دوره نوجوانی؛ نقطه عطف زندگی انسان

مصطفی سلیمانی


اشاره:
هشتم آبان ماه روز "نوجوان" است. این روز به یاد شهادت یك نوجوان سیزده ساله در اوّلین ماه های جنگ تحمیلی، روز نوجوان نامیده شده است. در هشت آبان 1359، «حسین فهمیده» سیزده ساله به شهادت رسید. او یكی از 36 هزار دانش آموز شهید ایرانی است.
حسین فهمیده تنها شهید دانش آموز سیزده ساله ما نیست. «بهنام محمدی» هم یك دانش آموز دوازده ساله خرمشهری بود كه در كوچه پس كوچه های شهرش آنقدر جنگید تا به شهادت رسید. «سحاب خیّام» هم بود. دختر دانش آموز دوازده ساله سوسنگردی‌ای كه آنقدر با دست خالی با بعثی ها جنگید تا آن ها را عاجز كرد و بعد به شهادت رسید.
تعریف نوجوانی
دوره ی انتقال از کودکی به بزرگسالی است. تقریباً از یازده سالگی آغاز می‌شود و تا هیجده سالگی ادامه می‌یابد. دوره‌ای است آکنده از تعارض و نوسان بین وابستگی و استقلال. نوجوانی دوره‌ای است شبیه به رویا که در آن هر حادثه و اتفاقی ممکن است رخ دهد. در این دوره اضطراب‌ها، دلهره‌ها، کابوس‌ها، ترس‌ها و در هم آمیختن تفکرات یا خیال‌پردازی‌ها امری عادی تلقی می‌شود.
رابطه ی نوجوان با خودش، با خانواده‌اش، با دوستانش و بطور کلی با همه بهم می‌خورد، کم حوصلگی، حساسیت، استقلال‌طلبی، حادثه‌جویی، بهانه‌جویی و مواردی از این قبیل نوجوان را نا‌آرام جلوه می‌دهد اما این جلوه‌های گوناگون نوجوانی هیچکدام بیهوده و بیمار‌گونه نیستند، هر کدام برای خود فلسفه‌ای دارند، مثلاً:
- اگر نوجوان ستیزه جوست در ستیزه جویی‌هایش میل به مهم جلوه کردن دارد، دوست دارد مورد توجه اطرافیان قرار بگیرد، در گروه خود موقعیت خاصی داشته باشد، همه او را بعنوان یک فرد با ارزش بشناسند.
- مد پرستی و قهرمان دوستی‌اش حاکی از نیاز یک نوجوان به مدل و راهنما و الگوست.
- نوجوان اگر خرده‌گیر و عیب جوست برای این است که حس داوری و تشخیص او رو به توسعه است، می‌خواهد معنا و مفهوم درست زندگی را دریابد.
- اگر نوجوان لجباز و سرکش است می‌تواند به این دلیل باشد که شوق به آزادی و خود مختاری دارد، دوست دارد بزرگسالان در کارهایش دخالت نکنند، دوست دارد اتاق مخصوص به خود داشته باشد و با سلیقه ی خودش آن را تزئین کند.
- نوجوان در رویا سازی‌ها و خیال‌پردازی‌هایش در جستجوی آینده‌ای نامعلوم و کشف استعدادها و آرمان‌های نهایی خویش است اگر جلوه‌های نوجوانی به درستی فهمیده و شناخته شوند، زندگی با نوجوانان کار دشواری نخواهد بود و اگر میل‌های طبیعی نوجوان به اندازه ی صحیح ارضاء شوند و در مسیر خود به حرکت در آیند، نوجوان می‌تواند به آسانی خود را با جامعه تطبیق دهد.
حد فاصل بین کودکی و بزرگسالی
دوره‌ ی نوجوانی دوران تحول، تغییرات، تجلی شکل‌گیری شخصیت و یا دوره ی «تولد دوباره» انسان است.
دوره ی نوجوانی «دوران منفی»، «دوره ی زندگی تشنج انگیز» و «دوره ی طوفان و فشار» است.
دوره ی نوجوانی دوره ی «نشاط و شادابی»، «هدایت و هویت‌یابی» و «مسئولیت‌پذیری» است.
دوره ی نوجوانی «نقطه ی عطف زندگی انسان» است.
دوره ی نوجوانی برزخی است که حد فاصل بین کودکی و بزرگسالی است. نوجوان از یک‌سو در حال گسیختن پیوندهای خود با دوران کودکی و از سوی دیگر شیفته ی دستیابی به استقلال دوران جوانی و بزرگسالی است ولی به طور کامل نه این است و نه آن و خود نیز در این کشمکش اسیر است.
بی‌شک نوجوان پس از گذر از دوران حساس، و هیجان آمیز بلوغ به تدریج با نرمی و آرامش به کانون گرم و پرعطوفت خانواده علاقمندتر می شود و محبت و جوشش و دلبستگی و همدلی خود را بیش از بیش به خانواده ابراز می‌کند.
والدینی که تا پایان دوران نوجوانی، با صبر و شکیبایی و سعه ی صدر و انعطاف‌پذیری منتظر آرامش فرزند نوجوان خود باقی می‌مانند،کار صحیح را می کنند . معمولاً ما والدین با توجه به طرز تفکر و برداشت خود افکار و رفتار نوجوان را ارزیابی می‌کنیم، در صورتیکه بهتر است به دورانی که خود نوجوان بوده‌ایم برگردیم و احساسات، عقید‌ه‌ها و آرمان‌ها و ‌آرزوهایی را که داشتیم به خاطر بیاوریم. در این صورت توفیق آنرا خواهیم یافت که مسائل را از دید نوجوان خود نگاه کنیم تا بتوانیم با او ارتباط مناسب تری برقرار کنیم.
اهمیت نوجوانی
نوجوانی یکی از مراحل زندگی است که از چند بعد دارای اهمیت می باشد. نوجوان اغلب برای سازگاری با این ابعاد تلاش می کند. در ادامه به بعضی از موارد اشاره می کنیم:
1- شروع نوجوانی: بسیاری از افرادی که وارد این دوره می شوند از دنیای کودکی فاصله می گیرند و در دنیایی سرشار از خیالات و توهمات سیر می کنند. آن ها در این سال ها تغییرات بسیاری را در جسم و روان خود تجربه می کنند.
2- تفکر انتزاعی: در این دوره، تفکر نوجوان نسبت به کودکی رشد یافته و او اینک دارای تفکر انتزاعی است و می تواند بسیاری از مسایل را درک و به موضوع های مختلف فکر کند و بسیاری از مشکلات خانوادگی و مشکلات مربوط به خود را با آگاهی حل نماید.
3- تغییرات عاطفی: تغییرات عاطفی نوجوان آشکار و او نسبت به اتفاقات و مسایل پیرامون خود حساس است. بسیاری از هیجان- های مثبت چون شادی ، بر خود بالدین و افتخار کردن، آسودگی خیال، هیجانات منفی چون اضطراب و نگرانی، پشیمانی ، غم و اندوه و عصبانیت و خشم و ... باعث تغییرات عاطفی و رفتاری در نوجوان می شود. احساساتی که نوجوان تجربه می کند بسیار متفاوت تر از احساسات یک کودک یا بزرگ سال است و در مقایسه با بزرگ سالان، احساس نوجوان افت و خیز بیش تری را نشان می دهد. البته والدین نباید نگران باشند زیرا این احساسات طبیعی و زودگذر است.
4- تغییرات اجتماعی: در این دوره نوجوان از لحاظ اجتماعی دیگران را بر والدین و خانواده ترجیح می دهد و بیش تر مسایل خود را با هم سالان حل و فصل می کند. آن ها در گروه های دوستانه به دنبال نشان دادن قدرت و استقلال رای هستند و در میان آن- ها سازگاری بیش تری نشان می دهند. این در حالی است که در محیط خانواده سرکش و پرخاشگر می شوند. والدین و مربیان با برخورد مناسب و دادن مسؤولیت و احترام به استقلال آن ها در انجام وظایف مربوط به خودشان می توانند روحیه پذیرش مسؤولیت و انجام وظایف محوله را در آن ها تقویت کنند.
5- هویت: بسیاری از نوجوانان به دنبال کشف هویت و شخصیتی جذاب هستند تا در چارچوب آن شخصیت قرار گیرند. آن ها هم چنین در مورد فلسفه زندگی و مرگ ابهامات بسیاری در ذهن دارند که پاسخ به این ابهامات از سوی والدین و خصوصاً معلمان دینی در مدارس صورت می گیرد. تقویت روحیه خداجویی و رسیدن به کمال نیز از وظایف اساسی والدین و معلمین است تا با تکیه بر این روحیه معنوی مانع لغزش های نوجوانان شوند.
نیازهای نوجوانی
1- نیاز به امنیت خاطر: نوجوان در این دوره بیش از هر زمانی نیازمند آرامش درونی برای تحصیل و فعالیت می‌باشد و هر چه خانه و مدرسه و جامعه بتوانند آرامش روحی او را فراهم نمایند رشد و بالندگی مطلوب او را تأمین نموده‌اند.
2- نیاز به عدالت: روحیه ی غالب نوجوان در این دوره عدالت خواهی و آرمان گرایی است و در مقابل کوچکترین تبعیض و ظلمی که احساس کند واکنش نشان داده و اعتراض می‌کند.
3- نیاز تعلق به گروه: نوجوان میزان لیاقت خود را با توجه به  تعلق گروه می‌سنجد حتی برای عضویت در گروه خاص و مورد علاقه ی خود حاضر است به کارهای خطرناک دست بزند. در این دنیای متغیر نوجوان با تعلق به گروه احساس آرامش می‌کند.
4- نیاز به هویت‌یابی: بخشی از شخصیت را به نام هویت می‌شناسیم و نوجوان مایل است با کشف پاسخ به این سوال که من کیستم؟ و برای چه زندگی می‌کنم؟ هویت و شخصیت خود را بشناسد و بشناساند.
5- نیاز به معنویت: معنویت و ایمان به خدا دار بست وجودی نسل نوجوان است و گرایش به دین و ابعاد اخلاقی نیز از این مقوله است.
6- نیاز به موفقیت و عزت نفس: برای درک صحیح و تقویت موفقیت و عزت نفس در نوجوان بهتر است او را با رفتار خودش مقایسه کرد نه با دیگران و این موفقیت برای او همانند آب گوارایی خواهد بود در صحرای سوزان .
7- نیاز به تکریم و محبت: نوجوان بیش از بزرگسالان نیازمند تکریم و محبت از سوی دیگران (به ویژه والدین) می‌باشند تا همواره روانی شاد و دلی با نشاط داشته باشد.
8- نیاز به نوجوئی: نوجوان کنجکاوانه به دنبال کشف پدیده‌های جدید است و از رفتارهای عادی و یکنواخت همیشگی گریزان است و همواره به دنبال هوای تازه‌تری می‌گردد.
اندیشه‌های نوجوان
- نوجوان دنیا را زیبا و قشنگ می‌بیند.
- نوجوان به ندای فطری و الهام وجدان اخلاقی پای بند می‌باشد، عاشق حق و حقیقت و علاقمند به پاکی و تقدس است.
- نوجوان برای نیکی و درستکاری حساسیت دارد و از آن لذت می‌برد و خوشحال و با نشاط می‌گردد.
- نوجوان همواره در اندیشه ی پاکی، فضیلت و نجابت است، می‌کوشد گفتار و رفتارش بر راستی و درستی استوار باشد.
- نوجوان از اعمال نادرست دیگران رنج می‌برد و مایل است دنیای جدیدی براساس اخلاق، عدل و انصاف پایه‌گذاری کند.
- نوجوان برای بنیاد شخصیت خویش نیاز به راهنما و رهبری دارد تا بتواند وی را الگوی خود قرار دهد، بهترین الگودر ابتدا، والدین هستند.
مشکلات دوره نوجوانی
1- کشمکش بین استقلال و وابستگی:
با توجه به اینکه این دوره، حد فاصل دوران کودکی و بزرگسالی است، از دست دادن حمایت‌های بی‌قید و شرط والدین برای کسب احساس استقلال از یک طرف و لذت مورد حمایت و پشتیبانی آنها بودن و همانطور کودک ماندن و بدون زحمت و دردسر، همیشه مورد محبت قرار گرفتن از طرف دیگر، در نوجوان کشمکش درونی ایجاد می‌کند و جنگ روانی عمیقی در ذهن او به وجود می‌آورد.
بعضاً خانواده و مدرسه و جامعه نیز از او توقعات متناقض دارند، گاهی او را به چشم یک کودک نگاه کرده و برخوردی تحقیرآمیز دارند و گاهی هم توقعات از او بیش از حد توان اوست و به چشم بزرگسالان به او می‌نگرند که این خود به کشمکش‌های درونی نوجوان دامن زده و او را با مشکل روبرو می‌سازد.
2- طغیان علیه مراجع قدرت:
نوجوان برای کسب استقلال علیه همه ی مراجع قدرت من جمله والدین و کادر مدرسه طغیان می‌کند.
گاهی اوقات رفتارهایی علیه آنها از خود نشان می‌دهد، درگیری‌هایی ایجاد می‌نماید و به اعمالی دست می‌زند که روابط او را با آنها و سایر مراجع قدرت به شدت تیره می‌کند، مثلاً بگومگو می‌کند، بحث و مجادله ی طولانی انجام می‌دهد، بر خلاف خواسته ی والدین دیر به خانه می‌آید، از انجام تکالیف درسی خودداری می‌کند، سیگار می‌کشد و حتی ممکن است دست به اعمال بزهکارانه هم بزند.
این مورد در خانواده‌های با محدودیت زیاد و یا مدارسی که مقررات سخت و خشک را بدون نظرخواهی و مشورت با نوجوان اجرا می‌کنند از شدت بالاتری برخوردار است.
3- هویّت فردی :
یکی دیگر از مشکلات مهمی که نوجوان با آن روبرو می‌شود مساله ی تشکیل «هویت فردی» اوست. بدان معنی که سوال‌های متعددی درباره ی مفهوم زندگی، نقش او در این زندگی، مفهوم مرگ و زندگی پس از مرگ و بطور کلی سوال‌هایی نظیر، من کیستم؟ و به کجا می‌روم؟ ذهن او را به خود مشغول می‌نماید که باید به آنها پاسخ دهد.
احساس هویت شخصی در نوجوانان کم‌کم براساس همانند سازی‌های مختلف گذشته ی آنها تکوین می‌یابد. با ورود به دوره ی نوجوانی ارزش‌های گروه همسالان و همچنین ارزیابی‌های معلمان و سایر بزرگسالان نیز مطرح است و هر اندازه ارزش‌هایی که از طرف دوستان و همسالان ابراز می‌شود با ارزش‌های والدین و معلمان هم‌خوانی بیشتری داشته باشد به همان نسبت کار هویت‌یابی نوجوان آسان‌تر پیش می‌رود.
4- چگونگی ارضاء نیازهای جدید (جنسی):
رشد و نمو غدد داخلی و ترشحات هورمون‌های جنسی به نوجوان امکان برقراری روابط جنسی را می‌دهد و انگیزه و کشش جنسی نسبت به غیر هم‌جنس در او ایجاد می‌گردد و از طرفی نخستین برخورد نوجوان با جنس مخالف اغلب با ترس و پریشانی خاطر همراه است. جوان تازه بالغ جدید تمایلات قوی و نامعلومی را احساس می‌کند که او را از جلدش خارج کرده و بسوی جنس مخالف می‌کشاند. جهش‌های شدید محبت، عقب‌نشینی‌های توضیح ناپذیر و حرکات بدون دلیلی که او را آشفته می‌سازد.
نوجوان می‌‌خواهد این همه انرژی را که به وجود آمده و موجب هیجان او شده است را در جایی آزمایش نماید، اما در عین حال نگران عواقب آن است. او بیداری و رشد تمایلات جنسی را دارد ولی هدف ندارد و چون غریزه ی جنسی کاملاً زیرزمینی است، جهت‌یابی آن با کور مالی انجام می‌شود و در افراد محجوب و کمرو نوعی اضطراب و گیجی ایجاد می‌کند. در جوامعی که آموزش ارضاء صحیح غریزه ی جنسی و راه‌های کنترل آن برای نوجوان آموزش داده نمی‌شود، این مشکل مضاعف است و در این‌جاست که متاسفانه لغزش و سقوط در پرتگاه در کمین است.
5- عدم کنترل بر رفتار و هیجانات ناشی از تغییرات جسمی و روانی دوران بلوغ:
به دلیل رشد سریع جسمی و تغییرات مشهود در اندام‌های بدن نوجوان در دوران بلوغ بعضی از رفتارهای هیجانی و عدم کنترل او طبیعی است. مثلاً جلو آمدن سرنوجوان به دلیل احساس بلندتر شدن گردنش، بزرگ شدن بینی و یا عدم کنترل در دست‌هایش برای جابجایی خصوصاً اشیاء ظریف از طرفی و عدم آگاهی و آموزش صحیح  او در مقابله با این مسایل از طرف دیگر او را از نظر روحی تحت تاثیر قرار داده به‌طوری که در خود احساس بی‌کفایتی و حقارت می‌نماید که همین امر موجبات اضطراب را در وی فراهم می‌آورد.
6- ترس از آینده:
با پیدایش نیازهای جدید در نوجوان و کشش به سوی ارضای نیازهای آنی و مقطعی، آینده را در ذهن نوجوان مبهم و دور از دسترس تصویر می‌نماید به طوری که حتی چگونگی تامین اقتصادی و تشکیل خانواده برای خود در آینده و ازدواج و تحصیلات عالی را قله‌هایی دور از دسترس می‌پندارد که دستیابی به آنها برای او بسیار دشوار و در بسیاری از موارد از محالات است که البته نقائص تربیتی و آموزشی در درون خانواده، مدرسه و جامعه و محرومیت‌های شدید مالی خانواده به شدت و عمق این مشکل نیز می‌افزاید.
7- دغدغه اقتصادی:
یکی از مهمترین مشکلات نوجوانی این است که فرد قبل از اینکه به بلوغ اقتصادی برسد به بلوغ جنسی رسیده است و از طرفی چون به دنبال استقلال و کسب هویت جدید برای خود نیز می‌باشد همیشه به فکر دستیابی زودتربه منافع اقتصادی است و در این ارتباط می‌بینیم نوجوانانی را که مدرسه و تحصیل را رها کرده و به دنبال شغل و کسب درآمد می‌باشند و این خصوصاً در جوامعی که ارزش‌های انسانی و معنوی جای خود را به ارزش‌های مادی داده و شخصیت افراد برحسب درآمد و پول آنها مورد ارزیابی قرار می‌گیرد بسیار مشهودتر است و در این ارتباط اوضاع و احوال‌اقتصادی- اجتماعی و بی‌ثباتی جامعه، جنگ، بیکاری، کمبود امکانات و فقر مالی خانواده از عوامل تشدید کننده ی مشکل محسوب می‌شوند.
8- تعارض بین خواسته‌های والدین و گروه همسالان:
در این دوران، نوجوان تحت تأثیر گروه همسالان می‌باشد و والدین را مرتبط به نسل گذشته می‌داند که نیازها و خواسته‌های عصر حاضر او را درک نمی‌کنند. لذا نوجوان خود را در این میان کاملاً گیج احساس می‌کند چون حاضر نیست که محبت والدین را هم از دست بدهد. در چنین مواقعی نوجوانان بعضاً همانند هنرپیشه‌ها نقش بازی می‌کنند تا از مقبولیت والدین و گروه همسالان، هر دو برخوردار شوند.
9- ترس و اضطراب:
ناتوانی در سازگاری با موقعیت‌های جدید موجب تشدید ترس و اضطراب در نوجوان می‌شود مانند: ترس از عدم موفقیت در امتحان یا مورد سرزنش قرار گرفتن در خانه و مدرسه، ترس از پذیرش مسئولیت و ارتباط با جنس مخالف یا مورد پذیرش دوستان واقع نشدن.
10- به هم ریختگی ارتباط با دیگران:
فشارهای روانی، عاطفی و اجتماعی در این دوران موجب می‌شود که نوجوان با خودش، با خانواده‌اش، با دوستانش و بطور کلی با همه رابطه‌اش بهم می‌خورد و احساس کوچک شمردن خود و حقارت می کند و حالت عصبی در او افزایش می‌یابد.
روان شناسی رابطه خانواده با نوجوان
خانواده ها در برخورد با این دوران که گاه به بحران یاد می شود بر چند دسته تقسیم می شوند:
1- خانواده های طبیعی (تعادل)
در این خانواده ها هر یک از اعضا ضمن داشتن استقلال شخصی در کارهایشان در اغلب امور به مشورت با یکدیگر می پردازند. پدر و مادر روش مشترکی را در برخورد با نوجوان پیش می گیرند و به نیازهای نوجوان در این دوران آگاهی کافی دارند ؛ مسائل مربوط به نوجوانشان را می شناسند و در مورد مسائلی که مربوط به آنها می شود به مشورت می پردازند. رابطه میان والدین و فرزندان نه از روی وحشت و نه اجبار است فرزندان به راحتی با والدینشان ارتباط برقرار می کنند. در این خانواده ها ضمن تبادل نظر در امور خانوادگی ، رهبری بر عهده پدر خانواده است.
2- خانواده های بی نظم
در این خانواده ها هیچ یک از اعضا مسئولیت اصلی خود را ایفا نمی کند. پدر فقط قسمتی از مسئولیتش را برعهده می گیرد ؛ به او بیشتر به چشم برطرف کننده نیازهای مادی نگاه می شود و به نقش وی اهمیت چندانی داده نمی شود. در عوض این مادر است که تقریباً مسئولیت تمامی امور را بر عهده دارد اما اغلب مادران در این نوع خانواده ها روش ثابتی را در تنبیه و تشویق کودکان ندارند و در برابر موقعیت های یکسان ، واکنش های مختلفی از خود نشان می دهند. در اغلب موارد مادر نمی تواند الگوی مناسبی برای دختر خانواده باشد، زیرا نقش مادر با انتظارات جامعه متفاوت است. دختران و پسران در این نوع خانواده ها در ایفای نقش مادرانه و پدرانه دچار مشکل می شوند. آنها در آینده با انتخاب فردی ناکامل در زندگی آینده نیز دچار مشکل می شوند.
3- خانواده های سخت گیر
در این نوع خانواده روابط بین والدین و فرزندان از روی استبداد است و حتی گاه این روابط پایه روابط ِمیان والدین را می گذارد. والدین نسبت به خواسته های مشروع فرزندانشان بی اعتنا می باشند و همواره مانع از تحقق آنها می شوند. اغلب والدین حالات روحی، روانی مناسبی ندارند. به همین جهت مشکلات فراوانی برای فرزندان ایجاد می شود. فرزندان هیچ راه انطباقی با والدینشان ندارند و توانایی چندانی برای ایجاد ارتباط با دیگران ندارند.
4- خانواده های آسان گیر
در این خانواده ها در دادن آزادی به نوجوان افراط می شود. کنترل چندانی نسبت به رفت و آمدها، رفاقت ها و ... ندارند. اغلب پدر و مادرها به علت مشغله کاری زیاد زمان کافی و مناسبی برای فرزندانشان ندارند و تربیت و شکل گیری آنان را بر عهده جامعه می گذارند و نوجوان به ارزش ها و ضد ارزش های اجتماعی توجهی ندارند و فردی ناهنجار ، لاابالی بی قید و بند می شوند و چون در طول زندگیشان هیچ نظم و ترتیبی نداشتند. با اولین برخورد و تنبیه دچار شکست می شوند. این نوجوانان اغلب گام در مسیر والدینشان می گذارند بی تردید همگی ما در زندگی روزمره شاهد این مسائل هستیم که پسر یک فرد معتاد نیز اعتیاد دارد ؛ دختر مادر بی نظم هیچ نظامی در کارهایش مشاهده نمی شود و...
ماهیت مشکلات نوجوانان
مطالعات علمی نشان می دهد، دوره نوجوانی دارای مشکلات بسیاری است که باید به شیوه ای رضایت بخش، هم برای نوجوان و هم برای گروه اجتماعی او حل و فصل شود. نوجوانی برای خود فرد نیز مشکل ساز است، زیرا نوجوان با نقش جدید خود در زندگی، کاملاً سازگاری نیافته و در نتیجه اغلب سردرگم، نامطمئن مضطرب است. مهمترین این مشکلات عبارتند از:
اختلال در تصویر بدنی، بحران هویت (خودشناسی)، مشکل اجتماعی نشدن، مسئله روانی، ترس، نگرانی، خشم، عصبانیت، احساس حقار، تعارض، اضطراب، دشواریهای تحصیلی و اعتیاد.
نکات کلیدی برای نوجوانان
1- وقتی که والدین‌تان غیرمنطقی هستند. با آنها بحث استدلالی نکنید، لبخند زده و موافقت کنید. این کار باعث می‌شود تا آنها متوجه كار خود شوند. هنگامی که آنها سرگرم صحبت با شما هستند، به کار دیگری مشغول نشوید زیرا این کار آنها را عصبانی می‌کند.
2- هنگامی که والدین منطقی هستند (یعنی درباره ی انتظارات خود و با یک تصمیم با شما صحبت می‌کنند) به آنها گوش دهید تا سخن خود را به پایان برسانند، سپس دلایل و انتقادات خودتان را مطرح کنید. آنها انتظار ندارند که شما سخن‌شان را قطع کنید لذا از این کار عصبانی می‌شوند و دیگر به شما احترام نخواهند گذاشت.
3- اگر والدین‌تان درخواست شما را رد کردند یا اجازه ی انجام کاری را به شما ندادند یا آزادی شما را محدود کردند، نپرسید «چرا؟» زیرا با «نه» دیگری مواجه می‌شوید. به جای آن بگویید «چه کاری می‌توانم انجام دهم تا به درخواستم پاسخ دهید یا به آزادی من احترام بگذارید؟» سوال «چه باید بکنم؟» به شما نشان خواهد داد که برای جلب رضایت والدین خود چه کاری باید انجام دهید.
4- اگر والدین شما عصبانی شدند بر اعصاب خود مسلط باشید و آن را کنترل کنید. بسیاری از مواقع، عواملی چون رئیس، همسایه و مغازه‌دار باعث ناراحتی آنها شده‌اند . شما با آنها آرام باشید و اگر فایده‌ای نداشت کاری به کارشان نداشته باشید تا به حالت عادی بازگردند.
5- والدین گاهی بی‌انصاف هستند و این کار آنها شما را عصبانی می‌کند. هنگامی که یکی از شما عصبانی هستید، هیچ‌گاه به بی‌انصافی آنها انتقاد و اشاره نکنید و صبور باشید.
6- وقتی که عقاید، خواسته‌ها و یا شکایات خود را مطرح می‌سازید، صدایتان را بلند نکنید و آرام باشید. اگر فریاد بزنید، آنها فقط صدایتان را می‌شنوند ولی اگر آرام باشید سخنان شما را نیز می‌فهمند.
7- هیچ‌گاه خود را در موقعیتی قرار ندهید که برنده یا بازنده باشید. شما یک بچه هستید، لذا شکست خواهید خورد  و یا تبیه خواهید شد. سعی کنید مصالحه و تفاهم کنید تا موقعیتی ایجاد شود که هر دوی شما در آن پیروز باشید.
8- اگر نمی‌توانید با والدین خود صبحت کنید یا آنها از صحبت کردن شما عصبانی می‌شوند، سخنان خود را بنویسید و به آنها بدهید.
9- گاهی اوقات با پدر یا مادر خود به تنهایی بیرون بروید. به آنها بگویید دوست دارید گاهی با آنها تنها باشید. آنها ابتدا از شنیدن این موضوع نگران می‌شوند و گمان می‌کنند که می‌خواهید خبر ناگواری به آنها بدهید، حتی ممکن است از شنیدن سخنان شما احساساتی شده و شما را در آغوش بگیرند. تحمل داشته باشید.
10- وقتی‌که والدین شما مشغول مطالعه و یا تماشای تلویزیون هستند، گاهی آنها را همراهی کنید. درباره موضوعاتی چون مدرسه، دوستان و دیگر مسائل مورد علاقه‌شان صحبت کنید. آنها ممکن است در آغاز تصور کنند که تغییر رفتار شما دلیل خاصی دارد ولی این احساس را به تدریج از دست داده و شخصیت جدید شما را خواهند پذیرفت.
11- بدیهی است شما حاضر نیستید به افرادی که با شما مشاجره می‌کنند یا همکاری ندارند کمک کنید. اگر شما نیز با والدین خود چنین برخوردی داشته باشید آنها به شما کمک نکرده و با درخواست‌های‌تان موافقت نخواهند کرد. سعی کنید با آنها درگیر نشوید و روحیه همکاری داشته باشید؛ مطمئن باشید نتیجه این رفتار به سود شما خواهد بود.
12- هر روز از والدین خود بپرسید : «چه کمکی می‌توانم به شما بکنم؟» بیشتر اوقات آنها از شما تشکر کرده و کاری به شما واگذار نخواهند کرد یا گاهی انجام کارهایی را از شما خواهند خواست که ممکن است فقط چند دقیقه وقت شما را به خود اختصاص دهد. والدین از این رفتار شما خشنود شده و آنها نیز با شما همکاری خواهند کرد. شما می‌توانید با انجام برخی کارها به‌طور داوطلبانه و بدون این‌که آنها ازشما بخواهند ،موجب شگفتی آنها شوید . آنها به همه خواهند گفت که شما بهترین فرزندی هستید که یک پدر و مادر می‌توانند داشته باشند.
13- اگر پدر و مادر شما با هم به مشاجره پرداختند، آنها را تنها بگذارید زیرا اگر شاهد بگومگوی آنها باشید، با شما نیز برخورد خواهند کرد.
14- گاهی اوقات، انجام دادن کارهایی ساده و ناچیز مثل خاموش کردن لامپ‌ها، تمیز کردن اتاق خواب و یا آویزان کردن حوله پس از حمام گرفتن، موجب می‌شود شما بتوانید امتیازات مهمی از آنها بگیرید.
15- با والدین خود صبور باشید. به یاد داشته باشید که دوران نوجوانی شما مرحله‌ای سخت برای آنهاست، بنابراین به آنها کمک کنید تا با آرامش و روحیه همکاری با این مرحله از زندگی شما برخورد کنند. آنها یک روز از شما تشکر خواهند کرد.
راه حل ها و توصیه ها
همانطورکه برای هر مشکلی راه حل خاصی وجود دارد، برای مشکلات نوجوانان نیز راه حلهای مختلفی وجود دارد. اگر خانواده ها به مقوله ی خود ارزشمندی یا عزت نفس نوجوانان بها دهند خیلی از مشکلات واختلالات رفتاری فرزندان خود را حل کرده و در شکل گیری شخصیت آنها تأثیر می گذارند.
1- در برخورد با نوجوانان، ملایم و منطقی باشید.
2- هیچگاه نظرات خود را به نوجوانان، تحمیل نکنید.
3- تجارب موفقیت آمیز نوجوانان را افزایش دهید.
4- نوجوانان خود را با الگوهای رفتاری مطلوب آشنا کنید.
5- نسبت به احساسات و عواطف نوجوانان خود بی تفاوت نباشید.
6- توجه داشته باشید که مشاجرات لفظی درخانه (میان پدر و مادر)، در روحیه یا رفتار نوجوان منعکس می شود.
7- به بهانه ی گفتگو با نوجوانان، اهداف خود را به آنها القا نکنیم.
8- تحملِ نوجوان را برای مواجه شدن با ناکامی های اجتماعی افزایش دهید.
9- برای پرکردن اوقات فراغت نوجوانان، اهمیت بسیاری قائل شوید.
از سقراط پرسیدند چرا بیشتر با جوانان مجالست و هم نشینی می کند؟ پاسخ داد که شاخه های نازک و تَر را می توان راست کرد ولی چوبهای سخت که طراوت آنها رفته باشد به استقامت نگراید.