مشکل کمبود حُرّ نیست!

مشکل کمبود حُرّ نیست!


حقیقت این است که امروزه ما مشکلِ کمبودِ «حُر» نداریم! بلکه مصیبت، نبودِ امام حسین(ع) است و بس!

1- عزیز من! تا می بینی شخصی غرقِ مشکلات معرفتي یا اخلاقی است و تریپش با شما نمی خونه، سریع به خودت اجازه نده توبیخش کنی ...
و واژه هایی همچون: «بدبخت! بیچاره! اراذل و اوباش! کثافط! بی شعور!» براش بکار ببري!
2- بزرگی مثلِ مرحوم آیت الله بهاءالدینی می فرمود: «حتی طلحه و زبیر را هم ملامت نکنید!» انصافاً عمقِ نگاه رو ببین!
3- چند نفرمون بجای آرزوی سرنگونی و لغزش دیگران، امید به اصلاح و توبۀ اونها رو داشتیم؟ امروزه چرا دنبالِ شادیِ سقوط هستیم؟!
4- بد نیست حس و حال خودمون رو یک محکی بزنیم و برای این کار چه معیاری بهتر از مرام و کلام امیرالمومنین(ع) که می فرمایند:
«از سقوط و لغزش دیگران شاد مباش زیرا نمی دانی روزگار با تو چه خواهد کرد؟»
5- تو رو به قرآن به این تصویر نگاه کن! اينا اراذل و اوباشن؟! یا ما...
اینان وقتِ وقتش از ما جلوترند!
--------------------------------------
پ ن:
1- مطلع شدم که دوست خوبم
علی علوی، مریض احوالن!
براي شفاي ایشان و همۀ مریضان دست بر دعا بلند می کنيم...
2- عکس از خبرگزاری فارس.

مرگ كودكان سوريه‌اي

مرگ كودكان سوريه‌اي

مرگ كودكان سوريه‌اي بر اثر مسموميت ناشي از سلاحهاي شيميايي. در حالی که در كشورهاي پيشرفته اين سلاح‌ها برای خطر کمتر با استفاده از روبات جابجا می‌کنندو یا از بين مي برند.

مرگ كودكان سوريه‌اي بر اثر مسموميت ناشي از سلاحهاي شيميايي. در حالی که در كشورهاي پيشرفته اين سلاح‌ها برای خطر کمتر با استفاده از روبات جابجا می‌کنندو یا از بين مي برند. 

یک زن سوری!

یک زن سوری!

آيدا يكي از هزاران زن سوريه اي، با گريه در حال مشاهده نابودي زندگيش است. ارتش سوريه خانه اش را ويران، همسر و دو فرزندش را كشتند و خود صدمات زيادي را ديده است.


	آيدا يكي از هزاران زن  سوريه اي، با گريه در حال مشاهده نابودي زندگيش است. ارتش سوريه  خانه اش را ويران، همسر و دو فرزندش را كشتند و خود صدمات زيادي را ديده  است.

 

نامۀ فاطمه امیرانی همسر شهید باکری در صفحه فیس بوک

نامۀ فاطمه امیرانی همسر شهید باکری در صفحه فیس بوک

images

ادامه نوشته

رویای کودکی

رویای کودکی

توی شهر بازی بچه گی هایم
چرخ و فلکهای بزرگی بودند....
اما آرزوی من
تاب خوردن روی تاب
خانه بود ...
روی پاهای تو 

 تصورش را نمی کردم بابای مهربانی که روزی مرا قنداقه پیچ تاب میداد

روزی کفن پوش روی دستان مادر بزرگ تاب می خورد... 

 

شادی روح شهدای عزیزمان صلوات

عشق دیروزی و عشق امروزی

عشق دیروزی

عشق امروزی

 

سنّ عاشقی...

سنّ عاشقی...

یه پسر بچه رو گرفتیم که ازش حرف بکشیم. آوردنش سنگر من. خیلی کم سن و سال بود.
بهش گفتم: مگه سن سربازی توی ایران هجده سال تمام نیست؟
سرش را تکان داد. گفتم: تو که هنوز هجده سالت نشده.
بعد هم مسخره اش کردم و گفتم: شاید به خاطر جنگ، امام خمینی کارش به جایی رسیده که دست به دامن شما بچه ها شده و سن سربازی رو کم کرده؟
جوابش خیلی من رو اذیت کرد: با لحن فیلسوفانه ای گفت:

«سن سربازی پایین نیومده، سن عاشقی پایین اومده»