کتاب قیامت نزدیک است، برخى از صحنه‏هاى پس از مرگ همچون رستاخیز، نامه اعمال، دادگاه عدل الهى، شاهدان، شفاعت، عذاب‏هاى روز رستاخیز و توبه و رستگارى را بررسى کرده است.

مطالب کتاب به شیوه ای نوشته شده که خواننده، خود را مخاطب این مطالب می یابد و تأثیر بیشتری بر ذهن او می گذارد.

«چگونگی حضور در قیامت»، «سپیده دم رستاخیز»، «نامه اعمال»، «ظهور صحنه های عمل»، «آگاهان بی عمل»، «دادگاه عدل الهی»، «شهادت شاهدان»، «عذر خواهی بی ثمر»، «شفاعت»، «گفت گوی بهشتیان و دوزخیان»، «کیفر من چه خواهد شد»، «دورنمایی از عذاب روز رستاخیز»، «توبه و رستگاری» و «در آستانه بهشت» عناوین موضوعات این کتاب است.

در بخشی از کتاب آمده است: «و تو شرمسار و خجل، سرت را پایین می اندازی و با خود می گویی:
ای کاش از رسول الله اطاعت کرده بودم! ایشان چه بسیار می فرمودند:
لو کنتم توقنون بخیر الآخرۀ و شرها کما توقنون بالدنیا لآثرتم طلب الآخرۀ
اگر اطمینان و یقین شما به خیر و شر آخرت، همانند یقینتان به خیر و شر دنیا می بود، البته آخرت را انتخاب می کردید، و در راه آن سعی و کوشش می نمودید.»

کتاب قیامت نزدیک است تألیف علی شیرازی در سال1389 با شمارگان 1000 نسخه در 104 صفحه به همت مؤسسه بوستان کتاب تجدید چاپ شده است./913/ن602/ع



معرفی کتاب: شخصیت اصلی داستان شطرنج با ماشین قیامت رزمنده بسیجی جوانی است که طی عملیاتی محرمانه پیرامون یافتن محل استقرار رادار فرانسوی سامبلین، به واسطه هم‌رزمش پرویز، با افراد و شخصیت‌هایی درگیر می‌شود. در طی سه روز به دنبال پیچیدگی هایی که در سیر داستانی می بینیم، او آرامش کاری خود را از دست می دهد و مجبور است هم مسئول پخش غذا باشد هم به چند آدم غیر معمول که در شهر پناه گرفته‌اند رسیدگی کند و هم به عنوان دیده بان برای عملیات خاصی که در پیش است، بیشتر از قبل دیده بانی کند. هدف عملیات نا کارآمد کردن سیستم رادار جدید عراقی است.در این داستان شخصیت های مختلفی دیده می شوند که هر کدام عقاید و ادیان مختلف دارند.
شخصیت کلیدی بعدی داستان "مهندس" است. مهندس با سابقه شرکت نفت، که حالا در طبقه سوم یک ساختمان هفت طبقه مخروبه با گربه‌هایش زندگی می کند. شخصی که در طول داستان خصلتی آفتاب پرست گونه دارد و جنگ و علت آن برایش بی مفهوم است و معتقد است که مکر خداوند بود که انسان را به زمین کشانید و این دردسر را برایش شروع کرد. در واقع ابهاماتی که به ذهن این نوجوان دیده بان نمی رسد را ما از زبان مهندس می شنویم و او عامل مولد شک برای دیده بان ماست. کنش بین مهندس و نوجوان در کل اهمیت عملکرد و حرکت، را نشان می‌دهد نه آنچه که پیش می‌آید.