اشک چشمِ؛ قساوت و رقّت قلب

پاسخگو: مصطفی سلیمانی

پرسش:

من به طور كلي اشك كمي دارم، از بچگيم هم در روضه ها اشكم نمي آمد و الان هم گاهي در روضه ها اشكم نمي آيد. اين موضوع بسيار نگرانم كرده، حس ميكنم آدم بدي هستم و اين موضوع باعث شده از رفتن به مجلس دعا و روضه اكراه داشته باشم. خواهش ميكنم مرا راهنمايي كنيد. با تشكر...

پاسخ:
گريه كردن در واقع نوعي تخليه هيجاني است. ديده ايم كه در عزاداري و مصايب أهلبيت(ع)، آنهايي كه به سادگي در مقابل مشكلات دنيا خم به أبرو نياورده و خود را گريان نمي كنند، چنان گريه سر مي دهند كه گويا گوشه اي از عمق فاجعه را درك كرده اند. چون متوجه اين هستند كه معصومين(ع) صرفاً به خاطر هدايت انسان اين همه مصيبت را تحمل كردند. يكي همانند ابي عبدلله خون قلبش را مي دهد تا انسان به هدايت برسد!: «و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة»(1) كسي كه نهايت تلاش را در دعوت مردمان براي هدايت به كار برد و براي آنان به هر نحو ممكن خيرخواهي كرد تا آن جا كه در نهايت خون قلبش و جان عزيزش را براي بيداري مردم از ناداني و گمراهي فدا كرد.
- گريه نكردن چند دليل مي تواند داشته باشد:
1- وراثت:
انسان ها در در استعدادها، عواطف و روحيات متفاوتند. بيش تر تفاوت ها ناشي از شرايط و زمينه ها و امكانات متفاوتي است كه افراد در آن پرورش يافته اند. بعضى به خاطر عامل توارث، كم تر مي توانند گريه كنند. بارها ديده شده است اين گونه افراد حتى در فوت عزيزان شان آن گونه كه بعضى واكنش نشان مى دهند، متأثر نمى شوند. بعضي هم راحت گريه مي كنند و هم راحت مي خندند. بعضي نمي توانند به آساني بخندند و به سختي گريه مي كنند.
2-قساوت قلب:
احاديث و روايات بسيارى رقت قلب را ستوده است. پيامبر گرامى اسلام(ص) فرمود: «اشك چشم ها و ترس دل ها، از رحمت و مهربانى خدا است.»(2) از سوي ديگر گريه نكردن را ناشي از قساوت قلب دانسته است.
پيامبر يكى از علائم شقاوت را خشكى چشم دانست: «از نشانه هاى شقاوت و سخت دلى، خشكى چشم است (يعنى آن جا كه عواطف و احساسات انسانى اقتضا كند، اشكش در نيايد) و سنگدلى و آزمندى در جستجوى روزى و اصرار در ارتكاب گناه».(3)
حضرت خطاب به اباذر كرد و فرمود: «اى اباذر! هر كه تواند گريه كند، بايد بگريد. هر كس نتواند، ناگزير قلبش را اندوهگين كند. خود را به حالت گريه كنندگان در آورد، زيرا سنگدل از خداوند دور است».(4)
مولاى متّقيان، امير مؤمنان على(ع) فرمود: «چون گريه ات نيايد. تظاهر در گريستن كن. پس اگر از چشمانت به اندازه سر پشّه اى اشك خارج شود، خوش به حالت».(5)
از روايات برمي آيد گناه يكى از عوامل مهم قساوت قلب و خشكى چشم است. انسان وقتى گناه مى كند، قلبش تيره و تار شده و دقّت و نرمى از آن خارج مى شود. قلب سخت و تيره نمى تواند در چشم اثر بگذارد و آن را گريان كند.
انسان هاى غافل نمى توانند گريه كنند، چون فكر و دل شان به دنيا مشغول مى باشد. چشمان شان مجذوب جلوه هاى دنيا و قلب شان از عاطفه خالى است. چنين چشمى نمى تواند اشك بريزد. اشك به خارج از اين عالم تعلق دارد، چون از عاطفه ريشه مى گيرد و عاطفه جايگاه ملكوتى دارد.
شهيد بزرگوار آيه الله دستغيب شيرازى در قساوت قلب و درمان آن مطالب مبسوط و ارزنده اى دارند.(6)
بر هر انسان عاقلي لازم است گاهي سري به دل خود بزند، اگر در آن از اين بيماري و انحراف از فطرت اوليه چيزي ديد، بايد فوراً در مقام معالجه آن برآيد. تنها راه خلاصي و نجات از شر آمال و قساوت قلب، تفكر زياد در فنا و زوال دنيا، يعني حيات مادي است تا جايي كه هر چه به چشم او خورد يا به گوش او رسيد، فوراً زوال آن را متوجه شود.