شهید مدرس؛ وارستۀ غیر وابسته
[به مناسبت گرامی داشت شهادت آیت الله سید حسن مدرس و روز مجلس]


نویسنده: مصطفی سلیمانی
- پیشگفتار:
بازخواني و تامل در انديشههاي اشخاصي كه اين آب و خاك، مرهون مجاهدتها و جانفشانيهاي آنهاست، تكليفي بر دوش همه ماست تا با شناساندن آنها و افكارشان پاسدار زحمات بيدريغشان باشيم. اين نوشتار به بهانه سالروز شهادت سيدحسن مدرس در روز دهم آذر ماه، به انديشههاي سياسي اجتماعي اين سياستمدار فقيه و شجاع ميپردازد كه با رشادت خود تا آخرين لحظه، درس دفاع از اسلام و وطن را به نسل ايراني آموخت.فقيه مجاهد و عالم پرهيزگار آيه الله سيدحسن مدرس يكى از چهره هاى درخشان تاريخ تشيع بشمار مى رود كه زندگى و اخلاق و رفتار و نيز جهت گيرى هاى سياسى و اجتماعى وى براى مشتاقان حق و حقيقت نمونه خوبى است . او موقعيت خود را سراسر در راه اعتلاى اسلام نثار نمود و در جهت نشر حقايق اسلامى و دفاع از معارف تشيع مردانه استوار ماند. همان گونه بود كه مى گفت و همانطور گفت كه مى بود. سرانجام به موجب آنكه با عزمى راسخ چون كوهى استوار در مقابل ستمگران عصر به مقابله برخاست و سلطه گرى استعمارگران را افشا نمود جنايتكاران وى را به ربذه خواف تبعيد نمودند و در كنج عزلت و غريبى اين عالم عامل و فقيه مجاهد را به شهادت رسانيدند.
- زندگی نامه:
سيد حسن طباطبايي قمشهاي ، ملقب به مدرس در سال 1287 هجري قمري در سرابه اردستان به دنيا آمد و تا سن 14 سالگي در شهرضا، مقدمات عربي را فرا گرفت. بعد از آن در سن 16 سالگي براي ادامه تحصيل به اصفهان رفت و مدت 5 سال به فراگيري دروس صرف، نحو، منطق و بيان پرداخت سپس در سال 1311 هجري قمري و بعد از پايان تحصيلات خود در اصفهان براي ادامه تحصيل به نجف اشرف مهاجرت كرد.
شهيد مدرس در دوران تحصيلات 20 ساله خود اساتيد زيادي را درك كرد كه ازجمله اساتيد مشهور وي ميتوان به آقا ميرزا عبدالعلي هرندي نحوي، ميرزا جهانگيرخان قشقايي، آخوند ملامحمد كاشاني، آخوند ملامحمد كاظم خراساني، صاحب كفايه و سيدمحمدرضا طباطبايي يزدي، صاحب عروه اشاره كرد.
- علّت نامگذاری به مدرس:
مدرس پس از اين كه به درجه اجتهاد رسيد، براي ارشاد و تدريس به اصفهان مراجعه كرد كه همزمان با دوران رشد و گسترش نهضت مشروطيت بود. جالب اين كه چون سيدحسن طباطبايي قمشهاي، نزديك به 30 سال به تدريس اشتغال داشت بنابراين به مدرس ملقب شد. همچنين گفته شده مدرس از همان ابتدا كه در اصفهان بود، اين لقب را داشت و مرحوم آخوند خراساني، وي را به عنوان مجتهد طراز اول با همين لقب به مجلس شورا معرفي كرد و تا آخر عمر نيز به همين لقب شهرت داشت.
- مدارج علمی:
مدرس علاوه بر كسب مدارج عالي حوزوي با تاريخ غرب و فلسفه سياسي اروپا نيز آشنا بود؛ به گونهاي كه خودش در اين رابطه ميگويد: «در نجف، روزهاي جمعه كار ميكردم و درآمد آن روز را نان ميخريدم و در يك هفته با آن نانها به سر ميبردم. تكههاي نان خشك را روي صفحه كتابم ميگذاشتم و ضمن مطالعه ميخوردم.
كارفرماي من مردي مسن و يكي از تجار اروپايي بود كه بسيار مطالعه ميكرد و در عوض كارگري به من تاريخ غرب ميآموخت. در دوران اين كارگري بود كه مدرس، تاريخ شاردن، روح القوانين منتسكيو و تاريخ شهريار ماكياولي را نزد كارفرماي خود خواند.»
شهيد مدرس در سال 1328 هجري قمري از سوي مراجع عظام نجف اشرف به عنوان يكي از 5 عالم طراز اول براي دوره دوم مجلس شوراي ملي انتخاب شد و تا دوره ششم در اين سمت بود. از نكات جالب توجه در زندگي مدرس پس از ورود به مجلس اين بود كه همواره داراي زندگي ساده و محقرانهاي بود؛ به گونهاي كه دولتآبادي در مورد سادگي زندگي وي مينويسد: «مدرس با وجود آمد و شد زياد با رجال دولت و اعيان مملكت باز جنبه طلبگي خود را از دست نداده و روي گليمي مينشيند... هر كس بر او وارد شود و داراي هر مقامي كه باشد بايد روي زمين و به روي همان گليم بنشيند.»
- ویژگی های شخصیتی:
مدرس، داراي ويژگيهاي برجستهاي همچون زهد، قناعت، سادهزيستي، رفيعالطبع و عدم تعلق به دنيا و مظاهر آن، شبزندهداري، آزادي از تعلقات، نكتهسنج و بادرايت، صراحت و شجاعت در رفتار و گفتار بود كه توانست در زمانه جور و ستم رضاخان، به يك مبارز سياسي و قهرمان آزادي مبدل شود؛ به گونهاي كه خودش ميگويد: «شهريارا خداوند دو چيز به من نداده: يكي ترس و ديگري طمع. مدرس، وطنخواهي است كه همه چيز خود را براي دو چيز اسلام و وطن ميدهد.»
1ـ مدرس و شجاعت:
در باب شجاعت و بيباكي او ميتوان گفت آنچه در زندگيمدرس مهم است اين است كه او هيچ وقت نه دنبال منافع شخصي بودهو نه از ترس فلان شخصيت دست به كاري زده است. تهور و جسارتاو را ميتوان در نامهاي كه به احمدشاه مينويسد مشاهده كرد. اومينويسد:
«شهريارا خداوند دو چيز را به من نداده، يكي ترس و ديگري طمعو هركس با مصالح ملي و امور مذهبي همراه باشد من هم با اوهمراهم والاّ فلا.»
البته اين جمله شهيد مدرس فقط در حوزه نظر و شعار باقينميماند، بلكه در رفتار سياسي او هم نمود پيدا ميكند؛ چراكه مدرسدر طول زندگي خود هيچگاه به خاطر از دست دادن جا و مقام خودنهراسيد و عقيده درست خود را اگرچه مخالف صاحبان قدرت بود،قرباني نكرده و آن را اظهار و ابراز ميداشت.
به عنوان نمونه در مخالفت با جمهوري رضاخاني و مخصوصاً درمخالفت با اعتبارنامه نمايندگان دوره پنجم در سال 1303-1302 درمخالفتي كه با اعتبارنامههاي بعضي از نمايندگان ميكند، وقتي «تدين»در مقابل مدرس قرار ميگيرد و ميگويد مدرك بدهيد. مدرس ميگويد:
«من اظهارعقيدهام را ميكنم شما هم رأي بدهيد... بنده عقيدهام رااظهار ميكنم و لو مخالف با تمام افراد روي زمين باشد.»
به خاطر اين نترسي و شجاعت او است كه ملكالشعراي بهار او رامرد عجيب ميخواند و ميگويد:
«... اين مرد عجيب سيدحسن مدرس بود. به تهران آمد و در مجلسدوم جزء حزب اعتدال بود و در بين مجلس دوم و سوم درديكتاتوري ناصرالملك در يكي از مجالس عمومي كه دولت ونايبالسلطنه به منظور سياسي تشكيل داده بودند، سيد حسن مدرسنطقي كرد كه مجلس به آن بزرگي به هم خورد و نطق به هواداريقانون اساسي و بر ضد خيال ناصرالملك شد.»


پاسخ:















(APPENDIX ITEM)