رساله های نامفهومِ مراجع تقلید...!

رساله های نامفهومِ مراجع تقلید...!


لطیفه ای در مورد رساله های مراجع رایج شده بود:
«خلاصۀ رساله های مراجع: کلاً انسان از هر چیزی که خوشش آید حرام است!»

این لطیفه در نگاه اول، گرچه یک شوخی است، اما واقعیتِ مسأله این است که توضیح المسایلِ عل...
ماء برای من که طلبه هستم و عموماً با اصطلاحات فقهی آشنا هستم، بعضاً قابل فهم نیست، چه برسد برای دیگران!!
----------------------------------------
پ ن:
1- امشب چقدر برام لذت بخش بود که در محضر استاد سید جمال الدین باستانی و دیگر دوستان در موسسۀ «ذِکر» توانستم دغدغۀ اصلی ام را انعکاس دهم...
2- از دوستانی که در این جلسه شرکت کردند تا قوّت قلبی برایم باشند، نهایتِ سپاس را دارم...
محمد خدابخش، احمد معزی، رضا شهیدی، عمار حیدر میرزا، سید مجید کسراوی، ایوب شهمرادی، رضا شجاعی، طه باستانی، محسن جاوری و...

خانه تکانی کنیم...!

خانه تکانی کنیم...!


«می خواهم کمی عوض شوم
از کسی انتظارِ محبت نداشته باشم
خودم سنگِ صبورِ خودم باشم
خودم نگرانِ خودم شوم...

با خودم ساعت ها حرف بزنم
از خداحافظیِ دیگران ناراحت نشوم
برایِ خودم هدیه بخرم
اما نه...!
یکی دارد صدایم می زند
نگاهم می کند، آرامم می کند
آهِ من!
با وجود توست که دنیا
لبریز از احساس است.»

مصطفا 14/9/92
----------------------------------------
پ ن:
1- دوس دارم یه روز آنقد پولدار بشم که وقتی رانی می خورم؛ اون تیکۀ آخر آناناس که ته قوطی گیر می کنه واسم مهم نباشه!
2- موقع درس خوندن پرزهای موکت هم واسه آدم جذاب می شه، دوست داری ساعت ها بشینی بهشون نگاه کنی...
3- راستی تولدت مبارک همسر عزیزم

گفتگویی با بنده به مناسبتِ برتر شدنِ وبلاگ در کانون وبلاگ نویسان جوان

گفتگویی با بنده به مناسبتِ برتر شدنِ وبلاگ در کانون وبلاگ نویسان جوان

** سلام عرض می کنیم خدمت شما وبلاگ نویس محترم،
 خوشحالیم که در خدمت شما هستیم و تشکر می کنیم از اینکه پیشنهاد مصاحیه با سایت “کانون وبلاگ نویسان جوان” را پذیرفتید. برای آغاز صحبت، لطفا در ابتدا خودتان را معرفی کنید وبفرمایید چند سال دارید و در چه مقطعی تحصیل می کنید؟
بنده هم عرض سلام و احترام دارم به شما عزیزان که با نیّتی خیر، توانستید جوانان زنجانی را در این کانون جمع کنید.
بنده مصطفی سلیمانی، متولد 1363، زنجانیُ الأصل، زاده و ساکن قم هستم.
در حال حاضر مشغولِ تدریس در دانشگاه حکمت(قم) و دانشگاه شهید مطهری در وزارت دفاع(تهران) هستم.

** چند سال است که در حوزه علمیه تحصیل می کنید؟
از سال 78 وارد حوزۀ علمیۀ قم شده ام، یعنی 14 سال است که طلبگی هویّتِ من است و در حالِ حاضر مشغولِ تحصیل و تحقیق در دروسِ خارج اصول و فقه می باشم.
ضمناً در مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی هم مشغول به خدمت در امر پاسخگویی می باشم.

** سخت های دنیای  طلبگی چیست؟
دنیایِ طلبگی و سختی هایش برای خود عالَمی دارد که برای عموم مشخص و واضح است و احساس می کنم تبیینِ دوبارۀ آن، مسأله را کلیشه کند. اگر اجازه دهید می خواهم از زوایۀ دیگر به سخت هایِ دنیایِ طلبگی نگاه کنم.
از کجایش برایتان بگویم؟
از کم کاری هایِ خودمان در مسایل معرفتی؟!
از حل نشدنِ مشکلاتِ مردم؟!
از مشاوره هایِ جانسوز برخی از عزیزان؟!
از انتظاراتِ مظلومان که پناهی جز آه به سمتِ خدا ندارند؟!
از بد برخورد کردن و بد عمل کردنمان با جوانان و ایجادِ فضای دین گریزی و بعضاً دین ستیزی؟!
از تحمّل نکردنِ قول مخالف و دگراندیشان؟!
از تکبّر و غرورهای کاذبی که حالت اشمئزازِ دیگران را به دنبال دارد؟!
و ... .

** از چه زمانی لباس روحانیت  می پوشید و حستون نسبت به لباس چیه؟
بنده هنوز به صورتِ کامل و همیشگی، توفیقِ پوشیدنِ لباس طلبگی را نداشته و صرفاً ایام تدریس و تبلیغ، به قولِ طلبه ها ملَبَّس می شوم.
اما زمانی که این لباس را بر تن می کنم، حسِّ نوکریِ مردم در من تقویت می شود. در واقع این لباس، لباسِ خدمت است نه فخرفروشی و خدایی نکرده مسایلی که امروزه بعضاً مشاهده می شود! این لباس باید گره گشایِ مشکلاتِ مردم باشد.
شخصی که لباس آقا رسول الله(ص) را بر تن می کند، در واقع رویِ پیشانیِ خود نوشته است: «من رهرویِ پیامبر خدا و اهلبیت عصمت و طهارت هستم!»
استاد گرانقدری دارم به نام حاچ سید محمود ابطحی که زندگیِ طلبگی و شخصیِ خود را تا حدودِ زیادی مدیون نفسِ گرم ایشان می دانم. ایشان بارها از آیت الله امجد نقل می فرمودند که:
«وقتی لباسِ طلبگی را بپوشید که عرضۀ فحش خوری داشته باشید! و بتوانید تحملِ قولِ مخالف را کنید!»

ادامه نوشته

تشکّر از همسرمان را فراموش نکنیم!

تشکّر از همسرمان را فراموش نکنیم!


از قدیمُ الأیام گفتند که از باجناق جماعت، فامیل در نمیاد! ولی ما سعی کردیم از ژیان هم ماشین در بیاریم!
الغرض! دیشب میهمانِ باجناقِ عزیز بودیم که نگو بینِ خانم ها در موردِ حضورِ همسرِ بنده در شهرستان ها [
در ایّامِ تبلیغ] بحث شده بوده؛
که تو چه جوری تویِ شهر غریب ده پانزده روز دوام میاری؟!
عاخه نه اونها رو می شناسی! نه از فرهنگشون خبر داری!

همسرِ بنده هم تعجبی کرده و گفته بوده که؛
خوب غریبه هستیم، آشنا می شیم!
فرهنگشون رو هم یاد می گیریم، تازه اطلاعاتمون هم زیاد می شه که
-----------------------------------------
پ ن:
1- هدف از گذاشتن این پست، تشکر از همسرِ مهربانم هست که با سختی هایِ زندگیِ طلبگی، همه جوره کنار آمده و نه تنها خَم به ابرو ندارد، بلکه رضایتِ کامل دارد! [البته تعجبم اینه که با وجودِ من(!) چه جوری از زندگیش راضیه(!)]
2- سختی های زندگیِ طلبگی؛
سختی همسر طلبه از بداخلاقی طلبه است، سختی اش آنجایی است که همسرش دچار پدیدۀ دین زدگی شده و هجومِ حجم زیاد معلومات، کارش را به جایی برساند که دیگر رمقی برای عمل به آن نمانده باشد!
آری سختی زندگی همسر طلبه اینجاست که *من* از آن غافلم.
3- خطاب به اساتید و دوستانِ طلبه ام:
با گذشت تر و فداکار تر از همسر طلبه روی این کره خاکی پیدا نمی شود؛ قدرشان را بیشتر بدانیم... همین!

مصاحبه با مدیر وبلاگ «آپاندیس قلم»

مصاحبه با مدیر وبلاگ «آپاندیس قلم»

"کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان" وبلاگ "آپاندیس قلم"را به عنوان وبلاگ برتر ماه قراداده است...

که در اینجا مصاحبه ای با نویسنده وبلاگ نویس"آپاندیس قلم"انجام دادیم که تقدیم می کنیم...مصاحبه با وبلاگ آپالندیس قلم


 
لینک مصاحبه: آپاندیس قلم

                                 سایت حرف تو

آمده ام ای شاه پناهم بده!

آمده ام ای شاه پناهم بده!

نائب الزیارۀ همۀ دوستانِ محترم در حرم سلطانِ رئوف 
پناهنده توایم آقا... 
----------------------------------------------
پ ن:
1- بازم شب و بارون میزنم بیرون تو خیابون
حیرون و سرگردون عاشق و ویرون زیر بارون
2- تا چهارشنبه مهمان امام رضا هستیم

قبول داری، بچه باید شلوغ باشه؟

قبول داری، بچه باید شلوغ باشه؟

 خیلی از مردم نگاهشون به فرزندانِ طلبه متفاوته. می گن: بچه های آخوندا خیلی راحتند و باباهاشون دعوا نمی کنن و همه جا آزادند!! یا بعضاً می گن: «امان از دستِ بچه آخوندا»

** شرح این عکس:

وقتی محمد میثم پشت صحنۀ مجلس عزا، مشغولِ چک کردنِ سخنرانیِ پدرش باشه و بعداً بیاد خونه بگه که بابا تو تلویزیون [شما بخوانید مانیتور] قشنگ تری ها! :(

تو مجلسی که ما خدمتشون هستیم، بچه ها آزادند و هر کاری دلشون خواست می کنند...

__________________________

پ ن:

1- شاید مهمترین و جامع ترین روایتی که دربارۀ تربیت فرزند به دست ما رسیده، همان روایت مشهور پیامبر(ص) باشه که فرزندان را به سه گروه سنی تقسیم کرده اند و روش برخورد با آنها را در هر یک از این مقاطع بیان فرموده اند.

پیامبر(ص) در این حدیث شریف می فرمایند: فرزندان در هفت سال اول امیر و پادشاه تو هستند؛ در هفت سال دوم بندۀ توأند و در هفت سال سوم، وزیر و مشاور تو ...

2- محمدمیثم ما، هنوز 7 سالش نشده، ولی بابایی از ما در آورده که اون سرش ناپیداست! :D بر خلاف محمدامین که الآن آرومه، گرچه بچگی هاشو حسابی کرده.

3- طبیعی است وقتی کسی امیر تو باشد تو هم باید بندۀ فرمانبردار او باشی. همیشه با تکریم و احترام و تمجید و حتی تملق گویی با او برخورد کنی. همه جا حافظ منافع او باشی. عیب های او را نادیده بگیری و خوبی های ناچیزش را بزرگ بشماری و... با این اوصاف، دیگر نیازی به گفتن نیست که حق نداری بر سرش فریاد بزنی چه برسد به این که بخواهی روی او دست بلند کنی... .

 

 

خریدِ کفش با اعمالِ شاقّه...!

خریدِ کفش با اعمالِ شاقّه...!
 
داشتم عکس هایِ داخلِ گوشی م رو نگاه می کردم، این عکس رو دیدم.
- شرح عکس:
یه دوستي داریم به نامِ آقا رضای شهیدی که برای خریدِ کفش - تا اونجايی که ذهنِ بنده ياری می کند - نزديکِ 9 ماهي می شه مشغول بود و خيلی جاه...
ا رو زیرو رو کرده بود. فقط با خودِ بنده دو سه بار چرخیدیم
تا اینکه بالأخره بخت باهش یار شد و یه روز یه نگاهِ برق آلودی به چشمِ ما انداخت و گفت که: «مصطفی دیگه تصمیمم رو گرفتم، بریم بخریمش»!
البته بماند که یه خورده رنگی تعریف کردما...
خلاصه! آقا یا خانم که شما باشید، داخلِ یه مغازه ای شدیم که دفعۀ پنجمش بود می رفت و دوباره دفعۀ پنجمش بود که اون کفش رو می پوشید! همون کفش رو با کلي رايزني خریدیم.
بعد از خرید یه مغازۀ دیگه رفتيم تا برای یکی از دوستانِ ديگه به نامِ آقا ایوبِ شهمرادی هم کفشِ کتانی بخریم. يعنی مغازۀ این آقایی که الآن عکسش رو دارید می بینید.
آدمِ باحالی بود، باورش نمی شد که ماها طلبه باشیم، از بس که خندیدیم و با ما راحت بود!
الغرض! يه بحث هایی پيش اومد، نظرش این بود که تو این مملکت 5 تا مرد باشه، یکیش هاشمی ست.
--------------------------------------
پ ن:
1- دوستان من یه مقدار شوخ تشریف دارم، خواهشاً از دستِ بنده ناراحت نشوید، خدا خیرتان دهد.
2- الآن باید برم تا به جلسه برسم! التماس دعا.

فرزندانِ طلبه ها در تبليغ

فرزندانِ طلبه ها در تبليغ

بچه هایِ طلبه ها در ايام تبلیغی که با والدينِ خود به شهرستان ها می روند، خاطراتِ خوب و حس و حالِ متفاوتی پيدا مي کنند!
از فرزندان خود برايتان بگویم:
1- محمد امین:
مثلِ آدم بزرگا میاد روبرویِ منبر می شینه و سراپا گ...
وش. يه وقت هايی هم اشاره به برخی از داستان ها می کنه و مي گه این رو حتماً امشب باید بگی ها...
بعضاً هم اشکالات و توصیه هايي به منبر داره که باید حتماً لحاظ کنم
درس هاشو هم هر روز با مادرش می خونه و تمرين می کنه تا عقب نیفته.
2- محمد ميثم:
مستقل به تمام معناست و اصلاً کاری به بابا و ننه نداره و کارِ خودش رو مي کنه!
می گه بابا من می خوام طلبه بشم ولی طلبگی خیلی سخته، عاخه خیلی باید روضه و حرف بلد باشی
هر شب قول مي ده که تو مجلس شلوغ نکنه! همۀ مجلس می شناسنش و به عنوان پيام بازرگانی گاهی از جلوی منبر رژه می ره
3- خودم:
عاخه منم فرزندِ يک طلبه هستم
به منم خيلی خوش می گذره با وجودِ مردمِ بی غل و غش و باصفا
جاتون خالی دیروز بود که یه والیبال با کارمندانِ سازمانِ آب و فاضلاب شهرستانِ گناباد زدیم تو رگ عاخه شنيدم تو رگ اثرش بیشتره!
با همین توپ والیبال، 56 تا روپایی زدم و رویِ همه رو کَم کردم ؛)

[منبرِ شب اول محرم]

[منبرِ شب اول محرم]

او آمد تا دستِ بشریت را بگیرد...!

خلاصه ای از منبر:

1- تخصّصِ اصلیِ اهلبیت(ع)، هدایتگری است، در حقيقت همان طور که اسم خدای متعال «هادی» است، انبیاء و اولیاء هم مظهرِ اسمِ «هادی» هستند، لذا در دعایِ جوشن کبیر می خوانيم: «یا هادیَ المُضِّلینَ؛ ای هدایتگرِ گمراهان».

اما در جنبۀ هدایتگري، بینِ همۀ اولیاء و انبیاء، ابی عبدالله(ع) بيشترین سهم را دارد: «إِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ فِی السَّمَاءِ أَکْبَرُ مِنْهُ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمَکْتُوبٌ عَنْ یَمِینِ عَرْشِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِصْبَاحُ هُدًى وَ سَفِینَةُ نَجَاةٍ»[عیون أخبار الرضا، ج‏1، ص59]

2- نقشِ هدایتگریِ حسین بن علی(ع)، فراتر از زمان و مکان است، زیرا خدای متعال قبل از خلقت و شهادتِ ظاهری، همۀ انبیاء را مهمانِ سفرۀ امام حسين(ع) کرده است...

در روایتی از کتاب «کامل الزيارات» امام سجاد(ع) می فرمایند: «وَ مَا مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا وَ قَدْ زَارَ كَرْبَلَا؛ هیچ پیامبری به دنیا نیامده، مگر اینکه خداوند متعال او را به کربلا آورده تا آن را زیارت کند».

3- خدای متعال همۀ انبياء را برای هدایتگری، صبر و استقامت در مسیرِ بشريّت به کربلا برده است، حتی خود انبیاء که مظهرِ هدایتگری بودند!

----------------------------------------

پ ن:

1- سابقاً گفتم که موضوع منبر: «امامِ رحمت و هدايت» بود و دوست دارم هر شب يکی از مباحث مربوط به اين بحث را برای مستمعین و شما مطرح کنم.

2- شرمده يه خورده آخوندي شد... :) البته در منبر حکایات، لطايف و خاطرات برای تلطیفِ فضا و استراحتِ ذهنیِ مستمعین مطرح می شود :D

3- بالأخره یکی از مسؤلین شهرستانِ گناباد، زحمتِ اینترنتِ ما را کشیدند ♥

4- و اما نقد و نظرِ شما راجع به منبر..؟

عازم سفرم، حلالم کنید

عازم سفرم، حلالم کنید

فردا صبح ساعت 1 از تهران به مقصد گنابادِ مشهد به مدت 15 روز راهی هستم.

موضوع صحبتم: «امامِ رحمت و هدایت» ♥

بهره مندی و استفاده، به اندازۀ شناخت و معرفتِ ما نسبت به قضایاست.

اگر بخواهیم از کربلا و ابی عبدالله بهره ها ببریم، باید با شناخت وارد کربلا شد.

ما به مقدارِ اطلاعات از گنج، می توانیم استخراج کنیم...

اهلبیت(ع)، آیینۀ تمام نمایِ اسماء و صفات الهی هستند، در واقع اهلبیت(ع) با سیره و رفتارِ خود، خُدانمایی کردند... آنها توانستند خدا را به مردم تبیین کنند!

--------------------------------------------

پ ن:

1- امام حسین(ع) نشان داد که اگر تمامِ راه هایِ منطقی برای هدایت موجود نباشد، باز هم نباید کنار کشید...! برای همین حضرت درصددِ هدایتِ شمر برآمد...

2- عاشق از معشوق هیچ وقت ناامید نمی شود ♥ حسین(ع) عاشقِ ساخته پرداخته هایِ خدا بود: «الخلقُ کلّهم عیالُ الله»

باید از دریچۀ عشق به سیرۀ معصومین نظاره کرد :)

3- و در آخر:

«گاهی دلگرمیِ یک دوست آنقدر معجزه می کند که انگار خدا در زمین کنارِ توست!» :D ♥

4- اگر به اینترنت دسترسی پیدا کنیم حتماً سر خواهم زد...

بنده را حلال کنید :(

أندر فضایِ مسافرت هایِ تبلیغی...!

أندر فضایِ مسافرت هایِ تبلیغی...!

بنایِ من در ایام تبلیغی این است که همسر و فرزندانم را همراه خود ببرم :)
حضورِ همسر در موقعیت های تبلیغی اثراتِ خوبی دارد، از جمله:
انتقالِ درد و دل و مشکلات زنان، آرامشِ خاطرِ خودم، توجّه به اینکه مشکلاتِ اجتماع چیست و وظیفۀ زنانِ طلبه در همراهی کردنِ مسایل چه ضرورتی دارد! و به نحوی تفریح و آب و هوا عوض کردن :D
 اما حضورِ فرزندان هم حس و حالِ مضاعفی به این سفرهای تبلیغی می بخشه.
تنها مشکلِ موجود، تداخلِ مدرسه با ایام تبلیغی است که آن هم با اجازه از مدرسه و معلم و تدریسِ خصوصی و جبرانیِ مادر حل خواهد شد..!
-----------------------------------------------
پ ن:
1- بالأخره همسرمون با اومدنش می فهمه که خیلی هم بیکار نیستیم دیگه :D خدا خیرشون بده که خیلی ما رو تحمل می کنند به قرآن.
2- محمد امین و محمد میثم برای رفتن خیلی ذوق دارند و شرایطی هم ذکر کرده اند که بیانشان خالی از لطف نیست:
الف- آنتن دیجیتال رو حتماً ببریم ♥
ب- لب تابِ بابا هم حتماً برده بشه احیاناً برای بازی های محبوبشون :(
ج- CD های کارتون برای اوقات فراغت!!

به پیر، به پیغمبر این راهش نیست...!

به پیر، به پیغمبر این راهش نیست...!

دو سه شبِ پیش با موتور داشتم از جلویِ حرم حضرت معصومه(س) رد می شدم که دیدم یه آقایی جلویِ یه خانمی رو که موهاش مقداری پیدا بود رو گرفته و داره تذکر لسانی می ده! اون خانم جوان با مادرِ پیرش بود... بندۀ خدا پیرزن هم ظاهراً تازه از بیمارستان مرخص شده بود و هنوز سُن بهش وصل بود!

حالا تو این وضعیت این آقا کلید کرده بود و داشت به این خانم جوان تذکر لسانی می داد...! به خدا قسم رفتم موتورم رو پارک کنم و برم به این آقا تذکر لسانی بدم که: «عزیز من! داری چی کار می کنی؟! به خدا این راهش نیست...!»

تو این وضعیت، چند نفر جمع شده بودند و این آقا هنوز داشت سماجت می کرد... من دیر رسیدم که باهاش یه مقدار صحبت کنم... خیلی قاطی بودم...!

خدا رو شاهد می گیرم می خواستم زار بزنم که خدایا این بندگانِ خدا گناه دارند...!

خلاصۀ کلام، ما بلد نیستیم!

«اگر دلِ چوپان بخواهد، از بُز نر شیر می دوشد...!»

------------------------------------------------

پ ن:

1- از شروط امر و نهی این است که اولاً امر و نهی کننده، خودش واقف و عامل باشد -که عموماً متأسفانه اینگونه نیست- و ثانیاً قدرت این کار را داشته باشد -عموماً قدرت جسمی دارند- و ثالثاً احتمال تأثیر نیز بدهد -این یکی اصلاً مهم نیست-. بدیهی است اگر در جایی متوجه شد که نه تنها تأثیر ندارد، بلکه نتیجه سوء نیز به بار می‌آورد، باید بی خیال شد!

2- این خانم جوان فقط داشت به این آقا فحش می داد که به تو چه مربوطه و...

خیلی دوست داشتم برم به این دو خانم بگم که: «این آقا اشتباه کرده اینجوری حرف زده و شرایط شما رو درک نکرده...!»

3- سوال: آیا در مقولۀ امر به معروف و نهی از منکر، تذکر لسانی وظیفۀ هر مسلمانی هست؟

حجاب روی مخ مردم...!

حجاب روی مخ مردم...!
 
چند سوال:
1- برای دانشجویی که به خاطر نمره حجاب را رعایت کند، در غیابِ این نیاز چه انگیزه ای برای حفظ حجاب باقی می ماند؟!
2- آیا یک توصیۀ مذهبی برای کسبِ نمره، در حدّ آیین نامه و اجبارِ دولتی، کار فرهنگی و تبلیغِ دین است؟!
3- آیا شأن حجاب برتر از نمره نیست؟! مگر نمرۀ دانشگاهی، یک مقولۀ علمی نیست؟! پس چرا به خاطر ظواهر فردی، نمرۀ درس زیاد یا کسر می شود؟!
----------------------
-----------
پ ن:
1. حجاب، یک دستور الهی است و عمل به آن، فراتر از دستور العمل های دولتی و دانشگاهی و ...، نیازمند ایمانِ افراد است، ضمناً نمی شود به افرادِ بدحجاب، انگ و برچسب زد!! شرایط و موقعیت و روحیاتِ آنها را هم باید درک کرد...
2. چقدر به دین لطمه می زنند کسانی که گمان می کنند رعایت ظواهر دینی را می توان تنها با زور و خشونت و... اجرا و اعمال کرد! کسانی که هیچگاه دین را با زبان خوش و بیان زیبا و لطیف اجرا نکرده اند و هرگز نگران آن نیستند که از پیام اصلی دین که اخلاق است اثری باقی نمانده و تنها می خواهند با خشونت بی اندازه ظواهر دینی را رعایت کنند! به هر حال این اعمال نه تنها سودی به حال دین ندارد بلکه بسیار زیانبار است.
3. تا دینداری مردم، تقویت نشود، درب بر همین پاشنه خواهد چرخید و به زور و تهدید و مصویه و بخشنامه، نمی توان کسی را نمازخوان یا محجبه کرد...
4. پیامبر پانزده سال روی مخ مردم کار کرد و جواب گرفت و ما سی و اندی سال است که روی مخ مردم راه می رویم و عمراً جواب نخواهیم گرفت.
5. نظرات این پست را پیگیری کنید تا مطالب بعدی را در آنجا قید کنم.
6. نظرات شما را دوست دارم بشنوم...!

سخنرانی در حرم امام خمینی(ره)

سخنرانی در حرم امام خمینی(ره)

شب شهادت حضرت زهرا(س)

در کنار دوست عزیزم محمد ترکاشوند

لینک: بقیه عکس ها در سایت جماران

دیدن خواب آیت الله بهجت(ره)

 دیدن خواب آیت الله بهجت(ره)

دوست عزیزم جواد فاضل دیشب یه خوابی دیده که باعث شد یادی از بهجت خوبان کنیم و برایش فاتحه ای بخوانیم.
خواب دیده که ما پیش آیت الله بهجت بودیم و بنده یه فکاهی گفتم و ایشون خندیدند!
جلسه رو هم ایننجوری تشریح می کنه که همه با ایشون راحت بودند و جلسه با صفایی بوده...
خدایش بیامرزد ایشان و همه خوبان عالم را...

دیدار با آیت الله جوادی آملی

دیدار با آیت الله جوادی آملی

 

سلام امروز اعضای تحریریه نشریۀ حریم امام به دیدار آیت الله جوادی آملی رفتیم. فضای جالبی بود و از بیانات ایشان استفاده بردیم.

البته دوست داشتیم، مقداری صمیمی تر از این حرف ها بود!

نکتۀ جالب این بود که ایشان در بدو ورود به تک تک افراد سلام دادند و از نظر ادبی ماه بودند؛ تازه به حرف استاد امجد رسیدم که دربارۀ ایشان می فرمود: اگر ادب آیت الله جوادی آملی را در حوزه پخش کنیم، بازم اضافی میاد!

و دیگه اینکه نحوۀ جمله بندی و صحبت های ایشان به گونه ای بود که بدون ویرایش، قابلیت چاپ داشت.

و یکی دیگه هم بگم که، عنوانی که ما داده بودیم برای صحبت با ایشان، کاملاً عوض شد و ایشان بحثی را بدون آمادگی در مورد رسالت انبیا و اتصالش به امام خمینی بیان داشتند که در نوع خوش جالب بود!

البته در آخر ایشان نگذاشتند که عکس دسته جمعی داشته باشیم، و گفتند ان شاء الله جلسۀ بعد....

لینک مطلب: اعضاء تحریریه

مسافر مشهد الرضا

مسافر مشهد الرضا

با سلام خدمت شما دوستان همیشه خوبم!

امروز بعد از ظهر راهی مشهد هستم. خیالتان راحت که همه تان را دعا خواهم کرد.

قربون امام رضا که...


	راهنمای ویتنامی منتظر مسافران برای گردش روی رودخانه «تو بُن». 
 


پ ن پ: دعا کنید. ای شه مُلک طوس سلامٌ علیک!

سخنرانی در گناباد

برنامه عزاداري محرم 91 در مسجد شهداي گناباد در خيابان شهدا روبروي دادگستري

IMG 0829

عاشورا در گناباد

عاشورا در گناباد


 

شب عاشوراست!

تا به الان سه منبر برای عاشورا داشته ام! امیدوارم ابی عبدالله قبول کند! 

منبر دیگرم در هیئت ابالفضلی شهر گناباد است!

احساس می کنم از بهترین لحظات عمرم است این شبها!

شب عاشورا

شب وداع با اهل حرم...

شب نگاه های با تأمل زینب کبری!

لحظات سخت ابالفضل... ام کلثوم... رقیه...


مردم خون گرم و مهمان نواز گناباد بنده و خانواده را حسابی شرمنده کرده اند!

پ ن پ1: محمد امین بعد از احتراماتی که این مردم به حقیر داشتند مصمم شده که طلبه شود!

پ ن پ2: محمد میثم هنوز بر حرف خودش باقی مانده و کماکان می خواهد سی دی فروش شود و جدیداً

قصد دارد یک کار فرهنگی هم داشته باشد؛ تصمیم گرفته برچسب بن تن رو هم به خریداران هدیه دهد!