شهید مدرس؛ وارستۀ غیر وابسته

شهید مدرس؛ وارستۀ غیر وابسته
[به مناسبت گرامی داشت شهادت آیت الله سید حسن مدرس و روز مجلس]
http://www.qudsonline.ir/NewsQods/Images/News/Editor/image/modares.jpg
 

http://www.iricap.com/images/other/modares1.jpg


   نویسنده: مصطفی سلیمانی

- پیشگفتار:

بازخواني و تامل در انديشه‌هاي اشخاصي كه اين آب و خاك، مرهون مجاهدت‌ها و جانفشاني‌هاي آنهاست، تكليفي بر دوش همه ماست تا با شناساندن آنها و افكارشان پاسدار زحمات بي‌دريغشان باشيم. اين نوشتار به بهانه سالروز شهادت سيدحسن مدرس در روز دهم آذر ماه، به انديشه‌هاي سياسي اجتماعي اين سياستمدار فقيه و شجاع مي‌پردازد كه با رشادت خود تا آخرين لحظه، درس دفاع از اسلام و وطن را به نسل ايراني آموخت.
فقيه مجاهد و عالم پرهيزگار آيه الله سيدحسن مدرس يكى از چهره هاى درخشان تاريخ تشيع بشمار مى رود كه زندگى و اخلاق و رفتار و نيز جهت گيرى هاى سياسى و اجتماعى وى  براى مشتاقان حق و حقيقت نمونه خوبى است . او موقعيت خود را سراسر در راه اعتلاى اسلام نثار نمود و در جهت نشر حقايق اسلامى و دفاع از معارف تشيع مردانه استوار ماند. همان گونه بود كه مى گفت و همانطور گفت كه مى بود. سرانجام به موجب آنكه با عزمى راسخ چون كوهى استوار در مقابل ستمگران عصر به مقابله برخاست و سلطه گرى استعمارگران را افشا نمود جنايتكاران وى را به ربذه خواف تبعيد نمودند و در كنج عزلت و غريبى اين عالم عامل و فقيه مجاهد را به شهادت رسانيدند.
- زندگی نامه:
سيد حسن طباطبايي قمشه‌اي ، ملقب به مدرس در سال 1287 هجري قمري در سرابه اردستان به دنيا آمد و تا سن 14 سالگي در شهرضا، مقدمات عربي را فرا گرفت. بعد از آن در سن 16 سالگي براي ادامه تحصيل به اصفهان رفت و مدت 5 سال به فراگيري دروس صرف، نحو، منطق و بيان پرداخت سپس در سال 1311 هجري قمري و بعد از پايان تحصيلات خود در اصفهان براي ادامه تحصيل به نجف اشرف مهاجرت كرد.
شهيد مدرس در دوران تحصيلات 20 ساله خود اساتيد زيادي را درك كرد كه ازجمله اساتيد مشهور وي مي‌توان به آقا ميرزا عبدالعلي هرندي نحوي، ميرزا جهانگيرخان قشقايي، آخوند ملامحمد كاشاني، آخوند ملامحمد كاظم خراساني، صاحب كفايه و سيدمحمدرضا طباطبايي يزدي، صاحب عروه اشاره كرد.
- علّت نامگذاری به مدرس:
مدرس پس از اين كه به درجه اجتهاد رسيد، براي ارشاد و تدريس به اصفهان مراجعه كرد كه همزمان با دوران رشد و گسترش نهضت مشروطيت بود. جالب اين كه چون سيدحسن طباطبايي قمشه‌اي، نزديك به 30 سال به تدريس اشتغال داشت بنابراين به مدرس ملقب شد. همچنين گفته شده مدرس از همان ابتدا كه در اصفهان بود، اين لقب را داشت و مرحوم آخوند خراساني، وي را به عنوان مجتهد طراز اول با همين لقب به مجلس شورا معرفي كرد و تا آخر عمر نيز به همين لقب شهرت داشت.
- مدارج علمی:
مدرس علاوه بر كسب مدارج عالي حوزوي با تاريخ غرب و فلسفه سياسي اروپا نيز آشنا بود؛ به گونه‌اي كه خودش در اين رابطه مي‌گويد: «در نجف، روزهاي جمعه كار مي‌كردم و درآمد آن روز را نان مي‌خريدم و در يك هفته با آن نان‌ها به سر مي‌بردم. تكه‌هاي نان خشك را روي صفحه كتابم مي‌گذاشتم و ضمن مطالعه مي‌خوردم.
كارفرماي من مردي مسن و يكي از تجار اروپايي بود كه بسيار مطالعه مي‌كرد و در عوض كارگري به من تاريخ غرب مي‌آموخت. در دوران اين كارگري بود كه مدرس، تاريخ شاردن، روح القوانين منتسكيو و تاريخ شهريار ماكياولي را نزد كارفرماي خود خواند.»
شهيد مدرس در سال 1328 هجري قمري از سوي مراجع عظام نجف اشرف به عنوان يكي از 5 عالم طراز اول براي دوره دوم مجلس شوراي ملي انتخاب شد و تا دوره ششم در اين سمت بود. از نكات جالب توجه در زندگي مدرس پس از ورود به مجلس اين بود كه همواره داراي زندگي ساده و محقرانه‌اي بود؛ به گونه‌اي كه دولت‌آبادي در مورد سادگي زندگي وي مي‌نويسد: «مدرس با وجود آمد و شد زياد با رجال دولت و اعيان مملكت باز جنبه طلبگي خود را از دست نداده و روي گليمي مي‌نشيند... هر كس بر او وارد شود و داراي هر مقامي كه باشد بايد روي زمين و به روي همان گليم بنشيند.»
- ویژگی های شخصیتی:
مدرس، داراي ويژگي‌هاي برجسته‌اي همچون زهد، قناعت، ساده‌زيستي، رفيع‌الطبع و عدم تعلق به دنيا و مظاهر آن، شب‌زنده‌داري، آزادي از تعلقات، نكته‌سنج و بادرايت، صراحت و شجاعت در رفتار و گفتار بود كه توانست در زمانه جور و ستم رضاخان، به يك مبارز سياسي و قهرمان آزادي مبدل شود؛ به گونه‌اي كه خودش مي‌گويد: «شهريارا خداوند دو چيز به من نداده: يكي ترس و ديگري طمع. مدرس، وطن‌خواهي است كه همه چيز خود را براي دو چيز اسلام و وطن مي‌دهد.»
1ـ مدرس‌ و شجاعت‌:
در باب‌ شجاعت‌ و بي‌باكي‌ او مي‌توان‌ گفت‌ آنچه‌ در زندگي‌مدرس‌ مهم‌ است‌ اين‌ است‌ كه‌ او هيچ‌ وقت‌ نه‌ دنبال‌ منافع‌ شخصي‌ بوده‌و نه‌ از ترس‌ فلان‌ شخصيت‌ دست‌ به‌ كاري‌ زده‌ است‌. تهور و جسارت‌او را مي‌توان‌ در نامه‌اي‌ كه‌ به‌ احمدشاه‌ مي‌نويسد مشاهده‌ كرد. اومي‌نويسد:
«شهريارا خداوند دو چيز را به‌ من‌ نداده‌، يكي‌ ترس‌ و ديگري‌ طمع‌و هركس‌ با مصالح‌ ملي‌ و امور مذهبي‌ همراه‌ باشد من‌ هم‌ با اوهمراهم‌ والاّ فلا.»
البته‌ اين‌ جمله‌ شهيد مدرس‌ فقط‌ در حوزه‌ نظر و شعار باقي‌نمي‌ماند، بلكه‌ در رفتار سياسي‌ او هم‌ نمود پيدا مي‌كند؛ چراكه‌ مدرس‌در طول‌ زندگي‌ خود هيچ‌گاه‌ به‌ خاطر از دست‌ دادن‌ جا و مقام‌ خودنهراسيد و عقيده‌ درست‌ خود را اگرچه‌ مخالف‌ صاحبان‌ قدرت‌ بود،قرباني‌ نكرده‌ و آن‌ را اظهار و ابراز مي‌داشت‌.
به‌ عنوان‌ نمونه‌ در مخالفت‌ با جمهوري‌ رضاخاني‌ و مخصوصاً درمخالفت‌ با اعتبارنامه‌ نمايندگان‌ دوره‌ پنجم‌ در سال‌ 1303-1302 درمخالفتي‌ كه‌ با اعتبارنامه‌هاي‌ بعضي‌ از نمايندگان‌ مي‌كند، وقتي‌ «تدين‌»در مقابل‌ مدرس‌ قرار مي‌گيرد و مي‌گويد مدرك‌ بدهيد. مدرس‌ مي‌گويد:
«من‌ اظهارعقيده‌ام‌ را مي‌كنم‌ شما هم‌ رأي‌ بدهيد... بنده‌ عقيده‌ام‌ رااظهار مي‌كنم‌ و لو مخالف‌ با تمام‌ افراد روي‌ زمين‌ باشد.»
به‌ خاطر اين‌ نترسي‌ و شجاعت‌ او است‌ كه‌ ملك‌الشعراي‌ بهار او رامرد عجيب‌ مي‌خواند و مي‌گويد:
«... اين‌ مرد عجيب‌ سيدحسن‌ مدرس‌ بود. به‌ تهران‌ آمد و در مجلس‌دوم‌ جزء حزب‌ اعتدال‌ بود و در بين‌ مجلس‌ دوم‌ و سوم‌ درديكتاتوري‌ ناصرالملك‌ در يكي‌ از مجالس‌ عمومي‌ كه‌ دولت‌ ونايب‌السلطنه‌ به‌ منظور سياسي‌ تشكيل‌ داده‌ بودند، سيد حسن‌ مدرس‌نطقي‌ كرد كه‌ مجلس‌ به‌ آن‌ بزرگي‌ به‌ هم‌ خورد و نطق‌ به‌ هواداري‌قانون‌ اساسي‌ و بر ضد خيال‌ ناصرالملك‌ شد.»

ادامه نوشته

فلسفه بلا و ابتلا با نگاهی به کربلا

فلسفه بلا و ابتلا با نگاهی به کربلا

http://ino.ir/DesktopModules/DnnForge%20-%20NewsArticles/ImageHandler.ashx?Width=300&Height=200&HomeDirectory=%2FPortals%2F0%2F&FileName=axekhabari%2F%D8%B3%DB%8C%D9%84+%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%862.JPG&PortalID=0&q=1
   نویسنده: مصطفی سلیمانی

درآمد:
یکی از محوری ترین مباحث قرآنی، بحث ابتلا و امتحان در قرآن است که اطلاع و آگاهی از معنا و فلسفه آن و راه های برون رفت از آن، تاثیر غیر قابل انکاری در سعادت بشر دارد.
از آن جایی که آزمایش یک سنت همگانی الهی است و تأثیر بسزایی در سعادت و شقاوت و پاداش و کیفر انسان ها دارد، لازم است که زوایای این بحث از نظر قرآن بررسی شود تا همه انسان ها از حقیقت آزمایش آگاه و با راه های صحیح برون رفت از آزمایش الهی آشنا گردند.
بلا، رنج و سختی و گرفتاری‌هایی است که در زندگی و در راه عقیده برای انسان پیش می‌آید. ابتلا، گرفتار شدن به این محنت‌ها و رنج‌ها است و ثمره آن نوعی آزمایش خلوص و پاک شدن از نیت‌های ناسالم و انگیزه‌های غیرالهی است.
غیر از مفهوم درد و رنج و گرفتاری، که باید از آن به خدا پناه برد و از خدا عاقبت طلیبد، و غیر از معنای آزمون و امتحان، که برای تشخیص میزان اطاعت و تبعیت و ایمان افراد است، مفهوم عمیق‌تر و عرفانی‌تری هم دارد و آن عبارت است از دوست داشتن رنج و سختی در راه رضای دوست و تحمل عاشقانه محنت‌ها و شداید، برای دست یافتن به قرب‌ الهی.
این‌گونه بلا، از سوی خداوند، لطفی به بندگانش محسوب می‌شود و تحمل آن نشانه عشق و صدق ایمان عبد نسبت به خدا است و به مفهوم «رضا» و «تسلیم» از بعد عرفانی نزدیک است.
اگر با دیگرانش بود میلی * چرا جام مرا بشکست لیلی
علل بروز مشكلات:
براي فهم درست راهكارهاي قرآني براي برونرفت از مشكلات و معضلات، شناخت عللي كه قرآن براي مشكلات بيان مي كند مي تواند مفيد باشد.
1- طبیعت دنیا:
يكي از عللي كه قرآن براي ايجاد مشكلات بيان مي كند طبعيت دنياست. دنيا به عنوان مكان تضاد به گونه اي است كه نمي تواند براي همگان يكسان عمل كند. اگر براي كسي كه خشت مي زند ، آفتاب مفيد و سازنده است براي ديگري كه كشت و زرع دارد باران امري مفيد شناخته مي شود. از اين رو براي فردي بارش باران موفقيت آور و سازنده است ولي براي ديگري مشكل آفرين و مضر شناخته مي شود. از علل ديگري كه مي توان براي براي مشكلات بيان داشت ، آزموني بودن دنياست. دنيا براي انسان به عنوان مكان تكليف و بروز استعدادها و ظرفيت ها عمل مي كند. انسان تا دچار مشكلات و معضلات نگردد نمي تواند، ظرفيت هاي و توانمندي هاي سرشته در خود را آشكار و آزاد سازد. ظرفيت ها و توانمندي هايي كه قرآن از آن به اسما و جعل اسما مي كند(بقره 32) هر نام و اسمي كه در انسان سرشته و نهاده شده است يك توانمندي و قدرتي است كه مي تواند با آن بر خود و جهان سيطره كند و به عنوان آفريننده و پروردگار عمل نمايد. اين توان از آن رو در انسان سرشته شده است كه انسان خليفه خدا در زمين و هستي است و زمين و دنيا به عنوان قرارگاه موقت او عمل مي كند تا در يك فرآيند به نسبت طولاني خود را آن چنان كه هست بشناسد و نشان دهد.(مستقر و متاع الي حين) از اين رو دنيا را آزمايشگاه انسان سازي دانسته اند كه در ميان تضادها و اختلافات و مشكلات مي تواند ظرفيت هاي خود را آزاد ساخته و به فعليت رساند. مشكلات و دشواري هايي كه پيش روي بشر قرار مي گيرد،موجب مي شود تا انسان براي رهايي از آن به تفكر و ابتكار و ابداع و اختراع دست زند و مشكلات را به خرد و عقل و ايمان خود به موفقيت تبديل و تغيير نمايد. به همين علت گفته اند كه نياز و احتياج مادر اختراع و ابتكاراست. نياز در حقيقت چهره ديگري از مشكلات است كه انسان با آن رو به روست. وقتي مشكلي ايجاد مي شود نيازي پديد مي آيد و انسان براي رفع اين نياز و مشكل مي كوشد تا راهكاريي را بيابد و اين هنگام است كه خلاقيت و تخيل دست به دست هم مي دهند و راهي براي نياز و مشكل پيدا مي كنند .
2- نوع رفتار انسان با خود و طبیعت:
 از علل دیگری که قرآن آن را به عنوان علل مشکلات بیان می کند، نوع رفتار انسان با خود و طبیعت است. برخی از گرفتارهایی انسانی برآیند و نتیجه اعمال و رفتاری است که انسان نسبت شخصیت خود و یا نسبت به دیگران و یا جامعه و یا زمین انجام می دهد. قرآن در این باره می فرماید: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ »(روم آیه 41)؛ فساد و مشکلات درخشکی و دریا به جهت دستاوردهای مردم پدیدار شد به سبب اعمال مردم ، فساد در خشکی و دریا آشکار شد تا به آنان جزای بعضی از کارهایشان را بچشاند، باشد که بازگردند. به این معنا که برخی از دستاوردهای بشر و مردم چیزی جز فساد در محیط زیست نیست. این گونه مشکلات و بدی هایی که به انسان به جهت اعمال و رفتار نادرست فردی و یا جمعی به خود و یا جامعه و حتی محیط زیست می رسد، بدی هایی هستند که می بایست انسان خود را سرزنش کند ولی با این همه نومید نگردد؛ زیرا خداوند حتی برای این گونه مشکلات که بازتاب عمل خودمان می باشد، راهکارهای برونرفتی را ارایه داده است.
کربلا و بلا و ابتلا:
ادامه نوشته

چادر؛ چرا رنگ مشکی؟

چادر؛ چرا رنگ مشکی؟


 پاسخ:

همان طور كه بقيه واجبات داراي مراتب مختلفي مي‏باشند، حجاب نيز داراي مراتب خوب، متوسط و خوب‏تر است. چادر حجاب برتر بانوان محسوب مي‏گردد. زيرا با چادر حجم بدن زن محفوظ مي ماند. طبيعي است در اين صورت اين حجاب برتر است. فلسفه چادر پوشيدن تنها مصونيت نيست، بلكه علاوه بر آن رعايت تقوا و اطمينان از انجام وظيفه است.
- چرا چادر مشكي؟
از سال‌ها قبل، در واقع از وقتي موضوع حجاب زن به صورت جدي در دنيا مطرح شد، مخالفين حجاب، سعي مي‌كردند حجاب را با موضوع رنگ آن طرد كنند. براي موافقين هم رفته رفته اين شبهه قوت گرفت كه «چرا رنگ مشكي؟»
همانطور كه بيان كرديد، معمولاً مشكي رنگ افسردگي، عزا و اندوه و غم است. افسردگي به عنوان يك بيماري، عزا به مفهوم يك سنت، و غم و اندوه هم به معني يك فرآيند زمينه‌ساز، براي تخليه هيجان. همه اين موارد هم درست و هم غلط است. درست است از اين جهت كه رنگ مشكي به عنوان نمادي براي همه اين موارد است و به اين‌ها كمك مي‌كند، اما محدود به اين مفاهيم نيست. در واقع نمي‌شود تنها اين مفاهيم را از رنگ مشكي برداشت كرد.
- خصوصيت رنگ سياه:
رنگ تيره موجب استتار و مخفي شدن اشياء و مانع از ديدن آنهاست. چشم در تاريكي جايي را نمي‌بيند و پارچه يا پرده سياه مايه مخفي شدن اشيايي است كه در پس پرده قرار دارند. لذا بانوان عفيف مسلمان، رنگ لباس‌هاي ظاهر ـ اعمّ از چادر، مانتو و روسري ـ را از رنگ‌هاي تيره برگزيده‌اند تا اندامشان از چشم نامحرمان پوشيده‌تر باشد و بدين وسيله «گوهر عفاف» خود را محفوظ‌تر بدارند و استفاده از رنگ‌هاي شاد و مهيّج و هرگونه مجلس‌آرايي را به خلوت خانه و در جمع محارم خويش اختصاص مي‌دهند.
در روانشناسي رنگ‌ها، همان گونه كه نوع رنگ در ايجاد گرسنگي، سيري، خشم و آرامش تأثير مستقيم دارد، در شعله‌ور شدن غرايز جنسي نيز دخالت مستقيم دارد. رنگ سياه باعث كاهش شهوت است؛ چنان كه امام صادق عليه‌السلام  در اين زمينه خطاب به «حنّان بن سُدَير» كه نعلين سياه پوشيده بود، فرمودند: «آيا نمي‌داني رنگ سياه مايه تقليل شهوت است».(1)
-نگاه مثبت به رنگ مشكي:
از طرف ديگر رنگ سياه، رنگ تشخص و هيبت است و در ميان رنگ‌ها ابهت بيشتري دارد. در ريشه‌يابي لغات، رنگ سياه در عربي به نام اسود است و به معني آقايي، برتري و سيادت است. خانه كعبه با آن پرده سياه و تيره‌اي كه دارد، پر از شكوه و ابهت و جذبه است. در رواياتي كه برخي علائم و نشانه‌هاي ظهور حضرت مهدي (عج) را بيان مي‌كنند، مي‌خوانيم كه آن حضرت(عج) با بيرق رسول خدا خروج مي‌كند كه از پارچه مخمل سياه و چهارگوش بوده و در آن صلابت است. (2)
رنگ مشكي در يك نگاه ديگر رنگ وقار و اقتدار و از رنگ‌هاي صامت است كه نگاه را سريع به سمت خود جذب نمي‌كند. از هنگام نزول آيه جلباب، زنان با پوشش تيره در جامعه حضور مي‌يافتند و رسول اكرم(ص) نيز آن‌ها را نهي نمي‌كرد و اين نهي نكردن رسول خدا(ص) خود بيانگر مقبوليت اين عمل است؛ چنان كه در روايتي از امام صادق(ع)آمده است كه فرمودند:«لباس سياه مكروه است مگر در خَف، عمامه و عبا» (3) و خف نوعي كفش چرمي است.
اين، نشان دهنده آن است كه استفاده معقول از رنگ سياه، نه تنها مكروه نيست، بلكه پسنديده و مورد قبول خدا، رسول(ص) و ائمه ـ عليهم السّلام ـ مي‌باشد. البته رنگ سياه به عنوان زمينه و متن زندگي، هرگز پسنديده نيست و اسلام نيز آن را قبول نمي‌كند و در برابر آن، رنگ‌هاي باز و روشن و فرح بخش را توصيه مي‌كند، امّا از اين كه اين رنگ در حاشيه متن اصلي و دائمي زندگي به كار رود، مانع نمي‌شود؛ بلكه بعضاً ترغيب هم مي‌كند.
اصرار و تشويق پيامبر اكرم(ص) بر پوشيدن لباس سفيد و توصيه امام صادق(ع)  به «حنّان بن سُدير» به پوشيدن نعلين زرد(4) و ديگر تشويق‌ها و دستورات پيامبر اكرم(ص) و ائمه عليهم السّلام بيانگر اين است كه استفاده از رنگ‌هاي مختلف ـ اعم از تيره و روشن ـ صبغۀ مذهبي دارد.
-استفاده از رنگ ها در اسلام:
اسلام در خصوص رنگ دو دسته‌بندي، يكي براي حضور اجتماعي، و ديگري حضور در خلوت محارم دارد. رنگ اول اسلام در خلوت، سفيد است و براي آن دلايل متعددي بيان مي‌شود. سفيد، نماد پاكي، شادي و آرامش است. براي مثال، در آداب يك مسلمان شيعي هست كه وقتي به زيارت يك امام مي‌روي، لباس نو، سفيد رنگ بخر يا در اعياد ذكر مي‌شود كه لباس نو سفيد به تن كنيد، شايد كه با تاكيد بر اين فرآيند كه پاكي بيرون به پاكي درون هم منتقل بشود. اما در عرصه فعاليت‌هاي اجتماعي، رنگ اول اسلام به عنوان «پوشش نهايي» رنگ سياه است. بنابراين وقتي قرار است حضور اجتماعي مقتدرانه و رسمي باشد، رنگ مشكي را انتخاب مي‌كند. اين رنگ نوعي اقتدار و «دورباش» را به مخاطب القا مي‌كند. گاهي نوع پوشش ما به ديگران اين اجازه را مي‌دهد كه حريم خصوصي‌مان را بشكنند. يعني رنگ انتخابي ما به قدري دورباش كمي دارد، كه احتمال دارد ديگران به اين حريم وارد شوند.
- نكتۀ پاياني: يكي از ايرادات ما در مباحث فرهنگ ديني اين است كه برخي موادي را كه مشروط است، مطلق مي‌كنيم و دچار خطا مي‌شويم. يا گاهي موارد مطلق را مشروط مي‌كنيم. مثلاً بارها شنيده‌ايد وضو گرفتن با آب گرم مكروه است. اين را شرح مي‌دهند كه آب سرد نشاط مي‌آورد و يا... بله، اين موارد صحيح است، اما در متن دين ما آمده كه وضو با آبي كه با نور خورشيد گرم شود، مكروه است. به عبارت ديگر در ابتدا بايد بدانيم دين چه گفته و بعد براي آن تحليل علمي بياوريم. اين‌ها خطاهاي فرهنگي- ديني جامعه عاميانه ماست كه گاهي به خواص هم كشيده مي‌شود.


پي نوشت ها:
1. محمد بن الحسن الحر العاملي، وسايل الشيعه، دار التراث العربي، بيروت، 1391 ق.  ج 3، ص 386.
2. الملاحم و الفتن، سيد بن طاووس، ترجمه محمد جواد نجفي، چاپ نجف. ص 57.
3. محمد بن الحسن الحر العاملي، وسايل الشيعه، دار التراث العربي، بيروت، 1391 ق، ج 8، ص 382.
4. سياه پوشي در سوگ ائمه نور(ع)، ريشه‏هاى تاريخى و مبانى فقهى، علي ابوالحسني، چاپ مولف، ص75.

نویسنده: مصطفی سلیمانی

دوره نوجوانی؛ نقطه عطف زندگی انسان

 دوره نوجوانی؛ نقطه عطف زندگی انسان

مصطفی سلیمانی


اشاره:
هشتم آبان ماه روز "نوجوان" است. این روز به یاد شهادت یك نوجوان سیزده ساله در اوّلین ماه های جنگ تحمیلی، روز نوجوان نامیده شده است. در هشت آبان 1359، «حسین فهمیده» سیزده ساله به شهادت رسید. او یكی از 36 هزار دانش آموز شهید ایرانی است.
حسین فهمیده تنها شهید دانش آموز سیزده ساله ما نیست. «بهنام محمدی» هم یك دانش آموز دوازده ساله خرمشهری بود كه در كوچه پس كوچه های شهرش آنقدر جنگید تا به شهادت رسید. «سحاب خیّام» هم بود. دختر دانش آموز دوازده ساله سوسنگردی‌ای كه آنقدر با دست خالی با بعثی ها جنگید تا آن ها را عاجز كرد و بعد به شهادت رسید.
تعریف نوجوانی
دوره ی انتقال از کودکی به بزرگسالی است. تقریباً از یازده سالگی آغاز می‌شود و تا هیجده سالگی ادامه می‌یابد. دوره‌ای است آکنده از تعارض و نوسان بین وابستگی و استقلال. نوجوانی دوره‌ای است شبیه به رویا که در آن هر حادثه و اتفاقی ممکن است رخ دهد. در این دوره اضطراب‌ها، دلهره‌ها، کابوس‌ها، ترس‌ها و در هم آمیختن تفکرات یا خیال‌پردازی‌ها امری عادی تلقی می‌شود.
رابطه ی نوجوان با خودش، با خانواده‌اش، با دوستانش و بطور کلی با همه بهم می‌خورد، کم حوصلگی، حساسیت، استقلال‌طلبی، حادثه‌جویی، بهانه‌جویی و مواردی از این قبیل نوجوان را نا‌آرام جلوه می‌دهد اما این جلوه‌های گوناگون نوجوانی هیچکدام بیهوده و بیمار‌گونه نیستند، هر کدام برای خود فلسفه‌ای دارند، مثلاً:
- اگر نوجوان ستیزه جوست در ستیزه جویی‌هایش میل به مهم جلوه کردن دارد، دوست دارد مورد توجه اطرافیان قرار بگیرد، در گروه خود موقعیت خاصی داشته باشد، همه او را بعنوان یک فرد با ارزش بشناسند.
- مد پرستی و قهرمان دوستی‌اش حاکی از نیاز یک نوجوان به مدل و راهنما و الگوست.
- نوجوان اگر خرده‌گیر و عیب جوست برای این است که حس داوری و تشخیص او رو به توسعه است، می‌خواهد معنا و مفهوم درست زندگی را دریابد.
- اگر نوجوان لجباز و سرکش است می‌تواند به این دلیل باشد که شوق به آزادی و خود مختاری دارد، دوست دارد بزرگسالان در کارهایش دخالت نکنند، دوست دارد اتاق مخصوص به خود داشته باشد و با سلیقه ی خودش آن را تزئین کند.
- نوجوان در رویا سازی‌ها و خیال‌پردازی‌هایش در جستجوی آینده‌ای نامعلوم و کشف استعدادها و آرمان‌های نهایی خویش است اگر جلوه‌های نوجوانی به درستی فهمیده و شناخته شوند، زندگی با نوجوانان کار دشواری نخواهد بود و اگر میل‌های طبیعی نوجوان به اندازه ی صحیح ارضاء شوند و در مسیر خود به حرکت در آیند، نوجوان می‌تواند به آسانی خود را با جامعه تطبیق دهد.
حد فاصل بین کودکی و بزرگسالی
دوره‌ ی نوجوانی دوران تحول، تغییرات، تجلی شکل‌گیری شخصیت و یا دوره ی «تولد دوباره» انسان است.
دوره ی نوجوانی «دوران منفی»، «دوره ی زندگی تشنج انگیز» و «دوره ی طوفان و فشار» است.
دوره ی نوجوانی دوره ی «نشاط و شادابی»، «هدایت و هویت‌یابی» و «مسئولیت‌پذیری» است.
دوره ی نوجوانی «نقطه ی عطف زندگی انسان» است.
دوره ی نوجوانی برزخی است که حد فاصل بین کودکی و بزرگسالی است. نوجوان از یک‌سو در حال گسیختن پیوندهای خود با دوران کودکی و از سوی دیگر شیفته ی دستیابی به استقلال دوران جوانی و بزرگسالی است ولی به طور کامل نه این است و نه آن و خود نیز در این کشمکش اسیر است.
بی‌شک نوجوان پس از گذر از دوران حساس، و هیجان آمیز بلوغ به تدریج با نرمی و آرامش به کانون گرم و پرعطوفت خانواده علاقمندتر می شود و محبت و جوشش و دلبستگی و همدلی خود را بیش از بیش به خانواده ابراز می‌کند.
والدینی که تا پایان دوران نوجوانی، با صبر و شکیبایی و سعه ی صدر و انعطاف‌پذیری منتظر آرامش فرزند نوجوان خود باقی می‌مانند،کار صحیح را می کنند . معمولاً ما والدین با توجه به طرز تفکر و برداشت خود افکار و رفتار نوجوان را ارزیابی می‌کنیم، در صورتیکه بهتر است به دورانی که خود نوجوان بوده‌ایم برگردیم و احساسات، عقید‌ه‌ها و آرمان‌ها و ‌آرزوهایی را که داشتیم به خاطر بیاوریم. در این صورت توفیق آنرا خواهیم یافت که مسائل را از دید نوجوان خود نگاه کنیم تا بتوانیم با او ارتباط مناسب تری برقرار کنیم.

ادامه نوشته

سومین خورشید خفته در بقیع

 سومین خورشید خفته در بقیع

(به مناسبت هفتم ذی الحجة، سالروز شهادت امام محمد باقر علیه السلام)

مصطفی سلیمانی

۩ سیره و سیماى امام

حضرت امام محمّد باقرعلیه السلام اوّل ماه رجب، یا سوم صفر سال 57 هجرى قمرى در مدینه متولّد گردید.

پدر بزرگوارش، حضرت على بن الحسین ، زین العابدین علیه السلام، و مادر مكرّمه اش ، فاطمه معروف به «امّ عبدالله» دختر امام حسن مجتبى می باشد.

از این رو، آن حضرت از ناحیه پدر و مادر به بنی هاشم منسوب است. شهادت امام باقرعلیه السلام در روز دوشنبه 7 ذیحجّه سال 114 هجرى قمرى در 57 سالگى، به دستور هشام بن عبدالملك خلیفه اموى، به وسیله خوراندن سمّ، اتّفاق افتاد و مزار شریفش در مدینه در قبرستان بقیع می باشد.

حضرت باقرعلیه السلام به علم و دانش و فضیلت و تقوا معروف بود و پیوسته مرجع حلّ مشكلات علمى مسلمانان به شمار می رفت.

ادامه نوشته

شمعی که آب شد...(به مناسبت شهادت امام جواد علیه السلام)

مصطفی سلیمانی

شمعی که آب شد...

مظلوم تر از جواد، بغداد نداشت                آن مظهر داد، تاب بیداد نداشت

    می خواست که فریاد کند تشنه لبم      از سوز عطش، طاقت فریاد نداشت

اشاره

امام جواد علیه السلام در رمضان سال 195، در مدینه و در دوران بحران سیاسیِ خلافت عباسی پا به عرصه وجود نهاد. در آن سال، میان مأمون و امین، فرزندان هارون الرشید، بر سر تصاحب خلافت درگیری بود. سرانجام این اختلاف، آثار خود را بر زندگی امام رضا علیه السلام و فرزندش امام جواد علیه السلام گذاشت و ایشان به طور ناخواسته مجبور به ترک مدینه شد.

دوران امامت
امام جواد علیه السلام در سال 203 هجری قمری پس از شهادت پدرش امام رضا علیه السلام، در سن هشت سالگی، به امامت رسید دوران هفده ساله امامت او با حکومت مأمون و معتصم، خلفای عباسی، همزمان بود.
 هنگامی که امام رضا علیه السلام به دعوت مامون از مدینه به توس رفت امام جواد علیه السلام که کودک بود، مانند دیگر افراد خانواده حضرت رضا علیه السلام در مدینه ماند و در سال 202 هجری قمری برای دیدار پدر به مرو رفت و سپس به مدینه بازگشت. از ویژگیهای بارز و شناخته شده امام، جود و بخشش آن بزرگواراست.

جود و احسان

معروف ترین لقب پیشوای نهم شیعیان، جواد است. آن رهبر فرزانه را به دلیل جود و عطای فراوانش، به این نام خوانده اند که برگرفته از نام های زیبای پروردگار است. نام جواد، یادآور جود و بخشش و احسان پروردگار متعالی است که در وجود مقدس حضرت امام محمدتقی علیه السلام تجسم یافته است و کرامت و احسان پدران بزرگوارش را در یادها زنده می کند. علی بن مهزیار می گوید: حضرت امام محمدتقی علیه السلام را دیدم که نماز واجب و غیرواجب خود را در قبایی خز به جا می آورد و به من هم قبای خز دیگری بخشید و فرمود: «این لباس را تنها در موقع انجام نماز پوشیده ام؛ تو نیز آن را هنگام نماز خواندن بپوش».

در برابر خلیفه

امام جواد علیه السلام با تمامی محدودیت های موجود از سوی دستگاه خلافت، از راه انتخاب وکیلان و نمایندگان، ارتباط خود را با شیعیان حفظ می کرد. حضرت به سراسر قلمرو حکومت اسلامی، کارگزارانی می فرستاد و با فعالیت های سیاسی گسترده، از تجزبه نیروهای شیعه جلوگیری می کرد. از جمله اینکه ایشان به وکیلان خود اجازه می داد به دورن دستگاه خلافت نفوذ کنند و پُست های حساس حکومتی را در دست گیرند. برخی از کارگزاران حضرت نیز به عنوان حاکم شهرها منصوب شده بودند و همه امور را با دقت تحت نظر داشتند.

خبر دادن پدر از شهادت فرزند

همان گونه که معروف و مشهور است، امام رضا علیه السلام در آغاز زندگى مشترک زناشویى خویش داراى فرزندى نشده بود، این موضوع موجب گفتگوهایى میان دوستان و دشمنان گردیده بود، از این رو کلثم فرزند عمران به امام رضا علیه السلام گفت: اى فرزند رسول خدا! دعا کنید خداوند به شما فرزندى عطا کند!

امام رضا علیه السلام فرمود: همانا خداوند فرزندى به من عطا مى کند، که او وارث من خواهد بود؛ اما غاصبان و ظالمان او را مى کشند و به شهادت مى رسانند، پس در آن هنگام اهل آسمان بر او گریه خواهند کرد.[عیون المعجزات: 121]

راز شهادت

شهادت آن بزرگوار پايانى است ‏بر تلاشهاى چشمگير و پر فروغش ‏تلاشهايى كه خلفاى بنى عباس و دشمنانش را آنچنان غافلگير نمودكه نتوانستند آن حضرت را تحمل نمايند و بدين جهت در صدد شهادت‏ آن حضرت بر آمدند.‏ به سه عامل که موجب‏ شهادت آن حضرت شد مى‏پردازيم:

1. تقواى الهى و عدم همراهى با فساد دربار:

مى‏دانيم كه يكى از القاب آن حضرت «تقى‏» است و اين به خاطر جلوه و ظهور خاصى است كه تقواى الهى آن امام همام در اجتماع ‏آن روز نموده و جهانى از پاكى و عفاف و تقوا را فرا راه ‏ديدگان قرار داده بود و الا تمامى معصومين بر خوردار از صفت‏ تقوا و عصمت الهى هستند. چنانكه همه «صادق‏» راستگو و«كاظم‏» فرو برنده خشم و «زين العابدين‏» زيباترين روح ‏پرستنده‏ هستند.
اما فرهنگ القاب معصومين ريشه ‏اى اجتماعى وبرخاسته از عنايت الهى دارد كه لقب «تقى‏» نيز از اين مقوله‏ است.
نگاهى به شرايط اجتماعى آن بزرگوار و وضعيت درباريان ما را بدين نكته رهنمون مى‏كند كه دشمن تلاشى پيگير داشت تا به‏ گمان خود آن حضرت را با عياشي ها و فساد دربار براى يك بار هم ‏كه شده است آلوده كند و در نتيجه آن حضرت را از چشم شيعيان وطرفدارانش كه او را به خاطر پاكى و طهارت الهى‏ اش مى ستودند ساقط كند و حتى مامون براى كشاندن آن حضرت به بزم دربار دخترش ام الفضل را به عقد آن حضرت در آورد و در اين جهت دستور لازم را نيز صادر كرد. اما راه بجايى نبرد و پاكى و تقواى ‏امامت ‏بر انديشه باطل مامونى پيروز گشت و نورانيتى مضاعف‏ يافت.

2. برترى دانش و تفوق علمى:

دومين عامل شهادت امام جواد(ع) را مى‏توان حضور قوى و كار آمد حضرت در صحنه ‏هاى علمى و برترى دانش آن حضرت بر شمرد زيرا كه ‏اين امر ناتوانى خليفه را در مقابل امام جواد(ع) كه بسيارى ‏خلافت را حق آنان مى‏دانستند به نمايش مى‏گذاشت. و ضعف بنيه علمى ‏دانشمندان دربارى را هر چه بيشتر آشكار مى‏ساخت.

3. بزرگداشت نهضت هاى شيعى:

حسين بن على مشهور به شهيد فخ نواده حضرت مجتبى(ع) در زمان‏ي كه از خلفاى بنى عباس به نام هادى عباسى قيام كرد. ياد و نام ‏او سندى بر محكوميت‏ بنى عباس تلقى مى‏ شد و حماسه نهضت هاى شيعى‏ عليه خلفاى عباسى را در خاطره‏ ها تجديد مي نمود.
در حمايت ازاين شهيد انقلابى روايتى نيز از امام جواد(ع) مى‏خوانيم: «پس ‏از فاجعه كربلا هيچ فاجعه‏اى براى ما بزرگتر از فاجعه فخ نبوده‏است.»

در اين راستاست كه معتصم پس از اين كه از مردم بيعت ‏براى ‏خود گرفت جوياى حال امام جواد(ع) شد و دستور داد كه امام ‏جواد(ع) و همسرش ام الفضل را به بغداد فرا خوانند. زيرا كه ‏حضور و نام و ياد آن بزرگوار حماسه جهاد و پرچم آزادگى و عزت‏ ايمان است و جلوه امامت و وصايتش مهر باطلى است‏ بر خلافت هاى ‏باطل بنى عباس.

چاپ مقالۀ جدید در سایت جماران

چاپ مقالۀ جدید در سایت جماران

لینک: گذری بر مراحل سه گانه تربیت دینی فرزند

نویسنده: مصطفی سلیمانی

دوران سیادت، اطاعت و وِزارت فرزند

دوران سیادت، اطاعت و وِزارت فرزند

(گذری بر مراحل سه گانه تربیت دینی فرزند)

نویسنده: مصطفی سلیمانی


اشاره:
 انسان موجودی است که از تولد تا بی نهایت به سمت کمال مطلق سیر می کند. تحصیل اسباب و لوازم این کمال نیازمند پرورش قوا و استعدادهای او در طول حیات و در گرو دانش و بینش کافی متولیان امر تعلیم و تربیت از قوا و ساحت ابدی انسان و نحوۀ آماده سازی او برای یک زندگی همیشگی است. بحران های فکری، اخلاقی؛ جنگ، جنایت و فساد و نیز ظلمی که امروزه انسان بر نفس خود و خدا و جامعه و طبیعت روا می دارد همگی از تربیت ناقص و بیمار او حکایت می کند.
راه چیست؟ و چاره کدام است؟
دین اسلام که تعالیم آسمانی اش بر فطرت پاک آدمی تکیه دارد، چاره کار را در تربیت فطری و پرورش ظرفیت نامحدود انسان که منبعث از نفخۀ الهی نهفته در وجود اوست می بیند و راه علاج تمامی ناهنجاریها را در تربیت دینی و اسلامی او پیشنهاد می کند.
درآمدی بر مراحل سه گانه تربیت فرزند:
فرزند از ابتدای تولد تا 21 سالگی، یعنی هنگامی که به لحاظ تربیتی از محیط خانواده دور می شود و از نظر رشد جسمی و اخلاقی ـ تربیتی به بلوغ نسبی می رسد، مراحل به هم پیوسته رشد و تربیت را پشت سر می گذارد. بر اساس تغییرات روحی، جسمی و عقلی که در انسان رخ می دهد، سه دوره تربیتی برای او نیاز است که پرورش وی نیز باید با شناخت ویژگی های هر دوره صورت پذیرد.
از دیدگاه دین، کودک تا هفت سال اول زندگی سید و سرور است و تعبیر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله هم از این مرحله تربیتی «سیادت کودک» است. هفت سال دوم، سن تعلیم پذیری، اطاعت و فرمان برداری است و هفت سال سوم، سن نظرخواهی و مشورت.
پیامبر فرمود: «الوَلَدُ سَیدٌ سَبعَ سِنینَ وَ عَبدٌ سَبعَ سِنینَ وَ وَزیرٌ سَبعَ سِنینَ. فَإن رَضیتَ خَلائِقَهُ لإحدی وَ عِشرینَ وَ إِلاّ فَاضرِبْ عَلی جَنبِهِ فَقَد أعذَرتَ إلی اللَّهِ تَعالی»[بحار الانوار، ج101، ص95، ح42] فرزند، هفت سال مولی، هفت سال بنده، و هفت سال وزیر است. پس اگر در سال بیست و یکم روحیات او مورد رضایت تو بود، شکر خدای نما و الاّ واگذار، که در پیشگاه خدا معذوری.

ادامه نوشته

واکاوی و ارزیابی دلایل اسلام زدایی

واکاوی و ارزیابی دلایل اسلام زدایی

(در پی هتک حرمت به ساحت مقدس نبی مکرم اسلام  صلی الله علیه وآله وسلم)

نویسنده: مصطفی سلیمانی

درآمد:

بار ديگر استكبار جهاني در سناريو و توطئه طراحي شده جديدي، ساحت پاك و مقدس پيامبر اعظم(ص) را مورد اهانت قرار داد و با اين اقدام موهن و شيطاني خود، قلوب امت اسلامي را جريحه‌ دار كرد.

بي ‌ترديد اين گونه اقدامات مذبوحانه كه در راستاي پروژه اسلام‌ ستيزي و ايجاد شكاف و اختلاف ميان پيروان اديان الهي، هر از چند گاهي توسط استكبار جهاني طراحي و اجرا مي‌شود، تازگی ندارد و آن گواه آشكاري بر ترس و واهمه بيش از پيش دشمنان از موج گسترده اسلام ناب محمدی است.

امروزه صهیونیسم صلیبی جنایتکار و نژادپرست با یاری عواملی همچون سام باسیل ملعون، می­خواهد با تمام قوا اسلام را تضعیف کند و برخی از اعضای جامعه مسیحیت همچون کشیش تری جونز با این جرثومه فساد همکاری می­کنند. این دو گروه می­خواهند با توهین به مقدسات و ساحت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و  ترویج فساد و فحشا، ایمان جوانان ما را به خدا و پیامبر عظیم الشأن که سمبل تمام خوبی­هاست، تضعیف کنند و با تمام قوای نظامی و فرهنگی و تبلیغی به جنگ اسلام و مسلمین آمده­اند.

آیین­ها و فرقه­های دست ساخته غرب که اشاعه دهنده کثیف ­ترین عقاید هستند و تربیت یافتگان ایشان انواع عقده­ ها و مشکلات روانی را دارند و جسورترین کسانی هستند که به تمامی مقدسات توهین می­کنند و با انواع وسایل مادی و تبلیغی و هزینه­های هنگفت عقاید منحرف خویش را به خورد جوانان می­دهند و ای بسا افراد ساده لوح فریب ایشان را می­خورند. اینان مدتی است بنابر جسارت به مقام شامخ رسالت نبی اکرم صلی الله علیه و آله گذاشته و گاه و بی گاه با نوشته ­ها و قلم­های مسموم و با مقالات موهن به میدان می­آیند و به تازگی افرادی پیدا شده­اند که به مقام عظیم نبی اکرم صلی الله علیه و آله با هنر نمایش و فیلم جسارت کرده­اند که قلم یارای نوشتن آن را ندارد. اما در هر صورت ترديد و تشكيك منتسبان به تشيع و مسائل فرهنگي در وحي و مسایل مربوط به پيامبر(ص)، مصيبتي بزرگ و گناهي نابخشودني است.

اسوۀ اخلاقی انسانها:

ابوطالب بارها با اشعار خود از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دفاع و حمایت ‌کرد. از جمله، این شعر را در ماجرای پیمان قریشیان سرود:
والله لن یصلوا الیک بجمعهم ***حتی اوسد فی التراب دفینا
فاصدع بامرک ما علیک غضاخته *** و ابشر بزاک و مر منک عیونا
ودعوتنی و علمت انک ناصحی *** و لقد دعوت (صدقت) و کنت ثم امینا
ولقد علمت بان دین محمد*** من خیر ادیان البریه دینا
ترجمه: به خدا سوگند، قریش هرگز به تو دست نخواهد یافت، مگر آن روز که من به خاک سپرده شوم. مأموریت خود را آشکار کن که هیچ کوتاهی در تو نیست. به آنچه چشم ها از آن روشنی یافته بشارت ده. تو مرا خواندی و من دانستم که خیرخواه منی و راست گفتی، در دعوتت رعایت امانت را کردی و من دانستم که دین محمد برترین ادیان است.[الغدیر، ج7، ص450]

توهین به پیامبر اسلام، نه تنها اهانت به مسلمانان بلکه توهین به همه انسان‌های آزاده و اخلاق مدار جهان است. پیامبری که با هدف به اوج رساندن مکارم اخلاق برای تمام مردم دنیا مبعوث شد و مظهر تمام پاکی‌ها و فضایل اخلاقی است. توهین به چنین شخصیت بزرگواری کار کسی نیست جز آنان که تاب جهانی شدن راه این پیامبر را ندارند و سعی می‌کنند این نور عظیم را با نفس آلوده خود خاموش کنند: «يُريدونَ لِيُطفِئوا نورَاللهِ بِاَفواهِهِم واللهُ مُتِمُّ نورِه وَلوكَرِهَ الكافِرون»[صف: 8]

واکاوی و ارزیابی دلایل هتک حرمت به پیامبر(ص):

بیش از هزار و 400 سال است که نور پرفروغ دین عالم ‌تاب اسلام عزیز درخشیدن گرفته و روز به روز تلالو جمیل آن با جلالی بیشتر نورافشانی می‌کند. چشمان همه آزادی‌ خواهان و ستم‌ دیدگان در طول تاریخ بر این نور خیره مانده و صف به صف مشتاقانه در حریم آن گرد آمده‌اند تا سعادت و بقای خویش را از آن طلب نمایند و خود را به آن بسپارند.

آری، اسلام پناه همه انسان‌هایی است که از سیاهی و بی‌داد رسته‌اند و معتصم به حبل المتین جهان‌ شمول آن مکتب رحمانی، پناهگاهی امن یافته‌ اند تا از شر اشرار و دشمنان انسان و انسانیت برهند.  این چنین است که هر از گاهی دژخیمان و اصحاب ابلیس به امیدی واهی بر طبل شقاوت خویش می‌کوبند و به زعم خود پنجه‌ای به امید خدشه وارد کردن به دین ظلم‌ستیز اسلام می‌خراشند؛ غافل از آنکه این نور با قلوب مسلمین عالم عجین شده و وجودشان را از لذائذ روحانی معنوی سیراب ساخته است. صلابت و بزرگی اسلام چنان عظیم است که با خس و خاشاک شیطان صفتان قد خم نخواهد کرد.

ادامه نوشته

پاكيزه گوهر صدف اعتبار قم

پاكيزه گوهر صدف اعتبار قم

(به مناسبت تولد حضرت معصومه علیهاالسلام)

نویسنده: مصطفی سلیمانی

ولادت حضرت معصومه(س):

حضرت فاطمه معصومه(ع) در اوّلین روز ماه ذى القعده سال 173 هـ ق، 25 سال بعد از تولد حضرت امام رضا(ع) در شهر مدینه منوّره چشم به جهان گشود.

از میان فرزندان بزرگوار حضرت امام موسى بن جعفر(ع)، دو فرزند ایشان یعنى حضرت امام على بن موسى الرضا(ع) و حضرت فاطمه کبری(ع) ملقّب به معصومه، از ویژگی های خاص برخوردار بوده اند تا  ادامه دهنده خطّ امامت بعد از پدر باشند.

آن حضرت به همراه امام رضا(ع) هر دو در دامان پاک یک مادر بزرگوار به نام حضرت نجمه خاتون(س) که از مهاجران مغرب بود، رشد و پرورش یافته اند. این در حالى است که پدر بزرگوارشان پیوسته در زندان هارون الرشید بسر مى بردند و سرانجام در همان زندان، هنگامى که حضرت معصومه(س) در سن ده سالگى بود، به شهادت رسیدند و از آن زمان به بعد حضرت معصومه(س) تحت مراقبت برادرش امام رضا (ع) قرار گرفت.

راز ورود حضرت معصومه(س) به شهر قم:

در تاریخ آمده است که مأمون عباسی در سال دویست هجری قمری حضرت امام رضا علیه السلام را از مدینه به مرو طلبید و آن حضرت به دنبال این جریان از مدینه به سوی مرو آمدند. خواهر آن حضرت فاطمه معصومه در سال دویست و یک به خاطر اشتیاق ملاقات برادرش از مدینه به جانب مرو حرکت کرد و چون به ساوه رسید بیمار شد. در این هنگام پرسش کرد که از اینجا تا قم چه مقدار مسافت است؟ ده فرسخ. حضرت خادم خود را فرمود که مرا به جانب قم ببر و بدین ترتیب خادم، حضرت معصومه را به قم آورده و در منزل موسی بن خزرج فرود آورد.(1) چرا حضرت درخواست کردند تا ایشان را با وجود کسالت شدید به قم ببرند؟ چه رازی در این مطلب نهفته است؟ مگر قم چه ویژگی هایی داشت؟ ایشان از اباء و اجدادشان در فضیلت قم چه شنیده بودند؟

می توان چند علت را برشمرد که ایشان را بطرف شهر قم کشاند: برخی از این علل مربوط به خود قم و خصوصیات خاص این خاک است و یک علت هم مربوط به شخصیت بی نظیر دخت موسی بن جعفر است.

الف. اهل قم:

اهل قم از زبان معصومین مدح و تعریف بسیار شده بودند. کشی رجالی بزرگ نقل کرده که حماد ناب گفته است: ما با گروهی در خدمت حضرت صادق علیه السلام بودیم که ناگهان عمران بن عبدالله قمی وارد شد. حضرت از او حالپرسی کرده و به او محبت نمودند و اظهار سرور و شادمانی فرمودند. وقتی که برخاست، به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: این که بود که اینگونه به او محبت فرمودید؟ امام در پاسخ گفتند:«من اهل البیت النجبا - ما ارادهم جبار من الجباره الّا قصمه الله.[رجال کشی، جزء اول، ص333] او از اهل بیت و خاندان نجباء نی باشد، یعنی اهل قم، که هیچ ستمگری آهنگ هلاک آنان نکرد مگر اینکه خداوند او را در هم شکست و خرد گردانید.[بانوی ملکوت، آیت الله کریمی جهرمی، صص17 و 18]

ب. زمین قم:

ابو مقاتل دیلمی می گوید: از حضرت علی بن محمد امام هادی علیه السلام شنیدم که می فرمود: إنما سمی قم به لأنه لمّا وصلت السفینة الیه فی طوفان نوح قامت و هو قطعة من بیت المقدس.[بحارالانوار، مجلسی، ج 57، ص213] همانا قم به این اسم نامیده شد زیرا چون کشتی نوح علیه السلام در جریان توفان بدانجا رسید، ایستاد و حرکت نکرد و آن قطعه ای از بیت المقدس است. از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «إذا عمّت البلدان الفتن فعلیکم بقم و حوالیها فإنّ البلاء مدفوع عنها»[بانوی ملکوت، آیت الله کریمی جهرمی، ص 21] هنگامی که فتنه ها و آشوبها شهرها را فرا گرفت بر شما باد که به قم و حوالی و نواحی آن رو بیاورید زیرا که بلا از قم و اطراف و جوانب آن دفع شده است.

ادامه نوشته

بازشناسی تاریخی به مدارس علمیه­ جریان ساز  

بازشناسی تاریخی به مدارس علمیه­ جریان ساز  

نویسنده: مصطفی سلیمانی

درآمد:

«سابقه حوزه هاي علميه شيعه به قدمت تاريخ اسلام است. بلافاصله پس از رحلت پيامبر اكرم(ص) اميرالمومنين علي(ع) در مسجد مدينه، سفرۀ ارشاد خلق را گشودند و آنان را از آبشخور وحي سيراب مي كردند و مسائل مستحدثه را با استناد به كتاب خدا، سنت رسول و احاديث آن بزرگوار پاسخ مي فرمودند...

نگاهي گذار به جغرافياي تاريخي و گستره حوزه هاي علميه شيعه نشان مي دهد كه اين دانشگاههاي ارزشمند كه از همان نيمۀ اول قرن اول هجري توسط اميرالمومنين(ع)، نخست در مدينه پايه گذاري شد و سپس در كوفه و بصره ادامه يافت و تا زمان كه به شكل افتخارآميزي در شهرهاي بزرگ شيعه نشين جهان اسلام به خصوص ايران پس از انقلاب اسلامي رشد كرده است اصيل ترين قوي ترين و موثرترين مجموعه هاي توليد علم و ترويج علمي اسلام در تاريخ 1400 ساله اين دين است و در مسير خود بزرگان و علماي صاحب نام مسلمان را پرورش داده اند و فقط به بسط علم در ميان شيعيان بسنده نكرده اند، بلكه حوزه هاي علميه اهل سنت و علماي عامه نيز مستقيم و غيرمستقيم تحت تاثير اين نهضت علمي در طول تاريخ اسلام بوده اند. نگاهي به تاريخچۀ قديمي ترين دانشگاه برادران اهل سنت، يعني الازهر قاهره نشان مي دهد كه حكومت شيعه فاطميان پايه گذار اوليه اين قديمي ترين مركز تعليمي جهان تسنن بوده اند.»[ر.ک: مدارس و حوزه هاي علميه شيعه، دكتر علي اكبر ولايتي]

تاريخچۀ حوزه ها و مدارس علمي شيعه به حوزه هاي علميه و مدارس شيعه در تاريخ اسلام از جمله حوزه مكه معظمه،‌ مدينه منوره، حوزه علميه كربلا، حوزه كوفه، حوزه بصره، حوزه شيعي بغداد، حوزه نجف اشرف، حوزه يمن، حوزه ري، حوزه علميه قم، حوزه مشهد و ...اطلاق می گردد.

تعریف حوزۀ علمیه:

حوزه علميه نامي است که به مراکز آموزشي ديني در جهان اسلام و به ويژه در ميان شيعيان اطلاق مي‌شود. به عبارت ديگر حوزه علميه يعني دانشگاه فراگيري تعاليم قرآن و سنت معصومين عليهم السلام ، اين نهاد علمي داراي کارکردهاي آموزشي ، تربيتي و مديريتي است که در گستره ملي و فرا ملي فعاليت دارد و از حيث عملکرد داري سطوح سياستگذاري ، قانون گذاري و اجرايي در حيطه کارکرد خويش است. نخستين حوزه علميه ويژه شيعيان در سده چهارم قمري در کشور عراق و شهر نجف اشرف در کنار بارگاه مقدس حضرت امير المومنين علي بن ابيطالب(ع) توسط شيخ طوسي(ره) برپا شد.

حوزه های علمیه و علمای متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع مهمترین پایگاه محكم اسلام در برابر حملات و انحراف ها و كجروی ها بوده اند. علمای بزرگ اسلام در همه عمر خود تلاش نموده اند تا مسائل حلال و حرام الهی را بدون دخل و تصرف ترویج نمایند.

یكی از اهداف حوزه‌‌های علمیه عینیت بخشیدن به دین و تشكیل حكومت دینی مبتنی بر اصل امامت در دوره غیبت است، به عبارت دیگر، یكی از اهداف حوزه، تحقق حاكمیت الله و عبودیت واقعی می‌‌باشد، زیرا اسلام دینی جامع و كامل است كه در تمام ابعاد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، قضائی و حقوقی و ... دارای قانون و برنامه مشخص و حساب شده می‌‌باشد، در حقیقت، فقه نظریه اداره جامعه است و حكومت، فلسفه عملی فقه است كه این هدف در عصر حاضر به دست یكی از پرورش یافتگان در مهد حوزه علمیه یعنی حضرت امام خمینی(ره) محقق شده است.[درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، منصور علم الهدی، ص 27؛ مباحثی درباره حوزه، آیة الله مصباح یزدی، ص 57]

ادامه نوشته

چگونگی پیدایش انسان و سیر تکاملی آن در قرآن

چگونگی پیدایش انسان و سیر تکاملی آن در قرآن

مصطفی سلیمانی

دانش آموخته­ و پژوهشگر حوزه­ی علمیه­ی قم

چکیده:

قرآن كريم در آيه 78 الي 80 سوره­ی «يس» و آغاز سوره­ي «حج» براي آگاهي دادن به معاد و دليل آوردن بر اثبات آن، هم چنين در ابتداي سوره­ي «مؤمنون» براي بيان مبدأ و ابتداي خلقت انسان، با بياني شيوا و دقيق به سير تكاملي انسان پرداخته و مراحل مختلف آن را بيان داشته است، و ما نيز در اين جا با استفاده از كلام الهي، مسأله پيدايش انسان و سير تكاملي خلقت او را به ترتيب و در طي مراحل مختلف، متذكر مي شويم.

در آغاز خداوند نوع انسان اوليه را خلق كرد و سپس نسل وي را از نطفه همان انسان قرار داد. تا بدين‌سان، مراحل حيات آدمي پس از خلق ادامه يابد. اين بيان، جوابي است ديني در رد عقايد داروين و كساني كه اجداد انسان اوليه را موجودات تك‌سلولي و يا از نسل ميمون مي‌پندارند.

ما در این نوشتار برآنیم تا با جمع آوری آیات مربوطه به  بررسی مضمون و نحوه‌ی دلالت آنها با استناد به تفاسیر موجود، بپردازیم تا از این رهگذر بتوانیم منشأ آفرینش انسان و نیز مراحل رشد و تکامل جنین را مورد بررسی قرار دهیم.­

این پژوهش در انتها به مسأله­ی انسان پس از خلقت پرداخته و می گوید: با توجه به فطرت اجتماعي وي، مدتي را در اين دنيا سپري كرده و پس از آن در اثر مرگ، روح او از اين ديار به ديار ديگري به نام «برزخ» كه «عالم مثال» نام دارد و انسان‌ها در آنجا يا متنعّم هستند و يا معذّب، كوچ مي‌كند و در آنجا به حيات خود ادامه مي‌دهد؛ زيرا اصالت انسان به روح اوست و روح مجرّد تنها نحوه ارتباطي با بدن دارد كه با فرا رسيدن مرگ اين ارتباط قطع مي‌شود. با برپايي معاد در جريان سير حيات، علاوه بر روح، جسم انسان نيز مؤاخذه مي‌شود.

واژگان کلیدی:  پیدایش انسان، آفرينش، تکامل انسان، روح، برزخ، قيامت.

ادامه نوشته

روش مقاله نويسى و پایان نامه نویسی

روش مقاله نويسى و پایان نامه نویسی

مصطفی سلیمانی

مراحل تهيه و تنظيم مقاله

1 ـ مرحله انتخاب موضوع

اوليـن گـام در مـوضـوع پـژوهـش و نيز مقاله نويسى انتخاب موضوع است . در انتخاب موضوع عـوامـل مـخـتـلفـى از جمله افكار و تجربيات نويسنده ، امكانات و فرصت موجود، علاقه شخصى نـويـسنده و نيز اهميت و ضرورت موضوع و ارزش عملى و نظرى آن نفش دارند.

نويسنده مقاله در انتخاب موضوع آن بايد موارد زير را رعايت كند:
الف ) شناسايى حوزه مطالعه

ب ) خلاصه و رسا بودن عنوان مقاله

ج ) وجود تناسب منطقى بين جـنـبـه هـاى عـام و خاص موضوع

د) به كارگيرى ترتيب مؤ ثرى از كلمات در ساخت عنوان مقاله.

ادامه نوشته

دوران تأدیب و آموزش(اصول تربیتی کودک 7 تا 14 سال)

دوران تأدیب و آموزش

(اصول تربیتی کودک 7 تا 14 سال)

تهیه و تنظیم: مصطفی سلیمانی

برای مقدمه

گذری بر مراحل سه گانه تربیت فرزند:

فرزند از ابتدای تولد تا 21 سالگی، یعنی هنگامی که به لحاظ تربیتی از محیط خانواده دور می شود و از نظر رشد جسمی و اخلاقی ـ تربیتی به بلوغ نسبی می رسد، مراحل به هم پیوسته رشد و تربیت را پشت سر می گذارد. بر اساس تغییرات روحی، جسمی و عقلی که در انسان رخ می دهد، سه دوره تربیتی برای او نیاز است که پرورش وی نیز باید با شناخت ویژگی های هر دوره صورت پذیرد.

از دیدگاه دین، کودک تا هفت سال اول زندگی سید و سرور است و تعبیر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله هم از این مرحله تربیتی «سیادت کودک» است. هفت سال دوم، سن تعلیم پذیری، اطاعت و فرمان برداری است و هفت سال سوم، سن نظرخواهی و مشورت. تقسیم مراحل تربیت از نگاه روان شناسان با نظر پیامبر متفاوت است. معمولا دوره های تربیت را شامل دوره کودکی اول، یعنی از تولد تا شش سالگی، دوره دوم کودکی را از 6 تا 12 سالگی و دوره نوجوانی را از 12 تا 18 سالگی می دانند.

دوره اول تربیت: از تولد تا هفت سالگی؛ دوران سیادت:

این دوره که سن خوشی و بازی کودک است، از زمان تولد شروع می شود. فرزند در اوان کودکی هنوز دنیای خود را نمی شناسد و به طور کامل با آن در ارتباط نیست. او نمی تواند کارهای شخصی خود را انجام دهد و از این جهت به سن رفع نیازها هم تعبیر می شود. روان شناسان به دوره (تولد تا 2 سالگی)، سن حسی ـ حرکتی می گویند. از دو سالگی جست وخیز کودک اوج می گیرد و تمایل او به بازی ها بیشتر می شود. او در این سن، از تمرکز طولانی در مسائل گریزان است و فوق العاده به دنبال تنوع طلبی و آزادی خواهی است. از دو تا سه سالگی، ارتباط کامل تری با محیط پیرامون خود پیدا می کند و کم کم قدرت تشخیص در او نمایان می شود، ولی همچنان از تصمیم گیری عاجز و به والدین متکی است.

اهمیت تربیت در سن سیادت، به این علت است که شخصیت فرد در 5 سال اول زندگی شکل می گیرد. گزل روان شناس مشهور می گوید: «کودک در 5 و 6 سالگی، نسخه کوچکی از جوانی است که بعدها خواهد شد». به عقیده آلپورت روان شناسان معروف:

در حدود چهار ماهگی رشد و تقویت یادگیری کودک به حدی رسیده است که می تواند عادت سازشی و صفات اکتسابی داشته باشد. ارتباطش با محیط بیشتر می شود، تفاوت های کم و بیش تدریجی در الگوی شخصیت او پدید می آید و صفات تازه ای کسب می کند. هر چه سن کمتر باشد، اثر عوامل محیطی در ذهن پا برجاتر و استوارتر است.

ناگفته نماند، آزادی کودک در هفت سال اول زندگی به معنی رها کردن او، دادن اجازه انجام اعمال مخاطره آمیز یا خلاف ادب و بی تفاوتی نسبت به رفتارهای نادرست نسیت، بلکه یعنی نباید او را تحت فشار قرار داد یا کاری را که از توانش خارج است، به او سپرد. باید با ساماندهی اموری که می تواند انجام دهد، آزادی او را با کنترل منطقی همراه ساخت.

پیام متن:

هفت سال اول زندگی، دوران شکل گیری شخصیت کودک است.

دوره دوم تربیت: از 7 تا 14 سالگی؛ دوران تأدیب و آموزش:

در این دوره تغییرات محسوسی در تن و روان کودک پدید می آید. جسم او نسبتا قوی تر، ذهنش رشد یافته تر و فهمش بیشتر می شود. رابطه اجتماعی وی با مادر کمتر می شود و شور و علاقه خاصی برای ارتباط با دیگر کودکان نشان می دهد، تا جایی که پس از پذیرش از سوی هم سالان و افراد گروه به آرامش می رسد. کودکان در این سن و سال تا حدودی خوبی ها و بدی ها را درک می کنند، ولی از آن جا که هنوز به رشد کافی عقلانی برای تشخیص مصلحت خود نرسیده اند، نیازمند آگاهی و تربیت مستقیم هستند.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله هفت سال دوم را سن پیروی و فرمان برداری می داند و امام جعفر صادق علیه السلام سفارش می کند: «فرزند خود را در هفت سال دوم با آداب و روش های مفید و لازم تربیت کنید».

در این دوران نباید به کودک آزادی کامل داد و از اشتباهات و خلاف هایش چشم پوشید، شایسته است او را از بی ادبی های احتمالی نیز باز داشت، به نظم و انضباط عادت داد، با برنامه ریزی درست او را از بی توجهی به لحظه ها و بیهوده گذرانی دور کرد. به یقین، اگر کودک دوران سیادت را به طور طبیعی و در محیطی مناسب و اطمینان بخش سپری کرده باشد، در دوران تأدیب دارای نوعی تعادل روانی خواهد بود و برای اطاعت پذیری و حرف شنوی از والدین مقاومت به خرج نمی دهد.

پیام متن:

هفت سال دوم زندگی فرزند، دوران فراگیری تربیت است که هر چه بهتر هفت سال اول را طی کرده باشد، در این دوره موفق تر است.

تعلیم و آموزش نوباوگان

از آن جا که رشد مغز کودک در هفت سال دوم بیشتر شده و آمادگی لازم برای یادگیری را پیدا کرده است، مهم ترین وظیفه والدین و مربیان [در این سال ها]، آموزش و تعلیم ذکر شده است. یادگیری در سنین کودکی عمیق تر و ریشه دارتر است؛ چرا که ذهن کودک آسوده و بی مشغله از مسائل زندگی است و قدرت گیرندگی او قوی تر است.

آموزش رسمی از شش سالگی شروع می شود و یادگیری او به تدریج همراه با تعلیمات مدرسه ای، از محیط و مسائل و افراد گوناگون پیرامونش ادامه می یابد.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مورد آموزش مسائل دینی می فرماید:

وقتی فرزند شما به شش سالگی رسید، رکوع و سجود را به او یاد دهید. در هفت سالگی برای وضو ساختن آماده اش کنید و به نماز خواندن ترغیبش کنید. بدانید که با یاد دادن نام خدا به کودک، عذاب الهی از معلم و پدر و مادر برداشته می شود.

نکته بعدی، توجه به آموزش و پرورش کودکان در زمینه های هنری، ورزشی و مهارت های اجتماعی است. صرفا نباید به آموزش های نظری بسنده کرد، بلکه لازم است با پرورش صحیح کودکان، به کشف استعدادهای پنهان جسمی و ذهنی شان پرداخت. در آموزه های دینی آمده است که به فرزندان خود اسب سواری، شنا و تیراندازی آموزش دهید. حضرت علی علیه السلام با تأکید بر آشنا سازی کودکان با آداب و روش های مفیدی که در زندگی به کار می آید، یادآور می شود که فرزندان شما برای دوره ای غیر از زمان شما باید آماده و مهیای فعالیت شوند. لازمه زندگی اجتماعی سالم و پربار، شخصیتی پرورش یافته با آمادگی روانی، برخوردار از مهارت های اجتماعی و با اعتماد به نفس بالاست که در صورت توجه دقیق به تمام ابعاد شخصیت کودک می توان به چنین هدفی دست یافت. زمانی که نیازهای زیستی و عاطفی کودک به طور کامل تأمین شود، زمینه کنج کاوی و فعالیت های ذهنی و عملی بیشتر، برای او فراهم می آید.

اهمیت دادن به پرسش های جست وجوگرانه کودکان و پرورش قدرت تخیل آنان، امری بسیار ضروری در جهت رشد ذهنی و پایه ریزی متعادل شخصیت آنان است. بیان پاسخ های ساده و روشن به ابهامات ذهنی کودکان، قصه گویی یا خواندن داستان های ساده و آموزنده یا مشارکت دادن آنها به حل مسائل خانواده، از جمله روش هایی است که در پرورش ذهنی کودک مؤثر است.

ادامه نوشته

اشک بقیع در شعاع خورشید حقایق

اشک بقیع در شعاع خورشید حقایق

(به مناسبت شهادت امام جعفر صادق علیه السلام)

نویسنده: مصطفی سلیمانی

مختصری از زندگانى‌

حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ عليه‌ السلام‌ رئيس‌ مذهب‌ جعفرى‌(شيعه‌) در روز 17 ربيع‌ الاول‌ سال‌ 83 هجرى‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود.
پدرش‌ امام‌ محمد باقر(ع‌) و مادرش‌ "ام‌ فروه‌" دختر قاسم‌ بن‌ محمد بن‌ ابى‌ بكر مى‌باشد.
كنيه‌ آن‌ حضرت‌: "ابو عبدالله‌" و لقبش‌ "صادق‌" است‌. حضرت‌ صادق‌ تا سن‌ 12 سالگى‌ معاصر جد گراميش‌ حضرت‌ سجاد بود و مسلما تربيت اوليه‌ او تحت‌ نظر آن‌ بزرگوار صورت‌ گرفته‌ و امام(ع‌) از خرمن‌ دانش‌ جدش‌ خوشه‌چينى‌ كرده‌ است‌.
پس‌ از رحلت‌ امام‌ چهارم‌ مدت‌ 19 سال‌ نيز در خدمت‌ پدر بزرگوارش‌ امام‌ محمد باقر(ع‌) زندگى‌ كرد و با اين‌ ترتيب‌ 31 سال‌ از دوران‌ عمر خود را در خدمت‌ جد و پدر بزرگوار خود كه‌ هر يك‌ از آنان‌ در زمان‌ خويش‌ حجت‌ خدا بودند، و از مبدأ فيض‌ كسب‌ نور مى‌نمودند گذرانيد.
بنابراين‌ صرف‌ نظر از جنبه‌ الهى‌ و افاضات‌ رحمانى‌ كه‌ هر امامى‌ آن‌ را دار مى‌باشد، بهره‌مندى‌ از محضر پدر و جد بزرگوارش‌ موجب‌ شد كه‌ آن‌ حضرت‌ با استعداد ذاتى‌ و شم‌ علمى‌ و ذكاوت‌ بسيار، به‌ حد كمال‌ علم‌ و ادب‌ رسيد و در عصر خود بزرگترين‌ قهرمان‌ علم‌ و دانش‌ گرديد.
پس‌ از درگذشت‌ پدر بزرگوارش‌ 34 سال‌ نيز دوره‌ امامت‌ او بود كه‌ در اين‌ مدت‌ "مكتب‌ جعفرى‌" را پايه‌ريزى‌ فرمود و موجب‌ بازسازى‌ و زنده‌ نگهداشتن‌ شريعت‌ محمدى‌ ( ص‌ ) گرديد.
زندگى‌ پر بار امام‌ جعفر صادق‌(ع‌) مصادف‌ بود با خلافت‌ پنج‌ نفر از بنى‌ اميه‌(هشام‌ بن‌ عبدالملك‌ - وليد بن‌ يزيد - يزيد بن‌ وليد - ابراهيم‌ بن‌ وليد - مروان‌ حمار) كه‌ هر يك‌ به‌ نحوى‌ موجب‌ تألم‌ و تأثر و كدورت‌ روح‌ بلند امام‌ معصوم‌(ع‌) را فراهم‌ مى‌كرده‌اند، و دو نفر از خلفاى‌ عباسى‌(سفاح‌ و منصور) نيز در زمان‌ امام‌(ع‌) مسند خلافت‌ را تصاحب‌ كردند و نشان‌ دادند كه‌ در بيداد و ستم‌ بر امويان‌ پيشى‌ گرفته‌اند، چنانكه‌ امام‌ صادق‌(ع‌) در 10 سال‌ آخر عمر شريفش‌ در ناامنى‌ و ناراحتى‌ بيشترى‌ بسر مى‌برد.

مذهب جعفری

آنكه در اخبار فقه شيعه تتبع كند خواهد ديد روايتهاى رسيده از امام صادق(ع) در مسائل مختلف فقهى و كلامى مجموعه‏اى گسترده و متنوع است و براى همين است كه مذهب شيعه را مذهب جعفرى خوانده‏اند. گشايشى كه در آغاز دهه سوم سده دوم هجرى پديد آمد موجب شد مردم آزادانه‏تر به امام صادق(ع) روى آورند و گشودن مشكلات فقهى و غير فقهى را از او بخواهند.

ابن حجر در باره حضرتش نوشته است: مردم از علم او چندان نقل كردند كه آوازه آن به همه شهرها رسيد. امامان بزرگ چون يحيى بن سعيد، ابن جريح، مالك، سفيان بن عيينه، سفيان ثورى، ابو حنيفه، شعبه و ايوب سختيانى از او روايت كرده‏اند.[الصواعق المحرقه، ص 201]

دانشمندان از هيچ يك از اهل بيت رسول خدا به مقدار آنچه از ابو عبد الله روايت دارند نقل نكرده‏اند، و هيچ يك از آنان متعلمان و شاگردانى به اندازه شاگردان او نداشته‏اند، و روايات هيچ يك از آنان برابر با روايتهاى رسيده از او نيست. اصحاب حديث نام راويان از او را چهار هزار تن نوشته‏اند. نشانه آشكار امامت او خردها را حيران مى‏كند و زبان مخالفان را از طعن و شبهت لال مى‏سازد.[كشف الغمه، ج 2، ص 166]

ذهبى از ابو حنيفه آورده است: فقيه‏تر از جعفر بن محمد نديدم.[تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 166]

و چنان كه نوشته شد، مالك گفته است از فضل و علم و پارسايى از اوبرتر نديده است. سخن مالك بن انس كه يكى از چهار پيشواى مذهبهاى اهل سنت و جماعت است در باره امام صادق(ع) نوشته شد، ابو حنيفه را نيز با آن حضرت ديدار يا ديدارها بوده است.

برخى وصيتهاى امام براى شيعيان

1- وصيت امام به حمران بن اعين:

اى حمران! در زندگى خود، به اشخاص پائين‏تر از خود (در مکنت و دارائى) نظر کن و به مردمى که در توانائى مالى از تو بالاترند نگاه نکن؛ چون در اين صورت است که به قسمت و بهره خود قانع و راضى خواهى بود و بدين وسيله، به بهره بيشترى از سوى پروردگارت دست خواهى يافت.
و بدان که عمل و عبادت اندک ولى دائم و پيوسته که بر مبناى يقين باشد نزد خداوند با ارزشتر از عمل و عبادت زيادى است که براساس يقين نباشد. و بدان که هيچ ورع و تقوائى، برتر از اجتناب از حرامهاى الهى و خوددارى از آزار مؤمنان و غيبت ايشان نيست. و هيچ زندگى اى گواراتر از خوش اخلاقى و هيچ مالى سودمندتر از قناعت به کفاف، و هيچ جهلى مضرتر از عجب و خودپسندى نمى‏باشد.

2- وصيت امام به جميل بن دراج:

بهترين شما ،سخاوتمندان شماست و بدترين شما بخيلان و تنگ نظران شماست. و از عمده‏ترين کارهاى شايسته، نيکى و احسان به برادران دينى و کوشش در رفع نيازمنديهاى ايشان است که بدين وسيله دماغ شيطان به خاک ماليده مى‏شود و انسان از شعله آتش محفوظ مى‏ماند و وارد بهشت مى‏شود. اى جميل! اين سخن مرا به ياران و اصحاب نيکوکارت برسان.
جميل پرسيد: فدايت شوم، اصحاب نيکوکار من کيستند؟
امام فرمود: آنان که هم در سختى و هم در رفاه به برادران دينى خود نيکى و احسان مى‏کنند. اى جميل! انجام چنين کارى براى شخص دارا، آسان است.
خداوند عزوجل شخص نادار را در اين زمينه ستوده است آنجا که فرمود: «و يؤثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصة و من يوق شُحّ نفسه فأولئک هم المفلحون»[صفحاتى از زندگانى امام جعفر صادق(ع)، مظفر، ص 391-395]

خلق‌ و خوى‌ حضرت‌

ادامه نوشته

اختلاف و فساد اخلاقى؛ منشأ غروب آفتاب اسلام در آندلس

اختلاف و فساد اخلاقى

منشأ غروب آفتاب اسلام در آندلس

(به مناسبت سالروز فتح آندلس به دست مسلمانان 21 شوال 92 ه.ق) 

نویسنده: مصطفی سلیمانی

در آمد

تاریخ پر ماجرای کشورهای اسلامی در طول ۱۴ قرن، حوادث گوناگون و رویدادهای تلخ و شیرین بسیاری را ضبط نموده است.

امّا کمتر حادثه‌ای همانند سرنوشت شوم کشور زیبای «اندلس»، تکان دهنده و عبرت‌انگیز می‌باشد. بی‌جهت نیست با آن‌که قرن‌ها از آن تاریخ می‌گذرد، هنوز هم خاطره سرگذشت اندلس زنده باقی مانده است.

مسلمانان عرب و بربرهاي شمال افريقا در سال 92 هجري تحت فرماندهي سردار نامي، «طارق بن زياد»، که خود از قوم سلحشور بربر و يکي از افسران لايق موسي بن نصير، فرمانرواي آفريقا بود با 12 هزار سپاهي از تنگۀ ميان مراکش و اسپانيا که امروز به نام وي معروف به جبل الطارق است گذشت و در اندک زماني سراسر اسپانيا را که شامل کشور پرتغال کنوني هم بود فتح کرد.[ تاريخ فتوحات اسلامي و اروپا، شكيب ارسلان، ترجمه علي دواني، ص 45 و 46]

«دکتر گوستاولوبون» شرق شناس بر جسته با اشاره به این که  این فتح با نهایت ‏سرعت انجام گرفت، تاکید کرده است: تمام شهرهاى بزرگ دروازه‏ها را به روى این سپاه گشودند، و شهرهایی چون  قرطبه، مالقه، غرناطه، طلیطله بدون مزاحمت فتح شد و به تصرف مسلمین در آمد. هنوز نیز برخی از آثار اسلامی در اسپانیا و منطقه بالکان دیده می شود.
 برخی عناصر فرهنگی موجود دراین منطقه اروپایی از جمله موسیقی آن بی شباهت به موسیقی کشور های عربی نیست. در تاریخ فتح اندلس آمده است که وقتی سپاه مسلمانان تحت فرماندهی طارق از دریا گذ شت وپای بر خشکی نهاد، به دستور طارق، تمام کشتی ها را ازبین بردند، وی سپس خطاب به سربازان مسلمان گفت: اکنون پشت سر شما دریا ست و پیش رو نیز دشمن قرار دارد لذا بازگشتی متصور نیست، تنها راه نجات جهاد است برای پیروزی. و سرانجام نیز مسلمانان پیروز شدند و تمدن درخشانی را در قلب اروپای عقب مانده آن روز بنیان نهاد ند که کمک شایان توجهی به اروپاییان در رنسانس کرد.

اوضاع جغرافيايي و وضعيت سياسي اسپانيا قبل از ورود اسلام

در جنوب غربي اروپا ناحيه‌اي است كه درياي مديترانه از جنوب و شرق، اقيانوس اطلس از غرب و خليج بيسكاي از شمال، آن را احاطه كرده است و به آن شبه جزيره ايبري[Ibria ] مي‌گويد و از كوهستاني‌ترين مناطق قاره اروپاست. و در زيبايي به «بهشت روي زمين» معروف شده است.

در افسانه‌ها گفته‌اند که در آغاز خلقت که خدای متعال، نیک و بد را در میان کشورها تقسیم می‌کرد، هر کشوری می‌توانست پنج چیز بخواهد تا به وی داده شود؛ اندلس هم پنج چیز تقاضا کرد:

آسمانی صاف و روشن، دریایی قشنگ و پر از ماهی، میوه‌هایی شیرین و زنانی خوب. این چهار آرزویش برآورده شد، اما خواسته پنجم او که «دولتی خوب» باشد، رد شد؛ چون در آن صورت، بهشت که نباید در این جهان باشد، روی زمین به وجود می‌آمد.[تاریخ حکومت مسلمین، ص ۲۰۴]

پس از فتح این سرزمینها توسط مسلمانان، آن را به نام اندلس خواندند و این نام برگرفته از کلمه‌ی فندلسیا است که به اقوام ساکن در جنوب اسپانیا اطلاق می‌شد. لذا پس از این هرگاه نام ایبریه و یا اندلس و یا اسپانیا ذکر شد، تمامی سرزمین اسپانیای امروزی و پرتغال و جنوب فرانسه، مد نظر است.

موقیت جغرافیایی اسپانیا و وجود موانع طبیعی مانند کوه ها و رودها و جنگلهای انبوه، باعث شده بود تا جنگ و پیکار در چنین محیطی بسیار مشکلتر و سخت تر از سایر جنگها باشد به طوری که در نگاه اول، دست یافتن به چنین سرزمینی از طریق لشکرشی، غیر ممکن به نظر می‌رسد.
پس از انحطاط روم اين سرزمين رو به افول نهاد و با تسلط وحشيان «ويزيگت» بر اسپانيا مردم در فشار شديدي از نظر اقتصادي، اجتماعي و مذهبي قرار گرفتند. اسفباتر از اين زماني بود كه اربابان كليسا دست در دست حاكمان به اين ظلم افزودند و به فشارها به اسم مذهب بر مردم تحميل گرديد.[ر.ك: تمدن اسلام و عرب، گوستاو لوبون، ترجمه محمد تقي فخر داعي گيلاني]
به اين ترتيب مردم به دنبال دريچه‌اي بودند كه با نسيم آزادي و عدالت، جسم و روح رنجورشان را نوازش دهد. شنيدن آوازه حكومت اسلامي ـ كه در فاصله نه چندان دور استقرار داشت ـ بذر اميد به آزادي را در دلهايشان افشاند و آنان نيز با دعوت مسلمانان براي آمدن به سرزمينشان، اين اميد را باور كردند.[ر.ك: روح القوانين، منتسكيو، ترجمه علي اكبر مهتدي، ص 785، و اسپانياي اسلامي، مونتگومري وات، ترجمه محمدعلي طالقاني، ص 11 و 12]
پيروزي سپاه اسلام را در اين جنگ بي‌شك بايد از نيروي ايمان و شجاعت آنان دانست، هر چند عوامل ديگر از داخل شبه جزيره اين فتح را ياري كردند،‌مانند وضعيت سياسي ـ اجتماعي حاكم بر جامعه و مردم.
پيام اسلام و عملكرد مسلمانان (نرمخويي و مدارا و عدالت مداري) مردم خيلي راحت مسيحيت تحريف شده را رها كردند و به اسلام گرويدند.

سلسله هاي حاكم در آندلس

بزرگان فرموده‏اند: «آخرُ ما يخْرُجُ مِن رئوس الصديقين حبُ الرياسة» آخرين چيزى كه از دل مؤمن خارج مى‏شود، حُبّ رياست است.[ شرح نهج‏البلاغۀ ابن ابى‏الحديد، ج 2، ص 181] تاريخ گواه است كه چه خون‏هايى به خاطر مقام خواهى برخى از خواص و سران ملّت‏ها، ريخته شد و چه آبروهايى كه بدان جهت، پايمال شد. شكست تلخ اندلس داستان درد و اندوه مردمانى است كه هر چه كشيده‏اند، از دست حاكمان بى‏لياقت دنياپرست و مقام‏طلب و خودخواهى بوده است كه به خاطر چند روز رياست زودگذر، امّتى را در سوگ نشاندند.

حكومت مسلمانان در آندلس، از زمان فتح آن تا شكست كامل حكومت اسلامي در «غرناطه» راه مي‌توان به دوره‌هاي زير تقسيم كرد:
1- اندلس جزيي از حكومت شام:
در اين دوره كه از فتح اندلس و تأسيس حكومت اسلامي در آن (92 هـ) آغاز مي‌شود و در سال 138 هـ .ق به پايان مي‌رسد، اندلس زير نظر حكومت بني اميه در شام بود و فرمانروايش گامي مستقيم از شام و زماني به واسطه حاكم شمال آفريقا ـ كه خود جزيي از حكومت اموي شام بود ـ انتخاب مي‌شدند.
2- حكومت مستقل بني اميه در اندلس:
در سال 132 هـ .ق بني عباس قدرت را به دست گرفنتد و لذا يكي از افراد خاندان اموي به نام عبدالرحمن بن معاويه از راه آفريقا وارد اندلس شد و حكومت مستقل اموي اندلس را در سال 138 هـ .ق بنياد نهاد. اين حكومت تا سال 422 هـ .ق ادامه داشت.[اندلس يا تاريخ حكومت مسلمين در اروپا، ص 42 ـ 95]
3- ملوك الطوايفي اوّل:
پس از نمايان گشتن سستي و بي‌لياقتي كه در زواياي حكومت اموي اندلس رسوخ كرده بود، از نخستين سالها قرن پنجم هجري حكومتهاي مستقل در نقاط مختلف، پي در پي ظهور كردند و در مجموع 26 حكومت مستقل بوجود آمدند كه هر يك براي گسترش قلمرو خود با همسايگانش درگير بود. براي دستيابي به مقصود خويش به مسيحيان شمال باج مي‌داد تا همكاري آنان را جلب كند و البته آنان هم از فرصت استفاده كرده، و چون مار زخم خورده عقده شكستهاي چند ساله را از دل گشودند و انتقامهاي سختي گرفتند.[همان، ص 113 ـ 114]
4- مرابطين:
پيروان عبدالله بن ياسين بودند كه در جنگ با مسيحيان و ديگر حكومت‌ها پيروزي بدست آورند.
5- ملوك الطوايفي دوّم:
با سست شدن پايه‌هاي حكومت مرابطين در اواخر دوره فرمانروايي آنها دوباره دولتهاي مستقل و كوچك قد علم كردند و آهنگ جدايي نواختند.
6- موحدون:
اين سلسله كه در شمال افريقا پايه گذاري گرديده بود در سال 541 هـ .ق وارد شبه جزيره ايبري شد و با شكست مرابطين و ديگر دولتهاي كوچك، حكومت را به دست گرفت و در طول 127 سال تسلط اندلس را به آرامش نسبي رساند.[همان، ص 161 ـ 164]
7- ملوك الطوايفي سوّم:
با شكست موحدون از مسيحيان و تضعيف دولت مركزي براي بار سوّم دولتهاي كوچك در گوشه و كنار اندلس سر بر آوردند كه به رقابت با هم پرداختند اين بهترين فرصت را براي پادشاهان مسيحي فراهم كرد تا ضربه نهايي را بر پيكر حكومت اسلامي در اندلس وارد سازند، به طوري كه در پايان قرن هفتم هجري تنها «غرناطه» به عنوان آخرين دژ اسلام در اندلس باقي ماند و آن هم در سال 897 هـ .ق پرونده‌اش بسته شد.[همان، ص 194 ـ 198] و بدين ترتيب اندلس اسلامي از اوج تمدن به ورطه جهل و بي‌خبري و ويراني سقوط كرد و از قافله دانش و تمدن قرنها فاصله گرفت.[تمدن اسلام و عرب، شكيب ارسلان، ص 343]

ادامه نوشته

آمار و ارقام عجیب ایران

 آمار و ارقام عجیب ایران

تهیه و تنظیم: مصطفی سلیمانی

 ازدواجهاي خودگزين و طلاق

براساس نتايج تحقيقي که توسط گروه پژوهش غربالگري در رابطه با آسيبهاي اجتماعي مرتبط با طلاق انجام شده است،حدود 90 درصد ازدواجهاي  خودگزين  به طلاق ختم مي شود.
به گزارش مهر اين تحقيق به مدت 9 ماه در شهرهاي تهران، زنجان و رشت با بررسي همه طلاقهاي انجام گرفته و مراجعه به برخي از زوجهاي مطلقه و مقايسه و در نظرگرفتن آمار سازمان ثبت اسناد انجام شده است.
دکتر مجيد ابهري استاد جامعه شناسي دانشگاد شهيد بهشتي تهران که مديريت اين گروه پژوهش غربالگري  را برعهده دارد در اين باره با اين مسئله گفت: بر اساس نتايج اين تحقيق مشخص شد مبناي ازدواجهاي خودگزين که اين روزها در ميان جوانان افزايش چشمگيري پيدا کرده است عشقهاي خياباني و اينترنتي و دوستيهاي کاذب است.ازدواجهاي خود گزين به ازدواجهايي مي گويند که زوجين بدون مشورت و مشاوره با خانواده هاي خود و بدون آگاهي آنها تصميم به ازدواج با يکديگر مي گيرند.بنابر گفته هاي اين آسيب شناس خلا» آموزش گزينش همسر مناسب در قالب مهارتهاي زندگي براي جوانان و عدم توجه آنها به سنخيت و توازن فرهنگي، ظاهري، عقيدتي، اجتماعي و مالي که از اصليترين عوامل بروز اختلافات است آثار خود را در 3 تا 5 سال اول نشان داده و منجر به طلاق در اين نوع ازدواجها مي شود. در همين حال نيز با نگاهي به آمار اعلام شده توسط دفتر آمار و جمعيت سازمان ثبت احوال کشور مشخص مي شود در سال گذشته 51 هزار و 48 مورد طلاق در ميان مردان زير30 سال و 72 هزار و 87 مورد نيز در ميان زنان زير 30 سال کشور به وقوع پيوست که بيشترين ميزان طلاقهاي رخ داده در ميان مردان جوان در بازه سني 25 تا 29 سال با 31 هزار و 775 واقعه و بالاترين ميزان نيز براي زنان در بازه سني 20 تا 24 سال با 29 هزار و 812 واقعه رخ داده است.
دکتر ابهري افزود: در اين تحقيق همچنين مشخص شد نظريه اختلاف سليقه با والدين و عدم پذيرش نظر آنها در امر ازدواج صحيح نيست. چرا که زوجهايي که با نظر والدين ازدواج کرده اند تنها 15 درصد با احتمال طلاق مواجه هستند.
 مدير گروه  پژوهش غربالگري  همچنين اعلام کرد : علاوه بر اين آمار نشان مي دهد در ازدواجهاي دانشجويي که با شناخت و مشاوره انجام گرفته است تنها 2 درصد احتمال وقوع طلاق وجود دارد.

آمار وحشتناک در طلاق

در ۶ ماه نخست سال ۹۰ در هر ساعت۱۶ طلاق و ۱۰۵ ازدواج رخ داده است .

به گزارش پانا؛بر اساس جدیدترین آمار امسال سازمان ثبت احوال کشور، طلاق، نسبت به مدت مشابه ۴. ۵ درصد رشد داشته است. ازدواج نیز در همین دوره شاهد کاهش ۲ درصدی بوده است.
بر اساس آمار سازمان ثبت احوال کشور در ۶ ماه سال ۱۳۹۰ تعداد ۶۹ هزار و ۲۰۱ واقعه طلاق به ثبت رسیده است که از این تعداد ۵۸ هزار ۵۸۵ واقعه طلاق در شهرها و ۱۰ هزار و ۶۵۳ واقعه طلاق در روستاها رخ داده است.
بر اساس اعلام آمار معاونت فناوری اطلاعات و آمار جمعیتی سازمان ثبت احوال کشور در نیمه امسال ۴۷۰ هزار و ۳۳۱ واقعه ازدواج به ثبت رسیده که از این تعداد ۳۳۹ هزار و ۷۴۸ ازدواج شهری و ۱۳۰هزار و ۵۸۳ ازدواج روستایی بوده است.
همچنین در ۶ ماه نخست سال ۱۳۹۰ در هر شبانه روز به طور متوسط تعداد ۲ هزار و ۵۲۹ واقعه ازدواج به ثبت رسیده، یعنی در هر ساعت به طور متوسط تعداد ۱۰۵ واقعه ازدواج به ثبت رسیده است.

فاجعه افزایش فشار جنسی در جوانان ایرانی

با انبوه جوان هایی روبه روییم که هم به بلوغ جنسی رسیده اند هم توانایی شناخت و ابزار احساساتشان را دارند، اما نمی توانند ازدواج کنند.

چند سکانس از فاجعه ای که جوانان ایرانی از فشار جنسی در دوران مجردی تجربه می کنند.

سکانس اول :فاصله زیاد میان بلوغ جنسی و ازدواج

طبق آمار، در کشور ما متوسط بلوغ جنسی پسران ۱۲ و دختران ۱۰ سال است. آمار رسمی سازمان ثبت احوال در سال ۸۹ نشان می دهد که متوسط سن ازدواج برای مردان ۲۷ و زنان ۲۲ سال است. با یک جمع و تفریق ساده، عمق فاجعه را می توان دریافت. فاصله بلوغ جنسی و ازدواج برای پسران ۱۵ و دختران ۱۰ سال است. غم انگیزتر آن که متوسط سن بلوغ عاطفی هم به ۱۶ سال شد پیدا کرده است. در نتیجه ما با انبوه جوان هایی روبه روییم که هم به بلوغ جنسی رسیده اند هم توانایی شناخت و ابزار احساساتشان را دارند، اما نمی توانند ازدواج کنند.

سکانس دوم : دسترسی به برنامه های ماهواره ای

برنامه های ماهواره ای، اعم از فیلم، سریال و حتی تبلیغات در صورتی که کنترل شده استفاده نشوند، چه در سایت های فارسی زبان و چه غیر از آن، پر از محتواهای تحریک کننده اند. به این فهرست می توانید دسترسی آزادتر به فیلم های سینمایی و سریال های سانسور نشده و تحریک کننده را هم افزود.

سکانس سوم : گسترش سایت های پورنوگرافی در فضای مجازی

آمار مشخصی وجود ندارد، اما افراد زیادی در جهان به صورت مداوم از سایت های پورنو استفاده می کنند. تاکنون بیش از ۱ میلیارد جست و جو برای کلمه های پورنو در فضای وب انجام شده است. این سطح از تقاضا البته به یک تجارت عظیم در فضای مجازی برای عرضه محتوا و رسانه های پورنو در فضای وب منجر شده است؛ محتواهایی مانند کلیپ، عکس، داستان و رسانه هایی که اختصاصاً برای رابطه جنسی اینترنتی به وجود آمده اند. استفاده از این محتواهای غالباً تصویری برای همه کاربران ایرانی که از فیلتر شکن استفاده می کنند ممکن است و احتیاج به زبان دانی هم ندارد.
نسل جوان و نوجوان فعلی کمتر از نسل قبلی به مبانی سنتی مذهبی رجوع می کند و در مورد رابطه با جنس مخالف دیدگاه های آزادانه تری دارد.

سکانس چهارم: تغییر ارزش ها

طبق پژوهش های انجام شده، شکاف نسلی آشکاری میان نسل سوم (متولدین نیمه دوم دهه ۶۰ و نیمه اول دهه ۷۰) با نسل اول و دوم (نسل جوان دوران جنگ) وجود دارد. نسل جوان و نوجوان فعلی کمتر از نسل قبلی به مبانی سنتی مذهبی رجوع می کند و در مورد رابطه با جنس مخالف دیدگاه های آزادانه تری دارد. تغییر ارزش ها از یک سو و ساختار سنتی حاکم از سوی دیگر، باعث بلاتکلیفی جوانان در مسئله چگونگی مدیریت میل جنسی در دوران مجردی شده است.
ما با انبوه جوان هایی روبه روییم که هم به بلوغ جنسی رسیده اند هم توانایی شناخت و ابزار احساساتشان را دارند، اما نمی توانند ازدواج کنند.

سکانس پنجم : افزایش آگاهی های جنسی

در عصر وفور اطلاعات، جوان ها دیگر مانند گذشته تا زمان ازدواج چشم و گوش بسته نمی مانند و این آگاهی به آنچه در رابطه جنسی می گذرد، هم بلوغ جنسی را کاهش داده و هم فشارهای جنسی را به یک دغدغه روزمره تبدیل کرده است.

آمار ازدواج دوستی های قبل از ازدواج

نتایج تحقیقی انجام شده از سوی انجمن مددکاری علمی ایران، نشان می دهد که تنها 10 درصد از ارتباطاتی که پیش از ازدواج در میان دختران و پسران وجود دارد، به ازدواج منجر می شود و در 90 درصد باقی این ارتباطات قطع خواهد شد.

در این تحقیق که در 5 استان بزرگ کشور و از بین 30 هزار نظر نمونه انجام گرفته است نتایج نشان می دهد که از میان همه این افراد تنها 10 درصد با دوست خود ازدواج کرده اند و بقیه ارتباط ها با گذشت زمان به جدایی ختم شده است.

براساس نتیجه دیگری که از این تحقیق حاصل شده است، این دوستی ها از 1 ماه 7 سال ادامه داشته اما در همه موارد نتایج یکسان بوده است.

نکته قابل توجه دیگری که از این پژوهش به دست آمده است، نشان گر این موضوع است که از این رقم نیز تنها 2 درصد از این ازدواج ها با هدف های فردی و علاقه به طرف مقابل انجام شده است و 8 درصد مابقی به دلایل مالی و دارا بودن امکانات فرد به ازدواج منجر شده است.

آماری عجیب در مورد انسان ها

ادامه نوشته

جایگاه دنیا در دین اسلام

جایگاه دنیا در دین اسلام

نویسنده: مصطفی سلیمانی

http://www.sibegazzade.com/pix/PaulAuster03.jpg

امروزه سرزنش ها و نكوهش هایی كه نصیب دنیا می شود به اندازه ای است كه هر كسی از اتهام منسوب بودن به آن گریزان است، چه رسد كه وی را دنیوی بخوانند یا او را دنیادوست و بدتر از همه، دنیاپرست بدانند. حال آیا واقعا دنیا در آموزه های وحیانی قرآن و اسلام از چنین موقعیت و جایگاهی برخوردار است و خلقت آن پست تر از هر آفرینشی حتی ابلیس و شیطان است؟
 اگر دنیا این اندازه در نظام احسن هستی، پست و بد است. پس اصولا چرا خداوند حكیم و فرزانه آن را آفریده است؟ و بدتر از آن چرا انسان را در آن قرار داده و برای انسان، زندگی دنیوی رقم زده است در حالی كه خداوند، انسان را اشرف و اكرم آفریده هایش معرفی می كند.
 با هم پاسخ این پرسش را در این مطلب پی می گیریم:
1- جایگاه دنیا در نظام احسن:
خداوند بارها در قرآن از نظام احسنی سخن به میان آورده كه مجموعه دنیا نیز بخشی از آن به شمار می آید. این نظام به گونه ای آفریده شده كه هر چیزی از آن بر اساس هدف و حكمتی در سر جایش قرارگرفته است؛ از این رو به عنوان نظام مبتنی بر عدالت نیز معرفی شده است.
دنیا، نامی برای بخشی از هستی است كه آسمان ها و زمین در آن مجموعه قرار می گیرد. دنیا را دنیا گفته اند، چرا كه نسبت به حالت كنونی انسان، نزدیك است و به انسان دنو و نزدیكی دارد، یا آن كه در هنگام سنجش با نظام دیگری كه پس از فروپاشی دنیا پدید خواهد آمد و از آن به نظام آخرت تعبیر می شود، پست تر و كم ارزش تر است از این رو اهل لغت از جمله "ابن منظور" بر این باور است كه نام دنیا به این بخش از مجموعه هستی، از جهت نسبت سنجی با آخرت به آن داده شده است. لذا آن را نقیض آخرت و نامی برای جهان مادی كنونی دانسته است. (1)
بنابراین نام گذاری این بخش از هستی، به نسبت جهانی دیگر یعنی آخرت انجام شده است. هر چند كه براساس هر دو تفسیر، این نام گذاری نسبت به امری دیگر می باشد، ولی در نام گذاری اخیر، بیش تر به جنبه ارزشی آن توجه شده است. به این معنا كه دنیا نسبت به آخرت كه جهانی نیك، مانا و پایدار است، جهانی كم ارزش تر به شمار می آید، زیرا دنیا تركیبی از خیر و شر، بی ثبات و ناپایدار است.
خداوند تبارک و تعالی می فرماید: «بل توثرون الحیاه الدنیا و الاخره خیر و أبقی؛(2) بلكه حیات و زندگی دنیوی را برگزیده اند، در حالی كه آخرت بهتر و ماندگارتر است. »
خداوند در این آیه و آیات دیگر تبیین می كند كه آخرت نسبت به دنیا از نظر كیفیت و كمیت برتر است؛ چرا كه از نظر كیفیت همه ش خیر است و از نظر كمیت نیز از بقا و ماندگاری بیش تری برخوردار می باشد.
2- دنیای بی نسبت:
اگر دنیا را در همان نظام احسن، به تفسیر و تبیین و توصیف بنشینیم باید گفت كه دنیا، خود نظامی كامل و نیك و خیر است؛ چرا كه در آن همه چیز به بهترین شكل و براساس نظام عدل در جایگاه درست و مناسب خود قرار گرفته است. آیات قرآنی كه به توصیف آسمان و زمین پرداخته، خود گواه این معناست كه دنیا در نظر خداوند و قرآن، بهترین و زیباترین نظام ممكن است.
خدای متعال به دنیا و زینت های آن اشاره كرده و می فرماید كه این خداوند است كه دنیا را به این شكل زیبا آراسته است. (3)
آسمان دنیا را به ستارگانی نورانی و زیبا آراسته است تا همه آفریده هایش از آن بهره مند شوند؛ چنان كه از روزی ها و طیبات آن بهره می برند.
بنابراین، هرگاه دنیا به عنوان یك نظام مستقل، جدا از آخرت یا نسبت آن به انسان و دلبستگی هایش سنجیده شود، نظامی زیبا و نیك و خوب می باشد.

ادامه نوشته

روایات مربوط به ماه میهمانی

روایات مربوط به ماه میهمانی

تهیه و تنظیم: مصطفی سلیمانی

 

 فلسفه روزه
قال الصادق علیه السلام:

انما فرض الله الصیام لیستوى به الغنى و الفقیر.
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند روزه را واجب كرده تا بدین وسیله دارا و ندار (غنى و فقیر) مساوى گردند.
(من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 43، ح 1)

 روزه یاد آور قیامت
قال الرضا علیه السلام:

انما امروا بالصوم لكى یعرفوا الم الجوع و العطش فیستدلوا على فقر الاخر.
امام رضا علیه السلام فرمود: مردم به انجام روزه امر شده‏اند تا درد گرسنگى و تشنگى را بفهمند و به واسطه آن فقر و بیچارگى آخرت را بیابند.

(وسائل الشیعه، ج 4، ص 4، ح 5؛ علل الشرایع، ص 10)

 اهمیت روزه
قال رسول الله صلى الله علیه و آله:

الصوم فى الحر جهاد. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: روزه گرفتن در گرما، جهاد است.

(بحار الانوار، ج 96، ص 257)

 روزه واقعى
قال امیرالمومنین علیه السلام:

الصیام اجتناب المحارم كما یمتنع الرجل من الطعام و الشراب.
امام على علیه السلام فرمود: روزه پرهیز از حرامها است همچنانكه شخص از خوردنى و نوشیدنى پرهیز مى‏كند.

(بحار الانوار، ج 93، ص 249)

 برترین روزه
قال امیرالمومنین علیه السلام:

صوم القلب خیر من صیام اللسان و صوم اللسان خیر من صیام البطن.
امام على علیه السلام فرمود:  روزه قلب بهتر از روزه زبان است و روزه زبان بهتر از روزه شكم است.

(غرر الحكم، ج 1، ص 417، ح 80)

 شادى روزه دار
قال الصادق علیه السلام :
للصائم فرحتان فرحة عند افطاره و فرحة عند لقاء ربه
امام صادق علیه السلام فرمود: براى روزه دار دو سرور و خوشحالى است:
1. هنگام افطار؛

2. هنگام لقاء پروردگار (وقت مردن و در قیامت).

(وسائل الشیعه، ج 7 ص 290 و 294 ح‏6 و 26)

ادامه نوشته

سیمای انسان کامل از منظر استاد شهیدمطهری(ره)

سیمای انسان کامل از منظر استاد شهیدمطهری(ره)

نویسنده: مصطفی سلیمانی

 

انسان کامل یعنى انسان نمونه، انسان اعلى‏ یا انسان والا.شناختن انسان کامل یا انسان نمونه از دیدگاه اسلام، از آن نظر براى ما مسلمین واجب است که حکم مدل و الگو و سرمشق را دارد؛ یعنى اگر بخواهیم یک مسلمان کامل باشیم- چون اسلام مى ‏خواهد انسان کامل بسازد- وتحت تربیت و تعلیم اسلامى به کمال انسانى خود برسیم، باید بدانیم که انسان کامل چگونه است، چهره روحى و معنوى انسان کامل چگونه چهره ‏اى است، سیماى معنوى انسان کامل چگونه سیمایى است و مشخِصات انسان کامل چگونه مشخصاتى است، تا بتوانیم خود و جامعه خود را آن گونه بسازیم. اگر ما «انسان کامل» اسلام را نشناسیم، قطعاً نمى‏ توانیم یک مسلمان تمام و یا کامل باشیم و به تعبیر دیگر یک انسانِ ولو کامل نسبى از نظر اسلام باشیم‏.

شناخت انسان کامل از نظر اسلام دو راه دارد:

یک راه این است که ببینیم قرآن در درجه اول و سنت در درجه دوم، انسان کامل راچگونه توصیف کرده‏ اند. از قضا در این زمینه، چه در قرآن و چه در سنت بیانات زیادى آمده است‏.

ادامه نوشته