به پيامبر(ص) فرمودند: يا رسول الله! همه ما مهرباني مي كنيم. پيامبر(ص) خطاب به آنها فرمودند: اينگونه نيست كه رحمت و مهرباني خداوند تنها شامل حال كسي شود كه به خودش مهرباني مي كند بلكه مقصود كسي است كه نسبت به همه مسلمانان عطوفت و مهرباني داشته باشد.
- چگونگي جمع بين حزن و شادي:
شايان ذكر است كه اندوههاي ما دو سنخ است:
1ـ حزن در امور دنيوي، مانند مصيبتها و گرفتاريهايي كه براي انسان گاهي در دنيا پيدا ميشود. مؤمني كه گرفتاري دنيوي برايش پيش آمده نبايد در روابط اجتماعي، آن را بروز دهد.
ميگويند حضرت موسي (ع) براي مناجات به كوه طور ميرفت. در راه شخصي را ديد كه بلند صحبت ميكند، اظهار محبت ميكند، پيراهنش را چاك ميزند. وقتي به محل مناجات رسيد حكايت حال او را با خدا باز گفت. خطاب رسيد كه اي موسي به او بگو نميخواهد براي من سينه چاك كند، دلش را چاك دهد تا ما در آن قرار بگيريم.
2ـ حزن در امور اخروي، مانند خوف از خدا، در اين موارد هم، بايد حزن در دل باشد و در قيافه و چهره منعكس نشود.
البته غم و اندوه مؤمن با حزن اوليائش نسبتي مستقيم دارد. همان طور كه نشاط او با فرح و شادي اوليائش نسبت دارد، چون دلهاي مومنان با يكديگر مربوط است.
راهكارهاي تقويت دين در نوجوانان
راهكارهاي تقويت دين در نوجوانان
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پرسش:
راهكارهاي تقويت دين در نوجوانان چيست؟
پاسخ:
ايمان ديني نيروي معنوي سرشاري را در درون نوجوان به وجود مي آورد كه به كمك آن مي توان مسير پر فراز و نشيب اين دوران را طي كند و در برابر مشكلات و محروميت هاي خاص آن، با رغبت و خواست دروني ايستادگي كند.
اگر تحمل محروميتي از روي اعتقاد و ميل و رغبت باشد، ايجاد عوارض رواني نمي كند. در صورتي كه اگر چنان اعتقاد دروني در كار نباشد، چه بسا محروميت ها به پيدايش عقده ها و ساير عوارض رواني منتهي شوند.
خانواده هايي كه تربيت ديني فرزندان را جدّي نمي گيرند يا خود از تربيت ديني محرومند، بيشترين آسيب ها را در ارتباط با فرزندان نوجوان خود متحمل مي شوند.
اعتقادات ديني اگر به طرز صحيحي در نوجوان شكل گيرد، پناهگاه روحي بي نظيري است كه مي تواند كشتي طوفان زده نوجوان را از خطر واژگوني نجات دهد.(1)
منابع غني اسلامي ما سرشار از آموزش ها و راهنمايي براي برخورداري از شيوه-هاي صحيح زندگي براي انسانهاست. از اين رو شناخت و به كارگيري آنها موجب رشد و تعالي فرد و جامعه خواهد بود.(2)
- راهكارهايي براي تقويت آ گاهانه احساس ديني در نوجوانان:
دانشمندان و پژوهشگران امر تربيت، بهترين و مؤثرترين راهكار وصول به هدف هاي مطلوب تربيتي، به خصوص در امر تربيت دانش آموزان را پنج چيز مي دانند:
ماهیت احساس محبت به اهل بيت(ع)
ماهیت احساس محبت به اهل بيت(ع)
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
** پرسش:
احساس محبت به اهل بيت محبت است يا يك احساس خودخواهانه؟!
** پاسخ:
پرسشگر گرامي!
مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني وظيفۀ خود مي داند كه به شبهات و پرسش هاي ديني پرسشگران پاسخ دهد. اما توصيه ما اين است كه افرادي را كه شبهه يا سوالي دارند را به اين مركز معرفي كنيد تا كارشناسان اين مركز بدون واسطه به پرسش هاي مطرح شده، پاسخ دهند، زيرا همانطور كه مي دانيد هر سوالي با توجه دانستن روحيات، سن، جنسيت، مدرك تحصيلي، تأهل و... معنا پيدا مي كند.
- اما براي اينكه رويه تان را از اين به بعد اينگونه كنيد، به اين پرسش پاسخ اجمالي داده مي شود تا با معرفي ايشان به اين مركز، جواب تفصيلي داده شود:
دوستي و محبت اهل بيت پيامبر(ع) دستور قرآن است، اگر كسي اهل بيت(ع) را دوست داشته باشد، به واجب قطعي قرآن عمل كرده است، اما بسيار جالب توجه است كه اين دوستي در قرآن، با لفظ مودّت آمده است كه بمعناي دوستي همراه با عمل است نه فقط دوستي خالي از عمل. بنابراين دوستي كه آدم را به يكرنگي و همشكلي و همفكري و عمل و كار وادار نكند، دروغ است.
در واقع عمل نتيجه ايمان است و محبت اهل بيت(ع) جزء ايمان است و آن مقدار كه انسان ايمان يا به عبارت ديگر به خدا و رسول و اهل بيت(ع) محبت دارد عمل مي كند. اگر عمل كم است و ناقص، پس حتماً ايمان هم كم است و ناقص!
- عوامل ازدياد محبت:
براي افزايش محبت به اهلبيت و حضرت مهدي(ع) هر روز بايد تصميم به ارتباطي قويتر و اتصالي محكمتر و محبتي پايدارتر از روز قبل نسبت به اهلبيت(ع) داشته باشيم. مودت و محبت چيزي نيست كه يك شبه به دست آيد، از قبيل نماز و روزه نيست كه بعد از تصميم بلافاصله آن را انجام بدهيم، بلكه بايد براي ايجاد افزايش ارتباط و ازدياد محبت اهلبيت(ع)، برنامه ريزي داشته باشيم. به همين منظور خواندن چهل روز دعاي عهد، بعد از نماز صبح، برنامهاي است كه در اختيار ما قرار دادهاند. حضرت امام، شروع خواندن چهل روز دعاي عهد و اتمام آن را در جلد مفاتيح خود يادداشت كرده و پس از اتمام آن دوباره آغاز ميكردند. و نيز در طول سيزده سال اقامت در نجف اشرف، رفتن به حرم را در شبها ترك نميكردند.
خواندن ادعيه و زيارات، رفتن به مشاهد مشرفه، شركت در مجالس اهلبيت(ع)، خصوصاً توسلات و... با رعايت نظم و دوام، محبت و مودت اهلبيت(ع) را در قلوب ما تثبيت مينمايد و بالاتر از آن، رضايت و خشنودي امام زمان(ع) را فراهم ميسازد.
- گناه، آفت محبت به اهل بيت(ع):
بايد دقت كرد كه آفت ثمرات محبت، يك چيز است و آن گناه است. گناه به هر شكل و هر طريق و هرعنوان (دنياپرستي، هواپرستي، حب رياست، كمفروشي، كمكاري، عدم پرداخت وجوهات، ترك نماز و ترك صلهرحم و...) انسان را هلاك ميكند.
امام باقر(ع) فرمودند: «إذا غضب الله تبارك و تعالي علي خلقه نهانا عن جوارهم»(1) هرگاه خداوند تبارك وتعالي بر خلقش غضب نمايد، ما را از مجاورت ايشان دور ميدارد. آيا بيچارگي بالاتر از اين است كه انسان از اهلبيت دور شود؟ از خداوند ميخواهيم كه همگي ما را از محبين و شيعيان راستين اهلبيت(ع) قرار دهد.
تربيت جنسي دختران
تربيت جنسي دختران
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پرسش:
تربيت جنسي دختران يعني چه؟
پاسخ:
«تربيت» از مسائل مهمى است كه از ديرباز توجه والدين و ديگر متولّيان امر آموزش را به خود مشغول نموده است. در هر دوره اى انديشمندان بزرگى در شرق و غرب عالم در زمينه تربيت فعاليت هاى علمى و عملى داشته و در اين زمينه، نظرات كاربردى مهمى ارائه داده اند.
«تربيت جنسى» انسان يكى از ساحت هاى مهم و پر لغزش تربيتى است. غريزه جنسى از جمله غرايز طبيعى است كه خداوند در حيوان و انسان قرار داده است. با وجود اين غريزه است كه در انسان نياز جنسى پيدا مى شود و بايد به صورتى صحيح آن را ارضا نمايد. برآوردن يا رها نمودن اين نياز رفتارهاى متفاوتى را در انسان به دنبال دارند. صاحب نظران و مربيّان تربيتى به صورت هاى مختلف به اهميت آن اذعان كرده و توجه عموم مردم را به آن جلب كرده اند.
- علت اهميت تربيت جنسي:
نگاهى گذرا به پرونده هاى موجود در مراكز و محاكم قضايى، پاسگاه هاى نيروى انتظامى و صفحات حوادث مطبوعات به اين امر گواهى مى دهد كه درصد بالايى از جرايم به عدم تربيت صحيح در زمينه مسائل جنسى بر مى گردد. اهميت اين امر آن جا آشكارتر مى شود كه بدانيم رفتارهاى جنسى و غيرجنسى با هم تعامل دارند، به گونه اى كه رفتارى غيرجنسى زمينه ساز بروز رفتار جنسى مى شود و يا به عكس. از اين رو، مى توان ادعا كرد كه غالب رفتارهاى انسان با اين غريزه در ارتباط است.
اين غريزه از زمان بلوغ، كه همزمان با دوره نوجوانى است، برانگيخته مى شود و نياز جنسي در انسان احساس شده، ارضاى آن را طلب مى نمايد. از اين رو، با اين كه مسأله غريزه جنسى از دوره نوجوانى به بعد مطرح مى باشد، اما از آن رو كه بنيان شخصيت انسان در دوره هاى پيش از آن پى ريزى مى شود، بايد به مسائلى كه در آن دوره ها بر رشد جنسى انسان تأثيرگذارند نيز پرداخته شود.(1)
موريس دبس مى گويد: «تغييرات بلوغ ـ به معناى اخص كلمه ـ مستلزم تربيت جنسى است، ولى هنوز نه در خانواده به اين تربيت اهميت كافى داده مى شود و نه در مدرسه. اغلب اوقات، پدر و مادر از بجا آوردن وظيفه شانه خالى مى كنند و دبيران نيز خود را به نشنيدن مى زنند، در صورتى كه بايد اين نكته را خوب به خاطر داشت كه تربيت جنسى جزء لاينفك وظايف مربّيان است. اگر ما مسأله جنسى را از لحاظ اهميت در رديف ساير فعاليت هاى انسانى قرار دهيم و آن را موضوع جداگانه و امرى مهم نشماريم، بسيارى از مشكلاتى كه امروز، ظاهراً، وجود دارد از ميان خواهد رفت.»(2)
جايگاه «هيپنوتيزم» و «انرژي درماني» در اسلام
جايگاه «هيپنوتيزم» و «انرژي درماني» در اسلام
پرسش:
با سلام؛ بنده ميخواستم يك سوالي درمورد انرژي دروني انسان يا هيپنوتيزم يا هاله ي دور جسم انسان اطلاعاتي دريافت كنم.
و اينكه ميگويند ميتوان انرژي درون انسان را فعال كرد و با آن به درمان خود پرداخت يا كارهاي فراانساني
انجام داد آيا درست است ؟ خداوند متعال اين قدرت را درانسان نهاده است؟
آيا اين كار شدني است؟ با تشكر
پاسخ:
در بررسي هاي تاريخي به پديده هايي برخورد مي كنيم كه در هاله ايي از ابهام و تعابير درست و نادرست قرار گرفته است و اين ابهامات شرايطي را فراهم مي آورند كه مرزهاي واقعي اين پديده ها شناخته نشده و جايگاه واقعي آنها معرفي نگردد. يكي از اين پديده ها «هيپنوتيزم» و «انرژي درماني» است.
در هيپنوتيزم علاوه بر قدرت تفكر، امكان محبت، قضاوت، راه رفتن و غيره نيز وجود دارد. فكر هيپنوتيزم شونده بر روي موضوع خاصي (صحبت هاي هيپنوتيزور) تمركز فوق العاده اي مي كند و بين او و فرد هيپنوتيزور ارتباط عاطفي خاصي بر قرار مي شود كه در خواب نظير آن را مشاهده نمي كنيم.
- «هيپنوتيزم» و «انرژي درماني» چيست؟
هيپنوتيزم يك حالت روحي خاص شبيه خواب آلودگي و القايي و ارادي است و در آن هشياري و آگاهي سوژه (هيپنوتيزم شونده) فوق العاده افزايش مي يابد. اين آگاهي معمولاً بر روي مطالبي تمركز مي كند كه توسط هيپنوتيزور به او ارائه مي شود. درحالت هيپنوتيزم تلقين پذيري فرد و قدرت تخيلات و تصوير سازي ذهن افزايش مي يابد و هر چه درجه هيپنوتيزم عميق تر شود اين خصوصيات نيز قويتر مي گردند.(1)
امّا برخي از نظريه پردازان اعتقاد دارند كه هيپنوتيزم چيزي جز يك تمركز برتر نيست: «اصل هيپنوتيزم؛ تمركز روح است بر شخصي كه مي خواهيم او را تحت تأثير اراده خود قرار دهيم. با تمركز روح بر ارادۀ خود، آنچه را مي خواهيم به طرف مقابل القاء مي كنيم كه با توجه به مجرد بودن نفسْ چنين امكاني در هر كس هست».(2)
- جايگاه «هيپنوتيزم» و «انرژي درماني» در اسلام:
قطعاً نيروى اراده انسان، قدرت و توانايي فراوانى دارد و هنگامى كه در پرتو رياضت هاى نفسانى قوي تر شود، كارش به جايى مى رسد كه در موجودات محيط خود تأثير مى گذارد. رياضت ها گاهى مشروع و گاهى نامشروع است. رياضت هاى مشروع در نفوس پاك، نيروى سازنده ايجاد مى كند، و رياضت هاى نامشروع نيروى شيطانى، و هر دو ممكن است منشأ خارق عادت گردد كه در اوّلى مثبت و سازنده و در دومي مخرّب است.(3)
از آنجا كه پديدۀ هيپنوتيزم يكي از مسائل نسبتاً جديد در منابع ديني است، سخن از آن در ميان علماي گذشته كمتر به چشم مي خورد، و علماي معاصر نيز، اين موضوع را بيشتر ذيل بحث از سحر و جادو آورده اند.
آزار صداي بلندگوي مسجد
آزار صداي بلندگوي مسجد
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پرسش:
با عرض ادب و احترام
صداي بلندگوي مسجد اذیتمان می کند.
من و ساير همسايگان بارها به امام جمعه شهرمان و هيت امنا مسجد همسايه گفته ايم ولي متاسفانه فقط عنوان مي کنند كه شما با قران مشكل نداريد و از اين قبيل .. ولي خودشان متوجه نيستند كه در قران همسايه آزاري نهي شده
وقت شما را نگيرم خواستم بپرسم ما راه حل داريم يا نهادي براي رسيدگي هست يا خير؟
با تشكر فراوان
پاسخ:
شايسته است بانيان و مسولين مساجد و حسينه ها، بلندگوها را فقط براي مستمعين داخل مسجد و يا حسينيه تنظيم نمايند تا باعث آزار و اذيت كسي نشود.
البته پخش اذان به نحو متعارف براى اعلام داخل شدن وقت نماز صبح به وسيله بلندگو اشكال ندارد، ولى پخش آيات قرآنى و دعا و غير آن از بلندگوى مسجد، اگر موجب اذيت همسايگان شود، توجيه شرعى ندارد، و بلكه داراى اشكال است.(1)
از نظر شرعي هر گونه ايجاد مزاحمت براي ديگران جايز نيست و پخش ادعيه از بلند گوي مسجد در صورتي كه باعث مزاحمت بشود جايز نيست و فقط پخش اذان در وقت نماز، آن هم به خاطر ترويج و اشاعۀ فضاي مذهبي و حفظ شعائر ديني، به نظر بي اشكال مي رسد. البته اين مسأله هم نبايد به گونه اي باشد كه همسايگان مسجد از آن ابراز ناراحتي كنند. مثلاً صداي بلندگو آرام باشد و يا از يك اذان با مدت زمان كوتاه استفاده شود.
- جالب است بدانيد:
از هيچ مرجعي فتوا نداريم كه ما اجازه داريم قبل از نماز مردم را از خواب بيدار كنيم؛ اسمش را هرچه كه بگذاريم اعم از مناجات، قرآن، سحرخواني، عزاداري و... حكم خدا تغيير نميكند و حرام خدا حلال نمي شود.
پس بانيان، متوليان و امام مساجد بايد با برنامه ريزي هاي حساب شده، از ايجاد مزاحمت و ضرر رساندن به ديگران پرهيز كنند.
متأسفانه به نظر مي رسد برخي از مساجد قصدي براي رعايت اين اصل مهم ندارند. مداحي، روضه و قرآن خواني براي اموات كه با صداي غيرقابل تحملي از بلندگوها پخش ميشود، رعايت حقوق شهروندي و آرامش همسايگان مساجد و حسينيه ها را زير سوال برده است.
چنانچه برخي مساجد و حسينيه ها اندكي صداي بلندگوهاي خود را كم نمايند باعث كاهش گلايه ها و اعتراض ها به سطح بالاي صداي بلندگوها خواهد شد و زندگي در كنار مساجد به سنت قديمي و حسنه مردم كشورمان تبديل مي شود.
- پرسشگر گرامي! اما در مورد مشكلاتي كه شما ذكر كرديد، ما در اين مركز فقط به مسائل ديني پاسخ مي دهيم و مسئوليت كار اجرايي نداريم و شما مي توانيد مشكل خود را با افرادي كه با برنامه هاي مسجد در ارتباط هستند در ميان بگذاريد و سعي كنيد به نحوي اين مشكل را برطرف كنيد و همچنين مي توانيد مشكل خود را با امور مساجد استان خود مطرح كنيد.
تأثیر قرآن بر روی جنین
تأثیر قرآن بر روی جنین
پرسش: | زني باردار هستم كه سعي ميكنم براي اينكه فرزند صالحي تحويل خدا و جامعه دهم قران به دستورات كتاب ريحانه بهشتي عمل مينمايم. سوالي داشتم در خصوص خواند قران و دعا كه گاهي من در مكاني قران ميخوانم كه امكان بلند خواندن نيست و بايد ارام و در دل، قران را بخوانم. مثلا در سر كار يا خانه كسي. ايا در دل خواندن قران و دعا روي جنين تاثير خواهد داشت؟؟ يا بايد حتما با صداي بلند بخوانم؟؟ |
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پاسخ:
مادر گرامي! در دوران جنيني كودك دلبند شما چيزهايي فرا مي گيرد كه بيشتر از هر دهه از عمر آينده اوست. زماني كه در رحم شماست صداها به گوشش مي رسد و هيجانات را احساس مي كند. خواب مي بيند و حركات و تماس ها را تجربه مي كند. هوشيار بودن جنين باعث ميشود كه اين توصيه را به خانمهاي باردار و البته خانوادهها داشته باشيم كه مراقب آنچه جنينشان ميشنود باشند.
- فرزند قرآني:
قرآن خواندن براي جنين به خصوص با صوت و لحني زيبا براي او آرامشبخش است. حتي ميتوانيد آيات قرآن را به فارسي ترجمه كنيد و درباره شرح و تفسير آيات با او حرف بزنيد. برايش از قصههاي قرآني بگوييد و آنچه آموزنده است به او يادآوري كنيد. كتاب و قرآن خواندن براي جنين وقت زيادي از شما نميگيرد. همين كه قصد داريد براي خودتان كتاب يا قرآن بخوانيد جنين را از اين قضيه آگاه كنيد و به او بگوييد كه ميخواهيد برايش بخوانيد.
نزديك ترين فرد به هر نوزاد و جنينى مادر اوست كه هر صدايى را كه او بخواهد فرزندش به آن انس مى گيرد. درباره تأثير صداى قرآن روى جنين تحقيقات زيادى انجام شده است و روانشناسان، متخصصين شنوايى، و نيز مدرسين قرآن مى گويند: جنين با هر صدايى كه انس بگيرد پس از تولد و در دوران كودكى به آن صدا پاسخ آشنايى مى دهد. همين تحقيق درباره شنيدن صداى قرآن نيز آزمايش شده است، به گونه اى كه كودكانى كه در ايام جنينى صداى قرآن شنيده اند پس از تولد نسبت به شنيدن اين صدا عكس العملهاى آشنايى از خود بروز مى دهند.
عشق به جنس مخالف
عشق به جنس مخالف

| پرسش: |
| باسلام! مي خواستم بپرسم آيا اگر پسري عاشق يك دختر بشود كار گناهي انجام داده است؟ حتي اگر به خاطر آن دختر به گناه نيفتد باز هم چون عاشق شده كاري گناه انجام مي دهد؟ |
پاسخ:
عشق در اصطلاح به علاقه و محبت بيش از حد و افراطي گفته ميشود. مطمئناً هنگامي كه ميزان علاقه ازا حد بگذرد، موجب بروز مشكلات در زندگي ميشود كه گاه قابل كنترل يا پيشبيني نيست. اين نوع علاقهها پيامد فراواني مانند اضطراب، افسردگي و ازدواجهاي ناهمگون ايجاد ميكند، حتى گاهي موجب جنون شدن و تا خودكشي پيش ميرود. بنابر اين منطق و عاقلانه آن است كه از ابتدا كنترل شود.
اين توصيه براي نوجوانان(كه قدرت عشق و احساسات در آنها قويتر و فعالتر است و از تجارب كمتري نسبت به سنين بالاتر از خود برخوردار هستند) ضروريتر است.
- دوست عزيز! عشق به جنس مخالف تا هنگامي كه در حد احساس قلبي است و منجر به ابراز و روابط نامشروع نشده است، از نظر اسلام حرام نيست، اما با دو مشكل مواجه است:
اولاً: اشتغال قلبي: آن هم در حد عشق و علاقه مفرط، باعث سرگرمي فكر و هزينه شدن بسياري از نيرو و سرمايه مادي و معنوي براي آن مي شود كه غالباً بي ثمر و حتي مخرب است. همچنين با توجه به سن شما ممكن است به صورت هاي مختلف مانند افت تحصيلي، پريشاني خيال و فكر و انجام گناه و از دست دادن سرمايه اصيل پاكدامني منجر شود. بنابراين عشق و علاقه مندي شديد به يك شخص -مخصوصاً در سن و سال شما كه تازه به سن بلوغ رسيده ايد- فكر و ذهن انسان را به خود مشغول مي كند.
دوماً: با توجه به اين كه چنين عشقي برخاسته از طوفان غريزه جنسي است، به طور طبيعي و غالباً، پس از اظهار عشق، روابط ديگري شكل ميگيرد كه خارج از حدود شرع و قانون و هنجارهاي اجتماعي و... است. متأسفانه چنين عشق و علاقه هاي از مسير معيّن، خارج ميگردد و مراحل بعدي قابل كنترل نيست.
- نكاتي كه دانستن آن شما را راهنمايي مي كند:
1- بسياري از دختران و پسراني كه براي خود دوستي انتخاب ميكنند، به دنبال يافتن يك پايگاه رواني و اجتماعي مطمئن هستند، ولي با اين كاركرد نميتوان استمرار دوستيها را تضمين كرد. اطمينان خاطري كه دختران و پسران از طريق برقراري دوستي بين خود، جستجو ميكنند، زياد طول نميكشد و آنان پي ميبرند كه اين اطمينان خاطر، به قيمت از دست دادن بسياري از اطمينان خاطرهاي ديگر به دست آمده است.(1)
ملا شدن آسان است آدم شدن مشكل است!
ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشكل
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
|
پرسش: |
منظور واقعي و حقيقي اين جمله حضرت امام فرمودند ملا شدن چه آسان و انسان شدن چه مشكل چيست؟ مگر همه كساني كه متولد مي شوند و با سواد مي شوند انسان نيستند توضيح دهيد؟ |
پاسخ:
برادر گرامي! جمله اي كه بدان اشاره كرده ايد، از جملاتي است كه برخلاف ظاهرش بايد تفسير و توضيح داده شود، زيرا يك جملۀ سطحي نيست و نگاهي عرفاني در بطن جمله وجود دارد.
اين جمله از امام خميني قدس سره معروف است كه ملا شدن آسان است آدم شدن مشكل است. و شايد همه بار ها اين جمله را شنيده باشيم. حضرت امام(ره) اين جمله را بيشتر در جمع روحانيون استفاده مي كردند و جمله اي است كه بيشتر در فضاي علمي و معنوي مطرح مي كردند.
- تفسير اين جمله:
براستي كه چنين است. زيرا تحصيل و فراگيري علوم ديني يعني فقه، اصول، فلسفه و كلام مانند ساير رشته هاي علوم انساني و تجربي براي هر انساني ممكن است و هر كسي ميتواند علوم ديني را به عنوان رشته تحصيلي خود انتخاب نمايد و آن را خوب فرا بگيرد. حتي انسانهاي غير مسلمان هم ميتواند علوم ديني و اسلامي را بياموزد و كار شناس علوم اسلامي شود. چنانكه امروزه بسياري از افراد غير مسلمان رشته اسلام شناسي را انتخاب نموده و در اين رشته تحصيل مي نمايند.
اما براي اينكه اين جمله بيشتر برايتان تبيين شود، به حكايتي اشاره مي كنيم:
روزي طلبه اي براي دوخت لباس روحانيت خدمت جناب شيخ رجبعلي خياط رفت. شيخ به ايشان فرمود مي خواهي ملاّ شوي يا آدم شوي؟! و منظور ايشان كنايه اي بود از اين كه براي يك طلبه علوم و معارف ديني سالها درس خواندن و وارد شدن در كسوت روحانيت به تنهايي كافي نيست و هدف بايد "آدم" شدن و كسب معرفت نفس باشد.
اشک چشمِ؛ قساوت و رقّت قلب
اشک چشمِ؛ قساوت و رقّت قلب
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پرسش:
من به طور كلي اشك كمي دارم، از بچگيم هم در روضه ها اشكم نمي آمد و الان هم گاهي در روضه ها اشكم نمي آيد. اين موضوع بسيار نگرانم كرده، حس ميكنم آدم بدي هستم و اين موضوع باعث شده از رفتن به مجلس دعا و روضه اكراه داشته باشم. خواهش ميكنم مرا راهنمايي كنيد. با تشكر...
پاسخ:
گريه كردن در واقع نوعي تخليه هيجاني است. ديده ايم كه در عزاداري و مصايب أهلبيت(ع)، آنهايي كه به سادگي در مقابل مشكلات دنيا خم به أبرو نياورده و خود را گريان نمي كنند، چنان گريه سر مي دهند كه گويا گوشه اي از عمق فاجعه را درك كرده اند. چون متوجه اين هستند كه معصومين(ع) صرفاً به خاطر هدايت انسان اين همه مصيبت را تحمل كردند. يكي همانند ابي عبدلله خون قلبش را مي دهد تا انسان به هدايت برسد!: «و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة»(1) كسي كه نهايت تلاش را در دعوت مردمان براي هدايت به كار برد و براي آنان به هر نحو ممكن خيرخواهي كرد تا آن جا كه در نهايت خون قلبش و جان عزيزش را براي بيداري مردم از ناداني و گمراهي فدا كرد.
- گريه نكردن چند دليل مي تواند داشته باشد:
1- وراثت:
انسان ها در در استعدادها، عواطف و روحيات متفاوتند. بيش تر تفاوت ها ناشي از شرايط و زمينه ها و امكانات متفاوتي است كه افراد در آن پرورش يافته اند. بعضى به خاطر عامل توارث، كم تر مي توانند گريه كنند. بارها ديده شده است اين گونه افراد حتى در فوت عزيزان شان آن گونه كه بعضى واكنش نشان مى دهند، متأثر نمى شوند. بعضي هم راحت گريه مي كنند و هم راحت مي خندند. بعضي نمي توانند به آساني بخندند و به سختي گريه مي كنند.
2-قساوت قلب:
احاديث و روايات بسيارى رقت قلب را ستوده است. پيامبر گرامى اسلام(ص) فرمود: «اشك چشم ها و ترس دل ها، از رحمت و مهربانى خدا است.»(2) از سوي ديگر گريه نكردن را ناشي از قساوت قلب دانسته است.
پيامبر يكى از علائم شقاوت را خشكى چشم دانست: «از نشانه هاى شقاوت و سخت دلى، خشكى چشم است (يعنى آن جا كه عواطف و احساسات انسانى اقتضا كند، اشكش در نيايد) و سنگدلى و آزمندى در جستجوى روزى و اصرار در ارتكاب گناه».(3)
حضرت خطاب به اباذر كرد و فرمود: «اى اباذر! هر كه تواند گريه كند، بايد بگريد. هر كس نتواند، ناگزير قلبش را اندوهگين كند. خود را به حالت گريه كنندگان در آورد، زيرا سنگدل از خداوند دور است».(4)
مولاى متّقيان، امير مؤمنان على(ع) فرمود: «چون گريه ات نيايد. تظاهر در گريستن كن. پس اگر از چشمانت به اندازه سر پشّه اى اشك خارج شود، خوش به حالت».(5)
از روايات برمي آيد گناه يكى از عوامل مهم قساوت قلب و خشكى چشم است. انسان وقتى گناه مى كند، قلبش تيره و تار شده و دقّت و نرمى از آن خارج مى شود. قلب سخت و تيره نمى تواند در چشم اثر بگذارد و آن را گريان كند.
انسان هاى غافل نمى توانند گريه كنند، چون فكر و دل شان به دنيا مشغول مى باشد. چشمان شان مجذوب جلوه هاى دنيا و قلب شان از عاطفه خالى است. چنين چشمى نمى تواند اشك بريزد. اشك به خارج از اين عالم تعلق دارد، چون از عاطفه ريشه مى گيرد و عاطفه جايگاه ملكوتى دارد.
شهيد بزرگوار آيه الله دستغيب شيرازى در قساوت قلب و درمان آن مطالب مبسوط و ارزنده اى دارند.(6)
بر هر انسان عاقلي لازم است گاهي سري به دل خود بزند، اگر در آن از اين بيماري و انحراف از فطرت اوليه چيزي ديد، بايد فوراً در مقام معالجه آن برآيد. تنها راه خلاصي و نجات از شر آمال و قساوت قلب، تفكر زياد در فنا و زوال دنيا، يعني حيات مادي است تا جايي كه هر چه به چشم او خورد يا به گوش او رسيد، فوراً زوال آن را متوجه شود.
نحوه مديريت شادابي و تفريح جمع خانوادگي
نحوه مديريت شادابي و تفريح جمع خانوادگي
| پرسش: |
|
چگونه مي توان همراه خانواده و فاميل شاد بود ضمن اينكه حدود الهي را رعايت كرد؟ يا چنانچه با رفتار نادرستي مواجه شديم چگونه امربه معروف و نهي از منكر نماييم كه جو شادي و صميميت فاميلي مخدوش نشود؟ من چه گزينه هايي دارم؟ |
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پاسخ:
زيباست كه نسبت به مسايل ديني حساس هستيد، زيرا مسلمان شيعي بايد همواره اعمال و رفتار خود را با قرآن و سيره ائمه(ع) بسنجد و در آن چهارچوب حركت نمايد.
نسبت به مسافرت در قرآن مجيد و كلمات اهل بيت(ع)، تشويق و ترغيب گرديده است و آن را آينه عبرت دانسته و ميفرمايد: «سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِين»(1) همچنين: «أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثَاراً فِي الْأَرْضِ»(2) البته در اسلام علاوه بر اينكه به فوايد آن اشاره شده است محدوديتهاي را هم براي بعضي از سفرها در نظر گرفته است.
- براي اينكه به سوالات متعدد شما پاسخ دهيم، ضروري است به نكات زير توجه كنيد:
1- سفري متفاوت:
سفر از نظر اسلام يك ويژگي جالب دارد و آن توجه به جهان هستي و نگاه كردن به نعمت هاي الهي، لذت بردن از آن و البته تامل در آيات و نشانه هاي خداوند و عبرت گرفتن از سرنوشت گذشتگان است.
سفر با ويژگي هاي مورد نظر اسلام به فطرت انسان نزديك تر است چون همواره آخرت و جهاني ديگر را ياد انسان مي آورد به خصوص اين كه اگر انسان بداند در پس همه اين سفرها و لذت بردن ها، سفري در پيش دارد كه تصميم گيرنده و انتخاب كننده آن نيست، نمي تواند زمان آن را پيش بيني كند سفري كه از رفتن به آن نيز گريزي نيست و آن سفر آخرت است.
پس سعي كنيد با حضور در جمع و اثرگذاري مثبت بدون تحميل، موقعيت مناسبي هم براي خانواده خود و هم ديگران ايجاد كنيد.
2- بايسته هاي سير و سفر:
الف- سفر كردن با كسي كه مايه زينت انسان باشد:
انسان، در مسافرت بايد هم نشين و همراه خود را از كساني برگزيند كه اخلاقي خوب و سالم داشته باشند و آراسته به نيكي ها باشند و از نظر خلق و خو الگو بوده و شيوه رفتاري و مرام آنها آموزنده باشد.
هم نشين انسان بايد زينت او باشد و خود، با افراد پست و فرومايه هم نشين نشود. تا سبب كاهش شأن و جايگاه انسان شود. امام صادق(ع) درباره ويژگي هاي هم سفر مي فرمايد: «إصْحَب مَن تَتَزَيَّنُ بِهِ ولا تَصحَب مَنْ يَتَزَيَّنُ بِكَ»(3) با كسي سفر كن كه زينت و افتخار تو باشد، نه آنكه تو زينت او باشي.
پس مسافر مسلمان بايد همسفر خود را از ميان كساني برگزيند كه اخلاقي پسنديده دارند تا همراهي با آنها زينت بخش وجودش شود و به رشد روحي و رواني انسان كمك مي كند. با كساني سفر نكند كه شأن و منزلت او را كاهش دهند.
اگر همسفراني كه مطرح شده اند، اخلاق هاي منفي كه قابل اصلاح نيست، داشتند، بهتر است با گروه ديگر يا فقط خانواده خود به سفر برويد.
نامگذاری فرزندان غیر از اسم معصومین
نامگذاری فرزندان غیر از اسم معصومین
| پرسش: |
| مگر اسامي غير از اسامي معصومين بي معني هستند مسلما تمام اسم ها مسما دارند پس چرا اگر غير اسامي معصومين بگذاريم بازخواست مي شويم و تكليفمان را در قبال فرزند انجام نداده ايم؟ |
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پاسخ:
يكي از نعمت هاي خداوند به ما انسان ها قدرت تكلم و بيان است كه با اين وسيله با همنوعان خود ارتباط برقرار مي نماييم و خواسته هاي خود را به مخاطب منتقل و با او ارتباط بر قرار مي نماييم. سرعت انتقال مفاهيم خود مسئله ي مهمي است كه كلمات و واژه ها در آن نقش اساسي دارند و در همين راستا نامگذاري براي اشياء و افراد اختراع شد تا با هر نام مسمي مشخص، و از تفهيم و تفهم مقصود؛ از اشتباه جلوگيري شود. - اهميت نامگذاري فرزند در اسلام:
يكى از حقوق دينى فرزندان بر اولياى خود، انتخاب نام خوب براى آن ها است. در روايات اسلامى نسبت به اين امر مهم تأكيد بسيار شده است. امير مؤمنان فرمود: «حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ أَنْ يُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ يُحَسِّنَ أَدَبَهُ»؛(1) «از حقوقى كه فرزندان به پدر و مادر دارند، اين است كه نام خوبى براى او تعيين كنند و به نيكى ادبش نمايند».
در روايت ديگر است:
«إِنَّ أَوَّلَ مَا يَنْحَلُ أَحَدُكُمْ وَلَدَهُ الِاسْمُ الْحَسَنُ»؛(2) «اولين عطا و بخشش هر يك از شما به فرزند خود، اسم خوبى است كه براى او انتخاب مى كنيد».
بر اساس آنچه در روايات اسلامي است، بهترين نام ها آن است كه نشانه بندگي پروردگار و يادآور فضايل و مكارم اخلاقي باشد.
بدين منظور، نامگذاري پسران به نام هاي انبيا و صلحا و ائمه معصومين و نامگذاري دختران به اسما و القاب حضرت فاطمه زهرا، كه احياي گوشه هايي از فرهنگ وشعائر اسلامي است، بسيار مناسب است.
اسم هاي ديگر ي كه از اسماي نيكو هستند؛ ولي هيچ كدام از اسماي مذهبي به معناي خاص نيستند. با اين همه، به جهت معناي زيبايي كه دارند، مورد تأييد شرع اسلامي هستند و نامگذاري فرزند به آن ها مناسب است، گرچه اولويت اسامي نيك مصومين(ع) است، زيرا آنها از خوبان عالم بودند و تمام زندگي خود را وقف بشريت كردند و دار و ندار خود را در راه هدايت بشر گذاشتند. به همين دليل براي اينكه حالات و كارهاي آنها تداعي شود و آنها را در زندگي خود الگو قرار دهيم، نام فرزندان را از اسامي آنها انتخاب مي كنيم تا ان شاء الله رهروي ايشان شوند.
- حاصل سخن و نتيجه گيري:
1- نام هر شخص علاوه بر اينكه علامتي براي اوست و باعث تمايز و تشخيص او از ديگران مي شود؛ انتخاب صحيح آن مي تواند تأثير تربيتي و رواني زيادي بر او داشته باشد هر بار با صدا كردن او به اين نام، باعث مي شود كه خود را با مفهوم و حقيقت آن بيشتر مطابقت داده، بلكه خود را مصداق واقعي آن بداند.
2- اسلام عزيز كه براي همه شئون زندگي برنامه و دستورالعمل داشته، ريزترين مسائل زندگي از مبداء تا معاد را با معارف بلند خود پوشش داده و قبل از ولادت انتخاب نام نيكو را سفارش نموده است.
3- نامگذاري بچه به نام هاي مذهبي و نام هايي كه محتواي خوبي دارد، خوب و مستحب است؛ ولي واجب نيست. پدر و مادر مي توانند هر نامي كه دوست دارند، روي بچه خود بگذارند و او را به آن نام صدا بزنند.(3)
از نظر روايات ديني، يكي از حقوق فرزندان بر پدر و مادر، انتخاب نام نيكو براي فرزندان است.
از امام علي(ع) حكايت شده: «حق كودك بر پدر و مادر اين است كه اسم نيكويي بر او بگذارند، او را با آداب اسلامي و آداب نيكو پرورش دهند و به او قرآن را بياموزند.»(4)
اطلاع از رابطه قبلی همسر...
اطلاع از رابطه قبلی همسر...
| پرسش: |
| من با دختري ازدواج كردم و بعد فهميدم قبلاْ با كسي ديگه رابطه داشته. ميخاستم بدونم طلاق دادنش گناه داره يا نه؟ |
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
شرايط سختي كه از نظر روحي در آن قرار گرفته ايد را درك مي كنيم، اما از شما به عنوان يك شخصي كه به بلوغ فكري رسيده و توانايي مديريت شرايط بحراني را دارد، انتظارات بالايي مي رود.
برادر گرامي! همين كه همسرتان توبه واقعي كرده و به گذشتۀ خود باز نمي گردد، مورد عفو و گذشت خداي متعال قرار گرفته است.
1- نكته اي كه نبايد از آن غافل ماند اين است كه شياطين براي اينكه كانون يك خانوادۀ گرم را با ايجاد شايعه و دروغ و دادن نشانه هايي به ظاهر شبيه، زير سوال ببرند. اگر الان شرايط را به گونه اي ديگر مي بينيد، مبادا با كنجكاوي بي خود زندگي تان را آلوده كنيد.
2- اما در صورت صحّت اين قضيه؛ از نظر اسلام، بخشش يكديگر، حتي در سخت ترين شرايط، از منش معصومان(ع) و پيروان ايشان مي باشد. اهلبيت(ع) حتي با دشمنان خود به صورت مدارا و گذشت، برخورد مي كردند؛ حال شما كه زن و شوهر هستيد و شما در اين قضيه سهم بسزايي داريد، بهترين كاري كه مي شود كرد اين است كه به گذشتۀ ايشان چشم فرو بنديد و مبادا در اين مسأله حرفي يا كنايه اي بزنيد. ايشان با توبه اي كه كرده اند محبوب خدا هستند: «ان الله يحب التّوابين؛ (1) يقيناً خداوند توبه كنندگان را دوست دارد».
با كارهاي شايسته و احترام به يكديگر، مسايل قبل را به باد فراموشي بسپاريد و مصداق اين كلام حكيمانه باشيد: "ان الباطل تموت بترك ذكره" باطل با ياد نكردنش نابود مي شود.
3- گفتگوي زن با مرد نامحرم و بالعكس، خواه ناخواه در علاقه و ايجاد روحيۀ شهوي، كم و بيش تأثير دارد، پس بهتر اين است كه خود و همسرتان را از اين گونه شرايط دور سازيد و با توكل بر خداي متعال و توسل بر اهلبيت(ع)، در صدد رفع مشكل بر بياييد.
4- اگر تجسس يا پيگير اين ماجرا بوديد، به نظر مي رسد كه كار اشتباهي كرده ايد؛ البته گرچه ممكن است ايشان كار گناهي در سابق انجام داده اند، ولي با طلب مغفرت از خداي متعال اين گناه را از خود پاك كرده اند. اما اگر خود همسرتان به اين كار اعتراف كرده اند، كار اشتباه و خلاف شرع انجام داده اند. هيچ كس نبايد گناه خود را جز نزد خدا اعتراف كند. اعتراف در محضر خداوند است كه دليل بر تنبه عاصي و اقرار به اشتباه و گناه و شرمندگي در حضور خداي متعال ميباشد.
5- تا آنجايي كه مي توانيد با بزرگ منشي و قبول اينكه ايشان در جواني -كه ممكن است از هر جواني گناه و اشتباهي در موقعيت هاي خاص رخ دهد- كه غافل و جاهل به اين امر بوده اند و اين كار را كرده اند، قضيه را تمام كنيد.
مهم ترين اصول مديريت در خانواده
مهم ترين اصول مديريت در خانواده
| پرسش: |
| با سلام مي خواستم بهترين كتابي كه بر مبناي اصول و عقايد اسلامي اصول مديريت خانواده، وظايف و حقوق مرد و زن و رفتار طرفين را بيان كرده معرفي نماييد. تازه ازدواج كرده ايم |
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پاسخ:
از اينكه در صدد خشنودي خدا، عذاب شيطان و تكميل نصف دين برآمده ايد، بسيار خرسنديم. همانطور كه شنيده ايد، ازدواج موجب حفظ نصف دين است؛ پيامبر مي فرمايد: «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دينِهِ،فَلْيَتَّقِ اللّهَ فِي النِّصْفِ الْباقي»(1) هر كس ازدواج كند، نيمى از دينش را باز يافته، نسبت به نيم ديگر تقواى الهى را رعايت كند.
قصد و اراده در انجام صحيح و منطقي امري، نشانۀ توانايي و بلوغ فردي است. فردي كه ازدواج كرده است به ادراك قبول مسئوليت رسيده و ازدواج را مكمل رشد شخصيتي خود ميداند. حركت در مسيري هدفمند، به راهنما و همراهي نياز دارد كه قبلاً اين مسير را طي نموده و به تمام پيچ و خمهاي آن آشنا باشد. اين راهنما اعم از مشاورين دلسوز و متعهد، و كتاب هايي با نويسندگان متخصص مي باشد.
- مهم ترين اصول مديريت در خانواده:
1- نظم و انظباط: از اصولى كه در اداره سازمانهاى مختلف از جمله سازمان خانواده بايد مورد توجه قرار گيرد، اصل نظم و انضباط است. انضباط در لغت به معنى استوارشدن، خوب نگهداشتهشدن، نظم داشتن، مرتب بودن، آراستگى و نظم و ترتيب است. رعايت اصل انضباط در مديريت به معنى احترام و ارزش دادن به قوانين، مقررات و توافقهايى است كه بمنظور سرعت و صحت گردش كار سازمان و پيشرفت آن تعيين شده است.
2- نظارت و كنترل: در دانش مديريت از وظايف عمدهٔ مديران توجه به اصل نظارت و آگاهى از نحوهٔ عمل و ميزان پيشرفت كار افراد هر سازمان است. در مديريت خانه و خانواده نيز نظارت بر فعاليتها و رفتار اعضاى خانواده از وظايف رئيس خانوده است.
3- برنامه ريزى: برنامه ريزى را تفكر قبل از عمل، پيشبينى و آيندهنگرى گفتهاند. در دانش مديريت، از وظايف عمده هر مدير برنامهريزى و داشتن طرح و برنامه است. رعايت اين اصل در مديريت خانواده، بسيار مهم و ضرورى است، زيرا در خانواده، امكانات و منابع محدود است و نيازها و خواستهها فراوان. مدير خانواده بايد از طريق تدبير و برنامهريزى ترتيبى دهد كه از بودجه و ساير امكانات خانواده به بهترين شيوه و بترتيب اولويت به نيازها و درخواستهاى اعضاى خانواده پاسخ دهد.
4- مشورت: از اصولى كه در مديريتهاى مختلف از جمله مديريت خانواده بايد مورد توجه قرار گيرد اصل مشورت و ارزشدادن به نظر ديگران است. مدير خانواده در امور متعدد خانه مانند خريد مسكن، تهيه لوازم، انتخاب مدرسه و ثبتنام فرزندان و... مىتوانند با اعضاى خانواده مشورت كند.
5- تقسيم كار: معمولاً پس از تعيين اهداف و وظايف و فعاليتهاى هرسازمان، بايد اين وظايف به تناسب تعداد، مقام و جايگاه هرفرد تقسيم گردد. توجه به اصل تقسيم كار در مديريت خانه و خانواده نيز ضرورت دارد. زيرا خانواده يك واحد كوچك اجتماعى است كه اعضاى آن به ويژه كودكان و نوجوانان بايد براى زيستن و زندگى در آينده آماده شوند و يك نفر نمىتواند و نبايد تمام امور خانه و خانواده را انجام دهد و ديگران فقط حضور داشته و نقشى را به عهده نداشته باشند.
6- وحدت مديريت: براى اجراى برنامههاى هر سازمان يا بخشى از آن، اتخاذ تصميم نهايى بايد بعهده يك نفر يا افراد خاصى باشد و اعضاى سازمان در اجراى برنامهها و تحقق هدفهاى مشترك از يك نفر به نام مدير يا رئيس يا مسؤول دستور گرفته و در قبال وى مسؤول باشند. در خانه و خانواده نيز مسؤوليت و رياست خانواده با مرد است و همه اعضاى خانواده بايد اين اصل را بپذيرند و در اداره خانواده به وحدت مديريت معتقد باشند. [مواردي كه ذكر شد، چكيدۀ بسياري از كتاب هاي روانشناسي در راستاي مديريت صحيح و بدون تنش خانواده مي باشد.]
فرق عشق و هوس در ازدواج
فرق عشق و هوس در ازدواج
| پرسش: | از كجا فرق عشق و هوس را بفهميم يا به عبارت ديگر عشق واقعي چيست؟ رابطه اي كه از سر هوس و به قصد ازدواج باشد حرام است؟ |
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پاسخ:
روان شناسان معتقدند ميل و كشش به جنس مخالف و برقراري رابطه با او از نظر فيزيولوژيكي يك نياز طبيعي، فطري و رواني است. آنها همچنين مي گويند در تمام فرهنگها، پسران و دختران در سن بلوغ اولين نگاه و گرايش را به سوي جنس مخالف ابراز مي كنند. تمايلات نفساني كه در صورت تعديل، نيازهاي طبيعي بشر را تأمين كرده و در صورت افسار گسيختگي حيات سالم او را مورد مخاطره قرار ميدهد، نقش مهمي در اين ميان بازي ميكند، از همين رو مهمترين اين غريزهها را غريزه جنسي و ميل به دوست داشتن و دوست داشته شدن، مي توان دانست.
- جايگاه و نقش عشق در ازدواج:
يكى از مسائلى كه هميشه ذهن جوانان را به خود مشغول مىكند، جايگاه عشق در ازدواج است. سوالات زيادي در اين زمينه در ذهن جوانان موجود است كه به نمونه هايي اشاره مي كنيم: به راستى عشق چيست؟ آيا عشق، گناه است؟ آيا ازدواج بدون عشق، مىتواند معنايى داشته باشد؟ عشق بايد قبل از ازدواج به وجود آيد و يا بعد از آن؟ آيا هر عشقى ضرورتاً بايد منجر به ازدواج شود؟ آيا عشق لزوما بايد انسان را به طرف انسانى ديگر سوق دهد؟ عشق به چه عواملى بستگى دارد و چگونه به وجود مىآيد؟ عشق چگونه استمرار مىيابد و چگونه خاتمه مىيابد و يا چگونه رشد پيدا كرده، به تعالى مىرسد؟
- نزول عشق واقعي به مجازي:
[عشق يك انسان به انسان، نشانهاى از عشق به كمال مطلق]:
به راستى عشق چيست؟ عشق را مىتوان جاذبه و كشش قلبى انسان به سوى كمال و جمال دانست. زيبايى، يكى از كمالات است و زيباى مطلق، خداست. عشق را جز با عشق نمىتوان شناخت. عشق را جز عاشق نمىتواند درك كند؛ اما براى نزديك شدن موضوع به ذهن، مىتوانيم از مثالهاى موجود در مراتب پايينتر موجودات زنده استفاده نماييم.
جذبه ي پروانه به سوى شمع، كشش شاخ و برگ درختان به سوى نور، كشش ريشهها به سمت خاك، گرايش انسانى كه در تاريكى قرار مىگيرد به سوى هر نقطه ي نورانى، كشش برخى حيوانات به طرف جريانها و ميدانهاى مغناطيسى و نظاير آن، مىتوانند نمونههايى از اين قبيل باشند.
اما عشق در مرتبهاى بسيار عالىتر و به عنوان عالىترين تجلى عالم هستى، قلب انسان را به سوى كمال و زيبايى مطلق سوق مىدهد. انسان را خدا به گونهاى آفريده است كه وقتى به سوى نور وجود مطلق متمايل مىشود، با تمام وجود به سمت آن كشيده مىشود. به اين ترتيب، عشق كشش قلب انسان به سوى خداوند است.
حب يا عشق، ماهيتى انسانى دارد و هدف اصلى آن نيز خداست؛ ولى اين كه چرا عشق كه اصالتاً مىبايد متوجه خدا باشد، به انسانها تعلق پيدا مىكند، سوالى است كه مىتوان به اين طريق به آن پاسخ داد:
عشق در مراتب پايينتر انسانى به سمت نشانههايى از جمال و كمال الهى كه در انسانها به وديعه گذاشته شده است، متوجه مىشود. انسانى كه هنوز نمىتواند دركى از جمال و كمال مطلق داشته باشد، لاجرم به سوى جمالهاى عينى و قابل رؤيت كشيده مىشود و به سوى كمالات و عواطف انسانى كه نشانههايى از رأفت الهى در وجود انسان هستند، سوق پيدا مىكند. به عبارت ديگر، عشق يك انسان به انسان ديگر، اگر خالى از هواها و اميال باشد، نشانهاى از عشق به كمال مطلق است.
- فرق عشق و هوس:
عشق را مىبايد عامل تكاملبخش انسان بدانيم. بنابراين، بايد آن را از ارضاى نيازهاى معمولى و مشترك حيوانى متمايز نماييم. اگر ما براى رفع نيازهاى خود به چيزى يا به انسانى نيازمند باشيم، اين نياز ميان ما و آن شىء يا انسان، نوعى وابستگى ايجاد مىكند؛ ولى اين وابستگى را نبايد با كشش عاشقانه يكى بدانيم و اين را بايد از نوع هواى نفس بدانيم؛ حال آن كه عشق از جمله صفات برتر و متعالى انسانى است. هدف هواى نفس، ارضاى خويشتن است؛ ولى هدف عشق، بقا و حضور معشوق است؛ حتى اگر به فناى عاشق بينجامد. بنابراين، ملاك مشخص براى تميز بين عشق و كشش اميال، در همين است كه عاشق درصدد رضايت معشوق است و نه رضايت خويش. عاشق وقتى با معشوق كامل مواجه مىشود، مىخواهد همه چيز و حتى خود را از دست بدهد و عبارت معروف حافظ كه مىگويد:
ميان عاشق و معشوق هيچ حايل نيست/ تو خود حجاب خودى، حافظ از ميان برخيز
اشاره به اين دارد كه مىبايد فرديت فرد و خود بودن او نيز زايل شود تا معشوق نزد وى تجلى كامل بيابد. با اين توصيف، بايد عشق يك انسان به انسان ديگر را از تمايلات و كششهاى مبتنى بر نيازهاى وى، منفك و مجزا كرد. به اين ترتيب است كه اگر فردى نشانهاى از عشق را در دل خويش نسبت به فردى ديگر دارد، مىبايد در درجه ي اول به معشوق خود بينديشد و نه به خويشتن خويش. اگر براى ارضاى تمايل خود، معشوق را به صورتهاى مختلف قربانى مىكند و از آن جمله دست به عملى مىزند كه آبروى وى را خدشه دار مىسازد، بايد مطمئن باشد كه اين عشق نيست؛ بلكه يك كشش از نوع حيوانى است.
- عشق مكمل ازدواج، نه عامل تعيين كننده!
سؤال اين است كه اگر كسى فردى از جنس مخالف را دوست بدارد و به راستى عاشق او باشد، آيا اين امر مىتواند تنها عامل تعيين كننده ي ازدواج آن دو به شمار آيد؟ بايد در پاسخ بگوييم: نه؛ زيرا ازدواج در حقيقت نوعى مشاركت اجتماعى است كه در آن، دو انسان مىبايد از جهات گوناگون با يكديگر تناسب عملى داشته باشند كه از آن جمله: تناسب اعتقادى، اجتماعى، عقلانى، تحصيلى و... است. انسان در ازدواج، تمامى نيازهاى سطوح مختلف خود را از ابتدايىترين نيازهاى حيوانى تا عالىترين نيازهاى انسانى به مشاركت مىگذارد. براى تشكيل يك خانواده، مىبايد تناسب بين دو انسان براى برآوردن تمامى نيازها در حد بالايى وجود داشته باشد. بنابراين، براى ازدواج مىبايد ما به انسانى بينديشيم كه بتواند قسمت اعظم نيازهاى مختلف ما را مرتفع كند.
- سرگذشت ازدواج هوس آلود:
اگر مقصودتان از ارتباط، ايجاد فضاي نامناسب غير شرعي است كه در اشكال داشتن آن بحثي نيست و موجب ضربات سنگين روحي -خصوصاً براي دختران- مي شود. اما در مورد ازدواج بدون عشق و صرفاً به خاطر كشش اميال، بايد بگوييم:
دوست داشتن و عشق ورزيدن دختر و پسر
دوست داشتن و عشق ورزيدن دختر و پسر
| پرسش: |
| سلام من يه پسر١٨ساله! ٦ماهه بايه دختر دوست شدم! فاميل دور هستيم! خيلي همديگه رو دوست داريم! رابطمونم خيلي عاديه! اصلا چيز نامشروعي بينمون نيست! فقط زنگ واس ام اس وگاهي ميريم بيرون! به نظر شما ازدواج ما درسته؟ چند سال ديگه؟ تا اون موقع باهم بمونيم يا نه؟ از الان به خونواده هامون بگيم؟ |
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پاسخ:
همين كه قصد ازدواج داريد، خود داراي بركاتي است؛ زيرا اسلام به پسر و دختر امر مي كند كه هر چه زودتر ازدواج كنند و آن قدر به اين مهم تأكيد دارد كه رسول گرامي(ص) ازدواج نكردن را اعراض از سنت خويش، يعني خروج از اسلام، مي داند(1) و خانه اي را كه در آن «ازدواج» صورت پذيرد بهترين خانه مي داند.(2)
نيازهاى عاطفى و غرايز ديگر در ايام نوجوانى و جواني، آدمى را به سوى «دوست داشتن و عشق ورزيدن» سوق مىدهد كه البته اين يك امر طبيعى و غريزى است و كمتر مىتوان راهى براى گريز از آن پيدا كرد.
آنچه اهميت دارد، كنترل عقلايى بر احساسات و پرهيز از مخاطراتى است كه ممكن است فرد را به گرفتارىهاى مختلف روحى و جسمى دچار سازد. «دوست داشتن و عشق ورزيدن» اگر از مسير معين، مشخص و صحيح استيفا نشود، ممكن است عوارض نامطلوبى را براى انسان ايجاد كند.
با تمام اين حرف ها، دين اسلام براي روابط نامحرم حدودي خاص وضع كرده است و بين فاميل و غير فاميل، فرق قايل نشده است. از جمله آن احكام، چگونگي ارتباط با جنس مخالف است. اين ها همه به سبب اين است كه اسلام از جانب كسي براي هدايت انسانها فرستاده شده كه خالق فطرت و غريزه با تمامي استعدادهاي بهينه و ذخيره شده در انسان است.
بر اساس معارف اسلامي، هر عاملي كه موجب تحريك انگيزههاي شهواني در جامعه گردد و به آرامش روحي و رواني و عفت عمومي، صدمه وارد كند، مورد تأييد اسلام نيست. اسلام ميخواهد انواع لذتهاي جنسي در محيط و درون خانواده شكل گيرد. از اين طريق آرامش روحي و رواني و پيوندهاي عاطفي نيز برقرار بماند. با طرح آن در محيط جامعه به پيوند خانواده و اجتماع نيز آسيب وارد نشود. در مورد روابط دختر و پسر نامحرم نيز آسيبهاي بسياري وجود دارد كه نميتواند مورد غفلت واقع شود، خواه از طرف دختر و پسر و خواه از طرف خانواده يا جامعه.
موضوعاتی برای نوجوانان در کلاسداری
موضوعاتی برای نوجوانان در کلاسداری
| پرسش: |
| سلام.خسته نباشيد.مي خواستم ببينم كه چه موضوعي رو براي گفتن سر كلاس هاي مسجد براي نوجوان هاي هاي 12 يا 13 ساله صحيح مي دونيد؟ علاوه بر آن،گفتن تاريخ اسلام مفيده؟ آيا فقط آموزش روان خواني قرآن مفيده؟! آيا همچين امكاني وجود داره كه شما هر هفته براي من حدود يك صفحه مطلب بفرستيد كه براي گفتن سر كلاس خوب باشه؟ |
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پاسخ:
مربي گرامي! عصري كه در آن زندگي ميكنيم، عصر تغيير، تحول، پيشرفت و توسعه است و گاه اين تغييرات، مخصوصاً در سطح جهاني، در نهادهاي مختلف، از جمله نهاد خانواده و به طور اخص در كودكان و نوجوانان تأثير فراوان ميگذارد. گاه ايجاد تغييرات در سطح اجتماعي موجب تغيير در شخصيت ديني كودكان و نوجوانان ميشود و خطر بي هويتي، آنان را تهديد مينمايد.
از اينرو ضرورت دارد كه نهادهاي ديني و فرهنگي بيش از گذشته به فكر تربيت، رشد و ارتقاي فرهنگي و ديني كودكان و نوجوانان باشند و اين نسل آينده ساز را از هجوم ابتذال محفوظ بدارند. تقويت و هدايت اين بخش از جامعه كه بازوي قدرتمند دفاع و سازندگي جامعه است، بدون شك مصونيت جامعه را در پي دارد، همانطور كه تسخير اين گروه، بزرگترين دست مايه قدرت طلبان براي رسيدن به اهداف شومشان بوده است.
بنابراين، اهتمام به آموزش اين نسل آن هم به روشهاي جذاب و نو بر همه متولّيان فرهنگي، خصوصاً مربيان و مبلغان لازم و ضروري است.
- مطالبي كه مي تواند راهنماي شما باشد:
1- جايگاه روشها: عناصر ارتباطي در كلاس داري عبارتند از: مربي، مخاطب، پيام، روشها و قالبها، فضاي آموزشي. براي موفقيت در امر كلاس داري، تمام اركان فوق بايد مورد توجه قرار گيرند و عدم توجه به هر يك از آنها از كيفيت كلاس ميكاهد و نتيجه مطلوب نخواهد داشت. يكي از عناصر مهمّ كلاس داري استفاده از روشهاي مناسب و پرجاذبه است. و در صورتي كه محتواهاي غني با روشهاي نامناسب ارائه شوند، گاه موجب عدم فهم مخاطب ميشود و گاه بي انگيزه شدن او را در پي دارد.
2- انتخاب موضوع: براي انتخاب موضوع بايد نيازسنجي كرد. شيوههاي نياز سنجي عبارتند از:
الف. پرسش از مخاطب: مربي ميتواند از طريق گفتگو با مخاطب و يا طرح سؤالهايي از او، به نيازهاي وي پي برده و براساس آن محتواي لازم را آماده سازد. مثلاً ميتواند بگويد: دوست داريد درباره چه چيزي برايتان صحبت كنم؟
ب. مشاهده: با مشاهده اوضاع و احوال و رفتار مخاطب ميتوان به نيازهاي وي پي برد؛ مثلاً از ديدن بدزباني مخاطبان پي ميبريم كه بايد در مورد حفظ و كنترل زبان بحث كنيم.
ج. پرسش از مربيان: با پرسش از مربيان و مبلغان ديگر ميتوانيم مشكلات و نيازهاي مخاطبان را بشناسيم.
د. مطالعه: با مطالعه كتابهايي كه در زمينه مخاطبشناسي، جامعهشناسي، آسيبهاي اجتماعي، اخلاق و... تأليف و نگارش يافتهاند نيز ميتوان نيازهاي عمومي اقشار و گروههاي اجتماعي را شناخت.
ه . ارتكازات ذهني: مطالب و عناويني كه اولويت طرح آنها به ذهن مربي با تجربه ميآيد، ميتوانند موضوع آموزش و تدريس قرار گيرند.
3- بيان نمونه اي از اجرا و بيان مطالب:
طریقه تشخیص میزان محبوبیت همسر
طریقه تشخیص میزان محبوبیت همسر
|
پرسش: |
| سلام. بنده مردي هستم كه به تازگي ازدواج كرده ام و از ميزان علاقه همسرم خبري ندارم .آيا راهي يا حديثي يا عبارتي براي تشخيص اينكه همسرم چه مقدار به من علاقمند است، وجود دارد؟ |
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پاسخ:
به عنوان نكتۀ ابتدايي لازم است خدمتان بيان كنيم:
نظر موافق به خواستگاري رسمي، نشان از علاقه ابتدايي ايشان دارد. برايمان جالب است كه بدانيم، چرا شما به اين آزمايش و فكر افتاده ايد! اگر از افرادي كه اطرافتان هستند، اين سوال را بپرسيد، جواب هاي متفاوتي خواهند داد، زيرا برخي از زندگي ها بدون محبت شديد آغاز شده و در ادامه چنان استحكام پيدا كرده كه براي ديگران غبطه آور شده اند. از طرفي برخي از افراد كه با عشق آتشين -البته از ديدگاه خودشان- زندگي را شروع كرده اند، بعد از مدتي سرانجامي نداشته است.
پس براي اينكه به شما آرامشي دهيم، مي گوييم: محبت و دوست داشتن، از اموري است كه بايد معرفت و شناخت به آن ضميمه شود. حال كه شما تازه ازدواج كرده ايد، نبايد انتظار بالا داشته باشيد كه همسرتان نسبت به شما سراسر عشق و سرور باشند. با گذشت زمان و توجه به روحيات و حالات است كه محبت افزوده مي شود. سعي كنيد با احترام و محبت هاي غير مصنوعي، ميزان علاقۀ همسرتان به خود را افزايش دهيد.
- بعضي علائم علاقه از ديدگاه روانشناسان:
1. نمي تواند چشم از شما بردارد: بويژه مردها موجودات بصري هستند. زماني كه يك مرد زني را مي بيند كه به نظرش جذاب مي آيد، دوست دارد دوباره به او نگاه كند.
2. به شما نزديك تر ميشود: نزديك تر شدن آگاهانه به شما براي صحبت، و يا تمركز تمام توجه اش تنها به شما و مكالمه تان نيز نشانه خوبي از اين است كه به شما علاقه مند شده است. به هربهانه ميخواهد به شما نزديكتر باشد.
3. ممكن است با شما شوخي كند: زنان به مردان بامزه جلب مي شوند، و به نظر مي رسد مردان به طور ذاتي مي دانند كه اين يكي از سلاح هاي قوياي ست كه مردان در مقابل زنان به كار ميبرند. اگر يك مرد يا زن با شما، و تنها شما شوخي كند، مي توانيد نتيجه بگيريد كه به تعامل بيشتر با شما علاقه دارد.
4. رفتارش را تغيير ميدهد تا رفتار شما را بازتاب دهد: نشانه هاي غير كلامي اغلب واضح تر از نشانه هاي كلامي هستند. شخصي كه از نظر احساسي به شخص ديگري وابسته است اغلب عادت هاي شخصي اش را تغيير مي دهد تا شخصي را كه با او تعامل دارد بازتاب دهد. پس اگر زماني كه به طرف او خم مي شويد تا با او صحبت كنيد او هم به طرف شما خم شد، و يا او با حالتي شبيه به شما رو به شما بنشيند، شما توجه و علاقه اش را جلب كرده ايد.
5. بيشتر از گذشته به وضع ظاهريش اهميت ميدهد بويژه جايي كه شما حضور داريد.
6 . ممكن است در حضور شما كمي مضطرب باشد.
آرام و شمرده حرف ميزند. هرچند لحظه يكبار وضع ظاهرش را چك ميكند: اگر مرد باشد يقه اش را ميزان ميكند؛ آستين، پيراهن و لباسهاي ديگر خود را مرتب و صاف ميكند؛ موها يا ريشش را مرتب ميكند و ... و اگر زن باشد روسري يا مقنعه يا چادرش را مرتب ميكند.
7. به بهانه هاي مختلف بدنبال ارتباط كلامي و ديداري با شماست البته سعي ميكند هنجارها و عقايد شما را در اين مورد درنظر داشته باشد.
- نكته مهم: اين مواردي كه بيان كرديم، نكاتي عمومي و بدون ملاك و معيار مي باشد، زيرا روحيات و عواطف زنان و مردان كاملاً با يكديگر متفاوت است و هر زن و شوهري، ممكن است رموزاتي براي تشخيص اين ملاك داشته باشند كه ديگران آن را نداشته باشند. در هر صورت نكاتي عمومي بود كه در حالات و رفتار زن و شوهر عموماً بروز مي دهد.
پوشش مادر در کنار فرزندان
پوشش مادر در کنار فرزندان
|
پرسش: |
| پسري دارم 17ساله نميدانم پوششمم بايد در خانه چگونه باشد عده اي ميگويند كاملا باز لباس بپوش تا چشمش عادت كند عده اي ميگويند نه كاملا پوشيده باش تا تحريك نشود اگر ممكن است راهنماييم كنيد. |
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پاسخ:
نخست شايسته است از شما كه علاقه مند به شناخت معارف ديني و تربيتي هستيد و به وظايف خود در قبال فرزندان توجه داريد و پرسش هايي را در اين زمينه مطرح مي كنيد تشكر نماييم. انتظار ما اين است كه همه مسلمانان ـ بويژه پدران و مادران كه بار سنگين تربيت فرزند را به عهده دارند ـ در باب معارف ديني و اسلامي و شناخت مسؤوليت خود در اين مورد بيشتر توجه كنند و اگر احياناً ابهاماتي وجود داشت آن ها را با طرح اين گونه سؤالات بر طرف سازند.
- پرسش شما را از دو زاويه مي توان بررسي و نگاه كرد:
۱. از نظر حكم شرعي؛ در مورد پوشش ما در مقابل فرزندان از نظر حكم شرعي، ضرورت ندارد و واجب نيست همه اعضاي بدن خود را از فرزندان خودش بپوشاند. بنابراين باز بودن سر و گردن، دستها و پاها و ساق پا اشكالي ندارد.(1)
۲. از نظر تربيتي و روان شناختي؛ امّا از نظر تربيتي بايد بگوئيم فرزند به راحتي رفتار مادر را تشخيص ميدهد و آن را دنبال ميكند. رفتار مادر برايش كاملاً آشنا است و حافظهاش مملو از خاطراتي از اين رفتارها ميباشد. فرزند از رفتار و شكل آنها عكس برداري ميكند و در حافظه خود انبار ميكند.
پايههاي اساسي رشد شخصيت نوجوانان از طريق تقليد نهاده ميشود و اين شيوه تقليد هم از راه شنيداري و هم از طريق بصري حاصل ميشود. تقليد و الگوپذيري از ويژگيهاي اين دوران است، نوجوان هر آنچه را كه ببيند براساس تقليد ميپذيرد، و مطابق آنها عمل ميكند، بدون اينكه از خوبي و بدي آن اطلاع داشته باشد.
چشم و گوش فرزندان، چون دريچهاي باز است ميبيند. ذهن آنها چون دوربين عكاسي است، كه هر چه ميبيند در آن منعكس شده و ثبت ميگردد.(2)
بنابراين رفتار والدين بخصوص مادر تأثير فراواني بر روي فرزندان دارد. او از مصالح و مفاسد امور اطلاعي ندارد و نميتواند در كارهايش هدفگيري درستي داشته باشد، لذا تمام توجهاش به پدر و مادر و اطرافيان است، اعمال و حركات آنها را مشاهده مينمايد و از آنان تقليد ميكند.(3)
بچه ها شكل پوشش مادر را تقليد ميكند. اگر مادر هميشه با پوشش مناسب در مقابل فرزندان خود ظاهر شده باشد. او هم سعي ميكند همان پوشش را از مادر تقليد كند. و در دوران نوجواني كه نوبت به انتخاب ميرسد سعي ميكند با مادر همانندسازي كند و همان شيوه مادر را براي خود انتخاب كند.
يكي از اشتباهات بعضي والدين اين است كه تصور ميكنند بچهها چيزي نميفهمند لذا با پوشش نامناسب در جلو فرزندان خود ظاهر ميشوند. غافل از اينكه كودك آنچه را ميبيند در حافظه خود ضبط كرده و روزي نمونه آن را از خود بروز خواهد داد.
- حساسيت دوران بلوغ فرزندان و وظيفۀ سنگين والدين:
اگر از دوران كودكي بگذريم و وارد دوراني شويم كه فرزند كم كم بسوي دوران بلوغ نزديك ميشود. پوشش اطرافيان ميتواند در بلوغ زودرس او نقش مهمي داشته باشد كودكي كه در سن قبل از نوجواني هر روز با بدن نيمه عريان مادر و خواهر مواجه است و قسمتهاي برجسته بدن آنان را مشاهده ميكند. زمينه تحريك جنسي در او سريعتر و زيادتر است و آنچه را در خانواده ميبيند ناخودآگاه در كوچه و خيابان بر افراد ديگر منطبق ميكند و باعث ميشود زودتر از موعد مقرر علائم بلوغ جنسي در او ظاهر شود.
اثر ديگر پوششهاي نامناسب والدين در مقابل فرزندان باعث ميشود كه حياء و عفت در ديدگاه و منظر آنها كم اهميت جلوه كند نوجواني كه هميشه مادر خود را نيمه عريان ميبيند احساس شرم نمي كند از اينكه خاله، دختر خاله و زن بيگانه را با همان وضع ببيند.
پيامدهاي روابط دختران و پسران
پيامدهاي روابط دختران و پسران
| پرسش: | اگر پسري با دختري دوست باشه و هيچ كاري باهاش از قبيل دست دادن و...نداشته باشه و در عوض به سمت خدا نزديك تر بشه مثلا نمازش، اول وقت شه، به مسجد بره؛ چه حكمي براش صادر ميشه؟ |
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پاسخ:
در قرآن، مسئله ارتباط دو جنس در ابعاد گوناگون و در گستره بسيار وسيعي مورد بررسي قرار گرفته است و شامل گفت و گوي دو جنس، نظر و نگاه، دست دادن و مصافحه كردن، مساعدت، كمك كردن، تنهايي و خلوت گزيني و ديگر انواع ارتباط مي شود.
- پيامدهاي روابط دختران و پسران:
در يك تقسيم بندي كلان سه نوع رابطه در جامعه امروز مابين گروههاي غير همجنس مشاهده مي شود:
1- گروهي كه بدون شناخت از مهارتهاي ارتباطي و صرفاً با انگيزه هاي عاطفي، احساسي و البته با هدف ازدواج وارد عرصه روابط با جنس مخالف شده و با انگيزهي شناخت بيشتر و آمادگي بهتر براي زندگي برتر! بر گستره و گرمي روابط مي افزايند.
2- (قابل توجۀ شما) گروه دوم، دختران و پسراني هستند كه نه براي ازدواج كه صرفاً براي به اصطلاح دوستي و گذران اوقات فراغت و ارضاء نيازهاي عاطفي خود و كسب تجربياتي نو و تزريق شور و نشاط و هيجان به زندگي تكراري، به طرح دوستي و رابطه مي پردازند.
اين گروه ممكن است روزهاي آغازين نسبتاً خوشي را با هم سپري كنند. اما وابستگي و علاقه ي توأم با تماسهاي تلفني، پيامك هاي مهيج و گفتگو ها و ديدارهاي پرخاطره تبادل هدايا و احساسات، اين دوران را به فرآيندي غيرقابل بازگشت تبديل نموده و دختر و پسر بدون تماس با يكديگر (به شكلهاي مختلف) دچار نوعي احساس كمبود، كلافگي، بي حوصله شده و استرس و اضطراب و نگراني، خوراك روزانه شان مي شود.
اين گروه بدليل غير همجنس بودن نمي توانند براي هميشه دوستي خود را ادامه بدهند. چرا كه بعد از ازدواج پسر يا دختر با فرد ديگري، قطع رابطه قطعي شده و طرفي كه شاهد اين ازدواج است، دنيايي پر از درد و حسرت و اندوه و احساس حقارت خواهد داشت. و آنكه ازدواج مي كند، گاهي همسرش را با دوست غير همجنس خود مقايسه نموده، بين آن رؤياهاي شيرين و اين واقعيت هاي نسبتاً تلخ و گزنده، گرفتار شده و زندگي را بر خود و همسرش تيره و تاريك نموده و با مرگ عاطفي (طلاق غيررسمي) هم آغوش مي شوند.
هر چه دوستي هاي قبل از ازدواج بيشتر و گسترده تر، درگيري ها و تنش هاي بعد از ازدواج بيشتر، پس هيچ آدم عاقل و دورانديشي به دوستي ها و در واقع دشمني هاي قبل از ازدواج تن نمي دهند. اين گروه نيز همچون گروه اول از نظر فعاليت هاي درسي دچار افت تحصيلي شده و به لحاظ روحي و رواني از بي ثباتي و نا آرامي و افسردگي رنج مي برند. خوشي هاي كودكانه ي خياباني. و تلفني و ... به سرعت به پايان مي رسد و زمستاني سرد و پر درد و حسرت فرا مي رسد. از نظر اجتماعي نيز بين دوستان، آشنايان و خويشان، شكست سختي را متحمل شده و نگاه ديگران به اين گروه، نگاهي توأم با بي اعتمادي و بدبيني خواهد بود.
3- گروه سوم دختران و پسراني هستند كه دوران خوش دوستي هاي قبل از ازدواجشان بسيار وحشتناكتر و سياه تر به پايان مي رسد.
دنیا و حکومت از نگاه معصومین(ع)
دنیا و حکومت از نگاه معصومین(ع)
|
پرسش: |
| ۱۴معصوم(ع) دنيا و حكومت را چگونه نگاه مي كردند؟ |
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پاسخ:
نوع نگاه انسان در همه زواياي پيدا و پنهان او تاثير شگرف و تعيين كننده اي خواهد داشت. و اين انسان درهر جايگاهي كه قرارگرفته باشد تاثيرات برخاسته از نگاه خويش را برخود و اطرافيانش اعمال خواهدكرد.
- حكومت از نگاه اميرالمومنين(ع):
از مجموع بسياري از تعاليم اسلام و آموزه هاي امام علي(ع) به وضوح برمي آيد كه پذيرش هر گونه مسؤوليت و مديريت، ارزش ذاتي ندارد و نگرش مديران به آن مسؤوليت ها بايد به گونه اي باشد كه اين مناصب براي آنان ابزاري براي اجراي عدالت و احكام الهي باشد؛ بدين معنا كه حكومت و مديريت ابزاري براي دست يابي به آرمان هاي الهي و تحقق موازين عدل و قوانين الهي است. در اين راستا ايشان حكومت خود را وسيله اي مي دانند براي اجراي احكام الهي، نه ابزاري در جهت سلطنت: «خدايا! تو مي داني آنچه از ما رفت، نه به خاطر رغبت در قدرت بود، و نه از دنياي ناچيز، خواستن زيادت. بلكه مي خواستيم نشانه هاي دين را به جايي كه بود نشانيم، و اصلاح را در شهرهايت ظاهر گردانيم تا بندگان ستمديده ات را ايمني فراهم آيد و حدود ضايع مانده ات اجرا گردد».(1)
حضرت در جاي ديگر خطاب به ابن عباس مي فرمايد: «به خدا اين كفش پاره را از حكومت بر شما بيشتر دوست مي دارم مگر آن كه حقّي را برپا سازم يا باطلي را براندازم».(2)
بر اين اساس، حضرت در خطبه شقشقيه پذيرش مسؤوليت از طرف علما را «عهدي الهي» و وسيله احقاق حق و دفع ظلم از مظلومان تلقّي مي كند: «و اگر نبود عهد و مسؤوليتي كه خداوند از دانشمندان هر جامعه گرفته كه در برابر شكم خوارگي ستمگران و گرسنگي ستمديدگان سكوت نكنند، من مهار شتر خلافت را رها مي ساختم و از آن صرف نظر مي كردم».(3)
و در جاي ديگر خطاب به مالك اشتر مي گويد: «بايد محبوب ترين كارها نزد تو اموري باشد كه به حق و عدالت موافق تر است».(4)
حضرت حكومت را ابزاري براي احقاق حق مي دانند و خطاب به يكي از كارگزاران، كه از رياست براي به دست آوردن منافع شخصي استفاده كرده بود، مي فرمايد: «به خدا! اگر حسن و حسين چنان مي كردند كه تو كردي، از من روي خوش نمي ديدند و به آرزويي نمي رسيدند تا حق را از آنان بستانم و باطلي را كه به ستمشان پديد شده بود گردانم. و سوگند مي خورم به پروردگار جهانيان كه آنچه تو بردي از مال مسلمانان، اگر مرا روا بود، شادم نمي نمود كه به دستش آرم و براي پس از خود ميراث بگذارم».(5)
سوالات برگزیده
ریشه یابی خیانت زنان شوهردار!!
ریشه یابی خیانت زنان شوهردار!!
| پرسش: | همسرم دفعۀ دوم است که به من خیانت کرده است، وظیفه ام چیست؟ |
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پاسخ:
پرسشگر گرامي! ناراحتي تان را درك مي كنيم، زيرا بديهي است كه كسي كه مورد بي وفايي و خيانت همسرش واقع شده، احساس خيانت، فريب خوردگي و طرد شدگي مي كند و به شدت عصباني است. او متوجه مسائل دردناكي شده كه به شدت بر روحيه اش تأثير مخرب گذاشته است. همسر او به احساساتش توجهي نكرده و بر خلاف عهدو پيماني كه در هنگام ازدواج بسته، به او خيانت كرده است.
- به عنوان مقدمه خدمتتان عرض مي كنيم:
آزردگي واكنشي طبيعي در برابر هر شخصي است كه موجب ناراحتي ما مي شود. در واقع دفاعي هيجاني است كه اين پرسش هاي ترديدآميز را در ذهن فرد ايجاد مي كند كه از شخصي كه به تو آسيب زده اجتناب كن، زيرا ممكن است او در آينده دوباره به تو آسيب بزند.
اما متأسفانه بسياري از افراد قادر به كنترل افكار و هيجانات آزار دهنده اي كه در نتيجه خيانت همسرشان به سراغ آنها آمده نيستند و اگر سريعاً با يك مشاور و متخصص حرفه اي مشورت نكنند چه بسا ممكن است دست به كارهاي خطرناك و پشيمان كننده اي بزنند.
به خاطر محدوديت هايي كه نامه هاي كتبي دارد، نمي توان به تمام زواياي بحث پرداخت، لذا توصيه مي كنيم به صورت مخفي پيش مشاوري متعهد و مجرّب برويد تا با پرسش هاي متعدد و بررسي ريشه اي مشكل، راهكاري جلوي پاي شما بگذارد.
- توجه تان را به مسايلي مهم و حياتي جلب مي كنيم:
1- خيانت؛ آخر رابطه با همسر؟
به رغم تصور بسياري از همسران، بروز خيانت در زندگي مشترك، به معناي رسيدن به بنبست نيست، هنوز ميتوان ازدواج را از نابودي نجات داد.
شايد خيلي از افرادي كه با موضوع خيانت همسر مواجه ميشوند، تصور كنند بخشيدن همسر خطاكار، خود خطايي بزرگتر است كه تنها باعث ميشود همسرشان به خودش اجازه دهد تا اين خطا را بيشتر انجام دهد. در اينكه عدهاي افراد وجود دارند كه واقعا به دنبال سوء استفاده هستند، شكي نيست. اما اين قانون در مورد عده زيادي نيز صدق نميكند. احتمالا افرادي كه اصرار به نبخشيدن دارند، متوجه نيستند كه اين كار چه آسيب شديدي را به جسم و البته مهمتر از آن به روح و روان آنها وارد ميكند و علاوه بر آن، چطور زندگي آنها را مختل كرده و آنها را كاملاً از هر چه ميتواند باعث شاديشان شود، محروم ميكند.
بسياري از مواقع اصرار بر بخشيدن و برداشتن قدمهاي مثبت بيشتر به نفع يك نفر است و آن خود ما هستيم!
2- سه موضوع به شدت ذهن مرد يا زني كه مورد خيانت همسرش واقع شده را، آزار مي دهد:
الف- موضوع اول اين است كه همسرش فردي غريبه را به او ترجيح داده است. او اغلب از خود مي پرسد: يعني آن فرد غريبه از من بهتر و سرتر بوده است؟ آيا او از من خوش تيپ تر يا زيباتر است؟ آيا او شرايط مالي بهتري دارد؟ و يا…
بايد به اين افراد عرض كنم: ابداً چنين نيست. از نگاه كارشناسان، در ۹۴ درصد موارد، بي توجهي مرد به شناسايي و رفع نيازهاي عاطفي همسرش و بي توجهي زن به تامين نياز جنسي شوهر، باعث شكل گيري خيانت شده است و تنها ۶ درصد نياز مادي در اين مورد نقش داشته است.
ب- اما عامل دومي كه باعث مي شود تا مرد يا زني كه مورد خيانت واقع شده، به فكر جدايي و طلاق بيافتد، اين است كه او مدام اين پرسش ترديدآميز را با خود تكرار مي كند كه: چگونه مي توانم اطمينان داشته باشم كه در صورت ادامه زندگي مشترك، همسرم مجدداً به من خيانت نكند؟
پاسخ اين پرسش بسيار واضح است اگر مرد به درستي نيازهاي همسر را شناسايي و پاسخ صحيحي به آنها بدهد، نبايد خيانتي نيز شكل بگيرد. زيرا اكثراً -نمي گوييم هميشه!- علت خيانت زنان، بي توجهي مرد به خواسته هاي همسرش بوده است و همين امر باعث شده تا براي رفع نيازهايش به جنس مخالف ديگري متمايل شود كه توانسته است بخوبي نيازهاي او را رفع كند.
ج- موضوع سومي كه مردان يا زناني را كه مورد خيانت همسرشان واقع شده اند، به شدت آزار مي دهد اين است كه حتي در صورت بخشش همسر و ادامه زندگي مشترك، فراموش كردن بي وفايي و خيانت او غيرممكن است و خاطرات اين بي وفايي آنها را آزار مي دهد.
در پاسخ بايد بگويم: علي رغم چنين خاطراتي، مي توان چنين روابط تخريب شده اي را بازسازي نمود و زوجين را به ادامه زندگي مشترك بازگرداند. پس از مشخص شدن و حل مسائل زيربنايي بين زوجين، آنها حتي با وجود خاطرات خيانت قادرند براي رسيدن به بهبود روابط مشترك خود تلاش كنند.
عشق چیست؟
عشق چیست؟
| معنای عشق | پرسش: |
|
|
عشق در معناي واقعي يعني چه؟ آيا وجود دارد؟ |

پاسخگو: مصطفی سلیمانی
به راستى عشق چيست؟ عشق را مىتوان جاذبه و كشش قلبى انسان به سوى كمال و جمال دانست. زيبايى، يكى از كمالات است و زيباى مطلق، خداست. عشق را جز با عشق نمىتوان شناخت. عشق را جز عاشق نمىتواند درك كند؛ اما براى نزديك شدن موضوع به ذهن، مىتوانيم از مثالهاى موجود در مراتب پايينتر موجودات زنده استفاده نماييم.
- تمثيل هاي مادي براي درك مسأله:
جذبه ي پروانه به سوى شمع، كشش شاخ و برگ درختان به سوى نور، كشش ريشهها به سمت خاك، گرايش انسانى كه در تاريكى قرار مىگيرد به سوى هر نقطه ي نورانى، كشش برخى حيوانات به طرف جريانها و ميدانهاى مغناطيسى و نظاير آن، مىتوانند نمونههايى از اين قبيل باشند.
اما عشق در مرتبهاى بسيار عالىتر و به عنوان عالىترين تجلى عالم هستى، قلب انسان را به سوى كمال و زيبايى مطلق سوق مىدهد. انسان را خدا به گونهاى آفريده است كه وقتى به سوى نور وجود مطلق متمايل مىشود، با تمام وجود به سمت آن كشيده مىشود. به اين ترتيب، عشق كشش قلب انسان به سوى خداوند است.
حب يا عشق، ماهيتى انسانى دارد و هدف اصلى آن نيز خداست؛ ولى اين كه چرا عشق كه اصالتاً مىبايد متوجه خدا باشد، به انسانها تعلق پيدا مىكند، سوالى است كه مىتوان به اين طريق به آن پاسخ داد:
عشق در مراتب پايينتر انسانى به سمت نشانههايى از جمال و كمال الهى كه در انسانها به وديعه گذاشته شده است، متوجه مىشود. انسانى كه هنوز نمىتواند دركى از جمال و كمال مطلق داشته باشد، لاجرم به سوى جمالهاى عينى و قابل رؤيت كشيده مىشود و به سوى كمالات و عواطف انسانى كه نشانههايى از رأفت الهى در وجود انسان هستند، سوق پيدا مىكند. به عبارت ديگر، عشق يك انسان به انسان ديگر، اگر خالى از هواها و اميال باشد، نشانهاى از عشق به كمال مطلق است.
- عشق از نگاه قرآن و روايات:
"عشق" به معناي محبت شديد و علاقه خاص است. در قرآن كلمه عشق به صراحت نيامده، امّا از مفاهيم ديگري كه معناي عشق را مي رساند، نام برده شده است: "بعضي از مردم معبود هايي غير از خداوند، براي خود انتخاب مي كنند و آن ها را چون خدا دوست مي دارند، امّا آن ها كه ايمان دارند، عشقشان به خدا (از مشركان نسبت به معبوهاشان) شديد تر است".(1)
در اين آيه شريفه، شدّت حبّ و علاقمندي، به عشق تفسير شده است.
همچنين در روايات و احاديث، از "عشق" نام برده شده است.
پيامبر گرامي اسلام(ص) فرمود: "با فضيلت ترين مردم كسي است كه عاشق عبادت است و با عشق عبادت كند".(2)
قصاص قبل از جنایت!
قصاص قبل از جنایت!
| خودکشی | پرسش: |
![]() |
مي خوام خودكشي كنم مي توانم قبلش كاري كنم كه اين گناهم بخشيده بشه و برا اين گناهم اون دنيا عذاب نكشم؟ بعدش راحت خودكشي كنم؟ مي شه؟ |
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پاسخ:
ادبيات نامه تان گوياي ناراحتي درونتان است؛ از طرفي به خدا و معاد ايمان داريد، از طرفي هم ظاهراً مشكلات بوجود آمده از زندگي بيزارتان كرده است! اين تضاد باعث شده تا به فكر بخشش قبل از گناه بيفتيد! ولي من مي خواهم راه سومي را به شما عرض كنم و آن اينكه با قدرت تمام و قايل شدن شخصيت به خودتان، در مقابل مشكلات قد علم كنيد و خودتان را به خدا اثبات كنيد كه مي توانيد.
- قبل از بيان هر نكته اي مي خواهم توجهتان را به مطلب زير جلب كنم:
قانون زندگي به ما ميگويد كه هميشه سختيها و مشكلات، دايمي و هميشگي نيست. اگر مدتي با آن ها دست و پنجه نرم كنيد، مسلّماً مشكلات تمام ميشود. روزگارخوشي براي شما رقم خواهد خورد.
وقتي در آيات الهي دقت ميكنيم، مشاهده ميكنيم كه هميشه مشكلات يك سوم آسانيهاست. اين سنّت الهي است كه به دنبال هر سختي رفاه و آساني را قرار ميدهد: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ و... لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛(1) شما را با اندكي از ترس، گرسنگي و آفت در مال ها و جان ها و ميوه ها مي آزماييم تا معلوم گردد كه چه كس عمل شايسته انجام مي دهد.»
گاهي زندگي و مشكلات آن با آجر به سر شما ميكوبد، أمّا در برابر مشكلات زندگي تنها كساني ميتواند سرأفراز بيرون بيايند كه صبر و استقامت داشته باشند.اينجاست كه خداوند متعال به همه انسانها با تأكيد بشارت و مژده ميدهد: "فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا؛ (2) پس (بدانكه) مسلما با هر دشواري آساني است". توجه كنيد كه: پايان شب سيه سفيد است.
خواهر محترم! همانطور كه آگاهيد نا اميدي بسيار نامطلوب و مضّراست و انسان را در اين دنياي وانفسا، به تنهايي و غربت مي كشاند. اولين نكته كه بايد به آن توجه كنيد اين است كه اين امر مانند بسياري از مشكلات داراي راه چاره است و زماني به پايان خواهد رسيد، و اين نياز به همّت خود شما دارد. شما حق نداريد خودتان را از زندگي ساقط كنيد. اصلاً خبر داريد كه خداي متعال براي آفريدن و زندگي چقدر برنامه ريزي كرده است؟! او قصدش از خلقت ما «خليفة الله» شدن است، آن وقت مي خواهي به اين سادگي به خاطر چند مشكل -كه غالباً پيش پا افتاده بوده و ديگران هم آن را تجربه كرده اند- خود را از هستي ساقط كنيد؟! اين انصاف است؟!
- دوست دارم به اين نكات با نگاهي عميق توجه كنيد:
غیبت و عوارض آن
غیبت و عوارض آن

| پرسش: | باسلام خدمت شما ببخشيد اين كه ميگن اگه ازيه نفرغيبت كرديم تا40 روز اعمال خوب مابه پاي شخصي كه ازاون غيبت كرديم ميره واعمال وكارهاي بداون به پاي ما نوشته ميشه درسته؟ اگه درسته اگه مانا خواسته غيبت كرديم يا شنيديم پس چرا نمازبخونيم واعمالمونو انجام بديم درصورتي مه ميدونيم در پرونده خودمون ثبت نميشه ؟ميدونم مابراي رضاي خدا عبادت ميكنيم نه براي بندش اما مگه نه اينكه يه بخشي ازعبادتمون ياشايدكلشوانجام ميديم براي اخرتمون تا ذخيره بشه وروزقيامت دستمونو بگيره؟ خواهش ميكنك كمكم كنيد تا ازاين ابهامات بيرون بيام بدجور فكرم مشغوله ممنون. |
پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پاسخ:
يكي از آفات زيانبار زبان كه از گناهان بزرگ به شمار مي رود غيبت است. در روايات اسلامي به طور جدّي از غيبت كردن نهي شده و آثار سوئي براي آن بيان گرديده است، زيرا مردم كمتر به حرمت و گناه غيبت توجه دارند، و همان گونه كه مرحوم شهيد ثاني مي فرمايد: «بيشتر مردم براي ادامه نماز، روزه و بسياري از عبادات و آنچه وسيله قرب مقام در نزد پروردگار مي شـود مي كوشـند و بسياري از محرّمات از قبيل زنا، شـرب خمر و... را مرتكب نمي شوند و با اين همه، بيشتر اوقات خود را در مجالس لهو و خوشـگذراني و سخنان بيهوده و... تلف مي كنند و آبروي برادران ديني خود را مي برند و آن را جزو گناهان به حساب نمي آورند، گويي از مؤاخذه خداوند متعال در ارتكاب اين گونه اعمال بيمي ندارند. خلاصه اينكه بسياري از مردم مرتكب غيبت مي شوند و گويا آن را گناه نمي دانند و از اين نكته غافلند كه كارهاي ديگري كه انجام مي دهند و حسناتي كه كسب مي كنند با يك غيبت تمام آنها را از بين مي برند.»
به بد گفتن خلق چون دم زدي / اگر راست گويي سخن هم، بدي(1)
- روايات مربوطه:
با مراجعه به روايات، چند حديث را در زمينه سوال مطرح شده پيدا كرديم:
1- پيامبر اكرم(ص) مي فرمايند: «مَنِ اغْتابَ مُسلِمًا أو مُسْلِمةً لَم يَقبَلِ اللهُ تَعالَي صَلاتَهُ و لا صيامَه أربعينَ يَومًا و لَيلةً إلاّ أن يَغفِرَ لَهُ صاحِبُه»(2) خداوند متعال تا چهل شبانه روز نماز و روزه غيبت كننده مرد و زن مسلمان را نمىپذيرد، مگر اين كه غيبت شونده او را ببخشد.
2- كمترين درجه مجازات غيبت اين است كه از ثواب اعمال غيبت كننده كاسته مى شود. پيامبر خدا(ص) فرمود: «آتش در چوب خشك، سريع تر از غيبت در حسنات بنده اثر نمى كند.»(3)
3- در روايات بيان شده است كه اگر غيبت كننده حسناتى نداشته باشد، گناهان شخص غيبت شده به او منتقل مى شود و با اين حال مورد خشم خدا قرار گرفته و در نزدخداوند شبيه به "مردار خور" مي باشد.(4)
- توضيح روايات و بيان نكات دقيق در آنها:
1- اگر توجهي به عبارت «إلاّ أن يَغفِرَ لَهُ صاحِبُه» در روايت داشته باشيد، پي خواهيد برد كه اگر صاحب غيبت شما را ببخشد، تمام عبادات شما صحيح خواهد بود. يعني يكي از راههاي موجود براي قبولي اعمال بعدي، بخشش غيبت شونده مي باشد.
2- ظاهر روايات نشان مي دهد كه اين عوارض مربوط به غيبت عمدي است؛ گرچه غيبت، چه عمدي و چه سهوي، آسيبهاي فراواني به دنبال دارد، اما قبولي اعمال و مسايلي از اين قبيل، بيشتر مورد عمد را شامل مي شود.
3- البته بايد دقت داشته باشيد، بين قبولي اعمال و صحت اعمال بايستي فرق قائل شويد.










.jpg)




.jpg)























(APPENDIX ITEM)