امام مجتبی(ع)؛ شبیه ترین به رسول خدا
[به مناسبت رحلت پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع)]

اشاره: دامنه شخصیت بی مانند سبط اکبر پیامبر صلی الله علیه و آله، امام حسن  مجتبی علیه السلام، آنقدر وسیع و گسترده است که آثار و نشانه های آن در تمام کتاب های حدیث، تراجم، سیره، تاریخ و مناقب فراوان به چشم می خورد.
تواضع، فروتنی، خدا ترسی، روابط حسنه، احترام  متقابل و کمک به بینوایان از ابعاد برجسته زندگی آن سرور جوانان بهشتی است. آن بزرگوار بازویی علمی، قضایی، و نیرویی بسیار کارآمد برای حکومت علوی و شخص امیرمومنان علیه السلام بوده است.
هر چند زندگی پر رنج و محنت امام حسن مجتبی(ع)، پر از مسائل و دشواری ها است اما ما در اینجا فقط به جایگاه امام مجتبی علیه السلام در نگاه پیامبر(ص) اشاره می کنیم.

 نویسنده: مصطفی سلیمانی

همراه با رسول خدا:
[امام حسن و نقل حدیث از پیامبر]:
امام حسن(ع) نخستين سال‏هاى كودكى خود را با رسول گرامى اسلام به ‏سر برد، و در آغوش او پرورش يافت؛ بدين گونه هر روز، انديشه، معنويت، اخلاق و بزرگى رسول اكرم(ص) به امام حسن مجتبى(ع) منتقل مى‏شد.
سيره‏نويسان نوشته‏اند، امام حسن(ع) در حالى كه هفت سال بيشتر نداشت، در مسجد رسول خدا حاضر مى‏شد، به سخنان جدّش گوش فرامى‏داد و همه‏ى آن را حفظ مى‏كرد؛ سپس به نزد مادرش حضرت فاطمه‏ى زهرا(ع) مى‏رفت و تمام آن را بازگو مى‏نمود و زمانى كه امير مؤمنان على(ع) به خانه مى‏آمد، تمام آنچه را كه رسول گرامى اسلام در مسجد بيان فرموده بود، در نزد حضرت زهرا(ع) مى‏يافت. امام على(ع) به فاطمه مى‏فرمود: اين سخنان را چگونه به دست آورده‏اى؟ آن حضرت مى‏فرمود: اين سخنان را فرزندم حسن -از زبان رسول خدا- بيان كرده است.
بدین جهت، روزی علی بن ابی طالب علیه السلام زودتر به خانه آمد و از دید فرزندش پنهان گشت تا آیات جدید را که بر پیامبر نازل شده بار دیگر از فرزندش بشنود. امام حسن علیه السلام وارد خانه شد؛ همین که خواست آیات قرآن را برای مادرش بخواند، زبانش به لکنت افتاد و از خواندن سریع باز ماند. مادرش شگفت زده شد. امام حسن علیه السلام گفت: مادر! تعجب نکن، گویا شخصیت بزرگی در خانه است که با شنیدن سخنانم، مرا از سخن گفتن باز می دارد!
در این هنگام، امیرمومنان علیه السلام از محل اختفا بیرون آمده و فرزندش حسن را در آغوش گرفت و بوسید.[بحار الانوار، ج 43، ص 338]
یکی از بهترین شواهد و دلایل شخصیت والای امام حسن مجتبی علیه السلام این است که وی از همان آغاز جوانی، بلکه کودکی، آنچه را که از زبان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله گرفته بود، سخاوتمندانه در اختیار دیگران قرار می داد. ابن الصباغ مالکی درباره این  کلاس پر خیر و برکت می نویسد: درباره حسن بن علی - که درود بر او باد - نقل شده است که در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله می نشست و تشنگان معارف اسلامی گرداگردش می نشستند. او به گونه ای سخن می گفت که تشنگان علم و معرفت را سیراب نموده و ادله و براهین دشمنان را باطل کند..."[الفصول المهمه، ص 137]
ابن الصباغ سپس به نقل جریان زیر پرداخته تا شخصیت علمی امام حسن مجتبی علیه السلام و جایگاه والای او را در امت اسلامی بیان کرده باشد: علی بن احمد واحدی در تفسیر خود آورده است که مردی وارد مسجد رسول الله شده و ملاحظه کرد که شخصی مشغول نقل حدیث از پیامبر است. مردم اطراف او را گرفته، به سخنانش گوش می دادند. پس آن شخص به نزد وی آمده، گفت مراد از شاهد و مشهود - که در آیه شریفه آمده است - چیست؟ پاسخ داد: اما شاهد که روز جمعه است و اما مراد از "مشهود"، روز عرفه می باشد.
پس، از او گذشته به دیگری برخورد کرد که همانند اولی به نقل حدیث پرداخته بود، سوال خود را تکرار کرده از او پرسید که: مراد از شاهد و مشهود چیست؟ وی پاسخ داد: اما "شاهد" که روز جمعه است و اما مشهود، روز عید قربان است. آنگاه از کنار آن دو نفر گذشته، گذرش به نوجوانی افتاد که چهره اش همانند طلا می درخشید که او هم در مسجد، کلاس درس تشکیل داده بود. پس از او در باره شاهد و مشهود پرسید. وی در پاسخ گفت: آری. اما شاهد، حضرت محمد صلی الله علیه و آله است و اما مشهود، روز قیامت می باشد
آنگاه برای گفته خود، این چنین استدلال کرد: آیا سخن پروردگار را نشنیده ای که می فرماید: "یا ایها النبی انا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً"[احزاب، 45] ای پیامبر! ما تو را به عنوان شاهد و بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم. "ذلک یوم مجموع له الناس و ذلک یوم مشهود"[هود، 103]  روز قیامت روزی است که همه مردم برای آن جمع می شوند و آن روز، روزی است که مشهود همگان است. گوید: سپس از نام شخص اول پرسید، گفتند: ابن عباس است و از دومی که پرسید: گفتند: ابن عمر است و از شخص سوم که پرسید، گفتند: وی، حسن بن علی بن ابی طالب است.[الفصول المهمه، ص137]
جالب اینجاست که بر طبق نقل علامه مجلسی در بحارالانوار: "این شخص تفسیر امام را از شاهد و مشهود، بر دیگر تفسیرها که از عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر شنیده بود، ترجیح داده و آن را پسندیده بود."[بحارالانوار، ج 43، ص 345] شاید دیل این پذیرش، استدلال قوی امام حسن به دو آیه شریفه بوده است.
 اين امر بر اين مسئله دلالت مى‏كند، كه امام حسن(ع) به علم رسول خدا(ص) دست مى‏يافت و در حال توجه و اهتمام به آن، به سر مى‏برد.
محبوبیت امام حسن نزد پیامبر:
در كتاب‏هاى سيره آمده است كه رسول خدا با حسن و حسين(ع) بازى مى‏كرد، آن‏ها را بر دوش خود مى‏گذاشت و با آنان رفتارى محبت آميز و مهربانانه داشت؛ از اين رو تمام روحيات و خلقيات پيامبر اسلام در آن‏ها وجود داشت.
در كتاب‏هاى سيره گفته‏اند كه امام حسن(ع) به لحاظ جمسى و خوى و خصلت، شبيه‏ترين افراد به رسول خدا بود. و پس از رحلت رسول گرامى اسلام، زمانى كه مردم اشتياق مى‏يافتند كه رسول خدا را ببينند، آن‏ها به امام حسن مجتبى(ع) نگاه مى‏كردند چون سيماى رسول خدا را در امام حسن(ع) مى‏يافتند.
در كتاب‏هاى سيره آمده است كه رسول خدا، هرگز بين امام حسن و امام حسین(ع) در محبت و فضيلت تفاوت نمى‏گذاشت. طبق آنچه كه راويان سنّى و شيعه روايت كرده‏اند، رسول خدا مى‏فرمود: «الحسن و الحسين سيّدا شباب اهل الجنة»؛ «حسن و حسين سروران جوانان اهل بهشتند». و در حالى كه به آن دو اشاره مى‏نمود، مى‏فرمود، «خدايا! دشمن بدار كسى را كه آن دو را دشمن مى‏دارد». و هم چنين مى‏فرمود: «هر كس آن دو را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر كس آن دو را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است».
اين نكات از فهم عمومى مسلمانان بر مى‏آيد، آن‏ها مى‏ديدند كه رسول گرامى اسلام از حسن و حسين(ع) مراقبت مى‏كند، آن دو را پرورش مى‏دهد و در برابر آنان صبورى پيشه مى‏كند و زمانى كه پيامبر در حال سجده بود و آن دو بر پشت ايشان بالا مى‏رفتند، پيامبر سجده را طولانى مى‏كرد؛ سپس، از حضرت مى‏پرسيدند: اى رسول خدا! آيا بر تو وحى نازل گرديد؟ پيامبر اكرم(ص) به آنها مى‏فرمود: نه؛ ولى دوست داشتم كه فرزندانم ناراحت نشوند تا اينكه از پشت من پائين آيند. اين امر نشان دهنده‏ى عاطفه‏ى شديد رسول خدا به آن دوست.
راويان سنى و شيعى روايت كرده‏اند كه پيامبر اسلام فرمود: «حسن و حسين سروران جوانان اهل بهشتند». زمانى كه اين سخنان را بررسى مى‏كنيم، درمى‏يابيم كه سخنان پيامبر بيانگر اين مطلب است كه: هركارى را كه امام حسن(ع) انجام دهد نشان‏دهنده‏ى مشروعيت اسلامى با همه‏ى جزئيات آن است و همه‏ى كارهايى را كه امام حسين(ع) انجام مى‏دهد، بيانگر خط اسلامى با همه‏ى جزئيات آن است؛ زيرا كسى كه آقاى جوانان اهل بهشت است بايد در انديشه‏ها، حركات و همه‏ى اقدامات خود معصوم باشد و در بهشت فقط كسانى وجود دارند كه خداوند متعال آنان را براى نزديكى خود برگزيده است.
به اين جهت ما به تحقيق‏هاى بسيار براى شناختن مشروعيت صلح امام حسن(ع) با عنايت به اوضاعى كه ايشان در آن به سر مى‏بردند و قيام امام حسين(ع) با توجه به محدوده‏ى چالش‏هايى كه در برابر آن‏ها قرار داشتند، نياز نداريم.
در اين فضا بايد درباره‏ى اين دو شخصيت ممتاز اسلام درنگ بيشترى كنيم؛ زيرا سخنان پيامبر درباره‏ى  آن دو برخاسته از احساس عاطفى و محبت او به نواده‏هاى خود نبود؛ چون خداى متعال درباره‏ى او مى‏فرمود: «و ما ينطق عن الهوى‏، ان هو اِلاّ وحى يوحى‏»[نجم، آيات 3-4]
پيامبر نيز مانند ديگر انسان‏ها داراى عاطفه و احساسات انسانى بود؛ اما ارزيابى او از افراد، منبعث از عاطفه‏ى او نبود؛ زيرا خداى متعال از پيامبر خويش مى‏خواست كه حق را؛ حتى به نزديك‏ترين افراد خود بگويد. همان‏گونه كه پيامبر اكرم(ص)، حقيقتى را كه خداى متعال به او وحى كرده بود، درباره‏ى عمويش ابولهب بيان فرمود: «تبت يدا أبى لهبٍ وتب»[مسد، آيه 1]
از اين رو وقتى پيامبر گرامى اسلام والاترين ارزش‏ها را به دو فرزندش قائل مى‏شد و ژرف‏ترين احساسات را به آنان ابراز مى‏كرد، از نظر مفهوم و عاطفه چيزى جز حقيقت نبود.
گواه رسالت نبوی:
در ماجرایی که حذیفه به نقل آن پرداخته است، آمده است که ناگاه مرد عربی، چماق به دست وارد شد و فریاد برآورد: «کدام یک از شما محمد هستید؟» یاران رسول خدا، با ناراحتی جلو رفته و گفتند: «چه می خواهی ؟» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «آرام بگیرید». مرد عرب خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: «تو را دشمن داشتم، و اکنون دشمنی من نسبت به تو بیشتر شد. تو ادعای رسالت و پیامبری کرده ای، دلیل و برهانت چیست؟» حضرت فرمود: «چنانچه مایل باشی، عضوی از اعضای من به تو خبر دهد که برهان و دلیلم روشن تر خواهد بود».
مرد عرب گفت: «مگر عضو انسان هم سخن می گوید؟!» پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «آری. حسن جان! برخیز.» مرد عرب که گمان می کرد، پیامبرصلی الله علیه و آله او را مسخره می کند، گفت: «خود از عهده پاسخگویی بر نمی آیی، خردسالی را از جای بلند می کنی تا با من صحبت کند؟!» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «به زودی او را آگاه به خواسته های خویش خواهی یافت.»
طبق پیش بینی رسول خدا صلی الله علیه و آله امام حسن مجتبی علیه السلام از جای برخاست و از وضعیت آن مرد عرب و چگونگی گرفتاری وی در بین راه سخن گفت؛ به گونه ای که باعث تعجب و حیرت او شده و گفت: «ای پسر! تو این مطالب را از کجا می دانی ؟! تو اسرار دل مرا بر ملا ساختی گویی همراه من بوده ای! مگر تو غیب می دانی؟ آنگاه مسلمان شد.[بحارالانوار، ج 43، ص 333]
راستی که امام حسن علیه السلام با این بیانات، برهان و دلیل نبوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بوده است؛ چرا که این عضو کوچک پیامبر آنقدر از خود دانش نشان داد که دشمن را وادار به تسلیم و اسلام نمود.
موعظه‏ آخر:
موعظه‏ى آخر امام حسن(ع) هنگامى كه به وسيله‏ى سم بيمار شده بود، و در نتيجه‏ى  آن به شهادت رسيد، اين گونه است كه راويان نوشته‏اند «جنادة بن ابى اميه» به امام حسن(ع) گفت: اى فرزند رسول خدا! ... به من پندى ده، امام حسن(ع) فرمود: «براى سفر آخرت مهيا شو و پيش از اينكه مرگت فرا رسد توشه‏اى فراهم كن. بدان كه تو در پى دنيا هستى و مرگ در پى توست، غصه‏ى روزى را كه نيامده است نخور و به روزى را كه در آن بسر مى‏برى انديشه كن، بدان كه از مال دنيا جز به اندازه‏ى قوت و غذايت مصرف مى‏كنى و بقيه‏اش را براى ديگران مى‏گذارى، بدان كه در حلال دنيا حساب و در حرام آن عذاب و عقاب است و در شبهات آن سرزنش وجود دارد؛ بنابراين دنيا را مانند يك مردار بدان، به اندازه‏اى كه تو را كفايت كند بردار، اگر حلال است با آن زاهدانه رفتار كرده‏اى، و اگر حرام است گناهى نكرده‏اى، و همان مقدار كه از مردار بر مى‏گيرى از دنيا برداشته‏اى، و اگر جزايى داشته باشد جزاى آن كم است. براى دنيايت آن‏گونه كار كن كه گويى در آن جاودانى و براى آخرتت آن‏گونه تلاش كن كه گويى فردا خواهى مُرد.
بنابراين اگر مى‏خواهى عزت را بدون تبار، و عظمت را بدون سلطنت به دست آورى، از ذلت معصيت خداوند خارج شو و به سوى عزت اطاعت خداوند رهسپار گرد.
هنگامى كه از روى نياز به صحبت با مردم كشيده مى‏شوى، با كسى مصاحبت كن كه مصاحبت او تو را زينت بخشد و اگر چيزى از او بگيرى تو را حفظ كند، اگر كمكى از او بخواهى تو را يارى نمايد، اگر حرفى گفتى، سخنت را تصديق كند، اگر بپيوستى او اين پيوند را تحكيم بخشد، اگر دستت را براى كمك دراز كردى دستت را بگيرد، و اگر در تو رخنه‏اى پيدا شد او آن را ببندد، اگر نيكى از تو ديد، آن را نيكى حساب كند، اگر چيزى از او خواستى به تو بدهد، اگر سكوت كردى او سخن را آغاز كند، اگر گرفتار درد و مصيبتى شدى، تسلايت دهد، از او دشوارى و بلايى بر تو نمى‏رسد، و از راه‏هاى مختلف بر تو وارد نمى‏شود (صادق است) در پيشامدها تو را وانمى‏گذارد، و اگر در كارى نزاع و اختلاف كرديد، به تو ايثار مى‏كند»[اعيان الشيعه، ج 4، ص 85]