مشاوره: [معجزه یادداشت]

مشاوره: [معجزه یادداشت]


تا حالا به همسرت نامه نوشتی؟!
.
یک روز کاغذی در جیب شوهرش گذاشت روی آن نوشته بود: «رزها قرمزند، بنفشه ها آبیند، من با تو بودن را دوست دارم، لطفا ساعت دو به خانه بیا»
یک روز انتهای لیست خرید اینگونه نوشت: «سس مایونز، آبلیمو، دو تا نون
شکل ماه خودت» یا «یک کیلو سیب به علاوه رویِ ماه خودت»
.
نمی دانم شما چطور به هم محبت می کنید! هر طور که خودتان بلدید، همینطوری یک پیام محبت آمیز بنویسید. از پیام های دیگران و پیام های آماده استفاده نکنید. خودتان بنویسید راحت و با محبت، خوبی اش این است که رو در رو نیستید. بنویسید و سخت نگیرید.
خانمی روی کادوی همسرش نوشته بود: «تقدیم به خوبم، مهربانم، عزیزم، یارم، غمخوارم، بلاخره همسرم و سایه ی بالای سرم.» اما برایش سخت بود کادو را به همسرش بدهد و قرار گرفتن در این شرایط را لوس و جِلف می دانست. کادو را در کُمد همسرش گذاشت و او را زیر نظر گرفت. وقتی همسرش کادو را دید برای چند دقیقه با لبخندی حاکی از رضایت و شوق به نوشته نگاه می کرد. سپس آن نوشته را درآورد و در آلبوم گذاشت. انقدر که حواسش به نوشته بود به خود کادو نبود. او آن روز تا شب بسیار با حوصله و خوش اخلاق شده بود.

همین امشب غنیمت است همین امشب را دریابید. اگر همین حالا توانایی داشته باشیم با یک پیامک یا یک جمله قشنگ به هم عشق بورزیم در آینده به احتمال بیشتری خواهیم توانست به خوشبختی های بزرگتری برسیم.
_____________________________________
پ ن:
1- اگر اوضاعتان اینطور است که هر گفتگویی بین شما به تلخی تمام می شود و کار به گلایه و بهانه گیری می کشد، یک مدت با پیامکهای قشنگ اوضاع را سر و سامان دهید. مقدمه خوبی با این کار ایجاد می شود.
2- اگر هم دوست دارید یک گفتگوی عاشقانه و بدون هیچ تلخی را مدیریت کنید یکی از خوبیهای همسرتان را به یاد بیاورید آن را خیلی خوب و به قول معروف با آب و تاب تعریف کنید، و در حین این خاطره از اخلاق و خوبی هایش به طور کلی هم تعریف هایی بکنید. خواهید دید که قلبش کم کم نرم می شود و لبخند خواهد زد.
3- اگر از این مطلب استقبال کردی، حتماً به دیگر متأهلان هم برچسب بزن تا در ایجاد صمیمت خانواده ها تأثیرگذار باشی!

همه خوبیم، وقتی منافعمان در خطر نیست...!


رفاقت به سبک جوجه تیغی!

همه خوبیم، وقتی منافعمان در خطر نیست...!

1- دقت کردی به این حالت؟
انسان‌ ها وقتی آرام هستند، وقتی با دیگری در صلح و صفا هستند، وقتی منافعشان در خطر نیست، 
روی لبشان تبسم است و پایبندند به مبادی آداب. 
همه خوب هستند. انگار همه شبیه هم هستند. 

2- دقت کردی به این حالت؟
اما وقتی که اتفاقی که مطابق میلشان نیست رخ می‌ دهد، شبیه هم نیستند.  برخی همان آدم قبلی هستند، برخی عصبانی هستند، برخی منصف هستند، برخی بی‌ اخلاق می‌ شوند.
برای این‌که انسان‌ ها را بشناسیم، 
به روزهایی که شادند و همه چیز به کامشان است؛ نگاه نکنیم. انسان‌‌ ها وقتی زیر و رو شوند، خودشان را نشان می‌ دهند، استحکامشان را و انسان بودنشان را. 

در دگرگونی‌ های روزگار است که انسان شناخته می‌ شود. در زمین خوردن ها و...
------------------------------------------
پ ن:
1- این روزها، هوا بس ناجوانمردانه است...!
2- بعضي جمله ها و كلمه ها، بو دارند...
طعم دارند...
مزه مزه شان كه مي كني تلخت مي كند...
انقدر كه بغض مي كني!
دو سه قطره اي حتي...

انسانِ خواستنی...! ♥


انسانِ خواستنی...! ♥

تا شیرین و خوردنی نشویم، چگونه ما را حلوا حلوا کنند؟!
آنچه که انسان را خواستنی می کند، حِلم و صبر و بردباری است...
مگر آیه قرآن نداریم:
«إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ»
یعنی تا وقتی صبر کنیم، با خدا هستیم!

ولی عزیز من!
چرا تا می بینیم که شخصی مخالفِ عقایدِ ماست و روحیاتش با ما نمی خواند، تکفیرش می کنیم؟!
البته همیشه راه بازگشت هست!
و البته طبیعی است که از انسان های بزرگ، اشتباهات بزرگ ناشی شود!

با خودم هستم:
تحملِ قول مخالف آدمی را بزرگ می کند! :)

همین جوری؛ ولنتاین مبارک!


همین جوری؛ ولنتاین مبارک!

[روز عشاق: ولنتاین یا سپندارمذگان]


کاری به مباحثِ جانبی این روز ندارم، ولی عقیده ام بر اینه که می شه یه چیزایی بهانه ای برای ابراز دوستی و محبت باشه...

** چند جور حرف برای چند مُدل مخاطب در این روز:

1- آدمِ کُـودَن بـه نـدرت تنهـا مـی مانـد!
٠•●ஜ ســـاموئل بکـــت ஜ●•٠

2- وقتی که عشقت خداست!
کادوی ولنتاینتم با بقیه فرق داره...

3- همانطورکه خوردن شراب حرام است، خوردن غصه هم حرام است و خوردن هیچ چیز مثل خوردن غصه حرام نیست؛
اگر ما فهمیدیم که جهان دار عالم اوست دیگر چه غصه ای باید بخوریم!
«استاد الهی قمشه ای»
----------------------------------------------
پ ن:
1- خوشحالی یعنی کادوی ولنتاین می گیری و می دی!

عالیه این جمله

عالیه این جمله


معذرت خواهی همیشه به این معنا نیست که تو اشتباه کردی و حق با یکی دیگه است معذرت خواهی یعنی: اون رابطه بیشتر از غرورت برات ارزش داره

نذار یکی دیگه تنها بمونه!!!

نذار یکی دیگه تنها بمونه!!!

وقتی فردی دیر ازدواج می‌کنه، جذابیت دوران جوانی رو بخواد یا نخواد از دست می‌ ده!
همچنین اگر غریزه به موقع ارضاء نشه، ممکنه زمینۀ افسردگی رو برای فرد به وجود بیاره.
پس به خدا بدگمان نشوید و الکی یه جوانِ دیگه که منتظره برید خواستگاریش یا قراره بیاد خواستگاریتون کلاس نذارید.
منم دعوت کنین تا بیام یه عقدِ مفتکی براتون بخونم
---------------------------------------
پ ن:
1- دانشمندان کشف کردند که علت اصلی طلاق، ازدواجه!
2- چقدر تنهایی بده!

چگالیِ وجود

چگالیِ وجود

آدم هایی هستند که خیلی «وجود» دارند. نمی گویم خوبند یا بد؛
چگالی ِ وجودشان بالاست. اصلا یک «امضا» هستند برای خودشان!
رد پا حک می کنند اینها روی دل و جانت، بس که بلدند «باشند» ...
این آدمها را هر وقت به تورت خورد،
باید قدر بدانی.

انتظار طولانی

انتظار طولانی

وقتی انتظارهایمان طولانی است

همیشه وقتی کلمه انتظار را می‌شنوم، اولین تصویری که در ذهنم ایجاد می‌شود، آن میان برنامه انیمیشن خیلی قدیمی کودکی‌هایمان است که فردی در خیایان منتظر تاکسی بود. اول آرام قدم و آهنگ می‌زد و تاکسی ... تاکسی می‌گفت. کمی که گذشت عصبانی شد و با عصبانیت همان آهنگ را می‌زد.   و بعد هم ... .
این تصویر همه ماست وقتی منتظر فردی یا اتفاقی هستیم. همیشه می‌گویند انتظار خیلی سخت است. همان چند دقیقه یا ساعتی که منتظر کسی یا اتفاقی هستیم، خیلی سخت می گذرد. آنقدر که عصبی و بداخلاق و کم تحمل می‌شویم. حوصله خودمان را هم نداریم چه برسد به دیگری. با هر صدایی از جا می‌پریم، از پنجره بیرون را نگاه می‌کنیم، مدام موبابل را چک می‌کنیم و زل می زنیم به ساعت. اما انگار اصلا زمان نمی‌گذرد. خیلی وقتها پیش آمده که تلاش می‌کنیم خونسردی خودمان را خفط کنیم؛ کتاب را باز می‌کنیم و نخوانده می‌بندیم، کامپیوتر را روشن می‌کنیم و به دقیقه نکشیده دوباره خاموش می‌کنیم، ساعتها به صفحه تلویزیون خیره می‌شویم بدون بفهمیم چه چیزی نشان می‌دهد، تلفن دوستمان را با بی‌حوصلگی جواب می‌دهیم، از مهمانمان با بی‌حوصلگی و اخم پذیرایی می‌کنیم، کارمان را سرسری  و بدون تمرکز انجام می‌دهیم.
 اگر اطرافیانمان مشکل را بدانند شاید کمی ما را درک کنند. اما اگر ندانند چه. یا اگر نتوانند درکمان کنند. اگر این انتظار یک روز و دو روز  و یک ماه نباشد چه. اگر آن انتظار بخواهد سالها طول بکشد چه. اگر  آنچه منتظرش هستیم یکی از بزرگترین آرزوی ما در زندگی باشد چه؟ یا اگر این آرزوها تمام نشدنی باشند؟ تکلیف خودمان و دیگران در قبال این رفتارمان چیست؟ تا کی بی‌حوصلگی و بداخلاقی؟

آی خدا چند تا چیز ازت فهمیدم!

آی خدا چند تا چیز ازت فهمیدم!


1- ما هر چه قدر هم گستاخی و زبان درازی کنیم و کارایی کنیم که تو دوست نداری، بازم برامون مایه می ذاری و لُو نمی دی ما رو! گناهامو قایم می کنی!
2- گاهی یه تلنگُرایی می زنی که معلومه برایِ تُرمزِ من هستش!
3- حلمِ و صبرِ تو بالاتر از این حرفاست که منِ گنه کارو عقاب کنی!!
4- فهمیدم به این جمله بدجوری اعتقاد داری: «بچه که زدن نداره!»
5- منِ قِراضۀ گنه کارو هم دوست داری!
------------------------------------
پ ن:
1- اوجِ تقوا به این است که به اوجِ مهربانیِ خدا آگاه باشیم!
2- هویتِ اصلیِ جهنم و سوزشِ آن، فقط فراق است...
3- خدایا ممنونم ازت...

تسبیحِِ درشت...!

تسبیحِِ درشت...!

شما هم قبول داری که معنی پرستش فقط عبادت كردن نیست؟!
درشتیِ دانه های تسبیح، هیچ ملاک و معیاری برای دینداریِ افراد ندارد!
در بطن كلمۀ «پرستش»، خدمت كردن، بی‌ نظر و بی‌ چشم‌ داشت بودن، بر طبق دستور عمل كردن، كم و زیاد نكردن و از جانب خود چیزی در میان نیاوردن است.
پرستش را باید درست معنا کرد! عابد نگاهش به مردم بالا و قیمتی است، زیرا بندگان را ساخته و پرداختۀ خدا می داند: «الخلقُ کلّهم عیالُ الله»
داداش من!
نباید قرآن را برای چماق کردنِ سرِ مردم حفظ کنیم و یاد بگیریم!
خیلی دیده شده که جایی نشستیم و طرف با قیافه ای حق به جانب، با خواندنِ آیاتِ الهی درصددِ گرفتنِ حال مردم و سکّۀ یک پول کردنِ آنهاست!
------------------------------------
پ ن:
1- هرچه روح به خدا نزدیکتر باشد، آشفتگی اش کمتر است، زیرا نزدیکترین نقطه به مرکز دایره، کمترین تکان را دارد...!

خودت را به مهربانی بزن!

خودت را به مهربانی بزن! 



حتماً دیده ای که مردم بيشتر عقلشان به چشمشان است!! 
اگر می‌ خواهی فكر كنند كه مهربانی، خودت را به مهربانی بزن! ‌
اگر می‌ خواهي فكر كنند كه دست و دلبازی، خودت را به دست و دلبازی بزن!
هم مردم باورشان می‌شود و هم خودت. جالبه، نه؟!
حال می خواهم گریزی بزنم:
در انتخاب دوستانمان دقت کنیم، مردم شخصيت فرد را از روی دوستانش قضاوت می‌كنند و يا خانواده‌اش. 
برای اينكه اگر نگوييم غير ممكن، ولی بعيد است كه كاملا متفاوت از دوستان و خانواده خود باشی!! 
----------------------------------------------------
پ ن:
1- کسانی که به دیگران ثابت می‌ کنند «فردا» هیچ‌ گاه تمام نمی‌ شود، انسان‌ های «مقدسی» هستند، آن‌ ها همیشه لبخند می‌ زنند و مطمئن هستند اگر امروز زندگی روی خوشی نشان نمی‌ دهد، حتماً فردایی هست که خورشید در آن از همان نقطه امروز طلوع می‌ کند و بی‌ وقفه و سخاوتمندانه می تابد.
2- خدایا ممنونم ازت و راضیم ازت 

مرگ؛ آغوش پر مهر پروردگار....

مرگ؛ آغوش پر مهر پروردگار....
حقیقتِ مرگ؟ باید حال داشته باشی برای خوندنش....!



همۀ ما می دانیم که:
مرگ حقیقتی انکار ناپذیر است، ولی با آن مثل یک باطل بی اساس برخورد می کنیم، و این از شگفتیهای زندگی انسان در دنیایِ ماست!...

متأسفانه ما معنایِ صحیحی از مرگ در ذهنمان نداریم، لذا از آن ناراحت و بعضاً متنفریم!
مرگ، نیستی، فنا و نابودی نیست، بلکه به معنایِ انتقال از سفرۀ کوچک به سفرۀ بزرگ تر است؛ آن هم انتقال از حیاتى(دنیا) به حیات دیگر(آخرت).
** نظرات برخی بزرگان و اندیشمندان:
1- ملاصدرا حقیقتِ مرگ را اینگونه می داند:
«مرحوم ملاصدرا بیان مىدارد: مرگ مفارقت روح از بدن است و نفس، در حرکت جوهرى به مرحلهاى مىرسد که دیگر نیازى به آلات و ابزار تن ندارد. بدن، به منزلۀ کشتى است که نفس سوار آن شده تا در سفر به سوى خدا، در خشکى اجسام و دریاى ارواح از آن کمک بگیرد و وقتى از این مرحله گذشت، دیگر نیازى به این بدن ندارد.»[ اسفار، ج۹، ص238]
2- علامه طباطبایی حقیقتِ مرگ را اینگونه می داند:
«در حقیقت مرگ براى انسان سرآغاز حیاتى نو است. همان گونه که انتقال انسان از «جنین» به «عالم دنیا» تولّد و حیات جدیدى براى او محسوب مى شود، انتقال او از حیات دنیا به آخرت نیز تولدى دیگر و سرآغاز حیات جدیدى است.»[المیزان، ج16، ص 252، سجده: 11]
3- آیت الله جوادی آملی حقیقتِ مرگ را اینگونه می داند:
«حقیقتِ انسان «منِ» اوست، نه بدن مادّى اش؛ چرا که با توفّى و مرگ، شخصیت و منِ حقیقى انسان به تمام و کمال دریافت مى شود و بدن کم کم پوسیده و بعد پراکنده مى شود، آنچه پوسیده نمى شود و تحویل مأموران الهى مى گردد بدن مادّى انسان نیست، بلکه حقیقت وجودى او است که «منِ» او وابسته به آن است و قرآن از آن به نفس و روح تعبیر مى کند.»[معاد در قرآن، ج4، ص181]
3- ---------------------------------------
پ ن:
1- برایِ جواب سلام، باید به علیک محترمانه فقط فکر کرد، نه چیز دیگر!
2- دنـیـا را وارونـه مـی خـواهـم...
آدم هـا را...
اتـفـاق هـا را...
دلـم مـی خـواهـد...
رویـاهـا از سـر و کـول هـم بـالا بـرونـد...
مـردمـان بـخـنـدنـد از تـه دل...

وقتی مجبوری تو فضایِ بُغضت بخندی...!

وقتی مجبوری تو فضایِ بُغضت بخندی...!


خودمان اصلاً حواسمان نیست:
داریم همه با زندگی معامله می کنیم…!
با خودمان هم معامله می کنیم و با کسانی که دوستشان داریم هم…!
اگر نبخشی، نمی بخشم ...

خیانت کنی، خیانت می کنم
بدی کنی، بدی می کنم
دروغ بگویی، دروغ می گویم
و اینگونه است که:
«همیشه کوچک و ناچیز می مانیم»
بدونِ تجربۀ زندگی بالاتر و آرمانی تر…!
اما قدیمی ها می گویند:
«با خوب، خوب بودن هنر نیست...»
-----------------------------------------
پ ن:
1- شرح عکس:
«دستِ کودکِ درونم را گرفته ام و قدم زنان به خارج از شهر رفته ام، تا از بی حوصله گی هایم دور شوم!»
2- می نویسم که تو بخوانی، اما حیف...!
 

بزاقِ دهانت

بزاقِ دهانت

حواست هست جوان!
بعضي حرف ها، جمله ها و كلمه ها برایِ طرفِ مقابلت، بُو دارند...
بزاقِ دهانت را راه انداخته و طعم دارند...
مزه مزه شان كه مي كني تلخت مي كند...
انقدر كه بغض مي كني!
دو سه قطره اي حتي...
---------------------------------
1- به همین سادگی می توانی در ذهن خودت مرده باشی!

۲- می نویسم که تو بخوانی ، اما حیف
دیگران عاشقانه های مرا میخوانند و یاد عشق خودشان می افتند!
و تو حتی نگاه هم نمیکنی...

لنگِ آرزوها...

لنگِ آرزوها...


عزیز من! دنيا رو نباید خیلي جدّی بگیريم که توش بمونیم!
آخه دنیا کوچکتر از اونِ که آدم بخواد توش، لنگِ آرزوهاش رو دراز کنه!
به قولِ اون بزرگ که می گفت: «تو دنیا باید خوش بود، اونم الکی!»
اگه دنیا رو زیادی جدّی بگیريم، اخلاق
مَخلاق تعطیل می شه! هیچ کس ديگه برايِ دیگری تره خورد نمي کنه!
حالا باید تویِ این دنیایِ تموم شونده، یه کارایی کرد:
1- دلِ کسی رو نشکونیم.
2- حالِ کسی رو نگیریم.
3- به کسی ظلم نکنیم!
4- خودمون رو نگیریم و حال بهم زن نباشیم!
5- حق پذیر باشیم.
6- همدیگر رو دوست داشته باشيم.
-----------------------------------------------
پ ن:
1- می خوام یه اقراری کنم؛ من به صاحب این پروفایل ارادت دارم:
https://www.facebook.com/profile.php?=4386716870
2- شايد دنيا ان مجلسي نباشد که تو در آرزويش بودي ولي حالا که دعوت شدي تا مي تواني زيبا برقص.
«ويليام شکسپير»

همدیگر را تاب ندهیم!

همدیگر را تاب ندهیم!


آهای جوانِ عزیزی که من یکی برات احترام قائلم و ازت دفاع می کنم!
باید یاد بگیریم که دخترا و پسرا دلشون، وقتشون و احساسشون احترام داره.
وقتی کسی دل‌ بستۀ دیگری می‌ شه، نباید از اون به عنوان وسیله‌ ای برای سرخوشی استفاده...
بشه!
نباید از اون برای گذرانِ اوقات استفاده بشه!
نباید از وابستگیِ درونِ اون برای پُر کردنِ اوقاتِ تنهایی سوء استفاده بشه.
خودتان را جایِ «آسیب بیننده» بذارین، حالا قضاوت کنین!!
البته خوب باید توجه داشت که:
وابستگی می‌تونه به خاطر قیافه، تیپ و یا ظاهر آدما، ارتباط قوی و جایگاه و مقامشون یا علاقۀ درونی آدم بدون هیچ دلیل خاصی باشه.
-----------------------------------
پ ن:
1- روی صحبتم با اون دسته از دختر و پسراییه که حواسشون نیست که آدمای اطرافشون با اسباب بازی و عروسک یه فرق اساسی دارن!
آدما انسانند و دارای احساس!
2- این وسط دختر خانما طبقِ آمارِ موجود و سوالاتِ «مرکزِ ملی پاسخگویی به سوالات دینی»، بیشترین ضربه رو می خورن!
3- اگه تو هم حرفی يا تجربه ای یا نکته ای داری، بنویس تا همه استفاده کنن!

پا برهنه در زندگی ات!

پا برهنه در زندگی ات!


اینجا یا هر جایِ دیگر که تو فکرش را کنی
یا اصلاً به فکرت خطور نکند!
صدایِ پـا و هلهله زیاد می شنوم و می بینم
کر که نیستم! کور هم نیستم!...

امّا هیچکدام تو نیستی! یعنی شاید نخواستم که تو باشی!
حریمِ دل که شوخی نیست!
دلـــــــم...
خوش کرده خودش را بـه این فکر
که شاید
پابرهنه بیایی ...!!
و این نهایتِ آرمانِ هر انسانی است.
---------------------------------------------
پ ن:
1- هیچی
2- بازم هیچی...
3- سر به سرم نذار، گفتم که هیچی!!
4- باشه می گم:
«خودت باش!!!
کَسیم خوشش نیومد...!
نیومد...
به درک
اینجا کارگاه مجسمه سازی نیست که!»

«اللهم الرزقنی جهنماً» با این خدایِ میرغضب!

«اللهم الرزقنی جهنماً» با این خدایِ میرغضب!


1- اصلاً می دانی چیست؟ بگذار انتهایِ حرف را بگویم:
خدایِ امروز و مرسوم را از کودکی دوست نداشته ام و هیچ وقت دوست نخواهم داشت! اصرار نکن، فایده ای ندارد!
مگر خدایِ میر غضب، دوست داشتنی می تواند ب...
اشد؟
خدایِ چماق به دست که تو نخِ گرفتنِ مُچِ من و امثالِ من هست،
خدایی که دیر مردم رو می بخشه و تا جِلزّ و وِلزّ کردن هنگام سوختن رو نبینه آرام نمی گیرد!
خدایِ عقده ای و دیکتاتور و اخمو که دنبالِ یک فرصت هست تا حالِ من رو بگیرد!

2- اما ابی عبدالله در ابتدای «دعای عرفه»، خدا را اینگونه تعریف می کند:
«وَ راحِمُ كُلِّ ضارِعٍ» مهربان نسبت به هر نالان!
خدایِ حسین، طاقت نداره اشک بنده هاش رو ببینه! بله اینه خدایِ دوست داشتنی و خوردنی!
آی مداحِ خدانشناس! هیچ وقت نباید بعد از گریه و زاری بگی: «معلوم نیست خدا بخشیده باشه تو رو!»
ببین منو! اندازۀ جنابِ حُر گناه بیاریم درِ خونۀ خدا، برای بخشیدنِ اون همه گناه، چند ثانیه بیشتر وقت نمی خواد!
-----------------------------------
پ ن:
1- مرحوم علامه طباطبایی در کتاب «المیزان» در تفسیر آیۀ «قال لا أحب الآفلين»[ابراهیم: 76]
چیزی که دوس داشتنی نیست، خدا نیست!!!
2- الدنیا سجن المؤمن... یعنی با یوسف:
این روزها بی میله مرسوم است زندان زلیخاها....
اللهم الرزقنی جهنماً

از ادعاهايِ بزرگ دست برداریم!

از ادعاهايِ بزرگ دست برداریم!


توی یکی از شهرهای لُر نشینِ کشور، جمع زیادی از مردم، فامیلیشون «سگوند» بود. چند سال قبل با پیشنهادِ یکی از مسئولان شهر همه رفتند ادارۀ ثبت احوال و فامیلیشون رو عوض کردند.

من یک پیشنهاد دارم که هیچ ربطی به م
طلب بالا نداره....
اصلاً از خیر پیشنهاد می گذرم.
1- یک آرزو می کنم:
ای کاش ملت ایران دسته جمعی با مراجعه به ثبت احوال درخواست کنند که مذهب شون رو عوض کنند و دست از ادعای شیعه گری بردارند و این سدِّ مَعبر تاریخی رو رفع کنند تا بزرگراه امیرالمومنین(ع) به روی تمام مردم دنیا باز شود.
2- يک دعا مي کنم:
ای کاش زین پس در شناسنامۀ ما بجای «شیعه ی اثناعشری» بنویسند: «یه کم محب اهل بیت»!
---------------------------------------
پ ن:
1- گذشته رو بی خيال شیم و دوباره به خدا فکر کنيم تا نتیجۀ بهتری بگیریم!
2- باید از نو برگردیم به خدا و فطرت! صلوات ختم کن
3- از آدم های بي ادعا خوشم میاد زیاد

رویِ مُخِ مردم نباید راه رفت!!

رویِ مُخِ مردم نباید راه رفت!!


پیغمبر خدا 15 سال روی مُخ مردم «کار کرد» و جواب گرفت و ما سی و اندی سال است که روی مخ مردم «راه می رویم» و عمراً جواب نخواهیم گرفت!
1- ما گمان می کنیم می شود خدا را نشناخت، با او ارتباطی نداشت و رفیقش نبود؛ ...
در عین حال به دستوراتش عمل کرد!!
اما پیغمبر خدا معتقد بود مردم اول باید خدا را بشناسند و با او ارتباط بگیرند و مأنوس شوند و وقتی روی دندۀ رفاقت با او افتادند و او را لایق پرستش و اطاعت یافتند به حرفش گوش کنند. اما خدای امروز اخموست و قابلیتِ پرستش ندارد!
2- او با این اندیشه بود که سال های سال انحراف مردم را دید اما امر و نهی نکرد چون باور داشت که امر و نهی «قبل از تعلیم و تعلم» روی مُخ مردم راه رفتن است. ولی ما چه می کنیم؟!
3- چه بی چاره ایم اگر نبود این معلم را احساس نکنیم!
معلمی خداگونه که در نیایش هایمان صدایش زده بودیم:
«یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح» معلمی که می تواند یک عمر زشتی هایمان را سکوت کند و زیبایی هایمان را فریاد بزند!
بی او جهالت هامان چه پر آوازه شدند!
خدایا! به دادِ ما جوانان برس!
---------------------------------------------
پ ن:
1- چقدر از قرآن دور افتاده ایم که خیال می کنیم ضمانت اجرای احکام خدا خطبه های آتشین است! بابا اینقدر داد نزن، فایده ای نداره که نداره هیچ! اثرِ عکس هم داره!
2- برای پست هایی که می بینید، وقت می گذارم، خواستارم که شما هم برای خواندنش وقت بگذارید! ممنون

درود بر قلب های یخ زدۀ ما...

درود بر قلب های یخ زدۀ ما... 


میلیون ها دختر ایرانی که از سن ازدواجشون گذشته وقتی صدای بوق ماشین عروس رو می شنوند چه حسی پیدا می کنند؟ 
ها؟! خُب بگو دیگه!
دختر ۳۰ سالۀ نا امید از ازدواج که با عروسک بازی بزرگ شده با دیدن لباس های عروس توی ویترین مغازه ها چه حالی داره؟
ها؟! خُب بگو دیگه!
متصدی این فجایع فرهنگی کیه؟ 
ها؟! خُب بگو دیگه!
لابد: «مرگ بر آمریکا!»
چرا سهامداران شادی های ملت شریک غم مردم نمی شوند؟!
ها؟! خُب بگو دیگه!
چند هزار منبر در فضیلت و ضرورت انرژی هسته ای رفته ایم؟
برای خلق یک گوسالۀ شبیه سازی شده چه خون دل ها که نخورده ایم و چه سفرها که نرفته ایم! 
ها؟! خُب بگو دیگه!
در ماتم قطع چند درخت و کشته شدن یک گرگ حفاظت شده و مرگ ببر و پلنگی ایرانی هزاران تریبون و رسانه را خرج می کنیم؟!
خاک بر سرمان که پژمردن میلیون ها ریحانۀ نازنین دل سنگمان را نمی لرزاند! 
-----------------------------------
پ ن:
1- اگر مقررات آیین انسان ساز اسلام، بدون حب و بغض و بدون کم و کاست اجرا بشه بسیاری از مشکلات اجتماعی و معضلات آن رفع می شه...
2- بی ارتباط: «وقتی کسی دل‌ بستۀ دیگری می‌ شود، نباید از او به عنوان وسیله‌ ای برای سرخوشی استفاده شود.» 
3- ها؟! خُب بگو دیگه!

اشهد ان لا اله تو .....

اشهد ان لا اله تو .....

آمد درست زير شبستان گل نشست

در بين آن جماعت مغرورِ شب‌پرست

يک تکه آفتاب نه يک تکه از بهشت...
حالا درست پشت سر من نشسته است

اين بيت مطلع غزلي عاشقانه نيست
اين چندمين رديف نمازي خيالي است

گلدسته اذان و من هاي هاي هاي
الله اکبر و أنا في کُل واد... مست

سبحان من يميت و يحيي و لا اله
اِلّا هُوَ الَذي اَخَذَ العَهدِ في اَلَست

(يک پرده باز پشت همين بيت مي‌کشيم)
او فکر مي‌کنيم در اين پرده مانده است

 ***
سارا سلام... اَشهَدُ اَن لا اِله... تو
با چشم‌هاي سرمه‌اي... اَن لا اِله... مست

دل مي‌بري که... حَيَّ عَلي... هاي هاي هاي
هر جا که هست پرتو روي حبيب هست

بالا بلند! عقد تو را با لبان من
آن شب مگر فرشته‌اي از آسمان نبست؟

باران جل جل شب خرداد توي پارک
مهرت همان شب.. اَشهَدُ اَن.. در دلم نشست

آن شب کبو .. (کبو) .. کبوتري از بام‌تان پريد
نم نم نما .. (نما) .. نماز تو در بغض من شکست

سبحان من يميت و يحيــــــي و لا اله
اِلا هُوَ الَـــذي اَخَذ العَهــــدِ في اَلَست

سبحان رب هر چه دلم را ز من بريد
سبحان رب هر چه دلم را ز من گـست

سبحان رَبّي اَلــ... من و سارا .. بِحَمده
سبحان رَبّي اَلــ ... من و سارا دلش شکست

سبحان رَبّي اَلـ... من و سارا به هم رسيــ...
سبحان تا به کي من و او دست روي دست؟

زخمم دوباره وا شد و اِيّاک نَستَعين
تا اِهدِنا الــ ... سراي تو راهي نمانده است

مغضوب اين جماعت پُر هاي و هو شدم
افتادم از بهشــت بر اين ارتفاع پست

 ***
(يک پرده باز بين من و او کشيده‌اند
سارا گمانم آن طرف پرده مانده است)


شعر از دكتر محمدحسين بهراميان


 

دم مگس ها گرم....!

دم مگس ها گرم....!


من هم قبول دارم که نباید مثل مگس فقط بر روی کثافت ها نشست اما مگس هم موجود مفیدیست.
اگه مگس ها جمع نشن نقاط آلوده شناسایی نمی شن!
حتی اگه از جمع شدن اونها دشمن شاد بشیم یا اینکه اصلا فرستادۀ دشمن باشن باز هم مهم نیست.
دم
مگس ها گرم....!
----------------------------------------------
پ ن:
1- تا وقتی که با تلویزیون نتوان یک مگس را کشت، جای روزنامه را نخواهد گرفت.(مانفرد رومل)
۲- نیش ‌های چند مگس هرگز اسب چابک را از تاختن باز نمی ‌دارد.(ولتر)

این جمله رو شنیدی؟

این جمله رو شنیدی؟


«بیش از حد عاقل بودن كار عاقلانه ای نیست.»(مارون)

شاید تفسیرش این باشه:
منظور از عقل در جمله فوق تظاهر به فهمیدن هست! ...

نباید همه جا تظاهر به فهمیدن نمود.
شاید لازم باشد بعضی وقت ها بگذاریم دیگران تصور کنند ما ابله هستیم!!
در فرمایشی از امام صادق(ع)است که:
«دو سوم خوشی در زندگی زیرکی است و یک سوم آن تغافل است.»
--------------------------------------
پ ن:
1- گاهی سکوت، بهترین حاضر جوابی است!
2- والله با این نونشون!

ساده یا صادق، کداميک؟!

ساده یا صادق، کداميک؟!


من دوست دارم در رفتار اينگونه باشم که:
«همیشه آدم صادق را به آدم ساده ترجیح ‌دهم.»
می دانی چرا؟
چون سادگی کوتاه مدت است ولی صداقت همیشه می ‌ماند. ...

صداقت برخاسته از قلب است در حالی که سادگی فقط صورت ظاهری را در بر می‌گیرد.
آدم های ساده خیلی جذّابیت ندارند:
زیرا عاشق تقلید از دیگران و جملات تقلیدی هستند که هیچگاه ماندگار نیست.
این طور نیست؟
من احترام بیشتری برای شخص صادق قائل هستم چون او می‌تواند کاری انجام دهد که تا نسل‌ ها باقی بماند ولی آدم‌ های ساده همیشه فکر می ‌کنند باید کسی را داشته باشند تا از آنها پیروی کنند.
-----------------------------------------
پ ن:
1- فـتأمّل که جایِ تأمّل بسیار است!
2- برای خود وظیفه دیدم.....! ممنون!

چرا حرفِ دلت رو نمی زني؟!

 
چرا حرفِ دلت رو نمی زني؟!


وقتی حرف هایت و دغدغه هایت، مثل ناودان از دو سوراخ بینی‌ ات سرازیر است!
اگر از غمِ نان و بیمِ جان، آنها را نگویی، شب که می‌شود، تب و هذیان به سراغت می ‌آید... اصلاً چگونه مي شود خوابید؟!
به جانِ خودم، دنیا دو روزه...
! خيلی ها اومدن و بدون ایجادِ تحوّلی از دنیا رفتن!
پس اگه فهمیدی حرفي حق است و با مباني سازگاری داره، با صدایِ رسا و بلند بگو!
----------------------------------------------
پ ن:
1- باید حرف بزنم. به جای این که راه بروم، روی صندلی بنشینم، خطوط پررنگ سکوت را هی ادامه بدهم خوب است که مثل کودکی تازه به حرف افتاده، زبان باز کنم. زبان باز کنم؛ آن هم بعد از این همه سال. نمی گویم قطعی‌ست اما شاید، شاید قلب ناآرامم قدری آرام شود.
2- البته باید مباحث را با تمامِ احترام و استدلال تبیین کرد!

نکاتی از بیانات استاد امجد دهه سوم صفر(2) سال 92

نکاتی از بیانات استاد امجد دهه سوم صفر(2) سال 92


1- اهلبیتِ امام حسین(ع)، بیچاره نبودند، بلکه بیچارۀ خدا بودند.
2- زنده باد فکر حسین! نه ظلم کن به کسی و نه زیرِ ظلمِ کسی برو، که این مرامِ حسین و منطقِ دین است.
3- در تعالیمِ انبیا، ضدِّ عقل...
نداريم، ممکن است چیزهایی باشد که عقل آن را نفهمد!
4- خلقِ خدا عیالِ خدایند، باید با همۀ خلقِ خدا خوب بود.
5- بدبخت ترین حکومت، حکومتی است که بتواند به مردم برسد و نرسد!
6- اذان از ابتکارات اسلام است و همین اذان براي سازندگیِ بشر کافی ست.
7- خودپرستی بزرگترين تاریکی ست که نمی گذارد انسان بفهمد!
8- بعضی سگ ها از ثروتمندترین مردم جهان، ثروتمندترند، این است ارزشِ پول!
9- ظلمات، یعنی خودپرستی، حسادت، بخل، تنگ نظري و یک طرفه قضاوت کردن!
10- کلُّ الخیر في بابِ الحسین علیه السلام.
11- اگر کسی مایل باشد که جلوي پایش بلند شوند و یا دستش را ببوسند یا ناراحت شود از اینکه جوابِ سلامش را ندادند، مشرک است.
-----------------------------------------
پ ن:
1- فردا عازمِ تهرانم
2- ممنون از دوست خوبم: رضا شهیدی.
3- حضورِ هیچکس در زندگی مان اتفاقی نیست!

نیایش لبخند!

نیایش لبخند!

خندیدن یک نیایش است

اگر بتوانی بخندی، آموخته‌ای که چگونه نیایش کنی

هنگامی که هر سلول بدن تو بخندد، هر بافت وجودت از شادی بلرزد، به آرامشی عظیم دست می‌یابی!

کوتاه‌ترین راه برای گفتن دوستت دارم لبخند است!

و همیشه انسان‌های خندان و شاد به خداوند شبیه‌ترند!

از این مطلب خوشم اومد...!

از این مطلب خوشم اومد...!


فیسبوک: آخرین بازدید؛ 10 دقیقه قبل
پلاس: آخرین بازدید؛ 8 دقیقه قبل
ویچت: آخرین بازدید؛ 12 دقیقه قبل
وایبر: آخرین بازدید؛ 14 دقیقه قبل...

قرآن: آخرین بازدید؛ رمضان سال گذشته!
«اَلَم یَانِ لِلَذینَ اَمَنُوا اَن تَخشَعَ قُلوبُهُم لِذِکرِ اللَه»
آیا هنوز وقت آن نرسیده است که دل های مومنان برای خدا خشوع کند؟!
--------------------------------
پ ن:
1- مغزم، مغزم درد می کند از حرف زدن، چقدر حرف زده ام، چقدر در ذهنم حرف زده ام!
2- هیچی دیگه....!

قفلِ دوستی...!

قفلِ دوستی...!

دوستی یعنی اینکه نسبت به دوستان خود حساس باشیم و با آغوش باز از آنها استقبال کنیم. 
اما اصرار نداشته باشیم که آنها هم بلافاصله آغوش خود را به روی ما باز کنند. بکوشیم تا به وقت و علایق دیگران احترام بگذاریم و درها را برای دوس
تی باز بگذاریم. اما افراد را به زور به داخل خانه‌ مان نکشانیم و گاه هم شاید لازم باشد تا درها را ببندیم.
----------------------------------
پ ن:
1- برخی درب ها نمی خواهند باز شوند!
2- کسی می داند کلیدِ این قفل کجاست؟!
3- کربلایت مرا نمی خواهد حسین! 
4- امروز نمی دانم خوشحالم یا غمگین! گیجِ گیجم!

بغضِ قلم...

بغضِ قلم...


همراهِ تو چقدر آرامش می گیرم
آغوشت همیشه برایم سراسر عشق و محبت است
واژه هایم گرچه کوچک است،
اما در معنا دریایی عظیم را در خود هضم می کند!...

فقط سوالم این است:
چقدر محکم و سنگین قدم بر می داری،
انگار از روز اول اینگونه قدم بر می داشتی!!
خواستم بگویم:
نِی لَبکِ آتشینم همیشه تو را صدا می زند:
پدر...

مصطفا- 23-9-92
-----------------------------
پ ن:
1- امروز زیارتگاه سکینه خاتون در قم.
2- برای تمامِ مریضان و پدرِ بنده دعا فرمایید!

ارزش فکر کردن

ارزش فکر کردن

فکر نو،

         حسِّ جدید،

                     رفتاری دیگر ...

 

می توانیم از سگ این پند را بیاموزیم، هر کاری که برای ما پیش آمد، آن را استشمام کنیم!

همان طور که اگر لقمه نانی جلوی سگ بیندازیم، فوراً آن را نمی خورد بلکه اول بو می کند، وقتی تشخیص داد که مناسب است می خورد.

ما با این عقل و خرد، از سگ کمتر نیستیم، پس قبل از کار فکر و تأمّل کنیم.

بوسه بر آسمان

بوسه بر آسمان

دنبالِ او می گشت

سراسیمه بود

چشمانش را بست!

و دلش را به آسمان دوخت                                         

نفس در سینه اش حبس شد

بال هایش را گشود

و از رویِ ماهِ آسمان بوسه چید!

لبانش هنوز داغ است...

(مصطفا-16/9/1392)

رازت را محكم بچسب

رازت را محكم بچسب

رازت را محكم بچسب

انگار كه به سگی ولگرد قلاده زده‌ای و او را همه جا دنبال خود می‌كشی. نگهداشتنش سخت است. سگ پارس می‌كند و می‌خواهد خود را از قلاده آزاد كند. اما نمی‌تواند. گاهی او تو را می‌كشد و گاهی تو او را. مدتها با هم راه می‌روید و سگ از روی ناچاری آرام می‌گیرد.  
تو به خیال اینكه سگ اهلی شده، قلاده را باز كرده‌ای. سگ اول دور و برش را نگاه می‌كند. بعد تو را. اما سگ اهلی نشده. فرار می‌كند. تو هم دیگر نمی‌توانی جلویش را بگیری، نه تنها نمی‌توانی مهارش كنی كه هر از گاهی هم برمی‌گردد و به تو حمله می‌كند. این بار تویی كه باید فرار كنی تا در امان بمانی.
نگه داشتن رازی كه در دل داری سخت است. می‌خواهد فرار كند، با خودت كلنجار می‌روی. اما باید با قلاده محكم نگه‌اش داری. مبادا اعتماد كنی و رهایش كنی. كافی است آزادش كنی، دیگر مهارش از دستت رفته و از حرف و رفتار دیگران نمی‌توانی در امان باشی و همیشه نگران حمله.
شاید باورت نشود.اگر باورت نمی‌شود و می‌خواهی خودت امتحان كنی، پیشنهاد می‌كنم با یك سگ امتحان كنی نه با رازت. ضربه‌ای كه از آزاد كردن یك سگ ولگرد می‌خوری بسیار كمتر  و قابل‌تحمل‌تر از ضربه‌ای است که از راز رها شده می‌خوری.

از فرعی به اصلی

از فرعی به اصلی

گذری بر فعل «پرداختن»!

بسیار پیش می‌آید كه  از خود می‌پرسیم: چرا تمركز نداریم؟ چرا مدام ذهنمان از این شاخه به آن شاخه می‌پرد؟ من می‌خواهم  این پرسش را با توجه به یكی از ظرایف زبان فارسی پاسخ بدهم.
آیا تا كنون به مصدر «پرداختن» دقت كرده‌اید؟ در فارسی امروز، پرداختن با حرف اضافه «به» می‌آید. پرداختن به كاری یا پرداختن به چیزی یعنی مشغول شدن به آن كارها یا چیزهای دیگر را به خاطر آن كنار گذاشتن. «پرداختن به ... » تمركز بر آن را می‌رساند.
در فارسی قدیم، پرداختن به معنی خالی كردن بود و با حرف اضافه «از» می‌آمد. خانه از اغیار پرداختن یعنی اغیار را از خانه بیرون كردن تا خانه، خالی شود و خلوتی با یار دست دهد. وقتی این فعل پرداختن با حرف اضافه «از» می‌آمد و متمم فعل، واژه «كار» بود یعنی می‌گفتی: از فلان كار پرداختم یا از فلان مشغله پرداختم، معنی‌اش این می‌شد: از آن كار فراغت پیدا كردم و از آن مشغله فارغ شدم.
 اتفاقا خود واژه «فراغ» و «فراغت» با خالی شدن نسبت معنایی مستقیم دارد. وقتی بانویی، وضع حمل می‌كند، می‌گوییم: فلانی فارغ شد. در بحث‌های علمی هم آن قسمت از بحث را كه دو طرف به آن كاری ندارند، می‌گویند: منطقه الفراغ. استفراغ هم با خالی شدن نسبت معنایی دارد زیرا وقتی كسی بالا می‌آورد، معده‌اش خالی می‌شود.
حال می‌گوییم: تا از كارهای فرعی نپردازیم، نمی‌توانیم به كار اصلی بپردازیم. راز تمركز نداشتن ما همین است كه اصل و فرع نكرده‌ایم و به خاطر همین، فرع‌ها جای خالی برای اصل باقی نمی‌گذارند.

خانه تکانی کنیم...!

خانه تکانی کنیم...!


«می خواهم کمی عوض شوم
از کسی انتظارِ محبت نداشته باشم
خودم سنگِ صبورِ خودم باشم
خودم نگرانِ خودم شوم...

با خودم ساعت ها حرف بزنم
از خداحافظیِ دیگران ناراحت نشوم
برایِ خودم هدیه بخرم
اما نه...!
یکی دارد صدایم می زند
نگاهم می کند، آرامم می کند
آهِ من!
با وجود توست که دنیا
لبریز از احساس است.»

مصطفا 14/9/92
----------------------------------------
پ ن:
1- دوس دارم یه روز آنقد پولدار بشم که وقتی رانی می خورم؛ اون تیکۀ آخر آناناس که ته قوطی گیر می کنه واسم مهم نباشه!
2- موقع درس خوندن پرزهای موکت هم واسه آدم جذاب می شه، دوست داری ساعت ها بشینی بهشون نگاه کنی...
3- راستی تولدت مبارک همسر عزیزم

حُزن را بیشتر از شادی دوست دارم! شما؟

 
حُزن را بیشتر از شادی دوست دارم! شما؟

«قشنگِ کوچکم
(منظورم «خیال» است!)
در این دنیای وانفسا و بزرگ دلتنگی می کند
جایی برای گشت و گذار ندارد...

جایی برای خزیدن ندارد
جایی برای چریدن ندارد
و من...!
توانایی تخلیه اش را ندارم
خدایا...!
لب های مرا پاک کن!
قدرتِ حرف زدن ندارم»
[مصطفا]
-----------------------------
1- ندارد...
2- دلی که نگیرد، دل نیست، سنگ هم برایش زیادی است!
3- همین الآن بی بهانه و بداهه.
4- به قول مولانا:
«از دلِ تو در دلِ من نکته هاست
وَه چه ره است از دلِ تو تا دلم!»

مرگِ تدریجی...!

مرگِ تدریجی...!

ببین! من نمی گم که حرف هایِ من درسته! ولی تو هم نمی تونی بگی، حرفام قطعی و درسته! بلکه صاحبش باید بیاد و بگه که حرف هایِ کی درست بوده...!
آدم وقتی اصلِ کاری را پیدا نکند، یا یک شکلات هم خَر می شود!
اونها حسین(ع) را کُشتند،
چون دنیا برایشان دلبری کرده بود!!
-------------------------------------
پ ن:
1- یک روز با تمامِ محافظه کاری ها، بی دینیِ ها لُو خواهد رفت...! روزی رسوا خواهیم شد...!
2- به نظرتان اگر ابی عبدالله(ع) و عمر سعد الآن بودند، ما در کدام لشگر بودیم؟!
آنها چون با خدا ارتباط نداشتند -گرچه یک نمازِ قضا نداشتند!!- با لشکر عمر سعد بودند...!
3- حال آیا ما با خدا ارتباط داریم....؟!

درسِ اخلاقِ دنیا در اورژانس!!

درسِ اخلاقِ دنیا در اورژانس!!


 
دیروز و امروز را در اورژانس به سر بردم...
به نظرم اگر کسی درسِ اخلاق می خواد که با پوست و گوشت و استخونش درک کنه، ماهی یکبار یه سری به اورژانس بزنه، کارِ صد تا منبر و درسِ اخلاق رو می کنه...!
آدمی تو دنیا به چی دلش می تونه خوش باشه؟! ها؟!
وقتی این جور جاها قرار می گیرم خیلی آروم می شم، آخه تازه می فهمم همه دنبالِ کشک و آب دوغیم بابا...!
--------------------------------------------
پ ن:
1- دعا کنید همین!
2- خدایا! کارت خیلی درسته و به این کلمۀ کلیشۀ «مصلحت و حکمت»، اعتقاد دارم... یعنی سعی می کنم..

حتی اگر پژمرده باشد!

حتی اگر پژمرده باشد!

هر آنچه که زیباست، زیبا می ماند؛ حتی اگر پژمرده باشد!

ماکسیم گورکی

عشق نوشت

برای همه خوب باش

آنکه فهمید، همیشه کنارت خواهد بود

و آنکس که نفهمید، روزی دلش برای خوبیهایت تنگ میشود

صدای قدم‌های خدا

صدای قدم‌های خدا

صدای قدم‌های خدا

فرض کنیم باران می‌بارد؛ پس از یک خشکسالی طولانی، باران می‌بارد. نرم و ریز و پیوسته و بی صدا. روزهای متمادی پس از هول و هراس خشکسالی و رنج و زجر دیدن زردهایی که سبز بودند، می‌بارد و می‌بارد. چنین فرض کنیم.

و دیگر فرض کنیم که نسیم می‌وزد. پس از یک شرجی نفس بُر، یک رطوبت سوزان سرشار از قساوت که هوای نرم و نامرئی در آن شرجی مثل صخره‌ای بر سینه سنگینی می‌کرد. آری پس از چند ماه شرجی طولانی که هیچ چیز جز وزوز مگس‌ها و پشه‌ها هوا را تکان نمی‌داد. نسیم، آری نسیمی خنک می‌وزد و این نسیم آن قدر مژده دارد که مژه بر هم نمی‌زنی از شدت بهت و اشتیاق. اینچنین فرض کنیم.

فرض کنیم یک شهر کویری را که بی‌هیچ حرف پیش از دل بیابان سبز شده است. بیابانی که گرد بر گرد شهر را گرفته است و سرمایه زندگی، یعنی آب را باید با پنجه در جگر خاک فرو بردن و کشیدن کاریزهای چنده ده کیلومتری به دست بیاوری. شهری که آفتاب تند و بی‌مضایقه کویر هرگز از سر آن بر نمی‌خیزد جز با صدای خش خش خشک پای خزان که کویر را کویرتر می‌کند. ناگهان پس از گذشت تاریخی که ریش سفید پیرمردها از آن حکایت دارد، برف می بارد. زن و مرد و پیر و جوان و خرد و کلان به کوچه و خیابان می‌آیند تا برف را با تک تک سلول‌های پوستشان ببینند و بچشند. لابد به هم می‌گویند: سیر کنید این برف را که شاید دیگر تا عمر دارید، نبینید. چنین فرض کنیم.

خدا می‌آید و صدای قدم‌هایش را می‌شنویم. مثل همان باران پس از خشکسالی، مثل همان نسیم پس از شرجی، مثل همان برف دیر و دور از انتظار. خدا همیشه همین طورها از راه می‌رسد تا یادمان نرود تاریک‌ترین ساعات پیش از سپیده دم است.

دل كسي را نشكنيم!

دل كسي را نشكنيم!

گاهي نزديك‌ ترين و صميمي‌ ترين دوستمان از ما دلخور مي‌ شود. با اينكه مي‌ داند كه هميشه همراهش بوده‌ ايم و كمك حالش. اما گاهي مي‌ بينيم همان فرد از كسي كه كمي از او دورتر است، دلخور که نمی‌ شود هیچ، هميشه هم ازديدنش شاد مي
‌ شود. علتش در خودمان است و بس!!

** چند نکته:
1- براي اينكه دوستمان داشته باشند، براي اينكه بعد از مرگمان- البته بعد از 120 سال- كسي از ما خاطره بدي به ياد نداشته باشد، براي اينكه برايمان فاتحه‌ اي بخوانند و خدا بيامرزي بگويند، اصلا لازم نيست ديگري را در محبت خود غرق كنيم. قرار نيست تمام زندگيمان را با كسي تقسيم كنيم. اصلا لازم نيست سال‌ ها هر كاري از دستمان بر مي‌ آيد براي كسي انجام دهيم و خودمان را برايش بُكشيم، قرار نيست از جان و مالمان برايش بگذريم، فقط كافيست به كسي بدي نكنيم، دل كسي را نشكنيم و كسي را نيازاريم. يعني كاري نكنيم كه برنجد. همين!!
2- شرّ نرساندن مهم ترين و البته ارزشمندترين كار است كه ما مي‌ توانيم در حق دوستانمان انجام دهيم و از آنها هم همين انتظاررا داشته باشيم. همين قانون طلايي كوچك تا زماني كه زنده هستيم همه را با اشتياق به سويمان مي‌ آورد و بعد از مرگمان همه در اندوه مي‌ گذارد.

مهم اينه که «تو» هستی....!

مهم اينه که «تو» هستی....!
 

آدمی چقدر ضعیف می تونه باشه؟!
به نظرم آدم بايد تو زندگیش همیشه يه «تو» داشته باشه که هر وقت از همه چی خسته و نا اميد بود، بهش بگه:
 مهم اينه که «تو» هستی....!
گورِ بابای دنیا ...
-----------------------------
پ ن:
1- نمی ترسم اگه گاهی دعامون بی اثر می شه
همیشه لحظۀ آخر خدا نزدیکتر می شه
2- هر چقدر می خوام الکی بخندم، نمی شه!

حاضرید با هم اعترافی کنیم؟!

اعتراف 

بزرگ و با شکوه، به چه قیمتی؟!

** حاضرید با هم اعترافی کنیم؟!
با یک مثال شروع کنم:
«بادکنک‌ هایی که با دهانمان خیلی باد می‌ شوند، شاید از دور و بعضاً نزدیک، خیلی بزرگ و باشکوه به نظر برسند، اما به همان میزان هم آسیب پذیرترند!!!
بادکنکی که بیش از حد معمول باد شود، کافی‌ ...
ست تیزِ کوچکی بخورد تا به تکه‌هایی ریز و تیره‌ بدل شود».
** دوست خوب من!
چرا از اشخاص بت می تراشیم تا هم او [البته بعضاً] باورش شود و خراب کند، هم خودمان نتوانیم درست استفاده کنیم و هم دیگران نگاهشان دگرگون شود؟!
** باید قبول کنیم که ضربات سهمگینی در این زمینه خورده ایم که راه جبران را ضیق کرده است ...
[مصطفا]
_____________________________
پ ن:
1- این مطلب، مخاطب خاص های زیادی دارد، من جمله خودم!
2- راستی که ما آدم‌ ها چه قدر شبیه این بادکنک‌ ها هستیم...

ای رنگین کمان من!

ای رنگین کمان من!

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

[تقدیم به همیشه رنگین کمان دل ها]

سلام سردار ...
کماکان منتظریم
امّا
در تعریف انتظار؛
کتاب های لغت هم دردی را دوا نمی کند!!
راستی!
از رنگ های یکنواخت همچون زمستان، بهار، پاییز و تابستان بیزار شده ایم
منتظرت هستیم از پشت باران رخ بنمایی
ای رنگین کمان من!
[مصطفا]
______________________
پ ن پ:
همین جوری!!

یا رفیقَ من لا رفیقَ له

یا رفیقَ من لا رفیقَ له

نگاهی به دور و بَرِ خود که می اندازیم
انگار همه چیز برای دق دادنِ ما، پا به پایِ هم داده اند
غافل از اینکه دلِ خوش نداریم، که همه چیز ناخوش به نظر می رسد
وقتی از هیچ چیز سیر نمی شویم، حالمان بهتر از این نمی شود!
البته خوب خودش اینطور خواسته است: «خُلِقَ الانسانَ هَلُوعاً»
تا خودش به ما منگنه نشود، اوضاع همین طور است
«او» فوقِ همۀ قدرت هاست
«او» خودِ لبخند است ...
فقط گاهی باید سری تکان داده و ذکری...
بگیریم:
«یا رفیقَ من لا رفیقَ له»
[مصطفا]
_________________________________
پ ن پ:
رفیق ماه رمضون هم داره تموم می شه ها:
دل خوش که باشیم، فرقی نمی‌كند هوا گرم است یا سرد، شب است یا روز، ابر است یا آفتاب ...

شب قدر است، قدری دعایم کنید!

شب قدر است، قدری دعایم کنید!


خوب من!

چشم هایم همیشه به توست
نگاهم کن
آسمانت برایم هنوز آبی است
آه من!
چه لحظۀ با شکوهی است
وقتی گرمای دستانت را حس می کنم
اما 
چقدر از نداشتنت می ترسم...
[مصطفا]
____________________________
پ ن پ: 
1- شب قدر است، قدری دعایم کنید!
2- شب بخشش گناهان است، حلالم کنید...

تو می دانی اینجا چه خبر است؟!

تو می دانی اینجا چه خبر است؟!

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

پدر با مادر قهر کرده است
مادر کار دارد 
خانه تمیز نیست 
غذا آماده نیست
مثل همیشه پیتزا و ساندویچ، رویِ روزنامه است
پدر دیر به خانه می آید
عروسک ها کثیف شده اند
تلویزیون تنها مونس است...
وقتی هیچ چیز جای خودش نیست!
اما کودک دنبال هیجان های طبیعی است
هیجان هایِ تلویزیون، خانه را ترسناک کرده است
تو می دانی اینجا چه خبر است؟!
[مصطفا]

شب قدر؛ یک شب عجیب و فوق العاده

شب قدر؛ یک شب عجیب و فوق العاده

شب قدر یکی از شب های سال است که از لحاظ ارزش و فضیلت برابر با هزار ماه است.
این شب ویژگی های خاصی دارد که شب های دیگر ندارد.
خداوند این شب را برترین شب سال قرار داده است.
در شب قدر دعا مستجاب است و اعمال خیر در این شب چندصد برابر قبل پاداش دارند.
در این شب سرنوشت یکسال انسانها تعیین می شود.
در شب قدر رحمت الهی بسیار بیشتر از شبهای دیگر سال است.
شب قدر جمعیت عظیمی از ملائکه به زمین می آیند .
در این شب بین زمین و آسمان ترافیکی از فرشته ها برقرار می شود.
برخی از فرشته ها که از مقام بسیار بالایی برخوردارند مثل «روح» به زمین می آیند.
این فرشته سالی یک بار که همان شب قدر است به زمین می آید.
در شب قدر نامه ی اعمال ما به دست امام زمان علیه السلام می رسد.
کسی که شب قدر را درک کند (یعنی اعمال آن را انجام دهد) مثل یک نوزاد تازه به دنیا آمده از گناهان پاک می شود.
منظور از شب قدر ساعات شبانه نیست بلکه یک شبانه روز (24ساعته) است که از طلوع صبح خورشید تا طلوع دیگر ادامه دارد.

چشمانم

چشمانم

قایم می شوم
دیده نشوم
اما
چشمانم
همیشه کار دستم می دهد...
[مصطفا]