مطالعه ي تطبيقي حكومت مهدي با الگو هاي معاصر حكومت

خديجه فتوكيان

مرجع : کمیته علمی همایش بین المللی دکترین مهدویت

چكيده :
بي ترديد حكومت ها به سبب نوع جهان بيني حاكم بر آنها و مصالحي كه باعث تشكيل آنها شده ، به انواع مختلفي تقسيم مي شوند و جز در مواردي كه مورد اجماع همه ي بشريت است ، بدنبال هدف مشتركي نيستند . مثلا" مصالحي كه نظام پادشاهي به دنبال آن است ، قطعا" با اهدافي كه در حاكميت دموكراتيك دنبال مي شود ، فرق دارد و حكومت هاي دموكراتيك نيز به نوبه ي خود به سبب اختلاف زير ساخت هاي عقيدتي ، فرهنگي قومي خود اهداف متفاوتي را دنبال مي كنند.


سوالاتي كه در اين زمينه مطرح مي شود ، اين است كه حكومتي كه در زمان امام مهدي (ع) تشكيل مشود چه نوع حكومتي است ؟ رابطه ي آن با حكومتهاي مادي و معاصر بشري چيست ؟ در مقاله اي كه پيش رو است ، مولف كوشيده است تا به اين سوالات پاسخ دهد . در ابتدا ي امر به بررسي انواع حكومتهاي معاصر پرداخته است و در مورد گرايش و عملكرد آنها سخن رانده ام و بدنبال آن ويژگيهاي حضرت مهدي را بيان كردهام و اوضاع جامعه رابررسي كرده در انتها مقايسه ي بين انه انجام داده ام . باشد كه مورد توجه صاحبنظران قرار گيرد . تقديم به ساحت مقدس امام زمان (ع).


مقدمه :
شك نيست كه در يك نظر ابتدايي ، قرائن گواهي مي دهد كه دنيا به سوي " فاجعه " پيش مي رود ، فاجعه اي كه زاييده ي " ترك عواطف " ؛ " افزايش فاصله ي ميان جوامع ثروتمند وفقير " ؛ شدت گرفتن اختلافات و برخوردهاي دولتهاي بزرگ " " فراورده هاي نامطلوب و پيش بيني نشده ي زندگي ماشيني " و مانند آن است. فاجعه اي كه نتيجه ي انواع حكومتهاي مادي است كه در سراسر دنياي معاصر حاكم است و مقايسه ي وضع موجود با گذشته ي نزديك ، چهره ي ان را مشخص كرده و عامل موثري براي نمو جوانه هاي بدبيني در اعماق فكر خوشبين ترين افراد محسوب مي شود.


در سران بزرگ امروز دنيا "حس جاه طلبي " و جنون قدرت به اندازه ي كافي مفاسد مربوط به مسائل حقوقي حكومتها مانند گسترش ستم ؛ پيروزي حاميان باطل ؛ عدم آزادي بيان و عمل تا انجا كه افراد با ايمان گاهي در دل مي توانند از ظلم و ظالم ابراز تنفر كنند ؛ همچنين صرف سرمايه هاي عظيم در مصارف بيهوده يا زيانبار و ويرانگر ؛ توسعه ي رشوه خواري ؛ به مزايده گذاردن پستها و منصبها ؛ گرايش مردم ضعيف و فاقد فرهنگ سازنده به هر قدرتي كه پيروز گردد. همچنين صرف ثروتها در طريق جنگها و مسابقات تسليحاتي و ويرانگر و اهتمام به اين مسايل حتي بيشتر از عمران و آبادان ( تا انجا كه هزينه هاي جنگي بر هزينه هاي عمراني پيشي خواهد گرفت.


و نيز هر سال راههاي تازه اي براي فساد و ظلم و استعمار و استثمار ابداع مي گردد ؛ و كمتر كسي است در برابر نا هنجاريهاي اجتماعي احساس مسوليت كند ، حتي به يكديگر توصيه مي كنند كه در برابر اين مسائل بي تفاوت باشند.


بخش ديگري از مفاسد موجود در حكومتهاي فعلي مربوط به مسايل اخلاقي است ؛ مانند گسترش تملق و چاپلوسي ، چشم و هم چشميها ، تن دادن مردان به كارهاي بسيار پست ( همانند ارتزاق از طريق خود فروشي همسر ) ، همچنين گسترش شراب و قمار وانواع سرگرميهاي ناسالم ؛ گفتار بدون عمل ؛ ريا كاري و ظاهر سازي و پارتي بازي حتي در كمك به نيازمندان ؛ ارزيابي شخصيت افراد به حجم ثروتشان و مانند اينها ..... قسمتي از مفاسد موجود در جوامع كنوني به جنبه هاي صرفا" مذهبي ارتباط دارد و مانندتحميل خواسته هاي هوس آلود بر قران و تفسير به راي ؛ جهت گيريهاي شخصي و مادي در مسايل مذهبي ؛ ازدحام افراد آلوده و گناهكار در مساجد ؛ اهميت فوق العاده به تزيين مساجد و خالي شدن آنها از محتوا ؛ كوچك شمردن نماز و عدم توجه به آن و مانند اينها . اگر خوب دقت كنيم مي بينيم بسياري از اين مفاسد بزرگ در مجتمات كنوني جنبه ي عيني به خود گرفته و انتظار تقيه نيز مي رود.


در مقايسه حكومت مهدي كه همان عدل است ، اسلام راستين عصر علي است كه مهدي ان را تجديد مي كند . جمود و سكوت جاي خود را به جنبش و حركت وفرياد مي دهد . جهاد اسلامي در تمام زمينه ها زنده مي شود . توحيد اصيل اسلام را از هر گونه آلودگي به شرك رهايي مي بخشد ومفاهيم مسخ شده و واژگون شده را به صورت صحيح تفسير مي كند. در زمان حكومت ان مصلح بزرگ ، همه وسايل پيشرفته ارتباط جمعي در اختيار او و پيروانش قرار مي گيرد.


انواع حكومتها :
در دنياي معاصر چهار نوع حكومت داريم.

1ـ حكومت استبدادي ( در چهره ي اصلي اش ) :
منظور حكومت استبدادي است كه حال و روزش در گذشته و حال روشن است ، و در يك جمله ي كوتاه مي توان گفت : هر نوع بردگي و بدبختي و سيه روزي و عقب ماندگي دامن گير نوع بشر شده ، از اين حكومت مرگ افرين سرچشمه گرفته است.


حكومت استبدادي (در لباس دموكراسي) :
يعني همان حكومت فردي خونخوار و جباري كه لباس دموكراسي را در بر مي كند و عنوان آن را يدك مي شد و با راه انداختن " حزب و مجلس ساختگي " اداي دموكراسي را در مي اورد . همان حزب و مجلسي است كه مقامات و نمايندگان و رهبرانش قبل از تشكيل نوشته و آماده شده و بازيگرانش به ترتيب در پشت صحنه لباس در تن كرده و اماده كار مي شوند و به نوبت نقش خود را با ظاهر شدن در صحنه ايفا مي كنند.


از پشت صحنه با هم بر سر يك سفره مي خورند و مي نوشند و ميخندند و مسخره مي كنند ؛ اما روي صحنه كه آمدند ، يكي موافق و ديگري مخالف ، يكي در جناح پيشرو و ديگري در جناح سازنده ، يكي هماهنگ كننده اين جناح و ديگري هماهنگ كننده ي آن جناح ، جنگهاي زرگري مضحكي براي فريب عوام ـ كه ديگر فريب اين بازيها را نمي خورند ـ راه مي اندازند ؛ حتي گاه براي تكميل اين صحنه با مشتهاي گره شده و قيافه اي در هم كشيده به يكديگر حمله مي كنند‌‌ . اين نوع حكومت در تاريخ گذشته وجود نداشت ؛ چراكه مردمش و حتي ديكتاتورها يش رك و راست بودند و يا شايد عقل شان نمي رسيد كه مي توان استبداد را در قالب دموكراسي ارائه داد.


اين نوع حكومت پديده ي عصر ماست. عصر نفاقها ، دو روئيها و عصر تغيير چهره ها و ميوه ي تلخي است كه مغزش به گذشته تعلق دارد و پوشش اش با امروز و تنها هدفش آن است كه تاريخ رهايي ملتها و آزاديشان را چند روزي به عقب بيندازندو غير از آن كاري از دستشان ساخته نيست.


3ـ حكومت استبدادي گروهي ( ديكتاتوري پرولتاريا ):
اين نوع حكومت در گذشته با اين محتوا وجود نداشت ، و فراورده عصر گسترش ماشينيزم و مخصوص كشورهاي كمونيستي است كه طبقه ي پرولتاريا (كارگر جديد )زمام امور را به دست مي گيرند و خواسته هاي خود را در تمام زمينه ها زير لواي ماركسيسم تحقق مي بخشد.


گرچه خود ماركسيستها هستند كه عنوان ديكتاتوري پرولتاريا را به عنوان شعار حكومتشان انتخاب كرده اند ، ولي قطع نظر از مفاهيمي كه زير اين عنوان نهفته شده ، بايد ديد ايا اين طبقه پرولتاريا است كه بر چنين جوامعي حكومت مي كند يا اعضاي كميته ي مركزي حزب و دبير كل ان ، ،نهم حزبي كه فراگير است و نه انتخاب آزادي در آن صورت مي گيرد و نه رنگ و بوئي از دموكراسي دارد و خود كامگي و استبداد سران گردانندگان حكومت و توسل به خشونت و سلب آزادي انسانها در آن چيزي نيست كه بر كسي پنهان باشد.


آيا به هنگام تنظيم و تهيه ليست حكام و زمامداران ، آقاي استالين و خروشچف و مائورا جز در رديف سرسخت ترين مستبدان تاريخ كه دوران حكومتشان ياداور رنجهاي جانكاه بشريت است مي توان جا داد؟ درست است كه زمامداران اين گونه حكومتها گامهاي موثري را در راه تعديل ثروت برمي دارند و نيز درست است كه به دوران ثروتمندان افسانه اي پايان مي دهند ، ولي آيا مي توان از اين حقيقت روشن چشم پوشيد كه آنها ميليلردها ثروتهاي كشور خود را در راه تحكيم پايه هاي قدرتشان صرف كنند ؛ و به طور فعال ما يشاء هر چه خواستند انجام مي دهند ؛ حق اظهار نظر و نقد و بررسي را از مردم محيط خود مي گيرند.


حكومت دموكراسي (در چهره ي اصلي اش )
اين نوع حكومت كه عاليترين و كاملترين نوع حكومت در دنياي امروزش مي دانند ؛ حتي ادعا و اداي آن مايه ي مباهات بسياري از زمامداران است ؛ تا چه رسد به وجود عيني و خارجي اش ، از نظر مفهوم در يك جمله ظاهر مي شود و آن اينكه : در اين سيستم حكومت ، تمام مردم از هر گروه و قشري ظاهرا" با آزادي كامل مي توانند به پاي صندوقهاي راي رفته و نمايندگان واقعي خود را انتخاب كنند و سرنوشت خويش را براي چند سال ـ تحت ضوابط خاصي ـ به دست آنها بسپارند . آنها نيز به تبادل نظر و مشورت ظاهر ا" آزادانه قوانين و مقرراتي را كه به عقلشان حافظ منافع آن مردم است ، وضع و مقرر مي كنند. حال گاهي رئيس هيات اجرايي ، وسيله ي اين نمايندگان انتخاب مي شود و گاهي مستقيما" بوسيله ي مردم كه " نخست وزير " يا "رئيس جمهور " مي نامند.


عيوب حكومت دموكراسي:
اما با تمام امتيازاتي كه در اين طرز حكومت به چشم مي خورد ،هنگامي كه به عمق و محصول نهايي اش مي انديشيم و مي بينيم بر خلاف ظاهر زيبايش ، چهره ي وحشتناكي دارد ؛ زيرا :

1ـ استثمار گروهي :نخستين محصول اين نوع حكومت يعني حكومت " اكثريت ها " ـ با توجه به اين كه اقليتها هميشه نفرات محدود و نا چيزي نيستند كه بتوان در محاسبات گروهي آنها را ناديده گرفت ـ اين است كه استثمار دستجمعي را مجاز مي شمرد و به پنجاه و يك درصد جمعيت مردم جهان اجازه مي دهد افكار و مقاصد خود را بر چهل و نه درصد جمعيت تحليل كنند ؛ و براي حفظ منافع اكثريت ، منافع گروه قابل ملاحظه اي كه تنها دو درصد و يا حتي گاهي يك درصد با آنها تفاوت دارند ،را ناديده بگيرند. و اين ضربه اي است بزرگ بر عدالت و آزادي در جهان كه تحت عنوان مترقي ترين نوع حكومت انجام مي گيرد.


2ـ اقليت ها در چهره ي اكثريت : بدتر از آن اينكه در اين نوع حكومت غالبا" "اقليتها " در چهره ي اكثريت ظاهر مي شوند و عقايد خود را بر آنها تحميل مي كنند ؛ به اين ترتيب كه صاحبان زر و زور با در دست داشتن وسايل ارتباط جمعي و با تغذيه اهداف و مقاصد و برنامه ها و اشخاص مورد نظرخويش ، بطور مستقيم و غير مستقيم ، به مطبوعات تجارتي ، راديوها و تلويزيونهاي بازري ، چنان اكثريت را شستشوي مغزي مي دهند و افكار محيط را در مسير خواسته هاي خود منحرف مي سازند كه عملا" حكومتي روي كار مي آيد كه تنها در جهت منافع اين اقليت متكاثر ( افزون طلبان قدرت و پول ) گام بر مي دارد. به همين دليل جاي تعجب نيست كه در كشورهايي كه با اين سيستم اداره مي شوند ، حكومتها " معمولا" نماينده و حافظ منافع بورژواها و سرمايه داران بزرگند ؛ هر چند ظاهرا" انتخاب آزاد با مشاركت عموم و مداخله هاي كتبي در صندو ق هاي راي صورت مي گيرد.


البته اگر اكثريت بتوانند نخست اين گروه را از تخت قدرتشان پايين بكشند ، سپس انتخاباتي صورت گيرد ، ممكن است اكثريت واقعي حاكم بر مقدرات جامعه باشند ولي اين كار هم به اصطلاح سر از دور و تسلسل و محال در مي آورد. و اگر ما بتوانيم حكومت اكثريت واقعي را بر اقليت به نحوي توجيه كنيم ، مسلما" حكومت اقليت استثمارگر بر اكثريت استتار شده ، به هيچ وجه قابل توجيه نيست.


3ـ مساوي ، در برابر نا مساوي : در اين سيستم حكومتي هر كس در هر شرايطي داراي يك راي است ؛ يعني : يك دانشمند بزرگ با يك فرد بيسواد كاملا" مساوي است ؛ همچنين يك سياستمدار آگاه و ورزيده و ملي ، با يك فرد ناوارد و فاقد تجربه ؛ و يك انسان پاكدامن خوشنام با يك عضو دزد آلوده ي جاني ... و اين نوع بيعدالتي آشكار است ؛ چراكه يكي از اين دو مي توانند هزاران برابر ديگري سرنوشت ساز باشند.


درست است اگر بخواهيم تفاوتهايي ميان افراد قائل شويم ، با فقدان معيار و ضابطه ي روشن روبرو خواهيم شد ؛ ولي هر چه هست اين يك نوع نارسائي است كه در طبيعت حكومت دموكراسي مادي غربي نهفته است.


4ـ دنباله روي به جاي رهبري :حكومتها و نمايندگان مجلس ، در اين سيستم حتما" خود را ملزم به رعايت خواسته هاي اكثريت (بي هيچ قيد و شرط) مي دانند ؛ چراكه براي حال و آينده چشمشان به آنها دوخته است و بدون اين دنباله روي ، موقعيت و قدررتشان به خطر خواهد افتاد. بنابر اين ، در طبيعت اين طرز حكومت ، مساله ي رهبري عملا" جاي خود را به دنبال روي سپرده است ، و مفاسد و مظالم و انحرافات و الودگيهاي اجتماع از هر نوع و هز هر قبيل كه مورد علاقه ي اكثريت باشد ، نه تنها دنبال ؛ بلكه شديد مي شود.


با توجه به اين واقعيت جاي تعجب نيست كه في المثل مي بينيم پرلمان انگلستان مساله ي " هم جنس گرايي " را با نهايت تاسف به عنوان يك قانون به تصويب مي رساند ؛ چراكه هم جنس گرايان در آنجا نماينده بلكه ؛ نمايندگان دارندً. با توجه به آنچه گفته شد ، مي توان تصديق كرد كه تا چه اندازه اين حكومت مادي ، غير مادي است. زيرا : اولا" قوانين مادي بفرض اين كه مفيد به حال ضعفا و موجب تعميم عدالت باشد ، هيچ گونه ضمانت اجرايي ندارد ؛ زيرا در محيطي كه تمام ارزش ها طبق مقياسهاي مادي تعيين مي گردد ، موضوع " عدالت " براي زور مندان كه مستلزم گذشت از بسياري از منافع و امكانات مادي است، مفهوم صحيح و عاقلانه اي ندارد؛ لذا در چنين محيطي تنها ضعفا دم از عدالت و مساوات مي زنند نه اقويا.

ولي اگر پاي ارزش هاي معنوي پيش آيد ، عدالت براي آنها نيز مفهوم پيدا خواهد كرد؛ زيرا هنگام اجراي عدالت اگر چه قسمتي از منافع خود را از دست مي دهند اما به جاي ان به يك ارزش معنوي و فضيلت خواند رسيد. نمونه روشن اين مطلب سازمانها ي وسيع بين المللي است كه پس از جنگ جهاني دوم به وجود آمده اند، اين سازمانها كه به اصطلاح مهمترين مركز براي تامين صلح جهاني محسوب مي شوند و سياستمداران متفكر جهان در آن شركت دارند، تا كنون همواره به صورت بازيچه اي براي اعمال نفوذ دولتهاي بزرگ و يا به صورت يك سالن كنفرانس و سخنراني براي دولت هاي كوچك بوده كه فقط مي توانسته اند قسمتي از حرفهاي خود را در آنجا بزنند. ثانيا" مطالعات تاريخي و تجربه نشان داده كه حس افزون طلبي انسان هيچ گاه از طريق مادي اشباء نشده است؛ يني انسان هرگز به جايي نرسيده كه بگويد همين مقدار براي من كافي است. خواسته هاي انسان از اين نظر نا محدود است و امكانات مادي هر قدر هم زياد باشد ، محدود است و اين وسايل محدود، پاسخ آن خواسته هاي نا محدود را نمي دهد و همين "تضاد خواسته ها و امكانات " است كه جنگ را به صورت يكي از لوازم هميشگي زندگي مادي در آورده است. ولي اگر پاي معنويات، ايمان به خدا، توجه به ارزشهاي انساني و اخلاقي و احساس مسوليت در پيشگاه آن مبداء بزرگي كه ما فوق ماديات و جهان ماده است در دلها زنده شود ، مي تواند اين غريزه را محدود ساخته و در مجراي صحيحي بكار اندازد و صلح و امنيت را بجاي جنگ بنشاند.


و به عبارت ديگر غريزه ي فزون طلبي را مي توان از طريق امور معنوي كه هيچ گونه محدوديتي ندارد اشباع كرد و ان تضادي كه عامل اصلي جنگ و ظلم بود از ميان خواهد رفت .


حكومت ولايي :
اين ضرورت در يكي از دوقالب حكومت ولايي و حكومت وكايتي در زمان غيبت امام قابل تحقق است. حكومت وكالتي، حكومتي است كه منشاء مشروعيت آن برخاسته از انتخاب مردم و حاكم اسلامي، فقط در صورتي حق حاكميت دارد كه با اقبال مردم مواجه شود.


ولي منشاء مشروعيت حكومت ولايي ، صرفا" خواست مردم نيست و اگر هم نقشي براي مردم در اين امر تصور شود،تنها در حد جزء العله است و نصب معصوم، نقش تعيين كننده در مشروعيت آن دارد. بنظر مي رسد حكومت وكالتي نتواند همه ي نيازهاي مردم در عصر غيبت را راورده كند؛ زيرا همه ي حركات و سكنات فرد مسلمان در دنيا براي تامين سعادت دنيوي و اخروي وي مي باشد.


به عبارت ديگر ،يك فرد مسلمان بايد براي همه ي حركات خود در قيامت پاسخگو باشد وبسياري از تصرفات حكومت در امور مردم تنها در صورتي مي تواند سعادت اخروي مردم را تامين كند که به رضايت و نصب معصوم مستند گردد و حكومت ولايتي چنين شاني ندارد.


حكومت جهاني حمام مهدي (ع):
تصور اينكه جهاني بوجود آيد خالي از تبعيضها و اختلافات طبقاتي و صف بنديهاي مفسده آفرين؛ خالي از جداييها و پراكندگيها؛ خالي از جنگ و خونريزي و تجاوز؛ خالي از خنده هاي مستانه ي استعمار و ناله هاي محرومان به زنجير كشيده؛ ولي مسلما" همانقدر كه ترسيم چنين جهاني در افق خيال آسان است، از نظر عملي فوق العاده مشكل و طاقت فرسا است، ولي به هر صورت بشريت ناگزير است چنين راهي را بپيمايد و به آن واقعيت عيني دهد كه در غير اين صورت راهي جز تباهي و نابودي ندارد.


امام در نقش سازنده و احياگر اسلام و قران، همه ي پيرايه ها را مي زدايد و اسلام اصيل محمدي ـ علوي را از زير لايه هاي افكار و انديشه هاي نادرست عالم نمايانان دنياگرا و قدرتمندان دور از خدا ،بيرون مي كشد و به جامعه و مردم عرضه مي كند. امام علي مي فرمايند : مهدي (ع) هوا پرستي را به خدا پرستي بازگرداند، پس از ان كه خداپرستي را به هوا پرستي باز گردانده باشد.آراء و انديشه ها را به قران باز گرداند؛ پس از آنكه قران را به آراء و افكار خود باز گرداند ه باشد. ..... آن گاه مهدي به شما نشان مي دهد سيرت عدل كدام و زنده كردن كتاب و سنت چيست.


ـ داد و عدالت گستري : عدالت گستري در سرتاسر پهنه ي گيتي و از براندازي بيداد و ستمكاري در راس انقلاب امام موعود (ع) قرار دارد و از مهمترين هدف هاي آن تحول عظيم جهاني است و اين بدان سبب است كه اساسي ترين نياز جامعه بشري ، داد و عدالت گستري و حاكميت روابط انساني است.


پيروزي بزرگ دوران ظهور ، نخست براي اجراي عدالت استوار بوده است. عدالت موجب پيوند ناگسستني توده هاي انساني با قائد و پيشوا مي گردد؛ و اين پيوند فداكاري هاي بزرگ و ايثارهاي وصف ناشدني را رقم مي زند و زمينه ي واژگوني بنياد ستم ها، بيدادگريهاي فردي و اجتماعي طاغوتيان در همه ي زمينه هاي زندگي را فراهم مي آورد.


تامين امنيت تمام سويه ي اجتماعي: امام مهدي پديد آورنده ي امنيت اجتماعي است، امنيتيكه بشريت در گذر تاريخ خود مانند آن را نديده است. در جامعه عدالت بنياد مهدوي، همه معيارهاي نادرست و غير انساني به يك سو مي رود.


علل و اسباب دلهره، ترس، نگراني نابود و بيم آفرينان و هراس انگيزان قانون شكني ها و اعمال نفوذ ها از درون جامعه برچيده مي شود، سمت و سوي حركت و روابط اجتماعي بر پايه هاي قانون، عدل، احترام به حقوق و ارزش هاي انساني استوار است. در آن جامعه، انسان به انسان نزديك مي شود، دوستي، مهرورزي و ديگر مديري جاي كينه ،ستيز و دشمني را مي گيرد. تضادها و تزاحم ها جايش را به رقابت سالم آزاد و انساني مي دهد ودارالسلام امن و آسوده كه نماي زندگي در بهشت جاويد است نصيب انسان مي گردد. اين آرمان والا، وانگهي تحقق يابد كه اثري از آثار طبقات سلطه گر، زورمند و زر بدست بر جاي نماند و جامعه و مردم در جريان طبيعي و انساني به زندگي ادامه دهند.


آسايش و رفاه اقتصادي:
رواي ترديد نيست كه بدترين و ناهنجارترين اسارت براي بشريت فقر و نياز روزانه به غذا، لباس، مسكن، بهداشت و ديگر نيازهاي اساسي زندگي است . اين اسارت براي انسان لحظه اي آسايش و فراغت باقي نمي گذارد و زمينه هاي رشد و تكامل معنوي و مادي او را نابود مي سازد و هماره انسان را در انديشه ي سير كردن شكم پوشاندن بدن، دستيابي به سايبان، بهبودي از درد بيماري و ..... فرو مي برد و فرصتي باقي نمي گذارد تا به مفاهيم بالا و برتر زندگي بينديشد و پايگاه انساني خود را بيابد و از عروج و تكامل نوع انسان سخن بگويد.


از سوي ديگر انديشه ي ديني، ثروت و داشته هاي طبيعي را براورنده نياز افراد انساني وجوامع بشري مي داند و تقسيم انسانها و ملتها به فقير و ثروتمند را برايند توليد وتوزيع نا برابر و غير عادلانه ثروت هاي طبيعي و مادي قلمداد مي كند. اين كاستي همان است كه در حكومت عصر ظهور از بين ميرود و در نتيجه همان انسانها به رفاه و آسايش مطلوب دست مي يازند. امام باقر (ع) مي فرمايند: امام مهدي (ع)در سال دو بار به مردم مال بخشد و در ماه دو بار امور معيشت به آنان دهد ...... تا نيازمندي به زكات نماند. و زكاتيان زكاتشان را نزد محتاجان آورند و ايشان نپذيرند. پس آنان زكات خويش را در كيسه ها نهاده، در اطراف خانه ها ( در پي محتاجي ) بگردند، اما مردم بيرون آمده گويند: نيازي نداريم ..... پس بخشش كند كه تا انروز كسي نكرده باشد.


زندگي در اين حد متعالي و آرماني و رفاه اقتصادي تا اين پايه، در دنياي سراسر ظلم طبقاتي و سرشار از تضاد بر سر منافع و روابط ظالمانه استثماري، براي ما بسان وهم و تخيل است كه اگر نبود وعده صريح و قطعي كتاب و سنت نمي توانستيم بدان ايمان و باور داشته باشيم.


شكوفايي علمي و عقلاني همگي:
بشر از سپيده دمان روايت تاريخ ، به كارهاي فرهنگي و علمي (هر چند در سطح ابتدايي ) پرداخته و در پس آورد و تلاش هاي خود، به دانش ها و حقايقي نو دست يافته است. در ميان دست اوردهاي علمي كه نصيب انسان گرديده، متانت و مقام آموزه ها وتعاليم انبياء بلندتر و ارجمند تر از همه است. چه از اهداف اصلي رسالت پيامبران ، رشد عقلاني و گسترش آگاهي تمام سويه ي انساني است ،( آگاهي در تمام زمينه ها از خود شناسي تا خداشناسي تا جهان شناسي ).


انسان در فراز و فرودهايي كه در تاريخ عقلانيت و دانش افزايي خويش پيموده، خسران و زيانهاي مهيبي را نيز پذيرا گشته است؛ زيرا هر از چند گاهي خويشتن را بي نياز از هدايت انگاشته و در اين جدا افتادگي گو اينكه توانسته است گام هايي در تسخير و شناخت لايه رويين و بعد پيداي جهان در بردارد و رفاه مادي گروهي از ملت ها و كشورها فراهم آيد ، اما هرگز نتوانسته است به شناخت لايه هاي پوشيده و ژرفاي بي كرانه هستي نايل آيد.


از سوي ديگر چون هدف از خلقت و آفرينش انسان رشد موزون و تمام جانبه عقلانيت و معرفت اوست، بايد روزي اين هدف حقق يابد و روزگار دانش هاي راستين و دستيابي آنان به نادانسته ها فرا رسد. از اين رو در دوران ظهور كه روزگار تحقق آرمانهاي انساني و الهي است، شناخت انسان به كمال نهايي مي رسد و بشريت در ابعاد گوناگون دانايي از جهان، انسان و خداشناسي عروج لازم را مي يابد. امام مهدي در روزگار ظهور خود از حقايق گسترده هستي پرده برداري و مردمان را به دانش ها ي ژرف و يقيني، شناخت هاي ناب و همه بعدي هدايت مي كند و از اين رهگذر، دو ارمغان ثمين و اساسي نصيب انسان مي شود. با گسترش شناخت و كشف اسرار كائنات ، پايه هاي خداشناسي استوار مي گردد.


گسترش شناخت و دانايي، تشكيل جامعه انساني و به سامان و مرفه را ممكن مي سازد. تكامل عقلاني و سرشاري ظرفيت انسان از دانسته ها و آگاهي هاي دنيايي و معنوي در عصر درخشان مهدوي ، اختصاص به مردان ندارد ، زنان نيز در آن دوران سعادت بار، به پايگاه ارجمند و بالاي علمي مي رسند و عالمان و فقيهان و دين شناسان والا مرتبت در طبقه زنان پديد مي آيند ، بدان پايه كه مي توانند در خانه هاي خود با قانون قران و آيين اسلام به قضاوت بنشينند.


امام باقر فرموده اند: در زمان حكومت مهدي (ع) به همه ي مردم، علم و حكمت بياموزند تا آنجا كه زنان در خانه ها با كتاب خدا و سنت پيامبر قضاوت كنند.


تشكيل دولت داد پيشه ي جهاني :پي ريزي و بناي دولت صالحان و مستضعففان تحقق بخشيدن به آرمان والا و الهي پيامبران، نه تنها در صدر برنامه هاي منجي موعود كه اساسي ترين و مهم ترين همه اصول و آوردهايي است كه تاكنون برشمرديم ، چه بخش بزرگ تضادها، ستيزها، استكبارها و در قلمرو جوامع بشري از حكومت ها و درون كاخها سرچشمه مي گيرد و به دست آلوده و نيرنگ بار دولت ها و حكومت هاي سلطه گر، گسترش مي يابد و گرنه توده هاي مردم و افراد نوع انساني ـ بر اساس انسان شناسي واقع بينانه و حقيقت نمايي ديني و اسلامي ـ گرايش هاي طبيعي به هم نوعان خويش دارند ، دوستي و مهرورزي ، عطوفت و همزيستي نسبت به يكديگر كه در نهاد و جان آدميان نهفته است، جنگ و تنازع و تكالب را بر نمي تابد.


پرخاشگريها و خون ريزيها ي درون انساني با تحريك دولت ها و به دست حكومت گران و استعمارگران انجام مي گيرد، كه براي گسترش قدرت و استوار سازي بيشتر پايه هاي حكومت خود، تضاد و درگيري پديد مي اورند. در دوران حكومت امام مهدي (ع) با ايجاد مديريت و حاكميت يگانه براي همه جوامع نژادها و مناطق، عامل اصلي تضاد، جنگ و ستم نابود مي شود و انساني ها بي بيم از فشار سياست ها به آغوش هم باز مي گردند و مهربان و بادر وار در كنار يكديگر زندگي مي كنند.


از اين رو حتي آنان كه به آينده نگري هاي مذهبي و ايده و ظهور منجي جهاني نمي انديشند ، صلح و امنيت جهاني را در الگويي سراغ مي گيرند كه منطبق با شاخصه هاي جامعه ي مهدوي است.


بررسي مقايسه اي حكومت مهدي و ساير حكومتها: حكومتهاي ظالم به خاطر تبعيض ها و ستم هاي ناروا ي خود همواره مانع جدي بر سر راه تكامل روحي و معنوي اكثريت بشر بوده اند. ظلم و بي عدالتي در جوامع بشري همچون ميكروبي در بدن انسان است كه بالجبار ساير قوا را به كمك قوه دافعه سوق مي دهد و همين مسئله باعث مي شود فعاليتهاي طبيعي قوا مختل شود و بدين سبب لذت و آرامش زندگي از انسان سلب مي شود. طبيعي است در چنين وضعيتي بستر مناسب براي توجه انسان به كمال حقيقي خود كه غرض حقيقي خلقت انسان نيز است، از بين برود.


بي عدالتي در يك جامعه موجب مي شود تا بخش قابل توجهي از اكثريت افراد بشر صرف كارهاي ابتدائي و اوليه ي زندگي شود. توزيع نا عادلانه ي امكانات، فرصت ها و ثروت هاي خدادادي به صورت طبيعي در روند زندگي ابتدائي و روزمره ي اكثريت افراد اخلال ايجاد مي كند و در نتيجه فكر، ذكر و قدرت آنها صرف تامين حداقل ما يحتاج زندگي از قبيل امنيت، شغل، مسكن، ازدواج مي شود.


امروزه در بين حكومتهاي جهان، بيشترين بودجه ي كشورها فقط صرف تامين امنيت مي شود وقتي خوب دقت شود، مشخص مي شود كه سبب نا امني نيز ظلم ها و بي عدالتي بعضي از كشورهاي پيشرفته و به ظاهر متمدن است؛ يعني همان كشورهايي كه بخش اعظم ثروت ملت هاي محروم و مظلوم جهان را با زور و زر و تزوير به يغما مي برد وبا همان ثروت ها ، خواست و اراده ي ظا لمانه ي خود را بر آنها تحميل مي كند و اگر ساير كشورها نخواهند، طرق بندگي كشورهاي مستكبر و خودخواه را بر گردن بگذارند و از طرفي همين كشورها از جهات آن چنان تحت فشار نا امني قرار مي گيرند كه مي بايست ته مانده ي ثروت خود را صرف تامين امنيت كنند.


در چنين فضايي هرگز نوبت به كارهاي فرهنگي اصيل از قبيل تعليم وتربيت معارف ناب و قوانين تحريف نشده ي الهي نمي رسد، تعليم اين معارف و قوانين الهي كه در حقيقت به معناي به تصوير در آوردن كمالات حقيقي انسان است، به صورت طبيعي بستر لازم را براي توجه انسان به كمالات حقيقي فراهم سازد. در دوران حكومت مهدي در پرتو ارشاد و هدايت مهدي و در زير دست اما مت او، مغزها در مسير كمال به حركت در مي ايند؛ و انديشه ها شكوفا مي گردند و تمام كوته بيني ها و تنگ نظريها و افكار پست و كوتاه كه سرچشمه ي بسياري از تضادها و برخوردهاي خشونت آميز اجتماعي موجود در حكومت هاي مادي است، برطرف مي گردد.


مردي بلند نظر با افكاري باز و سينه هاي گشاده و همتي والا و بينشي وسيع ، پرورش مي يابند كه بسياري از مشكلات اجتماعي را در روح خود حل مي كنند و جهاني از صلح و صفا مي سازند.و امروزه در كشورهاي جهان، هر گونه اصلاح اجتماعي ،در هر مقياس بستگي به اين دگرگوني فكري و انقلاب روحي دارد. وسايل اطلا عاتي انقدر پيشرفته خواهد بود كه دنيا را همچون كف دست آشكار مي سازد؛ و به حكومت مركزي تسلط كامل بر اوضاع جهان مي بخشد تا بموقع و بدون فوت وقت براي حل مشكلات جهان بكوشند؛ و هر گونه فسادي ( عمدي و غير عمدي ) را در نطفه خفه سازد. مساله ي انرژي و نور آنچنان حل مي شود كه حتي نيازي به انرژي خورشيد نيست.


همه ي دستورها و برنامه ها با سيستم " شهود " و "حضور " ابلاغ و اجرا مي شود و ادامه ي جامعه ي انساني با چنين طرحي رقم زده مي شود و از برنامه هاي زائد و دست و پاگير و وقت تلف كن موجود در حكومت ها وجوامع ديگر خبري نيست. در حكومت حضرت مهدي علم و دانش و صنعت در اختيار بهسازي وضع جهان وتحكيم پايه هاي اخوت و برادري است؛ بر خلاف حكومتهاي ديگر كه از اين علم و دانش و صنعت در جهت ويرانگري استفاده مي شود. امروزه در كشورهاي جهان، به دليل عدم وجود يك نظام صحيح براي تقسيم ثروت زمين و همينطور بعلت عدم اگاهي كافي به منابع موجود، سبب احساس كمبود از جنبه هاي مختلف شده است؛ تا آنجا كه در عصر ما همه روزه گروهي از انسانهاي مظلوم از گرسنگي مي ميرند . نظام حاكم بر اقتصاد جهان كه يك نظام استعماري است در كنار خود يك نظام جنگي ظا لمانه را پرورش مي دهد كه قسمت مهمي از نيروهاي فكري و انساني را كه مي بايست بطور مداوم و پويا در جستجوي منابع جديد براي بهسازي زندگي انسانها برخيزند ، مي بلعد و نابود مي كند. اما به هنگامي كه اين نظام و نظام جنبي آن دگرگو شود، نيروها براي استخراج منابع بيشمار زمين بكار مي رود؛ و علم و دانش پيشرو در اختيار اين برنامه قرار مي گيرد و بسرعت منابع تازه اي كشف مي گردد و شكوفايي خاصي به اقتصاد بشريت مي بخشد.


لذا در روايات به حكومت آن مصلح زرگ اشارات پر معنايي به اين توسعه ي اقتصادي ديده مي شود كه از هر گونه توضيح بي نياز است. از جمله در حديثي مي خوانيم: حكومت او شرق و غرب عالم را فرا خواهد گرفت ؛ و گنج هاي زمين ظاهر مي گردد ودر سرتاسر جهان جاي ويراني باقي نخواهد ماند؛ مگر اين كه آن را آباد خواهد ساخت. و براستي بايد چنين شود زيرا ويرانيهاي زمين نه بخاطر كمبود نيروي انساني است و نه كمبود مالي؛ بلكه مولود ويرانگري انسانها و صرف بيهوده ي منابع مالي و انساني و عدم احساس مسوليت است و هنگامي كه اينها در پناه يك نظام صحيح اجتماعي برطرف گردد، اين آبادي حتمي است؛ بخصوص كه از پشتوانه ي منابع جديد فوق العاده اي نيز برخوردار خواهد بود.


بركات زمين ظاهر مي شود و زمين گنجهاي پنهان خود را مي نماياند و اين نشان مي دهد كه هم مساله زراعت و كشاورزي به اوج ترقي خود مي رسد؛ و هم تمام منابع زير زميني كشف و مورد استفاده قرار مي گيرد و درامد سرانه ي افراد آنقدر بالا مي رود كه در هيچ جامعه اي فقيري پيدا نمي شود و همه به سر حد بي نيازي و خود كفايي مي رسند. در ساير حكومتها بي عدالتي و گرسنگي و فقر بيداد مي كند كه نتيجه مستقيم و غير مستقيم مظالم و تبعيضها و بيدادگريها و تلف شدن نيروها و هدر دادن سرمايه هاست.


اما در حكومت امام مهدي ،حتي يك نفر هم محتاج و نيازمند نيست؛ اگر هم برخاست، غناي روحي ندارد و گرفتار حرص و آز بوده، والا از نظر مادي بي نياز بوده است ؛ و مهم اين است كه او تحت رهبري صحيح خود دلها را مملو از غناي معنوي و رواني مي كند؛ و اين خلق و خوي زشت "حرص " را از سرزمين دلها ريشه كن ي سازد؛ همان حرصي كه سرچشمه ي بسياري از تلاشهاي بيهوده ي ثروت اندوزان تهي مغز در حكومتهاي مادي است كه با داشتن هزاران برابرسرمايه ي مورد نياز زندگي خود و فرزندان خويش، باز هم دست و پا بر جمع ثروت فزونتر مي كنند؛ گويي به بيماري سقا گرفتارند كه هر چه مي نوشند، باز هم سيراب نمي شوند. يكي ديگر از عوامل يا صحيحتر بگوييم، از بهانه هاي جمع ثروت كه عدم اطمينان به وضع آينده اس، در پرتو عدالت اجتماعي او بكلي از بين مي رود و هيچ كس نيازي در خود به ثروت اندوزي نمي بيند؛ زيرا هم امروز و هم آينده ي او تامين شده است.


پيشرفتهاي قضايي در زمان حكومت مهدي: 
براي مبارزه با فساد و تجاوز و ستم، از يك سو تقويت پايه هاي ايمان و اخلاق لازم است، و از سوي ديگر به وجود آمدن يك سيستم صحيح و نيرومند قضايي با هوشياري كامل و احاطه ي وسيع.


مسلما"پيشرفت كامل صنايع، وسايلي را در اختيار بشر مي گذارد كه با آن بخوبي مي توان ـ در صورت لزوم ـ حركات همه ي مردم را تحت كنترل قرار داد، و هر حركت نا موزون و نابجايي را كه منتهي به فساد و تجاوز مي شود، زير نظر گرفت؛ و با علائم و آثاري كه مجرمان در محل حرم باقي مي گذارند، از آنها عكسبرداري كرد؛ صذاي آنها را ضبط نمود و آنها را بخوبي شناخت.


قرار گرفتن چنين وسايلي در اختيار يك حكومت صالح، عامل موثر براي پيشگيري از فساد و ستم و در صورت وقوع چنين موضوعي، رساندن حق به صاحب حق است. شك نيست كه در عصر آنمصلح بزرگ جهان، آموزشهاي اخلاقي با وسايل ارتباط جمعي فوق العاده پيشرفته، آنچنان وسعت مي گيرد كه امثريت قاطع مردم جهان را براي يك زندگي صحيح انساني وآميخته با پاكي و عدالت اجتماعي آماده مي سازد.


ولي از آنجا كه بلا خره انسان آزاد آفريده شده و در اعمالخويش از اصل جبر پيروي نمي كند خواه نا خواه افرادي ـ هر چند دراقليت باشند ـ در هر اجتماع ممكن است پيداشوند كه از آزادي خود سوئ استفاده كنند و از ان براي وصول به مقاصد شومي بهره گيرند؛ لذا بايد يك دستگاه قضايي سالم و آگاه و مسلط باشد كه حقوق مردم را به آنها برساند و ستمگر را بر سر جاي خود بنشاند.


با اجراي عدالت اجتماعي حكومت مهدي (ع) و تقسيم عادلانه ي ثروت، ريشه ي بسياري از مفاسد اجتماعي كه امروذه روز در جوامع دنيا بيداد مي كند و از تنازع و كشمكش بر سراندوختن ثروتها و استثمار طبقات ظعيف و حيله و تزوير و انواع تقلبها، دروغ، خيانت و جنايت به خاطر درامد بيشتر از هر راه و با هر وسيله سرچشمه مي گيرد، برچيده مي شود و شايد رقم بزرگ فساد و ظلم در هر جامعه اي از همين رهگذر است؛ با از ميان رفتن ريشه اصلي ، شاخ وبرگها خود بخود مي ريزد. از طرفي مي بينيم كه در جوامع و حكومتهاي امروزي يكي از علل مهم توسعه ي فساد اين است كه نه تنها وسايل ارتباط جمعي درست استفاده نمي شود؛ بلكه همه ي آنها غالبا" در خدمت كثيف ترين و زشت ترين برنامه هاي فساد است؛ و شب و روز بطور مداوم از طريق فيلمهاي بد اموز و داستانها و برنامه هاي گمراه كننده و حتي اخبار دروغ و نادرستي كه در خدمت مصالح استعمار جهاني است، به ظلم و تبعيض و فساد حكومت مي كنند.


البته اينها نيز از جهتي ريشه ي اقتصادي دارد و در جهت تخدير مغزها و به ابتذال كشيدن مفاهيم سازنده و نابود ساختن نيروهاي فعال و پايدار هر جامعه، براي بهره گيري بيشتر غولهاي استعمار اقتصادي حركت مي كند؛ بي آنكه به مانع مهمي روبرو شوند. هرگاه اينوضع دگرگون گردد در مدت كوتاهي، بطور قطع قسمت مهمي از مفاسد اجتماعي فرو خواهد نشست؛ و اين كار جز ازيك حكومت صالح و سالم جهاني كه در مسير منافع توده هاي جهان و استثمارگران ـ براي ساختن جهاني اباد و آزاد و مملو از صلح و ايمان و عدالت ، ساخته نيست.


وجود يك دستگاه قضايي بيدار و آگاه با وسيله ي مراقبت دقيق كه نه مجرمان از جنگ آن فرار مي كنند و نه از عدالت سرباز زنند ، نيز عامل موثري در كاهش از ميزان فساد و گناه و تخلف از قانون است. به خاطر مراقبت شديدي كه در عصر حكومت او طبق رواياتي اعمال مي گردد ، حتي مجرمان در محيط خانه ي خود در امان نيستند ؛چراكه ممكن است با وسايل پيشرفته اي تحت كنترل باشند و حتي مثلا" امواج صوتي آنها بر روي ديوار قابل كنترل گردد.


داوري كردن او بر طبق قانون دادرس محمد(ص) و قانون دادرسي داوود (ع) گويا اشاره به اين نكته ي ظريف است كه او هم به موازين ظاهري دادرسي اسلامي همچون اقرار و گواهي شاهدان و گواهان استفاده مي كند و هم از طريق رواني و علمي براي كشف مجرمان اصلي. بعلاوه در عصر او به موازات پيشرفت علوم و دانشها و تكنيك و صنعت، آنقدر وسايل كشف جرم تكامل مي يابد كه كمتر مجرمي مي تواند رد پايي كه با آن شناخته شود، از خود بجا نگذارد.


در يكي از مطبوعات خبري پيرامون شگفتيهاي مغز آدمي خواندم كه مغز انسان امواحي برابر با اعتقادات دروني بيرون مي فرستد كه با اندازه گيري آن مي توان به راستگويي و دروغگويي افراد در اظهاراتشان پي برد.


مسلما" اين وسايل تكامل مي يابد ووسايل ديگري نيز اختراع مي گردد و با استفاده از روش هاي پيشرفته رواني، مجرمان كاملا" مهار مي شوند، هر چند مجرم در چنين جامعه اي اصولا" كم است. زندگي مهدي (ع) ساده است؛ چراكه عمل او سرمشق و الگويي است براي مردمي كه تحت پوشش حكومت او قرار دارند، يعني براي تمام مردم جهان.


در حكومتهاي معاصر، قسمت مهمي از جرائم و جنايا ت و مفاسد اجتماعي از تجمل پرستي و پر زرق و برق شدن زندگي و تشريفات بيهوده و پر خرح و كمر شكن سرچشمه مي گيرد. در حديثي از امام رضا چنين آمده است: لباس قائم چيزي جز پارچه ي خشت نيست و غذاي او نيز تنها غذاي ساده و كم اهميت است.


حكومت دراز مدت:
اين همه آوازه و مقدمه براي يك دوران كوتاه مدت نيست؛ بلكه قطعا" براي مدتي است كه ارزش اين همه تحمل و زحمت و تلاش و كوشش را داشته باشد. در منابع اسلامي ديده شده كه دوره ي حكومت او از 5 يا 7 سال تا 3.9 سال ذكر مي شود و دوران تكاملش چهل سال و دوران نهايي اش بيش ازسيصد سال است.


خلاصه و نتيحه گيري :

آنچه كه ذكر آن رفت تنها بخش كوچك و گوشهاي است از حكومت او؛ كه عين عدل است و داد. حكومت امام مهدي به هيچ وجه قابل مقايسه با ساير حكومتهاي معاصر نيست؛ بجز حكومت ولايي كه زمينه ساز ظهور آنحضرت است.نمي توان را در عرض هم قرار دادو مقايسه كرد؛ حكومت امام مهدي (ع) در طول همه ي آنها قرار دارد؛ حكومت آرماني است؛ مدينه ي فاضله اي است كه نويد آن در تمام اديان داده شده است.


حكومتهاي معاصر همه دوره اي بوده و رو به زوال هستند، اما حكومت امام مهدي جاودانه است. خالي از جنگ و خونريزي و تجاوز موجود در در حوامع معصر است، خالي از حنده هاي استعمارگران و ناله هاي محرومان به زنجير كشيده، خالي از تبعيض ها و اختلافات طبقاتي و صف بنديها ي مفسده و طاقت فرساست. اگر چه تجسم چنين جهاني در لفاف خيال اسان است، از نظر عمل فوقالعاده مشگل و طاقت فرساست؛ ولي به هر حال بشريت ناگزير است ، چنين راهي را بپيمايد و به آن واقعيت عيني دهد كه در غير اين صورت راهي جز تباهي و نابودي ندارد.


آنچه در دنياي كنوني ريده مي شود كه مثلا" يك كارگري در يك نقطه از جهان ممكن است ساعتي ده دلار مزد بگيرد اما كارگر ديگر با همان شرايط و كيفيت در مقابل كار حتي يك دلار هم نگيرد و اين نهايت ظلم است كه مزذ افراد در شرايط برابر، كاملا" متفاوت باشد. در حاليكه در حكومت امام مهدي (ع) در برابركار بيشتر و تلاش و لياقت فزونتر ، سرمايه ي بيشتري پرداخته مي شود.


در زمان او، ساكنان زمين و آسمان از جكومت وي رضايت دارند ؛ يعني فرشتگان آسمان و ملائكه مرب پروردگار. ذر ان زمان، رشد اخلاقي و تامين نيازهاي آينده بطور اطمينان بخش، و فراواني منابع درامد، و خلاصه حمع شدن غناي زوحي و جسمي سبب مي شود كه حتي نياز به شمارش اموال پيدا نشود و هر نيازمندي نياز خود را از بيت المال حكومتش بدون تشريفات زايد بگيرد. در عصر حكومت او شهر هاي بسياري آباد، جاده هاي وسيع، مساحد بزرگ اما ساده و بدون زرق و برق و زينت ساخته خواهد شد؛ و نظارت كاملي بر طرز ساختمان خانه ها بطوريكه كمترين مزاحمتي براي مردم ديگر نداشته باشد. اختلا فات مذهبي كه در حكومتها رايج است، از بين مي رود . يكي از برنامه هاي ان مصلح بزرگ، توحيد صفوف در سايه توحيد مذهب اوست. آري؛ آنروز كه ابرهاي سياه ظلم و فساد آسمان جهان را بپوشاند.


قدرتهاي اهريمن جهانخوار پنجه هاي خود را در گلوي مردم رنجديده ي دنيا هر چه بيشتر فرو برند. همه ي معيارماده و ماده پرستي از ميزان سنجش افكار مردم پنهان گردد. امواج تبليغاتي نيرومند طاغوتهاي شرق و غرب براي تامين منا فع نا مشروع خود، هر حقي را باطل و هر باطلي را حق جلوه دهند. تازيانه ي نا مهربانيها، تنگ نظريها، جداييه، تبعيضها و ستمها، پشت خلق مستضعف جهان را مجروح سازد. آري در آن لحظه چشمهاي پر اميدمان به تو اي مصلح بزرگ جهان دوخته شده به انقلاب و حكومت جهاني تو.


منابع
1ـ بحارالا نوار ، ج 52

2ـ منتخب الاثر ص 483

3ـ محمد بن ابراهيم النعماني ، كتاب الغيبه ، تهران ،مكتب الصدوق

4ـ آيت الله العظمي مكارم شيرازي ، حكومت جهاني حضرت مهدي 0عج)

5ـ گفتمان مهدويت ، مجموعه مقالات .