گفتگو با دکتر عرفان نظرآهاری

گفتگو با دکتر عرفان نظرآهاری
 مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی

**** به عنوان اولین سوال، علت اصلی اینکه به این مسیر قدم گذاشته اید را برای ما بفرمایید.

نمی دانم منظورتان از این مسیر کدام مسیر است. آنچه در آن به سر می بریم مسیر زیستن است و پایانی جز او ندارد. سفری که مبدا و مقصدش اوست. ما هر کدام مسافرانی هستیم که علت حضورمان لطف اوست.

تو مسافری روان کن، سفری به آسمان کن        تو بجنب پاره پاره، که خدا دهد رهایی

به مقام خاک بودی، سفر نهان نمودی            چو به آدمی رسیدی، هله تا به این نپایی

من هم یکی از این خیل مسافرانم که در پیچ و خم این مسیر در حرکتم. در جستجوی نوری و نشانه ای...

ادامه نوشته

اعتقادی به کودکِ درون داری؟!

اعتقادی به کودکِ درون داری؟!

هممون می دونیم که کودک نیستیم و یه خورده بزرگ شدیم!
اما بازم هممون می دونیم که کودکِ درونمون هنوز زنده و پر جُنب و جوشه.
می دونی این کودکِ درون، چی کارا می کنه؟!
هنوز می پره از موانع زندگی
هنوز شیطنت می کنه و گاهی بازیگوش و حتی به تعبیری ناقلا می شه!
هنوز آتیش می سوزونه این کودکِ درون!
هنوز بعدِ شیطنت ها ریز ریز می خنده
و به ظاهر چهرۀ مظلوم می گیره
-----------------------------------------------
پ ن:
1- دقت کردین آدم هایی که تو اینترنت و فیسبوک هستند، خیلی مهربون و خوش زبونند!
2- جالب تر اینکه همشون از دروغ و خیانت و نامردی و....بدشون میاد..!

و اما فقر...

و اما فقر...

اين دو كودك در محوطه اسقاطي بدنبال چيزهايي براي فروش هستند تا غذايي براي خود فراهم نمايند. بيش از يك سوم از 12.6 ميليون بچه هاي نپالي زير خط فقر زندگي مي كنند.


	اين دو كودك در محوطه اسقاطي بدنبال چيزهايي براي فروش هستند تا غذايي براي خود فراهم نمايند. بيش از يك سوم از 12.6 ميليون بچه هاي نپالي زير خط فقر زندگي مي كنند.  

فقط تنبیه شده ایم!!

فقط تنبیه شده ایم!!

تا یادمان می‌آید همیشه تنبیه شده‌ایم.
آنوقت‌ها که با اسباب‌بازی‌های بچه‌های فامیل بازی می‌کردیم.
آن وقت‌هایی که یواشکی به آجیل و شیرینی‌های عید ناخنک می‌زدیم و بعد از دیدن تلویزیون محروم می‌شدیم.
آن موقع‌هایی که معلم مجبورمان می‌کرد به خاطر چند اشتباه از روی همه درس‌ها جریمه بنویسیم.
آن زمان‌هایی که به خاطر شیطنت از کلاس بیرونمان می‌کردند.
همینطوری بزرگ شدیم و همینطوری یاد گرفتیم که تنبیه بشویم و تنبیه کنیم. ما هم بچه‌هایمان و شاگردانمان را تنبیه می‌کنیم.
اما کاش فقط یک بار یک هدیه، یک پاداش، یک تخفیف، یک اضافه کار به فردی که کارش را درست انجام داده بدهیم، به جای اینکه بگوییم «وظیفه‌ات بود».
به جای اینکه به روی خودمان نیاوریم... ای کاش همان‌قدری که به تنبیه بها می‌دهیم به تشویق هم بها بدهیم.
اینطور شاید در سن بزرگسالی کمتر این حس مخفی با ما باشد که نکند قرار است تنبیه شویم؟ نکند کاری را اشتباه انجام دادیم؟ نکند خطایی مرتکب شدیم؟ و بعد برای کارهای انجام نداده هم مرتب حسی مثل گناه و خطا داشته باشیم. :(
---------------------------------
پ ن:
1- از نگاه اسلام، تشویق عمومی است و در صورتِ صلاح دیدِ واقعی، تنبیه فردی است!
2- زدن بچه که اصلاً از اساس و ریشه اشتباه است!

قبول داری، بچه باید شلوغ باشه؟

قبول داری، بچه باید شلوغ باشه؟

 خیلی از مردم نگاهشون به فرزندانِ طلبه متفاوته. می گن: بچه های آخوندا خیلی راحتند و باباهاشون دعوا نمی کنن و همه جا آزادند!! یا بعضاً می گن: «امان از دستِ بچه آخوندا»

** شرح این عکس:

وقتی محمد میثم پشت صحنۀ مجلس عزا، مشغولِ چک کردنِ سخنرانیِ پدرش باشه و بعداً بیاد خونه بگه که بابا تو تلویزیون [شما بخوانید مانیتور] قشنگ تری ها! :(

تو مجلسی که ما خدمتشون هستیم، بچه ها آزادند و هر کاری دلشون خواست می کنند...

__________________________

پ ن:

1- شاید مهمترین و جامع ترین روایتی که دربارۀ تربیت فرزند به دست ما رسیده، همان روایت مشهور پیامبر(ص) باشه که فرزندان را به سه گروه سنی تقسیم کرده اند و روش برخورد با آنها را در هر یک از این مقاطع بیان فرموده اند.

پیامبر(ص) در این حدیث شریف می فرمایند: فرزندان در هفت سال اول امیر و پادشاه تو هستند؛ در هفت سال دوم بندۀ توأند و در هفت سال سوم، وزیر و مشاور تو ...

2- محمدمیثم ما، هنوز 7 سالش نشده، ولی بابایی از ما در آورده که اون سرش ناپیداست! :D بر خلاف محمدامین که الآن آرومه، گرچه بچگی هاشو حسابی کرده.

3- طبیعی است وقتی کسی امیر تو باشد تو هم باید بندۀ فرمانبردار او باشی. همیشه با تکریم و احترام و تمجید و حتی تملق گویی با او برخورد کنی. همه جا حافظ منافع او باشی. عیب های او را نادیده بگیری و خوبی های ناچیزش را بزرگ بشماری و... با این اوصاف، دیگر نیازی به گفتن نیست که حق نداری بر سرش فریاد بزنی چه برسد به این که بخواهی روی او دست بلند کنی... .

 

 

مرگ كودكان سوريه‌اي

مرگ كودكان سوريه‌اي

مرگ كودكان سوريه‌اي بر اثر مسموميت ناشي از سلاحهاي شيميايي. در حالی که در كشورهاي پيشرفته اين سلاح‌ها برای خطر کمتر با استفاده از روبات جابجا می‌کنندو یا از بين مي برند.

مرگ كودكان سوريه‌اي بر اثر مسموميت ناشي از سلاحهاي شيميايي. در حالی که در كشورهاي پيشرفته اين سلاح‌ها برای خطر کمتر با استفاده از روبات جابجا می‌کنندو یا از بين مي برند. 

همیشه تنبیه شده‌ایم

همیشه تنبیه شده‌ایم

همیشه تنبیه شده‌ایم

تا یادمان می‌آید همیشه تنبیه شده‌ایم. آنوقت‌ها که با اسباب‌بازی‌های بچه‌های فامیل بازی می‌کردیم. آن وقت‌هایی که یواشکی به آجیل و شیرینی‌های عید ناخنک می‌زدیم و بعد از دیدن تلویزیون محروم می‌شدیم. آن موقع‌هایی که معلم مجبورمان می‌کرد به خاطر چند اشتباه از روی همه درس‌ها جریمه بنویسیم. آن زمان‌هایی که به خاطر شیطنت از کلاس بیرونمان می‌کردند و آن زمانی که کنکور قبول نشدیم و پدر و مادرمان ما را از مهمانی‌ها محروم می‌کردند تا دوباره درس بخوانیم. آن مواقعی که به خاطر بیرون رفتن از اداره، اضافه کارمان را قطع می‌كنند... همینطوری بزرگ شدیم و همینطوری یاد گرفتیم که تنبیه بشویم و تنبیه کنیم. ما هم بچه‌هایمان و شاگردانمان را تنبیه می‌کنیم.
اما کاش فقط یک بار یک هدیه، یک پاداش، یک تخفیف، یک اضافه کار به فردی که کارش را درست انجام داده بدهیم، به جای اینکه بگوییم «وظیفه‌ات بود». به جای اینکه به روی خودمان نیاوریم... ای کاش همان‌قدری که به تنبیه بها می‌دهیم به تشویق هم بها بدهیم. اینطور شاید در سن بزرگسالی کمتر این حس مخفی با ما باشد که نکند قرار است تنبیه شویم؟ نکند کاری را اشتباه انجام دادیم؟ نکند خطایی مرتکب شدیم؟ و بعد برای کارهای انجام نداده هم مرتب حسی مثل گناه و خطا داشته باشیم.

دختران، آيينۀ تمام نماي لطافت و احساس

دختران، آيينۀ تمام نماي لطافت و احساس
[به مناسبت اول ذيقعده، روز ولادت حضرت معصومه(س) به عنوان «روز ملي دختران»]

 

بخشش به پایان رسیده است!

نویسنده: مصطفی سلیمانی

** ديباچه:
درخشان ترين ستاره در ميان بانوان خاندان پيامبر، هفتمين منظومۀ ولايت فاطمه، فرزند پاكيزۀ موسي بي جعفر است، بانويي كه در پاكي و درست كاري او، سخنان زيادي گفته شده است؛ چه پس از شهادت پدر بزرگوار آن حضرت، امام هشتم شيعيان امام رضا(ع) عهده دار امر تعليم و تربيت او را بر عهده گرفت.
دختري كه در خاندان پيامبر، لقب كريمۀ اهل بيت را به خود اختصاص داد و نگين شهر قم شد. كرامات حضرت معصومه(س) چنان است كه بر آن تأكيد بي شمار شده است؛ به ويژه كه امام رضا(ع) و امام جعفر صادق(ع)، زيارت كنندگان آن حضرت را وعدۀ بهشت داده اند، از اين رو، مطابق مصوّبۀ شوراي عالي انقلاب فرهنگي، اول ذيعقده روز تولد حضرت معصومه(س) به نام «روز ملي دختران » نامگذاري گرديده است كه حركتي نمادين براي گوشزد كردن شخصيت حضرت معصومه(س) و ترويج ابعاد وجودي اين دختر اهل بيت(ع) در ميان دختران مسلمان و در نهايت الگوسازي از شخصيت آن حضرت براي دختران اين مرز و بوم است.
دختر در فرهنگ اسلامي از ويژگي ها و جايگاه خاصي بر خوردار است. در منابع اسلامي با تعبيرات جالبي چون ريحانه(گل)، قوارير(بلور)،حسنات(نيكي ها) و بهترين فرزندان از او ياد شده است.[دختران در آيينه اسلام، زينت كيانى، مجله كوثر، شمارۀ 59] پس بايد از نظر آگاهي و دانستني ها بسيار غني و لبريز از فهم و دانش باشد. دختران ما در جامعه با مسائل و موضوعات فراواني روبرو هستند كه در اين نوشتار به برخي از آنها اشاره مي كنيم.

** دختران در آيينۀ اسلام:
آموزه هاي مترقي اسلامي با احياء و اصلاح جايگاه زن در جوامع مختلف بشري، پديد آوردنده تحوّلى مثبت و شگرف درتبيين جايگاه دختران و تكريم شخصيت و حقوق آنان بوده و همواره مبيّن اوج تكريم و تجلّى ارزشهاى والاى انسانى دختران مي باشد.[تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى، ج26، ص274]
دشمنان اسلام براي سست كردن بنيان خانواده در بين مسلمانان و معرفي كردن دين اسلام به عنوان ديني كه بين مرد و زن تفاوت قائل است و زنان از ارزش كمتري برخوردارند، و با سوء استفاده از قانون ارث و ديه، اقدام به طرح شبهاتي مي كنند كه زن در جامعه اسلامي ارزش چنداني ندارد.
در كتاب هاي روايي اصيل شيعه، بخش هاي جداگانه اي درباره دختران و جايگاه آنان آمده است. براي نمونه، در كتاب شريف كافي «باب فضل البنات؛ درباره فضيلت دختران»[الكافي، ج6، ص5]، در وسائل الشيعه بابي به نام «باب استحباب طلب البنات و اكرامهن؛ مستحب بودن طلب دختر از خداوند و تكريم دختران»[وسائل الشيعه، ج21، ص362]، و «باب زيادة الرقة علي البنات و الشفقة عليهن اكثر من الصبيان؛ دربارۀ دل سوزي و محبت بيشتر به دختران در مقايسه با ديگر فرزندان»[وسائل الشيعه، ج21، ص 367]، و نيز رواياتي درباره نهي از بد دانستن نوزاد دختر و نيز حرمت آرزوي مرگ دختران، وارد شده است كه نشان دهندۀ توجه والاي اسلام به دختران است.
حقيقت اين است كه اگر دقت كنيم تنها دين و آييني كه كرامت و ارزش زن را در جامعه حفظ مي كند و به آن احترام فراواني قائل است، اسلام است. اگرچه در نزد خداوند متعال تفاوتي بين دختر و پسر نيست ولي با اين حال در روايات ائمه معصومين(ع) داشتن دختر نه تنها كم ارزشي نيست بلكه وجود دختر سعادت و ارزش و خير معرفي شده است:
1- رسول گرامي اسلام(ص) دربارۀ ارزش دختر داشتن فرموده اند: «خَيْرُ اَوْلادِكُمْ اَلْبَناتُ»[بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۹۱] بهترين فرزندان شما دختران هستند.
2- امام صادق(ع) فرمود: «اَلْبَناتُ حَسَناتٌ وَ الْبَنُونَ نِعْمَهٌ، وَ الْحَسَناتُ يُثابُ عَلَيْها وَ النِّعْمَهُ يُسْأَلُ عَنْها»[وسائل الشيعه، ج۲۱، ص۳۶۵] دختران حسنات پروردگارند، و پسران نعمت حقّند، بر حسنات بهره مى دهند، و از نعمت بازپرسى مى كنند.
3- در حديثى نقل شده است كه به رسول گرامى اسلام(ص) خبر دادند، خداوند به وى دخترى عطا كرده است؛ حضرت نگاهى به اصحابش كرد، و فرمود: «خداوند گُلى به من داده است كه آن را مى‏بويم و روزى او با خداست»[ميزان الحكمه، ج14، ح22647]
4- رسول مكرم اسلام(ص) مي فرمايند: هركس كه برايش دختري به دنيا آيد و او را اذيت نكند و حقيرش نشمارد و پسران خود را براو ترجيح ندهد، خداوند به واستۀ آن دختر او را وارد بهشت مي كند.[ميزان الحكمه،ج14،ح22654]
واحاديث فراواني در شأن و مقام دختر در منابع روايي موجود است كه با يك مطالعۀ مختصر در اين منابع به ارزش شخصيت دختر در اسلام پي مي بريم.

** آماده سازي دختران براي دوران بلوغ:
همانگونه كه مي دانيم بين زن و مرد، تفاوت هاي جسمي و روحي بسياري وجود دارد. بر همين اساس هم شرايط زمان بلوغ هر دو متفاوت خواهد بود.[ر.ك: روانشناسي رشد، جمعي از مؤلفان، ج1، ص331]
به دليل اينكه دختران زودتر از پسران به سن تكليف مي رسند، آموزش هاي بيشتري را مي طلبند. چراكه لازم است احكام عملي مخصوص به آنها را زودتر، قبل از رسيدن دوران بلوغ آموزش داد تا هنگام بوقوع پيوستن شرايط بلوغ، دچار نگراني و پريشاني و … نشوند.
1- شرايط خاص دختران:
تغييرات دوران بلوغ هم براي دختران و هم براي پسران اهميت دارد، اما مسائل دختران به خاطر شرايط خاص فرهنگي اهميت ويژه‌ اي پيدا مي‌ كند. مادر، به عنوان نزديك ‌ترين فرد از نظر عاطفي به فرزندش، مي ‌تواند گذر از اين دوران را براي او آسان ‌تر كند.
دورۀ نوجواني از 11 تا 13 سالگي شروع مي‌شود و تا 18 سالگي ادامه دارد. اين دوره، دوران تعارض بين رفتار كودكانه و بزرگسالي است. اما چندسال قبل از ورود كودك به سن نوجواني، تغييرات اندكي در جسم و رفتارش آشكار مي ‌شود. اين تغييرات در دخترها شايع‌ تر است.
زندگي دخترانه، از هر نظر زندگي حساسي است و وقتي اين حساسيت‌ هاي طبيعي با ويژگي‌ هاي فرهنگي جامعه‌ اي مثل جامعه ما آميخته مي‌ شود، دوچندان خواهد شد. مسائل زنانه همواره در پرده‌ اي از شرم و حيا پيچيده شده‌ اند و اطلاع ‌رساني درخصوص آنها به شكل رسمي‌ وجود ندارد.
2- نقش مادر در آموزش:
با اينكه دختران از سال‌ هاي انتهاي دبستان با تغييرات دوران بلوغ روبه رو مي ‌شوند، مدرسه ‌ها در اين زمينه به آنها آموزش نمي‌ دهند و اين وظيفه تنها بر دوش خانواده‌ ها باقي مي ‌ماند. در خانواده هم اين نقش از مادر طلب مي ‌شود؛ اينكه يك تنه فرزندش را از تغييراتي كه پيش رو دارد آگاه كند و بكوشد اتفاق بزرگ بلوغ، با كمترين هزينه و در نهايت آرامش پيش برود.
پسران نوجوان اين امكان را دارند كه به خاطر ارتباط‌ هاي گسترده‌ تر اجتماعي و قرار داشتن در معرض دريافت اطلاعات، راحت‌ تر با مسالۀ بلوغ روبه ‌رو شوند، ضمن اين‌كه مربيان و پدران هم براي انتقال اطلاعات به آنها راحت‌ تر عمل مي‌ كنند. همۀ اين عوامل باعث مي ‌شود نقش مادران براي همراهي در اين مرحلۀ مهم در زندگي دختران پررنگ ‌تر شود.
3- بلوغ دختران، زماني پُر از تنهايي:
نشانه ‌هاي بلوغ كه در دختران ايجاد مي ‌شود، احساس اضطراب هم همراه آن به وجود مي ‌آيد. در جوامع و خانواده‌ هايي كه آموزش جنسي كافي به نوجوانان ارائه نمي ‌شود، پيدا شدن اولين علائم ممكن است با تعبيراتي نادرست از جنسيت يا احساس بيماري، طرد شدگي و سردرگمي‌ در دختران همراه شود.
با ورود كودك به اين مرحله و بروز اين نوع رفتارها، رفتار مادرها هم بايد تغيير كند و پخته‌ تر و منطقي ‌تر شود. اين مسأله را مي‌ توان اين طور تعبير كرد كه با شروع مراحل بلوغ در دختران، مادران نيز وارد مرحلۀ تازه‌ اي مي‌ شوند كه بايد در آن بخش‌ هاي تازه ‌اي از وجود خود را كشف كنند.
در حالي كه بسياري از مادران به خاطر شرم و حيا و گاهي بي ‌اطلاعي، مسأله بلوغ را در دخترانشان مسكوت مي ‌گذارند و آن را مشمول مرور زمان مي ‌كنند. به اين ترتيب دختران نوجوان يا بايد خودشان به تنهايي با اين مسأله مواجه شوند يا اطلاعات مورد نيازشان را از گروه‌ هاي همسال بگيرند كه بعضاً تبعات منفي به دنبال دارد.

ادامه نوشته

هر دوره‌ای باید یک‌جور با بچه‌ها رفتار کرد

هر دوره‌ای باید یک‌جور با بچه‌ها رفتار کرد

 

هر مرحله زندگي اقتضای رفتار متناسب همان مرحله را دارد. هميشه با بچه يك جور رفتار كنی می‌ماند روی دستت.

هفت سال اول:

در هفت سال اول زندگی، بچه بايد آقايی كند، يعنی هر كار خواست برايش انجام بده (صبركن نوبت تو هم می‌شود.) بعضی‌ها از بچه‌های 4 و 5 ساله انتظار بچه‌های 14 و 15 ساله دارند در حالی‌که اساساً در این دوران هنوز چیزهایی مثل حس نظم و فرمانبرداری در وجودش شکل نگرفته. بی‌جهت نگفته‌اند که چون سر و کار تو با کودک افتاد، پس زبان کودکی باید گشاد. تربیت جایش در هفت سال دوم است.

هفت سال دوم:

هفت سال دوم جای تو و او عوض می‌شود و حالا هر كاری تو بگويی مثل خدمتكارها برايت می‌كند. هفت سال دوم زمان تربیت و آموزش فرزند است که باید خیلی روی او سرمایه‌گذاری زیادی کنی. هم وقت بگذاری هم جدیت کنی. مبادا آن را ساده بگیری. در آینده هر چه بشود، حاصل بذری است که در این هفت سال کاشته‌ای.

هفت سال سوم:

هفت سال سوم هم می‌شود دستيارت. آن آموزش و تربیت هفت سال قبل فرزندت در این مدت کامل می‌شود. در واقع این مرحله، مرحله کار آموزشی در زندگی است پس باید به نقش خودت و او توجه کنی تا عملاً در زندگی ببیند.

حالا بايد توی هر كدام اين مرحله‌ها مناسب با همان مرحله با او رفتار كنی.

بوسه بر آسمان

بوسه بر آسمان


دوستان و عزیزان بزرگوار:
کتابی تهیّه شده است که قرار است، «ستاد اقامۀ نماز» آن را قبل از مهر ماه چاپ کند تا به دست مربیان و مبلغین عزیز در مقطع ابتدایی برسد.
** موضوع کتاب:
100 درس برای مربیان عزیز در سراسر کشور که در عرض 10 دقیقه بتوانند مفاهیم و مبانی نماز را در قالب های کودکانه و غیر مستقیم بیان کنند.
** اسم کتاب:
«بوسه بر آسمان» است که البته قطعی نشده است.
_____________________________
پ ن:
از شما عزیزانی که برچسب زده ام و دوستانی که تمایل دارند و من از قلمشان اطلاعی ندارم، دو درخواست دارم:
1- نام این کتاب را چه بگذارم؟!
2- یک متن ادبی چند خطی در مورد «بوسه بر آسمان» یا هر اسمی که برای کتاب انتخاب می کنند، بنویسند تا پشت جلدِ کتاب درج شود.
سپاس عزیزان

قصّۀ تلخ کودکان کار!!

قصّۀ تلخ کودکان کار!!

اگر «کودک» خطابش کنى حتى خودش هم تعجب مى کند. نه کودکى‌اش را باور دارد و نه کودکى کردن را بلد است. حتى نمى داند روزى مثل ۱۶ مهر ماه هر سال را به نام او زده‌اند «روز کودک» او فقط کار را مى شناسد و دشنام و کتکى را که مثل جیره روزانه نصیبش مى شود.
مى دانم که مى دانى هزاران هزار کودک کار در گوشه و کنار این کشور در کارگاه هاى کوچک و بزرگ در حال کار هستن.
------------------------------------------
پ ن:
1- مطالب کودک در یک «پ ن» نمی گنجد!!
2- امروز به من خیلی خوش گذشته...
 

«کودکِ بُهت زده»!!

«کودکِ بُهت زده»!!

گرچه برای تغییر و بهبود زندگی انسانی، مشارکتی همگانی لازم است و برای بهبود وضعیت کودکان ایران تلاش یاید کرد... 
اما به عنوان مردمان این کشور حق داریم بپرسیم چرا خانواده ای که فرزند خوانده خود را از دست داده است به تلویزیون می آورند و احساساتشان را تحریک می‌کنند تا بر شمار بینندگان خود بیافزاید؟ 
و بر کدام اساس ناگهان کودکی بی سرپرست را به عنوان «هدیه» به روی سِن می آورند و به خانواده مذکور «اهدا» می کنند؟ 
کودکی بهت زده که نمی دانست در آن موقعیت چه عکس العملی باید نشان دهد.
کودکان اشیائی نیستند که دست به دست بچرخند! 
آن ها انسانند و ما بزرگترها حق نداریم از آن ها برای منافع خود استفاده کنیم!
همین!!

[مصطفا]
____________________________________
پ ن:
1-به امید تحقق حقوق کودک و جهانی شایسته برای همه کودکان
2- ندارد، همین دیگه!

كودكان و جلوه هایِ تربیتی امام خمینی(س)

كودكان و جلوه هایِ تربیتی امام خمینی(س)
[در آمدي بر تربيت ديني با رويكردي بر جلوه‏ هاى رفتارى امام خمينى(س)]


 در جهان تنوع گياهي و جانوري  زيادي وجود دارد اما اين عكس كه در بهار گرفته شده است نمايش باشكوه شكوفه دادن گلي است به شكل قلب با رنگ آبي/ارغواني، بنام "فراموشم نكن".

مصطفی سلیمانی

چكيده:
كودك امانتي است كه به پدر و مادر سپرده شده است. قلب او پاك، نفيس، ساده و بي پيرايه است، آن چنان كه پذيراي هر نقشي و روكننده به هر سو مي باشد. از اين رو، اگر به خير ميل كند و نيكبختي هر دو جهان را به كف آرد، والدين در اين پاداش سهيم اند و نيز همۀ مربيان وي. و اگر رها شود، به بدي ها رو كند و به شرّ دچار شود، ايشان نيز در اين فرجام زشت با وي شريك اند.
اگرچه در تربيت انسان، عوامل مختلفي تأثيرگذار هستند و هر يك به نوعي در شكل دهي شخصيت او نقش ايفا مي كنند، اما تأثير الگوهاي انساني در تربيت بسيار حايز اهميت است.
دربارۀ مباني و اصول تربيت و چگونگي پرورش كودكان، مباحث گسترده و متنوعي در كتاب هاي تربيتي و روانشناسي مطرح شده است. اما از آنجا كه اكثر والدين به دليل گرفتاري هاي زندگي و پيچيدگي مباحث روانشناسي تربيتي، علاقه اي به خواندن آن كتاب ها نشان نمي دهند، نويسنده بر آن شد تا برخي از نمونه هاي تربيتي از جلوه‏ هاى رفتارى امام خمينى(س) با كودكان را در قالب داستان و تمثيل باز نمايد تا به روابط عاطفي و محبت بين امام(س) و كودكان و همچنين به مسائل تربيتي در لا به لاي خاطرات، اشاره گردد.
روش نشان دادن الگوها در قالب داستان، روش عبرت آموزي از سرگذشت زندگي ديگران است. سعي نگارنده در اين مقاله بر آن بوده است كه با برّرسي و جستجو در نمونه ها، گوشه هايي از ارتباط عاطفي امام(س) با كودكان و نيز گوشه هايي از ويژگي هاي رفتاري و تربيتي ايشان در قالب خاطرات جذاب و شيرين، همراه با استناد به دين و سيرۀ معصومين(ع)، ارائه نمايد.
واژگان كليدي:
امام خميني، تربيت، كودكان، تربيت ديني، تربيت عبادي.

ادامه نوشته

زوال هوش و فراگیری حماقت و کودنی، دستاورد پرورشی تلویزیون

زوال هوش و فراگیری حماقت و کودنی، دستاورد پرورشی تلویزیون

شکی نیست که رسانه‌های تصویری هم چون تلویزیون، فیلم‌ها، تبلیغات، عکس‌ها و تصاویر و … از قدرت واژگانی بشر کاسته‌اند و خود را به بخش اجتناب‌ناپذیر فرهنگ بشر تبدیل نموده اند و در چنین شرایطی، دیگر راه گریزی برای ما باقی نمانده است. چنین روندی یقیناً با زوال استدلال، تفکر انتقادی، تحلیلی، مستقل و خالی از تعصب همراه خواهد شد. حال به میزانی که واژگان به حاشیه فرهنگ رانده شوند و تصاویر در مرکز به جایگزین آنها تبدیل شوند، شاهد زوال طبیعی آنچه که ما آن را هوش، ذکاوت و تفکر عقلانی می‌خوانیم، خواهیم بود.

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

 



تنبیه بدنی دانش آموزان!

تنبیه بدنی دانش آموزان!

پاسخگو: مصطفی سلیمانی

پرسش:
آيا معلمين مي توانند در مدرسه دانش آموزان را تنبيه بدني كنند؟

پاسخ:
يكي از ابعاد نگران كننده و فراگير كودك آزاري و خشونت، تنبيه بدني كودكان توسط معلمان، مربيان و كاركنان محيط هاي آموزشي است. به رغم آن كه در مقررات داخلي و بين المللي به ويژه پيمان نامۀ حقوق كودك، ناروايي چنين اقداماتي مورد تأكيد قرار گرفته و افزون بر آن، پيامدهاي ناگوار آزار و تنبيه بدني در جسم و روان كودكان مشخص شده است، مع الاسف بسياري براساس پندارهاي بي پايه و رسم هاي غلط، حق تنبيه بدني را براي معلمان و مربيان باور دارند و عده اي نيز با استناد به آموزه هاي ديني، اين حق را تأييد و حتي ولايت بر تنبيه بدني را براي معلم قائل شده اند.
از ديدگاه مقررات داخلي و بين المللي، تنبيه بدني كودكان توسط معلمان ممنوع بوده و ناروايي آن از ديدگاه فقه اسلامي را مطرح است.
- عوارض نامطلوب تنبيه بدني دانش آموزان:
1- تنبيه بدني كودكان داراي اثرات مخرب كوتاه و بلندمدت بر جسم و روح آنان است و عوارض نامطلوبي همچون ترس، عدم يادگيري رفتار درست، توجيه صدمه زدن به ديگران، پرخاشگري نسبت به عامل تنبيه كننده، جانشين شدن يك پاسخ نامطلوب به جاي پاسخ نامطلوب ديگر و الگوبرداري از آن توسط ديگران را به همراه دارد.
2- همچنين مشكلات رفتاري مثل پرخاشگري عملي و كلامي، گوشه گيري و عدم همكاري، در كودكاني كه توسط معلمين تنبيه مي شوند نسبت به آن ها كه تنبيه نمي شدند بيشتر است.
3- روش تربيت اسلام، محبت و پند و نصيحت توأم با مدارا و احتياط يعني جذب دانش آموزان است كه بايد در عين حال دلنشين و مؤثر باشد. لذا تنبيه و مجازات، يكي از عوامل تربيتي در اسلام نيست، بلكه ابزاري است كه در صورت سودمند واقع نشدن رفق و محبت، در ايجاد عادات خوب به كار مي آيد. در تربيت اسلامي زياده روي ديده نمي شود و فقط از اين راه مي توان افراد را معتدل تربيت كرد؛ به طوري كه تمام قواي او اشباع و تعديل شوند و جسم و روح و عقل، هماهنگ باشند.
4- از تنبيه تا نتيجه معكوس!

ادامه نوشته

کشکول کودکانه شماره 71

کشکول کودکانه شماره 71

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

 

شعر کودکانه
[نیمه شعبان]

مژده مژده بچّه ها
عيد اومده غنچه ها
شده نيمه ي شعبان
 اومد امام زمان
امام مهربوني
 اون مرد آسموني
همون كه با ظهورش
 دنيا ميشه نوراني
بياييد بياييد بچه ها
وقت نماز و دعا
ظهور حضرتش را
همه بخوايم از خدا

پیامک تبریک نیمه شعبان

1- قدم ‌هایت بوسه‌ گاه چشم‌هایمان ای گل نرگس؛
جشن میلادت کاش به ضیافت ظهور می‌پیوست.
میلاد نرگس پنهان گرامی باد.
2- ای ماه فاطمه!
به آن امید که از افق نور بازگشت تو را دریابم،
همه شب ستاره می شمارم تا صبح دیدارت فرا رسد . . .
3- میلاد مهدی(عج)، تصنیف سرخ ترانه های انتظار،
بر عموم مسلمین جهان مبارک باد.
4- خجسته باد بزم قدسیان در صبحی که آفتاب زمین و آسمان به زیر سقف خانه نرگس طلوع می کند.

دانستنیها
[نعمت هوا]

سایت فرهنگی و مذهبی نگار


 
هوا یکی از مخلوقات بسیار باارزش خداست.  مثل آب است. یعنی ماده ی نرم و بی رنگ است اما ما آن را نمی بینیم چون از آب شفافتر و سبکتر است. هوا یک موجود لطیف است. یعنی ما می توانیم در آن راه برویم، حرف بزنیم و... ولی اصلا برخورد خودمان را با هوا احساس نمی کنیم، به جز وقتی که باد بیاید و هوا را متراکم کند و با ما محکم برخورد کند. اگر هوا فقط یک ذره سنگین تر از این بود حرکت کردن در آن کار سختی بود و نیاز به انرژی زیادی داشت. مثل وقتی که سوار موتور سیکلت می شویم و با سرعت حرکت می کنیم و متوجه مقاومت هوا می شویم.
هوا امکان حرکت ابرها و بارش باران را به وجود می آورد. پدیده های زیبایی مثل رنگین کمان در هوا اتفاق می افتند. هوا پر از گازهای بی رنگ است. نیتروژن ، اکسیژن و... به همین جهت می توانیم در هوا تنفس کنیم. و می توانیم در هوا حرف بزنیم. یکی از مهمترین خاصیت های هوا، کمک به تولید و انتشار صداست.
در هوا ذرات ریزی وجود دارد که وقتی می لرزند صدا به وجود می آید این صدا به کمک جریان هوا پخش می شود و به گوش می رسد. بنابراین جایی که هوا نباشد صدا هم به وجود نمی آید و هیچ چیزی شنیده نمی شود. مثلا در اطراف کره ماه هوا نیست. بلکه خلاء است. خلاء یعنی خالی بدون هیچ چیزی.  در خلاء نمی توان نفس کشید. نمی توان زندگی کرد. بنابراین اگر در کره ماه، چیزی منفجر شود بازهم هیچ صدایی از آن به گوش نمی رسد.
علاوه بر اینها هوا تا چندین کیلومتری دور زمین را گرفته است. و از زمین در مقابل اشعه های مضر خورشید و شهاب سنگها مراقبت می کند. هوا نمی گذارد زمین از گرمای خورشید، آسیب ببیند. هوا نمی گذارد زمین بیش از حد گرم شود.
هوا یکی از نعمتهای خوب خداست که متاسفانه هر روز آن را آلوده تر می کنیم و زندگی را برای خودمان سخت تر می کنیم. هر چه هوا آلوده تر شود، خاصیت های آن کم می شود. بیایید بیشتر مراقب بهداشت هوا باشیم.

درنگستان
[کلاس ریاضی]

شخصی سر كلاس ریاضی خوابش برد. وقتی زنگ را زدند بیدار شد و با عجله دو مساله را كه روی تخته سیاه نوشته شده بود یادداشت كرد و بخیال اینكه استاد آنها را بعنوان تكلیف منزل داده است به منزل برد و تمام آن روز و آن شب برای حل آنها فكر كرد.
هیچ یك را نتوانست حل كند، اما تمام آن هفته دست از كوشش برنداشت. سرانجام یكی را حل كرد و به كلاس آورد. استاد بكلی مبهوت شد، زیرا آن‌ها را به عنوان دو نمونه از مسائل غیرقابل حل ریاضی داده بود.
هیچ دلیلی موجب ناامیدی نخواهد شد حتی امور غیر ممکن...!

دنیای ضرب المثل
[شتر که علف می‌خواهد، گردن دراز می ‌کند]
 
خدا به اندازۀ همۀ موجوداتی که آفریده، خوردنی و غذا هم در جهان آفریده است. در دنیا میلیون ها حیوان کوچک و بزرگ زندگی می کنند که خدا را برای همه ی آن ها، خوردنی های مورد نیازشان را به وجود آورده است.
اگر شنیده باشی، می گویند خدا روزی رسان است. روزی یعنی غذای روزانه. خدا روزی رسان است؛ اما برای رسیدن به روزی های خدا، تلاش هم لازم است. خدا، گندم را برای کبوترها آفریده است؛ امّا کبوترها برای خوردن گندم، باید پرواز کنند و به طرف مزرعه ها بروند. خدا برای میمون ها موز و نارگیل آفریده است، اما میمون ها برای خوردن این میوه های خوشمزه، باید زحمت بکشند و از درخت بالا بروند. پس هر موجودی برای رسیدن به غذای خود، باید تلاش کند.
آدم ها هم مثل بقیۀ موجودات زنده هستند. آن ها هم برای به دست آوردن غذای خود، باید کار و تلاش کنند.
به قول یک ضرب المثل شیرین فارسی، «شتر که علف می خواهد، گردن دراز می کند.» یعنی هر کس می خواهد از نعمتی استفاده کند، باید اهل کار و تلاش باشد.

چند دقیقه خنده
 
*حرف حساب
بچه: مامان! حالا که داریم می ریم بیرون، یه بیسکوئیت هم بردار.
مادر: چرا؟
بچه: خب شاید من خواستم توی خیابون گریه کنم!
*بیماری
پزشک: هیچ وقت شده احساس کنی بی اشتها هستی؟
بیمار: بله، آقای دکتر.
پزشک: کی ها؟
بیمار: وقتی که غذا خورده باشم.
*توصیۀ پدرانه
پدر: پسرم، همیشه تو زندگی ات سعی کن روی پای خودت بایستی.
پسر: باشه چشم، اما چطور؟
پدر: چون الان نیم ساعته روی پای من ایستادی.
*انتظار
صاحب خانه: ببخشید! خیلی که منتظرتون نذاشتم؟
میهمان: نه بابا، خواهش می کنم. اما شما می دونستین که فرش های شما روی هم نهصد و سی و چهار گل دارن؟
*یه روز یه خسیس خواب می بینه به یه فقیر 1000 تومان پول داده. وقتی از خواب بلند می شه میگه: وای عجب کابوسی بود!
*به غضنفر می گن: یه میوۀ آبدار و خوش مزه و شیرین نام ببر. می گه: خیار! می گن: خیار کجاش شیرین و آبداره؟ غضنفر میگه: یه بار که با چایی شرین بخوری نظرت عوض میشه!
*فکر می کنی چینی ها به دوقلوهاشون چی میگن؟!
میگن: این چون اون، اون چون این !
*طرف داشته یکی رو بدجور میزده اما مدام داد میزده: کمک! کمک! بهش میگن بابا تو که داری اینو میزنی کمک کمک کردنت چیه دیگه؟
میگه آخه این گفته اگر بلند شم لهت می کنم!

دقایقی با او
[ارزش دعا]

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

 
خدای مهربان، به ما اجازه داده که در هر زمان و در هر مکانی که خواستیم، بتوانیم با او حرف بزنیم و دعا کنیم. دعا کردن، ایمان ما را زیاد می کند و باعث دوستی و صمیمیّت بیش تر ما با خدا می شود.
خدا همۀ حرف ها و دعاهای ما را می شنود و بعضی از دعاهای ما را انجام می دهد. اگر بعضی از دعاهای ما را هم انجام ندهد، باز هم دعا کردن ما بی فایده نیست؛ زیرا به خاطر این که با او حرف زده ایم، در روز قیامت به ما پاداش خواهد داد. پس ما از دعا کردن هیچ وقت ضرر نمی کنیم؛ چون یا به آنچه خواسته ایم می رسیم، و یا در بهشت، به خاطر دعا کردنمان پاداش می گیریم.
اصلاً خیلی از مقام های بهشتی، فقط به کسانی داده می شود که در دنیا اهل دعا و گفت وگو با خدا بوده اند.
در روز قیامت، دو نفر از مومنان که کارهای خوبشان مثل هم بوده، وارد بهشت می شوند. یکی از آن دو می بیند که دوستش، مقام بالاتری در بهشت دارد و از نعمت های بیش تری برخوردار است. او به خدا می گوید: «ای پروردگار من! چرا به این دوست من، مقام بالاتر و نعمت های بیش تری داده ای، با این که کارهای خوب من و او مساوی بوده است؟!»
خدا در جواب می گوید: «برای این که او دعا می کرد و از من می خواست که این مقام را به او بدهم، اما تو نخواستی و دعا نکردی.»

داستان کودکانه
[توپ قرمز]

 
یکی بود یکی نبود. سرخک یک مورچه ی قرمز مهربان بود.او با مورچه ی سیاهی به نام مشکی دوست بود.
سرخک می خواست به جشن تولد مشکی برود اما نمی دانست چه هدیه ای برای او ببرد. پیش مادرش رفت و به او گفت:« مامان من برای مشکی چی هدیه ببرم؟»
مادرش فکری کرد و گفت:«فکر می کنم اگر یک اسباب بازی برایش ببری خیلی خوشحال شود.»
سرخک نمی دانست چه جور اسباب بازی ای برای مشکی ببرد. تا این که فکری به نظرش رسید. او به باغ رفت و یک دانه ی گُیاهِ گِرد پیدا کرد.
دانه را برداشت و آن را شست و تمیز کرد. بعد با گلبرگ های گل سرخ آن را رنگ کرد. حالا او یک توپ کوچولوی قرمز رنگ داشت. سرخک توپ قرمز را به مشکی هدیه داد.
مشکی از توپ قرمز خیلی خوشش آمد و از سرخک تشکر کرد. از آن روز به بعد مشکی و سرخک هر روز با هم توپ بازی می کردند و از این بازی لذّت می بردند.

کشکول کودکانه شماره 70

کشکول کودکانه شماره 70

تهیه و تنظیم: مصطفی سلیمانی

امام خمینی و دوستی کودکان

یك روز از كشور ایتالیا یك نامه و یك بسته برای امام رسید. توی آن بسته یك گردنبند بود. صاحب نامه، نوشته بود من مسلمان نیستم ولی شمار را خیلی دوست دارم و این گردنبند را هم به شما هدیه می دهم تا هر جوری كه دلتان می خواهد از آن استفاده كنید.

چند روز گذشت یك روز صبح، امام صدای گریه یك بچه را شنیدند. گفتند: بروید ببنید این بچه كیست و چرا گریه می كند. برای امام خبر آوردند كه او دختر كوچك یك شهید است كه با مادرش آمده و می خواهد شما را ببیند. امام گفتند: او را زود بیاورید اینجا. وقتی دختر كوچولو را آوردند، هنوز داشت گریه می كرد. امام او را بغل گرفتند و روی زانوهای خود نشاندند. بعد او را بوسیدند و در گوشش چیزهایی گفتند: دختر كوچولو كم كم گریه را فراموش كرد و خندید. امام هم با او خندید. بعد امام بلند شدند و آن گردنبند را آوردند و به گردن او انداختند و به او گفتند: «حالا برو پیش مامانت.» بچه هم با خوشحالی امام را بوسید و رفت.

خنده باران

** غضنفر می ره رستوران می گه: جوجه دارین؟

 گارسون: آره

 می گه: دونش بدین نمیره!

** معلم: نام پدرت چیست؟

دانش آموز: پدرم نام های مختلفی دارد. من به او می گویم بابا، مادرم می گوید پدر بچه ها، نوکرمان می گوید آقا و بقال محلمان می گوید بدحساب!

** اولی: من هر وقت چیزی در کله ام فرو رود، دیگر بیرون نمی آید و فراموش نمی کنم.

دومی: پس چرا پولی را که از من قرض گرفتی، یادت رفته و پس ندادی؟

اولی: برای این که پول در جیبم فرو رفت نه در کله ام!

** دو هندوانه فروش نزدیک به هم بساط کرده و مشغول فروش هندوانه بودند.

اولی فریاد می زد: بیا که هندوانه دارم، قند عسل، نبات، قرمز قرمز، بیا بیا به شرط چاقو، هندوانه فروش دومی بدون این که فریاد بزند، خطاب به عابران می گفت: هرچی اون می گه منم دارم!

** از خسیسی پرسیدند: تو در دنیا چه آرزویی داری؟

گفت: آرزو دارم کچل شوم و دیگر پول سلمانی ندهم!

** یکی از قبایل آدم خوار، مرد کله تاسی را دستگیر می کنند و نزد رئیس خود می برند و از رئیس می پرسند با این مرد تاس چه کنیم؟ رئیس می گوید: از او تاس کباب درست کنید!

آموزش

[دوپینگ حافظه]

1- رابطه بساز تا به یادت بماند:

این‌که خیلی‌ها نمی‌توانند شماره ‌تلفن دوستشان را به‌خاطر بسپارند، دلیل دارد:  532549 فقط چند شمارۀ پشت هم است که درواقع هیچ ارتباطی به دوست عزیز آدم ندارد! در این‌جور موارد می‌توانی از تکنیک‌های یادگیری استفاده کنی و برای چیزهایی که باید به‌خاطر بسپاری، مجموعه‌ای از چیزها بسازی.

مثلاً درباره‌ی این تلفن خاص، اول آن را به‌شکل حروف روی کاغذ بنویس: پنج سه دو پنج چهار نه. حالا سعی کن با حرف‌های اول شماره‌ها، جمله‌ای بامعنی بسازی و ارتباطی هوشمند ایجاد کنی.  مثلاً «پروانه سر درخت پرید. چرا؟ نمی‌دانم.»

2- خوب بخور، درست بخور:

از قدیم گفته‌اند عقل سالم در بدن سالم است. بنابراین اگر می‌خواهی حافظه‌ی سالمی داشته باشی، باید رژیم غذایی سالمی داشته باشی. بهترین کمک برای حافظه، غذاهای دارای آنتی‌اکسیدان مثل کلم بروکلی و اسفناج هستند. تنفس عمیق‌تر و آهسته‌تر در واقع شیوۀ کارکرد مغز را تغییر می‌دهد. 

آیا می دانید؟!

آیا میدانید: شکلات بر عصب و قلب سگ تاثیر بد دارد، با کمی شکلات میتوان یک سگ را کشت؟

آیا میدانید: شیرینی تنها مزه ای است که جنین در رحم مادر هم می فهمد؟

آیا میدانید: زنبور عسل 5 چشم دارد که 2 تا اصلی در بغل سر و 3 تا بر روی سر او قرار دارد؟

آیا میدانید: دانشمندان دریافته اند که مورچه ها همچون انسان صبح ها خمیازه میکشند ؟

آیا میدانید: زنبور از بوی عرق بدش می آید و به کسی که بدنش بو دهد یا عطر زده باشد حمله می‌کند؟

آیا میدانید: رنگ سفید برای زنبور عسل آرامش دهنده و رنگ قهوه ای ناراحت کننده است؟

آیا میدانید: نوزاد بیش از 300 استخوان دارد که با رشد بعضی از آنها به یکدیگر جوش می خورند؟

آیا میدانید: خوردن یک سیب اول صبح، بیشتر از قهوه باعث دور شدن خواب آلودگی می‌شود؟

آیا میدانید: موشهای صحرایی سالانه یک سوم ذخایر غذایی جهان را نابود می سازند؟

آیا میدانید: برای جلوگیری از جوانه زدن سیب زمینی باید درون سبد آن یک عدد سیب قرار دهید؟

آیا میدانید: ملخ ها فراوان ترین موجودات بر روی زمین هستند و موجوداتی هستند که در روز دو برابر وزن خود غذا می خورند؟

آیا میدانید: سوسک ها مقاوم ترین موجودات در برابر گرسنگی هستند. آنها میتوانند یک ماه بدون غذا و دو ماه بدون آب زنده بمانند؟

شعر کودکانه

[ماهی تنگ بلور]

دریارو خواب می بینه

خودش رو توی دریا

میون آب می بینه

ماهی تنگ بلور

وقتی دلش می گیره

از پشت شیشۀ تنگ

آسمونو می بینه

میگه چه آسمونی!

به رنگ آب دریاس

دریا برام این روزا

فقط یه خواب و رویاس

دانستنیها

[نعمت هوا]

هوا یکی از مخلوقات بسیار باارزش خداست.  مثل آب است. یعنی ماده ی نرم و بی رنگ است اما ما آن را نمی بینیم چون از آب شفافتر و سبکتر است. هوا یک موجود لطیف است. یعنی ما می توانیم در آن راه برویم، حرف بزنیم و... ولی اصلا برخورد خودمان را با هوا احساس نمی کنیم، به جز وقتی که باد بیاید و هوا را متراکم کند و با ما محکم برخورد کند. اگر هوا فقط یک ذره سنگین تر از این بود حرکت کردن در آن کار سختی بود و نیاز به انرژی زیادی داشت. مثل وقتی که سوار موتور سیکلت می شویم و با سرعت حرکت می کنیم و متوجه مقاومت هوا می شویم.

هوا امکان حرکت ابرها و بارش باران را به وجود می آورد. پدیده های زیبایی مثل رنگین کمان در هوا اتفاق می افتند. هوا پر از گازهای بی رنگ است. نیتروژن ، اکسیژن و... به همین جهت می توانیم در هوا تنفس کنیم. و می توانیم در هوا حرف بزنیم. یکی از مهمترین خاصیت های هوا، کمک به تولید و انتشار صداست.

در هوا ذرات ریزی وجود دارد که وقتی می لرزند صدا به وجود می آید این صدا به کمک جریان هوا پخش می شود و به گوش می رسد. بنابراین جایی که هوا نباشد صدا هم به وجود نمی آید و هیچ چیزی شنیده نمی شود. مثلا در اطراف کره ماه هوا نیست. بلکه خلاء است. خلاء یعنی خالی بدون هیچ چیزی.  در خلاء نمی توان نفس کشید. نمی توان زندگی کرد. بنابراین اگر در کره ماه، چیزی منفجر شود بازهم هیچ صدایی از آن به گوش نمی رسد.

علاوه بر اینها هوا تا چندین کیلومتری دور زمین را گرفته است. و از زمین در مقابل اشعه های مضر خورشید و شهاب سنگها مراقبت می کند. هوا نمی گذارد زمین از گرمای خورشید، آسیب ببیند. هوا نمی گذارد زمین بیش از حد گرم شود.

هوا یکی از نعمتهای خوب خداست که متاسفانه هر روز آن را آلوده تر می کنیم و زندگی را برای خودمان سخت تر می کنیم. هر چه هوا آلوده تر شود، خاصیت های آن کم می شود. بیایید بیشتر مراقب بهداشت هوا باشیم.

حسّ زندگی

[من چه قدر خوشحالم؟ چه قدر ناراحت؟]

یادت باشد که حس های تو هم کم و زیاد دارد. تو بعضی وقت ها خیلی غمگینی و گاهی کم. بعضی وقت ها خیلی خوش حالی وبعضی وقت ها فقط کمی خوش حالی. تازه بعضی وقت ها ممکن است نه خوشحال باشی و نه غمگین. حالا بگو که اگر اتفاق هایی که می گویم برایت بیفتد خوش حال می شوی یا غمگین؟ خیلی غمگین می شوی یا خیلی خوشحال؟

** حس های دیگران

فکر کن که موقع بازی حواست نبوده ویکی از استکان های مامان را شکسته ای. خب معلوم است که مامان از دستت عصبانی می شود. اما چه قدر عصبانی؟ کم عصبانی می شود؟ خیلی کم عصبانی می شود؟ نه کم نه زیاد عصبانی می شود؟ زیاد عصبانی می شود؟خیلی زیاد عصبانی می شود؟ این ها خیلی با هم فرق دارد، اگر تو فکر کنی مامان خیلی عصبانی شده است، احساس خیلی بدی به تو دست می دهد، اما ممکن است مامان فقط " کمی" عصبانی شده باشد.

فکر کن که وقت نکرده ای یکی از ده مسأله ریاضی که معلم داده را حل کنی. فکر می کنی معلمت چه حسی دارد؟ عصبانی است؟ خیلی عصبانی است؟ کم عصبانی است؟

فکر کن دوستت در درس فارسی نمره اش کمتر از بقیه شده است. به نظرت او الان چه قدر غمگین است؟ خیلی زیاد غمگین است؟ زیاد غمگین است؟ کمی غمگین است؟

** حالا دانستن این ها چه فایده ای دارد؟

این که بدانی خودت یا دیگران دقیقا چه حسی دارید کمک می کند تا رفتار درست تری داشته باشی و آدم ها را و البته خودت را بهتر درک کنی واین ارتباط با دیگران را واقعا آسان تر و لذت بخش تر می کند.

داستان کودکانه

[وحید و خواهر کوچولوش]

وحید یک پسره 8 ساله است. اون یک خواهر کوچولوی 3 ساله داره. اون همیشه مواظب خواهر کوچولوی دوست داشتنیش هست. چون خواهر کوچولش خیلی کوچیکه و نمی تونه از خودش مراقبت کنه. شاید از خودتون بپرسید که وحید برای خواهرش چی کار می کنه؟ الان بهتون می گم.

بعضی وقتا که خواهر وحید داره بازی می کنه یه هو اسباب بازیش رو می ذاره تو دهنش، وحید اسباب بازی رو از دستش به آرومی می گیره و می ذاره کنار.

یه موقعایی که خواهر کوچولوش می خواد کارای خطرناک بکنه مثلاً بره بالای صندلی یا از پله ها بالا بره، وحید با مهربونی بغلش می کنه و نمی ذاره.

تازه وحید چون تازه باسواد شده برای خواهرش کتاب داستان هم می تونه بخونه. خواهرش کتاب داستان خیلی دوست داره.خواهرش شعرم خیلی دوست داره. وحید یه عالمه شعر بلده و به خواهرش یاد می ده.

آقا وحید مواظب خواهرش هست تا به وسایل برقی دست نزنه و دستشو توی پریز برق نذاره، آخه کار خیلی خطرناکیه.

وحید موقع بیرون رفتن جوراب و کفش خواهرشو پاش می کنه.

شاید اگه شما هم خواهر و برادر کوچکتر داشته باشید به اونا کمک می کنید، باهاشون بازی می کنید ،اونا را سرگرم می کنید و اجازه نمی دید به وسایل خطرناک دست بزنند.

این کار شما یه جور کمک به پدر و مادر مهربونتونه. اما قبل از هر کاری باید از پدر و مادرتون اجازه بگیرید. یادتون نره دوستای کوچولوی من.

کشکول کودکانه شماره 63

کشکول کودکانه شماره 63


	 بی-میکرا، کوچکترین خزنده جهان با طول تنها 3 سانتی‌متر.

تهیه و تنظیم: مصطفی سلیمانی

یادی از امام
یک روز که با امام مشغول قدم زدن بودم، ایشان در مقابل یک ساقه گل محمدی ایستادند و گفتند: «علی که می‌آید دستش را به این گل بزند، تیغ دستش را می‌برد. سر این تیغ را شما ببرید که نرم باشد و تیغ دست علی را اذیت نکند».
از قضا باغبانی که به گلها می‌رسید، تمام تیغ های آن ساقه را از بالا تا پایین زد. بعد که ایشان دیدند، با تأثر گفتند: «چرا این طور کرده این آقا و همه را زده؟ من فقط آن یک تیغ را که پایین بود، گفتم بزند. چرا به این گل آسیب رساند؟»
[منبع: یک ساغر از هزار]

آزمایش
[تخم مرغ پلاستیکی]
آزمایشی که امروز می خواهیم با هم انجام بدهیم بسیار جالب و با مزه است. پس وسایل مورد نیاز را تهیه کنید و با ما همراه شوید.
** وسایل مورد نیاز:
 تخم مرغ آب پز
لیوان یا شیشه ی دهان گشاد تا تخم مرغ بتواند به راحتی داخل آن شود.
سرکه
** دستورالعمل:
1. ابتدا تخم مرغ را درون لیوان یا شیشه ی مربا قرار دهید.
2. به اندازه ای سرکه درون شیشه بریزید که تخم مرغ را کاملاً بپوشاند.
3. تخم مرغ را مشاهده کنید. چه چیزی می بینید؟ حباب های کوچکی از تخم مرغ خارج می شود چون اسید استیک موجود در سرکه به کربنات کلسیم موجود در پوسته ی تخم مرغ حمله کرده است. هرچه زمان بیشتر بگذرد رنگ تخم مرغ بیشتر تغییر می کند.
4. بعد از 3 روز تخم مرغ را از ظرف سرکه خارج کنید و به آرامی پوسته اش را با آب شیر بشویید.
5. برای تخم مرغ آب پز چه اتفاقی افتاده است؟ سعی کنید تخم مرغ را به یک سطح سخت بزنید. تخم مرغتان تا چه اندازه بالا می رود؟
شما می توانید تخم مرغ خام را هم برای 3 الی 4 روز درون سرکه بخوابانید، اما نتیجه برای این تخم مرغ کمی متفاوت است. پوسته ی تخم مرغ نرم و قابل انعطاف خواهد شد. شما می توانید به آرامی تخم مرغ را فشار دهید اما این تخم مرغ مورد مناسبی برای بالا و پایین پریدن روی زمین نیست.

لطیفه‌های عمو قندون
** از یکی می پرسن این شعر از کیه؟ «سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز»
می گه نمی دونم یه راهنمایی بکنید...
می گن اسم شاعر توی خود شعر هست.
می گه: آهان فهمیدم، جواد نکونام!
** آقای دست و دلباز بعد از بیست سال می ره مغازه کفش فروشی می گه: "ما باز هم مزاحم شدیم!"
** حیف نون هنوز در گیره که چرا خواهرش دو تا برادر داره، خودش یکی!
** به حیف نون یه انگشت نشون می دن می گن این چندتاست؟ می گه یکی.
بعد ده تا انگشت بهش نشون می دن می گن این چندتاست؟ می گه: وای! چقدر یک!
** گدا: آقا تو رو خدا به من هزار تومن بدین برم ناهار بخورم.
یارو: پول نمیدم، ولی بیا بریم برات یه پرس غذا بگیرم.
گدا: نه نخواستم، امروز واسه هزار تومن تا حالا شیش بار ناهار خوردم!
** به یارو یه اره برقی میدن میگن برو 1000 تا درخت ببر.
996 تاش رو می بره .. خسته میشه می شینه..
بهش میکن که بابا پاشو اره رو روشن کن 4 تا دیگش رو هم ببر تموم بشه دیگه...
میگه : اِ اِ اِ .. مگه روشن هم میشه؟؟؟؟؟؟
** یه یارو خوابش سنگین بوده تختش میشکنه...

با من آشنا شو
[وزغ]
من وزغ هستم. خیلی شبیه قورباغه‌ام؛ اما با قورباغه تفاوت دارم.
پدربزرگم می‌گوید: «ما مانند تکه گوشتی هستیم که روی آن برآمدگی‌هایی دیده می‌شود. اما پوست بدن قورباغه صاف و اندامش کشیده است.»
ما وزغ‌ها، در آب تخم‌ریزی می‌کنیم. نوزاد ما پس از رشد، به خشکی می‌آید و در آنجا زندگی می‌کند.
قورباغه هم در آب تخم‌ریزی می‌کند. امّا نوزاد قورباغه وقتی بزرگ‌تر شد، اغلب در آب یا نزدیک آب زنگی می‌کند.
در پوست ما وزغ‌ها، غد‌ه‌هایی است که از آنها، مایع سفید رنگی بیرون می‌آید. مواظب این مایع سفید رنگ باش. چون به چشم آسیب می‌رساند.
ما برای دفاع از خود از این مایع استفاده می‌کنیم.

شعر کودکانه
[بهانه‌ قشنگ] 

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

 
ای خدای خوب من
ای بهانه ی قشنگ
حس عاشقانه ی
هر ترانه ی قشنگ
هر جوانه خنده ایست
خنده ای پر از نشان
هر پرنده نغمه ای
دارد از تو بر زبان
کوه و چشمه و درخت
نام دیگر تواند
آسمان و کهکشان
از تو گشته سربلند
شعرهای من پر از
اسم های خوب توست
شعر آفرینش است
شاعرانه ی نخست

ضرب المثل
[خروس اگر خروس باشه توی راه هم می‌خونه]
امروز می خواهیم با هم داستان ضرب المثل خروس اگر خروس باشه توی راه هم می خونه رو بخونیم.
شخصی رفته بود مهمانی خانه ی یک مرد روستایی. مرد روستایی خروس چاق و چله ای داشت، خروس چاق و چله ی مرد روستایی چشم مرد مهمان رو گرفته بود، یعنی از خروس خوشش اومده بود.
مرد مهمان نصفه های شب وقتی همه خواب بودند، دور از چشم همه بلند شد. خروس رو گرفت و به راه افتاد.
صاحبخانه از خواب بیدار شد و گفت :حالا كه زوده داری میری بمون تا خروس بخونه بعد برو.
مهمان دزد در جواب مرد صاحبخانه گفت: خروس اگر خروس باشه توی راه هم می خونه.
مهمان دزد رفت و صاحبخونه از همه جا بی خبر دوباره گرفت خوابید.
صبح وقتی مرد روستایی از خواب بیدار شد رفت سر لونه خروس و دید که خروسش نیست. تازه فهمید که دیشب مهمون بی معرفتش چی گفته و منظورش چی بوده.

چیستان
[یک چوب کبریت و اتاق سرد]
** معما:
اگر تنها یک کبریت داشته باشید و وارد یک اتاق سرد و تاریک شوید
که در آن یک بخاری نفتی، یک چراغ نفتی و یک شمع باشد …
اول کدامیک را روشن می کنید؟
** جواب معما:
اول: سعی کنید خودتان جواب معما را پیدا کنید.
اول باید کبریت را روشن کنید!!
تا اول کبریت را روشن نکنید که نمی توانید یکی از اونها را روشن کنید...

درنگستان

 

سایت فرهنگی و مذهبی نگار


** جلد کلنگ
یک روز عده‏ای در راه چکمه‏ای دیدند. به دلیل آنکه تا آن روز هرگز به چنان چیزی برنخورده بودند، هر کدام نظری داد.
اولی گفت: «عصا است.»
دومی گفت: «خرجین است.»
بالاخره آن را به کدخدا نشان دادند و از او سوال کردند که چیست؟
کدخدا نظری به لنگه چکمه کرد و گفت «خب روشن است دیگر این جلد کلنگ است.»
** طبابت کدخدا
روزی یکی از دوستان کدخدا چشمش درد گرفت و از شدت عذاب، پیش کدخدا رفت و گفت: «راهی نشانم بده تا از این درد خلاص شوم.»
کدخدا خیلی خونسرد گفت: «مدتی پیش دندانم درد گرفته بود. من هم آن را کندم و دور انداختم. تو نیز همین کار را انجام بده.»
** خورشید بهتر است یا ماه؟
روزی ازمردی پرسیدند: «به نظر تو خورشید بهتر است یا ماه؟»
مرد بعد از کمی تامل گفت: «چه طور شما موضوع به این روشنی را نمی‏دانید؟»
پرسیدند: «حالا به نظر تو کدام مفیدتر است؟»
جواب داد: «خب معلوم است دیگر؛ خورشید چون در روز روشن می‏آید، بی‏فایده است؛ ولی ماه چون در تاریکی شب همه جا را روشن می‏سازد، هزار برابر خورشید سودمند است و بهتر.

تأثیر قرآن بر روی جنین

تأثیر قرآن بر روی جنین

پرسش:
زني باردار هستم كه سعي ميكنم براي اينكه فرزند صالحي تحويل خدا و جامعه دهم قران به دستورات كتاب ريحانه بهشتي عمل مينمايم.
سوالي داشتم در خصوص خواند قران و دعا كه گاهي من در مكاني قران ميخوانم كه امكان بلند خواندن نيست و بايد ارام و در دل، قران را بخوانم. مثلا در سر كار يا خانه كسي. ايا در دل خواندن قران و دعا روي جنين تاثير خواهد داشت؟؟ يا بايد حتما با صداي بلند بخوانم؟؟

پاسخگو: مصطفی سلیمانی

پاسخ:

مادر گرامي! در دوران جنيني كودك دلبند شما چيزهايي فرا مي گيرد كه بيشتر از هر دهه از عمر آينده اوست. زماني كه در رحم شماست صداها به گوشش مي رسد و هيجانات را احساس مي كند. خواب مي بيند و حركات و تماس ها را تجربه مي كند. هوشيار بودن جنين باعث مي‌شود كه اين توصيه را به خانم‌هاي باردار و البته خانواده‌ها داشته باشيم كه مراقب آنچه جنينشان مي‌شنود باشند.
-
فرزند قرآني:
قرآن خواندن براي جنين به خصوص با صوت و لحني زيبا براي او آرامش‌بخش است. حتي مي‌توانيد آيات قرآن را به فارسي ترجمه كنيد و درباره شرح و تفسير آيات با او حرف بزنيد. برايش از قصه‌هاي قرآني بگوييد و آنچه آموزنده است به او يادآوري كنيد. كتاب و قرآن خواندن براي جنين وقت زيادي از شما نمي‌گيرد. همين كه قصد داريد براي خودتان كتاب يا قرآن بخوانيد جنين را از اين قضيه آگاه كنيد و به او بگوييد كه مي‌خواهيد برايش بخوانيد.
نزديك ترين فرد به هر نوزاد و جنينى مادر اوست كه هر صدايى را كه او بخواهد فرزندش به آن انس مى گيرد. درباره تأثير صداى قرآن روى جنين تحقيقات زيادى انجام شده است و روانشناسان، متخصصين شنوايى، و نيز مدرسين قرآن مى گويند: جنين با هر صدايى كه انس بگيرد پس از تولد و در دوران كودكى به آن صدا پاسخ آشنايى مى دهد. همين تحقيق درباره شنيدن صداى قرآن نيز آزمايش شده است، به گونه اى كه كودكانى كه در ايام جنينى صداى قرآن شنيده اند پس از تولد نسبت به شنيدن اين صدا عكس العملهاى آشنايى از خود بروز مى دهند.

ادامه نوشته

محض خنده...!

محض خنده...!

هرجا کم آوردی فحش بده!

خداوکیلی یه جوک ننویسی، دعا می کنم اسهال بگیری نتونی بخندی!
1- قدیما فیس بوک و فتوشاپ نبود، دخترا با شُله زرد شوهر پیدا میکردن!
2- چه ذوقی می کردیم معلم می گفت برو از دفتر گچ رنگی بیار
انگار مشعل المپیک رو سپرده بودن بهمون!
3- سیزده سالم بود می خواستم خودکشی کنم، هر چی قرص تو خونه بود خوردم ... سرماخوردگیم خوب شد!
4- دقایقی پیش مامانم سراسیمه اومده تو اتاقم می گه:
یه بسته گوشت از فریزر کم شده تو برنداشتی؟
خب مادر من، من گربه ام؟ درنده ام؟ چی ام که فکر کردی یه بسته گوشت خام و یخ زده رو می تونم برداشته باشم؟
5- دلنوشته بعضی از دختران مجرد:
از کلاس اول خواندیم آن مرد آمد. آن مرد با اسب آمد.
ما که ترشیدیم، مرتیکه با خر هم نیامد و باز هم بابا نان داد!
6- دوستم با عصبانیت می گه این یارو زبون آدمیزاد حالیش نمی شه بیا تو باهاش حرف بزن!
نفهمیدم داره به من فحش می ده یا به یارو؟!!
7- یکی از تفریحام اینه که وقتی دارم با ماشین رد میشم برا تمام ملت بوق میزنم ودست تکون می دم.
طرف یک ساعت میره تو فکر که این کی بود؟
8- «من» و «اون روی سگم» و «کودک درونم» یه خانواده ایم!!
9- به مامان بزرگم می گم یه جمله خبری بگو، می گه: نوه م خنگه.
می گم سوالی بگو، می گه نوه م خنگ بود و من نمی دونستم؟
می گم امری بگو، می گه خنگیتو تابلو نکن!
می گم میشه خنگ توشون نباشه؟ میگه اونوقت میشه نوه یکی دیگه نه نوه من!
10- تو پارک ملت باباهه به گوزنه غذا میداد، بزه از اون دور دویده اومده غذا بخوره
پسره از باباش میپرسه: بابا این چیه؟
باباهه میگه: باباجون بچشه!
_________________
پ ن پ:
1- این زنجیره رو قطع نکنید، یکی قطع کرد، بواسیر گرفت!
2- باید تو این دنیا خوش بود، اونم الکی...

ادامه نوشته

کشکول کودکانه شماره 61

کشکول کودکانه شماره 61

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

تهیه و تنظیم: مصطفی سلیمانی

 

شعر کودکانه
[مادر بزرگ قصه‌ گو]

مادربزرگم
جانم فدایش
سرمی گذارم
روی پاهایش
دستی می کشد
بر سرو رویم
من مثل گل ها
او را می بویم
قصه می گوید
از دیو و پری
می زنم با او
هر کجا سری
خوابم می بر
با قصه هایش
یک رختخواب است
روی پاهایش
من هم می خواهم
مثل او باشم
مادر بزرگی
قصه گو باشم

معما و چیستان
 
1. رنگ سفید صخره ها آید میان سفره ها هركس نداند نام او مزه ندارد كام او.
2. نه انگورم نه انار  هم در انگورم هم در انار  زنجیر نیستم اما در زنجیرم  نخجیر نیستم اما در نخجیرم.
3. آن چیست كه هم انسان دارد، هم تخم مرغ وهم جاده؟
4. آن چیست كه من می روم و او می ماند؟
5. آن چیست كه پای كوه نشسته و کلاهی سفید به سر دارد؟
6. آن چیست كه اگر به زمین بیفتد نمی شكند،در آب هم تر نمی شود؟
7. موجود سرد و بی جان. گیرد ولی دوصد جان. دهان تنگ و تاریک. گردن دراز و باریک.
8. آن چیست که سرش را ببری زنده میشود؟
9. آن چیست که گردن دارد اما سرندارد. دست دارد اما پای ندارد؟
10. همه اطاق را پر میکند اما از سوراخ کلید بیرون میرود؟
** جواب:
1. نمک 2. انجیر 3. شانه 4. جای پا 5. قارچ 6. سایه 7. تفنگ 8. خزنده 9. کوزه 10. دود

ضرب المثل
[کفگیر به ته دیگ خورده!]

 
همیشه برای پختن پلو به مقدار زیاد از قابلمه های بزرگی به نام دیگ و از قاشق های بزرگی هم به نام کفگیر استفاده می شود.
در زمان های قدیم وقتی کسی نذری می پخت، بقیه ی مردم برای گرفتن غذاهای نذری صف می کشیدند.
وقتی که کفگیر به ته دیگ می خورد صدا می داد چون جنس آن ها فلزی بود. هنگامی که غذا در حال تمام شدن بود و پلو هم به انتها می رسید این کفگیر بر اثر برخورد به دیگ صدا می داد و آشپزها هم وقتی که غذا تمام می شد کفگیر را ته دیگ می چرخاندند و با این کار به بقیه کسانی که در صف بودند خبر می دادند که غذا تمام شده است.
کم کم این مسئله به صورت ضرب المثلی درآمد و این ضرب المثل وقتی به کار می رود که بخواهند به فردی بگویند دیر رسیده و دیگر مثل قبل توانایی یا ثروت قبلی را ندارند و قادر به کمک کردن به او نیستند.

داستان
[نقطه ضعف خرس شجاع] 

 


یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود. در یک جنگل بزرگ خرسی بزرگ و تنومند و خوش اندام زندگی می کرد. اون از هر فرصتی استفاده می کرد و قدرتش را به رخ بقیه ی حیوان های جنگل می کشید.
او آن قدر قوی بود که مار بوآ، پلنگ خالدار و حتی شیر هم از او می ترسید.
قد این خرس قوی به دو متر می رسید و می توانست یک آدم را با فشار دستش خفه کند.
خرس قوی و مغرور همیشه به دوستانش می گفت: من قوی ترین خرس جهان هستم. می خواهم بدانم کدام حیوان می تواند مرا شکست دهد. هرکس که جرات مبارزه با مرا داشته باشد حتماً دیوانه است.
همه ی حیوانات جنگل در نبود او به دنبال حیوانی می گشتند که بتواند با او مبارزه کند و او را شکست دهد اما هر چه جستجو کردند هیچ راهی پیدا نکردند.
سرانجام خرسی دیگر که در همان جنگل زندگی می کرد گفت: شما باید قبول کنید که او شجاع ترین حیوان جنگل است.
یک روز که هوا طوفانی شد، آسمان رعد و برق شدیدی زد.آن قدر رعد قوی و پر زور بود که زمین را به لرزه در آورد.
همه ی حیوان های کوچک و ضعیف جنگل باناباوری دیدند که خرس شجاع سریع از غارش بیرون آمد و از سر ترس و وحشت غرش های بلندی می کرد.
از آن روز حیوان های جنگل به نقطه ضعف خرس قوی پی بردند و او دیگر نتواست به خاطر قدرتش برای دیگران پز بدهد.

 

نماز را دوست دارم
 
نماز خواندن را دوست دارم به وسعت تمام دریاها و اقیانوس ها، به وسعت آسمان و زمین؛ نه نه نه اصلاً  وسعت نمی دانم.
به نظر شما پیامبر (ص) و اهل بیتش چه قدر نماز را دوست داشتند، چه قدر به نماز اهمیت می دادند، چه قدر برای آن ها مهم بوده، نمی دانم.
می گویند نماز کلید بهشت است، آیا اصلاً بهشت در دارد؟ آیا همه کس می توانند از آن رد شوند یا اول باید زنگ بزنند، راستی زنگ آن چه چیزیست؟ چه کسی است؟ نمی دانم.
می گویند نماز روشنگر چشم هاست مگر نماز لامپ است که داخل چشم ما قرار دهند، یعنی ادیسون وقتی برق را اختراع کرد نماز را در چشم ما قرار داد. نه ممکن نیست پس معنی این واژه چیست؟ نمی دانم.
می گویند نماز ستون دین است یعنی دین ما یک خانه ای است که ستون دارد پس کسانی که نماز می خوانند ولی خانه ندارند چه، آن ها چطور؟
می گویند در روز قیامت اولین عملی که حساب و رسیدگی می شود نماز است. آیا رسید هم می دهند؟
نه این ها اشتباه است، همه این ها مادیست، چیزهایی است که ما فقط در این دنیا به آن ها احتیاج داریم و این جمله ها فقط یک اصطلاح است برای شناخت بهتر نماز. بهشت زنگ ندارد بلکه اعمال ما همان زنگ آن است.
نماز لامپ نیست و لامپ است که از نماز نور می گیرد نه نماز از لامپ.
نماز ستون نیست که ما فکر می کنیم بلکه اساس دین است.
** نتیجه: هیچ چیز را به چشم خودمان نگاه نکنیم شاید آن چیز نگاهی بهتر نیاز دارد.

خندونک
 
** به لاک پشت می گویند: یک دروغ بگو.
می گوید: دویدم و دویدم !!!
** اولی: ببخشید با حرف هایم سرشما را درد آوردم.
دومی: نه اختیار دارید. من حواسم از همان اول جای دیگر بود!!!
** سعید به دوستش محسن: برادرت که به خارج رفته، از چه راهی امرار معاش می کند؟
محسن: از راه نویسندگی.
سعید: چه می نویسد؟
محسن: هر ماه به پدرم نامه می نویسد تا برایش پول بفرسته!
** معلمی در کلاس علوم از دانش آموزی پرسید: «با دیدن پای این حیوان، نام حیوان را بگو.»
دانش آموز هر چه به پایی که در دست معلم بود نگاه کرد، نتوانست پاسخ دهد.
معلم پس از مدتی گفت: «بگو اسمت چیه تا برایت یک صفر بگذارم.»
دانش آموز  پایش را از کفش درآورد و گفت: «خب، شما هم از روی پای من بگویید اسمم چیه»
** معلم: بگو ببینم آفریقا کجاست؟شاگرد: (با گریه) آقا اجازه، چرا هر وقت یک چیزی گم میشه از من می پرسید!؟

یاد روزای رفته

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

 
نون و پنیر و پسته
میخوام بگم یه قصه
قصه و آواز و مثل
شیرین تر از قند و عسل
یادم میآد، اون قدیما
تو کوچه های شهر ما
بچه های زبر و زرنگ
با لباسای رنگارنگ
با هم میخوردن کلوچه
بازی می کردن تو کوچه
کینه ها رو می روندن
کنار هم میخوندن
همه می گفتن، یه صدا
بازی گرگم به هوا
می خوند پسر بزرگه
تا ببینن، کی گرگه.
یک، دو، سه، پونزده
هزار رو شصت و شونزده
هرکی می گه شونزده نیست
هیوده، هیجده، نوزده، بیست
یاد روزای رفته
از دل ما نرفته

کشکول کودکانه شماره 60

کشکول کودکانه شماره 60


	خودت را کشف کن...

تهیه و تنظیم: مصطفی سلیمانی


آن چیست که...؟
1- آن چیست که دو پا دارد و دو پای دیگر هم قرض می کند و می رود و کسی هم به گردش نمی رسد؟
2- آن چیست که هرچه از آن برمی دارند، بیشتر می شود؟
3- آن چیست که روز پر است و شب استراحت می کند؟
4- آن چیست که ورزشکاران به خاطر شکستنش جایزه می گیرند؟
5- آن چه گرد سبز رنگی است که اگر در آب بریزند، قرمز می شود؟
6- آن چیست که مورچه داره، اما مار نداره؟
7- آن چیست که تا اسمش را می آورند می شکند؟
8- آن چیست که همه آن را دارند؟
پاسخ:
1- دوچرخه 2- چاه 3- کفش 4- رکورد 5- حنا6- نقطه 7- سکوت 8- اسم

ضرب المثل
[شتر دیدی ندیدی]
مردی در صحرا به دنبال شترش می گشت تا اینكه به پسر با هوشی برخورد. سراغ شتر را از او گرفت. پسر گفت: شترت یك چشمش كور بود؟ مرد گفت: بله. پسر پرسید: آیا یك طرف بار شیرین و طرف دیگرش ترش بود؟ مرد گفت: بله. حالا بگو شتر كجاست؟ ‌پسر گفت من شتری ندیدم.
مرد ناراحت شد و فكر كرد كه شاید این پسر بلائی سر شتر او آورده و پسرك را نزد قاضی برد و ماجرا را برای قاضی تعریف كرد.
پسرك گفت: در راه، روی خاك اثر پای شتری دیدم كه فقط سبزه های یك طرف را خورده بود. فهمیدم كه شاید شتر یك چشمش كور بود.
بعد دیدم در یك طرف راه مگس بیشتر است و یك طرف دیگر پشه بیشتر است. و چون مگس شیرینی دوست دارد و پشه ترشی را نتیجه گرفتم كه شاید یك لنگه بار شتر شیرینی و یك لنگه دیگر ترشی بوده است.
قاضی از هوش پسرك خوشش آمد و گفت: درست است كه تو بی گناهی ولی زبانت باعث دردسرت شد. پس از این به بعد شتر دیدی، ندیدی!!
این مثل هنگامی كاربرد دارد كه پرحرفی باعث دردسر می شود، آسودگی در كم گفتن است.

شعر کودکانه
[پرستار مهربان]
دیشب شب بدی بود
بسیار بدتر از بد
زیرا كه تب به جانم
یك تیر آتشین زد
می سوخت مثل كوره
تا صبح پیكر من
دستی نبود اما
از لطف بر سر من
تب بود و درد هم بود
مادر نبود اما
تا با محبّت خود
تسكین دهد دلم را
اما نه ، یك نفر بود
در آن سیاهی شب
وقتی كه او می آمد
می رفت از تنم تب
از كوشش پرستار
شب شد چو روز روشن
امروز خوب خوبم
تب رفته از تن من
[مصطفی رحماندوست]

کاردستی
[تِل رُبانی]
اگر شما یک تِل پلاستیکی خیلی ساده دارید می توانید به کمک ربان و مقداری چسب حرارتی خیلی سریع آن را تزیین کنید.
سعی کنید تل تان را با ربان های رنگی و در سایزهای مختلف تزیین کنید شما می توانید یک پاپیون بسیار زیبا درست کنید و آن را بالای تلتان به کمک چسب قطره ای بچسبانید.
** وسایل موردنیاز
یک تل پلاستیکی
ربان های نازک(قرمز و نقره ای)
چسب حرارتی
** دستورالعمل
1. ابتدا یک طرف ربان قرمز را به کمک چسب حرارتی به داخل لبه ی ابتدایی تل بچسبانید.
2. ربان را دور تل بپیچید، اما باید دقت کنید که فضای لازم برای پیچیدن ربان نقره ای باقی بماند. وقتی شما به لبه ی دوم تل رسیدید به کمک چسب حرارتی ربان را می چسبانید و مقدار اضافی آن را به کمک قیچی جدا می کنید.
3. حالا ربان نقره ای را در جایی که کار را با ربان قرمز شروع کردید بچسبانید.
4. ربان نقره ای را در کنار ربان قرمز بپیچید.
5. در پایان ربان نقره ای را به انتهای لبه ی دیگر تل بچسبانید و مقدار باقیمانده ی ربان را از آن جدا کنید.

خندونک


	ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور که مردم به آن شادمانیِ بی سبب می‌گويند...

	 


** احوالپرسی
اولی:حالت خوبه؟
دومی:خوبه؛ تازه موکتش کردم.
** کشف غار
معلم: بگو ببینم اولین بار چه کسی غار را کشف کرد.
شاگرد: آقا اجازه کلاغ.
معلم: چطور؟
شاگرد:خودمان شنیدیم که می گوید قار قار؟!
** مفعول
معلم به شاگرد: در جمله «گربه پنیر را خورد» مفعول کجاست؟
شاگرد: شکم گربه!
** دست پخت
از یک نفر که با پا غذا درست می کرد پرسیدند:چرا با پا آشپزی می کنی؟
جواب داد: «آخه دست پختم خوب نیست»
** پل های اصفهان
معلم: بگو ببینم اصفهان چند تا پل دارد؟
دانش آموز: 35
معلم:خب نام ببر.
دانش آموز: «پل خواجو، پل فلزی، 33 پل»
** قل قل
معلم: چرا آب هنگام جوشیدن قل قل می کند؟
شاگرد: چون میکروب های آن می سوزند و فریاد می کشند.

کلام نور
[دوست داشتن به خاطر خدا]
روزی رسول اکرم(ص) در میان اصحاب خود سوالی را طرح کرد: در میان دستگیره های ایمان، کدام یک ازهمه محکمتر است؟
یکی ازاصحاب گفت: نماز.
رسول اکرم(ص): نه.
دیگری: زکات.
رسول اکرم(ص): نه.
سومی: روزه.
رسول اکرم(ص): نه.
چهارمی: حج و عمره.
رسول اکرم(ص): نه.
پنجمی: جهاد.
رسول اکرم(ص): نه.
عاقبت جوابی که مورد قبول باشد،از میان جمع حاضر داده نشد و خود حضرت فرمود:
تمام اینهایی که نام بردید، کارهای بزرگ و با فضیلتی است؛ ولی هیچ کدام از اینها پاسخ آنچه من پرسیدم نیست.محکمترین دستگیره های ایمان، دوست داشتن به خاطر خداست.

درنگستان
[کشاورز و الاغ پیر]
کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.
پس برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.
مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می کرد روی خاک ها بایستد.
روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد …
** نتیجه اخلاقی :
مشکلات، مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: اول اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند و دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود.

حکمت مرگ و راز آفرینش

حکمت مرگ و راز آفرینش

گندم

حضرت موسی(ع) از خدا پرسید: خدایا چرا انسان ها را می آفرینی و سپس آن ها را می میرانی و از بین می بری؟

خداوند فرمود: می دانم پرسش تو از روی انکار و غفلت نیست، بلکه چنین سوالی برای این است که مردم را از حکمت مرگ و راز آفرینش آگاه سازی. اکنون در زمینی مقداری بذر بکار، ابتدا خود حقیقت را در یاب...

حضرت موسی(ع) بذر گندم در زمین می کارد و چون وقت درو می رسد، داس می گیرد. خوشه های گندم را درو می کند.

از سوی خدا به حضرت موسی(ع) ندا می رسد: چرا زراعتی را که کاشتی و اکنون به کمال رشد و پختگی رسیده می بُری و درو می کنی؟!.

حضرت موسی(ع) گفت: ... به این خاطر که دانه های گندم را از کاه جدا کنم. دور از عقل و حکمت است که کاه و گندم در انبار به هم آمیخته باشند.

خداوند فرمود: این دانش را از که آموختی؟!.

حضرت موسی(ع) گفت: ... خدایا این دانش و بصیرت را تو به من آموختی!

گفتگو با دکتر عرفان نظرآهاری

گفتگو با دکتر عرفان نظرآهاری

مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی

به مناسبت روز جهانی کتاب کودک

«عرفان نظرآهاری» نویسنده و شاعر، متولد 1353 در تهران. او دکترای رشته زبان و ادبیات فارسی است. آثار متعددی از او منتشر شده است که از آن جمله می توان به: دو روز مانده به پایان جهان، روی تخته سیاه جهان با گچ نور بنویس، در سینه‌ات نهنگی می‌تپد، پیامبری از کنار خانه ما رد شد، لیلی نام تمام دختران زمین است، جوانمرد نام ديگر تو، من هشتمین آن هفت نفرم، چای باطعم خدا و ...اشاره کرد.
آثار اورویکردی عرفانی ومعنوی به همه پدیده های جهان دارد. کتاب های او به زبان انگلیسی، فرانسه، ترکی، کردی، عربی و...ترجمه شده است. وی تا کنون جوایز بسیاری را از آن خود کرده است، از جمله: جایزه ادبی پروین اعتصامی، جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، جایزه کتاب فصل ... و نیز لوح افتخار IBBY(دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان) در اسپانیا. او یکی از نویسندگان کتاب (داستان صلح) است که در کره جنوبی به چاپ رسیده است. نظرآهاری هم اکنون به تدریس در دانشگاه‌ها و مراکز علمی و آموزشی مشغول است.

**** به عنوان اولین سوال، علت اصلی اینکه به این مسیر قدم گذاشته اید را برای ما بفرمایید.
نمی دانم منظورتان از این مسیر کدام مسیر است. آنچه در آن به سر می بریم مسیر زیستن است و پایانی جز او ندارد. سفری که مبدا و مقصدش اوست. ما هر کدام مسافرانی هستیم که علت حضورمان لطف اوست.
تو مسافری روان کن، سفری به آسمان کن تو بجنب پاره پاره، که خدا دهد رهایی
به مقام خاک بودی، سفر نهان نمودی چو به آدمی رسیدی، هله تا به این نپایی
من هم یکی از این خیل مسافرانم که در پیچ و خم این مسیر در حرکتم. در جستجوی نوری و نشانه ای...

***مخاطب واقعی نوشته های شما چه گروهی هستند؟
شاید همه آن چیزهایی که من تاکنون نوشتم هیچ مخاطبی جز خودم نداشته و هرکدام از نوشته ها آیینه ای بوده تا در آن بخواهم جهانم را تفسیر کنم و یا شاید تلاشی بوده تا بتوانم نسبت به دردهایی که دارم دوایی درست کنم و خودم را آرام تر کنم و به درمان خودم دست بزنم. درمانی که از کلمات سرچشمه می گیرد. کلماتی که ریشه در بینش و معرفت دارد.
بعدها دیگران هم بعضاً خوششان آمد از این معجونی که من درست کردم. من اما داعیه این را ندارم که خواسته باشم نویسندگی کنم یا شاعری. تلاش من در این بوده که پیامی را به مخاطبم برسانم ولی آن مخاطب در درجه اول خودم بودم. بعد دیدم که این مخاطب فراگیرتر شده. برای من مخاطب اصلی روح و قلب کسانی ست که ماجرایی فراتر از روزمرگی را جستجو می کنند.
**** این نگاه توحیدی و معرفتی به به دنیا و مخلوقاتش، در آثار شما از کجا ناشی شده است؟ آیا نگاه زیبای شما به هستی، تحلیل و تفسیر زیبا و برداشت های زیبا بدون آموزش بوده است یا پشتوانه خاصی داشته اید؟
همه ما آدم ها چه بدانیم و چه ندانم ، چه بخواهیم و چه نخواهیم کنار پنجره توحید ایستاده ایم و از آنجا به جهان نگاه می کنیم .گاهی اما از سر انکار بر می آییم و پنجره را می بندیم، آن وقت جهان سرا پا تاریکی می شود، سرتاسر سیاهی. این پنجره، چشم های ماست.که اگر آن را ببندیم، تماشا را گم می کنیم. تماشای توحید را.
اما اگر با چشم های توحیدی به تماشای جهان بایستیم، معنای این بیت مولانا را درک خواهیم کرد:
اوست نشسته در نظر، من به کجا نظر برم؟ اوست گرفته شهر دل، من به کجا سفر برم؟
تمام موجودات هستی، کل نظام کائنات معنای این تماشای توحیدی را می فهمند تنها انسان است که نگاهش گرد غفلت و فراموشی می گیرد:
به سرو سبز وحی آمد،که تا جانش بوَد در تن
میان بندد به خدمت، روز و شبها این سمر گوید
همه تسبیح گویانند، اگر ماه است اگر ماهی
ولیکن عقل استادست، او مشروح تر گوید
در آید سنگ در گریه، در آید چرخ در کدیه
ز عرش آید دو صد هدیه چو او درس نظر گوید
حالا در چنین جهانی به تعبیر سعدی: " گفتم این رسم آدمیت نیست مرغ تسبیح خوان و من خاموش؟"
و اما پرسش شما از آموزش بود و پشتوانه. مگر غیر از این است که همگی در مدرسه جهان ثبت نام شده ایم. ماه استاد است و خورشید، استاد."گرم شو از مهر و ز کین سرد باش چون مه و خورشید جوانمرد باش". هر درخت و هر پرنده استاد است. هر دانه کوچک که در طلب روئیدن است هر قطره که در جستجوی دریا ست.
ما اما به درس درخت و دانه و پرنده گوش فرا نمی دهیم.کتاب درخت با هزاران شمارگان منتشر می شود ما اما بر تمام صفحات پا می گذاریم و برگ برگ را نخوانده رها می کنیم.
زیر این گنبد گرد و کور و کبود
آدمی زاد هرگز
دانش آموز خوبی نبود

ادامه نوشته

نامگذاری فرزندان غیر از اسم معصومین

نامگذاری فرزندان غیر از اسم معصومین

پرسش:
مگر اسامي غير از اسامي معصومين بي معني هستند مسلما تمام اسم ها مسما دارند پس چرا اگر غير اسامي معصومين بگذاريم بازخواست مي شويم و تكليفمان را در قبال فرزند انجام نداده ايم؟

پاسخگو: مصطفی سلیمانی


پاسخ:
يكي از نعمت هاي خداوند به ما انسان ها قدرت تكلم و بيان است كه با اين وسيله با همنوعان خود ارتباط برقرار مي نماييم و خواسته هاي خود را به مخاطب منتقل و با او ارتباط بر قرار مي نماييم. سرعت انتقال مفاهيم خود مسئله ي مهمي است كه كلمات و واژه ها در آن نقش اساسي دارند و در همين راستا نامگذاري براي اشياء و افراد اختراع شد تا با هر نام مسمي مشخص، و از تفهيم و تفهم مقصود؛ از اشتباه جلوگيري شود. - اهميت نامگذاري فرزند در اسلام:
يكى از حقوق دينى فرزندان بر اولياى خود، انتخاب نام خوب براى آن ها است. در روايات اسلامى نسبت به اين امر مهم تأكيد بسيار شده است. امير مؤمنان فرمود: «حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ أَنْ يُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ يُحَسِّنَ أَدَبَهُ»؛(1) «از حقوقى كه فرزندان به پدر و مادر دارند، اين است كه نام خوبى براى او تعيين كنند و به نيكى ادبش نمايند».
در روايت ديگر است:
«إِنَّ أَوَّلَ مَا يَنْحَلُ أَحَدُكُمْ وَلَدَهُ الِاسْمُ الْحَسَنُ»؛(2) «اولين عطا و بخشش هر يك از شما به فرزند خود، اسم خوبى است كه براى او انتخاب مى كنيد».
بر اساس آنچه در روايات اسلامي است، بهترين نام ها آن است كه نشانه بندگي پروردگار و يادآور فضايل و مكارم اخلاقي باشد.
بدين منظور، نامگذاري پسران به نام هاي انبيا و صلحا و ائمه معصومين و نامگذاري دختران به اسما و القاب حضرت فاطمه زهرا، كه احياي گوشه هايي از فرهنگ وشعائر اسلامي است، بسيار مناسب است.
اسم هاي ديگر ي كه از اسماي نيكو هستند؛ ولي هيچ كدام از اسماي مذهبي به معناي خاص نيستند. با اين همه، به جهت معناي زيبايي كه دارند، مورد تأييد شرع اسلامي هستند و نامگذاري فرزند به آن ها مناسب است، گرچه اولويت اسامي نيك مصومين(ع) است، زيرا آنها از خوبان عالم بودند و تمام زندگي خود را وقف بشريت كردند و دار و ندار خود را در راه هدايت بشر گذاشتند. به همين دليل براي اينكه حالات و كارهاي آنها تداعي شود و آنها را در زندگي خود الگو قرار دهيم، نام فرزندان را از اسامي آنها انتخاب مي كنيم تا ان شاء الله رهروي ايشان شوند.
- حاصل سخن و نتيجه گيري:
1- نام هر شخص علاوه بر اينكه علامتي براي اوست و باعث تمايز و تشخيص او از ديگران مي شود؛ انتخاب صحيح آن مي تواند تأثير تربيتي و رواني زيادي بر او داشته باشد هر بار با صدا كردن او به اين نام، باعث مي شود كه خود را با مفهوم و حقيقت آن بيشتر مطابقت داده، بلكه خود را مصداق واقعي آن بداند.
2- اسلام عزيز كه براي همه شئون زندگي برنامه و دستورالعمل داشته، ريزترين مسائل زندگي از مبداء تا معاد را با معارف بلند خود پوشش داده و قبل از ولادت انتخاب نام نيكو را سفارش نموده است.
3- نامگذاري بچه به نام هاي مذهبي و نام هايي كه محتواي خوبي دارد، خوب و مستحب است؛ ولي واجب نيست. پدر و مادر مي توانند هر نامي كه دوست دارند، روي بچه خود بگذارند و او را به آن نام صدا بزنند.(3)
از نظر روايات ديني، يكي از حقوق فرزندان بر پدر و مادر، انتخاب نام نيكو براي فرزندان است.
از امام علي(ع) حكايت شده: «حق كودك بر پدر و مادر اين است كه اسم نيكويي بر او بگذارند، او را با آداب اسلامي و آداب نيكو پرورش دهند و به او قرآن را بياموزند.»(4)

ادامه نوشته

خلاصه گفتگو با عرفان نظرآهاری

خلاصه گفتگو با عرفان نظرآهاری

عرفان نظرآهاری: من زندانی نوشتن نیستم!

 مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی


دغدغه هایش زیبا بود، به گونه ای که حس می کردیم، منشأ خاصی در دریافت های معرفتی اش وجود دارد!
اعتقادش بر این بود که برای فطرت پاک کودکی اش می نویسد.
گفتگوی خوب و پر محتوایی با ایشان داشتیم که عبارات عم...
یق آن را برایتان تقدیم می کنم:
1- برای من مخاطب اصلی روح و قلب کسی هست که می خواند.
2- من خودم را در درجه اول شاگرد خداوند معرفی می کنم.
3- زندگی را زیستن، فراتر از زندگی را در کتابها دنبال کردن است.
4- وقتی معصومیت کودکانه با تجربه بالغانه با هم ترکیب می شوند شما عارف خواهید شد.
5- هنرمند شدن نوعی ایثار است. چراکه شما بخشی از زندگی خودت را به دیگران می بخشی.
6- من معتقد به تاثیر در ادبیات هستم نه تبلیغ در ادبیات.
7- مردم همه دوره ها حوصله پیچیده شنیدن ها را ندارند. دوست دارند که ساده با ایشان صحبت کنیم همانگونه که خداوند از کلامی ساده برای سخن گفتن با مردم استفاده می کند.
8- هنر یک هنرمند این است که پیچیده ها را ساده کند. سخت ها را آسان کند و این را در آسیای روان خود بساید و نانی گرم برای آنها درست کند.
9- درواقع من راوی حقیقتی هستم که قرن ها درباره اش گفته شده است و من کمی از آن حقیقتی که حتی در آثار مکتوب فارسی وجود دارد را دارم اشاعه می دهم و همین هم باز باعث خوش آمدن مخاطب حتی امروزی دارد می شود.
10- کتاب را به عنوان یک کالا می بینم. کالایی که باید همه گونه مورد پسند مخاطب باشد کالایی که از جنس کاغذ گرفته از صفحه آرایی نقاشی ها گرافیک همه چیز باید محترمانه باشد و مخاطب احساس کند برایش نهایت تلاش انجام شده است.
11- من زندانی نوشتن نیستم!
12- «دیوارهای آسمان سیمان و سنگ است، هم کوچه و هم خانه و هم شهر تنگ است، من یونسم دنیا نهنگ است»
13- ما گاهی از شوق گرفتن مخاطب به هر ابتذالی تن می دهیم.
14- ما باید عام را در حدعالی بالا بکشیم نه اینکه خودمان در حد عام پایین بیاییم.


پ ن پ:
۱- اسفند ماه سال ۱۳۹۱، منزل دکتر عرفان نظرآهاری
۲- همراهان، دوستان خوبم: محمد خدابخش و رضا شهیدی.

موضوعاتی برای نوجوانان در کلاسداری

موضوعاتی برای نوجوانان در کلاسداری

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

پرسش:
سلام.خسته نباشيد.مي خواستم ببينم كه چه موضوعي رو براي گفتن سر كلاس هاي مسجد براي نوجوان هاي هاي 12 يا 13 ساله صحيح مي دونيد؟ علاوه بر آن،گفتن تاريخ اسلام مفيده؟ آيا فقط آموزش روان خواني قرآن مفيده؟! آيا همچين امكاني وجود داره كه شما هر هفته براي من حدود يك صفحه مطلب بفرستيد كه براي گفتن سر كلاس خوب باشه؟

پاسخگو: مصطفی سلیمانی

پاسخ:
مربي گرامي! عصري كه در آن زندگي مي‌كنيم، عصر تغيير، تحول، پيشرفت و توسعه است و گاه اين تغييرات، مخصوصاً در سطح جهاني، در نهادهاي مختلف، از جمله نهاد خانواده و به طور اخص در كودكان و نوجوانان تأثير فراوان مي‌گذارد. گاه ايجاد تغييرات در سطح اجتماعي موجب تغيير در شخصيت ديني كودكان و نوجوانان مي‌شود و خطر بي هويتي، آنان را تهديد مي‌نمايد.
از اينرو ضرورت دارد كه نهادهاي ديني و فرهنگي بيش از گذشته به فكر تربيت، رشد و ارتقاي فرهنگي و ديني كودكان و نوجوانان باشند و اين نسل آينده ساز را از هجوم ابتذال محفوظ بدارند. تقويت و هدايت اين بخش از جامعه كه بازوي قدرتمند دفاع و سازندگي جامعه است، بدون شك مصونيت جامعه را در پي دارد، همانطور كه تسخير اين گروه، بزرگ‌ترين دست مايه قدرت طلبان براي رسيدن به اهداف شومشان بوده است.
بنابراين، اهتمام به آموزش اين نسل آن هم به روشهاي جذاب و نو بر همه متولّيان فرهنگي، خصوصاً مربيان و مبلغان لازم و ضروري است.
- مطالبي كه مي تواند راهنماي شما باشد:
1- جايگاه روشها: عناصر ارتباطي در كلاس داري عبارتند از: مربي، مخاطب، پيام، روشها و قالبها، فضاي آموزشي. براي موفقيت در امر كلاس داري، تمام اركان فوق بايد مورد توجه قرار گيرند و عدم توجه به هر يك از آنها از كيفيت كلاس مي‌كاهد و نتيجه مطلوب نخواهد داشت. يكي از عناصر مهمّ كلاس داري استفاده از روشهاي مناسب و پرجاذبه است. و در صورتي كه محتواهاي غني با روشهاي نامناسب ارائه شوند، گاه موجب عدم فهم مخاطب مي‌شود و گاه بي انگيزه شدن او را در پي دارد.
2- انتخاب موضوع: براي انتخاب موضوع بايد نيازسنجي كرد. شيوه‌هاي نياز سنجي عبارتند از:
الف. پرسش از مخاطب: مربي مي‌تواند از طريق گفتگو با مخاطب و يا طرح سؤالهايي از او، به نيازهاي وي پي برده و براساس آن محتواي لازم را آماده سازد. مثلاً مي‌تواند بگويد: دوست داريد درباره چه چيزي برايتان صحبت كنم؟
ب. مشاهده: با مشاهده اوضاع و احوال و رفتار مخاطب مي‌توان به نيازهاي وي پي برد؛ مثلاً از ديدن بدزباني مخاطبان پي مي‌بريم كه بايد در مورد حفظ و كنترل زبان بحث كنيم.
ج. پرسش از مربيان: با پرسش از مربيان و مبلغان ديگر مي‌توانيم مشكلات و نيازهاي مخاطبان را بشناسيم.
د. مطالعه: با مطالعه كتابهايي كه در زمينه مخاطب‌شناسي، جامعه‌شناسي، آسيبهاي اجتماعي، اخلاق و... تأليف و نگارش يافته‌اند نيز مي‌توان نيازهاي عمومي اقشار و گروههاي اجتماعي را شناخت.
ه . ارتكازات ذهني: مطالب و عناويني كه اولويت طرح آنها به ذهن مربي با تجربه مي‌آيد، مي‌توانند موضوع آموزش و تدريس قرار گيرند.
3- بيان نمونه اي از اجرا و بيان مطالب:

ادامه نوشته

تنفس آسان ماهی قرمز در تنگ

تنفس آسان ماهی قرمز در تنگ 


	تنفس آسان ماهی قرمز در تنگ، در حالی که مه مضر  در  هوای آلوده است.

تنفس آسان ماهی قرمز در تنگ، در حالی که مه مضر در هوای آلوده است.

نقش والدین در مطالعه و کتاب خوانی کودکان

نقش والدین در مطالعه و کتاب خوانی کودکان

[به مناسبت 14 فروردین، روز جهانی کتاب کودک]

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

نویسنده: مصطفی سلیمانی

اشاره:

روز جهانی کتاب کودک از سال ۱۳۴۹ در ایران به رسمیت شناخته شده‌است و وزارت آموزش و پرورش در سال ۱۳۵۰روز ۱۴ فروردین هر سال را روز جهانی کتاب کودک در ایران اعلام کرد.
مراسم بزرگداشت این روز هر سال در یکی از کشورهای عضو برگزار می‌شود و ایران نیز در سال
۱۳۷۱(۱۹۹۲) برگزارکننده این مراسم بود.

بدون شک یکی از مهم ترین و موثرترین دوران زندگی آدمی، کودکی است؛ دورانی که شخصيت پایه ریزی و شکل می­گیرد. در این دوران خواندن نخستين سنگ پایه زندگی اجتماعی کودک است. باخواندن کتاب و گفتگو پيرامون آن، کودک تجربياتی کسب می­کند. او یاد می­گیرد چگونه سخن بگوید، چگونه نظرش را بيان کند، چگونه به نظر دیگران احترام بگذارد و چگونه بنویسد.

در این نوشتار ضمن اهمیت مطالعه در بين کودکان، به عوامل تاثيرگذار همچون والدین، در ایجاد علاقه به کتاب خوانی ومطالعه اشاره مي شود.

** کودک و دنیای کتاب:

کودک از کتاب می آموزد و برای او میان دنیای داستان و دنیای واقعی هیچ حد و حصری وجود ندارد بنابراین باید کتاب کودکان بسیار آموزنده باشند و این فرصت را به کودک بدهد تا از آن آموزه ها برای شناخت دنیای پیرامون خود استفاده کند.

داستان تخیل کودک را فعال می کند و تواناییهای ذهنی اش را افزایش می دهد. یک داستان خوب می تواند تاثیر مثبت و یک داستان بد تاثیر مخرب در ذهن و حتی آینده کودک داشته باشد ومی تواند جنبه های شخصیت کودک را ارتقا یا آن را کاهش دهد.
داستان در کنار اینکه برای کودک سرگرم کننده است، می تواند اثر روانی نیز برای او داشته باشد. داستان ها نقش مهمی در تربیت کودک دارند. به همین خاطر در کشورهای پیشرفته به مضامین داستان های کودکان و حتی نوع چاپ، طرح جلد و رنگهای کتاب نیز اهمیت می دهند و به کتاب کودکان به عنوان نوعی پرورش دهنده روح نگاه می کنند.

به دنبال داستان های خوب، تفکر و نتیجه همراه است و به همین دلیل می توان از کتاب ها به عنوان منبعی برای افزایش رشد عقلی و عاطفی کودکان نام برد.
در کشورهای پیشرفته به دلیل اهمیت کتاب های کودکان انجمن هایی تاسیس می شود تا کتاب کودکان را ار لحاظ تاثیرات اجتماعی، فرهنگی و روانشناسی مورد بررسی قرار دهند و حتی در نوشتن کتاب کودکان باید اصول بسیاری رعایت شود.
کودکان از آنچه از کتاب می آموزند در زندگی آینده شان بهره مي برند، بنابراين دلیل وجود ندارد که نویسندگان کودک تنها برای سرگرمی آنها بنویسند، بلکه کتاب کودکان باید حامل پیام های اخلاقی درخور باشد.

** علاقه مند کردن کودک به کتاب:

سوال مهمی که والدین می پرسند این است که: چگونه كودك را به كتاب خواندن علاقه مند كنیم؟

زمانی خواندن یك كتاب برای كودك خوشایند و لذتبخش است كه موجودات خیالی داستان به پرواز در آیند، قطارها به صورت واقعی حركت كنند و صدا بدهند و خرگوش ها در زیر نورماه به خواب بروند. هنگامی كه برای كودك خود كتاب می خوانید فرصت پیدا می كنید تا با صداهای موجودات و شخصیت های داستانی سخن بگویید، تخیلی رفتار كنید و حتی مانند یك كودك باشید. به عبارت دیگر از شخصیت واقعی خود خارج شده و مانند شخصیت های داستانی رفتار كنید. شما تصمیم می گیرید كه چقدر هیجان زده باشید، شادی كنید ، یا غمگین و حتی عصبانی شوید. چقدر باید روی یك شخصیت تأكید كنید و چه اندازه لازم است كه بر هیجان قصه بیفزایید، به این ترتیب نتیجه كار منحصر به فرد خواهد بود.

كودك در سنین خیلی پایین (شیرخوارگی) كه دركی از معانی واژه ها ندارد و تفاوت ظریف موجود بین آنها را نمی فهمد، از شنیدن صداهای متنوع شما و دیدن احساسات و عواطف شما لذت می برد. ادای عبارت های داستان توسط شما حاوی علایم و نشانه های محرمانه است كه فقط شما و فرزندتان مفهوم آن ها را درك می كنید.

1- چگونه برای فرزند خود كتاب می خوانید؟

ادامه نوشته

کشکول کودکانه شماره ۵۶

کشکول کودکانه شماره ۵۶ 


	ابراز احساسات یک ببر 370 کیلویی به یک دختربچه در باغ وحش بریتانیا.
 

 

شعر کودکانه
[درختکاری]

 
به دست خود درختي مي نشانم             
به پايش جوي آبي مي كشانم
كمي تخم چمن بر روي خاكش                       
براي يادگاري مي فشانم
درختم كم كم آرد بر گ و باري                
بسازد بر سر خود شاخساري
چمن رويد در آنجا سبز و خرم                   
شود زير درختم سبزه زاري
به تابستان كه گرما رو نمايد                 
درختم چتر خود را مي گشايد
خنك مي سازد آنجا را ز سايه                     
دل هر رهگذر را مي ربايد
به پايش خسته اي بي حال و بي تاب      
ميان روز گرمي مي رود خواب
شود بيدار و گويد : اي كه اينجا               
درختي كاشتي روح تو شاداب
[عباس يميني شريف]

آزمایش
[سس اسرار آمیز]

 
شما می توانید به بسته ی سس کچاپ که در بطری محبوس شده دستور دهید شناور شود یا به ته ظرف برود.
وسایل مورد نیاز
یک بطری پلاستیکی یک لیتری
یک بسته سس کچاپ
نمک
** دستورالعمل
1- برچسب های روی بطری را بکنید و آن را پر آب کنید.
2- بسته ی کچاپ را به بطری اضافه کنید.
3- اگر کچاپ شما شناور شد می توانید به مرحله ی 4 بروید و اگر کچاپ شما به ته ظرف رفت به مرحله ی 5 بروید.
4- برای کچاپ شناور شما باید سر بطری را رویش بگذارید و بطری را از طرفین محکم فشار دهید. اگر کچاپ شما به ته ظرف رفت وقتی شما آن را فشار دادید و وقتی آن را رها کردید شناور شد، باید به شما تبریک گفت چون آزمایش شما به پایان رسیده، اما اگر با فشار بطری، کچاپ به ته ظرف نرفت باید نوع دیگری از بسته ی کچاپ یا بسته ی سس سویا یا خردل را امتحان کنید.
5- اگر بسته کچاپ به ته بطری رفت، حدود 3 قاشق غذاخوری نمک به بطری اضافه کنید. سر آن را ببندید و خوب آن را به بالا و پایین حرکت دهید تا نمک در آب حل شود.
6- به اضافه کردن نمک ادامه دهید تا کچاپ به بالای بطری بیاید.
7- هنگامی که بسته روی آب شناور شد، مطمئن شوید که بطری پر آب است و سپس در آن را محکم ببندید.
8- حالا بطری را فشار دهید. بسته ی اسرارآمیز باید به ته ظرف برود وقتی شما بطری را فشار می دهید، و وقتی شما آن را رها می کنید شناور شود. با کمی تمرین شما می توانید بسته را در وسط بطری متوقف کنید.

داستانک
[نتیجه‌ کار]

 
کلاه حصیری اش را از سر برداشت وعرق پیشانی اش را پاک کرد، هوا گرم بود. آبی آسمان در همه جا ریخته بود و گاه گاه ته ابر سفیدی در این آبی می لغزید. خنده کودکانه اش خورشید را شعله ورتر کرد. گندم ها هم قدّش بودند. عاشق رنگ زردشان بود. دست هایش را در انبوه گندم ها فرو کرد ودر امتداد مزرعه دوید و بی دلیل قهقه سرداد.
پیرمرد از تپه بالا رفت، غروب شده بود، نفس عمیقی کشید و از دور به مزرعه نگاه کرد. آفتابگردان ها مثل او خمیده بودند، اما درخت گیلاس با شکوفه هایش به او لبخند می زد.
روی چمن ها دراز کشیده بود، پوست سبزه اش هم رنگ مزرعه بود. صدایی شنید، پدرش که بالای سرش ایستاده بود کنارش نشست و چیزی در دستش گذاشت و گفت این را بکار...
پیرمرد صورتش را با آب شست. هوای صبح کمی سرد بود اما بوی خوبی می داد. خورشید بیرون آمده بود و آفتابگردان ها مطیع او بودند. پسرک دانه را آب داد، دانه دیگر یک دانه نبود، قد کشیده و بزرگ شده بود. می خواست بداند چه درختی خواهد شد، پدر می گفت: در این دانه رازی نهفته است، شاید راز گنجی باشد و با هیجان چشمانش برق زد.
پیرمرد کنار درخت گیلاس نشست وشکوفه ها را بویید. سایه ی خنکی بود، دستی روی صورتش کشید و لبخند زد. پوست گندمی اش هم رنگ مزرعه بود، قهقه ی کودکی از دور در گوش هایش طنین می انداخت و نسیمی زیبا که موهای درخت را پریشان می کرد وبوی شکوفه ها را پراکنده.
از قاب کودکی اش تنها این درخت مانده بود و مزرعه ای در آغوش آفتابگردان های مطیع، پیرمرد دلش تنگ شده بود، دلش براش گندم های زرینی که با موهای آشفته شان مطیع باد بودند تنگ شده بود. پیرمرد می خواست گندم باشد، پیرمرد می خواست زیر باد و وزش نسیم بی اراده حرکت کند.

طنزستان
[میمون‌ها و کلاه فروش]

 
کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند. لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست!
بالای سرش را نگاه کرد. تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند.
فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند. او کلاه را از سرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند.
به فکرش رسید... که کلاه خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد. میمونها هم کلاهها را بطرف زمین پرت کردند و او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد.
سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدر بزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند ...
یک روز که او از همان جنگل گذشت در زیر درختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد.
او شروع به خاراندن سرش کرد. میمون ها هم همان کار را کردند. او کلاهش را برداشت، میمون ها هم همان کار را کردند. نهایتاً کلاهش را بر روی زمین انداخت. ولی میمون ها این کار را نکردند!
یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از روی زمین برداشت و در گوشی محکمی به او زد و گفت: فکر می کنی فقط تو پدر بزرگ داری؟!

با هم بخندیم!

تربیت همراه با سنگ‌دلی؛ تربیت زرافه‌ای!


 
** یه اسبه زنگ میزنه سیرک میگه با مدیر سیرک کار دارم. گوشی رو میدن به مدیر سیرک اسبه بهش میگه آقا من کار میخوام. مدیره میگه کار نیست. اسبه همین طور اصرار میکنه، مدیر هم انکار تا آخرش مدیره میگه کشتیمون حالا چه کار بلدی؟ اسبه میگه من دارم باهات حرف میزنم!
** یک روز بازرس بهداشت به یک گاوداری رفت و پرسید:«چه چیزی برای خوردن به گاوها می دهید؟»
صاحب گاوداری گفت:«پوست هنوانه،آشغال و هرچه گیرمان بیاید!» بازرس او را جریمه کرد و رفت.
چند روز بعد یک نفر آمد و همین سوال را پرسید. صاحب گاوداری که این بار ترسیده بود، گفت:«میگو بخارپز، آب پرتغال طبیعی، بستنی شکلاتی و ...» مرد عصبانی شد و گفت:«از طرف سازمان مبارزه با گرسنگی آمده ام و شما را جریمه می کنم.»
چند روز بعد دوباره شخصی به گاوداری آمد و همان سوال را پرسید.صاحب گاوداری که کلافه شده بود، گفت:«ما یک هزار تومانی به هر یک از گاوها می دهیم و می گوییم بروید، هرچه دوست دارید بخرید و بخورید!»
** یارو میره مهمانی. وقتی میاد بیرون می بینه کفشاش نیست، می گه 4 حالت داره: نیومدم؟ بدون کفش اومدم؟  اومدم و رفتم؟ بعداً میام؟
** مردی می خواست ماشینش را بشوید اول پلاکش را شست دوستش پرسید برای چی اول پلاکش را می شویی؟
مردگفت:دفعه ی قبل همه ی ماشین را شستم وقتی رفتم پلاکش را بشویم دیدم ماشین مال خودم نیست..
** به یارو می گن چرا درس می خونی؟ می گه: برای این که دکتر بشم پول در بیارم نیسان بخرم باهاش کار کنم!

کاردستی
[گلدان چوبی]

 
دوستان عزیز و مهربان امروز می خواهیم با هم یک گلدان زیبا و دست ساز درست کنیم که به وسایل ساده ای احتیاج دارد. پس وسایل مورد نیاز را فراهم کنید و با ما همراه شوید.
** وسایل مورد نیاز:
[تکه های کوچک و هم اندازه ی چوب؛ چند تا بلوط؛ برگ؛ کش؛ قوطی حلبی؛ چسب مایع]
 ** دستورالعمل
تکه های چوب را در مقابل قوطی حلبی قرار دهید و آن ها را کمی بلندتر از لبه ی قوطی اندازه بگیرید و ببرید. همه تکه چوب ها باید اندازه ی برابری داشته باشند.
تکه های چوب را به قوطی حلبی بچسبانید. سپس یک کش سفید دور تکه های چوب ببندید.
بعد از این که چسب خشک شد می توانید چند برگ و چند دانه بلوط را به گلدان بچسبانید.
حالا به باغچه ی خانه تان بروید و چند شاخه گل زیبا بچینید و آن ها را خیلی زیبا مرتب کنید و در گلدان قرار دهید.

دانستنیها
[مثل چيست؟]

مثل، ‌سخن كوتاه و مشهوري است كه به قصه اي عبرت آميز يا گفتاري نكته آموز اشاره مي كند و جاي توضيح بيشتر را مي گيرد.
كلمه «مثل» عربي است و كلمه فارسي آن «متل» است. وقتي مثل گفتن صورت بي ادبانه پيدا كند آن را «متلك» مي گويند. البته ضرب المثل يك تركيب عربي است به معناي مثل زدن.
در همه زبانهاي دنيا ضرب المثل فراوان است. بعضي از مثل ها در همه زبانها به هم شباهت دارند.
هر قدر تاريخ تمدن ملتي درازتر باشد بيشتر حادثه در آن پيدا شده و مثل هاي بيشتري در آن وجود دارد. و در زبان فارسي نيز ده ها هزار ضرب المثل وجود دارد.
 

عشق شکلاتی

عشق شکلاتی


	بدون شرح.
 

دختر 5 ساله ای از برادرش پرسید:
معنی عشق چیست؟؟

برادرش جواب داد:

عشق یعنی تو هر روز شكلات من رو،
از كوله پشتی مدرسه ام بر میداری،
و من هر روز بازهم شكلاتم رو همونجا میگذارم . . .

تربیت همراه با سنگ‌دلی؛ تربیت زرافه‌ای!

تربیت زرافه‌ای!

زایمان زرافه سرپایی است. اولین اتفاقی که برای نوزاد می‌افتد، این است که از یک فاصله تقریبا دو متری به زمین سقوط می‌کند. حیوان بیچاره همان طور که گیج می‌زند، سعی می‌کند تا بر روی چهار پایش محکم بایستد، اما مادرش در این جا رفتاری عجیب دارد: او ضربه‌ای سبک زده و نوزاد مجدد بر زمین می‌افتد. بار دیگر تلاش می‌کند تا بر روی پاهایش بایستد و برای بار دیگر تعادلش را از دست داده و سقوط می‌کند.
این عمل چند بار تکرار می‌شود، تا این که نوزاد دیگر خسته شده و موفق نمی‌شود بر روی پاهایش بایستد. این کار بارها تکرار می‌شود تا زمانی که نوزاد بتواند تعادلش را حفظ کند.
توضیح این کار ساده است: زرافه مادر، برای فرار از مقابل جانوران درنده، اولین درسی که به فرزندش می‌دهد، سریع از جای خود بلند شدن است. این سنگدلی و سخت گیری ظاهری مادر در این جا به همراه حمایت کامل، این حرف را می‌کند که: «گاهی اوقات برای تعلیم و آموزش امری مهم، بایستی کمی خشونت نیز به کار برد.»

__به توصیه یکی از دوستان افزوده گشت!____________________________
پ ن پ: البته دست نگه دارید، این مطلب قابل الگوبرداری نیست، زیرا:
اولاً: نقش مادر با دیگران بحثی کاملاً متفاوت است.
دوماً: زرافه حیوان است!!

کشکول کودکانه شماره ۵۵

کشکول کودکانه شماره ۵۵ 

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

 تهیه و تنظیم: مصطفی سلیمانی


کلام بزرگان
[بازیگوشی کودکان]

 
طبق تعلیم و تربیت اسلام هیچ پدر و مادری حق ندارد روح بازی گوشی(شیطنت) و سرپیچی از اطاعت در دوران خردسالی کودک را دراو سرکوب کند و به خاطر تامین آرامش و آسایش خاطر خویش کودکان سرشار و لبریز از نشاط و جنب و جوش را به موجودی مطیع، آرام، خموده و افسرده دل مبدل سازند.
امام خمینی رحمه الله نیز که آشنا به روحیات، حالات و مراحل رشد کودکان بودند، درباره شیطنت و بازیگوشی بچه ها می فرمودند:«بچه شیطون است، او باید شیطنت کند و بچه ای که یک گوشه بیفتد و بخوابد، چهار زانو بنشیند، این بچه نیست، بزرگ سال است، بچه نباید بنشیند و اگر یک جا نشست شما باید ببینید چرا نشسته و اگر خوابید ببینید چرا خوابیده بچه باید شیطنت کند.»
 

لطیفه های نمکی


	بازی کودکان در کابل.
 


 
* ماشین لباسشویی
مریض گفت: آقای دکتر...لطفاً به من کمک کنید...من هر وقت سوار چرخ و فلک می شوم، صدای ماشین لباسشویی می شنوم!
دکتر، گوش های مریض را معاینه کرد و گفت: نگران نباش جانم... درمان این ناراحتی، خیلی ساده است...هروقت می روی استخر، مواظب باش آب توی گوش هایت نرود!
* نمک
توی یک رستوران، مشتری عصبانی، پیشخدمت را صدا زد و گفت: من یک سوپ بدون نمک خواسته بودم...چرا این سوپ شور است؟
پیشخدمت گفت:نگران نباشید قربان...این نمک نیست...شوره ی سر آشپز است!
* نعلبکی
یک نفر به حمام می رود. آب جوش بوده با نعلبکی دوش می گیرد. 
* غذای خوش مزه
شادی:خواب دیدم مسافرت هستم.
پروانه: من خواب یک غذای خوش مزه را دیدم.
شادی: چرا به من ندادی؟
پروانه: چون مسافرت بودی.


 
شعر کودکانه
[بهار کی می آیی!]

 
کنار کوچه، تنها
نشسته آدم برفی
نه در دلش لبخندی
نه بر لبانش حرفی
نشسته روی آنتن
کلاغ پیری، تنها
نشسته ام من اینجا
کنار مامان، بابا
نشسته بذری کوچک
به زیر خاک، افسرده
جوانه هم خوابیده
بنفشه هم پژمرده
چقدر از ما دوری!
چقدر ناپیدایی !
بهار کی می آیی؟!
بهار کی می آیی؟!
 

داستان کودکانه
[دوستی کبوتر و مورچه]

 
هیچ چیز نمی تواند زیباتر از دوستی عمیق و خالص بین دو نفر باشد.
روزی روزگاری مورچه ای کوچک که بسیار تشنه بود، برای نوشیدن آب به برکه ای رفت. مورچه پای کوچکش را روی تنه ی درختی گذاشت تا راحت تر آب بخورد، اما پایش لیز خورد و به داخل آب افتاد. مورچه کوچولو بسیار ترسیده بود، چون شنا بلد نبود.
خوشبختانه کبوتری از آن جا می گذشت و متوجه شد که مورچه به دردسر افتاده، پس سریع به سرعت برق و باد خود را به او رساند و شاخه ای کوچک به سمت او انداخت تا مورچه آن را بگیرد و خود را نجات دهد. مورچه هم به کمک کبوتر خود را از آب بیرون کشید و بی نهایت از کمک کبوتر تشکر کرد.
مورچه گفت: کبوتر زیبا از تو بسیار ممنون و متشکرم. اگر نبودی من حتماً غرق می شدم.
کبوتر گفت: خواهش می کنم. ما باید به هم کمک کنیم. تو هم اگر به جای من بودی همین کار را می کردی.
مورچه کوچولو تایید کرد و گفت:مطمئناً.
طولی نکشید که پیش گویی آن دو به حقیقت پیوست، چون یک شکارچی طماع کبوتر را دید و تفنگش را به سمت او نشانه گرفت.
اما ناگهان خارشی عجیب در دست راستش احساس کرد و لوله ی تفنگ را به سمت پایین آورد تا دستش را بخاراند.
چه اتفاقی افتاده بود؟
کار کار مورچه کوچولو بود. وقتی او دید که کبوتر به دردسر افتاده دست شکارچی را گاز گرفت.
کبوتر هم از حواس پرتی شکارچی استفاده کرد و با تمام سرعت پرواز کرد و از آن جا دور شد. به کمک مورچه، کبوتر سالم ماند و نجات پیدا کرد.

داستانک
[داستان‌های کوتاه و خنده دار]

 
## داستان ملا و گوسفند
روزی ملا از بازار یک گوسفند خرید. در راه دزدی طناب گوسفند را از گردن آن باز کرد و گوسفند را به دوستش داد و طناب را به گردن خود بست و چهار دست و پا به دنبال ملا راه افتاد.
ملا به خانه رسید ناگهان دید که گوسفندش تبدیل به جوانی شده است.
دزد رو به ملا کرد و گفت من مادرم را اذیت کرده بودم او هم مرا نفرین کرد من گوسفند شدم ولی چون صاحبم مرد خوبی بود دوباره به حالت اول بازگشتم.
ملا دلش به حال او سوخت و گفت: اشکالی ندارد برو ولی یادت باشد که دیگر مادرت را اذیت نکنی!
روز بعد که ملا برای خرید به بازار فته بود گوسفندش را آنجا دید. گوش او را گرفت و گفت ای پسر احمق چرا مادرت را ناراحت کردی تا دوباره نفرینت کند و گوسفند شوی!؟
 
## بسته سنگین
یک روز مردی در حال عبور از خیابان کودکی را مشغول جابجایی بسته ای دید که از خود کودک بزرگتر بود، پس به نزدیکش رفت و گفت: عزیزم بگذار تا کمکت کنم.
مرد وقتی خواست بسته را بردارد دید که حتی بلند کردنش برای او مشکل است چه برسد به این بچه.
کمی که رفتند مرد از کودک پرسید چرا این بسته را حمل می کند؟
کودک در پاسخ گفت: که پدرش از او خواسته است.
مرد پرسید: چرا پدرت خودش این کار را انجام نداد؟ مگر نمی دانست که حمل این بسته برایت چقدر سخت است؟
کودک جواب داد: اتفاقا مادرم هم همین حرف را به پدرم زد ولی او گفت: خانم بالاخره یه کسی پیدا می شه به این بچه کمک کنه دیگه!

چیستان
 
*آن چه كشوري است كه در پيشاني ماست؟ چين
*اين سر کوه، اَرّه اَرّه آن سر کوه، اَرّه اَرّه ميان کوه، گوشت بره؟ دهان و دندان
*آن چه چيزي است كه هرچه با آن بنويسند تمام نمي شود؟ دست
*آن چيست كه روز مي دود و شب پاسبانِ اتاق است؟ كفش
*آن چيست كه اگر به زمين بيفتد نمي شكند، در آب هم تر نمي شود؟ سايه
*آن چیست که چهار پا است ولی قادر به راه رفتن نیست؟ ميزوصندلي
*آن چيست كه بدون آن‌كه به آن آب بدهيم، سبز می‌شود؟ چراغ راهنمايي
*آن چيست كه هم ماه دارد و هم نان و هم داروخانه؟ قرص
*عجايب صنعتي ديدم در اين دشت بلور از آسمان افتاد و نشكست؟ برف يا تگرگ
*آن چه عددی است كه اگر وارونه اش كنيم، بيشتر مي شود؟هفت
*آن چيست كه روز را روشن مي كند و كار را تمام؟ حرف ر
*کدام کلیدی هست که به هیچ دری نمی خورد؟ كليد برق
* نام كدام جزيره است كه وارونه اش را بچه ها مي نويسند؟ قشم
*آن چیست که آسمانش سبز است و شهرش قرمز و مردمانش سیاه؟هندوانه
 
جملات زیبا

سایت فرهنگی و مذهبی نگار



  
## مادامی که تلخی زندگی دیگران را شیرین می کنی، بدان که زندگی می کنی …
## اخلاقی که بر تهدید استوار باشد، پوزخند بر اخلاق است. سراسر تزویز!
## فقط مگس‌ها هستند که برایشان مهم نیست کجا نشستند؛ روی گُل یا...
## معیارِ واقعی ثروت ما این است که؛ اگر پولمان را گم کنیم، چقدر می‌ارزیم ...
## استخوان بندی فریاد، پاسخ هزاران ستم بی صداست!
## سعی نکن متفاوت باشی! فقط  "خوب باش" این روزها خوب بودن به اندازه ی کافی متفاوت است...
## اگر می دانستید که یک محکوم به مرگ هنگام مجازات تا چه حد آرزوی بازگشت به زندگی را دارد، آنگاه قدر روزهایی را که با غم سپری می کنید، می دانستید.

کشکول کودکانه شماره ۵۴

کشکول کودکانه شماره ۵۴ 

بخشش به پایان رسیده است!

 تهیه و تنظیم: مصطفی سلیمانی

داستان کودکانه
[رها و سرماخوردگی!]

 
من رها هستم و 7 سالمه. یک خواهر کوچولو دارم که اسمش آزاده است و فقط 3 سالشه.
من همیشه مواظب خواهر کوچولوم هستم و همیشه باهاش بازی می کنم.
اما چند وقتیه که دلم نمی خواد بهش زیاد نزدیک بشم. اما فکر نکنید که باهاش قهرم. من خیلی ام اونو دوست دارم. اما نباید زیاد بهش نزدیک بشم.
چون چند وقتیه که سرما خوردم و هی عطسه و سرفه می کنم. مامان منو برد پیش آقای دکتر. آقای دکتر منو معاینه کرد و گفت: عزیزم، تو سرماخوردی. باید مواظب خودت باشی تا بهتر بشی. باید خوب لباس بپوشی و غذاهای مقوی بخوری. وقتی هم عطسه یا سرفه می کنی باید از دستمال کاغذی استفاده کنی و بعد اونو توی سطل زباله بندازی.
چون سرماخوردگی و آنفولانزا واگیرداره و اگر تو جلوی کسی عطسه و سرفه بکنی اونم ممکنه بگیره. بچه های کوچولو ضعیف ترن و زودتر مریض می شن. پس مواظب خودت و اطرافیانت باش.
منم که خواهرمو خیلی دوست دارم و اصلاً دلم نمی خواد مریض بشه، چند وقتیه بیشتر مراعات می کنم تا زودتر خوب بشم و بتونم با خواهر کوچولوم بازی کنم و اونم مریض نشه.

زنگ خنده!
 
** چند تا برادر
کاوه: «احمد! تو چند تا برادر داري؟»
احمد:«يکي»
کاوه: «چرا دروغ مي گويي؟ من از خواهرت پرسيدم که چند تا برادر داري گفت دو تا»   
** ساعت صحيح
ديوانه اي از يک عابر، ساعت را پرسيد. عابر هم جوابش را داد. مرد ديوانه در حالي که مي خنديد با خودش گفت: «عجب مردم ديوانه اي هستند! از سر شب تا حالا از 10 نفر ساعت را پرسيده ام، دو نفرشان مثل هم جواب نداده اند.»
** ماهي
اولي: مي دوني من ديروز دو تا ماهي بزرگ گرفتم!
دومي: با قلاب يا تور؟
اولي: هيچکدام...با اسکناس!
** جای کی؟
برادر: دلت می خواست جای چه کسی بودی؟ خواهر: جای تو. برادر: برای چه؟
خواهر: برای اینکه خواهر نازنینی مثل خودم داشته باشم!!!
** فیل
معلم:حسن آقا بگو ببینم فیل کجا پیدا می شه؟ حسن: آقا، فیل آن قدر بزرگه که هیچ وقت گم نمی شه!!

دانستنیها
[دروغ سنج چگونه کار مي کند؟]

آمارگیری ممنوع!


 
حتماً اسم دستگاه دروغ سنج را شنيده اي. مي داني اين دستگاه چگونه کار مي کند؟ خيلي ساده است. وقتي دستگاه به بدن وصل مي شود چيزهايي مانند فشار خون، دماي بدن و ضربان قلب را اندازه مي گيرد. وقتي کسي دروغ مي گويد تغييراتي در بدنش رخ مي دهد دستگاه متوجه اين تغييرات مي شود و آن ها را ثبت مي کند. اکنون در برخي از کشورها هنگام باز جويي از متهمان از دروغ سنج استفاده مي کنند.
** چه طور دروغ سنج بسازيم؟
روش ساخت چند دروغ سنج ساده
براي ساختن اين وسيله به يک برگ کاغذ، خودکار و خط کش نياز داري. يک جدول بکش که دو ستون داشته باشد در يک ستون نام روزهاي هفته را بنويس و ستون روبرو را خالي بگذار. اين برگه را جايي قرار بده که هر شب به آن دسترسي داشته باشي. هر شب به حرفهايي که در طول روز زده اي فکر کن.اگر خداي ناکرده حرف نادرستي به زبانت آمده جلوي آن روز يک علامت بگذار و در آخر هفته همه را جمع بزن. اين طوري به حرفهايي که مي زني بيشتر توجه مي کني. تلاش کن هر هفته تعداد علامت ها کمتر و کمتر شود. مطمئن باش خدا هم کمکت مي کند.
 پيامبر (ص) فرمود: «به حساب هاي خودتان رسيدگي کنيد قبل از اينکه در اخرت به حسابهايتان برسند.» ما مي توانيم به کمک اين وسيله به گفته هايمان رسيدگي کنيم. اين وسيله کاملاً شخصي است. مي تواني طرز ساختن آن را به ديگران ياد بدهي، اما لطفاً آن را به کسي نشان نده.
 
آموزش
[چطور مطالعه کنیم؟]

همه دردسرهای پیامکی...


 
مطالعه کردن، به ظاهر کار ساده ای است. چشم را از روی کلمه ها عبور می دهی. مثل قِل دادن یک تیله روی شیشه ی صاف. ولی برای این که تیله را به هدف بزنی، باید رَوشِ کار را بَلَد باشی.
برای نشانه گیری، باید این قدم ها را به ترتیب برداری:
** پیش خوانی
پیش از خواندن دقیق و کامل یک نوشته، اول باید نگاهی کُلّی به کتاب بیندازی، اسم کتاب، عکس های روی جلد و توی کتاب، مقدمه کتاب و...به تو کمک می کند آشنایی کلّی با کتاب پیدا کنی.
** سؤال
در این مرحله، تو چند سؤال از مرحلۀ پیش خوانی با خودت آورده ای. اگر سؤال مشخّصی نداری، کمی فکر کن. چند سؤال مهم انتخاب کن و هنگام خواندن کتاب، به دنبال پاسخ آنها باش.
** خواندن
حالا تو آمادگی داری تا کتاب را خوبِ خوب بخوانی، چون، می دانی با خواندن کتاب، به پاسخ پرسش هایت می رسی و از خواندن لذّت خواهی برد.
** تفکّر کردن
در پایان هر بخش، کتاب را ببند و به آنچه خوانده ای فکر کن. فکر کن این بخش از کتاب چه چیزی به تو گفته است. این کار باعث می شود مطالب کتاب را با دانسته های قبلی ات ترکیب کنی و به فهم دُرُستی برسی.
** از خود پرسیدن
از خودت این سؤال ها را بپرس:
آیا مطالب کتاب را فهمیده ای؟
آیا نکته ای هست که متوجّه نشده باشی؟
آیا کلمه هایی هست که معنی آن را نمی دانی؟
** مرور کردن
بعد از خواندن کتاب، لازم است آن را دوباره بخوانی و درباره ی همه ی مطالب آن فکر کنی و به پرسش هایی که از خود پرسیده ای جواب بدهی. دوره کردن کتاب به تو کمک می کند تا دَرک کاملی از آن پیدا کنی و مطالب، در ذهن تو خوب جا بیفتد.

شعر کودکانه
[برف و باران]

 
وقتی زمستان آمد
 از گل نشانه ای نیست
بلبل ها را از سرما
بر لب ترانه ای نیست
زمستان‌ آمده باز
كرده پرپر گلها را
برگ زرد درختان
نشان دهد سرما را
ای بچه های گلرو
آمد فصل زمستان
برف و باران دوباره
می بارد از آسمان
ما بچه ها همیشه
با آنكه پرخروشیم
شال و كلاه خود را
 فصل سرما می پوشیم
 

تمثیل کودکانه
[چرا نماز می خوانیم؟]


	آب‌بازی پرنده‌ها...
 


 
** آرامش دل
تا حالا شده تو خیابون یا توی پارک بچه ای را ببینید که گم شده و به دنبال مادرش می گرده و وقتی که به کمک مردم مادرش را پیدا می‏كنه در آغوش مادرش می‏پره و آرام می‏شه. ما آدم‏ها هم مثل کودک گمشده‏ای هستیم كه در طول زندگی به دنبال کسی یا چیزی می گردیم که با آن آرامش پیدا کنیم. اون چیز نمی تواند پول، مقام، قدرت، زیبائی و....باشد، چون بعضی از آدم اینها را دارند، اما باز هم آرامش ندارند و همیشه مضطرب و نگران هستند.
در قرآن کریم آمده است:  «آگاه باشید که دل ها با یاد خدا آرامش پیدا می‏کند.»
و نماز بهترین راه برای رسیدن به آرامش است.
** تشکر از خدا
در اطراف هر کدام از ما آدم‏های زیادی هستند که به ما محبت می‏کنند، مثل بابا، مامان، معلم و خیلی‏های دیگه و ما دوست داریم از آنها به خاطر محبتی که به ما می‏کنند تشکر کنیم. مثل وقتی كه می‏خواهیم از خدای مهربان تشكر كنیم و نماز می‏خوانیم.
او کسی است که صدها و هزارها نعمت به ما هدیه داده و لحظه به لحظه مواظب و مراقب ماست. تمام کسانی که به ما محبت می‏کنند هم، خدا به ما هدیه داده است. پس ما با نماز می‏توانیم از خدای مهربان به خاطر این همه نعمت و مهربانی که به ما هدیه می‏کند تنها یك کمی تشکر کنیم.
** چشمه آب
وقتی که بدن ما کثیف شده است باید آن را با آب بشوئیم تا تمیز شود و آن وقت احساس خوشایندی می‏کنیم ،چون پاکیزه و تمیز می‏شویم . روزی پیامبر مهربان اسلام رو به یارانشان کردند و گفتند: «فرض کنید در جلوی خانه‏ی شما، چشمه‏ای جاری است و شما هر روز پنج بار در آن خود را می‏شویید. آیا به تن شما آلودگی باقی می‏ماند؟»
یاران گفتند : «خیر!»
پیامبر دوباره گفتند : «بله نمازهای پنج‏گانه همین اثر را دارند. با پنج نماز در شبانه روز خداوند، بدی‏ها و گناهان را از آدمی می‏زداید و او را پاکیزه می‏کند.»
** دوست داشتن واقعی
اگر ما کسی را دوست داشته باشیم دوست داریم با او حرف بزنیم. کسی که نماز می‏خواند، خدا را دوست دارد و دلش می خواهد با او حرف بزند. البته نباید تند تند و با عجله با خدا صحبت کرد. باید آرام حرف زد.
انسان اگر کسی را دوست داشته باشد، عجله نمی‏کند و آرام با او صحبت می‏کند. بنابراین باید با آرامش نماز خواند. وقتی که شما کسی را واقعاً دوست داشته باشید آن طور رفتار می‏کنید که او می‏خواهد. خدای بزرگ ما را خلق کرده است و ما را خیلی زیاد دوست دارد و بسیار بسیار از ما داناتر است از ما خواسته است که به این صورت نماز بخوانیم که او می‏خواهد. پس ما آن گونه رفتار می‏کنیم که خدای مهربان می خواهد تا از دست ما راضی وخشنود باشد.

شعر کودکانه
[درخت سرما]

زمستونُ دوست دارم
وقتی که برف می باره
روی زمین یه فرشِ
سرد و سفید می ذاره
درختا بی برگ و بار
در انتظار بهار
شاید میگن خدایا
بازم بهارُ بیار
میگن پس از زمستون
بهارمیاد دوباره
شکوفه،سبزه و گل
همراه خود میاره
تو سینه ی درختا
پر از نور امیده
درخت تو فصل سرما
خواب بهارُ دیده

کشکول کودکانه شماره ۵۳

کشکول کودکانه شماره ۵۳

   
	بدون شرح!

 تهیه و تنظیم: مصطفی سلیمانی


جملات زیبا
 
* رقابت تا زماني پسنديده است که کار به حسادت نکشد. دکارت
* زمان استاد بزرگي است که بسياري ازمشکلات را حل مي کند. کرني
* بيشترين تأثير افراد خوب زمانى احساس مى شود که از ميان ما رفته باشند. امرسون
* هرکس تاريخ بداند، هم در گذشته زندگي مي کند و هم در حال . آلفرد روزنبرگ
* مردبزرگ دير وعده مي دهدو زود انجام مي دهد. کنفوسيوس
* به همه عشق بورز، به تعداد کمي اعتماد کن، و به هيچکس بدي نکن. شکسپير
* شادي زمان و مکان نمي خواهد کافي است دل بخواهد. مارسل پروست
 

دانستنیها
[تار عنکبوت]

 
تار عنکبوت نازکتر از مو است، ولی از مقاومترین مواد طبیعی است. و اینقدر مقاوم است که در مقابل طوفانهای شدید هم مقاومت می کند. او تارهایی نازکتر از مو و سخت تر از فولاد دارد.
عنکبوت با زیرکی خاصی، غذا، گل و فضای مورد نظر دلخواه هریک از حشرات را در نظر می گیرد و سپس اقدام به ساختن تارهای مخصوص می کند.
عنکبوتها با طراحی و رنگ آمیزی تارهای خود، باعث جذب حشراتی می شود که دنبال غذا هستند.

شعر کودکانه
[خوش‌رویی]
 
کوچولوی من آروم بگیر
چی شده چرا داد می زنی
چه قدر بهونه گیر شدی!
بیخودی فریاد می زنی
لجبازی، کار شیطونه
بد اخلاقی، کار اونه
اگه میخوای که خوب باشی
نذار که پیشت بمونه
زشت میشه صورت گلت
از این به بعد اخمو نباش
بچه خوب، خوش اخلاقه
با همه ی همبازی هاش
خوشرو اگه هستی تو هم
برو مدادت رو بیار
برای این کارهای خوب
تو کارنامه ات یه بیست بذار
  

دستان من
[گل آهن ربایی]

 
بچه های عزیز امروز می خواهیم با هم یک گل آهن ربایی درست کنیم. شما می توانید از آن به عنوان یک وسیله ی تزیینی استفاده کنید و آن را روی وسایل فلزی بچسبانید.
* وسایل مورد نیاز
دو فوم به رنگ های آبی و صورتی
ماژیک مشکی
چشم های عروسکی 15 میلی متری
آهن ربای 2.5 سانتی متری
منگله ی 3 سانتی متری
چسب سفید
* دستورالعمل
1- ابتدا طرح گل را به کمک مداد روی فوم بکشید و سپس دو فوم را روی هم قرار دهید و به کمک قیچی طرح گل را از روی دو فوم جدا کنید. حالا دو گل فومی دارید.
2- حالا آهن ربایتان به کمک چسب به یکی از گل هایتان بچسبانید. آهن ربا باید در پشت گلتان بچسبد.
3- گل دوم را در بالای گل اول قرار دهید. اما کمی آن را بچرخانید تا گل اول دیده شود و بعد به کمک چسب بچسبانید.
4- منگله را در مرکز گل بالایی به عنوان بینی با چسب بچسبانید. چشم ها را بالای بینی بچسبانید و بعد با ماژیک مشکی ابروها و دهان را نقاشی کنید.
شما می توانید چند تا از این گل ها را درست کنید و آن را به مادرتان هدیه بدهید.

چیستان
 
* در کاف هست در قاف نیست! در لام هست در میم نیست! در غین هست در عین نیست!
* آن چیست که بی زبان سخن می گوید، از قول من و تو قصه ها می گوید، با آنکه در او نیست نه دندان و لب، بی پرده ز کار این و آن می گوید.
* آن چیست که بی علم و دانش تمام اشیا را همان گونه که هست به ما نشان می دهد.
* چه پرنده ای است که اگر نامش را برعکس کنیم نام پرنده ی دیگری می شود.
* همیشه در آسمان است ولی پر ندارد گریه می‌کند ولی چشم ندارد؟
* اگر باشد کور است و اگر نباشد کر است.
* آن کیست که همه جا می‌رود، ولی از خانه‌اش بیرون نمیرود؟
پاسخ: کلاغ- کتاب- آئینه- زاغ، غاز- ابر- حرف "و"- لاک پشت
 

لطیفه های نخودی
 
* به یارو میگن تو شهرتون آثار باستانی دارین؟ میگه نه ولی دارن میسازن.
* یه روز یکی میره توجنگل می بینه روباهه خوابه میگه خوب شد خواب بود وگرنه گولم می زد.
* غضنفر پتروس فداکار و با دهقان فداکار قاطی می کنه می ره انگشتشو می کنه تو چشم راننده قطار.
* یک بار یکی زنگ میزنه تاکسی تلفنی میگه آقا ماشین دارید. مردی که پشت تلفن بوده جواب میده بله. یارو میگه خوش به حالتون ما نداریم.
* هواپیما داشت سقوط می کرد، همه داشتند جیغ می زدند به جز ایوب !
ازش می پرسن چرا تو ساکتی؟!
میگه: ماله بابام که نیست بذار سقوط کنه!!!
* به یارو میگن یه جمله بگو که توش چای باشه …
میگه قوری !!!
* یارو توی اتوبوس پر جمعیت پیله کرده بود به راننده و در گوش راننده حرف می زد.
راننده مرتب بهش می گفت: برو بشین سر جات.
آخرش مسافرها به راننده میگن: آقای راننده به حرفش گوش کن شاید کاری داره.
راننده میگه: نه اومده به من میگه: چپ کن یه کم بخندیم !!!
 

نقد و نق
[گذشته ها]

 
دهقان فداكار پيرشده
چوپان دروغگو عزيز شده
شنگول و منگول گرگ شدن
كوكب خانوم ديگه حوصله مهمون رو نداره
كبري تصميم گرفته دماغشو عمل كنه
روباه و كلاغ دستشون تو يك كاسه اس
حسنك گوسفنداش رو ول كرده تو يك شركت آبدارچي شده
آرش كمانگير معتاد شده
شيرين، خسرو و فرهاد رو پيچونده با یه نفر دیگه رفته اسكي
رستم اسب اش رو فروخته يك موتور خريده با اسفنديار ميرن كيف قاپي .....
راستي چي به سر ماها اومده؟ كسي ميدونه؟!
 

ادامه نوشته

اسلام و تربیت جنسی کودکان و نوجوانان

اسلام و تربیت جنسی کودکان و نوجوانان
[به مناسبت هشتم اسفند؛ روز امور تربيتي و تربيت اسلامي]


	در لحظه زندگی کن.
 

 نویسنده: مصطفی سلیمانی

**** اشاره
بدون ترديد، بخشى از موفقيت ها و كاميابى هاى بشر در گرو تربيت جنسى است؛ چرا كه تكامل و تعالى انسان، بسته به تربيت و خودسازى در همه ابعاد وجود اوست و غريزه جنسى يكى از اين ابعاد است. لذا هر مكتبى كه ادعاى تأمين سعادت بشر را دارد، بايد براى غريزه جنسی، برنامه داشته باشد و پاسخ روشنى به آن دهد.
در برخورد با اين بخش از ماهيت انسان، مكاتب مختلف، واكنش هاى متفاوتى نشان داده اند. برخى مركز ثقل حيات انسان را غريزه جنسى شمردند و در ارضاى اين غريزه، راه افراط را در پيش گرفتند كه منجر به پيدايش بى بند و بارى جنسى گرديد. از سوى ديگر، برخى به بهانه تقدّس و تديّن، اين بخش از ماهيت انسان را ناديده گرفتند و حتى سخن گفتن از آن را نادرست دانستند كه موجب پيدايش پديده تَبتُّل و رُهبانيت جنسى در صدر اسلام شد و ممكن است رگه هايى از آن، در هر زمانى وجود داشته باشد.
پرسش اساسى اين است كه: اسلام، چه برنامه اى براى تربيت جنسى دارد؟ و اين برنامه از چه منطقى پيروى مى كند؟
اسلام، تربیت کودک را بسیار مهم شمرده است. در این راستا برای پیش از انعقاد نطفه و سنین مختلف عمر او توصیه هایی نموده است که مراعات دقیق آنها در تربیت جسمی و روحی او بسیار مؤثر است. یکی از جنبه های حساس تربیت، تربیت جنسی و پرورش کودک بر اساس حیا و عفت است که اسلام برای رسیدن به هدف مطلوب آن دستورات و توصیه های با ارزشی نموده است.
**** اهمیت تربیت جنسی:
تربیت جنسی، ‌تربیت انسان‌ها در دوره های رشد کودکی،‌ نوجوانی و جوانی است. آمادگی روانی برای ازدواج و داشتن یک زندگی سالم خانوادگی برای آنها، ضرورت توجه به احکام دینی را ایجاب می‌کند. از آن جایی که ریشه‌ی بسیاری از انحرافات جنسی در بزرگ سالی از کودکی آغاز شده است، بنابراین ضرورت توجه به تربیت جنسی کودکان اهمیت می‌یابد.
تربیت جنسی کودکان در عصر حاضر یکی از دغدغه های اصلی خانواده‌هاست این نوع تربیت زیر مجموعه ای از نظام تعلیم و تربیت است و در اسلام نیز این تربیت مورد توجه قرار گرفته است. تربیت جنسی کودکان، آموزش مسائل جنسی در حد فهم و درک آنها است به گونه ای که باعث انحراف جنسی آنها نشود. کودکان باید بدانند که روابط با همجنس و جنس مخالف چگونه است. در این آموزش باید از سخنان گهربار امامان معصوم و قرآن کریم نهایت استفاده را برد. امروزه متأسفانه در جامعه‌ی ما، منابع غیر صحیح برای پاسخ گوئی به نیازهای جنسی کودکان فراوان است به همین دلیل خانواده ها باید کودکان خود را به طریق صحیح تربیت نمایند تا به انحراف جنسی دچار نشوند.
از نگاه علم و دین، کودک جز در حالت های غیر طبیعی و استثنایی، فعالیت و رفتار جنسی بالفعل ندارد. با این حال، اسلام برای پیشگیری از پیدایش رفتار نابهنگام جنسی در کودکان و نیز درمان این رفتار در آنان، پیش بینی هایی کرده است. تمهیدات اسلام برای تعدیل غریزه جنسی و رفتار درست جنسی، به هیچ روی با دیگر جنبه های رشد در کودک ناسازگار نیست و حتی عامل تسهیل رشد کودک نیز می باشد.
بسیار تأسف بار است که پدران و مادران و مربیان مسلمان، مقوله بسیار با اهمیت تربیت جنسی را فرو نهند، حال آنکه اسلام، تربیت جنسی را برای ساماندهی رشد رفتار جنسی در کودکان، لازم شمرده است. البته از نظر اسلام تربیت جنسی، باید به وسیله والدین به کودکان آموزش داده شود و پدران و مادران نیز خود اصول و قواعد رفتار درست جنسی را بشناسند و رعایت کنند.
مربیان مسلمان باید به ضرورت و اهمیت ماهیت رفتار جنسی، بمثابه جزیی اساسی از برنامه عمومی تربیت اسلامی پی ببرند. تربیت پژوهان مسلمان هم باید بکوشند تا هنجارها و اصول رفتار جنسی از دیدگاه اسلام را تبیین نمایند.

ادامه نوشته

معرفی کتابهای کودکانه مذهبی

معرفی کتابهای کودکانه مذهبی(۱)

به در خواست دوست عزیزم، آقا جواد مرادی!


	تشنه شهرت...

 

فرشته ها در عید غدیر چه می کنند؟+ بهزاد فیروزمنش

قصه چهار خرگوش کوچولو+ بئاتریکس پاتر

دم قورباغه+ محمد رضا شمسی

احمد و ساعت+ فرشته طائرپور

همسایه من چه کسی است؟+ مژده فاتحی

مجموعه کتابهای+ عرفان نظرآهاری

لبخند شما وقتی جذاب است که دلتان بخندد!

لبخند شما وقتی جذاب است که دلتان بخندد!


	خانه‌ای در کابل.
 

ارتباط دوستانه

راه و روش دوستی

پرسش:

من نمي توانم با دوستانم رابطه خوبي بر قرار كنم و همه ي دوستانم از من زياد خوششان نمي آيد و با من در حد پرسش هاي ساده كه مثلا معلم هست يانه صحت مي كنند و زياد با من رابطه خوبي ندارند چه كار كنم؟

حقوق بشری که دوستِ توست!

 پاسخگو: مصطفی سلیمانی

پاسخ:
دوست عزيز! شايد اينكه نوشتيد: «دوستانم رابطه خوبي با من ندارند.» تلقيني بيش نباشد؛ شما نمي توانيد به راحتي از رفتار دوستانتان به اين مسأله پي ببريد. هر كدام از دوستانتان با كساني رفيق هستند و با همانها هم بيشتر هم صحبت و هم بازي هستند. شما هم نبايد انتظاري داشته باشيد كه بتوانيد با همه دوستان ارتباط موثر داشته باشيد، بلكه بايد از بين دوستان ببينيد كه كدامشان با شما مي توانند ارتباط مفيد و خوب برقرار كنند، با همانها دوست شويد و با بقيه هم ارتباط كلامي و رفاقت داشته باشيد، ولي انتظار نداشته باشيد كه در همه حال با شما رفاقت و صميميت داشته باشند. اگر در حال حاضر دوستي نداريد، با اصول و راهكارهايي كه بيان مي كنيم، سعي كنيد با تعدادي از هم مدرسه اي هاي خود ارتباط خوب برقرار كنيد.
برخورد اول در برقراري دوستي‏ها و ارتباطات بسيار موثر بوده و نقش اساسي در پايداري ارتباط دارد. بسياري از ما اين قضيه را زياد مهم تلقي نكرده و گاهي اوقات در همان برخورد اول تاثير منفي بر روي مخاطب خود گذاشته و باعث مي‏شويم كه وي براي آخرين بار با ما ملاقات حضوري داشته باشد.
- انــواع ارتبـاط:
1- ارتباط كلامي: در اين نوع ارتباط براي انتقال پيام از كلمات استفاده مي شود. انتقال پيام مي تواند به صورت گفتاري يا نوشتاري باشد ارتباط كلامي بيشتر براي بيان ايده ها، حقايق و نظرات به كار مي رود.
2- ارتباط غيركلامي:
ارتباط غير كلامي شامل اشاره ها، تماس چشمي، لحن صدا و حركات بدن مي باشد. گاهي نوع لباس پوشيدن و هر جايي صحبت نكردن نيز جزو ارتباط غير كلامي به شمار مي رود.
ديگران را همان گونه كه هستند بپذيريم و سعي نكنيم آنها را در قالب انتظار و خواسته خود شكل دهيم. اگر قصد محبوبيت داريد بهتر است افراد را با تمام بدي ها و خوبيهايشان بپذيريد، پذيرش بي قيد و شرط را فراموش نكنيد.
- راههاي ايجاد ارتباط موثر با اطرافيان:
1- به حرفهاي ديگران خوب گوش دهيد: يكي از روشهاي مهم در برقراري ارتباط موثر و درك بهتر مخاطب خود و ايجاد شرايطي كه او نيز بتواند شما را بهتر درك كند، گوش دادن پويا است، كه هنريست همپاي سخن گفتن و كسي كه بخوبي به صحبت هاي ديگران گوش مي سپارد مي تواند رابطه خوبي با آنها برقرار كند.
گوش دادن تعهدي براي فهميدن و رسيدن به درك همدلانه است؛ به اين معنا كه از علايق، نيازها و تعصبات خود بكاهيد و با چشمان فرد مقابل به مسائل نگاه كنيد؛ خودتان را جاي او بگذاريد و از دريچه چشم او نگاه كنيد. گوش دادن در ضمن نشانه مهر و محبت شماست. مردم غالباً فكر مي‌كنند كه دارند گوش مي‌كنند. امّا كاري كه واقعاً دارند مي‌كنند فكر كردن به جوابي است كه مي‌خواهند پس از تمام شدن صحبت‌هاي طرف مقابل به او بدهند. هر چند ممكن است دشوار باشد. امّا واقعاً سعي كنيد به آنچه طرف مقابل مي‌گويد گوش فرا دهيد. حرف او را قطع نكنيد. موضع دفاعي نگيريد. فقط گوش كنيد كه او چه مي‌گويد و اين اطمينان را در او به وجود آوريد كه حرف‌هايش به طور دقيق شنيده شده است. دراين صورت، شما او را بهتر درك خواهيد كرد و او نيز بيشتر تشويق مي‌شود كه به حرف‌هاي شما گوش دهد.
2- صادق باشيد: بدون ابهام و با صراحت و صداقت صحبت كنيد، روابطي كه اين اصل راندارند بي شك قطع خواهند شد.

ادامه نوشته

بوسه عاشقانه

بوسه عاشقانه


	بوسه یک کودک از پشت شیشه بر گونه یک آرانگوتان در باغ وحش مسکو.
 

بوسه یک کودک از پشت شیشه بر گونه یک آرانگوتان در باغ وحش مسکو.

کشکول کودکانه ۵۱ [ویژه نامه انقلاب]

کشکول کودکانه ۵۱


[ویژه نامه انقلاب]

متن ادبی
[آن روزها و این روزها!]


 
آن روزها گذشت، این روزها هم می گذرد...
مهم ماییم ...
گذشته ما، حال و آینده ما...
روزها را ما می سازیم...
و تاریخ را...
آنچه می ماند و باید بماند ...
و آنچه فراموش می شود و نباید فراموش شود...
تلخ یا شیرین...

شعر کودکانه
[کودک انقلاب]


 
یک کودک مسلمان
فرزندی از ایرانم
در تبریز، در سوسنگرد
یا مشهد و تهرانم
یاد خدا همیشه
در سینه ام شکوفاست
عطر حضور قرآن
در جان و پیکر ماست
آیینه ها ی چشمم
عکس امام(ره) دارد
پاینده است لبهام
از او کلام دارد
سبز و سپید و سرخ است
جاری پرچم ما
خورشید می درخشد
بر بام وبر در ما
یک کودک ایرانی
از نسل انقلابم
دشمن بداند او را
مشت است هر جوابم
(امیرعربشاهی)

از زاویه دوربین
[شادی بچه های مهدکودک]


بچه ها در حال نشان دادن نقاشي خود از انقلاب، پيروزي انقلاب و امام خميني(ره) هستند.
 
بر بال تاریخ
[دهه فجر]


  
دههٔ فجر به روزهای ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گفته می‌شود که طی آن سید روح‌الله خمینی بعد از تبعید پانزده ساله در دوازدهم بهمن سال ۱۳۵۷ به ایران وارد و در نهایت با اعلام بی‌طرفی ارتش شاهنشاهی، سلطنت پهلوی در بیست و دوم بهمن ماه منقرض شد.
امام خوش آمدی... به خیابانی که گوشه هایش را فرزندان تو، با خون معطر و پاک خود رنگین کردند، به کوچه ای که ملت سربلند، فراز و فرودش را با فریاد بی زوال خود به لرزه درآوردند و دیوارهایش را، گستره پرنقشی از ایمان و عشق نمودند.
امام خوش آمدی... به شهری که ساکنانش تکبیر گویان، عرش و فرش طاغوتی را در هم پیچیدند، آنگاه که سایه سنگین ظلم از دروازه هایش پرکشید، هلهله کردند، اشک شوق بچشم آوردند و اینک که تو باز می گردی، جشنی خجسته برقرار کرده اند؛ هم بدانگونه که تاریخ را درسی عظیم دهند از پایداری و گذشت، ایمان و ایثار، عزت و افتخار!
پانزده سال پیش در یک صبح سرد، وقتی ملت در اشک و خون و درد بیاد جوانانی که از دست داده بودند بهت زده شکست سنگین خود بودند، جبر مسلط، و طاغوتیان عصر، ابر و باد و مه و خورشید و نه فلک را بیاری طلبیدند.

شعر انقلاب
[خمینی ای امام]

 
خمینی ای امام
خمینی ای امام
ای مجاهد ای مظهر شرف
ای گذشته ز جان در ره هدف
هر زمان می رسد از تو این ندا
ای اسیران و مستضعفان به پا
زیر بار ستم، زندگی بس است
نزد طاغوتیان، بردگی بس است
بود شعار تو، به راه حقِّ پیام
ز ما تو را درود، ز ما تو را سلام
خمینی ای امام
خمینی ای امام
ای مجاهد ای مظهر شرف
ای گذشته ز جان در ره هدف
چون نجات انسان شعار توست
مرگ در راه حقّ افتخار توست
این تویی، این تویی، پاسدار حقّ
خصم اهریمنان، دوستدار حقّ
بود شعار تو، به راه حقّ قیام
ز ما تو را درود، ز ما تو سلام
خمینی ای امام
خمینی ای امام
ای مجاهد ای مظهر شرف
ای گذشته ز جان، در ره هدف
چون تو عزم صف دشمنان کنی
ترک سر، ترک تن، ترک جان کنی

شعار انقلاب
[دیوار نوشت]


 
ما بچه ها شعار میدیم * شاه بمیره ناهار میدیم
بیل و کلنگ و تیشه * این شاه آدم نمی شه
مرگ بر شاه چند بخشه؟ سه بخشه: مرگ – بر– شاه
تا شاه کفن نشود * این وطن وطن نشود
یک قانون، یک دولت، اما به رأی ملت

 تهیه و تنظیم: مصطفی سلیمانی

لبخند رياضی

لبخند رياضی

 دو خط موازي زاييده شدند، پسركي در كلاس درس آنها را روي كاغذ كشيد: آن وقت دو خط موازي چشمشان به هم افتاد و در همان يك نگاه قلبشان تپيد و مهر يكديگر را در سينه جاي دادند خط اولي نگاهي پر معنا به خط دومي كرد و گفت: ما مي توانيم زندگي خوبي داشته باشيم ….خط دومي از هيجان لرزيد خط اولي گفت: و خانه اي داشته باشيم دنج كاغذ من روزها كار مي كنم مي توانم خط كار يك جاده متروك شوم يا خط كنار يك نردبان خط دومي گفت: من هم مي توانم خط كنار يك گلدان چهار گوش گل سرخ شوم يا خط كنار يك نيمكت خالي در يك پارك كوچك و خلوت!چه شغل شاعرانه اي در همين لحظه معلم بلند فرياد زد دو خط موازي هيچ وقت به هم نمي رسند .

  و بچه ها تكرار كردند ...   
 
 

شوخی، چاقوی جراحی یا چاقوی آدم‌کشی

شوخی، چاقوی جراحی یا چاقوی آدم‌کشی

شوخی، چاقوی جراحی یا چاقوی آدم‌کشی

یک‌جوری شوخی کنیم که هم خدا را خوش بیاید، هم بنده خدا را...

بعضی ویروس‌ها که می‌افتند به آدم، به جای اینکه جسمشان را بیمار کند، روحشان را مریض می‌کند. مثل ویروس آزار و اذیت. آن‌وقت است که اگر شوخی هم کنی، بیمارگونه است. سالم نیست. تفریحش هم می‌شود ناسالم. برای اینکه آنتی ویروس (ضد ویروس) آن را پیدا کنیم، باید راه و روش تفریح سالم را پیدا کنیم. راستی شوخی خوب و تفریح سالم باید چگونه باشند؟

ویژگی‌های شوخی و تفریح سالم:

حق باشد: هر چیزی حقش خوب است. شوخی اگر ناحق باشد در آن حتما حقی هم زیر پا گذاشته می شود و یا حقوق دیگران در آن ضایع می‌شود.


گناه نشود: مثلا غیبت نشود، به کسی تهمت زده نشود، قمار نشود، دروغ گفته نشود، کسی مسخره نشود، ناسزایی گفته نشود، موسیقی ناجوری در آن پخش نشود حتی برای شوخی و تفریح. خلاصه شوخی شوخی گناه نکنیم.


دل را نزند: شوخی و سرگرمی باید باعث انبساط خاطر شود. یعنی چه؟ یعنی اینکه وقتی شوخی می‌کنی باید حس کنی که سبک‌تر شده‌ای و بهتر می‌توانی بقیه کارهایی را که می‌خواهی انجام دهی. اگر قرار باشد شوخی خودت یا دیگری را ناراحت کند و یا کسل کند که اصلا به درد نمی‌خورد. گاهی وقت‌ها از بس شوخی می‌کنی دلت به هم می خورد. به قول معروف:«آخر هر خنده‌ای، گریه‌ای هم هست»


با هم بخندیم، به هم نخندیم: اگر همه با هم بخندند بهتر است تا آنکه چند نفر بخندند و چند نفر از خنده آنها برنجند. به قول شاعر:«دل شکستن هنر نمی‌باشد» دل آدمی بلور است. اگر تقه‌ای بزنی‌اش، ممکن است بشکند. بلور و چینی بند زده هم هیچ وقت همان اولی نمی‌شود.

میوه‌های سنگی باغ درویش خان

میوه‌های سنگی باغ درویش خان

تا چند سال پیش هیچ کس فکر نمی‌کرد به چند تا درخت خشک بشود گفت باغ. کسی فکر نمی‌کرد که به این باغ بشود گفت زیبا. کسی حتی فکرش را هم نمی‌کرد که بشود از چوب خشک و سنگ باغ ساخت و تماشایش کرد اما شد.

باغ سنگی سیرجان

وقتی آوازه باغ سنگی سیرجان مدت‌ها بعد‌از ساختش دهان به دهان چرخید و حکایت پیرمرد سازنده‌اش نقل همه محافل شد، همه فهمیدند که دلخوشی‌های عجیب یک نفر می‌تواند برای همه جالب و دیدنی باشد. پیرمرد با زبانی بسته در چند سال آخر عمرش شاهد چشمان کنجکاو و متعجب همه کسانی بود که به هوای دیدن باغش به روستای کوچکش می‌رفتند. حرف‌ها و شایعه‌های زیادی درباره باغ سنگی و باغبانش وجود دارد اما تا از باغ سنگی دیدن نکنید نمی‌توانید از انگیزه ساخت این باغ که خیلی‌ها آن را اعتراض می‌دانند باخبر شوید.

ادامه نوشته

کشکول کودکانه ۴۹

کشکول کودکانه ۴۹


شعر کودکانه
[اتل متل یه مورچه...] 


اتل متل یه مورچه
قدم می زد تو کوچه
اومد یه کفش ولگرد
پای اونو لگد کرد
مورچۀ پا شکسته
راه نمی ره نشسته
با برگی پاشو بسته
نمی تونه کار کنه
دونه هارو بار کنه
تو لونه انبار کنه
مورچه جونم تو ماهی
عیب نداره سیاهی
خوب بشه پات الهی

قصه کودکانه
[مسواک شتره]
 


   
یه شتره بود. یا شاید هم نبود. آخه شتره توی خانه نبود. چون مسواکش را گم کرده بود. برای همین رفته بود بیرون تا مسواکش را پیدا کند.
تا مارمولک را دید، گفت: «تو مسواک منو ندیدی؟ می خوام دندونام رو مسواک کنم.»
مارمولک دُمش را تکان داد و گفت: «نه که ندیدم، آخه مسواک تو به چه درد من می خوره.»
شتره رفت و مارِ فیس فیسو را دید، گفت: «تو مسواک منو ندیدی؟» مارِ فیس فیسو گفت: «بله که دیدم. تو دست مورچه خانوم بود اما نمی دونم مسواک تو، توی دست اون چیکار می کرد.»
شتره گفت: «منم نمی دونم!» بعد هم راهش را کشید و رفت تا مورچه خانم را پیدا کند. رفت و رفت تا به مورچه خانم رسید داد زد: «مورچه خانوم، مسواکم رو بده. می خوام دندونام رو مسواک بزنم.»
مورچه خانم گفت: «نه خیر، این مسواک تو نیست این جاروی منه. خودم اینو پیدا کردم. حالا برو کنار می خوام جلوی در خونم رو آب و جارو کنم.»
شتره گفت: «نه، این مسواک منه.»
مورچه خانم گفت: «اگر مال توئه، پس توی دست من چیکار می کنه؟»
شتره گفت: «دیروز که رفتم لب چاه تا دندونام رو مسواک کنم اونو جا گذاشتم.»
مورچه خانم گفت: « اِهکی... من با هزار زحمت این جارو رو با دوستام تا این جا آوردم. حالا بدمش به تو؟ معلومه که نمی دم.  زود برو کنار.» شتره گریه اش گرفت. درشت درشت اشک ریخت. مورچه خانم دلش سوخت. فکر کرد و گفت:
«اگه مسواکت رو بدم، تو به من یه جارو می دی؟»
شتره رفت و یک کم از پشم هایش را چید و آن را دور یک شاخه ی نازک پیچید و گفت: «بیا اینم جاروی تو.» مورچه خانم خوش حال شد. مسواک شتره را پس داد.
شتره درشت درشت خندید و رفت و دیگر هیچ وقت مسواکش را جا نگذاشت.

لطیفه های کودکانه
[لطایف غضنفر]


 
«سقوط»
غضنفر از طبقه صدم یه ساختمون می پره پایین. به طبقه پنجاهم كه میرسه میگه: خب الحمدالله تا اینجاش كه بخیر گذشت !
«دو دو تا»
غضنفر از شاگردش میپرسه: دو دو تا چند تا میشه؟ شاگرد میگه : شونزده تا! غضنفر شاكی میشه، میگه: دو دو تا میشه چهارتا، دیگه اگه خیلی بشه، میشه هشت تا !
«حكومت نظامی»
حكومت نظامی بود، سروانه به غضنفر میگه كه تو اینجا كشیك بده، از هفت شب به بعد هر كسی رو تو خیابون دیدی در جا بزنش. حرفش كه تموم میشه، تا میاد بره سوار ماشینش بشه، میبینه صدای گلوله اومد. برمیگرده میبینه غضنفر زده یك بدبختی رو كشته! داد میزنه: الان كه تازه ساعت پنج بعد از ظهره! غضنفر میگه: قربان این یه آدرسی پرسید كه، عمراً تا ساعت نه شب هم پیداش نمیكرد!
«بنفش»
از غضنفر میپرسن بنفش چه رنگیه؟ میگه: قرمز دیدی؟! آبیش !
«مسابقه بیست سوالی»
غضنفر میره مسابقه بیست سوالی. رفقاش از پشت صحنه بهش میرسونن كه جواب خیاره، فقط تو زود نگو كه ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه، غضنفر میپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه! غضنفر میگه: بابا این عجب خیار گنده ایه !

شخصیت های کارتونی
[افسانه سه برادر]


  
افسانه سه برادر داستان جنگجویانی که به دلیل ظلم و ستمی که فرمانروای چین بر مردم روا می‌داشت با هم هم‌پیمان شدند تا پادشاه ستمگر آن زمان را از بین ببرند. در راه رسیدن به این امر به شهرهای مختلف چین سفر می کنند و ظلم و ستمی که سربازان و پادشاهان بر مردم روا می داشتند را سرکوب می کنند.
ماجرا از یک غروب بهاری و یک باغ هلو شروع شد. جوانی از وفاداران به امپراتور که آرزویش برگرداندن قدرت به خاندان امپراتوری بود و تنها راه نجات کشور از هرج و مرج و آشوب را در همین می‌دید...
"لیو بی، گوآن یو، شانگ فی، سوگند می‌خوریم تا دل‌ها و قدرتمان را برای نجات یکدیگر از خطر، مبارزه در راه میهن، و نجات مردم به یکدیگر پیوند بزنیم. می‌دانیم که خداوند ما را در یک روز متولد نکرده، اما سر آن داریم که هر سه در یک روز و در کنار یکدیگر بمیریم. آسمان و زمین را بر این سوگند برادری گواه می‌گیریم. اگر یکی از ما سوگند خود را بشکند، باشد که آسمان و انسان‌ها برای تنبیه او با یکدیگر متحد شوند...

آموزش
[روش عکاسی از کودک در سفر]

 

کمتر کسی است که به عکاسی از کودکان هنگام سفر علاقه مند نباشد. حتی آن دسته از افرادی که با خانواده به سفر رفته و کودکی به همراه ندارند. با مشاهده چهره های جذاب و متفاوت کودکان در مناطق مختلف جغرافیایی در صدد بر می آیند که تصاویر متفاوتی را به آلبوم خانوادگی یا هنری خود اضافه کنند...
از تابش نور خورشید برای عکاسی از کودکان در سفر استفاده کنید. چشمان زیبا و جذاب کودکان که پژواک زیبای زندگی و شوق زیستن در آن به وضوح پیداست. با تلفیق نور و رنگ جلوه خاصی پیدا می کند. بهترین زمان برای عکاسی از کودکان در مسافرت هنگام طلوع یا غروب خورشید است، چرا که نورپردازی برای داشتن تصویری متفاوت و زیبا به حد مطلوب خود می رسد برای پیش گیری از قرمز شدن چشم کودکان در عکس، قبل از زدن شاتر فلاش را خاموش کنید.
زمانی که نور خورشید به طور مستقیم به چشم کودک برخورد می کند از زدن شاتر بپرهیزید چرا که ممکن است از جذابیت چشم ها کاسته شود و آن ها کمی لوچ به نظر برسند.
به جای تمرکز روی پی زمینه ها و حاشیه ها بر چهره کودک تمرکز کنید. به طور قطع هنگام مسافرت، سوژه های جالبی برای عکاسی وجود دارد، اما هنگامی که کودکان در کادر قرار دارند باید بناهای تاریخی و تصاویر برجسته در اولویت دوم قرار گیرد. به عبارت دیگر اگر قرار است برای کودک یک آلبوم متفاوت در سفر تهیه شده یا تصاویر در کارنامه هنری قرار بگیرد عکاس باید قادر باشد حالت های چهره کودک و حسی را که او در این فضا تجربه می کند به تصویر بکشد چنین عکسی، زنده بوده و داستان تجربیات کودک را روایت می کند.

درنگستان
[بهترین غذای جهان را بخور!]


 
روزی لقمان به پسرش گفت: امروز به تو سه پند می دهم که کامروا شوی.
اول: سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری.
دوم: در بهترین بستر و رخت خواب جهان بخوابی.
سوم: اینکه در بهترین خانه های جهان زندگی کنی.
پسر لقمان گفت: ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم! چطور من می‌توانم این کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد:
- اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری، هر غذایی که می‌خوری طعم بهترین غذای جهان را می‌دهد.
- اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هرکجا که خوابیده‌ای احساس می‌کنی بهترین خوابگاه جهان است.
- و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می‌گیری و آن وقت بهترین خانه‌های جهان مال توست.

 تهیه و تنظیم: مصطفی سلیمانی

ادامه نوشته

شما چه حیوانی هستید؟

شما چه حیوانی هستید؟

معرفی سایتی زیبا

کلیک کنید: شما چه حیوانی هستید؟

نتیجۀ خودم:

مصطفی سلیمانی فارسي شما


آفتاب پرست

منبع: شما چه حیوانی هستید؟

 

هوا مجانیه یا چیپس؟!

هوا مجانیه یا چیپس؟!

تو همه ی عمرم فکر میکردم که هوا مجانیه

اما وقتی چیپس خریدم نظرم عوض شد

کشکول کودکانه 4۸ [ویژه نامۀ خوردن و آشامیدن]

کشکول کودکانه


[ویژه نامۀ خوردن و آشامیدن]


حکایات
[بهترین غذای جهان را بخور!]


روزی لقمان به پسرش گفت: امروز به تو سه پند می دهم که کامروا شوی.
اول: سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری.
دوم: در بهترین بستر و رخت خواب جهان بخوابی.
سوم: اینکه در بهترین خانه های جهان زندگی کنی.
پسر لقمان گفت: ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم! چطور من می‌توانم این کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد:
- اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری، هر غذایی که می‌خوری طعم بهترین غذای جهان را می‌دهد.
- اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هرکجا که خوابیده‌ای احساس می‌کنی بهترین خوابگاه جهان است.
- و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می‌گیری و آن وقت بهترین خانه‌های جهان مال توست.

کم‌ خوری یک هنر است


اگر دوست دارید زیاد بخورید، بخورید. نوش جانتان اصلا! اما بد نیست کمی درباره خوردن و کم و زیادیش بدانیم.
** کم بخور، سالم بمان: هر چیزی زیادی‌اش مصیبت است. خواب زیاد، بدن را کسل می‌کند و چشم‌ها پف می‌کنند. بیداری زیاد، آدم را می‌برد کما. خنده زیاد، گریه در پی دارد. گریه زیاد هم، غم‌باد می‌آورد. دیگر خوردن زیاد که جای خود دارد. اگر می‌خواهی ببینی چه می‌کند، خط بعدی را بخوان.
** کم‌خوری دردها را کم می‌کند:  فشار خون، چربی بالا، کلسترول زیاد، قند وافر، گرفتگی مجاری قلب، درد سینه، زخم معده، بدقوارگی، کمردرد، واریس پا، آرتوروز مفاصل زانو، همه و همه نتیجه همین بی‌رویه خوردن است. کم بخوری این‌ها را می‌سپاری به زباله‌دان تاریخ.
** می‌خواهی زیبا شوی، کم بخور:  آدم باید باطنش هم مثل هیکلش زیبا باشد. خوشگلی و خوش‌تیپی فقط به شکل و ظاهر خلاصه نمی‌شود. به قول قدیمی‌ها باطن آدم باید مثل برف سفید باشد.
** کم‌خوری دل را جلا می‌دهد: هر وقت یک بالنی را بخواهند بالاتر ببرند، سبک‌تر می‌کنند. برای رسیدن به آن بالا بالاها، باید سبک بود. باید دل را سبک کرد. هر چه هم که بالاتر برود. نورش بیشتر می‌شود. انگار یک دست جلازده به آن زده باشند.
** نه از این‌ور بام و نه از آن‌ور بام:  شاید توضیح واضحات باشد ولی باید خورد.  باید خورد ولی به اندازه کافی خورد. هر کسی بادکنک معده خودش را می‌شناسد. نه آنقدر کم بادش کن که به کارت نیاید و نه آنقدر بدم در آن که منفجر شود.

نکات علمی
[خوردن تنها هدف نیست]


**هر عملی، عکس‌العملی دارد. این یک قاعده فیزیکی است. پرخوری هم عملی است که عکس‌العمل و آثاری دارد. هم تاثیرات فیزیکی و هم غیرفیزیکی.
الف) آثار فیزیکی:
پرخوری آدم را کم‌عقل می‌كند؛  می‌گویند انیشتین فقط از 10 درصد ظرفیت مغزش استفاده کرده و دنیای فیزیک را دگرگون کرده است. حال فکر کنید اگر انیشتین آدم پرخوری بود از آن 10 درصد 9 درصدش می‌رفت پی خوردن. احتمالا با مابقی‌اش هم فقط می‌توانست یک دکه بزند و ذرت مکزیکی بفروشد. (بالاخره مغز هم گنجایشی دارد. اگر مدام فکر و ذکرت را بدهی به خوردن، پس کی می‌خواهی به مابقی زندگی‌ات فکر کنی. زندگی است و هزار و یک فکر و دغدغه.)
دهان آدم پرخور، بو می‌دهد:  153 نوع غذا و آش و سوپ و چاشنی و سالاد و ادویه و ترشی و شور و دسر و میوه را ریخته‌ای داخل بطن مبارک، بعد انتظار داری ترکیب شیمیایی همه آنها با هم بشود گلاب قمصر و عنبر شامی و عطر چهل فواکه و ادکلن اعلای فرانسوی. نه عزیز دلم! بهتر است با این وضعیت تا اطلاع ثانوی با کسی روبوسی نکنید.
ب) آثار غیر فیزیکی:
غذاي زياد دل را مي‌كُشد:  هر گلی آب می‌خواهد ولی اگر مدام آبش بدهی، خفه می‌شود. می‌گندد. حکمتش می‌شود دوستی خاله خرسه. به اميد اينكه زودتر بزرگ شود مدام به آن آب می‌خورانی غافل از اينكه دو دستی داری هلاكش می‌كنی. آدمیزاد هم محتاج غذاست برای زنده ماندن ولی غذای زیاد جسم و روحش را با هم می‌خشکاند.
هر کس زیاد بخورد بار زندگی بر دوشش سنگینی می‌کند.  کسی که زیاد می‌خورد. کلی در زندگی‌اش سنگین است. کارهایش کند پیش می‌رود. دیگر حال و حوصله هیچ کاری را ندارد. زندگی او را در تنگنا قرار می‌دهد و بار زندگی بر دوشش دشوارتر می‌شود.
خرج و مخارج درمان، سلامتی از دست رفته و نیز کسب غذای جدید هم به جای خود. خلاصه برداشتن این بار سنگین، گاو نر می‌خواهد و مرد کهن.

آداب اجتماعی
[نپرس، فقط پذیرایی کن!]


مهمان که آمد از چند و چون معده‌اش سوال نکن و به فکر پذیرایی از او باش.
- چای می‌خوری؟
- نه!
- ناهار خوردی؟
- نه!
- آب؟
- میل ندارم.
من اگر جای این مهمان بودم بعد از این پرسش‌ها حتی اگر چای نمی‌خوردم و ناهار خورده بودم و میلی به آب هم نداشتم می‌گفتم: «نیکی و پرسش؟» و یکجورهایی به طور نامحسوس به او می‌گفتم نباید از این سوال‌ها  از مهمان بپرسد. اگر چای و ناهار و آبی موجود هست بیاورد و اگر نه هم که چرا می‌پرسد؟
سوال که می‌پرسی مهمان ممکن است فکر کند چقدر بد موقع آمده و شاید نباید می‌آمده و چرا مزاحم شده و ... معذب شود. یک حالت دیگر هم ممکن است به وجود آید: مهمان این پرسش‌ها را بگذارد پای تنبلی صاحبخانه و اینکه منتظر است پاسخ منفی بگیرد و از جایش جم نخورد.
حالا فکر کن مهمان گرسنه باشد و تشنه!
اما اگر نگفته پذیرایی کردی برعکس تمام این افکار برداشت می‌شود.

تغذیه سالم
[بهترین زمان خوردن میوه]  


بسیار مهم است که بدانیم چگونه و چه وقت باید میوه بخوریم و یا این که راه صحیح خوردن میوه‌ها چیست؟
به یاد داشته باشید که میوه‌ها را بعد از خوردن غذا میل نکنید، کارشناسان تغذیه بر این باورند که میوه‌ها باید زمانی خورده شوند که معده خالی است.
اگر میوه‌ها را بعد از خوردن غذا میل کنید، نقش مهمی در مسموم کردن سیستم بدنتان خواهند داشت، در این حالت بدنتان با مقدار زیادی انرژی روبرو می‌شود که این انرژی به جای مفید بودن باعث از دست دادن وزن و کاهش قدرت برای انجام دیگر فعالیت‌های زندگی می‌شود.
برای مثال درنظر بگیرید که دو تکه نان و یک تکه میوه خورده‌اید، تکه میوه آماده است که مستقیما وارد معده‌تان و سپس روده‌تان شود اما به دلیل آن دو تکه نان، از ورود سریع آن به معده جلوگیری می‌شود.
در این بین همه غذا فاسد شده، تخمیر می‌شود و به اسید تبدیل می‌شود و به محض اینکه درون معده، میوه با غذا و آنزیم‌های گوارشی تماس پیدا می‌کند، همه حجم غذا شروع به ازبین رفتن و فاسد شدن می‌کند .
پس لطفا میوه را زمانی مصرف کنید که معده تان خالی است و یا قبل از خوردن غذا باشد.

 آداب اسلامی
[آداب آشاميدن در اسلام]  


1- مستحبات:
* بسم الله گفتن قبل از آشامیدن
* آشاميدن به سه نفس
* ايستاده آب آشاميدن در روز و نشسته درشب
* آشاميدن آب نيم گرم
2- مکروهات:
* دميدن
* يكجا سر كشيدن
* آشاميدن آب بسيار داغ
* آشاميدن آب در لابلاي غذا خوردن
* آشاميدن آب بر وري گوشت
* آشاميدن آب بر روي چربي
* آشاميدن آب از مجاور دسته ظرف يا لبه شكسته آن
* آشاميدن در حالت ناشتا
* نوشيدن آب سرد پس از خوردن شيريني
* نوشيدن آب فراوان
* نوشيدن آب سرد در حمام

 تهیه و تنظیم: مصطفی سلیمانی

بهترین غذای جهان را بخور!

بهترین غذای جهان را بخور!

 حتما بهترین غذای جهان را بخور!

روزی لقمان به پسرش گفت: امروز به تو سه پند می دهم که کامروا شوی.

اول: سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری.

دوم: در بهترین بستر و رخت خواب جهان بخوابی.

سوم: اینکه در بهترین خانه های جهان زندگی کنی.

پسر لقمان گفت: ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم! چطور من می‌توانم این کارها را انجام دهم؟

لقمان جواب داد:

- اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری، هر غذایی که می‌خوری طعم بهترین غذای جهان را می‌دهد.

- اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هرکجا که خوابیده‌ای احساس می‌کنی بهترین خوابگاه جهان است.

- و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می‌گیری و آن وقت بهترین خانه‌های جهان مال توست.

همبازی‌ات را برای ازدواج می‌پسندی؟

همبازی‌ات را برای ازدواج می‌پسندی؟

همبازی‌ات را برای ازدواج می‌پسندی؟

گاهی دیده‌ایم که به بچه‌ها وقت بازی تذکر می‌دهند که « با پسر بازی نکن! اون پسره تو دختر... با دختر بازی نکن! پسرها که با دخترها بازی نمی‌کنن...». یا گاهی بزرگترها قربان صدقه بچه‌ها می‌روند و شوخی‌هایی با دختر و پسر در حال بازی می‌کنند: «این عروس منه... معلومه که دوستش داره از حالا... پسرم ببین می‌پسندی...»  
ما گاهی اوقات از بچگی تفاوت جنسیت دختر و پسر را با همین حرفهای ساده برایشان پررنگ می‌کنیم. ما بهشان یاد می‌دهیم که همدیگر را به چشم «پسر» و «دختر» نگاه کنند. ما اصلا حواسمان نیست که باید طوری رفتار کنیم که بچه‌ها همدیگر را به چشم یک انسان و فارغ از تفاوتهای جنسیتی نگاه کنند. ما آنها را روی مفهوم جنسیت و تفاوتها و مناسبت‌هایشان با همدیگر در آینده ، حساس می‌کنیم و بعد توقع داریم وقتی بزرگ و با مسائل متعددی مواجه شدند، نگاهی انسانی و فرا جنسیتی به هم داشته باشند.
این نکته را قبول داریم  که باید از بچه‌ها مواظبت کرد و حواسمان به بهداشت جنسی و روحی آنان باشد. مواظب باشیم که دختر و پسر خردسال، چطور باهم بازی می‌کنند اما جدا کردنشان از هم آنهم به خاطر جنسیت اثر چندان مطلوبی نمی‌گذارد.
باید از خردسالی و تربیت فرزندان به این نکته توجه داشته باشیم که روابط بین زن و مرد، محدود به روابط «عاطفی» و «جنسی» نیست. زن و مرد فارغ از این دو محور می‌توانند و باید، با هم روابط انسانی داشته باشند و در نگاه اول، همدیگر را یک انسان ببیند. نه یک مرد یا زن. با ترویج این نوع نگاه و نهادینه شدن آن در ذهن است که خیلی از مسائل و مشکلات اجتماعی که الان گریبانمان را گرفته، حل می‌شود.
ما با پسر خردسال خود شوخی می‌کنیم و می‌گوییم که همبازی‌اش چه دختر خوب و خوشگلی است و دوست دارد عروسش شود؟ ما با این حرف در ناخودآگاه او از رابطه با دختر و زن چه چیزی جز رابطه عاطفی و جنسی می‌سازیم؟ جز اینکه بُعد جنسی و عاطفی زن را برای او پررنگ می‌کنیم؟ همین اتفاق برای دختر هم می‌افتد و همین می‌شود که درآینده در نگاه اول همدیگر را «زن» و «مرد» می‌بینند و ناخودآگاه این نکته در ذهنشان هست که او جنس مخالف است. و پررنگ بودن این نکته مسائل دیگر را هم برای فرد پررنگ می‌کند. اینکه حالا او به عنوان «زن» یا «مرد» چه ویژگی‌های زنانه و مردانه‌ای دارد. درحالی که اگراین تمرین از کودکی باشد که همدیگر را ورای جنسیت ببینند، نگاه جنسی تا حد زیادی در بزرگسالی کم می‌شود.