يك جهان نور و از جهان فارغ

[مروري بر زندگاني پر بار مرحوم آيت الله العظمي ميرزا حسن موسوي بجنوردي(ره)]

نویسنده: مصطفی سلیمانی

** درآمد:

به بهانۀ 19 جمادي الثاني سالروز درگذشت آيت الله العظمي ميرزا حسن موسوی بجنوردي(ره)، نگاهی کوتاه بر زندگاني پر بار فقيه فرزانه، حکيم و اصولي بزرگ، مرحوم آيت الله العظمي ميرزا حسن موسوی بجنوردی(ره) می اندازیم.

در ميان ستارگان آسمان دانش و فضيلت، گاه شخصيت هايی يافت مي شوند كه به علت وجود عوامل گوناگون، از درخشش بيشتري برخوردار بوده و توانسته اند در دوران حيات پر بار خود، ثمرات متنوع تري بجاي گذارند. بي شك تامل در حيات چنين شخصيت هايی كه مشمول رحمت واسعه الهي بوده و توانسته اند از لحظه لحظه عمر خويش بيشترين و بهترين بهره ها را ببرند، براي طالبان كمال و راهيان وادي معارف عميق اسلامي، مي تواند راه گشا باشد.

شخصيتي كه در اين نوشته به معرفي وی خواهيم پرداخت، يكي از نادرترين چهره های علمي حوزه ها در سدۀ اخير است. شخصيتي جامع كه در علوم و فنون گسترده اسلامي، دست به تحقيقات عميقی زده و آثار گرانقدری از خود بجای گذاشته است. فقيهي كه در همۀ ابواب گوناگون فقه، دارای تخصص بوده و رساله های علمي مختلفی در اين حوزه معرفتی به يادگار نهاده است. دانشمند اصوليی كه با دركي صحيح از تمامي مباني متنوع اصولی عصر خود، دست به نقد و بررسي آراء پيشينيان پرداخته است.

در اين نوشته كوتاه بر آنيم تا خوانندگان نشريۀ «حريم امام» را با دورنمايي از حيات علمی و فرهنگی يكی از فرهيختگان دوران معاصر يعني مرحوم آيت الله العظمي سيد حسن موسوي بجنوردي(ره) آشنا سازيم.

ايشان از علمای بزرگ و از چهره های درخشان فقهاي شيعه در حوزۀ علميّه نجف بوده و از شاگردان برجستۀ مرحوم آقا ضياء عراقي و علامه نائيني و سيد ابوالحسن اصفهاني بوده است.

** تولد و دوران کودکی:

به سال 1315 قمري، يعني در حدود يك قرن پيش، در يکی از روستاهاي شهرستان بجنورد به نام خوراشاه، از خانداني که علاوه بر شرف سيادت، به پاکی و تقوا شهرت داشتند، متولد شد که نام وی را ميرزا حسن گذاشتند. نسب او از طريق سيد ابراهيم مجاب به امام همام حضرت موسی بن جعفر(ع) هفتمين امام شيعيان مي رسد.

آقا ميرزا حسن دوران کودکي را در کنار خانواده سپري کرد. اما از همان ايام آثار ذکاوت و نبوغ در سيماي اين کودک خردسال نمايان بود. از اين رو پدرش مصلحت در آن ديد تا پس از طي دوران خردسالي به امر آموزش و تربيت وي بپردازد. علاقه وي به درس و آموختن ايجاب مي کرد از روستاي خود به شهرستان بجنورد آمده و مقدمات را در آنجا فرا گرفته و خود را براي طي مدارج علمی آماده سازد.[مروري کوتاه بر زندگاني پر بار فقيه فرزانه، حکيم و اصولي بزرگ، دکتر مصطفی بروجردی]

** تحصیلات:

به منظور دستیابی به مدارج عالی علمی، راهی مشهد مقدس گردید. وجود اساتید مبرز در رشته های گوناگون دانش، از ادبیات عرب و فارسی گرفته تا منطق، فلسفه، کلام و دانشهای نقلی، مانند اصول و فقه و حدیث، و حتی طب و نجوم و هیئت، حوزه مشهد را بسان خوانی گسترده ساخته بود که هر کس با هر ذائقه و سلیقه ای می توانست از نعمات بیکران آن بهره مند گردد.

** عزیمت به نجف:

با وجود انگیزه و دلایل کافی و متقن برای رفتن به نجف، تصمیم گرفت تا برای رفتن به نجف استخاره بگیرد و با خدای خود مشورت کند، هر چند در کار خيري که او در پيش داشت حاجت هيچ استخاره نبود. بدين منظور، نزد استاد بزرگوار خود يعني حاجي فاضل خراساني شتافته و از وي مي خواهد تا در اين خصوص استخاره کند. شگفتا که قرآن کريم هم بر اين تدبير صحه گذاشته و پاسخ چنين بود: «وَ نَادَيْنَاهُ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ الأَيْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِيًّا»[مريم: 52] «در آغاز آيه، ندا و در پايانش مناجات مطرح شده و اين نشانۀ مهربانى خداوند است، مثل اينكه مولايى عزيز، برده‏اش را بلند صدا زند كه بيا نزد من بنشين تا با هم خصوصى صحبت كنيم»[تفسیر نور، محسن قرائتی، ذیل آیه] اين پاسخ قرآني که مهر تاييدي بر عزم راسخ و استوار آقا ميرزا حسن بوده، موسي وار وي را به هجرت فرا مي خواند.

مدت ها از حضور وی در مشهد گذشته بود. آقا میرزا حسن از محضر اساتید بزرگ بهترین استفاده ها را برده بود. او در این سنین جوانی خود به عنوان مدرسی خوش بیان و صاحب ذوق شناخه می شد. و شاید برای اقران او کافی بود که به همین حد از دانش اکتفا نموده و به تکرار آنچه فرا گرفته اند بپردازند. اما روح کمال جوی او همچنان تشنه آموزش بو. اساتید مشهد، با همه تبحر در دانشهای گوناگون دیگر حرف تازه ای که برای او جالب و قانع کننده باشد، نداشتند. او احساس می کرد باید به تدریج در جستجوی اساتید دیگر باشد. اساتیدی که در مشهد یافت نمی شدند. در آن روزگار حوزه نجف اشرف، پربارترین حوزه اسلامی شیعی در دانش های نقلی بود.

** اساتید تأثیرگذار:

برای شناخت چهره های تأثیرگذار و خلاق در عرصه دانش، نخست می بایست به سراغ کسانی رفت که روی آنها تأثیر گذاشته اند. بسیاری از افراد متفکر، ایده‌ های اولیه اندیشه های خویش را از استادان خود گرفته ‌اند. برای شناخت آيت الله العظمي ميرزا حسن موسوي بجنوردي(ره) نیز که چهره‌ای متفاوت و ممتاز است می توان نقطه عزیمت را همین جا قرار داد:

1- اساتید مشهد مقدس:

او که تشنه معارف اسلامي بود، کوشيد تا اساتيد صاحب نام و برجسته فقه، اصول و فلسفه و کلام را شناسايي کرده و به محضر آنان راه يابد. در آن روزگار مرحوم آقا ميرزا محمد فرزند بزرگ مرحوم آخوند خراساني صاحب کتاب معروف کفايه الاصول، يکي از پر رونق ترين حوزه های درسی مشهد را اداره مي کرد. او که خود تربيت يافته محظر پدر بزرگوارش بود و از ذهنی وقاد و نقاد و هوشي سرشار برخوردار بود، در دانش اصول فقه مبرزترين چهره علمي خراسان بشمار مي رفت. آقا ميرزا حسن بی درنگ به محضر او شتافته و از آن استاد بزرگ بهره هاي فراواني برد. ايشان علاوه بر بهره گيری از محضر اساتيد علوم نقلي، به علت استعداد فراوان و ذهن منظم، خود را نيازمند دانشهای عقلي مي ديد. و بر آن بود که عالم اسلامي بايد از علوم عقلی نيز سر رشته داشته باشد. او حتي تا آنجا پيش رفته بود که معتقد بود آگاهي از امور عامه فلسفه، بر همگان ضروری است و هر کس بايد در حدود درک خود اين رشته را بشناسد. در آن زمان دوحکيم بزرگ در مشهد حضور داشتند که در دانش عقلي سرآمد اقران بوده و همگان به فضل آنان اعتراف داشتند: مرحوم فقيه رباني حاجي فاضل خراسانی و مرحوم آقا بزرگ حکيم. اين دو فيلسوف بزرگ که به واسطه از تلاميذ مرحوم حاج ملا هادي سبزواري بودند، رونق خاصي به دانش عقلی در حوزه مشهد بخشيده و متون کلاسيک فلسفه مشاء و اشراق و حکمت متعاليه را با بياني جذاب و شيوا تقرير می کردند. از اين رو وی که به تدريج در ميان فضلای مشهد با نام آقا ميرزا حسن بجنوردي شناخته مي شد، اشارات، شفا، شرح منظومه، اسفار، شرح هدايه اثيريه، شوارق و ساير کتب فلسفی و کلامی رايج را در محضر اين اساتيد فرا گرفت و خود که در آن روزگار، جواني در حدود بيست و اندي ساله بود، به تدريس متون مختلف درسي در حوزه ها ، اعم از علوم عقلي ونقلي- مي پرداخت.[ر.ک: تاريخ فلسفه اسلامي، هانري کربن، ترجمه جواد طباطبائي، ص 510، انتشارات کوير، تهران، 1373] مدتها از حضور وي در مشهد گذشته بود. آقا ميرزا حسن از محضر اساتيد بزرگ بهترين استفاده ها را برده بود. او در اين سنين جواني خود به عنوان مدرسي خوش بيان و صاحب ذوق شناخه مي شد.

2- اساتید نجف اشرف:

با نگاهی به مقالۀ دکتر مصطفی بروجردی در زندگینامۀ ایشان در زمینۀ اساتید نجف می خوانیم:

«با ورود به نجف اشرف، بلافاصله در يکي از مدارس بنام مدرسه بزرگ مرحوم آخوند خراسانی، حجره اي اختيار کرده و به دنبال استاد مورد نظر خود مي گردد. شيوه درسهای اصول در نجف اشرف بدين گونه است که يک طلبه همزمان نمي تواند از دو استاد که به تدريس اصول مي پردازند، در ساعتی برابر شروع نموده و بنابراين طلبه بايد حتما استاد مطلوب خود را گزينش نمايد. در ميان اساتيد بزرگ آن زمان، چند نام بيش از همه شهرت دارد: آقا ضياء الدين عراقی، آقا ميرزا محمد حسين نائينی، آقا سيد ابوالحسن اصفهانی و آقا شيخ محمد حسين غروی اصفهانی. آقا ميرزا حسن بر آن ميشود که در آغاز ورود، به درس اصول محقق عراقي حاضر شده و درس فقه را از محضر مرحوم استاد بزرگ نائيني، فراگيرد. مرحوم محقق عراقي در تحقيق دانش اصول ديدگاه هاي خاصي داشته و صاحب سبک شمرده مي شد. به زودي ميان اين تلميذ جديد خراساني- که بار علم را از مشهد با خود آورده بود- با محقق عراقي رابطه  وعلاقه اي خاص برقرار مي شود. در نخستين شب حضور در درس مرحوم محقق عراقي، ايشان اشکالي مطرح مي کند، و آقاضياء که آوازه دانش اين جوان فاضل را شنيده بود، با محبت خاص استادي مي گويد: «بار علم را از مشهد با خود آوردي!» این برخورد نشانگر آن است که لازم است اساتید برای رشد فکری و علمی شاگردان ابتدا رابطه ‌ای عاطفی با آنها برقرار کنند تا بتوانند بر رویشان تاثیر بگذارند.

اين رابطه تنها به حضور در محضر درس و گفت و شنود رسمي خلاصه نمی گردد. ذهن پويای آقا ميرزا حسن که آکنده از سوال و پرسش است، او را به رفت و آمد با استاد وادار مي کند. استاد که استعداد قابلی برای انتقال تجارب طولانی خود يافته، نيز متقابلا از اين پرسشها استقبال نموده و می کوشد تا اين فاضل جوان را با پاسخ های خود قانع کند. اين پرسش و پاسخها چه بسا شبها تا به صبح طول کشيده و استاد را وادار می سازد که يا در نظرياتش بيشتر تامل نمود و يا پاسخهای عميق تر و دقيق تر ارائه کند.»

** مؤثر در نظرات اساتید:

مرحوم محقق بجنوردی در اوايل کتاب منتهی الاصول در بحثي پيرامون موضوع علم اصول، به اين نکته اشاره نموده که علوم از حيث نيازمندی به موضوع، يکسان نبوده و تنها علومی به موضوع نيازمندند که براي شناسايی و آگاهی از حالات حقيقتی از حقايق تدوين شده اند. اما علومی که تنها مجموعه ای از قضايای مختلفة الموضوع و المحمول بوده و براي هدفي خاص و غرضی مشخص اين مسائل گرد هم تدوين شده اند، فاقد موضوع مشخص بوده و اصولاً نيازي به داشتن موضوع ندارند. سپس به تفصيل به بيان اين نظريه پرداخته و در پايان اشاره مي کند که من اين تحقيق و تفصيل بين دو قسم دانشها را بر استاد محقق خود(مرحوم آقا ضياء الدين عراقی) عرضه کردم و او آن را پسنديده و در مقالات خود آن را ثبت نمود: «و قد عرضت هذا التحقيق و التفصيل بين القسمين علي استادي المحقق(قده) فارتضاه و ضبطه في مقالاته(مقالات الاصول، مرحوم عراقی)»[رک: منتهي الاصول ج1، ص9]

** احترام به اساتید:

او مبانی اساتيدی چون نائينی و عراقی همچون موم در دست داشت و از محقق عراقی همواره به عنوان «استادنا المحقق» و از علامه نائينی با تعبير «شيخنا الاستاد» ياد می کند.[ر.ک: منتهی الاصول، جلد1، ص2]

** از نگاه فرزانگان:

یکی از راههای شناخت بزرگان علاوه بر آثار علمی، از طریق فضلاء و شاگردان می باشد که در این نوشته به اظهار نظر برخی از آنها اشاره می کنیم:

1- پرفسور هانري كربن:

حاجي ملا هادي سبزواري و مكتب او در زندگي معنوي و فكري خراسان تجديد حيات به وجود آورد. از شاگردان موفق ملا هادي از دو شخصيت به ويژه نام مي بريم: آقا ميرزا محمد صدوقي كه در سبزوار به تحصيل فلسفه پرداخت و غلامحسين كه مدت شش سال در سبزوار شاگرد حاج ملا هادي سبزواري بود و سپس شيخ الاسلام مشهد شد. اين دو استاد عاليقدر شاگرداني تربيت كردند كه از آن ميان آقا ميرزا حسن بجنوردي با توجه به توانايي خود در تدريس علوم نقلي و عقلي ممتاز شد.

2- مرحوم آيت الله دكتر مهدي حايري يزدي:

مخلص از ارادتمندان خاص الخاص بل اخص الخواص مرحوم آيت الله حاج ميرزا حسن بجنوردی(ره) بودم و حضرت معظم له به اين مخلص در مسائل معقول و منقول لطف مخصوصي داشته و رابطه ما صرفاً رابطه لذت بخش علمي بود و نه رابطه اجتماعي و ايشان به نظر حقير در نجف آن روز تنها كسي بودند كه جامعيت منقول و معقول و علوم ادبيات را حائز بودندو الحق بايد گفت نجف به ايشان وفا نكرد و قدر منزلت ايشان را ندانست و بايد در مورد ايشان اينگونه بسوي خدا راز و نياز كرد: «الحمدلله الذي فضل الفضول علي الفاضل»، كه تنها در مكتب كلام اشاعره مظبوط بنظر مي رسد، اما همه مي دانيم كه گناه ايشان همان خوی افتادگي و آزادمنشی ايشان بود. و به گفته شاعر، دشمن طاووس آمد پر او.

3- دو نامه به مناسبت رحلت ايشان:

آنچه در پي مي آيد نامه دو تن از شخصيت هاي علمي و ديني برجسته معاصر است كه به مناسبت ارتحال مرحوم آيت الله العظمي سيد ميرزا حسن موسوي بجنوردي، خطاب به فرزند ارشد ايشان نوشته اند.

اين دو نامه چنان در توصيف عظمت شخصيت آن عالم بزرگ، روشن و گوياست كه ما را از هر توضيحي بي نياز مي كند:

الف) مرحوم آيت الله العظمي مرتضي حايري يزدي:

«السلام عليكم و رحمة الله

پس از عرض سلام خبر فوت فقيد عالم علم و صفا آيت الله معظم و عالم اعظم در يكي از شبهاي جمعه رجب بدون ترقب بحقير رسيد و جدا مصيبت زده شدم و مكرر گريه كردم و اينك نيز با حال تأثر اين نامه مختصر، تقديم مي داريم.

از همان شب رثايي براي ايشان گفتم كه عنوان آن، رثا يا تبريك است و بعد از چند روز خواب ديدم چند نهر از محل نسبتاً مرتفعي براي حقير، جاري است و گاه در جريان آنها فتوري حاصل ميشود يا در شرف حصول است كه از طرف ايشان مدد ميرسد و جريان آنها ثانيا قوي ميگردد. حسب الوظيفه روز چهارشنبه كه همان شب از مشهد مقدس آمده بودم و پس از چند ساعت پس از تشرف به قم مراجعت نمودم با اشتياق فراوان دربدرگشته و خانه جنابعالي را پيدا كردم كه جداً بوي گل را از گلاب بجويم متأسفانه توفيق حاصل نشد.

ولي آقازاده كه آثار لطف و صفا در ايشان نيز واضح بود اظهار لطف فرمودند و همان دم در مدتي با صميميت طرفيني با هم مذاكره نموديم.

و اينك در طرف مقابل رثاي ناقابل را نثار وجود محترم مينمايم اميد است اجر تسليت، نصاب نزد داشته باشد. بر طبق آنچه در دفتر نوشته شده است در همين صفحه مرقوم گرديد.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته

مخلص قديمي: مرتضي الحائري»

ب) مرحوم دكتر سيد محمد مشكوة:

«باسمه تعالي شأنه

في رثاء المرحوم آيت الله السند الصفي الوفي الاديب الفقيه الاصولي الفيلسوف صاحب الصدق و الصفا و الخلوص و الوفا الحاج الميرزا حسن البجنوردي رحمه الله تعالي و اعلي الله مقامه الشريف في الفردوس الاعلي.

و هذا اول رثاء جري علي لساني في المشهد المقدس الرضوي(ع) لشدة التأثر من نعي السيد السند السناد و ما مدحت احداً و لا رثيت غير الائمة الهدي عليهم السلام و هذا السيد العديم النظير.»

4- مرحوم آیت الله سيد جلال الدين آشتياني:

«دو سال در نجف درس ايشان رفتم. منتها او هم از آن اشخاص نادري بود که که بنده در عصر خود ديدم. اولاً ايشان در ادبيات شاگرد اديب نيشابوري بوده و از حافظه  حيرت آور برخوردار بود که آقا شيخ محمد رضي مظفر- صاحب منطق مظفر و اصول مظفر- به من گفت: آقا ميرزا حسن قريب صد هزار بيت از قصائد عربي که در مدح حضرت امير(ع) گفته شده حفظ است و گفت: اين طلبه هاي عرب، لبناني و شامي که به نجف مي آيند نوعاً اصلاً شاعرند چون در عراق شاعر زياد بود. از هر ده نفر پنج نفرشان شاعر بودند. اصلاً زبان عرب، زبان شعر است و زبان خطابه، بعد، ميگفت پانزده، شانزده شاعر براي مشاعره حريف او نمي شدند آن هم در شعر عربي. آن وقت در فارسي هم که زبان مادريش بود تمام خاقاني، قاآني، ناصر خسرو، و از خزانيه هاي منوچهري مي خوانده، سنائي، حتي از ملک الشعراي بهار و شعراي معاصر، او هم از اساتيد بزرگي بود که آنطور که بايد و شايد تجليلي از او نشد.»[پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی میرزا حسن بجنوردی(ره)]

** معرفي و کتابشناسی آثار علمي:

محقق بجنوردي، كه قلمي زيبا نيز دارد، دست به كار تأليف آثار ارزشمندي مي شود و كتاب هايي را به نگارش در مي آورند كه تا به امروز مورد استفادۀ فضلاء، اساتيد، محققين و محصلين قرار مي گيرند:

1- منتهي الاصول:

اين كتاب يك دورۀ كامل علم اصول بوده و به مباحث گوناگون اين علم پرداخته است. مؤلّف علاوه بر طرح ديدگاههاي دو استاد بزرگوار خود به طرح و ارائه ديدگاههاي اصولي خود نيز پرداخته است. كتاب حاضر از بهترين كتابهائي است كه در علم اصول نگاشته شده و به شرح و توضيح مباحث گوناگون علم اصول پرداخته است و يكي از منابع مهم جهت مراجعه طلاب و اساتيد درسهاي خارج اصول به شمار مي رود. جلد اوّل اين كتاب در مباحث الفاظ و جلد دوّم شامل مباحث قطع و ظن، خبر واحد، برائت، اشتغال، استصحاب، تعادل و تراجيح و اجتهاد و تقليد مي باشد.[ر.ك: مقدمۀ كتابِ «منتهي الاصول»]

عظمت علمي محقق بجنوردي در اين كتاب آشكار مي شود. منتهي الاصول در حوزه هاي علمي شيعي موجب شگفتي بسيار مي گردد. كتاب بسان دري گرانبها دست به دست مي گردد. اين كتاب در نجف اشرف، قم، مشهد و... بلافاصله پس از انتشار به عنوان يك منبع ارزشمند در نقل و نقد آراء دو محقق بزرگ نائيني و عراقي جاي خود را در ميان فضلا باز مي كند.

- معرفي اجمالي كتاب:

«منتهي الاصول» كه به زبان عربي تدوين شده، به مباحثي در باب اصول فقه شيعه اختصاص يافته است. نگارنده در اين كتاب با استناد به منابع متعدد اصولي -همچون: القضاء، كفايت الاصول، شرح الكافيه، مقالات الاصول، قوانين الاصول و معالم‌الدين- نخست، تعريفي از علم اصول، مراتب موضوع آن ذكر نموده در پي آن، مبادي علم اصول را برمي‌شمارد، سپس مبحث «وضع» همراه با دلالت الفاظ، حقيقت وضع، اقسام وضع، كيفيت وضع، و نظاير آن را به تفصيل بيان مي‌كند .موضوع الاوامر، نواهي، مفاهيم، عام و خاص، مطلق و مقيد، و مجمل و مبين با موضوعات فرعي آنها ديگر مباحث كتاب را تشكيل مي ‌دهد.

يك دوره اصول فقه، كه به حق «منتهي الاصول» ناميده شده، آخرين نظرات اصولي را در قالبي استوار و مستدل، و در عين حال بسيار رسا و بدون تعقيدات لفظي، با رعايت نهايت ايجاز، در بيش از يك هزار صفحه به نگارش درآورده و منتشر مي سازد.

2- القواعد الفقهيه:

قواعد الفقهيه شامل مجموعه قواعد و اصولي است كه فقيه با مبنا قرار دادن هر يك از آنها، مباني فقهي را استنباط و بيان مي كند. البته ياد آوري اين مطلب لازم به نظر مي رسد كه اين قواعد نه اصولي هستند نه فقهي، بلكه زير بناي فقه و اصول هستند و مستقل.

آيت الله العظمي ميرزا حسن موسوي بجنوردي(ره)، روش متداول تدريس فقه در مرحلۀ عالي(خارج) را ـ كه استاد، كتابي فتوايي را متن درس خود قرار داده و مسايل آن را يك به يك مطرح و در نفي يا اثبات آن برهان آورده و سرانجام نظرية خود را اعلام كند ـ براي پرورش شاگردان نمي پسنديد؛ او معتقد بود كه اين شيوه، قواعد اساسي اجتهاد را به شاگرد نمي آموزد تا بتواند از آن در موارد مشابه ديگر نيز استفاده كند، از اين رو شاگردان، خود غالباً با حضور طولاني در درس خارج فقه ممكن است به ملكۀ استنباط احكام نايل شوند.

او همچنين معتقد بود كه اگر استادان به طرح قواعد كلي فقهي بپردازند و سپس كاربرد و تطبيق آن بر مصاديق را به شاگردان بياموزند شاگردان زودتر به قدرتِ استنباط احكام مي رسند. بر همين اساس، كتاب محققانۀ خود، «القواعد الفقهيه» را تأليف كرد.[نشريه كتاب ماه دين، شماره12، مهر1377]

- معرفي اجمالي كتاب:

در اين كتاب آيت اللّه سيد محمدحسن بجنوردي با گردآوري، تدوين و تبيين بيش از 64 قاعده فقهي در جلدهاي متعدد كمك شايان توجهي به فقه و فقيهان كرد. وي افزون بر تفسير و تبيين معناي هر قاعده و موارد كاربرد آنها در فقه به تثبيت و استوارسازي قواعد ياد شده بر پايه كتاب، سنت، اجماع و سيره پرداخت و مجموعه مباحث را ارائه كرد.

3- تعليقه بر «العروه الوثقي»:

كتاب ديگر ايشان، تعليقه بر «العروه الوثقي» تأليف مرحوم آيت الله سيد محمد كاظم يزدي است كه طي بيست و پنج سال به صورت استدلالي به رشته تحرير درآمده است.

به عنوان توضيح و اهميت اين اثر، اشاره اي به جايگاه نويسنده و اهميت تعليقه نويسي بر كتاب عروه الوثقي مي كنيم:

سيد محمدكاظم طباطبايي يزدي، معروف به «صاحب عروه» يكي از بزرگ ترين علما و مراجع جهان تشيع در قرن چهاردهم هجري است كه پس از ميرزاي بزرگ و آخوند خراساني تدريس در حوزه نجف اشرف و همچنين زعامت و مرجعيت جهان تشيع به او منتهي گرديد. آنچه مايه شهرت وي گرديد، يكي تسلط بر مسائل فقهي و تأليف كتاب «عروة الوثقي» بود كه بسيار مورد توجه فقها تا عصر حاضر قرار گرفت، و دوم زعامت و رهبري شيعيان در دوره مشروطه در تاريخ ايران است.

كتاب «العروه الوثقي» از مهم ترين كتب فتوايي نزد شيعه اماميه است كه جامع بسياري از فروع فقهي با عبارات شيوا مي باشد. بنا بر قول صاحب الذريعه، كتاب عروه الوثقي حاوي 3260 مسئله فقهي است.

اين كتاب از همان ابتدا به سبب ويژگي هاي منحصر به فردي كه دارد، محور تحقيق و تدريس فقهاي بزرگ شيعه گرديده است و بسياري از مجتهدين بزرگ بر آن تعليقه و يا شرح نوشته اند.

مجتهدان بزرگي بر كتاب عروة الوثقي تعليقه نوشته اند؛ مهم ترين ويژگي كتاب عروه عبارت است از متن، كثرت فروع به ويژه در مسائل مستحدثه و ترتيب و شماره گذاري در اين فروع است. اين كار در فقه شيعه به عنوان يك ابتكار محسوب مي شود. تا پيش از عروه، متن اصلي مورد توجه فقهاي اماميه، متن شرايع محقق حلي بود. شرايع خلاف عروه مسائل را به صورت مجزا مطرح نمي كند بلكه مسائل هر باب را به صورت به هم پيوسته ذكر و بررسي مي كند.

امروزه متن اصلي مورد بررسي در دروس خارج فقه حوزه علميه، را متن كتاب عروه سيد محمدكاظم طباطبايي يزدي تشكيل مي دهد. كتاب عروه داراي 17 كتاب فقهي است. در آغاز كتاب مباحثي پيرامون اجتهاد و تقليد مطرح و با 72 مساله به زواياي مختلف اين بحث اشاره شده است. مباحث اصلي اين كتاب شامل تقليد، طهارت، صلات، صوم، اعتكاف، زكات، خمس، حج، اجاره، مضاربه، مزارعه، مساقات، ضمان، حواله، نكاح و وصيت است. عروه الوثقي داراي تتمه اي معروف به ملحقات عروه است كه مشتمل بر بسياري از ابواب معاملات؛ مانند ربا وكالت، هبه، وقف، حدود و قضا است.

در قرن اخير، حاشيه نويسي بر عروه نشان دهنده رسيدن يك عالم به درجه اجتهاد محسوب مي شود. مجتهدان بزرگي بر كتاب عروه الوثقي تعليقه نوشته اند؛ از جمله شيخ علي بن شيخ جواهري(م 1340 ق)، فيروزآبادي(1345)، ميرزا حسين نائيني(م 1355 ق)، عبدالكريم حائري(م 1355 ق)، آقا ضياءالدين عراقي(م 1361 ق)، سيدابوالحسن اصفهاني(م 1365 ق)، كاشف الغطاء(م 1373 ق)، سيدمحمدحسين بروجردي(م 1380ق)، سيد عبدالهادي حسيني شيرازي(م 1382 ق)، سيدمحسن طباطبايي حكيم(م1390ق)، شيخ محمدرضا آل ياسين(م 1370 ق)، ميرزاحسن بجنوردي(م 1396 ق)، سيد احمد خوانساري(م 1405 ق)، امام خميني(م 1409 ق)، سيدابوالقاسم خويي(م 1413 ق)، سيد محمدرضا گلپايگاني(م1414 ق) و....

روال حاكم بر حواشي عروه، اشاره به موارد اختلافي حاشيه نويس با نظر صاحب عروه است.[مقدمه عروه الوثقي، علماي بزرگ شيعه، ص 347؛ كتابشناسي تفصيلي مذاهب اسلامي]

** رحلت جانکاه:

بالاخره روح بلند و ملکوتی فقيه بزرگ و حکيم عارف زاهد، آيت الله العظمي آقا ميرزا حسن بجنوردي، آفتاب روز بيستم جمادي الثاني که طلوع نموده و سالگرد تولد دخت گرامي پيامبر، حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها را خبر مي دهد، آفتاب عمر فقيه بزرگ ما غروب مي کند و  به سوي جايگاه ابدي، و مقام وصل پرواز مي کند.