همسرداری

[هدیه؛ امواج كوچك ولی خاصی]

 

هدیه دادن و هدیه گرفتن از کارهای جالبی است که در تمام دنیا به مناسبت های مختلف انجام می شود و از هر جنس، رنگ و سن که باشید، این کار ارتباطات عمیق تر و بهتری بین شما و دهنده یا گیرنده هدیه ایجاد می کند.

هدیه دادن به صورت غیررسمی و بدون مناسبت نقش قابل توجهی در پیدایش و تقویت علاقه در زندگی مشترک دارد.
دکتر صفایی، روان‌شناس:

هدیه دادن و هدیه گرفتن می‌تواند سوء تفاهم را از بین ببرد و دعواهای زناشویی را خاتمه بخشد.
هدیه دادن بدون مناسبت عمل با ارزشی است، در برخی موارد زوج‌ها با هدیه ‌دادن آن هم بی‌دلیل به یکدیگر، می‌توانند طرف مقابلشان را غافلگیر کنند و تأثیر بسیار خوبی بر روح و روان وی برجای بگذارند.
خوشحال شدن با دریافت هدیه در زنان بیشتر از مردان دیده می‌شود، با توجه به این که مردان بیشتر نقش حمایت ‌کنندگی را در زندگی زناشویی ایفا می‌کنند، بیشتر از زنان هم برای دادن هدیه علاقه نشان می‌دهند.
ارزش هدیه بیشتر معنوی است تا مادی و جنسیت آن نباید مورد توجه قرار گیرد، در صورتی که یک هدیه ناقابل همراه با عشق و محبت در بین زوجین رد و بدل شود، ارزش دوچندانی پیدا می‌کند و ابراز رضایت را خصوصاً در خانم‌ها به وجودمی‌آورد.

هدیه دادن گل، یكی از قدیمی ترین زبان ها برای بیان عشق است. که متأسفانه انسان ها خود را از چنین هدیه با ارزشی كه قیمت چندانی هم ندارد محروم می كنند و گل دادن را تنها محدود به روز تولد یا عیادت از بیمار می کنند.

شما می توانید با هدیه دادن، زندگی و محل سكونت تان را سرشار از امواج مهر و محبت كنید. به ارزان بودن هدیه ای كه می خواهید بدهید فكر نكنید، بعضی از اعمال محبت آمیز دارای امواج كوچك ولی خاصی است كه بسیار دورتر از امواج هدایای گران قیمت می روند. شما باید این قدر به كار خوب خود ادامه بدهید تا مهربانی و هدیه دادن بخشی از وجود شما شود. نگران این نباشید كه ممكن است هدایای شما بی ارزش یا تكراری شوند. مطمئن باشید هیچ وقت چنین اتفاقی نمی افتد.

صرفاً هدیه گرانتر، حاكی از بالاتر بودن میزان عشق نیست. مهم این است كه شما در هنگام هدیه دادن به فكر همسر خود بوده اید.
بزرگترین هدیه ای كه می توانید به همسران خود بدهید، عشق بی قید و شرط است.

عشق بدون قید و شرط نه تنها به فردیت هر كس احترام می گذارد بلكه آن را پرورش می دهد، حتی اگر جدایی یا از دست دادن همدیگر را به همراه داشته باشد.

 

 

تربیت فرزند

[تهدید درمان لجبازیِ کودکان نیست!]

 

به هزار و یک راه متوسل شده‌اید اما فرزندتان به هیچ صراطی مستقیم نیست.

حرف خودش را می‌زند، کار خودش را می‌کند و به شیوه خودش، خرابکاری‌هایش را ادامه می‌دهد. در این شرایط هیچ بعید نیست که دست به دامن تهدید و خط و نشان کشیدن شوید:

«اگر به کارهایت ادامه دهی به پدرت می‌گویم تنبیهت کند»، «اگر زودتر دست و صورتت را نشویی از ناهار خبری نیست»، «اگر از خواهرت عذرخواهی نکنی آن وقت تو را به میهمانی نمی‌برم»...

همه این اگر و آن وقت‌ها در ذهن بچه‌ها یک معنای مشخص دارند:

جنگ شروع شده! این اعلام جنگ شما که به تهدید آغاز می‌شود بچه‌ها را به لجبازی وادار می‌کند.
لجبازی در کودکان معمولاً از سن یک سالگی آغاز می‌شود و می‌تواند با رفتارهای نادرست اطرافیان در کودک نهادینه شود.

اما چرا بچه‌ها لجبازی می‌کنند؟ چون می‌خواهند نظر خودشان را ابراز کرده، جایگاه خود را به بزرگترها نشان دهند و در یک کلام خودشان را نشان دهند.

این وضعیت شاید برای بچه‌های یکی دو ساله معنا نداشته باشد اما برای کودکان بزرگتر، صدق می‌کند.
کودکان لجبازی می‌کنند، چون می‌خواهند دیده شوند. وقتی آنها را نمی‌بینید، زورگویی می‌کنید، به پرخاشگری متوسل می‌شوید یا بدون پرسیدن نظر آنها، کار خودتان را می‌کنید، در واقع دارید فرزندتان را به سمت لجبازی بیشتر سوق می‌دهید.

کودک نیازمند استقلال داشتن است و گاه برای به دست آوردن این استقلال، لجبازی می‌کند. از سوی دیگر، کودکان گاهی به دلیل خشم‌های ابراز نشده، با نافرمانی یا پافشاری روی یک رفتار، سعی در عصبانی کردن شما دارند. این رفتار هم برچسب لجبازی می‌خورد اما عاملی متفاوت باعث شکل‌گیری آن شده است.
برای آنکه احتمال بروز رفتار پرخاشگرانه در کودکتان کاهش یابد:
سرخود عمل نکنید؛ نظر کودک را بپرسید و به او استقلال عمل بدهید.
از سیستم تشویق استفاده کنید. در ازای رفتار مناسب، به او پاداش دهید و در ازای رفتار اشتباه، پاداش را حذف کنید.

اگر کودک برای رسیدن به مطلوب خود چه درست و چه نادرست شروع به گریه یا داد کشیدن کند به او بی‌توجه باشید تا یاد بگیرد روش رسیدن به خواسته‌هایش لجبازی و داد و قال نیست.
کودک را وادار به عجله و شتاب زدگی نکنید. وقتی به فرزندتان فشار بیاورید، او نمی‌تواند شرایط را تحمل کند و در نهایت با یکدندگی سعی می‌کند با شما به مقابله برخیزد. حواس کودک را پرت کنید. وقتی کودک لجبازی می‌کند، با تغییر دادن مسیر توجه او، جلوی ادامه وضعیت ناخوشایند را بگیرید. خودتان الگوی خوبی باشید. لجبازی نکنید تا فرزندتان لجبازی کردن را نیاموزد. در زندگی همیشه منطقی و با تدبیر عمل کنید؛ به این ترتیب فرزندتان یاد می‌گیرد که در مواجهه با خشم یا شرایط غیردلخواهش چطور باید رفتار کند.

 

انتخاب همسر

[سن و تناسب در ازدواج]

 

1- سنّ ازدواج

سن ازدواج عامل مهمی است که می‌توانند رضایت از زندگی مشترک را تحت تاثیر قرار دهد هر چند این عامل به تنهایی نمی‌تواند تعیین کننده باشد، اما عامل مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد. بر این اساس لازم به نظر می‌رسد میزان آمادگی سنی، روانی و اجتماعی طرفین مورد بررسی قرار گیرد. بطوری که عدم پختگی روانی، عاطفی، جسمانی و اجتماعی طرفین مشکلات زیادی را به بار خواهد آورد و روشن است رسیدن به سن و سالی که از لحاظ اجتماعی مناسب برای ازدواج به نظر می‌رسد به تنهایی قابل تکیه کردن نخواهد بود چرا که افراد مختلف در سنین متفاوتی به پختگی و آمادگی لازم برای ازدواج می‌رسند. یک فرد 25 ساله ممکن است از پختگی و رشد و تکامل روانی، اجتماعی و عاطفی برخوردار باشد در حالیکه فرد دیگری در سن 35 سالگی چنین آمادگی را نداشته باشد.

2- تطابق و تناسب شخصیتی طرفین در ازدواج

ویژگی های شخصیتی بسیار متنوع و متعدد هستند، اما برخی از آنها دخالت بیشتری در رضایت از زندگی مشترک دارند. مطمئنا فردی که بسیار به نظافت و تمیزی اهمیت قائل هست، نخواهد توانست با فردی که چندان در قید و بند این امور نیست زندگی موفقی داشته باشد.از ویژگیهای مهم شخصیتی که تاثیر قابل توجه در این زمینه دارند می‌توان به درون گرایی و برون گرایی اشاره کرد.

افراد درون گرا تمایل زیادی به گذراندن اوقات خود به تنهایی دارند در حالیکه برای افراد برون گرا تحمل چنین شرایطی بسیار سخت و آزار دهنده است. افراد درون گرا سرگرمیهایی چون مطالعه و ... دارند در حالیکه افراد برون گرا در شرایط جمعی و سرگرم کننده لذت می‌برند مثل بازیهای دسته جمعی.چنین ویژگیهایی به تعداد زیادی وجود دارند که البته گاه همان بودن ویژگیهای طرفین و گاه ناهمسانی آنها می‌تواند فاکتوری برای ازدواج موفق باشد.

به عنوان مثال ازدواج فرد درون گرا با فرد درون گرا موفق آمیزتر خواهد بود تا ازدواج درون گرا با فردی برون گرا در حالیکه سلطه جوئی یک ویژگی است که حتما باید ناهمسانی آن در طرفین مورد توجه قرار گیرد. دو فرد سلطه جو میزان تسلط بیشتری در زندگی مشترک خواهند داشت تا ازدواج فردی سلطه جو با فردی سلطه پذیر.

 

بهداشت روان
[خستگی عاطفی]


افکار متعارض موجب خستگی روانشناختی و عاطفی در فرد می شود. معمولاً افرادی که قاعده های ذهنی شان سخت گیرانه و خشک است دچار افکار متعارض شده و دیواره ذخیره انرژی اشان فرو می ریزد.

«مسعود جان بزرگی» در پاسخ به سوال شهروندی درباره علل کاهش انرژی طی روز اظهار داشت:
خستگی واقعی روانشناختی است تا فیزیکی زیرا در صورت خستگی فیزیکی بعد از استراحت کوتاه فرد می تواند به کار خود ادامه دهد در حالی که خستگی روانشناختی می تواند موجب اختلال در عملکرد شغلی و اجتماعی فرد شود.
این متخصص حوزه بهداشت روان گفت:

فکرهای متعارض، خسته کننده هستند و موجب خستگی روانشناختی در فرد می شوند. برخی افراد فکرها و قاعده های ذهنی سختگیرانه و خشکی دارند و این عامل می تواند فرد را دچار تعارض و خستگی روانشناختی کند.
1- افکار متعارض دیواره ذخیره انرژی را فرو می ریزد
دو قاعده متعارض دیواره ذخیره انرژی را فرو می ریزد و فرد را دچار انرژی کم و خستگی عاطفی می کند.
این روانشناس با بیان اینکه افکار متعارض مانند ترافیک برنامه فرد را بر هم می ریزد، تصریح کرد: همان طور که وقتی فرد با ترافیک مواجه می شود دچار قاعده های متعارض مکرر شده و برنامه هایش بر هم می ریزد، افکار متعارض نیز برنامه ها و ساختار ذهنی فرد را بر هم زده و موجب خستگی روانشناختی می شود.
2- چرا برخی دچار خستگی عاطفی می شوند؟
افکار متعارض در مسائل شغلی می تواند با عدم انتظار فرد برای آنچه درباره پیشبرد برنامه های شغلی اش در ذهن می گذرانده همراه باشد، همچنین در روابط بین فردی اگر فردی انتظار استقبال گرم هنگام ورود به منزل را داشته باشد، در صورت عدم وقوع این رفتار ممکن است این ذهنیت در او شکل بگیرد که اطرافیانش او را دوست ندارند و این موضوع موجب خستگی روانشناختی و عاطفی در فرد شود.
3- احتمال ابتلا به افسردگی در افرادی که افکار متعارض دارند
افکار متعارض و خستگی روانشناختی می تواند زمینه ساز ابتلا به افسردگی در فرد شود زیرا فکر متعارض موجب می شود تا فرد خود را مدام شکست خورده بداند و این موضوع آرام آرام منجر به پایین بودن حرمت و احترام به خود شود.