رو در رو
رو در رو
کاش از روبرو می دیدمت؛
نیمی از رُخت حکایت از عشق و امید بود...
ولی از کجا می دانستم که ساعت ها برای اغفال من وقت گذاشته بودی!!
حواسم از این به بعد جمع شده است...
برگرد تا دوباره مثلِ دو مرد، رو در رو حرف بزنیم!!
[مصطفا]
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۲/۰۳/۳۰ ساعت ۱:۴۳ ق.ظ توسط مصطفی سلیمانی
|
(APPENDIX ITEM)