زندانی اندیشه

زندانی اندیشه


 
شاید بتوانی جلوی حرف زدنم را بگیری
 اما نمی توانی جلوی فکر کردنم را هم بگیری!
 لاأقل بگذار در فکر کردن آزاد باشم
 شاید دوست نداشته باشم آنطور که تو فکر می کنی، بفکرم!
 بابا من هم اختیار دارم، بعضی اوقات دلم می خواهد غیر از تو فکر کنم
 البته حق می دهم که اندیشه ام را زندانی کنی
 زیرا...
 نگهبانی از فکرها خیلی دشوار تر
 از نگهبانی از جرم است...
 [مصطفا]

نق زدن آرامم می کند!

نق زدن آرامم می کند!


	دهانش را ببند و او را دلقک خودت کن.


خسته ام!
حوصلۀ غُر زدن ندارم
گرچه می دانم نق زدن آرامم می کند
امّا بی خیال!
همان کینه بیشتر جواب می دهد!!
دلم می خواهد هر جایی که شده
یک دل سیر بخوابم
شاید به خواب اصحاب کهف دچار شوم و با تاریخ دوباره آشتی کنم!
[مصطفا]

کشکول کودکانه شماره 61

کشکول کودکانه شماره 61

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

تهیه و تنظیم: مصطفی سلیمانی

 

شعر کودکانه
[مادر بزرگ قصه‌ گو]

مادربزرگم
جانم فدایش
سرمی گذارم
روی پاهایش
دستی می کشد
بر سرو رویم
من مثل گل ها
او را می بویم
قصه می گوید
از دیو و پری
می زنم با او
هر کجا سری
خوابم می بر
با قصه هایش
یک رختخواب است
روی پاهایش
من هم می خواهم
مثل او باشم
مادر بزرگی
قصه گو باشم

معما و چیستان
 
1. رنگ سفید صخره ها آید میان سفره ها هركس نداند نام او مزه ندارد كام او.
2. نه انگورم نه انار  هم در انگورم هم در انار  زنجیر نیستم اما در زنجیرم  نخجیر نیستم اما در نخجیرم.
3. آن چیست كه هم انسان دارد، هم تخم مرغ وهم جاده؟
4. آن چیست كه من می روم و او می ماند؟
5. آن چیست كه پای كوه نشسته و کلاهی سفید به سر دارد؟
6. آن چیست كه اگر به زمین بیفتد نمی شكند،در آب هم تر نمی شود؟
7. موجود سرد و بی جان. گیرد ولی دوصد جان. دهان تنگ و تاریک. گردن دراز و باریک.
8. آن چیست که سرش را ببری زنده میشود؟
9. آن چیست که گردن دارد اما سرندارد. دست دارد اما پای ندارد؟
10. همه اطاق را پر میکند اما از سوراخ کلید بیرون میرود؟
** جواب:
1. نمک 2. انجیر 3. شانه 4. جای پا 5. قارچ 6. سایه 7. تفنگ 8. خزنده 9. کوزه 10. دود

ضرب المثل
[کفگیر به ته دیگ خورده!]

 
همیشه برای پختن پلو به مقدار زیاد از قابلمه های بزرگی به نام دیگ و از قاشق های بزرگی هم به نام کفگیر استفاده می شود.
در زمان های قدیم وقتی کسی نذری می پخت، بقیه ی مردم برای گرفتن غذاهای نذری صف می کشیدند.
وقتی که کفگیر به ته دیگ می خورد صدا می داد چون جنس آن ها فلزی بود. هنگامی که غذا در حال تمام شدن بود و پلو هم به انتها می رسید این کفگیر بر اثر برخورد به دیگ صدا می داد و آشپزها هم وقتی که غذا تمام می شد کفگیر را ته دیگ می چرخاندند و با این کار به بقیه کسانی که در صف بودند خبر می دادند که غذا تمام شده است.
کم کم این مسئله به صورت ضرب المثلی درآمد و این ضرب المثل وقتی به کار می رود که بخواهند به فردی بگویند دیر رسیده و دیگر مثل قبل توانایی یا ثروت قبلی را ندارند و قادر به کمک کردن به او نیستند.

داستان
[نقطه ضعف خرس شجاع] 

 


یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود. در یک جنگل بزرگ خرسی بزرگ و تنومند و خوش اندام زندگی می کرد. اون از هر فرصتی استفاده می کرد و قدرتش را به رخ بقیه ی حیوان های جنگل می کشید.
او آن قدر قوی بود که مار بوآ، پلنگ خالدار و حتی شیر هم از او می ترسید.
قد این خرس قوی به دو متر می رسید و می توانست یک آدم را با فشار دستش خفه کند.
خرس قوی و مغرور همیشه به دوستانش می گفت: من قوی ترین خرس جهان هستم. می خواهم بدانم کدام حیوان می تواند مرا شکست دهد. هرکس که جرات مبارزه با مرا داشته باشد حتماً دیوانه است.
همه ی حیوانات جنگل در نبود او به دنبال حیوانی می گشتند که بتواند با او مبارزه کند و او را شکست دهد اما هر چه جستجو کردند هیچ راهی پیدا نکردند.
سرانجام خرسی دیگر که در همان جنگل زندگی می کرد گفت: شما باید قبول کنید که او شجاع ترین حیوان جنگل است.
یک روز که هوا طوفانی شد، آسمان رعد و برق شدیدی زد.آن قدر رعد قوی و پر زور بود که زمین را به لرزه در آورد.
همه ی حیوان های کوچک و ضعیف جنگل باناباوری دیدند که خرس شجاع سریع از غارش بیرون آمد و از سر ترس و وحشت غرش های بلندی می کرد.
از آن روز حیوان های جنگل به نقطه ضعف خرس قوی پی بردند و او دیگر نتواست به خاطر قدرتش برای دیگران پز بدهد.

 

نماز را دوست دارم
 
نماز خواندن را دوست دارم به وسعت تمام دریاها و اقیانوس ها، به وسعت آسمان و زمین؛ نه نه نه اصلاً  وسعت نمی دانم.
به نظر شما پیامبر (ص) و اهل بیتش چه قدر نماز را دوست داشتند، چه قدر به نماز اهمیت می دادند، چه قدر برای آن ها مهم بوده، نمی دانم.
می گویند نماز کلید بهشت است، آیا اصلاً بهشت در دارد؟ آیا همه کس می توانند از آن رد شوند یا اول باید زنگ بزنند، راستی زنگ آن چه چیزیست؟ چه کسی است؟ نمی دانم.
می گویند نماز روشنگر چشم هاست مگر نماز لامپ است که داخل چشم ما قرار دهند، یعنی ادیسون وقتی برق را اختراع کرد نماز را در چشم ما قرار داد. نه ممکن نیست پس معنی این واژه چیست؟ نمی دانم.
می گویند نماز ستون دین است یعنی دین ما یک خانه ای است که ستون دارد پس کسانی که نماز می خوانند ولی خانه ندارند چه، آن ها چطور؟
می گویند در روز قیامت اولین عملی که حساب و رسیدگی می شود نماز است. آیا رسید هم می دهند؟
نه این ها اشتباه است، همه این ها مادیست، چیزهایی است که ما فقط در این دنیا به آن ها احتیاج داریم و این جمله ها فقط یک اصطلاح است برای شناخت بهتر نماز. بهشت زنگ ندارد بلکه اعمال ما همان زنگ آن است.
نماز لامپ نیست و لامپ است که از نماز نور می گیرد نه نماز از لامپ.
نماز ستون نیست که ما فکر می کنیم بلکه اساس دین است.
** نتیجه: هیچ چیز را به چشم خودمان نگاه نکنیم شاید آن چیز نگاهی بهتر نیاز دارد.

خندونک
 
** به لاک پشت می گویند: یک دروغ بگو.
می گوید: دویدم و دویدم !!!
** اولی: ببخشید با حرف هایم سرشما را درد آوردم.
دومی: نه اختیار دارید. من حواسم از همان اول جای دیگر بود!!!
** سعید به دوستش محسن: برادرت که به خارج رفته، از چه راهی امرار معاش می کند؟
محسن: از راه نویسندگی.
سعید: چه می نویسد؟
محسن: هر ماه به پدرم نامه می نویسد تا برایش پول بفرسته!
** معلمی در کلاس علوم از دانش آموزی پرسید: «با دیدن پای این حیوان، نام حیوان را بگو.»
دانش آموز هر چه به پایی که در دست معلم بود نگاه کرد، نتوانست پاسخ دهد.
معلم پس از مدتی گفت: «بگو اسمت چیه تا برایت یک صفر بگذارم.»
دانش آموز  پایش را از کفش درآورد و گفت: «خب، شما هم از روی پای من بگویید اسمم چیه»
** معلم: بگو ببینم آفریقا کجاست؟شاگرد: (با گریه) آقا اجازه، چرا هر وقت یک چیزی گم میشه از من می پرسید!؟

یاد روزای رفته

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

 
نون و پنیر و پسته
میخوام بگم یه قصه
قصه و آواز و مثل
شیرین تر از قند و عسل
یادم میآد، اون قدیما
تو کوچه های شهر ما
بچه های زبر و زرنگ
با لباسای رنگارنگ
با هم میخوردن کلوچه
بازی می کردن تو کوچه
کینه ها رو می روندن
کنار هم میخوندن
همه می گفتن، یه صدا
بازی گرگم به هوا
می خوند پسر بزرگه
تا ببینن، کی گرگه.
یک، دو، سه، پونزده
هزار رو شصت و شونزده
هرکی می گه شونزده نیست
هیوده، هیجده، نوزده، بیست
یاد روزای رفته
از دل ما نرفته

کمی خودخواه باش!!

کمی خودخواه باش!!

کمی خودخواه باش

اگر به این امید فداکاری کنی که دیگران به تو پاداش بدهند، تنها خودت را گول می‌زنی و دیگران را در جایگاهی قرار می‌دهی که تو را ناکام بگذارند.
اگر کاری را که برای شاد کردنت لازم است، خود انجام ندهی، پس چه کسی باید آن را انجام بدهد؟ اگر شاد نباشی، همواره منتظری اتفاقی بیفتد که زندگی‌ات را بهتر کند، مدت درازی منتظر می‌مانی.
کار تو این است که زندگی‌ات را شاد کنی. همواره کاری وجود دارد که دلت بخواهد انجام دهی، و می‌توانی هم اکنون انجامش بدهی. پس انجامش بده. دیگران فکر نمی‌کنند که خودخواهی. دیگران احتمالا حتی متوجه آن هم نمی‌شوند. اگر متوجه شوند، به احتمال زیاد به تو رشک می‌ورزند.
از این گذشته، به کسی که با تو برای شاد کردن خودت مجادله می‌کند، چه دِینی داری؟ اگر کسی به هر دلیلی بخواهد از تو متنفر شود، پس حداقل بهتر است کاری را که می‌خواهی بکنی.

تست بصیرت

تست بصیرت

استرس‌؛ معامله دو سر زیان

وقتی قرآن را در مقابلت آتش بزنند بیشتر ناراحت می شوی یا وقتی که جلویت دروغ می گویند و تهمت می زنند!؟
اگر از اولی بیشتر ناراحت می شوی بصیرت نداری!!
از یک بی نماز متنفر تری، یا از یک حسود متکبر!؟
اگر از بی نماز متنفر تری بجای مغز گردو به پوستش اکتفا کردی!!
شنیدی یه بنده خدایی پوست موز رو خورد مغزش رو دور انداخت؟
حالم از نماز باز های متکبر و حسود به هم می خوره!
مغز ظواهر مذهبی اخلاقیاته!
نماز برای تواضع روزه برای اخلاص...
گردو رو برای گردو بازی می خواهیم!
بی تعارف کی بصیرت داره؟؟

لینک: حس و حال

مادران شهدا؛ شاهدان بی مدّعا

مادران شهدا؛ شاهدان بی مدّعا
[به بهانۀ 13 جمادی الثانی، وفات حضرت ام البنین و روز تکریم مادران شهدا]

 نویسنده: مصطفی سلیمانی

** اشاره
ظرفيت و توانايي انسان در پيمودن راه تکامل و عروج به عالم بالا، از شگفتي هاي عالم خلقت است. لقمان حکيم در کدامين دانشگاه و حوزه، درس حکمت و فلسفه خوانده است که حکيم علي الاطلاق بوده، و خالق هستي، سخنان حکيمانه و فرزانگي شگفت انگيز او را در قالب يک سوره، چراغ راه بشر قرار داده است؟
شگفت انگيزتر داستان آسيه است که قرآن او را مثال و سرمشق همه زنان و مردان مومن در هميشه تاريخ بشر معرفي کرده است؛ داستان بانويي که نه در حوزه و دانشگاه درس خوانده و نه در خاندان وحي و نبوّت تربيت يافته است، بلکه در بدترين شرايط و نامساعدترين محيط و تحت سلطه و در کاخ شريرترين حاکم تاريخ، به قله ي کمال انساني صعود کرده است و...
امروز نيز بخصوص در جامعه ما و بويژه در ميان خانواده شهدا و بالاخص در جمع مادران شهدا، نمونه هاي فرزانگي و عظمت روح کم نيستند. کم نيستند بانواني که حتي يک کلاس هم درس نخوانده اند، ولي در دانشگاه بندگي خدا و وارستگي از مظاهر و ظواهر دنياي فاني، به قله هاي معرفت دست يافته و با چشم بستن از لذايذ زودگذر مادي، چشم دلشان به حقايق عالم باز شده است.
نام‌گذاری روزها در تقویم با چنین عناوینی، یاد این افراد را همیشه زنده نگه می‌دارد و فرصت خوبی‌ست برای این‌که به این بزرگواران توجه بیشتری شود. به ویژه در چنین روزی که روز وفات حضرت ام‌البنین(س) است. حضرت ام‌البنین(س) مادری هستند که فرزندانشان در راه اسلام و حقانیت به شهادت رسیدند، این بهترین بهانه برای تجلیل از مادران و همسران شهداست.
** نقش الگویی مادران شهدا
توجه به نقش جایگاه و جایگاه زن در تمدن و نظام اسلامی از ضروری ترین نیازهای جامعه امروز می باشد. اگر هویت زن مسلمان بدرستی تبیین شود و الگوی جامع شخصیت زن در همه ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی او بدرستی ترسیم شود آنگاه زنان جامعه به عنوان پرورش دهندگان نسل های بعدی در راستای تحقق تمدن اسلامی نقشی عظیم را بر عهده خواهند گرفت. یکی از راه های هویت بخشی به زن امروز بهره گیری از سیره زنانی است که تاکنون توانسته اند با وجود همه مشکلات و موانع خود، راه سعادت را برگزینند وبا ادای تکلیف الهی از آزمایش الهی پیروز و سربلند بیرون بیایند. بی شک یکی از ماندگارترین برکات دوره دفاع مقدس گنجینه سیره مادران شهید در صبر و استقامت در این مسأله بشمار می رود. زنانی که با بصیرت و معرفت نسبت به اسلام و ولیّ زمان خود و پرورش فرزندانی ناب که از میهن خود دفاع کنند، توانستند راه قرب الهی را بپیمایند و به سرمنزل مقصود برسند. میراث ماندگار مادران و همسران شهدا، زندگی و نحوه سلوک فردی و اجتماعی آنهاست که می تواند امروز به عنوان الگوی عملی به جامعه معرفی شود.
** ام البنین علیهاالسلام؛ بانوی مردآفرین
چند سال بعد از شهادت حضرت فاطمه(س) بود، امیرالمؤمنین(ع) از برادرش عقیل، که به اصل و نسب قبایل آگاه بود، درخواست کرد زنی را از دودمانی شجاع برای او خواستگاری کند و عقیل، فاطمه کلابیه(ام البنین) را برای آن حضرت خواستگاری کرد و ازدواج صورت گرفت.
«ام ‏البنین، فاطمه کلابیه‏»، یکى از مادران برجسته تاریخ است که زندگى او پر از عشق به ولایت و امامت ‏بوده و در تربیت فرزندان دلیر و شجاع و با ادب چون عباس بن ‏على(ع) بسیار موفق بوده است. تولد و رشد او در خاندان با اصالت و شجاع، صفات و ویژگیهاى فردى این بانو و صبر و بردبارى در خانه امامت و تربیت فرزندانى که همگى پیرو امام خویش بوده و تا آخرین لحظات زندگى خویش دست از ولایت نکشیده ‏اند و پیام ‏رسانى و مبارزه سیاسى این بانوى کریمه(س) همه و همه نشان از مجد و عظمت وى دارد.

ادامه نوشته

رمز موفقیت علامه جعفری(ره)

رمز موفقیت علامه جعفری(ره)

پیامبر(ص) فرمود:

لا يَقْدِرُ رَجُلٌ على حَرامٍ ثُمَّ يَدَعُهُ ، لَيس بهِ إلاّ مَخافَةُ اللّه ، إلاّ أبْدَلَهُ اللّه‏ُ في عاجِلِ الدُّنيا قَبْلَ الآخِرَةِ ما هُو خَيرٌ لَهُ مِن ذلكَ .[1] هر مردى بتواند كار حرامى انجام دهد و آن را فقط به خاطر ترس از خدا فرو گذارد خداوند ، پيش از آخرت ، در همين دنيا بهتر از آن را به وى عوض دهد .

متفکر و فیلسوف بزرگ حضرت علامه محمدتقی جعفری(ره) در تابستان ۱۳۷۶ در جمع تعداد زیادی از خصیصین عامل موفقیت خود را در تحصیل علم و ترویج معارف نورانی اسلام و موفقیتی که در شرح و تفسیر نهج البلاغه کسب نموده با خاطره ایی تکان دهنده و الهام بخش نقل فرمودند : که برای تمام مشتاقان سعادت و رستگاری آموزنده و مفید فایده است . ایشان قبل از ذکر خاطره ذیل اکیدا شرط فرمودند که تا زمانی که معظم له در قید حیات هستند نقل نشود. آن مرحوم فرمود : « در سالهای جوانی و اقامت در نجف اشرف دریک شب گرم تابستان به دلیل گرمای بیش از اندازه و سختی اقامت در حجره دعوت مومنی را جهت پیوستن به جمع فضلایی که در بیت آن شخص بودند پذیرفتم .

در آن جلسه شخصی که به طنزگویی و مزاحی معروف بود و گرم کننده محفل دوستان طبق معمول به شوخی و بذله گویی پرداخت و اعلام داشت : من عکس زیبای زنی شایسته از یکی از کشورهای اروپایی که در جراید چاپ شده باخود آورده ام تا دوستان حاضر در جلسه ببینند و قضاوت کنند. آن شخص از دوستان حاضر در جلسه درخواست کرد بدون تظاهر به دینداری و تقدس هر کس عکس را مشاهده کرد با صراحت و بدون تعارف بگوید بین یک لحظه ملاقات و دیدار با امیرالمومنین (علیه السلام ) به طور حضوری و یک عمر زندگی زناشویی با صاحب این عکس کدامیک را برمی گزیند

عکس آن زن را به نوبت به افراد نشان می داد و افراد هم هر کدام در فراخور برداشت و سلیقه خود از عکس نظری می دادند. معمولا افراد بیننده اظهار می داشتند حضرت امیر(علیه السلام ) را که ان شاالله در لحظه مرگ و عالم برزخ از نزدیک می بینیم ! اما در این دنیا زندگی با این زن مهم است . من پنجمین نفر بودم وقتی که خواست عکس را به من نشان دهد طوفانی در قلبم به وجود آمد به خود لرزیدم و پیش خود گفتم : چه آزمون حساس و بزرگی است ! آیا به راستی سزاوار است لحظه ای دیدار با علی بن ابیطالب (علیه السلام ) آن مرد بزرگ را باشهوات مبادله کنیم ! بدون اینکه عکس را ببینم از جا برخاستم و جلسه را ترک کردم و مورد اعتراض حاضران واقع شدم اما اعتنایی نکردم و خود را با ناراحتی به حجره رساندم . درب حجره را باز کردم اما به دلیل نامناسب بودن هوا داخل نشدم . روی پله نشستم در حالیکه سرم را به دیوار تکیه داده بودم به خواب رفتم .

ناگهان خود را در سالنی نسبتا بزرگ یافتم که تعدادی از علمای گذشته حضور داشتند و در صدر جلسه کرسی ای قرار داشت و حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام ) روی آن کرسی نشسته بودند. قنبر غلام حضرت و مالک اشتر و... نیز به همراه آن حضرت بودند. حضرت امیر(علیه السلام ) مرا مورد خطاب قرار دادند و به نام به محضر خود فرا خواندند. با شوق وصف ناپذیری از جا برخاستم . لحظه ای خود را در آغوش آن حضرت دیدم . آن حضرت مرا مورد لطف و محبت قرار دادند. من نیز امام را با همان خصوصیاتی که در روایات خوانده بودم دیدم و لذت بردم . در همین حال بیدار شدم و متوجه شدم از لحظه نشستن در کنار درب حجره تا ملاقات و بیدار شدن چیزی حدود ۸ دقیقه طول کشیده است . با حالتی وصف ناپذیر خود را به جلسه آقایان رساندم و دیدم همه سرگرم همان عکس هستند. به آنان گفتم من نتیجه انتخابم را گرفتم . از آن لحظه به بعد این موفقیت ها در زندگی علمی نصیبم گشت .[2]

این دلاور پرتابگر دیسک ایران (مهرداد کرم‌زاده ) در مسابقات پارالمپیک لندن مدال نقره گرفت، در هنگام دریافت مدال، دستش را برد پشتش و از دست دادن با این خانم(کیت مدیلتون»، همسر شاهزاده ویلیام و عروس ملکه بریتانیا) خودداری نمود.

[1] كنز العمّال : 43113 منتخب ميزان الحكمة : 144

[2] رمز موفقیت بزرگان

لینک: پسر مبارز

خودتت را ببخش تا آرام شوی

خودتت را ببخش تا آرام شوی

خودتت را ببخش تا آرام شوی

آرامش ذهنی یعنی، بدانی دست به عملی زده‌ای که باید می‌زدی. آرامش ذهنی یعنی بخشیدن خود در مواقعی که به اندازه‌ای که می‌خواستی، نیرومند نبوده‌ای.
رسیدن به آرامش ذهنی آسان است اما هرگاه برای رسیدن به آن تلاش کنی، به آرامش ذهنی دست نمی‌یابی؛ زیرا آرامشی که برای دستیابی به آن مجبور به تلاش باشی، بیش از اندازه شکننده است.
آرامش ذهنی باید پیش از انجام کار، حضور داشته باشد. نه آنکه نتیجه کار باشد. اگر بتوانی بپذیری که نیت تو خیر است، می‌توانی به آرامش ذهنی دست یابی. اگر عزم خود را برای بخشیدن، جزم کنی و صادق باشی، می‌توانی پیش از بخشش به آرامش ذهنی برسی. اگر در نیت خود استوار باقی بمانی، می‌توانی پیش از اصلاح وضعیتی دشوار، آرامش ذهنی بیابی.
آرمش ذهنی همان پذیرش خوبی خود و قصد خود برای انجام عمل درست است. اگر برای رسیدن به آرامش ذهنی مجبور باشی به چیزی دست یابی، حتی اگر جبران آسیبی که به دیگران رسانده‌ای یا نگاه داشتن قول و سوگندت باشد، در این صورت آرامش ذهنی‌ات زودگذر خواهد بود.
آرامش ذهنی راستین، آن است که بدانی کاری را خواهی کرد که باید بکنی و به نیت خیر خود و قدرت انجامش، باور داشته باشی.

عشق به جنس مخالف

عشق به جنس مخالف

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

پاسخگو: مصطفی سلیمانی
پرسش:
باسلام! مي خواستم بپرسم آيا اگر پسري عاشق يك دختر بشود كار گناهي انجام داده است؟
حتي اگر به خاطر آن دختر به گناه نيفتد باز هم چون عاشق شده كاري گناه انجام مي دهد؟

پاسخ:
عشق در اصطلاح به علاقه و محبت بيش از حد و افراطي گفته مي‌شود. مطمئناً هنگامي كه ميزان علاقه ازا حد بگذرد، موجب بروز مشكلات در زندگي مي‌شود كه گاه قابل كنترل يا پيش‌بيني نيست. اين نوع علاقه‌ها پيامد فراواني مانند اضطراب، افسردگي و ازدواج‌هاي ناهمگون ايجاد مي‌كند، حتى گاهي موجب جنون شدن و تا خودكشي پيش مي‌رود. بنابر اين منطق و عاقلانه آن است كه از ابتدا كنترل شود.
اين توصيه براي نوجوانان(كه قدرت عشق و احساسات در آنها قوي‌تر و فعال‌تر است و از تجارب كمتري نسبت به سنين بالاتر از خود برخوردار هستند) ضروري‌تر است.
- دوست عزيز! عشق به جنس مخالف تا هنگامي كه در حد احساس قلبي است و منجر به ابراز و روابط نامشروع نشده است، از نظر اسلام حرام نيست، اما با دو مشكل مواجه است:
اولاً: اشتغال قلبي: آن هم در حد عشق و علاقه مفرط، باعث سرگرمي فكر و هزينه شدن بسياري از نيرو و سرمايه مادي و معنوي براي آن مي شود كه غالباً بي ثمر و حتي مخرب است. همچنين با توجه به سن شما ممكن است به صورت هاي مختلف مانند افت تحصيلي، پريشاني خيال و فكر و انجام گناه و از دست دادن سرمايه اصيل پاكدامني منجر شود. بنابراين عشق و علاقه مندي شديد به يك شخص -مخصوصاً در سن و سال شما كه تازه به سن بلوغ رسيده ايد- فكر و ذهن انسان را به خود مشغول مي كند.
دوماً: با توجه به اين كه چنين عشقي برخاسته از طوفان غريزه جنسي است، به طور طبيعي و غالباً، پس از اظهار عشق، روابط ديگري شكل مي‌گيرد كه خارج از حدود شرع و قانون و هنجارهاي اجتماعي و... است. متأسفانه چنين عشق و علاقه هاي از مسير معيّن، خارج مي‌گردد و مراحل بعدي قابل كنترل نيست.
- نكاتي كه دانستن آن شما را راهنمايي مي كند:
1- بسياري از دختران و پسراني كه براي خود دوستي انتخاب مي‌كنند، به دنبال يافتن يك پايگاه رواني و اجتماعي مطمئن هستند، ولي با اين كاركرد نمي‌توان استمرار دوستي‌ها را تضمين كرد. اطمينان خاطري كه دختران و پسران از طريق برقراري دوستي بين خود، جستجو مي‌كنند، زياد طول نمي‌كشد و آنان پي مي‌برند كه اين اطمينان خاطر، به قيمت از دست دادن بسياري از اطمينان خاطرهاي ديگر به دست آمده است.(1)

 

ادامه نوشته

مدیریت شهوت در عصر ظهور

مدیریت شهوت در عصر ظهور

 

به بهانۀ روز جمعه، خواستم اشاره به روایتی قابل تأمل کنم:
خسته و پژمرده به محضر پیامبر آمد. نمی دانم حضرت را چگونه به او معرفی کرده بودند که بی مقدمه و بدون لکنت از بزرگی آلت تناسلی خود شکوه کرد:
یا رسول الله! من چیزی را حمل می کنم بزرگتر از آنچه مردان دیگر دارند و زن ها قدرت تحمل مرا ندارند! آیا صلاح است با شتر یا الاغ خودم ارتباط جنسی برقرار کنم؟
پیامبر می داند اگر او را احیاء کند جهانی را زنده کرده است لذا در جواب او فرمود:
«خداوند تو را خلق نکرده مگر اینکه کسی را هم که تو را تحمل کند، خلق کرده است».
او رفت اما دوباره آمد.
امثال من که می گوییم: وقت حضرت باید صرف برنامه ریزی های کلان جهان اسلام شود!!
نظر شما چیست؟!
اما پیامبر دوباره او را پذیرفت و سخن قبلی او را شنید و او را به زنان قبیله ای خاص ارجاع داد.
مرد درمانده رفت و بعد از مدتی سرشار از ایمان و اعتقاد در حالی به محضر پیامبر آمد که می گفت:
«یا رسول الله اشهد انک رسول الله حقّا» ای پیامبر خدا! گواهی می دهم که تو حقیقتاً فرستاده ی خدا هستی!!
کل معارف فقهی تشیّع در یک کتاب سی جلدی بنام «وسایل الشیعه» جمع آوری شده دو جلد آن مخصوص احکام جنسی است.
راستی امام زمانمان چقدر وقت برای مسایل جنسی ما می گذارد؟!
پانزده میلیون دختر و پسر ایرانی در سن ازدواج را به کدام قبیله ارجاع می دهد؟!
__________________________
پ ن پ:
1- منبع روایت: [وسایل الشیعه، کتاب النکاح، ابواب مقدماته و آدابه، باب ۲۲]
2- پرسشگرِ عصر رسول الله، چقدر راحت سوال خود را مطرح می کند! آیا جوانان امروز می توانند اینگونه سوالی از ما بپرسند؟!
3- روش و سیرۀ آقا امام زمان(عج) همانند آقا رسول الله است: «یصنعُ کما صنعَ رسول الله!»
4- ضمناً از صراحت در بحث معذورم و معذرت می خواهم.
 5- با تشکر از دغدغه دوست خوبم محمد ترکاشوند!

مدفونین حرم امام خمینی(س)

مدفونین حرم امام خمینی(س)

نویسنده: مصطفی سلیمانی

1- امام خمینی(س)
امام خمینی در روز بيستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهريـور 1281 هجرى شمسى ( 24 سپتامپر 1902 ميلادى) در شهرستان خميـن از توابع استان مركزى ايران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطهر سلام الله عليها، پـاى بـر خـاكدان طبيعت نهاد.
روح‌الله با بهره‌وری از استعداد فوق‌العاده، رشته‌های مختلف علوم را به سرعت طی کرد. علاوه بر فقه و اصول و فلسفه، عرفان را نیز در عالیترین سطح نزد اساتید برجسته آن زمان در خمین، اراک و قم طی کرد و در مدت 6 سال جهش فوق‌العاده ای داشت حتی اسفار را پشت سر گذاشت و از فضلا و شخصیتهای برجسته حوزه علمیه قم به شمار می‌آمد.
در آستـانه نيمه خـرداد سـال 1368 خـود را در آماده ملاقات عزيزى مى كرد كه تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف كرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او، در مـقابل هيچ قدرتى خـم نشده، و چشـمانش جز براى او گريه نكرده بـود. سروده هاى عارفانه اش همه حاكى از درد فـراق و بيان عطـش لحظه وصال محبوب بـود . و اينك ايـن لحظه شكـوهمنـد بـراى او , و جانــكاه و تحمل ناپذير بـراى پيروانـش , فـرا مـى رسيد. امـام خمينـى خـود در وصيتنامه اش نـوشـته است: «با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جايگاه ابــدى سفر مى كنـم و به دعاى خير شما احتياج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحيـم مى خـواهـم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصـور و تقصير بپذيـرد و از مـلت امـيدوارم كه عذرم را در كـوتاهى ها و قصـور و تقصيـرها بـپذيـرنـد و بـا قــدرت و تصميـم و اراده بــه پيش بروند».
ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سيزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود . قــلبـى از كار ايستـاد كه ميليـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـويت احـياء كرده بـود.
عشق و پایداری مردم عمیق‌تر و قصدشان بر ادامه راه امام و انقلاب جدی تر و نظام شان علی رغم همه توطئه‌ها و حوادث پر ثبات‌تر از هر زمان دیگر بود. روانش شاد و راهش پر رهرو باد.

2- سید احمد خمینی(ره): [سنگ‌صبور‌ انقلاب]
سید احمد خمینی آخرین فرزند امام خمینی(س) در سال 1324 در محله پارک اتابکی شهرستان قم به دنیا آمد. وی دومین فرزند پسر سید روح‌الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است. ‌مادرش او را فرزندی آرام‏، ساکت و مؤدب توصیف می‌کند و متذکر می‌شود که او در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی مورد خشم امام (ره) قرار نگرفت.
وی قبل از انقلاب به تحصیل در حوزه‌های علمیه قم و نجف اشتغال و بعد از انقلاب در دفتر حضرت امام خمینی(س) فعالیت داشت.
سید احمد ارتباط گسترده‌ای با برخی چهره‌های سیاسی بویژه روحانیون مبارز، داشت. ‌‌شاید در همین سال‌های مبارزه  انقلابی  بود که با بیشتر روحانیون سرشناس و فعالان سیاسی آشنا شد و این آشنایی مقدمه‌ای شد تا او بعدها امین امام(س) در ارتباط با این اقشار مبارز شود.
حاج احمد آقا پس از رحلت امام(ره) کار جمع‌آوری، نگهداری، سازماندهی، تبیین و نشر آثار امام(ره) را آغاز کرد.او وصیت‌نامه‌ای را برای فرزندش حاج سید‌حسن، در تاریخ 30 شهریور 1371 تنظیم کرد که در آن نکات قابل توجه‌ای وجود دارد؛ از جمله اینکه تصریح کرده پس از مرگش او را حتی‌المقدور نزدیک مرقد پدر عزیزش دفن کنند.
‌در قسمتی از وصیت‌نامه احمدآقا آمده است: «‌کلیه اثاث منزل که مال من است به همسرم تعلق می‌گیرد.  مختصر پولی که دارم، صرف فقرا گردد. به فرزندانم سفارش می‌کنم متدین و با‌تقوا باشند و دوست دارم در حوزه علمیه قم، درس دینی بخوانند.
سید احمد از خود سه فرزند به نام‌های حسن، یاسر  و علی به جا گذاشت که سیدحسن خمینی تولیت آرامگاه امام خمینی(س) را بر عهده دارد.
سید احمد خمینی در ۲۷ اسفند سال ۱۳۷۳ در تهران درگذشت و در جوار امام خمینی(س) در مرقد مطهر به خاک سپرده شد.

3- آیت‌الله محمدرضا توسلی(ره): [مرد خستگی‌ناپذیر]
آیت‌الله محمدرضا توسلی در سال 1309 در محلات به دنیا آمد. وی در سال 1323 وارد حوزه علمیه محلات و در سال 1325 وارد حوزه علمیه قم شد.
حضرات آیات بروجردی، امام‌خمینی‌، سلطانی طباطبایی، شهید صدوقی، مرتضی حائری یزدی، مجاهدی، اصفهانی و امام موسی صدر، از جمله استادان دوره‌های سطح و خارج وی در قم بودند.
او پس از ورود امام‌ به قم مسئول ملاقات‌های ایشان و از اعضای ارشد دفتر امام بود و مسائل فقهی امام را پاسخ می‌گفت.
آیت‌الله توسلی یکی از کسانی بودند که مشکلات را در دوره تبعید امام تحمل کرد و همه مشکلاتی را که از طرف دشمنان حضرت امام بر بیت شریفشان به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم واقع می‌شد تحمل کرد.
همچنین در طول مدتی که امام در جماران حضور داشتند، ایشان از یاران باوفا و همراه و همدم ایشان بودند و با سایر دوستان هم در تمام مشکلات همفکری داشتند و برای برجا ماندن دستاوردهایی که از پیروزی انقلاب نصیب مسلمانان و ملت شریف ایران شده بود پافشاری می‌کرد.
سختکوشی آیت‌الله‌توسلی و دشمن‌شناسی او و مبارزه با رژیم شاه و بعد از رحلت امام‌ره  با کسانی که با اندیشه‌های امام مخالف بودند ویژگی منحصر به فرد او بود.
وی عضویت در چند دوره مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای بازنگری قانون اساسی و مجلس خبرگان را در کارنامه کاری خود داشت.
آیت‌الله توسلی، که صبح روز 27 بهمن 86، در جلسه مجمع تشخیص مصلحت حضور یافته بود، دچار عارضه قلبی شد و پس از انتقال به بیمارستان دارفانی را وداع گفت.
درگذشت آیت‌الله توسلی حین انجام مسئولیت نشان‌دهنده عزم و اراده‌اش برای انجام وظایفش حتی در دوران کهولت سن بود.
آیت الله توسلی، از جمله نامزدهای میان‌دوره‌ای دوره چهارم مجلس خبرگان رهبری در تهران بود.

ادامه نوشته

کشکول کودکانه شماره 60

کشکول کودکانه شماره 60


	خودت را کشف کن...

تهیه و تنظیم: مصطفی سلیمانی


آن چیست که...؟
1- آن چیست که دو پا دارد و دو پای دیگر هم قرض می کند و می رود و کسی هم به گردش نمی رسد؟
2- آن چیست که هرچه از آن برمی دارند، بیشتر می شود؟
3- آن چیست که روز پر است و شب استراحت می کند؟
4- آن چیست که ورزشکاران به خاطر شکستنش جایزه می گیرند؟
5- آن چه گرد سبز رنگی است که اگر در آب بریزند، قرمز می شود؟
6- آن چیست که مورچه داره، اما مار نداره؟
7- آن چیست که تا اسمش را می آورند می شکند؟
8- آن چیست که همه آن را دارند؟
پاسخ:
1- دوچرخه 2- چاه 3- کفش 4- رکورد 5- حنا6- نقطه 7- سکوت 8- اسم

ضرب المثل
[شتر دیدی ندیدی]
مردی در صحرا به دنبال شترش می گشت تا اینكه به پسر با هوشی برخورد. سراغ شتر را از او گرفت. پسر گفت: شترت یك چشمش كور بود؟ مرد گفت: بله. پسر پرسید: آیا یك طرف بار شیرین و طرف دیگرش ترش بود؟ مرد گفت: بله. حالا بگو شتر كجاست؟ ‌پسر گفت من شتری ندیدم.
مرد ناراحت شد و فكر كرد كه شاید این پسر بلائی سر شتر او آورده و پسرك را نزد قاضی برد و ماجرا را برای قاضی تعریف كرد.
پسرك گفت: در راه، روی خاك اثر پای شتری دیدم كه فقط سبزه های یك طرف را خورده بود. فهمیدم كه شاید شتر یك چشمش كور بود.
بعد دیدم در یك طرف راه مگس بیشتر است و یك طرف دیگر پشه بیشتر است. و چون مگس شیرینی دوست دارد و پشه ترشی را نتیجه گرفتم كه شاید یك لنگه بار شتر شیرینی و یك لنگه دیگر ترشی بوده است.
قاضی از هوش پسرك خوشش آمد و گفت: درست است كه تو بی گناهی ولی زبانت باعث دردسرت شد. پس از این به بعد شتر دیدی، ندیدی!!
این مثل هنگامی كاربرد دارد كه پرحرفی باعث دردسر می شود، آسودگی در كم گفتن است.

شعر کودکانه
[پرستار مهربان]
دیشب شب بدی بود
بسیار بدتر از بد
زیرا كه تب به جانم
یك تیر آتشین زد
می سوخت مثل كوره
تا صبح پیكر من
دستی نبود اما
از لطف بر سر من
تب بود و درد هم بود
مادر نبود اما
تا با محبّت خود
تسكین دهد دلم را
اما نه ، یك نفر بود
در آن سیاهی شب
وقتی كه او می آمد
می رفت از تنم تب
از كوشش پرستار
شب شد چو روز روشن
امروز خوب خوبم
تب رفته از تن من
[مصطفی رحماندوست]

کاردستی
[تِل رُبانی]
اگر شما یک تِل پلاستیکی خیلی ساده دارید می توانید به کمک ربان و مقداری چسب حرارتی خیلی سریع آن را تزیین کنید.
سعی کنید تل تان را با ربان های رنگی و در سایزهای مختلف تزیین کنید شما می توانید یک پاپیون بسیار زیبا درست کنید و آن را بالای تلتان به کمک چسب قطره ای بچسبانید.
** وسایل موردنیاز
یک تل پلاستیکی
ربان های نازک(قرمز و نقره ای)
چسب حرارتی
** دستورالعمل
1. ابتدا یک طرف ربان قرمز را به کمک چسب حرارتی به داخل لبه ی ابتدایی تل بچسبانید.
2. ربان را دور تل بپیچید، اما باید دقت کنید که فضای لازم برای پیچیدن ربان نقره ای باقی بماند. وقتی شما به لبه ی دوم تل رسیدید به کمک چسب حرارتی ربان را می چسبانید و مقدار اضافی آن را به کمک قیچی جدا می کنید.
3. حالا ربان نقره ای را در جایی که کار را با ربان قرمز شروع کردید بچسبانید.
4. ربان نقره ای را در کنار ربان قرمز بپیچید.
5. در پایان ربان نقره ای را به انتهای لبه ی دیگر تل بچسبانید و مقدار باقیمانده ی ربان را از آن جدا کنید.

خندونک


	ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور که مردم به آن شادمانیِ بی سبب می‌گويند...

	 


** احوالپرسی
اولی:حالت خوبه؟
دومی:خوبه؛ تازه موکتش کردم.
** کشف غار
معلم: بگو ببینم اولین بار چه کسی غار را کشف کرد.
شاگرد: آقا اجازه کلاغ.
معلم: چطور؟
شاگرد:خودمان شنیدیم که می گوید قار قار؟!
** مفعول
معلم به شاگرد: در جمله «گربه پنیر را خورد» مفعول کجاست؟
شاگرد: شکم گربه!
** دست پخت
از یک نفر که با پا غذا درست می کرد پرسیدند:چرا با پا آشپزی می کنی؟
جواب داد: «آخه دست پختم خوب نیست»
** پل های اصفهان
معلم: بگو ببینم اصفهان چند تا پل دارد؟
دانش آموز: 35
معلم:خب نام ببر.
دانش آموز: «پل خواجو، پل فلزی، 33 پل»
** قل قل
معلم: چرا آب هنگام جوشیدن قل قل می کند؟
شاگرد: چون میکروب های آن می سوزند و فریاد می کشند.

کلام نور
[دوست داشتن به خاطر خدا]
روزی رسول اکرم(ص) در میان اصحاب خود سوالی را طرح کرد: در میان دستگیره های ایمان، کدام یک ازهمه محکمتر است؟
یکی ازاصحاب گفت: نماز.
رسول اکرم(ص): نه.
دیگری: زکات.
رسول اکرم(ص): نه.
سومی: روزه.
رسول اکرم(ص): نه.
چهارمی: حج و عمره.
رسول اکرم(ص): نه.
پنجمی: جهاد.
رسول اکرم(ص): نه.
عاقبت جوابی که مورد قبول باشد،از میان جمع حاضر داده نشد و خود حضرت فرمود:
تمام اینهایی که نام بردید، کارهای بزرگ و با فضیلتی است؛ ولی هیچ کدام از اینها پاسخ آنچه من پرسیدم نیست.محکمترین دستگیره های ایمان، دوست داشتن به خاطر خداست.

درنگستان
[کشاورز و الاغ پیر]
کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.
پس برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.
مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می کرد روی خاک ها بایستد.
روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد …
** نتیجه اخلاقی :
مشکلات، مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: اول اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند و دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود.

به بهانه ششمین سالگرد آیت الله العظمی فاضل لنکرانی

حامی امام خمینی(س) در همه مقاطع تاریخی
[به بهانه ششمین سالگرد آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(ره)]

 نویسنده: مصطفی سلیمانی

** زندگینامه
در سال 1310 کودکی در خانه آیت‌الله عبدالله فاضل چشم به جهان گشود که کسی فکر نمی‌کرد بعدها به یکی از استوانه‌های حوزه و مرجع مردمی تبدیل شود. نام او را محمد گذاشتند.
محمد چهارمین چراغ خانه آیت‌الله عبدالله فاضل بود که از بین سایر فرزندان ایشان، تنها او بود که به سلگ روحانیت درآمد و عمرش در راه علم و تقوا گذشت.
آیت‌الله‌ محمد فاضل لنکرانی تحصیلات کلاسیک خود را تا سال‌ ششم‌ ابتدایی ادامه‌ داد و پس از آن‌ ـ با آنکه‌ در تحصیلات‌ جدید نیز رشد و توفیق‌ بسیاری‌ داشت‌ ـ به‌ جمع‌ طلاب‌ علوم‌ دینی‌ پیوست‌. حوزة‌ آن‌ روزگار طلاب‌ فراوانی‌ نداشت‌ و اندکی‌ در آن‌ مشغول‌ به‌ تحصیل‌ بودند. او وقتی‌ به‌ حوزه‌ علمیه‌ پای‌ نهاد که‌ 13 سال‌ بیشتر نداشت‌؛ اما دلش‌ مالامال‌ از عشق‌ به‌ تحصیل‌ علوم‌ دینی‌ و معارف‌ نبوی‌ بود. این‌ مسئله‌ را رابطة‌ معنوی‌ و عاطفی‌ با فرزند امام‌ خمینی‌(ره‌) مرحوم‌ سید مصطفی‌ خمینی‌ دو چندان‌ می‌ساخت‌.
آیت‌الله فاضل لنکرانی‌ دوره‌ سطح حوزه را در مدت‌ 6 سال‌ به‌ پایان‌ رسانید و در 19 سالگی‌ در کنار اشتغال‌ به‌ درس‌ کفایه‌ در درس‌ آیت‌الله‌ العظمی‌ بروجردی‌ شرکت‌ می‌کرد و جوان‌ترین‌ فرد حاضر در آن‌ کلاس‌ بود. او هر درسی‌ را که‌ فرا می‌گرفت‌، همان‌ روز با دقت‌ و تسلط‌ فراوان‌ به‌ زبان‌ عربی‌ می‌نگاشت‌ و مشاهدة‌ این‌ جزوه‌ها اعجاب‌ آیت‌الله‌ العظمی‌ بروجردی‌ را نیز برانگیخته‌ بود. تلاش‌ و استعداد فراوان‌ او باعث‌ شد که‌ در 25‌ سالگی‌ که‌ همزمان‌ با انتشار کتاب‌ مهم‌ نهایه‌ التقریر بود، دیگر خود را از تقلید بی‌نیاز دید و قدم‌ در وادی‌ اجتهاد و عمق‌ بخشیدن‌ به‌ آن‌ نهاد.
در طی‌ این‌ سال‌ها، از خواندن‌ حکمت‌ و علوم‌ عقلی‌ نیز باز نماند و در این‌ راه‌ نیز استعداد و تلاش‌ خود را در معرض‌ استادان‌ و دیگر طلاب‌ قرار داد. او مهم‌ترین‌ عامل‌ توفیق‌ خود در امور عملی‌ را مباحثه‌ منظم‌ و دقیق‌ دروس‌ فرا گرفته‌ می‌دانست و طلاب‌ را نیز به‌ آن‌ سفارش‌ می‌کرد.
** بهره‌مندی از استادان برجسته
آیت‌الله‌ فاضل‌ لنکرانی‌ در سال‌های‌ تحصیل‌ خود از استادان‌ بسیاری‌ بهره‌ برد. مقداری‌ از رسائل‌ و مکاسب‌ را نزد پدر خود و دیگر بخش‌های‌ آن‌ را نزد آیت‌الله‌ سلطانی‌، آیت‌الله‌ عبدالجواد جبل‌ عاملی‌ و آیت‌‌الله‌ شیخ‌ مرتضی‌ حائری‌ خواند. کفایه‌ را نیز نزد مرحوم‌ عبدالجواد جبل‌ عاملی‌ فرا گرفت‌. اینان‌ بخشی‌ از استادان‌ او هستند که‌ دورة‌ سطح‌ را نزد آنان‌ آموخته‌ است‌.
با اتمام‌ دورة‌ سطح‌، به‌ درس‌ خارج‌ فقه‌ آیت‌الله‌ العظمی‌ بروجردی‌ رفت‌ و حدود 11 سال‌ در درس‌ خارج‌ ایشان‌ شرکت‌ می‌کرد‌ که‌ رحلت‌ آیت‌الله‌ بروجردی‌، سد راه‌ ادامة‌ این‌ حضور شد. با آغاز درس‌ خارج‌ اصول‌ امام‌ خمینی‌(ره‌) در درس‌ ایشان‌ نیز شرکت‌ کرد و 9 سال‌ از محضر ایشان‌ بهره‌ برد. در این‌ سال‌ها در درس‌ خارج‌ فقه‌ امام‌(ره‌) نیز حاضر بود و تقریرات‌ آن‌ را ـ همچون‌ درس‌ مرحوم‌ بروجردی‌ ـ می‌نگاشت‌.
او ویژگی‌ درس‌ امام‌(ره‌) را تفهیم‌ دقیق‌ و اعجاب‌انگیز مطالب‌ و در بخش‌ علم‌ اصول‌، ریشه‌ای‌ مطرح‌ کردن‌ مباحث‌ می‌دانست. بیشتر مدرسان‌ اصول‌، در آن‌ روزگار آراء مطرح‌ شده استادان‌ پیش‌ از خود را اصل‌ مسلمی‌ در مسئله‌ تلقی‌ می‌کردند و سپس‌ به‌ بحث‌ دربارة‌ آن‌ می‌پرداختند، اما امام‌(ره‌) مطلب‌ را از ریشه‌ مطرح‌ می‌کرد و هیچ‌ دیدگاهی‌ را در آن‌ مسلم‌ نمی‌دانست‌. او‌ در بخش‌ حکمت‌ نیز سال‌ها در درس‌ مرحوم‌ علامه‌ طباطبایی‌(ره‌) شرکت‌ می‌کرد.
آیت‌الله‌ فاضل لنکرانی در سال‌های‌ تحصیل‌ و تدریس‌ خود، با طلاب‌ فراوانی‌ رابطه‌ دوستی‌ داشت، از جمله‌ آنها مرحوم‌ شهید مصطفی‌ خمینی‌ فرزند برومند امام‌ خمینی‌(ره‌) بود که‌ درس‌های‌ فراوانی‌ را با او به‌ مباحثه‌ پرداخته‌ بود.
** فعالیت‌های‌ علمی‌ و فرهنگی‌
خدمات‌ آیت‌الله‌ فاضل‌ لنکرانی‌ در ابعاد علمی‌ و فرهنگی‌ بسیار است‌. او پس‌ از گذشت‌ مدتی‌ از رحلت‌ آیت‌‌الله‌ العظمی‌ مرعشی‌ نجفی‌، امامت‌ جماعت‌ حرم‌ مطهر حضرت‌ معصومه‌(س‌) را بر عهده‌ گرفت‌.
تأسیس‌ مدرسه‌ علمیه‌ از دیگر فعالیت‌های‌ ایشان‌ در این‌ عرصه‌ است‌. آیت‌الله‌ فاضل‌ به‌ امر احیای‌ هیئت‌های‌ مذهبی‌ و عزاداری‌ برای‌ سید و سالار شهیدان‌ اهتمام‌ ویژه‌ای‌ داشت و خود، از کسانی بود‌ که‌ سال‌ها مجالس‌ روضه‌ و ندبه‌ بر پای‌ کرده‌ است‌. او‌ در احیای‌ ایام‌ فاطمیه‌ و تشویق‌ مردم‌ برای‌ برگزاری‌ مراسم‌ عزای‌ صدیقه‌ طاهره‌ فاطمه‌ زهرا(س‌) تلاش‌ فراوان‌ انجام‌ داده است.
آیت‌الله‌ فاضل‌ لنکرانی از آغازین‌ سال‌های‌ تحصیل‌، به‌ تدریس‌ نیز اشتغال‌ داشت‌. نخستین‌ کتابی‌ که‌ ایشان‌ به‌ تدریس‌ پرداختند حاشیه‌ ملاعبدالله‌ و پس‌ از آن‌، معالم‌ بود. پس‌ از آن‌ نیز به‌ تدریس‌ شرح‌ لعمه‌ پرداخت‌. مکاسب‌ را پنج‌ دوره‌ و کفایه‌ را شش‌ دوره‌ تدریس‌ کرد و در این‌ کلاس‌ها حدود 600 نفر شرکت‌ می‌کردند. دوره‌ آخر تدریس‌ کفایه‌ ایشان‌ با شروع‌ تدریس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ همراه‌ بود که‌ سال‌های‌ متمادی‌ ادامه‌ داشت.
استاد فاضل‌ لنکرانی از آموختن‌ روش‌ تهذیب‌ نفس‌ و سفارش‌های‌ اخلاقی‌ به‌ طلاب‌ نیز دریغ‌ نمی‌ورزید و آنچه‌ خود از استادانی‌ چون‌ امام‌ خمینی‌(ره‌)، آیت‌الله‌ بروجردی‌(ره‌) و علامه‌ طباطبایی‌(ره‌) آموخته‌ بود، سینه‌ به‌ سینه‌ به‌ نسل‌ جدید حوزه‌های‌ علمیه‌ منتقل‌ می‌کرد.
او در طول‌ عمر با برکت‌ خود، کتاب‌های‌ فراوانی‌ نگاشته‌ و به‌ حوزه‌ علم‌ و تقوا تقدیم‌ داشته‌ است‌. شگفت‌ اینکه‌ برخی‌ از آنها را ـ مانند نهایه‌ التقریر ـ در دورة‌ جوانی‌ نوشته‌ است‌.
** فعالیت‌های سیاسی‌
اشتغال‌ و تلاش‌ فراوان‌ در زمینه‌های‌ علمی‌ و فرهنگی‌، هیچ‌ گاه‌ آیت‌الله‌ فاضل لنکرانی را از تلاش‌های‌ سیاسی‌ در پیش‌ و پس‌ از انقلاب‌ جدا نکرد‌. او از کسانی‌ بود که‌ در آغازین‌ روزهای‌ فعالیت‌ جامعه‌ مدرسین‌ در دورة‌ حکومت‌ طاغوت‌، به‌ آن‌ پیوست‌ و در جلسات‌ آن‌ شرکت‌ می‌کرد و امضای‌ او در زیر بسیاری‌ از اعلامیه‌ها، از جمله‌ اعلام‌ مرجعیت‌ امام‌ خمینی‌(ره‌) و نیز خلع‌ ید شاه‌ از قدرت‌، به‌ چشم‌ می‌خورد. فعالیت‌های‌ او در جامعه‌ مدرسین‌ و دیگر تلاش‌های‌ سیاسی‌ او، باعث‌ شد که‌ بارها مورد بازداشت‌ و شکنجه‌ قرار گیرد و تبعید یا زندانی‌ شود.
او حدود 4 ماه‌ به‌ منطقه‌ بسیار گرم‌ بندرلنگه‌ تبعید شد. این‌ چهار ماه‌ به‌ گفته‌ خود او، قدر 40 سال‌ رنج‌ و مرارت‌ را به‌ همراه‌ داشت‌. پس‌ از آن‌ نیز حدود 2 سال‌ و نیم‌ به‌ یزد تبعید شد که‌ در آنجا نیز دست‌ از مبارزه‌ بر نداشت‌ و ضمن‌ تحصیل‌ و تحقیقات‌ علمی‌، با آیت‌الله‌ صدوقی‌، جلسات‌ مخفیانه‌ای‌ ترتیب‌ داد که‌ طی‌ آن‌، به‌ تشویق‌ افراد برای‌ مبارزه‌ و احیای‌ نام‌ امام‌ خمینی‌(ره‌) در آن‌ دیار می‌پرداخت‌.
آيت الله فاضل لنکرانی از کسانی بود که از ابتدا افکار سیاسی امام را فهمید و پذیرفت و با تمام وجود دنبال کرد.
از جمله‌ مسئولیت‌های‌ آیت‌الله فاضل لنکرانی پس‌ از انقلاب‌، به‌ نمایندگی‌ در دوره‌ اول‌ مجلس‌ خبرگان‌ از استان‌ مرکزی‌ می‌توان‌ اشاره‌ کرد. او‌ پس‌ از رحلت‌ آیت‌الله‌ العظمی‌ اراکی‌ با اعلام‌ جامعه‌ مدرسین‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌ به‌ عنوان‌ نخستین‌ نفر و با اکثریت‌ آراء، از مراجع‌ تقلید شناخته‌ شد.
** وداع با عالم وارسته
ایام فاطمیه 86 قلبی از کار افتاد که سال‌ها در سوگ شهادت مادر فرهنگ تشیع فراز و فرود داشت و ساز عشق می‌زد و در همان ایام حزن و اندوه با سرور بانوان عالم بر سر خوان کرامت به ضیافت نور نشست. روحش شاد و راهش پر رهرو باد!

امام و عرفان در شرح چهل حدیث

امام و عرفان در شرح چهل حدیث
[نگاشته ای بر چهل حديث اخلاقي-عرفاني امام خمینی(س)]

نویسنده: مصطفی سلیمانی

امام خميني(س) حدود پانزده سال به تدريس فلسفه اشتغال داشته است، اما هيچ كتاب يا رساله مستقلي در اين موضوع ننگاشته است. و در عرفان نظري كم تر تدريس داشته، و بلكه هيچ درس رسمي به عنوان عرفان از ايشان سراغ نداريم، ولي كتاب هاي متعدد و فراواني در اين موضوع به رشته تحرير درآورده است. بنابراين فلسفه و عرفان امام خميني رحمه الله از جهت تدريس و تأليف متعاكس مي باشند. اما در فقه و اصول مجمع البحرين بوده هم تدريس و هم تأليف دارد.
در اين جا توضيح كوتاهي پيرامون هر يك از آثار عرفاني امام خميني(س) بيان مي كنيم:
** نگاهی به آثار عرفانی امام خمینی(س)
1- شرح دعاي سحر:
اين كتاب در سال 1347 ق. تدوين شده است. امام خميني رحمه الله هنگامي كه 27 ساله بود اولين اثر عرفاني خود را كه حكايت از نبوغ و ذوق سرشار عرفاني او بود، در قالب شرح دعاي مباهله[شرح دعاي سحر، ص3] كه داراي اسم اعظم و تجلّي أتم است، بيان كرد.
چون اين كتاب اولين اثر عرفاني امام است، رنگ فلسفي و صبغه برهاني آن بر مطالب ذوقي و عرفاني غلبه دارد. كاملاً به عكس كتاب «آداب الصلاة» كه از آخرين آثار مكتوب عرفاني اوست و كمتر رنگ و بوي فلسفه در آن مشاهده شده و عرفان خالص و محض ذوق و كشف و شهود است.
2- مصباح الهداية:
اين كتاب در موضوع خود منحصر به فرد است. گرچه كتاب هاي عرفاني فراواني درباره انسان كامل و ولايت او نوشته شده است، اما به جرأت مي توان گفت هيچ كدام نتوانسته اند حقيقت خلافت و ولايت را كه از مشكل ترين و مهم ترين مسائل عرفاني است، به خوبي تحليل و تفسير كنند. حضرت امام خميني رحمه الله در اين كتاب حقيقت خلافت و ولايت را با ذوق عرفاني چنان بيان كرده است كه با آيات و روايات و برهان هاي فلسفي كاملاً هماهنگ باشد.
نام دقيق اين كتاب آن گونه كه در مقدمه كتاب آمده عبارت است از: «مصباح الهداية إلي الخلافة والولاية»[ مصباح الهداية، چاپ كوثر، ص12] كه گاهي از آن به «مصباح الهداية» تعبير مي شود.[تعليقات علي شرح فصوص الحكم، ص182]
عناوين اين كتاب اشاره اي گويا به گرايش هاي حضرت امام به فلسفه اشراق و تأثيرپذيري او از سهروردي و مرحوم ميرداماد دارد.

ادامه نوشته

حجاب روی مخ مردم...!

حجاب روی مخ مردم...!

0- در ابتدا بگم: «نظرتون برام مهمه!»
1- چقدر به دین لطمه می زنند کسانی که گمان می کنند رعایت ظواهر دینی را می توان تنها با زور و خشونت و زندان و باتوم،  اجرا و اعمال کرد! کسانی که هیچگاه دین را با زبان خوش و بیان زیبا و لطیف اجرا نکرده اند و هرگز نگران آن نیستند که از پیام اصلی دین که اخلاق است اثری باقی نمانده و تنها می خواهند با خشونت بی اندازه ظواهر دینی را رعایت کنند! به هر حال این اعمال نه تنها سودی به حال دین ندارد بلکه بسیار زیانبار است.
2- آیه حجاب در سال دوم هجری نازل شده یعنی بزرگترین کارشناس معنوی عالم برای واجب کردن حجاب پانزده سال روی مخ مردم کار کرده بعدا حجاب را واجب کرده.
متصدیان فرهنگی و دینی باید در اجرای معارف قرآنی روش پیامبر را ملاک قرار دهند.
یکی از همسران پیامبر می گوید: با نزول یک آیه تمام زنان انصار در مدینه با حجاب شدند.
پس می شود روشی را انتخاب کرد که با یک آیه همه با حجاب شوند و ممکن است شیوه ای را برگزید که با توپ و تانک و مسلسل و «باتوم» حتی یک نفر با حجاب نشود!
پیامبر پانزده سال روی مخ مردم کار کرد و جواب گرفت و ما سی سال است که روی مخ مردم راه می رویم و عمرا جواب نخواهیم گرفت.
3- ما گمان می کنیم می شود خدا را نشناخت با او ارتباطی نداشت و رفیقش نبود در عین حال به دستوراتش عمل کرد اما پیامبر معتقد بود مردم اول باید خدا را بشناسند و با او ارتباط بگیرند و مأنوس شوند و وقتی روی دنده ی رفاقت با او افتادند و او را لایق پرستش و اطاعت یافتند به حرفش گوش کنند.
او با این اندیشه بود که سال های سال انحراف مردم را دید اما امر و نهی نکرد چون باور داشت که امر و نهی قبل از تعلیم و تعلّم روی مخ مردم راه رفتن است.
چه بی چاره ایم اگر نبود این معلم را احساس نکنیم!
معلمی که می تواند یک عمر زشتی هایمان را سکوت کند و زیبایی هایمان را فریاد بزند!
معلمی خداگونه که در نیایش هایمان صدایش زده بودیم:
«یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح»
بی او جهالت هامان چه پر آوازه شدند!
چقدر از قرآن دور افتاده ایم که خیال می کنیم ضمانت اجرای احکام خدا خطبه های آتشین و گرفتن باتوم به دست است!!
___________________
پ ن پ:
1- طبق آمارهای موجود، علت اصلی دین گریزی و دین ستیزی جوانان، عملکرد بد متدینین می باشد!
2- چه گمان بد و نادرستی است و چه انحراف عظیمی از سیره و روش پیامبر است که کسانی به نام دین خشونت می ورزند و زبانشان تنها شلاق و داغ و درفش و زندان و باتوم است.
3- دوستان عزیز! به خدا هستند برخی از طلبه ها و مذهبی ها که اسلام حاضر را قبول ندارند...

دنـیـا را وارونـه مـی خـواهـم ...

دنـیـا را وارونـه مـی خـواهـم ...

مادربزرگ گهواره نمی‌خواهد

دنـیـا را وارونـه مـی خـواهـم ...

آدم هـا را..


اتـفـاق هـا را ...


نرسـیـدن هـا...نتـوانـسـتـن هـا...نخـواسـتـن هـا را نـیـز ...!

دلـم مـی خـواهـد...

رویـاهـا از سـر و کـول هـم بـالا بـرونـد...

مـردمـان بـخـنـدنـد از تـه دل ...

مـی خـواهـم هـرکـسـی دسـت دراز کـنـد و...

سـتـاره خـودش بـچـیـنـد از آن بـالا...

مـی خـواهـم دیـگـر سـر بـه تـن هـیـچ غـصّـه ای نـبـاشـد...!!

نور ماه نورافکن کولی‌هاست

نور ماه نورافکن کولی‌هاست

نور ماه نورافکن کولی‌هاست

 

بخشی از وصیت نامه چارلز چاپلین به دخترش:


دخترم، دنیایی که تو در آن زندگی می‌کنی دنیای هنرپیشگی و موسیقی است. نیمه شب، آن هنگام که از سالن پرشکوه تئاتر بیرون می‌آیی، آن ستایشگران ثروتمند را فراموش کن. ولی حال آن راننده تاکسی را که تو را به منزل می‌رساند بپرس. حال زنش را بپرس و اگر آبستن بود و پولی برای خرید لباس بچه نداشت، مبلغی پنهانی در جیبش بگذار... به نماینده خود در پاریس دستور داده‌ام فقط وجه این نوع خرج‌های تو را بی‌چون و چرا بپردازد. اما برای خرج‌های دیگرت باید برای او صورت حساب بفرستی.


دخترم «جرالدین»، گاه و بی‌گاه با مترو و اتوبوس شهر را بگرد. مردم را نگاه کن. زنان بیوه و یتیم را بشناس و دست کم روزی یک بار بگو: من هم از آنها هستم. تو واقعا یکی از آنها هستی. هنر قبل از آنکه دو بال پرواز به انسان بدهد، اغلب دو پای او را می‌شکند. وقتی به مرحله‌ای رسیدی که خود را برتر از تماشاگران خویش دیدی، همان لحظه، تئاتر را ترک کن و با تاکسی خود را به حومه پاریس برسان. من آنجا را خوب می‌شناسم. آنجا بازیگران مانند خویش را خواهی دید که از قرن‌ها پیش، زیباتر از تو، چالاک‌تر از تو و مغرورتر از تو هنرنمایی می‌کنند. اما در آنجا از نور خیره کننده نورافکن‌های تئاتر «شانزلیزه» خبری نیست. نورافکن کولی‌ها تنها نور ماه است. نگاه کن، آیا بهتر از تو هنرنمایی نمی‌کنند؟ اعتراف کن. دخترم...


همیشه کسی هست که بهتر از تو هنرنمایی کند و این را بدان که هرگز در خانواده «چارلی چاپلین» کسی انقدر گستاخ نبوده که یک کالسکه‌ران یا یک گدای کنار رود سن یا کولی هنرمند حومه پاریس را ناسزایی بگوید...
دخترم جرالدین، چکی سفید برای تو فرستاده‌ام که هرچه دلت می‌خواهد بگیری و خرج کنی. ولی هر وقت خواستی دو فرانک خرج کنی، با خود بگو، سومین فرانک از آن من نیست. این برای یک فرد فقیر گمنام است که امشب به یک فرانک احتیاج دارد. جستجو لازم نیست. این نیازمندان گمنام را اگر بخواهی همه جا خواهی یافت. اگر از پول و سکه برای تو حرف می‌زنم برای آن است که از نیروی فریب و افسون پول، این فرزند شیطان، خوب آگاهم...
من زمانی دراز در سیرک زیسته‌ام و همیشه و هر لحظه برای بندبازان بر روی ریسمانی بس نازک و لرزنده، نگران بوده‌ام. اما دخترم این حقیقت را بگویم که مردم بر روی زمین استوار و گسترده، بیشتر از بندبازان سقوط می‌کنند!

طلای ناب

طلای ناب

 
طلا وقتی طلاست که با برخورد چکش آهنی بر فرق سرش! صدایش در نیاید!
طلاست که با تنگنای قالب باز هم طلا باقی می ماند.
طلاست که با کوره آتش و گرمای تنوری، بازم هم طلاست...
این طلا باید پشت ویترین قرار گیرد و پروژکترها بر رویش بتابد...
بعد از
این مراحل وقت عزیز شدن است.
[مصطفا]
___________________________
پ ن پ: 1- هر که در این بزم مقربتر است**جام بلا بیشترش می دهند!
2- دنیا کوچکتر از آن است که انسان لنگ آرزوهایش را در آن دراز کند.
3- دنیا اگر خوشی داشت، خدا به خوبانش عطا می کرد...

نیم ساعت زودتر بخواب

نیم ساعت زودتر بخواب

حضرت آیت الله محمد تقی بهجت فومنی رحمه الله علیه:

در تعبدات کوه کندن از ما نخواسته اند، سخت ترینشان نماز شب خواندن است که در حقیقت تغییر وقت خواب است نه بی خوابی. بلکه نیم ساعت زودتر بخواب تا نیم ساعت زودتر بیدار شوی. آیا می ترسی اگر بیدار شوی ، دیگر خوابت نبرد؟ اگر خواب بمانی در خواب هم ممکن است بمیری

حکمت مرگ و راز آفرینش

حکمت مرگ و راز آفرینش

گندم

حضرت موسی(ع) از خدا پرسید: خدایا چرا انسان ها را می آفرینی و سپس آن ها را می میرانی و از بین می بری؟

خداوند فرمود: می دانم پرسش تو از روی انکار و غفلت نیست، بلکه چنین سوالی برای این است که مردم را از حکمت مرگ و راز آفرینش آگاه سازی. اکنون در زمینی مقداری بذر بکار، ابتدا خود حقیقت را در یاب...

حضرت موسی(ع) بذر گندم در زمین می کارد و چون وقت درو می رسد، داس می گیرد. خوشه های گندم را درو می کند.

از سوی خدا به حضرت موسی(ع) ندا می رسد: چرا زراعتی را که کاشتی و اکنون به کمال رشد و پختگی رسیده می بُری و درو می کنی؟!.

حضرت موسی(ع) گفت: ... به این خاطر که دانه های گندم را از کاه جدا کنم. دور از عقل و حکمت است که کاه و گندم در انبار به هم آمیخته باشند.

خداوند فرمود: این دانش را از که آموختی؟!.

حضرت موسی(ع) گفت: ... خدایا این دانش و بصیرت را تو به من آموختی!

امام زمان(عج)؛ اراذل و اوباش یا ما!

امام زمان(عج)؛ اراذل و اوباش یا ما!


روز جمعه است، خواستم برداشتی از نحوۀ مدیریت امام زمان(عج) برای شما عزیزان داشته باشم!
در روایتی از امام صادق(ع) داریم که روش و سیرۀ امام زمان(عج) در حکومت داری، همانند آقا رسول الله(ص) است: «یصنع کما صنع
رسول الله»
مگر پیغمبر اکرم چگونه مدیریت و حکومت داری کرد؟
بله! او مکه را فتح کرد بدون اینکه از بینی کسی خونی ریخته بشود! خانۀ ابوسفیان با عفو عمومی امنیت پیدا کرد و روز رحمت بر پا شد!: «الیوم، یوم المرحمة»
حضرت حجت(ع) هم با ظهورش فطرت های سلیم ما را با استناد به روایت پیامبر(ص): «الناس معادن، کمعادن الذهب و الفضة» بیدار خواهد کرد!
بله! مردم عیال الله هستند و همانند معدن طلا و نقره اند؛ نه حشرات...
______________________
پ ن پ:
1- ما برای جوانان چه کرده ایم تا ادعایی داشته باشیم؟!
2- اگر جوانی از اسلام برگشت، از اسلام سلیقه ای ما برگشته نه اسلام پر از محبت پیامبر(ص).
3- تو رو به خدا به جوان های این عکس می توان گفت: «اراذل و اوباش»؟! بیچاره اسلام که دست ما افتاده است!
4- به نظرم امام زمان(ع) این لفظ «اراذل و اوباش» را از دهان ها جمع خواهد کرد...


ملا شدن آسان است آدم شدن مشكل است!

ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشكل

پاسخگو: مصطفی سلیمانی

پرسش:


منظور واقعي و حقيقي اين جمله حضرت امام فرمودند ملا شدن چه آسان و انسان شدن چه مشكل چيست؟ مگر همه كساني كه متولد مي شوند و با سواد مي شوند انسان نيستند توضيح دهيد؟


پاسخ:
برادر گرامي! جمله اي كه بدان اشاره كرده ايد، از جملاتي است كه برخلاف ظاهرش بايد تفسير و توضيح داده شود، زيرا يك جملۀ سطحي نيست و نگاهي عرفاني در بطن جمله وجود دارد.
اين جمله از امام خميني قدس سره معروف است كه ملا شدن آسان است آدم شدن مشكل است. و شايد همه بار ها اين جمله را شنيده باشيم. حضرت امام(ره) اين جمله را بيشتر در جمع روحانيون استفاده مي كردند و جمله اي است كه بيشتر در فضاي علمي و معنوي مطرح مي كردند.
- تفسير اين جمله:
براستي كه چنين است. زيرا تحصيل و فراگيري علوم ديني يعني فقه، اصول، فلسفه و كلام مانند ساير رشته هاي علوم انساني و تجربي براي هر انساني ممكن است و هر كسي ‌مي‌تواند علوم ديني را به عنوان رشته تحصيلي خود انتخاب نمايد و آن را خوب فرا بگيرد. حتي انسانهاي غير مسلمان هم مي‌تواند علوم ديني و اسلامي را بياموزد و كار شناس علوم اسلامي شود. چنانكه امروزه بسياري از افراد غير مسلمان رشته اسلام شناسي را انتخاب نموده و در اين رشته تحصيل مي نمايند.
اما براي اينكه اين جمله بيشتر برايتان تبيين شود، به حكايتي اشاره مي كنيم:
روزي طلبه اي براي دوخت لباس روحانيت خدمت جناب شيخ رجبعلي خياط رفت. شيخ به ايشان فرمود مي خواهي ملاّ شوي يا آدم شوي؟! و منظور ايشان كنايه اي بود از اين كه براي يك طلبه علوم و معارف ديني سال‌ها درس خواندن و وارد شدن در كسوت روحانيت به تنهايي كافي نيست و هدف بايد "آدم" شدن و كسب معرفت نفس باشد.

ادامه نوشته

اشک چشمِ؛ قساوت و رقّت قلب

اشک چشمِ؛ قساوت و رقّت قلب

پاسخگو: مصطفی سلیمانی

پرسش:

من به طور كلي اشك كمي دارم، از بچگيم هم در روضه ها اشكم نمي آمد و الان هم گاهي در روضه ها اشكم نمي آيد. اين موضوع بسيار نگرانم كرده، حس ميكنم آدم بدي هستم و اين موضوع باعث شده از رفتن به مجلس دعا و روضه اكراه داشته باشم. خواهش ميكنم مرا راهنمايي كنيد. با تشكر...

پاسخ:
گريه كردن در واقع نوعي تخليه هيجاني است. ديده ايم كه در عزاداري و مصايب أهلبيت(ع)، آنهايي كه به سادگي در مقابل مشكلات دنيا خم به أبرو نياورده و خود را گريان نمي كنند، چنان گريه سر مي دهند كه گويا گوشه اي از عمق فاجعه را درك كرده اند. چون متوجه اين هستند كه معصومين(ع) صرفاً به خاطر هدايت انسان اين همه مصيبت را تحمل كردند. يكي همانند ابي عبدلله خون قلبش را مي دهد تا انسان به هدايت برسد!: «و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة»(1) كسي كه نهايت تلاش را در دعوت مردمان براي هدايت به كار برد و براي آنان به هر نحو ممكن خيرخواهي كرد تا آن جا كه در نهايت خون قلبش و جان عزيزش را براي بيداري مردم از ناداني و گمراهي فدا كرد.
- گريه نكردن چند دليل مي تواند داشته باشد:
1- وراثت:
انسان ها در در استعدادها، عواطف و روحيات متفاوتند. بيش تر تفاوت ها ناشي از شرايط و زمينه ها و امكانات متفاوتي است كه افراد در آن پرورش يافته اند. بعضى به خاطر عامل توارث، كم تر مي توانند گريه كنند. بارها ديده شده است اين گونه افراد حتى در فوت عزيزان شان آن گونه كه بعضى واكنش نشان مى دهند، متأثر نمى شوند. بعضي هم راحت گريه مي كنند و هم راحت مي خندند. بعضي نمي توانند به آساني بخندند و به سختي گريه مي كنند.
2-قساوت قلب:
احاديث و روايات بسيارى رقت قلب را ستوده است. پيامبر گرامى اسلام(ص) فرمود: «اشك چشم ها و ترس دل ها، از رحمت و مهربانى خدا است.»(2) از سوي ديگر گريه نكردن را ناشي از قساوت قلب دانسته است.
پيامبر يكى از علائم شقاوت را خشكى چشم دانست: «از نشانه هاى شقاوت و سخت دلى، خشكى چشم است (يعنى آن جا كه عواطف و احساسات انسانى اقتضا كند، اشكش در نيايد) و سنگدلى و آزمندى در جستجوى روزى و اصرار در ارتكاب گناه».(3)
حضرت خطاب به اباذر كرد و فرمود: «اى اباذر! هر كه تواند گريه كند، بايد بگريد. هر كس نتواند، ناگزير قلبش را اندوهگين كند. خود را به حالت گريه كنندگان در آورد، زيرا سنگدل از خداوند دور است».(4)
مولاى متّقيان، امير مؤمنان على(ع) فرمود: «چون گريه ات نيايد. تظاهر در گريستن كن. پس اگر از چشمانت به اندازه سر پشّه اى اشك خارج شود، خوش به حالت».(5)
از روايات برمي آيد گناه يكى از عوامل مهم قساوت قلب و خشكى چشم است. انسان وقتى گناه مى كند، قلبش تيره و تار شده و دقّت و نرمى از آن خارج مى شود. قلب سخت و تيره نمى تواند در چشم اثر بگذارد و آن را گريان كند.
انسان هاى غافل نمى توانند گريه كنند، چون فكر و دل شان به دنيا مشغول مى باشد. چشمان شان مجذوب جلوه هاى دنيا و قلب شان از عاطفه خالى است. چنين چشمى نمى تواند اشك بريزد. اشك به خارج از اين عالم تعلق دارد، چون از عاطفه ريشه مى گيرد و عاطفه جايگاه ملكوتى دارد.
شهيد بزرگوار آيه الله دستغيب شيرازى در قساوت قلب و درمان آن مطالب مبسوط و ارزنده اى دارند.(6)
بر هر انسان عاقلي لازم است گاهي سري به دل خود بزند، اگر در آن از اين بيماري و انحراف از فطرت اوليه چيزي ديد، بايد فوراً در مقام معالجه آن برآيد. تنها راه خلاصي و نجات از شر آمال و قساوت قلب، تفكر زياد در فنا و زوال دنيا، يعني حيات مادي است تا جايي كه هر چه به چشم او خورد يا به گوش او رسيد، فوراً زوال آن را متوجه شود.

ادامه نوشته

سه دستور العمل عرفانی از آیت الله علی آقا قاضی(ره)

سه دستور العمل عرفانی از آیت الله علی آقا قاضی(ره)

جريانی به اسم جملات قصار!

هدف از خلقت انسان رسیدن به قرب الهی است و این هدف جز با تزکیه و تهذیب نفس به دست نمی آید . خداوند متعال در فرازهای اول سوره شمس به تبیین ضرورت و اهمیت تزکیه و تهذیب نفس پرداخته و بعد از سوگندهای پی در پی و محکم و تاکیدهای فراوان (1) می فرماید: «قد افلح من زکیها وقد خاب من دسیها» (2) ; «به تحقیق کسی که نفس را پاک کند رستگار شود و کسی که آن را تباه کند، بی بهره شود .»
می دانیم که هر چه سوگندهای قرآن در مورد یک مساله، بیشتر و محکم تر باشد، دلیل بر اهمیت و سرنوشت ساز بودن آن مساله است; بنابراین تهذیب نفس جایگاه والایی در زندگی انسان دارد و اگر انسان بخواهد رستگار شود، باید خود را تزکیه کند و گرنه از سعادت و رستگاری محروم می شود .
از سوی دیگر تزکیه بدون داشتن استاد و برنامه و دستورالعمل مشخص، امکان پذیر نیست . داشتن یک استاد، برنامه و دستورالعمل مطمئن و پیروی از آن یک ضرورت است .
امام خمینی رحمه الله می فرماید: «مواظب باشید مبادا پنجاه سال با کد یمین و عرق جبین در حوزه ها جهنم کسب نمایید، به فکر باشید در زمینه تهذیب و تزکیه نفس و اصلاح اخلاق، برنامه تنظیم کنید; استاد اخلاق برای خود معین نمایید . (3) »
آیت آلله قاضی رحمه الله یکی از بزرگان اخلاق بود که دستورالعمل های اخلاقی او می تواند راهگشای ما برای رسیدن به مراحل عالی معنویت باشد .
حضرت امام خمینی رحمه الله درباره او می فرماید: «قاضی، کوهی بود از عظمت و مقام توحید . (4) »
علامه طباطبائی رحمه الله می فرماید: «ما هر چه در این مورد داریم، از مرحوم قاضی داریم . چه آنچه را که در حیاتش از او تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده کردیم، چه طریقی که خودمان داریم، از مرحوم قاضی گرفته ایم . (5) »
آیت الله سید هاشم حداد می فرماید: «از صدر اسلام تا به حال، عارفی به جامعیت مرحوم قاضی نیامده است . (6) »
در این مقاله سه دستور العمل اخلاقی و عرفانی از آیت الله قاضی رحمه الله جمع آوری شده و سعی شده است شواهدی از احوالات آن عارف وارسته متناسب با فقرات مختلف دستور العمل ها در پی نوشت ها آورده شود .

ادامه نوشته

لذت تماشا کردن را از یاد نبر

لذت تماشا کردن را از یاد نبر

لذت تماشا کردن را از یاد نبر

مرد مسنی به همراه پسر جوانش در قطار نشسته بود. مسافران دیگری هم در صندلی‌های خود نشسته بودند و قطار شروع به حرکت کرد.
به محض شروع حرکت قطار، پسر جوان که کنار پنجره نشسته بود، پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که باد را با لذت لمس می‌کرد فریاد زد: پدر نگاه کن... درخت‌ها حرکت می‌کنند!
مرد مسن با لبخندی، هیجان پسرش را تحسین کرد. کنار مرد جوان، زوج جوانی هم نشسته بودند که حرفهای پدر و پسر را می‌شنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک کودک رفتار می‌کرد، متعجب شده بودند. ناگهان پسر دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن... دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت می‌کنند!
زوج جوان، پسر را با دلسوزی نگاه می‌کردند. باران شروع شد. چند قطره روی دست پسر جوان چکید. او با لذت آن را لمس کرد و چشمهایش را بست و دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن! باران می‌بارد، آب روی دست من چکید! زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمی‌کنید؟!
مرد مسن گفت: ما همین الان از بیماستان بر می‌گردیم. امروز، پسر من برای اولین بار در زندگی می‌تواند ببیند!

چرا شبیه دیگری؟

چرا شبیه دیگری؟

چرا شبیه دیگری؟

ضعف در اطلاع رسانی علتی برای معلولی به نام تغییر معیارهای زیبایی است.

تعریف ما از زیبایی چیست؟ داشتن اندام نحیف، بینی سربالا، گونه‌های برجسته، پوست برنز و مصادیقی ازاین قبیل که این روزها می‌توان با گشتی در شهرهای بزرگ نمونه‌های آن را دید. این در حالی است که اگر یک یا دونسل به عقب بازگردیم یا آلبوم خانوادگی پدربزرگ و مادربزرگ‌های خود را ورق بزنیم، متوجه خواهیم شد که این موارد نه تنها ملاکی برای زیبا بودن زن ایرانی نبوده، بلکه در بیشتر موارد نقطه ضعفی در ارزیابی افراد بوده است. براین اساس باید پرسید چه موضوعی موجب شده تا این روزها جوانان ایرانی که صاحب فرهنگ و تمدنی چند هزارساله هستند، تن به تیغ جراحان بدهند، هزینه‌های هنگفتی برای تغییر رنگ پوست و دادن شکل خاصی به سایر اعضای بدن خود بپردازند یا خود را از تغذیه مناسب محروم کنند؟

بدون شک نخستین جرقه رواج الگوهای جدید را باید در رسانه‌ها و تولیدات آنها جستجو کرد. زیرا این روزها گسترش دامنه ارتباطات به مدد بهره‌گیری از تکنولوژی‌های نوین در کنار همه محاسنی که با خود به همراه داشته موجب شده تا رسانه‌ها به جولانگاهی برای تبلیغات انواع مختلف محصولات تبدیل شوند. تولیداتی که برای فروش به ویژه در کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته نیازمند بازار هستند و قشر جوان جامعه بهترین مشتری‌های کالاهایی که تولید می کنند، خواهند بود. در این شرایط یک سئوال مطرح می شود، اینکه چرا یک الگوی بیگانه می‌تواند در یک جامعه آنقدر رخنه کند که به راحتی جایگزین ارزش‌ها و بایدهای آن شود؟ به نظر می‌رسد ضعف در پرداختن به الگوهای بومی و به روز کردن آنها میتواند یکی از علتهای این امر باشد. نخستین گام برای حفظ ارزش‌ها و هنجارهای قدیمی یک جامعه دادن اطلاعات کافی درباره آن به نسل جوان است . زیرا در هجمه دنیای مدرن که همگان تلاش دارند با استفاده از انواع وسایل ارتباطی و بهره‌گیری از خلاءهای انتقال مفاهیم در جوامع مختلف داشته‌های خود را به آنها عرضه کنند و در این میان به اهداف خود نیز دست یابند. انتقال صحیح ارزش‌ها می‌تواند سدی باشد در مقابل تلاش بیگانگان برای القای الگوهای خود.

از سوی دیگر باید پذیرفت که امروزه گذر از جامعه سنتی به مدرن، گاهی نیز ورود به دنیای پست مدرن موجب شده با توجه به ورود ارزش‌ها، الگوها و ابزارهای جدید و راه یافتن فرهنگ و معیارهای سایر جوامع به هر کشور، موج نگرش جدید به جوامع سرازیر شود. در این میان با توجه به نو بودن و ناآشنا بودن، برخی از شیوه‌های رفتاری و پوششی آنها می‌تواند جذابیتی بصری برای افراد داشته باشد، موضوعی که باید برای مقابله با آنها و رواج مدل های بومی مدنظر داشت. اینکه در سیر رو به رشد جامعه و سرازیر شدن اطلاعات چگونه باید ضمن حفظ ارزش های شیوه‌های رفتاری و پوششی مطابق با آن را به روز کرد تا هم جذابیت های خود را داشته باشد و هم هنجارهای و تعلقات ارزشمند فرهنگی، دینی و تاریخی مان را حفظ کند.

از این‌ها که بگذریم می‌توان به نکته دیگر نیز اشاره کرد؛ اینکه در کنار قدرت رسانه‌ها در دنیای امروزی رواج یک رفتار منشا دیگری نیز دارد، تلاش برای شبیه شدن به طبقه بالای جامعه یا الگو گرفتن از گروه دوستان و همسالان موضوعی است که نباید از آن غافل شد که خود متاثر از ضعف در آموزش و اطلاع‌رسانی صحیح درباره الگوهایی است که متعلق به تمدن و فرهنگ ایرانی است.

ادامه نوشته

همه پول ندارند، همه هم خرید می‌کنند!

همه پول ندارند، همه هم خرید می‌کنند!

همه پول ندارند، همه هم خرید می‌کنند!

همه ما همیشه از گران شدن کالاها شکایت می‌کنیم. اما همیشه بازارها شلوغ است.

همه ما همیشه از گران شدن کالاها شکایت می‌کنیم. اما همیشه بازارها شلوغ است. به ویژه حالا که به قول معروف شب عید هم هست. همه پول نداریم اما همه‌مان خرید می‌کنیم بدون توجه به اینکه بعد از این شب عید، فروردین و اردیبهشتی هم هست و نباید یکباره همه موجودی و نقدینگی را که آخر سال بیشتر می‌شود خرج کنیم. شاید یادمان رفته که همیشه راه پول دار شدن، کسب درآمد نیست، گاهی نباید بیهوده خرج کرد تا سرمایه، کم یا زیاد، حفظ شود.
روزهای آخر اسفند هميشه همراه است با ولع سيری ناپذيری برای خرید. فرقی نمی‌کند کالایی نیاز داشته باشیم یا نه، خرید خاصی مد نظرمان باشد یا نه. گشتن بین مغاز‌ها و پاساژها برای اغلب ما نوعی عادت شده و حتی برخی از این عادت لذت هم می‌برند. به خاطر همین كمتر فردی است که ترجيح دهد شب‌های نزديك به عيد را در منزل بماند و چيزی نخرد.
به خاطر تمايل شديد مردم به خريد در روزهای نزديك به عيد، بازار بساط‌های خيابانی تا نيمه‌های شب هم حسابی سكه هستند و معمولا تخفيف‌ها و فروش‌های ويژه‌ای كه بر روی كالا می‌خورد و خبرش با پيامك و تبليغات محيطی و دوستان و آشنايان می‌رسد اين ميل به خريد را بدون در نظر گرفتن احتياج ضروری به آن كالا، بيشتر ترغيب می‌كند.
بخشی از اينكه چرا اين اتفاق می‌افتد و ما معمولا در شب‌های نزديك به عيد خريدهای غير ضروری زيادی را از در گشت و گذارها و بساط های خيابانی می‌خريم مربوط می‌شود به ارائه الگوها و مدهای نامناسب كه ذائقه ما را تغيير داده است.
اما مسئله مهمتر خود ما هستيم كه در محاصره هزاران برنامه تبليغی تلویزیون، روزنامه، مترو و از همه مهمتر اینترنت و پيامك قرار داريم كه به طور معجزه آسايی می‌توانند بدون هيچ فكری ما را وسوسه كنند كه كالاهايی غير ضروری را بخريم. آدم‌هايی كه شم اقتصادی قوی ندارند در اين بين بايد بيشتر حواسشان را جمع كنند تا اسیر وسوسه خرید کردن نشوند. چون ناگهان از خریدهای کوچک هزار تومنی به خریدهای چند صد هزار تومانی خواهند رسید که اغلب نیز غیر ضروری هستند و بدون استفاده .
عادت کنیم به فرهنگ درست خریدن. همین حالا بروید کشوی کمد لباس‌ها و کابیت آشپزخانه‌تان را باز کنید. ببینید چقدر از وسایلی که انبار کردید را استفاده می‌کنید. کدام بدون استفاده مانده و کدام بعد از یک یا دوبار استفاده کناری افتاده است. یادمان باشد که «قشنگ بودن» و «قیمت مناسب داشتن» دلایل کافی و موجهی برای خرید کالا نیست. مهم‌ترین نکته برای خرید «نیاز داشتن» است. آنهم نیاز واقعی. حتی برای خرید ارزان قیمت‌ترین کالاها هم باید نیاز به داشتن آن وجود داشته باشد وگرنه دور و بر ما پر از کالاهای بدون استفاده و زاید می‌شود و جیبمان هم خالی.

ادامه نوشته

غَض بَصَر یعنی چشم همیشه بهار!

غَض بَصَر یعنی چشم همیشه بهار!

غَض بَصَر یعنی چشم همیشه بهار!

یک کارشناس دینی در یکی از برنامه‌های صدا و سیما خاطره‌ای را تعریف کردند؛ «استادی داشتیم که یک بار ساعتش را داد دست من. از این ساعت‌ها که تاریخ هم دارند.

استاد پرسید امروز چندم است؟

من هم نگاهی به ساعت انداختم و گفتم مثلا یازدهم!

بعد استاد ساعت را از من گرفت و گفت: ساعت چند بود؟

من کمی مِن مِن کردم و گفتم: ندیدم ساعت را. من فقط تاریخ را خواندم!

استاد گفت: آهان! غض بصر یعنی همین! یعنی ببینی اما دقت نکنی! زل نزنی!

من ساعت دستم بود. اما تاریخش را فقظ دیدم. اصلا دقت نکردم تا ببینم ساعت چند است. وقتی می‌گویند چشمت را بپوشان(غض بصر) یعنی همین. یعنی دقت نکن و زل نزن!»

ادامه نوشته

سخنرانی در حرم امام خمینی(ره)

سخنرانی در حرم امام خمینی(ره)

شب شهادت حضرت زهرا(س)

در کنار دوست عزیزم محمد ترکاشوند

لینک: بقیه عکس ها در سایت جماران

گفتگو با دکتر عرفان نظرآهاری

گفتگو با دکتر عرفان نظرآهاری

مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی

به مناسبت روز جهانی کتاب کودک

«عرفان نظرآهاری» نویسنده و شاعر، متولد 1353 در تهران. او دکترای رشته زبان و ادبیات فارسی است. آثار متعددی از او منتشر شده است که از آن جمله می توان به: دو روز مانده به پایان جهان، روی تخته سیاه جهان با گچ نور بنویس، در سینه‌ات نهنگی می‌تپد، پیامبری از کنار خانه ما رد شد، لیلی نام تمام دختران زمین است، جوانمرد نام ديگر تو، من هشتمین آن هفت نفرم، چای باطعم خدا و ...اشاره کرد.
آثار اورویکردی عرفانی ومعنوی به همه پدیده های جهان دارد. کتاب های او به زبان انگلیسی، فرانسه، ترکی، کردی، عربی و...ترجمه شده است. وی تا کنون جوایز بسیاری را از آن خود کرده است، از جمله: جایزه ادبی پروین اعتصامی، جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، جایزه کتاب فصل ... و نیز لوح افتخار IBBY(دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان) در اسپانیا. او یکی از نویسندگان کتاب (داستان صلح) است که در کره جنوبی به چاپ رسیده است. نظرآهاری هم اکنون به تدریس در دانشگاه‌ها و مراکز علمی و آموزشی مشغول است.

**** به عنوان اولین سوال، علت اصلی اینکه به این مسیر قدم گذاشته اید را برای ما بفرمایید.
نمی دانم منظورتان از این مسیر کدام مسیر است. آنچه در آن به سر می بریم مسیر زیستن است و پایانی جز او ندارد. سفری که مبدا و مقصدش اوست. ما هر کدام مسافرانی هستیم که علت حضورمان لطف اوست.
تو مسافری روان کن، سفری به آسمان کن تو بجنب پاره پاره، که خدا دهد رهایی
به مقام خاک بودی، سفر نهان نمودی چو به آدمی رسیدی، هله تا به این نپایی
من هم یکی از این خیل مسافرانم که در پیچ و خم این مسیر در حرکتم. در جستجوی نوری و نشانه ای...

***مخاطب واقعی نوشته های شما چه گروهی هستند؟
شاید همه آن چیزهایی که من تاکنون نوشتم هیچ مخاطبی جز خودم نداشته و هرکدام از نوشته ها آیینه ای بوده تا در آن بخواهم جهانم را تفسیر کنم و یا شاید تلاشی بوده تا بتوانم نسبت به دردهایی که دارم دوایی درست کنم و خودم را آرام تر کنم و به درمان خودم دست بزنم. درمانی که از کلمات سرچشمه می گیرد. کلماتی که ریشه در بینش و معرفت دارد.
بعدها دیگران هم بعضاً خوششان آمد از این معجونی که من درست کردم. من اما داعیه این را ندارم که خواسته باشم نویسندگی کنم یا شاعری. تلاش من در این بوده که پیامی را به مخاطبم برسانم ولی آن مخاطب در درجه اول خودم بودم. بعد دیدم که این مخاطب فراگیرتر شده. برای من مخاطب اصلی روح و قلب کسانی ست که ماجرایی فراتر از روزمرگی را جستجو می کنند.
**** این نگاه توحیدی و معرفتی به به دنیا و مخلوقاتش، در آثار شما از کجا ناشی شده است؟ آیا نگاه زیبای شما به هستی، تحلیل و تفسیر زیبا و برداشت های زیبا بدون آموزش بوده است یا پشتوانه خاصی داشته اید؟
همه ما آدم ها چه بدانیم و چه ندانم ، چه بخواهیم و چه نخواهیم کنار پنجره توحید ایستاده ایم و از آنجا به جهان نگاه می کنیم .گاهی اما از سر انکار بر می آییم و پنجره را می بندیم، آن وقت جهان سرا پا تاریکی می شود، سرتاسر سیاهی. این پنجره، چشم های ماست.که اگر آن را ببندیم، تماشا را گم می کنیم. تماشای توحید را.
اما اگر با چشم های توحیدی به تماشای جهان بایستیم، معنای این بیت مولانا را درک خواهیم کرد:
اوست نشسته در نظر، من به کجا نظر برم؟ اوست گرفته شهر دل، من به کجا سفر برم؟
تمام موجودات هستی، کل نظام کائنات معنای این تماشای توحیدی را می فهمند تنها انسان است که نگاهش گرد غفلت و فراموشی می گیرد:
به سرو سبز وحی آمد،که تا جانش بوَد در تن
میان بندد به خدمت، روز و شبها این سمر گوید
همه تسبیح گویانند، اگر ماه است اگر ماهی
ولیکن عقل استادست، او مشروح تر گوید
در آید سنگ در گریه، در آید چرخ در کدیه
ز عرش آید دو صد هدیه چو او درس نظر گوید
حالا در چنین جهانی به تعبیر سعدی: " گفتم این رسم آدمیت نیست مرغ تسبیح خوان و من خاموش؟"
و اما پرسش شما از آموزش بود و پشتوانه. مگر غیر از این است که همگی در مدرسه جهان ثبت نام شده ایم. ماه استاد است و خورشید، استاد."گرم شو از مهر و ز کین سرد باش چون مه و خورشید جوانمرد باش". هر درخت و هر پرنده استاد است. هر دانه کوچک که در طلب روئیدن است هر قطره که در جستجوی دریا ست.
ما اما به درس درخت و دانه و پرنده گوش فرا نمی دهیم.کتاب درخت با هزاران شمارگان منتشر می شود ما اما بر تمام صفحات پا می گذاریم و برگ برگ را نخوانده رها می کنیم.
زیر این گنبد گرد و کور و کبود
آدمی زاد هرگز
دانش آموز خوبی نبود

ادامه نوشته

نکات و سخنان گهربار از استاد امجد

نکات و سخنان گهربار از استاد امجد

تهیه و تنظیم: مصطفی سلیمانی

استاد شيخ محمود امجد به سال 1318 هـ.ش در خانواده اى روحانى در «كرمانشاه» به دنيا آمد، پدرش از واعظان توانا، و جدّشان از عالمان ذى فنون ملقّب به «افصح المتكلّمين» بود. در حدود 18 سالگى تحصيلات جديد را رها و به انگيزه تحصيل علوم دينى به شهر مقدّس قم مشرّف شد و در مدّت كوتاهى دوره مقدّمات و سطح را به پايان رسانده و به دروس خارج مشغول گرديد. در درس خارج فقه و اصول از محضر استادانى چون حضرات آيات عظام: امام خمينى، داماد، بهاءالدينى و بهجت(ره) و در فلسفه و عرفان عملى از محضر پربار علاّمه طباطبايى قدّس سرّه استفاده فراوان برد. و در حدود 20 سال پايان عمر گهربار معظّم له با ايشان انس داشت و در جلسات عمومى و خصوصى ايشان شركت مى كرد و از سال 1351 هـ.ش. با آيت الله العظمى بهاء الدينى مأنوس و استفاده فراوان برد. و نيز در حدود سال 1350 با آيت اللّه العظمى بهجت(ره) مرتبط شد و افزون بر بهره بردارى از دروس خارج فقه و اصول آن عارف ارتباط خاص و نزديك با معظّم له داشت.
آنچه‌ می‌خوانید گزیده ای از سخنان آیت الله استاد امجد است که به مناسبت‌های مختلف ایراد داشته‌اند:

** تهذیب نفس:
اگر انسان با تهذيب نفس به سوی خدا حركت كند راه‌های جديد معارف بر او گشوده می‌شود و بسياری از حقايق را در می‌يابد. در بخشی از موضوع مبدا ومقصد سالك راه خدا آمده است: برای شناخت و توجه بيشتر به مبدا و معاد بايد سه دسته از آيات بيشتر ملاحظه شود:
الف: آيات ناظر به اين معنا كه مبدا فاعلی حركت صحيح انسان خداست و انسان برای آن كه ارتباطش با خدا قطع نشود بايد همواره او ونعمت‌های او را به ياد داشته باشد همان گونه كه فرموده است: «واذكروا نعمة الله عليكم».
ب ـ آيات ناظر به اين معنا كه هدف غايی سلوك، خداست، در اين بخش آمده است: از نظر قرآن كريم، مردم در دنيا و آخرت يا روشن دل‌اند و يا نابينا و كوردل؛ روشندلان كسانی هستند كه در قيامت نامه اعمالشان به دست راستشان داده می‌شود ومی‌توانند آن را بخوانند و ببينند و ديگران، خواه نامه اعمالشان را با دست چپ و يااز پشت بگيرند همه كورند و اين كوری باطن از دنيا شروع می‌شود.
ج ـ آياتی كه راه كسب فراموش نكردن مبدا و مقصد را زياد به ياد خدا بودن می‌داند همان گونه كه فرموده است: «يا ايها الذين امنوا اذكروا الله ذكرا كثيرا» در باب زاد و توشه از صفحات مورد بحث می‌خوانيم: قرآن بهترين زاد و توشه را تقوا می‌داند: «فان خير الزاد التقوی و التقون يا اولی الالباب» زيرا زاد هر مسافری به اندازه طول سفر او است؛ آن كس كه مقصد او لقاء الله است ره توشه بهتر و با دوام‌تری را می‌طلبد و خداوند در عين آنكه آخرت و آن چه را نزد خدا است بهتر و پايدارتر از دنيا و ديگر كالاها می‌داند، بهترين و پايدارترين هستی را ذات خود اعلام می‌كند.
** منشأ همه فضیلت ها:
هدف از قيام امام حسين(ع) انسان‌سازی جهت حيات در جامعه توحيدی است. منشأ همه فضيلت‌ها، قرآن و اهل‌بيت است و امام حسين(ع)، مسير دفاع ازآن را در طول تاريخ ترسيم كرد. عمل منكر، جامعه آن زمان را فرا گرفته بود و هيچ معروفی در ميان نمانده بود و امام حسين(ع) با شهادتش، نفس مسيحايی خود را بر روح مرده جامعه آن روز دميد. امام حسين(ع) در مسير رسيدن به كربلا،‌ برای يارانش ازشهادت در راه خدا می‌گفت تا در طی راه، ياران مخلص و آماده شهادت را غربال كند وهمين طور هم شد. كسانی بودند كه در طی راه امام را رها كردند و چه بسا مشتاقانی كه در اين مسير با امام همراه شدند. البته پيامی را كه امام با اين كار قصد انتقال آن را داشتند، امروز به وضوح در جامعه خودمان می‌بينيم. جهالت و نادانی مردم آن زمانه نه به معنای فقر دانش و علم است، بلكه به معنای فقر فرهنگی و فقر نگرش صحيح سياسی است.
** صحیفه سجادیه:
اين صحيفه سجادیه حاوی مسائل تربيت دينی جامعه است و اگر ما صحيفه سجاديه را داشته باشيم، هيچ كم نداريم. صحيفه سجاديه زبان دعاست و اين زبان را اگرخوب ياد بگيريم، برای دنيا و آخرتمان كافی است. مقررات اسلامی جنبه تكميلی دارد واگر ما خود را با آن كامل كنيم، شيطنت‌های دشمنان تأثيری بر ما نخواهد داشت.
** نیاز جوانان به انس با خوبان:
متأسفانه براى جوانها و روى آنها آنطور كه بايد و شايد كار نشده است. جوانها به انس با خوبان نياز دارند، بايد افراد مهذبى با آنها انس بگيرند. آنها هم تحت تأثير واقع می شوند. جوانها الگو می خواهند و متأسفانه با آنها برخوردهاى خوبى نمی شود، يعنى دنيا دنياى ديگرى شده است. سابقاً در ارتباطات ميان كوچكترها و بزرگترها ادب و احترام ديده می شد، امّا حالا چون آن آداب و رسوم واحترامات كوچك و بزرگى در جامعه كمرنگ شده نوعاً جوانان ما از حضور با بزرگان محرومند. بايد قدرى جوانان آداب را رعايت كنند، بزرگان ما هم بايد با تواضع و باآغوش باز و پدرانه و مشفقانه و طبيبانه با جوانان برخورد كنند حال چه فرزندان خودشان باشند و چه فرزندان ديگران، اگر محبتشان صادقانه باشد، جوانان گرايش زيادىبه آنان پيدا مى كنند.
** خدای قدیر:
شخصی در هجده روز، کل قرآن کریم را حفظ کرد! شخص دیگری با یک بار خواندن، کل قرآن کریم را حفظ شد و کربلایی کاظم که سواد خواندن و نوشتن نداشت به خاطر رعایت تقوا در یک لحظه، کل قرآن کریم را حفظ کرد."ان الله علی کل شیء قدیر"

ادامه نوشته

تشکر از دوستان

فقط می تونم بگم: ممنون!

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

تا عاقلان راهی برای خندیدن بیابند
دیوانگان هزاران بار خندیده اند

نحوه مديريت شادابي و تفريح جمع خانوادگي

نحوه مديريت شادابي و تفريح جمع خانوادگي

پرسش:

چگونه مي توان همراه خانواده و فاميل شاد بود ضمن اينكه حدود الهي را رعايت كرد؟ يا چنانچه با رفتار نادرستي مواجه شديم چگونه امربه معروف و نهي از منكر نماييم كه جو شادي و صميميت فاميلي مخدوش نشود؟

من چه گزينه هايي دارم؟
1- به بهانه ايام فاطميه خانواده را نبرم و يا جاي ديگري ببرمشان كه اين با مخالفت و اوقات تلخي بچه ها و همسرم مواجه مي شود. چون همسرم به خانواده اش وابسته است و براي مسافرتهاي خانوادگي خودمان هم سرناسازگاري دارد ضمن اينكه نگرانم از رفتار من خاطره ي بدي نسبت به اسلام و ايام فاطميه به ذهن بگيرند.
2- آنها را ببرم و با توجه به سابقه ي نه چندان خوشايند ، به انحائي يا بايد خودم را ملامت كنم كه چرا آنجا كسي را نهي كرده ام و يا امر نكرده ام . مثلاً چند وقت پيش يكي از دختران فاميل كادويي از محصولات باربي به دخترم هديه داد كه من با عمل انجام شده قرارگرفتم و نمي دانم چگونه شخصيت كاذب و ناخوشايند آن را از ذهن او دور كنم.
3- مهارتهاي خاصي را بياموزم كه اطرافيانم را مجاب كرده و به آداب و رفتارهاي مثبت راهنمايي كنم. كه در اين زمينه هم خلاء دارم.
شما چه پيشنهادي داريد؟

پاسخگو: مصطفی سلیمانی


پاسخ:
زيباست كه نسبت به مسايل ديني حساس هستيد، زيرا مسلمان شيعي بايد همواره اعمال و رفتار خود را با قرآن و سيره‌ ائمه(ع) بسنجد و در آن چهارچوب حركت نمايد.
نسبت به مسافرت در قرآن مجيد و كلمات اهل بيت(ع)، تشويق و ترغيب گرديده است و آن را آينه‌ عبرت دانسته و مي‌فرمايد: «سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِين»(1) همچنين: «أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثَاراً فِي الْأَرْضِ»(2) البته در اسلام علاوه بر اينكه به فوايد آن اشاره شده است محدوديتهاي را هم براي بعضي از سفرها در نظر گرفته است.
- براي اينكه به سوالات متعدد شما پاسخ دهيم، ضروري است به نكات زير توجه كنيد:
1- سفري متفاوت:
سفر از نظر اسلام يك ويژگي جالب دارد و آن توجه به جهان هستي و نگاه كردن به نعمت هاي الهي، لذت بردن از آن و البته تامل در آيات و نشانه هاي خداوند و عبرت گرفتن از سرنوشت گذشتگان است.
سفر با ويژگي هاي مورد نظر اسلام به فطرت انسان نزديك تر است چون همواره آخرت و جهاني ديگر را ياد انسان مي آورد به خصوص اين كه اگر انسان بداند در پس همه اين سفرها و لذت بردن ها، سفري در پيش دارد كه تصميم گيرنده و انتخاب كننده آن نيست، نمي تواند زمان آن را پيش بيني كند سفري كه از رفتن به آن نيز گريزي نيست و آن سفر آخرت است.
پس سعي كنيد با حضور در جمع و اثرگذاري مثبت بدون تحميل، موقعيت مناسبي هم براي خانواده خود و هم ديگران ايجاد كنيد.
2- بايسته هاي سير و سفر:
الف- سفر كردن با كسي كه مايه زينت انسان باشد:
انسان، در مسافرت بايد هم نشين و همراه خود را از كساني برگزيند كه اخلاقي خوب و سالم داشته باشند و آراسته به نيكي ها باشند و از نظر خلق و خو الگو بوده و شيوه رفتاري و مرام آنها آموزنده باشد.
هم نشين انسان بايد زينت او باشد و خود، با افراد پست و فرومايه هم نشين نشود. تا سبب كاهش شأن و جايگاه انسان شود. امام صادق(ع) درباره ويژگي هاي هم سفر مي فرمايد: «إصْحَب مَن تَتَزَيَّنُ بِهِ ولا تَصحَب مَنْ يَتَزَيَّنُ بِكَ»(3) با كسي سفر كن كه زينت و افتخار تو باشد، نه آنكه تو زينت او باشي.
پس مسافر مسلمان بايد همسفر خود را از ميان كساني برگزيند كه اخلاقي پسنديده دارند تا همراهي با آنها زينت بخش وجودش شود و به رشد روحي و رواني انسان كمك مي كند. با كساني سفر نكند كه شأن و منزلت او را كاهش دهند.
اگر همسفراني كه مطرح شده اند، اخلاق هاي منفي كه قابل اصلاح نيست، داشتند، بهتر است با گروه ديگر يا فقط خانواده خود به سفر برويد.

ادامه نوشته

نامگذاری فرزندان غیر از اسم معصومین

نامگذاری فرزندان غیر از اسم معصومین

پرسش:
مگر اسامي غير از اسامي معصومين بي معني هستند مسلما تمام اسم ها مسما دارند پس چرا اگر غير اسامي معصومين بگذاريم بازخواست مي شويم و تكليفمان را در قبال فرزند انجام نداده ايم؟

پاسخگو: مصطفی سلیمانی


پاسخ:
يكي از نعمت هاي خداوند به ما انسان ها قدرت تكلم و بيان است كه با اين وسيله با همنوعان خود ارتباط برقرار مي نماييم و خواسته هاي خود را به مخاطب منتقل و با او ارتباط بر قرار مي نماييم. سرعت انتقال مفاهيم خود مسئله ي مهمي است كه كلمات و واژه ها در آن نقش اساسي دارند و در همين راستا نامگذاري براي اشياء و افراد اختراع شد تا با هر نام مسمي مشخص، و از تفهيم و تفهم مقصود؛ از اشتباه جلوگيري شود. - اهميت نامگذاري فرزند در اسلام:
يكى از حقوق دينى فرزندان بر اولياى خود، انتخاب نام خوب براى آن ها است. در روايات اسلامى نسبت به اين امر مهم تأكيد بسيار شده است. امير مؤمنان فرمود: «حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ أَنْ يُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ يُحَسِّنَ أَدَبَهُ»؛(1) «از حقوقى كه فرزندان به پدر و مادر دارند، اين است كه نام خوبى براى او تعيين كنند و به نيكى ادبش نمايند».
در روايت ديگر است:
«إِنَّ أَوَّلَ مَا يَنْحَلُ أَحَدُكُمْ وَلَدَهُ الِاسْمُ الْحَسَنُ»؛(2) «اولين عطا و بخشش هر يك از شما به فرزند خود، اسم خوبى است كه براى او انتخاب مى كنيد».
بر اساس آنچه در روايات اسلامي است، بهترين نام ها آن است كه نشانه بندگي پروردگار و يادآور فضايل و مكارم اخلاقي باشد.
بدين منظور، نامگذاري پسران به نام هاي انبيا و صلحا و ائمه معصومين و نامگذاري دختران به اسما و القاب حضرت فاطمه زهرا، كه احياي گوشه هايي از فرهنگ وشعائر اسلامي است، بسيار مناسب است.
اسم هاي ديگر ي كه از اسماي نيكو هستند؛ ولي هيچ كدام از اسماي مذهبي به معناي خاص نيستند. با اين همه، به جهت معناي زيبايي كه دارند، مورد تأييد شرع اسلامي هستند و نامگذاري فرزند به آن ها مناسب است، گرچه اولويت اسامي نيك مصومين(ع) است، زيرا آنها از خوبان عالم بودند و تمام زندگي خود را وقف بشريت كردند و دار و ندار خود را در راه هدايت بشر گذاشتند. به همين دليل براي اينكه حالات و كارهاي آنها تداعي شود و آنها را در زندگي خود الگو قرار دهيم، نام فرزندان را از اسامي آنها انتخاب مي كنيم تا ان شاء الله رهروي ايشان شوند.
- حاصل سخن و نتيجه گيري:
1- نام هر شخص علاوه بر اينكه علامتي براي اوست و باعث تمايز و تشخيص او از ديگران مي شود؛ انتخاب صحيح آن مي تواند تأثير تربيتي و رواني زيادي بر او داشته باشد هر بار با صدا كردن او به اين نام، باعث مي شود كه خود را با مفهوم و حقيقت آن بيشتر مطابقت داده، بلكه خود را مصداق واقعي آن بداند.
2- اسلام عزيز كه براي همه شئون زندگي برنامه و دستورالعمل داشته، ريزترين مسائل زندگي از مبداء تا معاد را با معارف بلند خود پوشش داده و قبل از ولادت انتخاب نام نيكو را سفارش نموده است.
3- نامگذاري بچه به نام هاي مذهبي و نام هايي كه محتواي خوبي دارد، خوب و مستحب است؛ ولي واجب نيست. پدر و مادر مي توانند هر نامي كه دوست دارند، روي بچه خود بگذارند و او را به آن نام صدا بزنند.(3)
از نظر روايات ديني، يكي از حقوق فرزندان بر پدر و مادر، انتخاب نام نيكو براي فرزندان است.
از امام علي(ع) حكايت شده: «حق كودك بر پدر و مادر اين است كه اسم نيكويي بر او بگذارند، او را با آداب اسلامي و آداب نيكو پرورش دهند و به او قرآن را بياموزند.»(4)

ادامه نوشته

اطلاع از رابطه قبلی همسر...

اطلاع از رابطه قبلی همسر...

پرسش:
من با دختري ازدواج كردم و بعد فهميدم قبلاْ با كسي ديگه رابطه داشته. ميخاستم بدونم طلاق دادنش گناه داره يا نه؟

پاسخگو: مصطفی سلیمانی

پاسخ:
شرايط سختي كه از نظر روحي در آن قرار گرفته ايد را درك مي كنيم، اما از شما به عنوان يك شخصي كه به بلوغ فكري رسيده و توانايي مديريت شرايط بحراني را دارد، انتظارات بالايي مي رود.
برادر گرامي! همين كه همسرتان توبه واقعي كرده و به گذشتۀ خود باز نمي گردد، مورد عفو و گذشت خداي متعال قرار گرفته است.
اما براي جلوگيري از مشكلات دوباره و مديريت بحران، به نكاتي كه بيان مي كنيم، دقت فرماييد:
1- نكته اي كه نبايد از آن غافل ماند اين است كه شياطين براي اينكه كانون يك خانوادۀ گرم را با ايجاد شايعه و دروغ و دادن نشانه هايي به ظاهر شبيه، زير سوال ببرند. اگر الان شرايط را به گونه اي ديگر مي بينيد، مبادا با كنجكاوي بي خود زندگي تان را آلوده كنيد.
2- اما در صورت صحّت اين قضيه؛ از نظر اسلام، بخشش يكديگر، حتي در سخت ترين شرايط، از منش معصومان(ع) و پيروان ايشان مي باشد. اهلبيت(ع) حتي با دشمنان خود به صورت مدارا و گذشت، برخورد مي كردند؛ حال شما كه زن و شوهر هستيد و شما در اين قضيه سهم بسزايي داريد، بهترين كاري كه مي شود كرد اين است كه به گذشتۀ ايشان چشم فرو بنديد و مبادا در اين مسأله حرفي يا كنايه اي بزنيد. ايشان با توبه اي كه كرده اند محبوب خدا هستند: «ان الله يحب التّوابين؛ (1) يقيناً خداوند توبه كنندگان را دوست دارد».
با كارهاي شايسته و احترام به يكديگر، مسايل قبل را به باد فراموشي بسپاريد و مصداق اين كلام حكيمانه باشيد: "ان الباطل تموت بترك ذكره" باطل با ياد نكردنش نابود مي شود.
3- گفتگوي زن با مرد نامحرم و بالعكس، خواه ناخواه در علاقه و ايجاد روحيۀ شهوي، كم و بيش تأثير دارد، پس بهتر اين است كه خود و همسرتان را از اين گونه شرايط دور سازيد و با توكل بر خداي متعال و توسل بر اهلبيت(ع)، در صدد رفع مشكل بر بياييد.
4- اگر تجسس يا پيگير اين ماجرا بوديد، به نظر مي رسد كه كار اشتباهي كرده ايد؛ البته گرچه ممكن است ايشان كار گناهي در سابق انجام داده اند، ولي با طلب مغفرت از خداي متعال اين گناه را از خود پاك كرده اند. اما اگر خود همسرتان به اين كار اعتراف كرده اند، كار اشتباه و خلاف شرع انجام داده اند. هيچ كس نبايد گناه خود را جز نزد خدا اعتراف كند. اعتراف در محضر خداوند است كه دليل بر تنبه عاصي و اقرار به اشتباه و گناه و شرمندگي در حضور خداي متعال مي‌باشد.
5- تا آنجايي كه مي توانيد با بزرگ منشي و قبول اينكه ايشان در جواني -كه ممكن است از هر جواني گناه و اشتباهي در موقعيت هاي خاص رخ دهد- كه غافل و جاهل به اين امر بوده اند و اين كار را كرده اند، قضيه را تمام كنيد.
ادامه نوشته

مهم ترين اصول مديريت در خانواده

مهم ترين اصول مديريت در خانواده

پرسش:
با سلام
مي خواستم بهترين كتابي كه بر مبناي اصول و عقايد اسلامي
اصول مديريت خانواده، وظايف و حقوق مرد و زن و رفتار طرفين
را بيان كرده معرفي نماييد. تازه ازدواج كرده ايم

پاسخگو: مصطفی سلیمانی


پاسخ:
از اينكه در صدد خشنودي خدا، عذاب شيطان و تكميل نصف دين برآمده ايد، بسيار خرسنديم. همانطور كه شنيده ايد، ازدواج موجب حفظ نصف دين است؛ پيامبر مي فرمايد: «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دينِهِ،فَلْيَتَّقِ اللّهَ فِي النِّصْفِ الْباقي»(1) هر كس ازدواج كند، نيمى از دينش را باز يافته، نسبت به نيم ديگر تقواى الهى را رعايت كند.
قصد و اراده در انجام صحيح و منطقي امري، نشانۀ توانايي و بلوغ فردي است. فردي كه ازدواج كرده است به ادراك قبول مسئوليت رسيده و ازدواج را مكمل رشد شخصيتي خود مي‌داند. حركت در مسيري هدفمند، به راهنما و همراهي نياز دارد كه قبلاً اين مسير را طي نموده و به تمام پيچ و خم‌هاي آن آشنا باشد. اين راهنما اعم از مشاورين دلسوز و متعهد، و كتاب هايي با نويسندگان متخصص مي باشد.
- مهم ترين اصول مديريت در خانواده:
1- نظم و انظباط: از اصولى كه در اداره سازمان‌هاى مختلف از جمله سازمان خانواده بايد مورد توجه قرار گيرد، اصل نظم و انضباط است. انضباط در لغت به معنى استوارشدن، خوب نگهداشته‌شدن، نظم داشتن، مرتب بودن، آراستگى و نظم و ترتيب است. رعايت اصل انضباط در مديريت به معنى احترام و ارزش دادن به قوانين، مقررات و توافق‌هايى است كه بمنظور سرعت و صحت گردش كار سازمان و پيشرفت آن تعيين شده است.
2- نظارت و كنترل: در دانش مديريت از وظايف عمدهٔ مديران توجه به اصل نظارت و آگاهى از نحوهٔ عمل و ميزان پيشرفت كار افراد هر سازمان است. در مديريت خانه و خانواده نيز نظارت بر فعاليت‌ها و رفتار اعضاى خانواده از وظايف رئيس خانوده است.
3- برنامه ‌ريزى: برنامه ‌ريزى را تفكر قبل از عمل، پيش‌بينى و آينده‌نگرى گفته‌اند. در دانش مديريت، از وظايف عمده هر مدير برنامه‌ريزى و داشتن طرح و برنامه است. رعايت اين اصل در مديريت خانواده، بسيار مهم و ضرورى است، زيرا در خانواده، امكانات و منابع محدود است و نيازها و خواسته‌ها فراوان. مدير خانواده بايد از طريق تدبير و برنامه‌ريزى ترتيبى دهد كه از بودجه و ساير امكانات خانواده به بهترين شيوه و بترتيب اولويت به نيازها و درخواست‌هاى اعضاى خانواده پاسخ دهد.
4- مشورت: از اصولى كه در مديريت‌هاى مختلف از جمله مديريت خانواده بايد مورد توجه قرار گيرد اصل مشورت و ارزش‌دادن به نظر ديگران است. مدير خانواده در امور متعدد خانه مانند خريد مسكن، تهيه لوازم، انتخاب مدرسه و ثبت‌نام فرزندان و... مى‌توانند با اعضاى خانواده مشورت كند.
5- تقسيم كار: معمولاً پس از تعيين اهداف و وظايف و فعاليت‌هاى هرسازمان، بايد اين وظايف به تناسب تعداد، مقام و جايگاه هرفرد تقسيم گردد. توجه به اصل تقسيم كار در مديريت خانه و خانواده نيز ضرورت دارد. زيرا خانواده يك واحد كوچك اجتماعى است كه اعضاى آن به ويژه كودكان و نوجوانان بايد براى زيستن و زندگى در آينده آماده شوند و يك نفر نمى‌تواند و نبايد تمام امور خانه و خانواده را انجام دهد و ديگران فقط حضور داشته و نقشى را به عهده نداشته باشند.
6- وحدت مديريت: براى اجراى برنامه‌هاى هر سازمان يا بخشى از آن، اتخاذ تصميم نهايى بايد بعهده يك نفر يا افراد خاصى باشد و اعضاى سازمان در اجراى برنامه‌ها و تحقق هدف‌هاى مشترك از يك نفر به نام مدير يا رئيس يا مسؤول دستور گرفته و در قبال وى مسؤول باشند. در خانه و خانواده نيز مسؤوليت و رياست خانواده با مرد است و همه اعضاى خانواده بايد اين اصل را بپذيرند و در اداره خانواده به وحدت مديريت معتقد باشند. [مواردي كه ذكر شد، چكيدۀ بسياري از كتاب هاي روانشناسي در راستاي مديريت صحيح و بدون تنش خانواده مي باشد.]

ادامه نوشته

دو رکعت نماز صبر

دو رکعت نماز صبر

علی بعد از دفن زهرا، دو رکعت نماز خواند...

ظاهراً استنادش به آیۀ «واستعینوا بالصبر و الصلاة» بود!

اما شیخ عباس قمی مات و مبهوت از این نماز بوده و می گوید: جایی این نماز را ندیدم!

شیخ! عشق سند نمی خواهد!

علی در فراق زهرا کم آورده است!

[مصطفا]

فرق عشق و هوس در ازدواج

فرق عشق و هوس در ازدواج


پرسش: از كجا فرق عشق و هوس را بفهميم  يا به عبارت ديگر عشق واقعي چيست؟
رابطه اي كه از سر هوس و به قصد ازدواج باشد حرام است؟

 پاسخگو: مصطفی سلیمانی

پاسخ:
روان شناسان معتقدند ميل و كشش به جنس مخالف و برقراري رابطه با او از نظر فيزيولوژيكي يك نياز طبيعي، فطري و رواني است. آنها همچنين مي گويند در تمام فرهنگها، پسران و دختران در سن بلوغ اولين نگاه و گرايش را به سوي جنس مخالف ابراز مي كنند. تمايلات نفساني كه در صورت تعديل، نيازهاي طبيعي بشر را تأمين كرده و در صورت افسار گسيختگي حيات سالم او را مورد مخاطره قرار مي‌دهد، نقش مهمي در اين ميان بازي مي‌كند، از همين رو مهمترين اين غريزه‌ها را غريزه جنسي و ميل به دوست داشتن و دوست داشته شدن، مي توان دانست.
- جايگاه و نقش عشق در ازدواج:
يكى از مسائلى كه هميشه ذهن جوانان را به خود مشغول مى‏كند، جايگاه عشق در ازدواج است. سوالات زيادي در اين زمينه در ذهن جوانان موجود است كه به نمونه هايي اشاره مي كنيم: به راستى عشق چيست؟ آيا عشق، گناه است؟ آيا ازدواج بدون عشق، مى‏تواند معنايى داشته باشد؟ عشق بايد قبل از ازدواج به وجود آيد و يا بعد از آن؟ آيا هر عشقى ضرورتاً بايد منجر به ازدواج شود؟ آيا عشق لزوما بايد انسان را به طرف انسانى ديگر سوق دهد؟ عشق به چه عواملى بستگى دارد و چگونه به وجود مى‏آيد؟ عشق چگونه استمرار مى‏يابد و چگونه خاتمه مى‏يابد و يا چگونه رشد پيدا كرده، به تعالى مى‏رسد؟
- نزول عشق واقعي به مجازي:
[عشق يك انسان به انسان، نشانه‏اى از عشق به كمال مطلق]:
به راستى عشق چيست؟ عشق را مى‏توان جاذبه و كشش قلبى انسان به سوى كمال و جمال دانست. زيبايى، يكى از كمالات است و زيباى مطلق، خداست. عشق را جز با عشق نمى‏توان شناخت. عشق را جز عاشق نمى‏تواند درك كند؛ اما براى نزديك شدن موضوع به ذهن، مى‏توانيم از مثال‏هاى موجود در مراتب پايين‏تر موجودات زنده استفاده نماييم.
جذبه ي پروانه به سوى شمع، كشش شاخ و برگ درختان به سوى نور، كشش ريشه‏ها به سمت خاك، گرايش انسانى كه در تاريكى قرار مى‏گيرد به سوى هر نقطه ي نورانى، كشش برخى حيوانات به طرف جريان‏ها و ميدان‏هاى مغناطيسى و نظاير آن، مى‏توانند نمونه‏هايى از اين قبيل باشند.
اما عشق در مرتبه‏اى بسيار عالى‏تر و به عنوان عالى‏ترين تجلى عالم هستى، قلب انسان را به سوى كمال و زيبايى مطلق سوق مى‏دهد. انسان را خدا به گونه‏اى آفريده است كه وقتى به سوى نور وجود مطلق متمايل مى‏شود، با تمام وجود به سمت آن كشيده مى‏شود. به اين ترتيب، عشق كشش قلب انسان به سوى خداوند است.
حب يا عشق، ماهيتى انسانى دارد و هدف اصلى آن نيز خداست؛ ولى اين كه چرا عشق كه اصالتاً مى‏بايد متوجه خدا باشد، به انسان‏ها تعلق پيدا مى‏كند، سوالى است كه مى‏توان به اين طريق به آن پاسخ داد:
عشق در مراتب پايين‏تر انسانى به سمت نشانه‏هايى از جمال و كمال الهى كه در انسان‏ها به وديعه گذاشته شده است، متوجه مى‏شود. انسانى كه هنوز نمى‏تواند دركى از جمال و كمال مطلق داشته باشد، لاجرم به سوى جمال‏هاى عينى و قابل رؤيت كشيده مى‏شود و به سوى كمالات و عواطف انسانى كه نشانه‏هايى از رأفت الهى در وجود انسان هستند، سوق پيدا مى‏كند. به عبارت ديگر، عشق يك انسان به انسان ديگر، اگر خالى از هواها و اميال باشد، نشانه‏اى از عشق به كمال مطلق است.
- فرق عشق و هوس:
عشق را مى‏بايد عامل تكامل‏بخش انسان بدانيم. بنابراين، بايد آن را از ارضاى نيازهاى معمولى و مشترك حيوانى متمايز نماييم. اگر ما براى رفع نيازهاى خود به چيزى يا به انسانى نيازمند باشيم، اين نياز ميان ما و آن شى‏ء يا انسان، نوعى وابستگى ايجاد مى‏كند؛ ولى اين وابستگى را نبايد با كشش عاشقانه يكى بدانيم و اين را بايد از نوع هواى نفس بدانيم؛ حال آن كه عشق از جمله صفات برتر و متعالى انسانى است. هدف هواى نفس، ارضاى خويشتن است؛ ولى هدف عشق، بقا و حضور معشوق است؛ حتى اگر به فناى عاشق بينجامد. بنابراين، ملاك مشخص براى تميز بين عشق و كشش اميال، در همين است كه عاشق درصدد رضايت معشوق است و نه رضايت خويش. عاشق وقتى با معشوق كامل مواجه مى‏شود، مى‏خواهد همه چيز و حتى خود را از دست بدهد و عبارت معروف حافظ كه مى‏گويد:
ميان عاشق و معشوق هيچ حايل نيست/ تو خود حجاب خودى، حافظ از ميان برخيز
اشاره به اين دارد كه مى‏بايد فرديت فرد و خود بودن او نيز زايل شود تا معشوق نزد وى تجلى كامل بيابد. با اين توصيف، بايد عشق يك انسان به انسان ديگر را از تمايلات و كشش‏هاى مبتنى بر نيازهاى وى، منفك و مجزا كرد. به اين ترتيب است كه اگر فردى نشانه‏اى از عشق را در دل خويش نسبت به فردى ديگر دارد، مى‏بايد در درجه ي اول به معشوق خود بينديشد و نه به خويشتن خويش. اگر براى ارضاى تمايل خود، معشوق را به صورت‏هاى مختلف قربانى مى‏كند و از آن جمله دست به عملى مى‏زند كه آبروى وى را خدشه دار مى‏سازد، بايد مطمئن باشد كه اين عشق نيست؛ بلكه يك كشش از نوع حيوانى است.
- عشق مكمل ازدواج، نه عامل تعيين كننده!
سؤال اين است كه اگر كسى فردى از جنس مخالف را دوست بدارد و به راستى عاشق او باشد، آيا اين امر مى‏تواند تنها عامل تعيين كننده ي ازدواج آن دو به شمار آيد؟ بايد در پاسخ بگوييم: نه؛ زيرا ازدواج در حقيقت نوعى مشاركت اجتماعى است كه در آن، دو انسان مى‏بايد از جهات گوناگون با يكديگر تناسب عملى داشته باشند كه از آن جمله: تناسب اعتقادى، اجتماعى، عقلانى، تحصيلى و... است. انسان در ازدواج، تمامى نيازهاى سطوح مختلف خود را از ابتدايى‏ترين نيازهاى حيوانى تا عالى‏ترين نيازهاى انسانى به مشاركت مى‏گذارد. براى تشكيل يك خانواده، مى‏بايد تناسب بين دو انسان براى برآوردن تمامى نيازها در حد بالايى وجود داشته باشد. بنابراين، براى ازدواج مى‏بايد ما به انسانى بينديشيم كه بتواند قسمت اعظم نيازهاى مختلف ما را مرتفع كند.
- سرگذشت ازدواج هوس آلود:
اگر مقصودتان از ارتباط، ايجاد فضاي نامناسب غير شرعي است كه در اشكال داشتن آن بحثي نيست و موجب ضربات سنگين روحي -خصوصاً براي دختران- مي شود. اما در مورد ازدواج بدون عشق و صرفاً به خاطر كشش اميال، بايد بگوييم:

ادامه نوشته

خلاصه گفتگو با عرفان نظرآهاری

خلاصه گفتگو با عرفان نظرآهاری

عرفان نظرآهاری: من زندانی نوشتن نیستم!

 مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی


دغدغه هایش زیبا بود، به گونه ای که حس می کردیم، منشأ خاصی در دریافت های معرفتی اش وجود دارد!
اعتقادش بر این بود که برای فطرت پاک کودکی اش می نویسد.
گفتگوی خوب و پر محتوایی با ایشان داشتیم که عبارات عم...
یق آن را برایتان تقدیم می کنم:
1- برای من مخاطب اصلی روح و قلب کسی هست که می خواند.
2- من خودم را در درجه اول شاگرد خداوند معرفی می کنم.
3- زندگی را زیستن، فراتر از زندگی را در کتابها دنبال کردن است.
4- وقتی معصومیت کودکانه با تجربه بالغانه با هم ترکیب می شوند شما عارف خواهید شد.
5- هنرمند شدن نوعی ایثار است. چراکه شما بخشی از زندگی خودت را به دیگران می بخشی.
6- من معتقد به تاثیر در ادبیات هستم نه تبلیغ در ادبیات.
7- مردم همه دوره ها حوصله پیچیده شنیدن ها را ندارند. دوست دارند که ساده با ایشان صحبت کنیم همانگونه که خداوند از کلامی ساده برای سخن گفتن با مردم استفاده می کند.
8- هنر یک هنرمند این است که پیچیده ها را ساده کند. سخت ها را آسان کند و این را در آسیای روان خود بساید و نانی گرم برای آنها درست کند.
9- درواقع من راوی حقیقتی هستم که قرن ها درباره اش گفته شده است و من کمی از آن حقیقتی که حتی در آثار مکتوب فارسی وجود دارد را دارم اشاعه می دهم و همین هم باز باعث خوش آمدن مخاطب حتی امروزی دارد می شود.
10- کتاب را به عنوان یک کالا می بینم. کالایی که باید همه گونه مورد پسند مخاطب باشد کالایی که از جنس کاغذ گرفته از صفحه آرایی نقاشی ها گرافیک همه چیز باید محترمانه باشد و مخاطب احساس کند برایش نهایت تلاش انجام شده است.
11- من زندانی نوشتن نیستم!
12- «دیوارهای آسمان سیمان و سنگ است، هم کوچه و هم خانه و هم شهر تنگ است، من یونسم دنیا نهنگ است»
13- ما گاهی از شوق گرفتن مخاطب به هر ابتذالی تن می دهیم.
14- ما باید عام را در حدعالی بالا بکشیم نه اینکه خودمان در حد عام پایین بیاییم.


پ ن پ:
۱- اسفند ماه سال ۱۳۹۱، منزل دکتر عرفان نظرآهاری
۲- همراهان، دوستان خوبم: محمد خدابخش و رضا شهیدی.

دوست داشتن و عشق ورزيدن دختر و پسر

دوست داشتن و عشق ورزيدن دختر و پسر

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

پرسش:
سلام من يه پسر١٨ساله! ٦ماهه بايه دختر دوست شدم! فاميل دور هستيم! خيلي همديگه رو دوست داريم! رابطمونم خيلي عاديه! اصلا چيز نامشروعي بينمون نيست! فقط زنگ واس ام اس وگاهي ميريم بيرون! به نظر شما ازدواج ما درسته؟ چند سال ديگه؟ تا اون موقع باهم بمونيم يا نه؟ از الان به خونواده هامون بگيم؟

پاسخگو: مصطفی سلیمانی

پاسخ:
همين كه قصد ازدواج داريد، خود داراي بركاتي است؛ زيرا اسلام به پسر و دختر امر مي كند كه هر چه زودتر ازدواج كنند و آن قدر به اين مهم تأكيد دارد كه رسول گرامي(ص) ازدواج نكردن را اعراض از سنت خويش، يعني خروج از اسلام، مي داند(1) و خانه اي را كه در آن «ازدواج» صورت پذيرد بهترين خانه مي داند.(2)
نيازهاى عاطفى و غرايز ديگر در ايام نوجوانى و جواني، آدمى را به سوى «دوست داشتن و عشق ورزيدن» سوق مى‏دهد كه البته اين يك امر طبيعى و غريزى است و كمتر مى‏توان راهى براى گريز از آن پيدا كرد.
آنچه اهميت دارد، كنترل عقلايى بر احساسات و پرهيز از مخاطراتى است كه ممكن است فرد را به گرفتارى‏هاى مختلف روحى و جسمى دچار سازد. «دوست داشتن و عشق ورزيدن» اگر از مسير معين، مشخص و صحيح استيفا نشود، ممكن است عوارض نامطلوبى را براى انسان ايجاد كند.
با تمام اين حرف ها، دين اسلام براي روابط نامحرم حدودي خاص وضع كرده است و بين فاميل و غير فاميل، فرق قايل نشده است. از جمله آن احكام، چگونگي ارتباط با جنس مخالف است. اين ها همه به سبب اين است كه اسلام از جانب كسي براي هدايت انسان‌ها فرستاده شده كه خالق فطرت و غريزه با تمامي استعدادهاي بهينه و ذخيره شده در انسان است.
بر اساس معارف اسلامي، هر عاملي كه موجب تحريك انگيزه‌هاي شهواني در جامعه گردد و به آرامش روحي و رواني و عفت عمومي، صدمه وارد كند، مورد تأييد اسلام نيست. اسلام مي‌خواهد انواع لذت‌هاي جنسي در محيط و درون خانواده شكل گيرد. از اين طريق آرامش روحي و رواني و پيوند‌هاي عاطفي نيز برقرار بماند. با طرح آن در محيط جامعه به پيوند خانواده و اجتماع نيز آسيب وارد نشود. در مورد روابط دختر و پسر نامحرم نيز آسيب‌هاي بسياري وجود دارد كه نمي‌تواند مورد غفلت واقع شود، خواه از طرف دختر و پسر و خواه از طرف خانواده يا جامعه.

ادامه نوشته

موضوعاتی برای نوجوانان در کلاسداری

موضوعاتی برای نوجوانان در کلاسداری

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

پرسش:
سلام.خسته نباشيد.مي خواستم ببينم كه چه موضوعي رو براي گفتن سر كلاس هاي مسجد براي نوجوان هاي هاي 12 يا 13 ساله صحيح مي دونيد؟ علاوه بر آن،گفتن تاريخ اسلام مفيده؟ آيا فقط آموزش روان خواني قرآن مفيده؟! آيا همچين امكاني وجود داره كه شما هر هفته براي من حدود يك صفحه مطلب بفرستيد كه براي گفتن سر كلاس خوب باشه؟

پاسخگو: مصطفی سلیمانی

پاسخ:
مربي گرامي! عصري كه در آن زندگي مي‌كنيم، عصر تغيير، تحول، پيشرفت و توسعه است و گاه اين تغييرات، مخصوصاً در سطح جهاني، در نهادهاي مختلف، از جمله نهاد خانواده و به طور اخص در كودكان و نوجوانان تأثير فراوان مي‌گذارد. گاه ايجاد تغييرات در سطح اجتماعي موجب تغيير در شخصيت ديني كودكان و نوجوانان مي‌شود و خطر بي هويتي، آنان را تهديد مي‌نمايد.
از اينرو ضرورت دارد كه نهادهاي ديني و فرهنگي بيش از گذشته به فكر تربيت، رشد و ارتقاي فرهنگي و ديني كودكان و نوجوانان باشند و اين نسل آينده ساز را از هجوم ابتذال محفوظ بدارند. تقويت و هدايت اين بخش از جامعه كه بازوي قدرتمند دفاع و سازندگي جامعه است، بدون شك مصونيت جامعه را در پي دارد، همانطور كه تسخير اين گروه، بزرگ‌ترين دست مايه قدرت طلبان براي رسيدن به اهداف شومشان بوده است.
بنابراين، اهتمام به آموزش اين نسل آن هم به روشهاي جذاب و نو بر همه متولّيان فرهنگي، خصوصاً مربيان و مبلغان لازم و ضروري است.
- مطالبي كه مي تواند راهنماي شما باشد:
1- جايگاه روشها: عناصر ارتباطي در كلاس داري عبارتند از: مربي، مخاطب، پيام، روشها و قالبها، فضاي آموزشي. براي موفقيت در امر كلاس داري، تمام اركان فوق بايد مورد توجه قرار گيرند و عدم توجه به هر يك از آنها از كيفيت كلاس مي‌كاهد و نتيجه مطلوب نخواهد داشت. يكي از عناصر مهمّ كلاس داري استفاده از روشهاي مناسب و پرجاذبه است. و در صورتي كه محتواهاي غني با روشهاي نامناسب ارائه شوند، گاه موجب عدم فهم مخاطب مي‌شود و گاه بي انگيزه شدن او را در پي دارد.
2- انتخاب موضوع: براي انتخاب موضوع بايد نيازسنجي كرد. شيوه‌هاي نياز سنجي عبارتند از:
الف. پرسش از مخاطب: مربي مي‌تواند از طريق گفتگو با مخاطب و يا طرح سؤالهايي از او، به نيازهاي وي پي برده و براساس آن محتواي لازم را آماده سازد. مثلاً مي‌تواند بگويد: دوست داريد درباره چه چيزي برايتان صحبت كنم؟
ب. مشاهده: با مشاهده اوضاع و احوال و رفتار مخاطب مي‌توان به نيازهاي وي پي برد؛ مثلاً از ديدن بدزباني مخاطبان پي مي‌بريم كه بايد در مورد حفظ و كنترل زبان بحث كنيم.
ج. پرسش از مربيان: با پرسش از مربيان و مبلغان ديگر مي‌توانيم مشكلات و نيازهاي مخاطبان را بشناسيم.
د. مطالعه: با مطالعه كتابهايي كه در زمينه مخاطب‌شناسي، جامعه‌شناسي، آسيبهاي اجتماعي، اخلاق و... تأليف و نگارش يافته‌اند نيز مي‌توان نيازهاي عمومي اقشار و گروههاي اجتماعي را شناخت.
ه . ارتكازات ذهني: مطالب و عناويني كه اولويت طرح آنها به ذهن مربي با تجربه مي‌آيد، مي‌توانند موضوع آموزش و تدريس قرار گيرند.
3- بيان نمونه اي از اجرا و بيان مطالب:

ادامه نوشته

دیدن خواب آیت الله بهجت(ره)

 دیدن خواب آیت الله بهجت(ره)

دوست عزیزم جواد فاضل دیشب یه خوابی دیده که باعث شد یادی از بهجت خوبان کنیم و برایش فاتحه ای بخوانیم.
خواب دیده که ما پیش آیت الله بهجت بودیم و بنده یه فکاهی گفتم و ایشون خندیدند!
جلسه رو هم ایننجوری تشریح می کنه که همه با ایشون راحت بودند و جلسه با صفایی بوده...
خدایش بیامرزد ایشان و همه خوبان عالم را...

تبریک عید به استاد امجد

تبریک عید به استاد امجد
 
وقتی «مرسی» و «ممنون» خیلی کم است!


وقتی روبرویش می نشینی، احساس می کنی پر از درد است
نگاه پدرانه اش از دلسوزی است
می خواند، گریه می کند و می گریاند، می خندد و می خنداند و...
تمام دین را در دو کلمه خلاصه می داند: «مرنج و مرنجان!»
...
مردم برایش عزیز است و نگاه «الخلق عیال الله» را خوب می فهمد!
بی محلی برخی را به پای چیز دیگری می گذارد
اگر اشتباهی باشد، با صراحت تمام می گوید: «اشتباه کردم!»
او فقط از ظلم بی زار است و بس!
روحانی واقعی یعنی این...
استاد امجد، عیدتان مبارک!
_________________________________
پ ن پ: سال تحویل را در کنار این مرد بزرگ هستیم!
لینک: فیس بوکم

تبریک عید به مهربان ترین استاد

 تبریک عید به مهربان ترین استاد

یک پیشنهاد برای سفر عید؛ برویم شهر کتاب!



لبخندش دوای هر دردی است، البته شاید اغراق می کنم، ولی واقعاً برای من که اینطور است!
از مطالعه بیزارمان کرده است این استاد
مهربانی و دلسوزی اش همچون یک پدر برای همه مشهود است
عجب تکیه گاهی است برای غم های نازک...
ما استاد
تمام زندگی ام را -بدون اغراق- مدیون نگاه مهربان ایشان می دانم
اما ببخش ما را استاد:
هر موقع هوس مان چیز دیگری خواست پیش شما نیامدیم و خودمان مجتهد شدیم!
عمق فکر شما را نفهمیدیم و نخواستیم که بفهمیم!
با دوستان وقتی صحبت شما می شود، بلافاصله دلمان پر به هوایتان می کشد!
دوستت دارم ای مهربان ترین استاد...(سید محمود ابطحی گپایگانی)
[مصطفا]
لینک: فیس بوک

ابتذال در انسانیّت

 ابتذال در انسانیّت



وقتی ندای «نفخت فیه من روحی» بلند شد، او هم در صف محشر برای پذیرش روح خدا حاضر شد!
وقتی ندای «فتبارک الله احسن الخالقین» بلند شد، او هم به خود بالید و بادی به قبقب انداخت!
وقتی ندای «انی جاعل فی الأرض خلیفة» بلند شد، ...او هم به عنوان جانشین، تاج گذاری کرد!
وقتی ندای «اسجدوا لآدم» بلند شد، برای او هم سجده شد و ابلیس برای او هم سجده نکرد!
اما حالا چه شده است که «حق حیات» که یکی از حقوق یک انسان
-بله یک انسان- است را از او گرفته ایم؟!
کاش لاأقل انسان بودیم و انسانیت را خرج هوس ها و عیش و نوش هایمان نمی کردیم!
[مصطفا]
____________________
پ ن پ:
هر سال حدود 90 هزار جنین در کشور به‌صورت قانونی و غیرقانونی سقط می‌شوند!

لینک عکس: سقط جنین