اطاعت سگی...!

اطاعت سگی...!


هیچگاه از این نترسید که مخالفِ دیگران فکر کنید.
لاأقل امروزه موارد زیادی را می بینیم که دیگران اشتباهات زیادی انجام داده اند.
مهم این است که با استدلال و عقل و منطق به نکته ای برسید.
اگر ما درمورد تصمیماتی که خلاف معمول و عرف می گیریم، دلایل محکم و منطقی داشته باشیم، با کمی جسارت و شجاعت می‌ توانیم رأی خود را به خوبی بیان کنیم.
وقتی که دیگران رسیدن ما را به مقصد نهایی ببینند، آرام آرام به راهی که یافته‌ ایم، ایمان پیدا می‌کنند و حتی می‌ خواهند این راه جدید را تجربه کنند.
تنها نکته مهم این قضیه، شجاعت برداشتن اولین قدم است.
دل به دریا زدن قدم اول برای بوجود آمدن یک رودخانۀ جدید است.
----------------------------------------
پ ن:
1- باید باور کنیم که:
هر حرکت جدید و بدیع در ابتدا با حرف و حدیث‌ های بسیاری همراه است؛ پس باید آنها را به جان و دل خرید...!
2- دل به دریا زدن قدم اول برای بوجود آمدن یک رودخانه جدید است.

امان از دینِ سلیقه ای...!

امان از دینِ سلیقه ای...!

تو فضای امروز با وجود مشکلاتی که توسط متصدیان امور مذهبی و دینی ایجاد شده،
اگه جوانی از اسلام برگشت،
باید دست و پایش را بوسید!

نگو که حاج آقا این چه حرفیه که می زنی؟!

چون در واقع اسلام حالِ احدُ الناسی رو بهم نمی زنه!
این جوونا از منِ طلبه، مذهبی و دینِ سلیقه ای که ارایه دادیم، بر می گردند!

آی پیغمبر خدا!

کاش بودی تا هممون می دیدیم که اسلام چه طعمی داشت!

---------------------------------------------------

پ ن:

دیدگاه یکی از مخاطبین این وبلاگ پیرامون این پست:


ادامه نوشته

مشخص نکن کجا را نشانه رفته ای...!


مشخص نکن کجا را نشانه رفته ای...!

بعضی ها اگر بدانند کجا را نشانه رفته ای و می خواهی چه کنی، چوب لایِ چرخت خواهند گذاشت!
آدمِ زیرک و باهوش هیچ وقت مقصدِ نهایی خودش را اعلام نمی کند.
در روایاتی از امیرالمونین(ع) داریم:
1- «طوبی لعبد نعمه» خوش به حال بنده ای که نعمه است. نعمه یعنی چه؟
فرمودند: «الذی لا یدر الناس ما فی نفسه» هیچکس نمی داند در این فرد چیست. درونش را هیچ کس نمی فهمد. هیچ کسی نمی داند این فرد کجا می رود و کجا را نشانه گرفته است. چه نقشه هایی در سر دارد.
ما که خودمان را سریع لو می دهیم.
2- «من عقل الرجل الا یتکلم به جمیع ما احاطبه علم» یکی از علامت ها برای این که معلوم شود چه کسی عاقل است، این است که هرچه بلد است نگوید.
هرچه اطلاعات دارد بیرون نریزد. تمام معلومات خود را در صحبت هایش منعکس نکند. چون خسارت می بیند.
---------------------------------------
پ ن:
1- باید حرف زد، اما ته به گونه ای که به مقصد نرسی!

مصاحبه با آیت الله شیخ محمود امجد

مصاحبه با آیت الله شیخ محمود امجد

 

شجاعت اخلاقی امام

حرف مرد دوتاست!


استاد محمود امجد: حضرات معصومین(ع) به حضرت امام خمینی مبتهج بودند

 

 مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی

** لید مصاحبه:

اینبار متفاوت از همیشه در ایام گرامیداشت معمار بزرگ جمهوری اسلامی با یکی از سالکان الی الله و یکی از شاگردان معنوی امام، علامه طباطبائی، آیه الله حاج آقا رضا بهاء الدینی و آیه الله بهجت به گفت و گو نشستیم.

آنچه فراروی شماست متن مصاحبه ای است که به مناسبت دهه فجر با آیت الله استاد شیخ محمود امجد، در خصوص مبانی و سیره عملی و شاخصه های شخصیتی امام خمینی صورت گرفته است.

ادامه نوشته

امان از آدم هایِ بد قِلق!


امان از آدم هایِ بد قِلق!


ببین بد می گم؟
می گم: ما هیچ وقت نمی تونیم همۀ جامعه و آدما رو همراه و هم‌ سوی خودمون کنیم.
همانطور که:
خود ما هیچ وقت آنطور که دیگران می‌ خوان نیستیم...!
چه تو فضایِ سیاسی، چه اجتماعی و چه مسایل اخلاقی و معرفتی...
پس بهتر نیست؟
به جای کلنجار رفتن با اطرافیان، شیوۀ پاسخ دهی خودمون رو با شرایط و موقعیت‌ ها تغییر بدیم و عینِ برجِ زهرمار نباشیم.
درگیری با دوستان و همکارانِ نافُرم و بدقِلق، نهایت چیزی که برای ما می‌ گذاره، یک ذهن بدبین و یک فکر نا آرام است.
یک راه حل:
خیلی از موقعیت‌ ها، هر چند هم آزار دهنده، با سکوت و صبر و نوشیدن یک لیوان چای به ثانیه‌ ای از ذهن ما عبور می‌ کنن و اصلاً مهم نیستن!
----------------------------------------
پ ن:
1- هیچ کدوم از ما آدما نمی‌ تونیم ادعا کنیم که می‌ تونیم کاری کنیم که دیگران همیشه آنگونه که ما می‌ خواهیم با ما رفتار کنند یا هرگز ناراحتمان نکنند یا اینکه هرگز خودمان را در موقعیت آزاردهنده قرار نمی‌ دهیم.
2- قابل توجه دوستان: جلسه استاد امجد، عصر امروز برقرار است.

پرهیز از افراط و تفریط؛ راه احیایِ نام امام

 پرهیز از افراط و تفریط

راه احیایِ نام امام

مصطفی سلیمانی

 

** اشاره:

با مطالعۀ تاریخ انقلاب مشخص می شود که امام خمینی انتقادگری و انتقادپذیری را به عنوان یک فرهنگ در جامعه دینی مطرح کرد و بر این باور بود که نوآوری و ابتکار و رشد و حیات جامعه در سایه پرسش و پاسخ و نقد و انتقاد به دست می آید. از این روی بی تفاوتی و نظاره گری را در جامعه دینی نسبت به مسؤلان و کارگزاران نمی پسندید و همگان را به خیرخواهی و نظارت بر امور مسلمانان و اهتمام به کار مردمان فرا می خواند:

«ما از جانب خدای تعالی مأمور ممالک اسلامی و استقلال آنها هستیم و ترک نصیحت و سکوت را در مقابل خطرهایی که پیش بینی می شود، برای اسلام و استقلال مملکت جرم می دانیم، گناه بزرگ می شماریم.»[صحیفه نور، ج1، ص120]

آن فرزانه بزرگ عقیده اش بر این بود که شناخت کاستی ها و تلاش برای زدودن آنها، گامی است اساسی در رسیدن به رستگاری فردی و اجتماعی. پرده پوشی بر آنچه بوده و هست و رویدادها و یا خود را به نادانی زدن، رویدادها را دگرگون نمی سازد. انسان خردمند، هماره در جست وجوی آن است که در مسیر تکاملی فردی و جمعی، آفت ها، آسیب ها، کم وکاستی ها را بزداید، تا به درستی راه بپیماید. از این روی، در منطق فرزانگانی همچون امام خمینی نقد و انتقاد و برگشت از اشتباهات قدر و قداست ویژه ای دارد و یکی از برتری های اخلاقی و اجتماعی مهم به شمار می رود که موجبات تعالی و رشد را به دنبال دارد.

ادامه نوشته

تسبیحِِ درشت...!

تسبیحِِ درشت...!

شما هم قبول داری که معنی پرستش فقط عبادت كردن نیست؟!
درشتیِ دانه های تسبیح، هیچ ملاک و معیاری برای دینداریِ افراد ندارد!
در بطن كلمۀ «پرستش»، خدمت كردن، بی‌ نظر و بی‌ چشم‌ داشت بودن، بر طبق دستور عمل كردن، كم و زیاد نكردن و از جانب خود چیزی در میان نیاوردن است.
پرستش را باید درست معنا کرد! عابد نگاهش به مردم بالا و قیمتی است، زیرا بندگان را ساخته و پرداختۀ خدا می داند: «الخلقُ کلّهم عیالُ الله»
داداش من!
نباید قرآن را برای چماق کردنِ سرِ مردم حفظ کنیم و یاد بگیریم!
خیلی دیده شده که جایی نشستیم و طرف با قیافه ای حق به جانب، با خواندنِ آیاتِ الهی درصددِ گرفتنِ حال مردم و سکّۀ یک پول کردنِ آنهاست!
------------------------------------
پ ن:
1- هرچه روح به خدا نزدیکتر باشد، آشفتگی اش کمتر است، زیرا نزدیکترین نقطه به مرکز دایره، کمترین تکان را دارد...!

عید الزّهرا بهانه ای برای بد اخلاقی!!

عید الزّهرا بهانه ای برای بد اخلاقی!!


خواهشاً بخونید و تأمل کنید:
هیچ کس نمی تواند منکر لعن و برائت در آموزه های دینی شود. دشمنان خدا و ظالمین بارها مورد لعن و نفرین اولیاء الهی قرار گرفته اند. 
اما از چند نکته نباید غفلت کرد:
۱- لعن با کینه توزی و انتقام جویی یکسان نیست. ما با کسی که او را لعنت می کنیم هیچ مسئله ی شخصی نداریم. لعن شعاری است جهت اعلان برائت و بیزاری ما از اعمال آن فرد ملعون. 
لعن تجلی «بغض فی الله» است و «بغض فی الله» هیچ سنخیتی با کینه توزی ندارد. این هنر ماندگار مولای ما علی بن ابی طالب(ع) بود که به بشریت آموخت که می شود بدون مسئله شخصی و کینه توزی آدم کشت آن زمان که عمرو بن عبدود به مادر مولایمان ناسزا گفت و آب دهان بر صورتش انداخت. 
۲- معارف دینی یک مجموعۀ در هم تنیده است. همانطور که لعن می کنیم باید تواضع هم داشته باشیم، یعنی من شمر را لعنت می کنم اما احساس نمی کنم که از او بهترم و حتماً عاقبت بخیر خواهم شد. لعن با تواضع از معجزات فرهنگی اسلام است.
۳- با دقت در مرام و سیرۀ اهل بیت علیهم السلام مشاهده می کنیم که آن بزرگواران افراد مختلفی را لعن و نفرین کرده اند و به افرادی دیگر حرف تند زده اند اما نکته ی اعجاب آور این است که با چه حال و کیفیتی بوده است که حتی در یک مورد مشاجره و دعوا و اختلاف درست نشده است؟ آیا ما می توانیم طوری حرف تند بزنیم و نفرین کنیم که دعوا درست نشود؟
۴- عید زهرا سلام الله علیها روزی است که دست به دامن مرام علی باشیم و چون او بتوانیم سفارش قاتل خویش را بکنیم: 
«بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا»
--------------------------------------
پ ن:
1- عید الزهرا روزی است که مثل سلمان، چشم در چشم علی و گوش به فرمان او بسپاریم.
2- خدا نکند عید الزهرا بهانه ای برای بد اخلاقی ما باشد!!
3- جمله ای معروف از مرحوم آیت الله بهجت:
«کسانی که در جامعه به صورت علنی لعن می کنند، اگر در اقصی نقاط عالم، به خاطرِ لعن آنها به شیعه تعرّضی بشود، آنها در گناهِ خونِ ریخته شده شریکند!»

از ادعاهايِ بزرگ دست برداریم!

از ادعاهايِ بزرگ دست برداریم!


توی یکی از شهرهای لُر نشینِ کشور، جمع زیادی از مردم، فامیلیشون «سگوند» بود. چند سال قبل با پیشنهادِ یکی از مسئولان شهر همه رفتند ادارۀ ثبت احوال و فامیلیشون رو عوض کردند.

من یک پیشنهاد دارم که هیچ ربطی به م
طلب بالا نداره....
اصلاً از خیر پیشنهاد می گذرم.
1- یک آرزو می کنم:
ای کاش ملت ایران دسته جمعی با مراجعه به ثبت احوال درخواست کنند که مذهب شون رو عوض کنند و دست از ادعای شیعه گری بردارند و این سدِّ مَعبر تاریخی رو رفع کنند تا بزرگراه امیرالمومنین(ع) به روی تمام مردم دنیا باز شود.
2- يک دعا مي کنم:
ای کاش زین پس در شناسنامۀ ما بجای «شیعه ی اثناعشری» بنویسند: «یه کم محب اهل بیت»!
---------------------------------------
پ ن:
1- گذشته رو بی خيال شیم و دوباره به خدا فکر کنيم تا نتیجۀ بهتری بگیریم!
2- باید از نو برگردیم به خدا و فطرت! صلوات ختم کن
3- از آدم های بي ادعا خوشم میاد زیاد

مشکل کمبود حُرّ نیست!

مشکل کمبود حُرّ نیست!


حقیقت این است که امروزه ما مشکلِ کمبودِ «حُر» نداریم! بلکه مصیبت، نبودِ امام حسین(ع) است و بس!

1- عزیز من! تا می بینی شخصی غرقِ مشکلات معرفتي یا اخلاقی است و تریپش با شما نمی خونه، سریع به خودت اجازه نده توبیخش کنی ...
و واژه هایی همچون: «بدبخت! بیچاره! اراذل و اوباش! کثافط! بی شعور!» براش بکار ببري!
2- بزرگی مثلِ مرحوم آیت الله بهاءالدینی می فرمود: «حتی طلحه و زبیر را هم ملامت نکنید!» انصافاً عمقِ نگاه رو ببین!
3- چند نفرمون بجای آرزوی سرنگونی و لغزش دیگران، امید به اصلاح و توبۀ اونها رو داشتیم؟ امروزه چرا دنبالِ شادیِ سقوط هستیم؟!
4- بد نیست حس و حال خودمون رو یک محکی بزنیم و برای این کار چه معیاری بهتر از مرام و کلام امیرالمومنین(ع) که می فرمایند:
«از سقوط و لغزش دیگران شاد مباش زیرا نمی دانی روزگار با تو چه خواهد کرد؟»
5- تو رو به قرآن به این تصویر نگاه کن! اينا اراذل و اوباشن؟! یا ما...
اینان وقتِ وقتش از ما جلوترند!
--------------------------------------
پ ن:
1- مطلع شدم که دوست خوبم
علی علوی، مریض احوالن!
براي شفاي ایشان و همۀ مریضان دست بر دعا بلند می کنيم...
2- عکس از خبرگزاری فارس.

رویِ مُخِ مردم نباید راه رفت!!

رویِ مُخِ مردم نباید راه رفت!!


پیغمبر خدا 15 سال روی مُخ مردم «کار کرد» و جواب گرفت و ما سی و اندی سال است که روی مخ مردم «راه می رویم» و عمراً جواب نخواهیم گرفت!
1- ما گمان می کنیم می شود خدا را نشناخت، با او ارتباطی نداشت و رفیقش نبود؛ ...
در عین حال به دستوراتش عمل کرد!!
اما پیغمبر خدا معتقد بود مردم اول باید خدا را بشناسند و با او ارتباط بگیرند و مأنوس شوند و وقتی روی دندۀ رفاقت با او افتادند و او را لایق پرستش و اطاعت یافتند به حرفش گوش کنند. اما خدای امروز اخموست و قابلیتِ پرستش ندارد!
2- او با این اندیشه بود که سال های سال انحراف مردم را دید اما امر و نهی نکرد چون باور داشت که امر و نهی «قبل از تعلیم و تعلم» روی مُخ مردم راه رفتن است. ولی ما چه می کنیم؟!
3- چه بی چاره ایم اگر نبود این معلم را احساس نکنیم!
معلمی خداگونه که در نیایش هایمان صدایش زده بودیم:
«یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح» معلمی که می تواند یک عمر زشتی هایمان را سکوت کند و زیبایی هایمان را فریاد بزند!
بی او جهالت هامان چه پر آوازه شدند!
خدایا! به دادِ ما جوانان برس!
---------------------------------------------
پ ن:
1- چقدر از قرآن دور افتاده ایم که خیال می کنیم ضمانت اجرای احکام خدا خطبه های آتشین است! بابا اینقدر داد نزن، فایده ای نداره که نداره هیچ! اثرِ عکس هم داره!
2- برای پست هایی که می بینید، وقت می گذارم، خواستارم که شما هم برای خواندنش وقت بگذارید! ممنون

آیا ریشۀ مشکلات در پیغمبرِ خدا بود؟!

آیا ریشۀ مشکلات در پیغمبرِ خدا بود؟!


ما در مواجهه با انحرافاتِ اطرافمان، چه کسی را مقصر می دانیم؟
می خواهید حس و حالِ قشنگِ پیامبر را بدانید؟

مدتی از شروع رسالت پیامبر گذشت اما مردم استقبال چندانی نکردند. طبیعتاً باید جریان نبوت مورد نق...
د و بررسی قرار بگیرد.
پیامبر باید از خود بپرسد کجای کار لنگ می زند که مردم به آیین فطری و مرام توحیدی او توجهی نمی کنند؟!
مرحوم امام در کتاب «شرح چهل حدیث» از قول استادش مرحوم شاه آبادی می گوید:
«پیامبر در بررسی این معضل به اینجا رسید که مشکل از خود اوست. شاید او کم نور است که مسیر برای خلق الله روشن نشده است، لذا بر کثرت عبادات خود افزود و به اندازه ای خود را در زحمت انداخت که پای مبارکش در حال عبادت ورم می کرد تا اینکه سورۀ طه نازل شد:
«طه، ما أنزلْنا علَیک القُرْانَ لِتَشْقی الّا تذکرةً لِمَنْ یَخْشی»(۱، ۲، ۳/طه).
ای پیامبر ما قران را بر تو نازل نکردیم که به مشقت بیفتی.
--------------------------------------------
پ ن:
1- مهم نیست که واقعاً مردم مقصر هستند یا نه. آنچه وضع موجود را بدتر نمی کند همین حال و هوای متواضعانۀ ماست!
2- امیرالمومنین(ع) می فرماید:
«ان المؤمن لا یصبح و لا یمسى الا و نفسه ظنون عنده»
مومن به خودش بسیار بد گمان است.
3- دوستان! بیایید ریشۀ مشکلات را در خودمان جستجو کنیم!

ساده یا صادق، کداميک؟!

ساده یا صادق، کداميک؟!


من دوست دارم در رفتار اينگونه باشم که:
«همیشه آدم صادق را به آدم ساده ترجیح ‌دهم.»
می دانی چرا؟
چون سادگی کوتاه مدت است ولی صداقت همیشه می ‌ماند. ...

صداقت برخاسته از قلب است در حالی که سادگی فقط صورت ظاهری را در بر می‌گیرد.
آدم های ساده خیلی جذّابیت ندارند:
زیرا عاشق تقلید از دیگران و جملات تقلیدی هستند که هیچگاه ماندگار نیست.
این طور نیست؟
من احترام بیشتری برای شخص صادق قائل هستم چون او می‌تواند کاری انجام دهد که تا نسل‌ ها باقی بماند ولی آدم‌ های ساده همیشه فکر می ‌کنند باید کسی را داشته باشند تا از آنها پیروی کنند.
-----------------------------------------
پ ن:
1- فـتأمّل که جایِ تأمّل بسیار است!
2- برای خود وظیفه دیدم.....! ممنون!

باید جگر کباب شود!

باید جگر کباب شود!


شخصی که جایگاه امر به معروف و نهی از منکر رو داره، یه دغدغه حتماً باید داشته باشه و اون اینه که:
«مخاطبشون احساس بی محبتی نکنه!»
امّا ماها در بیشتر وقت ها، اصلاً احساسات و روحیاتِ طرفِ مقابل برامون نه تنها مهم نیست، بلکه...
گاهی چنان اخم و غرولند می کنیم که طرف یادِ برجِ زهرمار می افته!
بابا پیغمبر دلش می سوخت!!
می فهمی؟!
---------------------------------------------
پ ن:
1- نحوه برخورد با برخى زنان و دختران و مردان و پسران، بسیار زننده و غیر اسلامی است!
2- ای بابا

حکم باهم راه رفتن دختر و پسر چیست؟

حکم باهم راه رفتن دختر و پسر چیست؟
دختران و پسرانی که بایکدیگر در حال راه رفتن هستند و فسقی مرتکب نمی‌شوند، آیا کسی مجاز است نسبت فامیلی یا محرمیت آنان را مورد پرسش قرار دهد؟

حضرت آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی
باسمه تعالی

حمل فعل آنها برفساد وتجسس در این راستا جایز نیست،مگراین که فعل و امر اهمی مانند جلوگیری از اشاعه فساد درجامعه برآن متوقف باشد که با تشخیص حاکم شرع بلا مانع است.

حضرت آیت‌الله العظمی صادق روحانی
خیر کسی مجاز نیست فامیلی یا محرمیت آنان را مورد پرسش قراردهد.

حضرت آیت‌الله العظمی موسوی اردبیلی
بسمه تعالی

پرسیدن نسبت فامیلی اشکالی ندارد ولی آنها ملزم به جواب دادن نیستند و سوال‌کننده حق الزام آنها بر جواب را ندارد البته اگر به خاطر رعایت مصالح عمومی در این رابطه قوانینی وضع شده به قوانین مربوطه عمل شود.

حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی
تجسس در این گونه موارد جایز نیست مگر اینکه سوءظن شدیدی باشد وسبب جریحه دار شدن عفت عمومی شود.

حضرت آیت‌الله العظمی صانعی
بسمه تعالی

امور عرضی و ناموسی، حسب مذاق شرع بر ستر و پوشیده نگه داشتن آنهاست تا جایی که نبی مکرم و امیر المومنین صلوات‌الله علیهما امر به درء و دفع حدود نموده اند، یعنی حاکم، بلکه همه مردم، موظف‌اند تا با ایجاد شبهه، از تعقیب قضایای عرض و اتهام‌ها و احتمال‌های آن، خودداری نمایند. بنابراین هیچ کس حق سوال و تفتیش و تفحص و تجسس از افراد مانند پسر و دختر یا مرد و زنی که در ملاء‌عام راه می‌روند نداشته و ندارد و الزام آنها به نشان دادن مدرک محرمیت که دخالت در سلطه دیگران است حرام و غیر جایز است. آری؛ اگر نمایندگان مجلس شورای اسلامی قانونی در موارد خاص حسب شرایط خاص زمان و مکان برای جلوگیری از یک فساد عمومی تصویب نمودند و آن هم خلاف موازین شرعی نبود آن قانون مانند بقیه قوانین مجلس شورای اسلامی لازم العمل است.

حضرت آیت‌الله العظمی سبحانی
بسمه تعالی

تا علائم خلاف از آنها ظاهر نشود نباید متعرض آنها شد. والله العالم

چرا حرفِ دلت رو نمی زني؟!

 
چرا حرفِ دلت رو نمی زني؟!


وقتی حرف هایت و دغدغه هایت، مثل ناودان از دو سوراخ بینی‌ ات سرازیر است!
اگر از غمِ نان و بیمِ جان، آنها را نگویی، شب که می‌شود، تب و هذیان به سراغت می ‌آید... اصلاً چگونه مي شود خوابید؟!
به جانِ خودم، دنیا دو روزه...
! خيلی ها اومدن و بدون ایجادِ تحوّلی از دنیا رفتن!
پس اگه فهمیدی حرفي حق است و با مباني سازگاری داره، با صدایِ رسا و بلند بگو!
----------------------------------------------
پ ن:
1- باید حرف بزنم. به جای این که راه بروم، روی صندلی بنشینم، خطوط پررنگ سکوت را هی ادامه بدهم خوب است که مثل کودکی تازه به حرف افتاده، زبان باز کنم. زبان باز کنم؛ آن هم بعد از این همه سال. نمی گویم قطعی‌ست اما شاید، شاید قلب ناآرامم قدری آرام شود.
2- البته باید مباحث را با تمامِ احترام و استدلال تبیین کرد!

نکاتی از بیانات استاد امجد دهه سوم صفر(2) سال 92

نکاتی از بیانات استاد امجد دهه سوم صفر(2) سال 92


1- اهلبیتِ امام حسین(ع)، بیچاره نبودند، بلکه بیچارۀ خدا بودند.
2- زنده باد فکر حسین! نه ظلم کن به کسی و نه زیرِ ظلمِ کسی برو، که این مرامِ حسین و منطقِ دین است.
3- در تعالیمِ انبیا، ضدِّ عقل...
نداريم، ممکن است چیزهایی باشد که عقل آن را نفهمد!
4- خلقِ خدا عیالِ خدایند، باید با همۀ خلقِ خدا خوب بود.
5- بدبخت ترین حکومت، حکومتی است که بتواند به مردم برسد و نرسد!
6- اذان از ابتکارات اسلام است و همین اذان براي سازندگیِ بشر کافی ست.
7- خودپرستی بزرگترين تاریکی ست که نمی گذارد انسان بفهمد!
8- بعضی سگ ها از ثروتمندترین مردم جهان، ثروتمندترند، این است ارزشِ پول!
9- ظلمات، یعنی خودپرستی، حسادت، بخل، تنگ نظري و یک طرفه قضاوت کردن!
10- کلُّ الخیر في بابِ الحسین علیه السلام.
11- اگر کسی مایل باشد که جلوي پایش بلند شوند و یا دستش را ببوسند یا ناراحت شود از اینکه جوابِ سلامش را ندادند، مشرک است.
-----------------------------------------
پ ن:
1- فردا عازمِ تهرانم
2- ممنون از دوست خوبم: رضا شهیدی.
3- حضورِ هیچکس در زندگی مان اتفاقی نیست!

حرفِ مُفت و بی مبنا زیاد زديم!!

حرفِ مُفت و بی مبنا زیاد زديم!!


آدم صحنه هایی رو می بینه که حاضره دستِ همونایی که اسمشون رو «اراذل و اوباش» گذاشتن رو ببوسه!!
گند زدیم با این اسلام داریمون!!!
هر کی تا می بینه تو صورتمون پشم و پیله(ریشِ بی ریشه!)، صلوات می فرسته!! زیرِ لب ...
هم چند تا فحش نثارمون می کنه!!
البته از فحش دادنشون شاکی نیستم، اونا حق دارن خوب...
از اینکه فقط همه چیز رو برای هوا و هوس خودمون خواستیم و تفسیر کردیم، شاکی ام!!
از اینکه بویی از اسلام محمدی نبردیم ولی ادّعامون همه رو پاره پوره کرده شاکی ام!!
اصلاً از خودم شاکی ام!!
---------------------------------------------
پ ن:
1- از ناراحت بودنم معذرت می خوام! یه مسافرت می ری میای، همه افکارت می ریزه بهم!!
2- چند روز پیش یکي از دوستانی که نمی دانست من طلبه هستم، برايم نوشت که از موقعیتتون(طلبه بودنم) ترسیدم!!
3- راستی شب یلدا مبارک باشه...
4- تو دلم مونده بود!! ببخشید جایی برای گفتن نداشتم...

دیوانه نکن دیگران را با خواندن کتاب!

دیوانه نکن دیگران را با خواندن کتاب!

حرف بزن!

بسیار شنیده‌ایم که باید از همه فرصت‌ها استفاده کرد و نباید هیچ زمانی را برای آموختن و یاد گرفتن و رشد کردن از دست داد. شنیده‌ایم که آموختن و یاد گرفتن، زمان و مکان نمی‌شناسد و می‌توان در تنگ‌ترین زمان‌ها و نامناسب‌ترین مکان‌ها کتابی به دست داشت و علم آموخت.
بارها و بارها از معلمان و استادهای مختلف درباره رفتار بزرگان علم شنیده‌ایم که به طور مثال در صف نانوایی مشغول کتاب خواندن بوده‌اند و از کمترین فرصت‌ها برای رشد و یادگیری بیشتر استفاده می‌کرده‌اند. مطالعه زیاد خوب است. در زمانه‌ای که کتاب خواندن رقبای جدی و بی‌رحمی همچون بازی‌های رایانه‌ای، رسانه‌ها و هزار فعالیت وقت‌گیر و کم‌سود دیگر یافته است، چه کاری بهتر از کتاب خواندن و یاد گرفتن؟
اما مطالعه نباید ما را از سایر کارها غافل کند. کتاب خواندن در صف نانوایی و داخل اتوبوس و تاکسی و مترو شاید بهترین استفاده از زمان باشد، اما نباید فراموش کنیم که استفاده مناسب از وقت تنها کتاب خواندن نیست. و تنها راه یاد گرفتن و رشد کردن هم فقط کتاب نیست.
ما روز و شب کنار آدم‌های مختلفی قرار می‌گیریم. در همان صف نانوایی و داخل اتوبوس و تاکسی و مترو انسان‌های بسیاری را می‌بینیم که می‌توانیم از آنها یاد بگیریم. یاد گرفتن و آموختن را نباید تنها محدود به کتاب و کتابخوانی کرد. کتاب خواندن یکی از عالی‌ترین کارهای دنیاست، اما هیچ کتاب خوبی نباید ما را از معاشرت با مردم، دیدن آنها، سخن گفتن با آنها و آگاهی از تجربه‌های‌شان محروم کند. کتاب‌ها نتیجه پژوهش، تحقیق و تجربه نویسندگان‌شان هستند؛ نویسندگانی که نتیجه سال‌ها دقت و دغدغه‌شان را در کتابی ریخته‌اند و تقدیم ما کرده‌اند. اما از کجا معلوم این تجربه‌های گرانبها و ارزشمند و این دقت‌ها و دغدغه‌های مهم نوک زبان کسی که در مترو کنار ما نشسته، نباشد و شاید ده دقیقه صحبت در مترو، تاکسی، یا حتی صف نانوایی به اندازه یک فصل یک کتاب ارزشمند برای ما سود داشته باشد. بله. طبیعی است که ممکن است سودی هم نداشته باشد. همانطور که ممکن است خواندن برخی کتاب‌ها هم هیچ سودی برای ما نداشته باشد.
باید از همه امکانات استفاده کرد. نباید به یک نقطه و یک گوشه جهان محدود ماند. تنها آنها که موفق به نوشتن دغدغه‌ها و دقت‌های‌شان می‌شوند و کتاب می‌نویسند نیستند که ارزش توجه دارند. چه بسیار انسان‌هایی که کوه تجربه و دقت‌اند اما نه امکانی برای انتشار دقت‌های‌شان می‌یابند و نه حتی شاید خودشان تصور روشنی از ارزش تجربه‌ها و آموخته‌های‌شان داشته باشند.
کتاب خواندن را فراموش نکنیم. همراهی و همزیستی با کتاب، راز پیش رفتن و رشد کردن است. اما در هیچ چیز نباید ماند؛ حتی در کتاب. مرداب نباید بود. راه رشد را باید از همه جوانب و همه امکان‌ها پیدا کرد. مردم کوچه و بازار حرف‌هایی دارند، کتاب‌ها حرف‌هایی دارند، روزنامه‌ها و مجلات، سفر کردن و هزار کار و فعالیت دیگر، هر کدام منافعی دارند که نباید آنها را کنار نهاد و تنها به یک چیز چسبید.

حُرمتِ حریمِ خصوصی از دیدگاه امام خمینی

حُرمتِ حریمِ خصوصی از دیدگاه امام خمینی
«به مناسبت 24 آذر؛ صدور فرمان هشت ماده اى امام خمینی»

مصطفی سلیمانی

** سپیدۀ سخن:

انسان ها بنا بر فطرت خود، قلمروهايي را محدوده خصوصيِ خويش مي دانند و در آن پناه مي گيرند. در اين پناه گاه امنِ خصوصي است كه زندگي و حيات براي آنان ميسور مي شود و «انسانيت» معنا و مفهوم مي يابد: شخصيت و آبرو، ناموس، خانه و محل كار و اموال از آن جمله اند. ورودِ خود سرانه و بي ضابطه به اين قلعه مقدس در حكمِ كشتن افراد و فرو ريختنِ ديوار انسانيت آنان است.

اسلام كه زير بنايِ هر نوع تربيت و سازندگي را «انسان» مي داند به كرامت و حرمت آدميان اهميت فراوان داده و حريم خصوصيِ افراد را با وسواس و باريك بينيِ فراوان پاس داشته است. در آيات قرآني و نيز احاديث معصومان(ع) و هم چنين در سخنان پيشوايان ديني توصيه هاي فراواني است كه آدميان را از ورود به حريم خصوصي افراد اكيداً باز داشته است.[مهدی مهریزی، دولت دینی و حریم خصوصی، فصلنامه حکومت اسلامی، شماره 12]

با توجه به اهمیت این مهم، امام خميني در مصاحبه‌ ها و سخنراني ‌هاي خود بارها به موضوعِ «اهمیت توجه به حریم خصوصی مردم» اشاره كرده‌ اند و به طور كل در انديشه و سيره ايشان موضوع حريم عمومي ‌و خصوصي شهروندان جايگاه مهمي‌داشته است، فرمان هشت ماده‌اي كه ايشان در سال 1361 خطاب به مسئولين اجرايي و قضايي صادر فرمودند، صريح ‌ترين ديدگاه ايشان در خصوص موازين اين موضوع حياتي براي جامعه و عموم مردم است.

در اين مقال برآنیم تا با بررسي سيره امام خمينی و به خصوص تأمل درباره فرمان هشت ماده‌اي ايشان به شناخت بيشتري از ابعاد و حوزه شمول اين فرمان دست يابيم و با معيارهاي اسلامي تطبيق دهيم.

** مفهومِ حریم خصوصی:

با مراجعه به منابع متعدد متوجه خواهیم شد که مفهوم حریم خصوصی ریشه فلسفی، حقوقی، سیاسی، انسانی شناختی و جامعه شناختی دارد. در این باره دو برداشت کلی وجود دارد:

یکی برداشت توصیفی که حریم خصوصی را توصیف می‌کند؛

و دیگری برداشت دستوری که از ارزش حریم خصوصی سخن می گوید.

در هر یک از برداشتها، بعضی حریم خصوصی را نفع و بعضی دیگر حق اخلاقی یا قانونی تلقی می‌کنند.[باقر انصاری، حقوق حریم خصوصی، ص13]

مفهوم حریم خصوصی از سه عنصر مستقل و مرتبط باهم تشکیل شده است: محرمانگی، ناشناس ماندن، تنهایی و خلوت؛ بنابراین از تعاریف مختلف حریم خصوصی دو مفهوم به ذهن تداعی می‌شود:

یکی مفهوم ذاتی حریم خصوصی که به شخصیت و کرامت انسانی ناظر است؛

و دیگری نسبیت این مفهوم از بعد اجتماعی است که به تناسب فرهنگ و ساختار هر جامعه بایست حمایت از آن صورت گیرد. نکته مهم دخیل دانستن مفهوم خلوت و تنهایی در حوزه حریم خصوصی است؛ یعنی حریم خصوصی به منزله خلوت و تنهایی افراد مورد نظر است.[سیدیونس ادیانی، ابعاد حریم خصوصی در حکومت اسلامی، ص4]

حریم خصوصی آن چیزی است که انسان می‌خواهد مخفی و غیرقابل دسترسی دیگران بماند و تصمیم گیری درباره آن مستقلا به عهده خودش باشد. حریم خصوصی چیزی است که اطلاع و ابراز آن یا سامان و تصمیم آن منحصراً در اختیار شخص باشد و شخص در آن صاحب اختیار تامه باشد. از امور حوزه خصوصی نمی‌توان پرسید، به دیگران ربطی ندارد، تجسس و تفتیش در آن ممنوع است، اگر به طریقی کسی از آن مطلع شد افشای آن نیز مجاز نیست. تدبیر امور این حوزه در سلطه شخص است، اوست که حق تعیین سرنوشت خود را دارد و احدی بر مقررات او ولایت ندارد.[محسن کدیور، حق الناس؛ اسلام و حقوق بشر، ص52]

در واقع حریم خصوصی، حوزه زندگی هر فرد است که او یا با اعلان قبلی در چارچوب قانون انتظار دارد که دیگران بدون رضایت او به آن قلمرو وارد نشوند، یا نگاه و نظارت نکنند و به اطلاعات درباره آن دسترس نداشته باشند و به آن تعرض نکنند. در این معنی جسم، البسه، اشیا، تلفن همراه، اماکن خصوصی و منازل، محل‌های کار، اطلاعات شخصی و ارتباطات خصوصی با دیگران جزء این قلمروهاست.

ادامه نوشته

آهای یواش تر، چه خبرته؟!

آهای یواش تر، چه خبرته؟!

ما از حقیقتِ اسلام چه دیده ایم و فهمیده ایم که که به راحتی می گوییم:
«فلانی کافر، فاجر، فاسق است!»
از کجا معلوم که تو کاملاً غرقِ در منجلاب نباشی؟!
-------------------------------------------
پ ن:
1- اگر نگاه رحمانی نداشته باشیم، جامعۀ جُرم خیزی خواهیم داشت!
2- خدایِ رئوف و مهربان، فرعون را با آن همه جنایت [کشتنِ انسان نه! نسل کُشی] بی خیال نشده و موسی و هارون را برای دست گیری، به سمتش روانه می کند و می گوید:
«اذْهَبا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى**فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشي»[طه: 43و44]
آی موسی! با سخنی نرم با او گفت وگو کنید شاید هشیار شود و حق را بپذیرد و یا بترسد و از طغیان دست بردارد!
3- جفایی که به خودِ خدا شده، به هیچ کس نشده!
خدایا! معذرت :(
4- آخوند، نمایندۀ تامّ الاختیارِ خدای متعال نیست! بعله...

اشتغال بانوان، آری یا خیر؟

اشتغال بانوان، آری یا خیر؟

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

ازدواج در فرهنگ اسلام چندین هدف کلیدی دارد که یکی از این اهداف ، مشارکت در حیات مادی زوجین است. به طور طبیعی و طبق آموزه‌های اسلام، مرد فعالیت‌های بیرون از منزل را بر عهده می‌گیرد و از آن طریق کسب درآمد می‌کند و خانم فعالیت‌های داخل منزل را بر عهده می‌گیرد و به امور داخلی منزل رسیدگی می‌کند. در این صورت، زن و مرد هر دو از تلاش و زحمات یکدیگر بهره می‌برند. مرد باید با گشاده‌رویی و با مناعت طبع هر چه بیشتر، بر اساس انجام وظیفه و با خوشحالی، درآمدی را که کسب می‌کند در اختیار رفاه و آسایش همسر و فرزندانش بگذارد.
متاسفانه این موضوع در جامعه ما دستخوش تغییر شده و تحت تاثیر الگوی زندگی غربی قرار گرفته است. الگوهای لیبرالیستی و فرهنگ غرب در حال حاکم شدن بر فرهنگ جامعه‌ ایرانی است. در این الگوها زن از نظر مالی مستقل می‌شود و نقش مردانه به خود می‌گیرد که این الگوها متأسفانه از طریق متون درسی و علمی و همین‌طور از طریق تکنولوژی‌ یا مسائل اقتصادی به تفکر خانم‌های جامعه‌ ما رخنه می‌کند که این تفکر به هیچ عنوان با الگوی سبک زندگی اسلامی و الگوی پیشرفت اسلامی سازگار نیست.
در زندگی غربی زن و شوهر تنها دو هم اتاقی هستند که هر روز صبح سر کار می‌روند و عصر خسته به خانه بر می‌گردند اما الگوی اسلامی خانواده این‌طور نیست.
حاکم شدن الگوهای لیبرالیستی بر جامعه، سبب ایجاد تفکری شد که در آن رسیدن به استقلال مالی از طریق اشتغال بیرون از منزل که مستلزم ایفای نقش مردانه است بر دیگر نقش‌های اصلی زن اولویت پیدا کرد به طوری‌که در بررسی علل طلاق، کاهش جمعیت، عدم تربیت صحیح فرزندان و… اشتغال زنان را می‌توان یکی از عوامل مؤثر دانست.
با بررسی سیر تاریخی اشتغال زنان متوجه گستردگی روزافزون این مسئله در جامعه خواهیم ‌شد. زن در گذشته غالباً نقش مادر و همسر را بر عهده داشت و اصولاً دامنه‌ مشارکت او در امور بیرون از منزل بسیار محدود و منحصر به تأمین نیازهای خانواده بود، اما با تغییر شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه، امروزه زنان افزون بر ایفای نقش‌های یادشده، پذیرای مسئولیت‌های عمده‌تر نظیر اشتغال در بیرون از خانه می‌باشند که به دلیل نبود بسیاری از شرایط، سبب بروز مشکلاتی در خانواده می‌گردد. جدا از برخی دلایل که سبب تغییر نگرش زنان و گرایش شدید آنها به سمت اشتغال بیرون از منزل شده است، نگاه برخی افراد به مسئله‌ اشتغال زنان به عنوان یک ارزش اجتماعی که بر دیگر نقش‌های او در خانواده اولویت دارد، بسیار نگران‌کننده است.
امروزه بسیاری از زنان در مشاغل مختلف مشغول به کار هستند و در واقع شاغل بودن یک زن در جامعه‌‌ امروز تبدیل به یک ارزش اجتماعی شده است تا جایی که زن شاغل امروز به‌ خاطر شغلش، خود را بالاتر از زنی می‌داند که در خانه بیشتر وقت خود را برای تربیت کودکش صرف می‌کند.
با نگاهی هرچند سطحی و گذرا به زندگی خانواده‌هایی که در آنها زنان شاغل و نان آورند به خوبی متوجه این مسئله می‌شویم که تفاوت محسوسی در سبک زندگی این خانواده‌ها که بیشتر رنگ و بوی غربی به خود گرفته‌اند با خانواده اسلامی وجود دارد.

ادامه نوشته

گفتگویی با بنده به مناسبتِ برتر شدنِ وبلاگ در کانون وبلاگ نویسان جوان

گفتگویی با بنده به مناسبتِ برتر شدنِ وبلاگ در کانون وبلاگ نویسان جوان

** سلام عرض می کنیم خدمت شما وبلاگ نویس محترم،
 خوشحالیم که در خدمت شما هستیم و تشکر می کنیم از اینکه پیشنهاد مصاحیه با سایت “کانون وبلاگ نویسان جوان” را پذیرفتید. برای آغاز صحبت، لطفا در ابتدا خودتان را معرفی کنید وبفرمایید چند سال دارید و در چه مقطعی تحصیل می کنید؟
بنده هم عرض سلام و احترام دارم به شما عزیزان که با نیّتی خیر، توانستید جوانان زنجانی را در این کانون جمع کنید.
بنده مصطفی سلیمانی، متولد 1363، زنجانیُ الأصل، زاده و ساکن قم هستم.
در حال حاضر مشغولِ تدریس در دانشگاه حکمت(قم) و دانشگاه شهید مطهری در وزارت دفاع(تهران) هستم.

** چند سال است که در حوزه علمیه تحصیل می کنید؟
از سال 78 وارد حوزۀ علمیۀ قم شده ام، یعنی 14 سال است که طلبگی هویّتِ من است و در حالِ حاضر مشغولِ تحصیل و تحقیق در دروسِ خارج اصول و فقه می باشم.
ضمناً در مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی هم مشغول به خدمت در امر پاسخگویی می باشم.

** سخت های دنیای  طلبگی چیست؟
دنیایِ طلبگی و سختی هایش برای خود عالَمی دارد که برای عموم مشخص و واضح است و احساس می کنم تبیینِ دوبارۀ آن، مسأله را کلیشه کند. اگر اجازه دهید می خواهم از زوایۀ دیگر به سخت هایِ دنیایِ طلبگی نگاه کنم.
از کجایش برایتان بگویم؟
از کم کاری هایِ خودمان در مسایل معرفتی؟!
از حل نشدنِ مشکلاتِ مردم؟!
از مشاوره هایِ جانسوز برخی از عزیزان؟!
از انتظاراتِ مظلومان که پناهی جز آه به سمتِ خدا ندارند؟!
از بد برخورد کردن و بد عمل کردنمان با جوانان و ایجادِ فضای دین گریزی و بعضاً دین ستیزی؟!
از تحمّل نکردنِ قول مخالف و دگراندیشان؟!
از تکبّر و غرورهای کاذبی که حالت اشمئزازِ دیگران را به دنبال دارد؟!
و ... .

** از چه زمانی لباس روحانیت  می پوشید و حستون نسبت به لباس چیه؟
بنده هنوز به صورتِ کامل و همیشگی، توفیقِ پوشیدنِ لباس طلبگی را نداشته و صرفاً ایام تدریس و تبلیغ، به قولِ طلبه ها ملَبَّس می شوم.
اما زمانی که این لباس را بر تن می کنم، حسِّ نوکریِ مردم در من تقویت می شود. در واقع این لباس، لباسِ خدمت است نه فخرفروشی و خدایی نکرده مسایلی که امروزه بعضاً مشاهده می شود! این لباس باید گره گشایِ مشکلاتِ مردم باشد.
شخصی که لباس آقا رسول الله(ص) را بر تن می کند، در واقع رویِ پیشانیِ خود نوشته است: «من رهرویِ پیامبر خدا و اهلبیت عصمت و طهارت هستم!»
استاد گرانقدری دارم به نام حاچ سید محمود ابطحی که زندگیِ طلبگی و شخصیِ خود را تا حدودِ زیادی مدیون نفسِ گرم ایشان می دانم. ایشان بارها از آیت الله امجد نقل می فرمودند که:
«وقتی لباسِ طلبگی را بپوشید که عرضۀ فحش خوری داشته باشید! و بتوانید تحملِ قولِ مخالف را کنید!»

ادامه نوشته

سکوتِ آگاهان!

سکوتِ آگاهان!

«این دنیا جای خطرناکی برای زندگی است. نه به خاطر مردمان شرور، بلکه به خاطر کسانی که شرارت ها را می بینند و کاری در مورد آن انجام نمی دهند.» 

(آلبرت اینشتین)

--------------------------------------

پ ن:

1- آنها که ظلم را پذیرفتند سبب جری شدن ظالم شدند و بعد همین ظالمین، به اولیاء خدا آن روا داشتند که داشتند. 

سوال:

امام حسین(ع) را یزید کشت یا آنها که برایش نامه نوشتند؟ امام حسین در روز عاشورا بیشتر یزید را توبیخ نمود و یا نویسندگان نامه را؟ 

2- قبول نداری؟

فکر نمی کنم فهم مطلب خیلی سخت باشد: 

تا آدم خمیده ای نباشد کسی هوس سواری گرفتن نمی کند. 

تا چوبی خشک و بی روح نباشد، آتشی شعله نمی کشد. 

تا کانون هوسی نباشد، هوس بازان جایی برای ارضاء هوس خود نمی یابند. 

تا بره نباشی، کسی گلویت را نمی برد.

هر تغييري، ارتداد نيست!

هر تغييري، ارتداد نيست!

دارم یه تحقیق پیرامونِ «ارتداد از منظر فقه امامیه» انجام می دم. چند نکته از این تحقیق را خدمتتان عرض می کنم:

ارتداد از مباحث فقهي است كه در كتاب حدود مورد بحث قرار مي‌ گيرد و از احكام مسلم حقوق جزا در فقه اسلام محسوب مي‌ گردد.
فقها تصور يكساني از موضوع مرتد ندارند و بدين خاطر در احكام آن دچار ترديد شده اند، عده اي آن را تغيير عقيده و خروج از اسلام گرفته اند و دسته اي نيز آنها را معاندين و توطئه گران عليه جامعه اسلام تلقي كرده اند.
- دو نکتۀ مهم:
1- باید توجه داشت که تنها ارتدادی، مجازات مرگ دارد که نمودهای عملی به دنبال داشته باشد؛ مانند آن که مرتد به پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) ناسزا گفته و یا بدیهیات دین را انکار نماید، و گرنه اگر شخصی تردیدهایی نسبت به این دین مقدس داشته و یا حتی بدون اعلام ارتداد و بدون انکار صریح موازین دینی، یکایک اصول و فروع دین را به نقد و چالش کشیده و خواستار پاسخی مناسب شود، نمی توان او را مجازات نمود!
2- اگر شخصی به دلیل برخورد با شبهاتی، در دین خود دچار تردید شده و (بدون جار و جنجال تبلیغاتی و تنها در باطن خود) مرتد شود، نه تنها مجازاتی دامنگیر او نخواهد شد، بلکه اگر مجددا به اسلام برگردد، کارهای نیک قبل از ارتداد او نیز از بین نخواهد رفت.
- منبع:
[حرعاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 16، ص 105 – 104، ح 21099، مؤسسة آل البیت، قم، 1409 ه ق]
--------------------------------------
پ ن:
1- امروزه خیلی از مخالفت ها و عنادها از برخوردهای ضعیف و اشتباه متولیان امور مذهبی بلند می شود.
2- باید به درد دل جوان ها گوش سپرد. خیلی ها از دین سلیقه ای بازگشته اند!
3- برخورد معصومین(ع) در برخورد با مخالفین و معاندین، قابل توجه است!

درآمدی بر رابطۀ حکومت و مردم از منظر امیرالمومنین(ع)

درآمدی بر رابطۀ حکومت و مردم از منظر امیرالمومنین(ع)

[نگاهی به حقوق متقابل حکومت و مردم در نهج البلاغه]

مصطفی سلیمانی

اشاره

براساس منطق مولی الموحدین، امیرالمومنین(ع)،  مردم حقي بر حكومت و حكومت حقي برمردم دارد. و مردم بر اساس اين منطق صاحب حق اند. و حكومت نيز امانتي است كه در دست حكمرانان قرار دارد. در واقع، مردم هرگز روی صلاح و شایستگی نخواهند دید مگر حکومتشان صالح باشد و حکومت ها هرگز به صلاح نخواهند آمد مگر تودۀ ملت استوار و با استقامت شوند.

با توجه به سیرت و حکومت امیرالمومنین(ع)، تنها اینکه خلیفه و زمامدار، بیدار و عادل و خیرخواه و طالب رضای خدا باشد، و قادر بر حل مشکلات باشد، کافی نیست، عامۀ مردم هم باید هوشیار و آشنا به حقوق و وظایف خود باشند، باید از هوشیاری و میل به عدالت بهره مند باشند، باید آنها هم خواستار حق و عدالت بوده باشند.

با توجه به اهمیت مسأله بر آن شدیم تا در خلال مباحث، نیم نگاهی به حقوق متقابل حکومت و مردم داشته باشیم.

حکومت و مردم در نهج البلاغه

با ورق زدن تاریخ و مطالعۀ نهج البلاغه، بیشترین مسائل، مربوط به حکومت و توجه به مردم و بحث عدالت بین آنهاست. هر کسی که یک دوره نهج البلاغه را مطالعه کند می ‏بیند حضرت علی(ع) دربارۀ حکومت و مردم حساسیت خاصی دارد، و اهمیت و ارزش فراوانی برای آنها قائل است.
قطعاً برای کسانی که با اسلام آشنائی ندارند و برعکس با تعلیمات سایر ادیان جهانی آشنا می ‏باشند باعث تعجب است که چرا یک‏ پیشوای دینی این قدر به اینگونه مسائل می ‏پردازد؟ مگر اینها مربوط به دنیا و زندگی دنیا نیست؟ آخر یک پیشوای دینی را با دنیا و زندگی و مسائل‏ اجتماعی چه کار؟
و بر عکس، کسی که با تعلیمات اسلامی آشنا است و سوابق علی(ع) را می ‏داند که در دامان مقدس پیغمبر مکرم اسلام(ص) پرورش یافته است، پیغمبر او را در کودکی از پدرش گرفته در خانۀ خود و روی دامان خود بزرگ کرده است و با تعلیم‏ و تربیت مخصوص خود او را پرورش داده، رموز اسلام را به او آموخته، اصول و فروع اسلام را در جان او ریخته است، دچار هیچگونه تعجبی نمی ‏شود بلکه برای او اگر جز این بود جای تعجب بود.
مگر قرآن کریم نمی ‏فرماید:

«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ‏ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»[حدید، آیۀ24] سوگند که ما پیامبران خویش را با دلائل روشن فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرود آوردیم که در میان مردم به عدالت قیام کنند.
در این آیۀ کریمه، برقراری عدالت و رسیدگی به مردم به عنوان هدف بعثت همه انبیاء معرفی شده است. مقام قداست عدالت بین مردم تا آنجا بالا رفته که پیامبران الهی‏ به خاطر آن مبعوث شده‏ اند. با این وجود چگونه ممکن است کسی مانند علی(ع) که‏ شارح و مفسر قرآن و توضیح دهندۀ اصول و فروع اسلام است، دربارۀ این مسأله‏ سکوت کند و یا در درجۀ کمتری از اهمیت آن را قرار دهد؟
آنانکه در تعلیمات خود توجّهی به این مسائل ندارند و یا خیال می ‏کنند این مسائل در حاشیه است و تنها مسائلی از قبیل طهارت و نجاست در متن‏ دین است، لازم است در افکار و عقاید خود تجدید نظر نمایند.

ادامه نوشته

خریدِ کفش با اعمالِ شاقّه...!

خریدِ کفش با اعمالِ شاقّه...!
 
داشتم عکس هایِ داخلِ گوشی م رو نگاه می کردم، این عکس رو دیدم.
- شرح عکس:
یه دوستي داریم به نامِ آقا رضای شهیدی که برای خریدِ کفش - تا اونجايی که ذهنِ بنده ياری می کند - نزديکِ 9 ماهي می شه مشغول بود و خيلی جاه...
ا رو زیرو رو کرده بود. فقط با خودِ بنده دو سه بار چرخیدیم
تا اینکه بالأخره بخت باهش یار شد و یه روز یه نگاهِ برق آلودی به چشمِ ما انداخت و گفت که: «مصطفی دیگه تصمیمم رو گرفتم، بریم بخریمش»!
البته بماند که یه خورده رنگی تعریف کردما...
خلاصه! آقا یا خانم که شما باشید، داخلِ یه مغازه ای شدیم که دفعۀ پنجمش بود می رفت و دوباره دفعۀ پنجمش بود که اون کفش رو می پوشید! همون کفش رو با کلي رايزني خریدیم.
بعد از خرید یه مغازۀ دیگه رفتيم تا برای یکی از دوستانِ ديگه به نامِ آقا ایوبِ شهمرادی هم کفشِ کتانی بخریم. يعنی مغازۀ این آقایی که الآن عکسش رو دارید می بینید.
آدمِ باحالی بود، باورش نمی شد که ماها طلبه باشیم، از بس که خندیدیم و با ما راحت بود!
الغرض! يه بحث هایی پيش اومد، نظرش این بود که تو این مملکت 5 تا مرد باشه، یکیش هاشمی ست.
--------------------------------------
پ ن:
1- دوستان من یه مقدار شوخ تشریف دارم، خواهشاً از دستِ بنده ناراحت نشوید، خدا خیرتان دهد.
2- الآن باید برم تا به جلسه برسم! التماس دعا.

برای خودتان داستان بد درست نکنید!

برای خودتان داستان بد درست نکنید!

برای خودتان داستان بد درست نکنید!

در جامعه ما خیلی راحت به دیگران برچسب زده می‌شود. برای مثال به بسیاری افراد برچسب افسرده زده شده است و بیماری افسردگی به شدت در غرب رو به افزایش است. آیا این موضوع بدین معناست که هزاران نفر بیش از گذشته دچار این بیماری خواهند شد؟ آیا افراد بیشتری یاس و مشکلات مربوط به آن را تجربه خواهند کرد و برچسبی خواهند خورد که بعد از این با آن برچسب معرفی خواهند شد؟ من نسبت به این موضوع کمی مشکوکم. ممکن است دلایل محکمی برای اینکه شخصی را در یک زمان افسرده تلقی کنیم وجود داشته باشد ولی اگر به آنها برچسب افسرده بزنیم این حالت را در آنها دایمی می‌کنیم. اگر به طور مرتب این صفت در آنها به کار برده شود، افراد ممکن است آن را به عنوان ویژگی خود در نظر بگیرند و داستان‌هایی پیرامون آن برای خود بسازند.
بعضی از این برچسب‌ها مثبت هستند. مثل «من درس ریاضی را خیلی خوب بلدم» و یا « من دوست وفاداری هستم» ولی بعضی از آنها منفی هستند مانند «من چندان اجتماعی نیستم» و یا «من فرد شادی هستم.»
در جایی که ممکن است حقایقی در این داستانها وجود داشته باشد، هرچه بیشتر این داستان‌ها را به خودمان بگوییم بیشتر باورمان می‌شود و حالتی را که خودمان را با آن توصیف می‌کنیم در ما همیشگی می‌ماند. اما آنها فقط داستان هستند. بعضی داستان‌ها از ما حمایت می‌کنند و بعضی چنین نیستند. ولی نکته جالب این است که داستان‌ها تغییر پذیرند. من افراد بسیاری را دیده‌ام که در طی سالها داستان‌هایی که دیگران برای آنها گفته‌اند را قبول نکردند و با خلق داستانهای جدید برای خودشان، تغییر کرده‌اند.
معلم انیشتین به او گفته بود به هیجا نمیرسد! اگر او به داستان معلم خود گوش کرده بود، هرگز در قرن بیستم باعق پیشرفت‌های عظیم در فیزیک نمی‌شد.

اعدام آری یا خیر؟!

 اعدام آری یا خیر؟!

خیلی وقته که این سوال تو ذهنم هست و هیچ وقت جوابِ درست و حسابی براش پیدا نکردم!

درسته که حرمت شکنی، کسب منافع نامشروع و از بین بردن احساس امنیت و آسایش در جامعه، ظلم بزرگیه که مجرم در نتیجۀ ارتکاب جرم انجام می ده، امّا ما برای از بین بردن مرداب، فقط اسپره زده ایم...!

سوالِ من این است که:

«آیا شما با اعدام های رایج موافقید یا مخالف»؟ «آیا اعدام ثمری در کنترلِ جرم و مجرم دارد»؟

بزه بیشتر = مجرم بیشتر = اعدام بیشتر!

-------------------------------------------

پ ن:

1-  طبق آمارهایِ اعدام های اعلام شده، ایران در صدر لیست کشورهای جهان قراردارد. 

2- امیدوارم روزی برسه که به جای تمرکز بر ماهیت مجازات آن هم به این شکل، شاهد ریشه یابی بزه و تمرکز بر اقدامات پیشگیرانه برای جرایم باشیم.

چون به شدت معتقدم اگر به جای تمرکز روی مجازات،  روی ریشه یابی علل و جرایم  و پیشگیری از بزه متمرکز باشد بی شک جامعه ما کمتر و کمتر با جرم و بزه مواجه خواهد بود.

3- اگر کمی دقت کنیم می بینیم که:

«همیشه پیشگیری بهتر از درمان است، حتی در  مسائل غیر پزشکی»!

پسران برای ازدواج دنبال مادر هستند!!

پسران برای ازدواج دنبال مادر هستند!!

[علل گرایش پسران به ازدواج با دختران بزرگتر از خود؟!]

1- یکی از ویژگی های سنتی ازدواج ایرانی، ازدواج پسران با دختران کوچکتر از خود است. بسیاری از کارشناسان اجتماعی معتقدند اینکه گفته می‌ شود دختران باید از پسران کوچکتر باشند اعتقاد صحیحی نیست اما به شرط آنکه این اختلاف سنی معقول و در حد یک تا سه سال باشد چرا که بیشتر از این سن هماهنگی جسمی میان زوجین را از بین می‌برد و پس از مدتی علاقه‌ ها کمرنگ می‌شود و مسائل جدی تر خودنمایی می‌کند.

2- بر اساس آمارهای رسمی کشور در سه ماه آغاز سال گذشته ۲۴ هزار و ۹۶۷ پسر با دخترانی که یک تا ۲۰ سال از خودشان بزرگتر بوده‌اند ازدواج کردند.

3-  جامعه شناسان انگیزه‌ های اقتصادی ♥ را در رأس عوامل وقوع این ازدواج‌ها می‌دانند و می‌گویند وقتی پسری با دختری بزرگ‌تر از خود آشنا می‌شود که موقعیت مالی خوبی دارد، عامل سن را نادیده می‌گیرد و به منافع حاصل از ازدواج فکر می‌کند.

----------------------------------------------------

پ ن:

1- این مسئله به نظر من یک آفت است و یک فرو ریختگی فرهنگی. به باور من جوانانی که تن به چنین ازدواج هایی می دهند، بر اساس علاقه و عشق واقعی ازدواج نمی کنند بلکه برای استفاده از منافع مادی و امکانات اقتصادی، دختری را که بزرگ تر است و شغل و در آمد و خودرو و خانه مستقل دارد، انتخاب می کنند!!

2- البته تمایل به ازدواج مردها با زنانی بزرگتر از خود را می‌توان از زوایای مختلفی دید.

3- در مرکز ملی پاسخگویی از اینگونه سوالات به وفور دیده می شود و مسأله کاملاً جدی است. درصدِ طلاق بعد از ازدواج هم به مراتب بالاتر است. :(

4- نظر شما هم برایم مهم است :D

به پیر، به پیغمبر این راهش نیست...!

به پیر، به پیغمبر این راهش نیست...!

دو سه شبِ پیش با موتور داشتم از جلویِ حرم حضرت معصومه(س) رد می شدم که دیدم یه آقایی جلویِ یه خانمی رو که موهاش مقداری پیدا بود رو گرفته و داره تذکر لسانی می ده! اون خانم جوان با مادرِ پیرش بود... بندۀ خدا پیرزن هم ظاهراً تازه از بیمارستان مرخص شده بود و هنوز سُن بهش وصل بود!

حالا تو این وضعیت این آقا کلید کرده بود و داشت به این خانم جوان تذکر لسانی می داد...! به خدا قسم رفتم موتورم رو پارک کنم و برم به این آقا تذکر لسانی بدم که: «عزیز من! داری چی کار می کنی؟! به خدا این راهش نیست...!»

تو این وضعیت، چند نفر جمع شده بودند و این آقا هنوز داشت سماجت می کرد... من دیر رسیدم که باهاش یه مقدار صحبت کنم... خیلی قاطی بودم...!

خدا رو شاهد می گیرم می خواستم زار بزنم که خدایا این بندگانِ خدا گناه دارند...!

خلاصۀ کلام، ما بلد نیستیم!

«اگر دلِ چوپان بخواهد، از بُز نر شیر می دوشد...!»

------------------------------------------------

پ ن:

1- از شروط امر و نهی این است که اولاً امر و نهی کننده، خودش واقف و عامل باشد -که عموماً متأسفانه اینگونه نیست- و ثانیاً قدرت این کار را داشته باشد -عموماً قدرت جسمی دارند- و ثالثاً احتمال تأثیر نیز بدهد -این یکی اصلاً مهم نیست-. بدیهی است اگر در جایی متوجه شد که نه تنها تأثیر ندارد، بلکه نتیجه سوء نیز به بار می‌آورد، باید بی خیال شد!

2- این خانم جوان فقط داشت به این آقا فحش می داد که به تو چه مربوطه و...

خیلی دوست داشتم برم به این دو خانم بگم که: «این آقا اشتباه کرده اینجوری حرف زده و شرایط شما رو درک نکرده...!»

3- سوال: آیا در مقولۀ امر به معروف و نهی از منکر، تذکر لسانی وظیفۀ هر مسلمانی هست؟

مرگِ تدریجی...!

مرگِ تدریجی...!

ببین! من نمی گم که حرف هایِ من درسته! ولی تو هم نمی تونی بگی، حرفام قطعی و درسته! بلکه صاحبش باید بیاد و بگه که حرف هایِ کی درست بوده...!
آدم وقتی اصلِ کاری را پیدا نکند، یا یک شکلات هم خَر می شود!
اونها حسین(ع) را کُشتند،
چون دنیا برایشان دلبری کرده بود!!
-------------------------------------
پ ن:
1- یک روز با تمامِ محافظه کاری ها، بی دینیِ ها لُو خواهد رفت...! روزی رسوا خواهیم شد...!
2- به نظرتان اگر ابی عبدالله(ع) و عمر سعد الآن بودند، ما در کدام لشگر بودیم؟!
آنها چون با خدا ارتباط نداشتند -گرچه یک نمازِ قضا نداشتند!!- با لشکر عمر سعد بودند...!
3- حال آیا ما با خدا ارتباط داریم....؟!

دنیایِ طلبگی....!

دنیایِ طلبگی....!

1- اولین کاری که یک طلبه قبل از ورود به حوزه علمیه باید انجام دهد فهمیدن این مسأله است که چرا و برای چه هدفی به حوزه آمده است و اگر با عمق وجود خود این مسأله را درک کرد هر روز خوش ‌برخوردتر و شاداب‌ تر از روز قبل می‌ شود. پس بعضاً پیداست هدفی نداریم...! :(

♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ [باید به مردم عشق ورزید..] ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥

2- ما به حوزه آمدیم که تخصص و تفقّه در دین پیدا کنیم، به درون جامعه برویم و به تمام افرادی که بی‌ هدف زندگی می ‌کنند بگوییم که چرا بیهوده زندگی می‌ کنید، نه این که خودمان به بن‌ بست برسیم و دیگران بدانند که هدفی نداریم..! :(

---------------------------------------------------

پ ن:

1- اینجا قرار نیست حرف های قلمبه بزنم، می خوام ساده حرف بزنم... :)

حزبُ اللّهی کیست....؟

حزبُ اللّهی کیست....؟


تا به حال فکر کرده اید که معیارهای حزبُ اللّهی بودن چیست و چه کسی حزب اللهی است؟
آیا حزبُ اللّهی بودن به ظاهرِ مُوجّه است؟
آیا حزبُ اللّهی بودن به داشتن خانوادۀ مذهبی و هیئتی است؟
آیا حزبُ اللّهی بودن به خوب صحبت کرد...
ن و اشاره به آیه و حدیث در میان صحبت هاست؟
آیا اگر کسی ریش داشته باشد و انگشتر عقیق نگین درشت به دست داشته باشد حزبُ اللّهی است؟
آیا اگر در نماز با گردن کج نماز بخوانیم و نافله به جا آوریم حزبُ اللّهی می شویم؟
آیا اگر عضو بسیج باشیم و لباسمان را روی شلوارمان بیاندازیم حزبُ اللّهی می شویم؟
آیا اگر حجاب کامل داشته باشیم الزاما حزبُ اللّهی هستیم؟
آیا اگر مدّاح باشیم و یا حتی سینه زن باشیم حزبُ اللّهی هستیم؟
آیا ...........
---------------------------------------
پ ن:
1- البته ای کاش که همه حزبُ اللّهی ها ویژگی های مثبت را داشته باشند ولی جمع این خصوصیات خوب الزاما تضمین کننۀ حزبُ اللّهی بودنمان نیست. واقعاً شرایط اصلی حزبُ اللّهی بودن چیست؟ همان حزبُ اللّهی که خدای تبارک و تعالی وعدۀ پیروزی آن را داده است و وعدۀ خدا صادق است: «فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ»
2- بدجوری تو نخِ معنایِ واقعیِ این لفظ هستم...! تو بگو!!

جُرمِ دانستن...! [چرا اینجوری بی حیاء؟!]

جُرمِ دانستن...! [چرا اینجوری بی حیاء؟!]


دانستن جرم کمی نیست، ها؟!
وقتی که
بدانی و عمل نکنی
بدانی و بگذری...

بدانی و نادیده بگیری!!
بدانی و بشکنی
------------------------------------
پ ن:
1- حقیقت نوشت ♣
مشکل اینجاست که ما... از هر کِرمی انتظار پروانه شدن داریم...!
2- زیبا نوشت ♣
من اگر نسوزم، تو اگر نسوزی، او اگر نسوزد؛ پس جهان روشنایی از کجا بیاورد؟! ها؟!
3- فقط مگس ها هستند که...

کار فرهنگی با سر و صدا...؟!


کار فرهنگی با سر و صدا...؟!


فکرِ غلطمان این است که کار فرهنگی، بدونِ سر و صدا ممکن نیست!
اما نگاهی به آدمِ معتاد بیندازید و ببینید که بدونِ هیچ تریبون و انعکاسی، چگونه یک محلّه را مبتلا به اعتیاد می کند و آب از آب تکان نمی خورد...!
ولی خوبان بی سر و صدا می توانند همه را خوب کنند؟!
تا نگاهمان پلاکاردی باشد و در و دیوار را پُر کنیم از شعارهای پوچ، حال و روزمان بدتر از این خواهد شد... ...

------------------------------------------------
پ ن:
1- معجزۀ اصلی پیامبر خدا به عنوانِ سندِ زنده بر حقانیّتِ ایشان، این است که از همان جاهل هایِ غوطه ور در هوس، چه شخصیت هایی را ساخت!
2- بزرگی می فرمود: جنابِ حرّ تا اعماقِ جهنم پیش رفته بود ولی الآن در اوجی قرار گرفته که اولیاء خدا آرزویشان بر این است که به گردِ پای او برسند...
3- ابی عبدالله کسی را که تا أعماقِ جهنم رفته بود را تبدیل به گوهر گران بهاء می کند...

زندگیِ کنسروی...! تُف! مگه نه؟!


زندگیِ کنسروی...! تُف! مگه نه؟!


گشتم نبود! نگرد که نیست... صداقت را میگویم!
نه در مردان سبیل کلفتش بود! نه در وجود زنان ظریفه اش!
حالا تو بگرد! حتما هست......

نامردی و نفاق را می گویم
در وجود خیلی، حتی من...! حتی تو
-----------------------------------------------
پ ن:
1- آدم هـای امـروز، دوستی های کنسروی می خواهند! یک کنسـرو که درش را باز کنند؛
بعد ...یک نفر، شیرین و مهربان، از تویش بپَرد بیرون!
و هی لبخنـد بزنـد و بگویـد: «حق با تـوسـتــــ»...
2- این آرامش ظاهرم، گمراهت نکند… در درون، خانه بر دوشم
3- خیلی دوست دارم صادق باشم تا ساده! چون سادگی کوتاه مدت است ولی صداقت همیشه می‌ماند. صداقت برخاسته از قلب است در حالی که سادگی فقط صورت ظاهری را در بر می ‌گیرد.
آدم های ساده عاشق تقلید از دیگران و جملات تقلیدی هستند ولی تقلید هیچگاه ماندگار نیست. این طور نیست؟

گشت ارشاد آری یا خیر؟!

گشت ارشاد آری یا خیر؟!

 نظرِ ناچیز من این است که:
1- آمدن گشت ارشاد کاری احساسی و بدون تفکرِ عمیق اسلامی است؛ باید پذیرفت که کار فرهنگی با «بگیر و ببند» نتیجۀ مطلوبی نخواهد داشت...
2- برخوردِ اسلام رحمانی همان برخوردی ست که یک جرّاحِ متخصص ...
با مریضِ خود می کند. یعنی در واقع از سرِ عشق و علاقه ای که به سلامتی مریضِ خود دارد با تیغ جراحی، غدّه سرطانی را از بدنش خارج می کند.
3- باید توجه داشت دختر یا پسری که با خانواده در جهات مختلف درگیر بوده و با لجاجت مرتکب کاری می شود، تذکّرناپذیر است؛ یک کارشناس دلسوز در مرحلۀ ابتدایی باید روحیات و موقعیتی که شخص در آن قرار گرفته را بشناسد تا کاری از پیش ببرد.
------------------------------------------
پ ن:
1- سعیم بر این بوده که منصف باشم و پذیرش حرف حق و حمایتم از حق، موقوف به حفظ وجهه و آبرو و تعصباتم نباشد...
2- خواهشاً بحث تفکری کنید... توهین ممنوع!
2- و اما نظر حضرتعالی....؟
ادامه ...

مرگ كودكان سوريه‌اي

مرگ كودكان سوريه‌اي

مرگ كودكان سوريه‌اي بر اثر مسموميت ناشي از سلاحهاي شيميايي. در حالی که در كشورهاي پيشرفته اين سلاح‌ها برای خطر کمتر با استفاده از روبات جابجا می‌کنندو یا از بين مي برند.

مرگ كودكان سوريه‌اي بر اثر مسموميت ناشي از سلاحهاي شيميايي. در حالی که در كشورهاي پيشرفته اين سلاح‌ها برای خطر کمتر با استفاده از روبات جابجا می‌کنندو یا از بين مي برند. 

حجاب روی مخ مردم...!

حجاب روی مخ مردم...!
 
چند سوال:
1- برای دانشجویی که به خاطر نمره حجاب را رعایت کند، در غیابِ این نیاز چه انگیزه ای برای حفظ حجاب باقی می ماند؟!
2- آیا یک توصیۀ مذهبی برای کسبِ نمره، در حدّ آیین نامه و اجبارِ دولتی، کار فرهنگی و تبلیغِ دین است؟!
3- آیا شأن حجاب برتر از نمره نیست؟! مگر نمرۀ دانشگاهی، یک مقولۀ علمی نیست؟! پس چرا به خاطر ظواهر فردی، نمرۀ درس زیاد یا کسر می شود؟!
----------------------
-----------
پ ن:
1. حجاب، یک دستور الهی است و عمل به آن، فراتر از دستور العمل های دولتی و دانشگاهی و ...، نیازمند ایمانِ افراد است، ضمناً نمی شود به افرادِ بدحجاب، انگ و برچسب زد!! شرایط و موقعیت و روحیاتِ آنها را هم باید درک کرد...
2. چقدر به دین لطمه می زنند کسانی که گمان می کنند رعایت ظواهر دینی را می توان تنها با زور و خشونت و... اجرا و اعمال کرد! کسانی که هیچگاه دین را با زبان خوش و بیان زیبا و لطیف اجرا نکرده اند و هرگز نگران آن نیستند که از پیام اصلی دین که اخلاق است اثری باقی نمانده و تنها می خواهند با خشونت بی اندازه ظواهر دینی را رعایت کنند! به هر حال این اعمال نه تنها سودی به حال دین ندارد بلکه بسیار زیانبار است.
3. تا دینداری مردم، تقویت نشود، درب بر همین پاشنه خواهد چرخید و به زور و تهدید و مصویه و بخشنامه، نمی توان کسی را نمازخوان یا محجبه کرد...
4. پیامبر پانزده سال روی مخ مردم کار کرد و جواب گرفت و ما سی و اندی سال است که روی مخ مردم راه می رویم و عمراً جواب نخواهیم گرفت.
5. نظرات این پست را پیگیری کنید تا مطالب بعدی را در آنجا قید کنم.
6. نظرات شما را دوست دارم بشنوم...!

دین سلیقه ای!

دین سلیقه ای!
 
کافر نشده ام، دقّت کرده ام...!

امروزه اگر کسی از دین برگردد، دست و پایش را باید بوسید!
او در واقع از دینِ سلیقه ای و بعضاً ساختگی برگشته، نه از دینِ پیامبر و قد بلندانِ عالم که دَم از انسانیت و عقل می زدند...
دینِ آنها را هر که ببیند، دیوانه می شود!
باید به دین برگردیم
باید به خدا برگردیم...!
أنگ و برچسب زدن کار صحیحی نیست...
--------------------------------------
پ ن:...

1- علامه طباطبایی در تفسیر وزین «المیزان» می فرماید: «ظاهرِ دین وقتی از حقیقتِ دین جدا شود، با هر کُفری جمع می شود...!»
2- ممکن است افراد به ظاهرِ دین، ملتزم شوند: «ابن ملجم یک نماز قضا نداشت!»
3- به خدا هیچ کس از دینِ واقعی که دَم از مروّت می زند، بر نمی گردد.
4- قبول ندارید؟!

راه پیاده شدن اسلام راه پلیس و زندان نیست!!

راه پیاده شدن اسلام راه پلیس و زندان نیست!!
 

ببین بد می گم؟!

وقتی مردم، اسلام واقعی و با محتوا رو تو رفتار و اعمال ببینن، خیالتون راحت، هم علاقه مند می شن و هم اینقدر حرص خوردن نداره تا شیرِ آدم خشک بشه...
با زور و زندان و ترسوندن مردم، بی تعارف فاتحه و چهلم و سالگردِ اسلام رو باید خوند!
تمام حدود و مجازات های اسلام، بعد از تقویت اعتقاد و ایمان مردم، اثر داره نه قبلش که سر از مشکلات بی شمار در میاره...
بابا، باید رو مُخ مردم کار کرد، نه اینکه راه رفت...!
---------------------------------
پ ن:
1- راه پیاده شدن اسلام راه پلیس و زندان نیست!!
2- نه! آقا بد می گم؟! ها؟! تو بگو!!!

یک زن سوری!

یک زن سوری!

آيدا يكي از هزاران زن سوريه اي، با گريه در حال مشاهده نابودي زندگيش است. ارتش سوريه خانه اش را ويران، همسر و دو فرزندش را كشتند و خود صدمات زيادي را ديده است.


	آيدا يكي از هزاران زن  سوريه اي، با گريه در حال مشاهده نابودي زندگيش است. ارتش سوريه  خانه اش را ويران، همسر و دو فرزندش را كشتند و خود صدمات زيادي را ديده  است.

 

دل كسي را نشكنيم!

دل كسي را نشكنيم!

گاهي نزديك‌ ترين و صميمي‌ ترين دوستمان از ما دلخور مي‌ شود. با اينكه مي‌ داند كه هميشه همراهش بوده‌ ايم و كمك حالش. اما گاهي مي‌ بينيم همان فرد از كسي كه كمي از او دورتر است، دلخور که نمی‌ شود هیچ، هميشه هم ازديدنش شاد مي
‌ شود. علتش در خودمان است و بس!!

** چند نکته:
1- براي اينكه دوستمان داشته باشند، براي اينكه بعد از مرگمان- البته بعد از 120 سال- كسي از ما خاطره بدي به ياد نداشته باشد، براي اينكه برايمان فاتحه‌ اي بخوانند و خدا بيامرزي بگويند، اصلا لازم نيست ديگري را در محبت خود غرق كنيم. قرار نيست تمام زندگيمان را با كسي تقسيم كنيم. اصلا لازم نيست سال‌ ها هر كاري از دستمان بر مي‌ آيد براي كسي انجام دهيم و خودمان را برايش بُكشيم، قرار نيست از جان و مالمان برايش بگذريم، فقط كافيست به كسي بدي نكنيم، دل كسي را نشكنيم و كسي را نيازاريم. يعني كاري نكنيم كه برنجد. همين!!
2- شرّ نرساندن مهم ترين و البته ارزشمندترين كار است كه ما مي‌ توانيم در حق دوستانمان انجام دهيم و از آنها هم همين انتظاررا داشته باشيم. همين قانون طلايي كوچك تا زماني كه زنده هستيم همه را با اشتياق به سويمان مي‌ آورد و بعد از مرگمان همه در اندوه مي‌ گذارد.

گفتگو و مصاحبه با دکتر محسن کمالیان

گفتگو و مصاحبه با دکتر محسن کمالیان

بیوگرافی:

دکتر کمالیان فردی با دغدغه های فراوان نسبت به آراء و اندیشه ها و سرنوشت امام موسی صدر است وی تا کنون تحقیقات و تألیفات فراوانی را در مورد این شخصیت ارزنده جهان اسلام داشته است. ایشان در گفتگویی با حریم امام به راز ماندگاری ایشان و جلوه های عملی و اخلاقی او و قضاوت دیدگاه ها و اشتراکات دیدگاه های میان امام صدر و مرحوم امام خمینی (س) اشاره می نماید.

مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی

*چطور با امام موسی صدر آشنا شدید؟ از رابطه تان بفرمایید!
**من ارتباط خاصی واقعش با ایشان نداشتم. آن موقع بچه بودم و آلمان زندگی می کردیم. قبل از ده سالگی که به ایران آمدیم و چند بار که ایشان به آلمان و منزل ما آمدند یا در جاهای دیگر مثل منزل آقای طباطبایی دو سه بار دیدمشان. هیچ ارتباط خاصی هم با ایشان نداشتم. تا بعد از انقلاب که بنده چهارده پانزده سال داشتم. بودم. سن نوجوانی دوره خاصی است و علاقه و کنجکاوی های خاصی دارد. این دقیقاً مقارن شد با قضیه ناپدیدشدن ایشان که در روزنامه ها انعکاس پیدا کرد. از آن جا علاقه قلبی من شعله ور شد و دیگر کنجکاو شدم که چه اتفاقی افتاده و مگر می شود آدمی با این مشخصات و خصوصیات به این راحتی دزدیده شود. این برایم خیلی عجیب بود. از هر کسی در مورد وضعیت ایشان سؤال می کردم. تا انقلاب پیروز شد و آقای دکتر چمران و آقای طباطبایی به ایران آمدند. دکتر جمران وقتی آمدند در همان دو سه روز اول یکی دو تا سخنرانی چندساعته در مورد وضعیت لبنان و شخصیت امام موسی صدر کردند که از رادیو پخش شد. خب دکتر چمران از دل حرف می زد. حرفی که از دل بلند شود به دل هم می نشیند. به هر حال صحبت های ایشان موجب شد علاقه من تشدید شود. بعد آقای طباطبایی هم این طرف و آن طرف صحبت های مختلفی داشتند که در مجموعه مرا به امام موسی صدر نزدیک تر کرد. این اولین جرقه های آشنایی جدی من با ایشان بود. آقای صدر جزء آدم هایی است هرچه به ایشان نزدیک می شوی علاقه و ارادتت به ایشان بیشتر می شود. بعضی از آدم ها عکس این هستند. از دور آدم های جذابی اند ولی وقتی به ایشان نزدیک می شوی و وارد زندگی خصوصی شان می شوی، با چیزهایی مواجه می شوی که تو را شوکه و زده می کند. الان که سی و خرده ای سال می گذرد، هر چقدر بیشتر در مورد ایشان می دانم ارادتم به ایشان بیشتر شده است.
*امام موسی صدر در دل نسل جوان امروز، که زمان ایشان را درک نکرده است، جا دارد. راز ماندگاری ایشان چیست؟
**چند چیز است. اول فکر و اندیشه اش است. البته افراد دیگری هم همان فکر و اندیشه را داشتند و دارند. پس فقط فکر نیست. در کنار آن اخلاق ایشان است. اخلاق ایشان فوق العاده است. اخلاق و اندیشه در کنار هم دلیل مهم ماندگاری ایشان است. هر یک از این دو به تنهایی کارساز نیست. الان نگاه کنید مردم در انتخابات اخیر به اعتدال و اخلاقگرایی رأی دادند. منتها سی و پنج سال طول کشید تا به این جا رسیدیم. البته اگر بی انصافی نکنم باید بگویم از دوران حضرت امام این داستان شروع شد. حضرت امام و در اوایل انقلاب شهید بهشتی و شهید مطهری هم دقیقاً همین طور بودند. بعد از آن این مسائل فراموش شد و برای چند دهه اخلاق و اعتدال و عقلانیت نقطه مغفول ما بود. خب امام موسی صدر بدون این که این تجربه ها را بگذراند، از همان ابتدا چنین بود. البته تربیت خانوادگی و محیط ایشان بسیار در این زمینه تأثیر داشت. منظورم محیط شهر و حوزه و مدرسه نیست. در این شهر و حوزه و مدرسه هم همین آقایانی که الان با آن ها مشکل داریم بار آمدند. پس بیشتر از همه همان اصالت خانوادگی و محیط خانوادگی امام موسی صدر تأثیرگذار است. ایشان از اول با اخلاق برخورد می کرد. اصالت را آدم کاملاً حس می کرد در رفتارشان. چه در ایران چه در نجف و چه در لبنان. ایشان هیچ وقت در لبنان در فکر و رفتارش افراط نبود. همیشه اعتدال و اخلاق را رعایت می کرد. مخالفین امام موسی صدر که نوعاً از علمای شیعه در لبنان بودند می گویند که این سید با این اخلاقش ما را به راه آورد. می گویند ما هرچه به ایشان بیشتر حمله کردیم و بیشتر ایشان را تحت فشار گذاشتیم و سعایت کردیم ایشان محبتش به ما بیشتر شد. نه فقط از حقوق اجتماعی محرومشان نمی کرد و آن ها را تحت فشار نمی گذاشت، محبتش را به آن ها بیشتر می کرد. مثلاً وقتی مکه می رفت بعضی از روحانیونی که به شدت مخالفش بودند را با اصرار با خود می برد. مثلاً مقید بود بعضی از روحانیون منتقد و مخالفش که مثلاً بیست و پنج سال بزرگ تر از او بودند را در هر جلسه ای که بود می برد. با این که رهبر شیعیان و رئیس مجلس اعلای شیعه بود، اگر وقت نماز می شد آن ها را جلو می انداختن و پشت سرشان نماز می خواند. آقای صدر این طوری بود. با دوست و دشمن با اخلاق برخورد می کرد. جاذبه ایشان فوق العاده زیاد بود. همان جمله قشنگ شهید بهشتی که دافعه در حداقل و ضرورت و جاذبه در حداکثر امکان. این دقیقاً کاری است که آقای صدر انجام می داد.

ادامه نوشته

گفتگو و مصاحبه با دکتر سید صادق طباطبایی

گفتگو و مصاحبه با دکتر سید صادق طباطبایی

http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_14732.jpeg

بیوگرافی:

دکتر صادق طباطبایی خواهر زاده امام موسی صدر، مردی سرشار از دوستی و مهربانی با سینه ای مملوّ از اسرار و خاطره است.
حریم امام در آستانه سالگرد ربوده شدن شخصیت کم نظیر جهان اسلام «امام موسی صدر» در گفتگویی با ایشان مباحثی نظیر مبانی فکری و روشی امام صدر و نسبت او با حکومت اسلامی و نظریه ولایت فقیه و نگاه او به لیبرالیسم و اندیشه انسان محوری ایشان را مورد بحث و بررسی قرار داد.

مصاحبه گر: مصطفی سلیمانی و سید محمد حسن مخبر

ازچه زمانی با امام موسی صدر مانوس شدید؟
*خوشبختانه این توفیق را داشتم که از هشت نه سالگی آقای صدر را درک کردم. آن موقع هنوز مرحوم آیت الله صدر زنده بودند. نسبت ایشان با مرحوم آقا و عنایت مرحوم آقا به ایشان، نیز تفاوتش با برادر بزرگترش حاج آقا رضا برای من روشن بود. بعد هم به شدت مورد لطف و عنایت ایشان بودم. البته نه تنها من که خواهرزاده ایشان می شوم؛ با تمام خواهرزاده ها و برادرزاده هایشان یک رابطه خاص و متفاوتی نسبت به یکدیگر، برقرار می کردند. بر اساس چیزی که در ما می دید، رابطه اش را برقرار می کرد. به هر حال در من خیلی اثرگذار بود. زمانی که ایشان به لبنان رفتند، سال بعدش دیپلم گرفتم. بعد که به آلمان رفتم تقریباً هر سال ایشان را می دیدم. ایشان در کنگره های بین المللی که شرکت می کردند، اصرار داشتند یک سفر به آلمان بیایند و دو سه هفته آن جا باشند. توسط من با جاهای مختلف آشنا می شدند و در جلسات مختلف هم شرکت می کردند. وقتی هم که انجمن اسلامی را تأسیس کردیم، بهره برداری چندجانبه از ایشان داشتیم؛ نه تنها عقیدتی بلکه حتی مالی.
*تبیین مبانی فکری و روشی امام صدر امروزه مخصوصاً برای نسل جوان ضرورت دارد. نسبت امام صدر با حکومت اسلامی و مشخصاً نظریه ولایت فقیه چیست؟ اصلاً ایشان به دنبال چنین چیزی بودند یا نه؟ چون سند روشنی در این باره موجود نیست. هرچند شاید بشود از برآیند رفتارها و روششان اعتقاد ایشان را به دست آورد، این حدس ها کافی نیست.
**آقای دکتر کمالیان تا حدودی به این مسئله پرداخته است. اما نکته اصلی این است که زمان ربوده شدن امام صدر هنوز این مباحث مطرح نشده بود. البته بحث ولایت فقیه را امام در نجف عنوان کرده بودند که من، بر اساس گفتگوهایی که با امام، دایی جان و آسید محمدباقر صدر داشتم، استنباط حکومتی از آن نمی کنم. به هر حال چند نکته را در رفتار امام صدر دیدم. سال های اول فعالیتمان خیلی درگیر چپ عقیدتی بودیم و خیلی هم در اقلیت بودیم. خوراک فکریمان کم بود. مطالب فکری کم داشتیم. فقط آثار شرکت انتشار و این ها بود که جوابگو نبود. چند نفری که بودیم که می خواستیم با همه مجموعه جریان دانشجویی در اروپا در بیفتیم و پایه های انجمن های اسلامی را قوی کنیم. ناچار بودیم خودمان به فکر بیفتیم. مثلاً من در نوزده سالگی سعی کردم پاورقی های آقای مطهری بر کتاب «روش رئالیسم» آقای طباطبایی را بخوانم و بفهمم که با بچه های سوسیالیست کمونیست در بیفتیم و بتوانیم پاسخگو باشیم. در حالی که رشته تحصیلی ام شیمی بود که ربطی به این موضوع نداشت. در یکی از برنامه هایی که در آلمان با ایشان داشتیم به دایی جان(امام موسی صدر) گفتم: «حالا ماتریالیسم دیالکتیک را بگذاریم کنار و کاری به هگل و این ها نداریم. اگر مسئله اعتدال، توزیع ثروت، ارزش افزوده و این ها را از اقتصاد سوسیالیسم بگیریم و یک خرده تر و تمیز و مرتبش کنیم چه اشکالی دارد؟ به نظر شما می توانیم روی این زمینه کار کنیم یا نه؟» گفتند: «اصلاً در این فکر نرو! شک هم به این مسائل نکن! چرا اسلام نه؟ چرا حکومت اسلامی نه؟» گفتم: «آخه چیزی نداریم». گفت: «چرا چیزی نداریم؟ مگر دیگران چیزی داشتند که الان حکومت کمونیستی و سوسیالیستی درست کردند؟ خیلی هم داریم. فکر کن! بیندیش! ما کمک می کنیم! سؤالی داری مطرح کن! ارتباطت را با آسید محمدباقر زیادتر کن! آسید محمدباقر فقه اش فقه حکومتی است. هر سؤالی هم داری با من در میان بگذار! با کمال میل هر وقت هم مشکلی داشتید می آیم و گفتگو می کنیم». چون آن زمان به خاطر فعالیت های سیاسی دیگر نمی توانستم به ایران بیایم. این اولین بار است که من از ایشان بحث حکومت اسلامی را شنیدم. بعد خود ایشان در لبنان با این مسئله درگیر شد. اولین مسئله ای که ایشان با آن درگیر شد ارتقاء جایگاه شیعیان بود. شیعیان یک اقلیتی بودند. آن هم در شرایطی که در لبنان مسیحیت قدرتمند، بزرگان مسیحی، شعرای بزرگ، اندیشمندان سنی، اندیشمندان مارکسیسم و کمونیسم در فضای روشنفکری دانشگاه ها در لبنان حاضر بودند و مخرج مشترک همه شان ضدیت با شیعه بود. حتی این ها موفق شدند جوان های شیعه را به احزاب کمونیستی بکشانند؛ به دلیل آن حس عدالت طلبی که در جوان های شیعه بود. چمران این مسئله را خیلی خوب در نوشته هایش شکافته است. خب در چنین شرایطی یک طلبه جوان 30 ساله از قم به لبنان می رود. و این ها با او در می افتند. اما نه تنها موفق نمی شوند، بزرگان و صاحبان آن اندیشه، مفتونش می شوند. آنچنان که همه جا با عزت و شکوه و احترام با او رفتار می کنند. هدف ایشان بالابردن جایگاه شیعه بود اما با جریان سنی و تسنن درگیری لفظی نداشت. آن زمان برنامه نماز جمعه از رادیو تلویزیون لبنان پخش می شد. جایگاه ایشان طوری بود که وقتی به مفتی حسن خالد شیخ اعظم می گوید: «یک هفته شما نماز بخوانید یک هفته من». او خجالت می کشد جواب نه بدهد. در برنامه دعای سحر یا چیزهای دیگر همین طور. نیز در برنامه افطار. خب در مغرب و افطار چند دقیقه ای بین شیعه و سنی اختلاف است. یک بار امام موسی صدر به محفلی که بزرگان اهل تسنن جمع بودند، دعوت می شود.

ادامه نوشته

خودت را براي كسي نكش!

خودت را براي كسي نكش!

خودت را براي كسي نكش! 

گاهي نزديك‌ترين و صميمي‌ترين دوستمان از ما دلخور مي‌شود. با اينكه مي‌داند كه هميشه همراهش بوده‌ايم و كمك حالش. اما گاهي مي‌بينيم همان فرد از كسي كه كمي از او دورتراست، دلخور که نمی‌شود هیچ، هميشه هم ازديدنش شاد مي‌شود. علتش در خودمان است و بس.
براي اينكه دوستمان داشته باشند، براي اينكه بعد از مرگمان- البته بعد از 120 سال- كسي از ما خاطره بدي به ياد نداشته باشد، براي اينكه برايمان فاتحه‌اي بخوانند و خدا بيامرزي بگويند، اصلا لازم نيست ديگري را در محبت خود غرق كنيم. قرار نيست تمام زندگيمان را با كسي تقسيم كنيم. اصلا لازم نيست سال‌ها هر كاري از دستمان بر مي‌آيد براي كسي انجام دهيم و خودمان را برايش بُكشيم، قرار نيست از جان و مالمان برايش بگذريم، فقط كافيست به كسي بدي نكنيم، دل كسي را نشكنيم و كسي را نيازاريم. يعني كاري نكنيم كه برنجد. همين.
هرموقع به گذشته فكر مي‌كنيم و خاطرات كسي را كه ديگر نيست، مرور مي‌كنيم بعد از خاطرات خوش قطعا دنبال خاطرات بد هم مي‌گرديم. چه زمان در حقمان نامردي كرده؟ كجا كوتاهي كرده؟ چرا فلان زمان عقب كشيد و ما را تنها گذاشت. يا اصلا نه، كجا به ما توهين كرد؟ كي ناسزا گفت؟ تمسخر كرد؟ كجا دلمان را شكست؟ همه اينها مثل فيلم جلوي چشمهايمان مي‌آيد.
اين بزرگترين خدمت ما در دوستي با ديگران است. شر نرساندن مهمترين و البته ارزشمندترين كار است كه ما مي‌توانيم در حق دوستانمان انجام دهيم و از آنها هم همين انتظاررا داشته باشيم. همين قانون طلايي كوچك تا زماني كه زنده هستيم همه را با اشتياق به سويمان مي‌آورد و بعد از مرگمان همه در اندوه مي‌گذارد.

شرحِ صدر [درنگي بر مبانی، فقاهت و سیاستِ امام موسي صدر]

شرحِ صدر

[درنگي بر مبانی، فقاهت و سیاستِ امام موسي صدر]

نویسنده: مصطفی سلیمانی

در آمد

اگر امروز يك همه پرسي دربارۀ معتبرترين و محبوب ترين و اثرگذارترين شخصيت سياسي- ديني معاصر لبنان صورت گيرد، بدون ترديد، اين مقام به امام موسي صدر تعلق مي گيرد. او اين محبوبيت در ميان مردم لبنان، اعم از مسيحي، مسلمان، شيعه و سني را مديون؛ اولاً قرائت رحماني از كلام خدا در قرآن، و ثانياً رفتارهاي مهربانانه مبتني بر تساهل و تسامح با گروه هاي گوناگون ديني و فرهنگي مردم لبنان است.

امام صدر، خوبي و فضيلت بسيار دارد، امّا در اين مختصر مي خواهيم به مناسبت ربوده شدن امام موسي صدر در روز نهم شهريور سال 1357 در كشور ليبي، به گوشه هايي از انديشه ‌هاي امام موسي صدر در مبانی، فقاهت و سیاست اشاره کنیم.

مبانیِ صدر

بايد تصريح كنيم كه امام موسي صدر در زمرۀ انديشمندان مسلمان نوآور و نوانديشي است كه تلاش مي‌كند تا با بهره‌ گيري از موازين و قواعد روايي و قرآن مسائل و مشكلات روزمره را به نوعي مديريت و هدايت كند و اين را به همۀ توده ‌هاي مردم ثابت نمايد كه اسلام آيين و مكتبي است كه همۀ نيازهاي موجود در هر دوره‌اي را به خوبي پاسخگو خواهد بود؛ لذا به مهم ترین مبانی امام موسی صدر اشاره می کنیم:

1- اتحاد مسلمانان:

يكي از آرزوها و آرمان هاي ديرين امام موسي صدر وحدت امت اسلامي در سرتاسر جهان بود. از ايده هاي مورد توجه اين انديشمند اجتماعي و خوش فكر، اتحاد ميان مسلمانان و تقريب مذاهب اسلامي است كه براي تحقق آن تلاش فوق العاده اي به خرج مي دهد. در اين مورد ذكر چند نكته حائز اهميت است:

الف- امام موسي صدر ما را تشويق مي كند كه روح اخوّت اسلامي رادر خويش و جوامع خود نهادينه كنيم وانديشمندان روشنگر، باري سنگين در اين زمينه بر دوش دارند، چرا كه نبود تقريب و همدلي بين مسلمين جهان پيامدهاي سختي براي همگي ما خواهد داشت. در ديدگاه او همان گونه كه نمازهاي پنجگانه از واجبات است و نشاني از ايمان درون ما، وحدت امت اسلامي هم بايد بدين گونه يكي از واجبات تلقي و نهادينه شود.

ب- علاوه بر دين اسلام امام موسي صدر در مورد گفتگوي بين اديان هم بسيار تاكيد مي كند و معتقد به «حوار» بين اديان است. چرا كه او معتقد است اديان ريشۀ واحدي دارند و اختلافي كه ما امروز شاهد آن هستيم نه متافيزيكي است نه تئولوژيك، ريشه اين اختلاف در فرار كردن متوليان و پيروان اديان از وظيفه خويش است كه به جاي خدمت به انسانيت و از بين بردن آلام و دردهاي جامعه بشري به منويات خود خدمت مي كنند يا به عبارت ديگر دين خدا را در خدمت خودخواهي خويش گرفتار كرده اند. از اين رو در ديدگاه صدر تنها راهي كه پيروان اديان آسماني مختلف در برابر هم دارند نه تكفير بلكه حوار و گفتگوي نشات گرفته از قلب است.

ج- امام موسي صدر در برابر مكاتب بشري و سكولار هرگز توصيه نمي كند كه راه عزلت و گوشه گيري را پيشه كنيم. او باور دارد مكتب آسماني بر مبناي اجتهاد باتوجه به شاخصه زمان و مكان اين قابليت را به هر متفكري خواهد داد كه در برابر نظر مدرنيت ها راسخ بايستد و از موضع برهان افكار خويش را عرضه دارد.

2- كرامت انسان:

بسياري از فاكتورهاي فكري و عقيدتي ايشان، انسان شناسي و زاويۀ نگاه ايشان به شخصيت افراد است. اين متفكر بزرگ با توجه به يكسري اصول قرآني و ديني انسان را موجودي ارزشمند و داراي فطرت الهي مي داند و تاكيد مي كند كه به طور كلي نبايد نسبت به بشر و ساختار شخصيت آنها بدبين بود.در واقع سيدموسي صدر في نفسه انسان را محترم مي داند و معتقد است كه آدمي به دليل برخورداري از كرامت، آزادي، توانايي، عقل و... از ارزش ذاتي برخوردار است و چون همۀ اسماي خداوندي را به شكل نسبي برخوردار است پس ابتدائاً موجودي قابل احترام و توجه است. در اين وضعيت بدگماني به انسان، بدگماني به خداوند محسوب مي شود و اين چنين است كه ديد و قضاوت نسبت به رفتار آنان نيز تغيير مي كند. در اصل اين سير اعمال و فعاليت هاي خودسرانه انسان هاست كه آنها را از گوهر ناب الهي و ارزش هاي شخصيتي شان دور مي كند. در همين راستا امام موسي صدر در عمل نيز التزام خودش را به چنين مبناي فكري نشان مي دهد و در زماني كه عده زيادي از علما اهل كتاب را پاك نمي دانستند ايشان بر پاك بودن اين گروه صحه مي گذارد و رسماً اين مسئله را اعلام مي كند.

3- ايجاد روحيۀ مقاومت:

خودباوري و توجه به توانايي هاي مشخص مقوله اي بود كه در زمان حضور و فعاليت امام موسي صدر تا حد زيادي در ميان مسلمانان كمرنگ شده بود. اما با ظهور سيد موسي صدر و مشاهده اين وضعيت، جريان تا حد زيادي تغيير كرد وتحولات عمده اي در سطح زندگي و انديشه مردم ايجاد شد. وي با توجه به فعاليت هايي كه انجام داد سعي كرد جايگاه شيعيان و مسلمانان را تا حد زيادي ارتقا دهد. لذاست كه رشد خودباوري و ترميم و ايجاد روحيه مقاومت خصوصا در ميان مردم لبنان از فعاليت هاي بي نظير اين شخصيت سرچشمه مي گيرد.

در واقع در انديشه امام موسي صدر مقاوم سازي صرفاً به عرصه هاي نظامي محدود نمي شد. ايشان در بعد علمي، فرهنگي و صنعتي نيز قائل به اين روش بود.[برگرفته از: سيد مرتضي مفيد نژاد، فقيه روشن، روزنامۀ رسالت، ش6515 به تاريخ87/6/12 ، ص18]

فقاهتِ صدر

او هم، ميان نوانديشان ديني و احياگران اسلاميِ سدۀ اخير، قرار دارد. ذهن و فكر در اين مسير حول دو محور است؛ نخست وحدت مسلمين و ديگر بازنگري در احكام اجتماعي شريعت و اين دو از هم تفكيك‌ ناپذيرند.اصلاحاتي كه امام موسي به دنبال آن بود تنها اصلاح در عرصه اجتماعي و سياسي مسلمانان و شيعيان نبود بلكه او مي ‌دانست كه اين اصلاحات نخست بايد در حوزه انديشۀ دين صورت گيرد.

- قبل از پرداختن به اين بحث به چند مساله بايد اشاره كرد:

ادامه نوشته

شما در زباله‌دان تاریخ / عبدالله جوادی ‌آملی

زباله‌دان تاریخ

آنچه که می‌خوانید متن قسمت پایانی خطبه‌ی ‌دوم حضرت آیت‌الله جوادی آملی در نماز جمعه‌ی قم است که در بیشتر سایت‌های خبری و حتی سایت حوزه‌‌ سانسور! شد.

... بخش پایانی عرضم مربوط به انتخابات است که انشاءالله در هفته‌ی بعد، هم حضور فعال خواهیم داشت و از خدای سبحان بخواهیم که قلب ما را هدایت کند، هرکسی که اصلح است او را در قلب ما القا کند، که ما انشاءالله حتماً به پای صندوق رأی برویم و دین خود را به اسلام و انقلاب اسلامی و رهبری و امام و خون شهدا و تلاش و کوشش مبارزان ادا کنیم. هیچ‌کس بدون عذر شرعی از فیض رأی‌دادن محروم نشود و دیگران را هم حتما تشویق کنید کنار صندوق رأی که در انتخابات شرکت کنند. هرکس را که بین خود و خدا اصلح تشخیص دادیم، همان را انتخاب کنیم.

موضوعاتی که برای همه‌ی ما لازم است، این است که در تمام موارد، چه در گفتارمان، چه در رفتارمان، چه در نوشتارمان، چه در سخنرانی‌های عمومی، چه در نمازهای جماعت و جمعه ما، چه در مطبوعاتمان، چه در رسانه‌ها و چه در مناظراتمان، بیان نورانی قرآن را رعایت کنیم. قرآن کریم فرمود: "خیلی قصه‌ی دیگران از شما دور نیست." بعضی از اقوام را که حالا بالصراحه نام نمی‌برم، در قرآن کریم این‌ها را ما در اثر انحراف از تقوا، زیر و رو کردیم. بعد فرمود: «و ما هم منکم ببعید» آن قوم از شما دور نیست، کژروی، کژ آید از دفع‌القلم، بیراهه رفتی، تهدید قرآن این است که شما را می‌برد و یک عده دیگر را می‌آورد. این چنین نیست که اگر کسی خواست خدای ناکرده از راه خلاف به مقصد برسد، خدای غیور صبر کند، این چنین نیست.

ادامه نوشته

نامۀ فاطمه امیرانی همسر شهید باکری در صفحه فیس بوک

نامۀ فاطمه امیرانی همسر شهید باکری در صفحه فیس بوک

images

ادامه نوشته