قبول داری، بچه باید شلوغ باشه؟

قبول داری، بچه باید شلوغ باشه؟

 خیلی از مردم نگاهشون به فرزندانِ طلبه متفاوته. می گن: بچه های آخوندا خیلی راحتند و باباهاشون دعوا نمی کنن و همه جا آزادند!! یا بعضاً می گن: «امان از دستِ بچه آخوندا»

** شرح این عکس:

وقتی محمد میثم پشت صحنۀ مجلس عزا، مشغولِ چک کردنِ سخنرانیِ پدرش باشه و بعداً بیاد خونه بگه که بابا تو تلویزیون [شما بخوانید مانیتور] قشنگ تری ها! :(

تو مجلسی که ما خدمتشون هستیم، بچه ها آزادند و هر کاری دلشون خواست می کنند...

__________________________

پ ن:

1- شاید مهمترین و جامع ترین روایتی که دربارۀ تربیت فرزند به دست ما رسیده، همان روایت مشهور پیامبر(ص) باشه که فرزندان را به سه گروه سنی تقسیم کرده اند و روش برخورد با آنها را در هر یک از این مقاطع بیان فرموده اند.

پیامبر(ص) در این حدیث شریف می فرمایند: فرزندان در هفت سال اول امیر و پادشاه تو هستند؛ در هفت سال دوم بندۀ توأند و در هفت سال سوم، وزیر و مشاور تو ...

2- محمدمیثم ما، هنوز 7 سالش نشده، ولی بابایی از ما در آورده که اون سرش ناپیداست! :D بر خلاف محمدامین که الآن آرومه، گرچه بچگی هاشو حسابی کرده.

3- طبیعی است وقتی کسی امیر تو باشد تو هم باید بندۀ فرمانبردار او باشی. همیشه با تکریم و احترام و تمجید و حتی تملق گویی با او برخورد کنی. همه جا حافظ منافع او باشی. عیب های او را نادیده بگیری و خوبی های ناچیزش را بزرگ بشماری و... با این اوصاف، دیگر نیازی به گفتن نیست که حق نداری بر سرش فریاد بزنی چه برسد به این که بخواهی روی او دست بلند کنی... .

 

 

فرزندانِ طلبه ها در تبليغ

فرزندانِ طلبه ها در تبليغ

بچه هایِ طلبه ها در ايام تبلیغی که با والدينِ خود به شهرستان ها می روند، خاطراتِ خوب و حس و حالِ متفاوتی پيدا مي کنند!
از فرزندان خود برايتان بگویم:
1- محمد امین:
مثلِ آدم بزرگا میاد روبرویِ منبر می شینه و سراپا گ...
وش. يه وقت هايی هم اشاره به برخی از داستان ها می کنه و مي گه این رو حتماً امشب باید بگی ها...
بعضاً هم اشکالات و توصیه هايي به منبر داره که باید حتماً لحاظ کنم
درس هاشو هم هر روز با مادرش می خونه و تمرين می کنه تا عقب نیفته.
2- محمد ميثم:
مستقل به تمام معناست و اصلاً کاری به بابا و ننه نداره و کارِ خودش رو مي کنه!
می گه بابا من می خوام طلبه بشم ولی طلبگی خیلی سخته، عاخه خیلی باید روضه و حرف بلد باشی
هر شب قول مي ده که تو مجلس شلوغ نکنه! همۀ مجلس می شناسنش و به عنوان پيام بازرگانی گاهی از جلوی منبر رژه می ره
3- خودم:
عاخه منم فرزندِ يک طلبه هستم
به منم خيلی خوش می گذره با وجودِ مردمِ بی غل و غش و باصفا
جاتون خالی دیروز بود که یه والیبال با کارمندانِ سازمانِ آب و فاضلاب شهرستانِ گناباد زدیم تو رگ عاخه شنيدم تو رگ اثرش بیشتره!
با همین توپ والیبال، 56 تا روپایی زدم و رویِ همه رو کَم کردم ؛)

خاطرات محمد امین [از من زشت تر!]

از من زشت تر!

سلام بر بینندگان عزیزتر از جان!

پسرم محمد امین که امسال اول ابتدایی مشغوله، یه مطلبی رو امروز گفت که حسابی از خودم ناامید شدم.

ماجرا از این قراره که محمد امین ما، یه دوست داره که اسمش «نقاشِ» و واقعاً هم متناسب با اسمش، نقاشیش خوبه!

محمد امین بهم گفت: بابا! یه یکی از دوستام، خیلی شبیه تویه...

گفتم: یعنی قیافه ش عین منه؟

گفت: نه! یه خورده از تو زشت تره...

ما رو می گی، برق سه فاز پروندیم! یعنی ما اینقدر ضایع تشریف داریم؟!


پ ن پ: ۱- البته محمد امین همچین که دید من رفتم تو لک، گفت: بابا منظورم این بود که تو خوشگلی ولی اون زشت بود، ولی چه جوری باید می گفتم؟!

پ ن پ: ۲- ضمناً من و مادرش کار فرهنگی های لازم رو انجام دادیم و گفتیم: خدا هر چی خلق کرده زیباست و زشتی تو دستگاهش راه نداره!

نگاهی به فیلم «اینجا بدون من» و «سیزده 59»

نگاهی به فیلم «اینجا بدون من» و «سیزده 59»

   نویسنده: مصطفی سلیمانی

با سلام خدمت شما سروران و دوستان گرامی!

خیلی ممنون از همه که گاه و بی گاه به وب خودشون سر می زنند... مایه دلگرمی هستید و از حضورتون لذت می برم!


پ ن پ۱: سفر به گناباد هم همانند سفرهای دیگه تموم شد و جاتون خالی خوش گذشت.

پ ن پ۲: در قطار درجه یک نور (جهت درج در پرونده) در حال برگشت بودیم که مشغول دیدن دو فیلم شدیم، فیلم هایی به نام های «سیزده ۵۹» و «اينجا بدون من» ساخته تحسین شده بهرام توکلی که دو بازیگر نامی به نام های «پرویز پرستویی» و «فاطمه معتمدآریا» بازیگر نقش اولش بودند! با اینکه بازی هر دو رو دوست دارم، ولی فیلم «اینجا بدون من» رو بیشتر پسندیدم!

خلاصه داستان فیلم «اینجا بدون من»:

داستاني خانواده اي 3 نفره. مادر، پسرش احسان و دخترش يلدا. خانواده اي نيازمند كه هريك در آرزوي رسيدن به روياي خود هستند...

به نظر من شخصیت اصلی داستان در این فیلم فرد نیست بلکه کل خانواده  شخصیت اصلی هستند!

اینجا بدون من یعنی اینجا بدون احسان! احسان رفت به بندر عباس و هرگز به اون خونه برنگشت. سکانس های پایانی رویاهای احسان بود براساس حرفای خودش: " ... می تونی سرنوشتشونو تغییر بدی. اینطوری می تونی واقعیتو به شکل خواب و رویا بازسازی کنی..."
بسیار فیلم زیبایی بود.

پ ن پ۳: کارگردان فیلم «سیزده ۵۹» رو خیلی دوست دارم! سامان سالور، که قبلاً یه فیلم ازش دیده بودم، به نام «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» توصیه می کنم حتماً ببینیدش! کارگردان جوان و با انگیزه ای است. این فیلم با بازی محبوب من، محسن تنابنده (یا طنابنده) بوده است که اجازه پخش نداشت!

پ ن پ۴: ولی خداییش هیچی این فیلم نمی شه!

پ ن پ۵: محمد امین جدیداً که قصدا داره طلبه بشه می گه:«وقتی من خواستم سخنرانی کنم، نمی تونم تو خطبه بگم: «ابوالقاسم مصطفی محمد!» چون من اسمم، محمدامین نه مصطفی!!!

میثم یعنی چه؟

میثم یعنی چه؟

دوست بزرگوارم حاج آقای فخرالدین اسدی طوسی ازم پرسید میثم که اسم فرزند کوچکم است، یعنی چه؟

مَیثَم یک نام پسرانه عربی است . در هیچ فرهنگی معنایش نیامده است . میثم یعنی دونده ای که ردّ پایش به روشنی بر زمین بماند. کسی که پاهای استوار دارد و جای پایش بر زمین به نیکی آشکار باشد . کسی که با استواری گام بر می دارد .نام میثم به خاطر میثم بن  یحیی التمّار صحابی پیامبر اسلام (ص) در ایران رایج شده است .

میثم تمار غلام زنى بود از قبیله بنى اسد، امیرالمؤ منین على "علیه السلام" او را از آن زن خرید و آزادش كرد و به وى فرمود: نامت چیست؟ عرض كرد: سالم. حضرت فرمود: رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به من خبر داده كه نامى كه پدرت در عجم ترا به آن نامیده اند میثم است. میثم عرض كرد: خدا و پیغمبرش صلى الله علیه و آله و سلم درست گفته اند، حضرت فرمود: رجوع كن به همان نامت كه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم ترا به آن نامیده و سالم را رها كن. پس به همان اسم میثم رجوع كرد و كنیه اش را ابى سالم گذاشت تا اینكه نقل شده؛ در آن سالى كه كشته شد حج بجا آورد بر ام سلمه وارد شد و ام سلمه به او فرمود: به خدا قسم بسیار از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم كه در دل شب درباره تو به على علیه السلام سفارش د مى كرد.

منبع:  [ اثباة الهداة، ج 2، ص 109]

رؤیای بن تن و بتمن

رؤیای بن تن و بتمن

این «بن تن» و «بتمن» کیست که محمدامین و محمدمیثم دیوانه وار از آن یاد می کنند؟

1. محمدامین عاشق «بتمن»:

2. محمدمیثم عاشق «بن تن»:

 


پ ن١: محمدمیثم، تمام لوازم (اعم از جوراب، پیراهن، کیف، مسواک، کارت بازی و...) مربوط به بن تن است.

پ ن٢: محمدامین در دوران ٤سالگی عشق مردعنکبوتی بود و مثل الان میثم همۀ زندگیش مربوط به تصاویر مردعنکبوتی می شد.

پ ن٣: محمدمیثم از من قول گرفته که وقتی به محمدامین کیف مدرسه می خرم، به اون هم کیف بن تن بخرم!

پ ن٤: به نظرم علت اصلی این علاقه مندی ها به شخصیت های کارتونی چند دلیل دارد:

١. تبلیغات صدا و سیما و سی دی های رایج و آرمهای متعدد در پوشاک و خوراک و...

٢. حساسیت بیشتر والدین و کنترل اشتباه.

٣. قول و وعده های والدین بر خرید این اقلام.