ضرورت بحث معارف اسلامي
ضرورت بحث معارف اسلامي

از
هنگام خلقت انسان زندگي رنگ ديگري به خود گرفته و گوئي حيات بدون انسان
متصور نيست( چنانكه زيبائي خلقت به وجود ادمي است.)بشريت پس از گذزگاه زمان
در طي قرون و اعصار پيوسته به دنبال سعادت خويش بوده و به هر روش و مرامي
كه به نظرش راه سعادت و كمال در ان نهفته بوده دست انداخته اما اكنون كه در
انتهاي قرن بيستم بسر مي برد هنوز راه اصلي رسيدن به مطلوب خويش را نيافته
است و اين همه ناشي از عدم شناخت مسير صحيح رسيدن به اين هدف والا مي
باشد.
در
جامعه ما نيز پس از گذشت 12 سال از انقلاب عظيم اسلامي و عبور از موانع
عظيم اجتماعي ، اقتصادي، سياسي ، نظامي ، تاكنون طريق دست يابي به كمالات و
كسب معارف والاي اسلامي براي نسل جوان به خوبي ارائه نشده است. اگرچه در
اوايل انقلاب اسلامي به لحاظ التهاب طبيعي اول هر انقلاب كلاسهاي معارف و
عقائد اسلامي و جزوات و نشريات بسياري پيرامون اين هدف و نحوه دستيابي به
ان تشكيل گرديد اما پس از مدتي جزء پوسته و ظاهري اراسته از ان باقي نماند
كه البته بررسي علل و عوامل اين پديده خود فرصت و مجالي واسع مي طلبد كه از
اين مقال بيرون است.
مبلغين
فرهنگ اسلامي كه وظيفه شناساندن خوبيها و راه رسيدن به آن را بر عهده
دارند. خود بايد در شناخت خوبيها نقش اول را دارا باشد.
معارف
فرهنگي اسلام از چنان غناي خاصي برخوردار است كه توانائي مقابله با تمامي
مكاتب و راه ورسم هاي موجود بشري را داراست اما اين در گرو شناخت صحيح اين
معارف از سرچشمه زلال و حيات بخش و سعادت افرين مكتب است براي تبليغ فرهنگ
اسلامي ،نمي شود بدون اطلاع از اسلام و جوانب متعدد آن صحبت نمود و با توسل
به متدهاي مستشرفين و دكترين غير مسلمانان ، اسلام را ترويج نمود. بدين
جهت بر آن شديم تا در راستاي رسالت مهم كساني كه دغدغه هاي تربيتي دارند كه
همانا شناساندن خوبيها و راه رسيدن به آن و شناساندن خوبيها و بديها و راه
گريز از ان است ، بخشي را به معارف اسلامي اختصاص دهيم چرا كه بدون شناخت
و معرفت خوبيها و بديها در شناساندن انها و ارائه در دستيابي و گريزاز
انها دچار مشكل خواهيم بود و اين نقيصه اي است كه در كادر اكثر مجامع
فرهنگي و تبليغي ما به چشم مي خورد.در اين شماره به ضرورت دارا بودن شناخت
نسبت به معارف اسلامي نكاتي را به اجمال بررسي مي كنيم انشاالله مدد الهي
در اين مسير پشتوانه حركت ما در جهت دستيابي به فرهنگ غني اسلام باشد.
انچه
كه در نخستين مرحله از اموزشها و تعاليم اسلامي دستگير مي شود اين است كه
مهمترين شالوده و مرحله در پرورش انسان و تكامل و اسلامي شدن او معرفت و
شناخت است.زيرا شناخت ،ملاك هر حركت و عملي است.
در
اسلام هر حركت و عملي با شناخت و دانش ومعرفت بايد قرين باشد وانچه چنين
نباشد ارزشي ندارد چنانچه در حديث است (مامن حركه الا وانت محتاج فيها الي
معرفه )
(هيچ
حركتي نيست جزاينكه تو درآن نيازمند به معرفت و شناختي هستي) اصولا قدم
نهادن در هر راهي نيازمند شناخت و معرفت پيدا نمودن در جوانب آنست تا آنكه
انسان را سريعتر به هدف و مقصود نهايي نائل آورد. بدون اگاهي قدم درراه و
مسير نهادن همانا گمراهي ونرسيدن به هدف را به دنبال خواهد داشت زيرا شناخت
براي آدمي همچون زندگي براي اوست از آن جهت كه شناخت معرفت منشاء زندگي
براي اوست از آن از ان جهت كه منشاء زندگي انساني است وزندگي راستين همان
زندگي است نه زندگي جسماني حيواني (تا آنجايي اين اصل در معارف ما پيش رفته
است كه ملاك تقرب به خداوند و ملاك عبادات و معيار طاعات الهي واقع گرديده
است )شناخت بالاترين نوع عبادت و تقرب منوط به اندازه شناخت و معرفت عمل
كننده است .
انسان
بر اساس اصل اختيار ازديگر حيوانات متمايز گرديده است و بر اساس اراده
خويش راه و هدف خود را انتخاب مي نمايد .(و اهميت انسان و كرامت ويه وارزش
انساني او در همين اراده وي متجلي مي گردد چرا؟ چون اينگونه افعال ارادي
كه بر اساس انتخاب صحيح صورت گرفته باشد مشتمل بر حركات سازنده و دگرگونيها
ي تكاملي قرار مي گيردوبدين سبب است كه حيات انساني از حيات جانوري متمايز
مي شود ؟ پس انسان به شناختها و دريافتهاي خود انسان است نه به غريزه هايش
كه انسان به غريزه هايش حيوان است (زسرا با داشتن شناخت و آگاهي و معرفت
است كه به اختيار خود،سره را از نا سره تميز داده و انتخاب مي كند ) بنابر
اين وجه تمايز اصلي انسان عقل و دريافت اوست(و دريافتهاي انسان در اثر پيدا
نمودن اگاهي است)
در
اين زمينه آيات و روايات بسياري در كلام حق نوشت وائمه عليهم السلام وجود
دارد كه مسلمانان را به سوي شناخت بيشتر سوق مي دهد. خداوند پس از خلق ادم و
دميدن از روح خويش بر او، به وي شناخت داد ( وعلم ادم الاسماء كلها.)
رسالت
تمامي انبياءنيز دادن شناخت به مردم و اگاه نمودن انها به روش درست و صحيح
به كمالات انساني است و پيامبر عظيم الشان اسلام كه درود خداوند بر او
وخاندان پاكش باد نيز چنين فرموده كه (اني بعث معلما) من معلم بر انگيخته
شدم تا به شما شناخت بدهم. در قران كريم ايات بسياري پيرامون اين مطلب وجود
دارد كه پيامبر فرستاد يم تاآيات الهي را بر شما بخواند وشما را حكمت
بيازمود. چرا كه شناخت معرفت و آگاهي به دست آوريد . و چون دستيابي به
شناخت و آگاهي مستلزم داشتن علم است مي بينيم سفارشات بسياري به طور صريح و
با كنايه در ايات و روايات پيرامون علم موجود است ، تا با كسب علوم لازم
به : شناخت وسيع و همه جانبه دسترسي پيدا شود. (آري آنان كه مي دانند با
آنان كه نمي دانند برابرنيستد چرا كه مگر كوردل و بينا بايكديگر برابرند ؟)
و آيا تاريكي و روشني همسانند ؟آنچنان ويژه براي اگاهي و معرفت در
بين ادله نقلي اسلام است كه تعبد بدون آگاهي و شناخت را بدون ارزش قلمداد
فرموده اند كه:( المتعبد علی غير فقه كحمار الطاحونه يدور و لا يبرح )
عبادت
كننده بدون شناخت و آگاهي و بصيرت مانند چهارپايي است كه سنگ آسياب مي
گرداند حركت مي كند به جلو اما در نهايت در جايگاه اولي خويش ايستاده است .
حال
كه به ضرورت شناخت و كسب معرفت واقع شديم لازم است كه بيش از پيش در راه
كسب معارف گام برداريم اميد است كه درآينده پيرامون منشائ معارف به بحث و
بررسي بپردازيم و سپس گوشهاي از معارف بيكران فرهنگ اسلامي را در هر شماره
از نظر شما عزيزان بگذرانيم . اري بايد نخست خود نسبت به خوبيها شناخت پيدا
نماييم سپس ديگران را به آن رهنون شويم چرا كه
سخن كز دل برآيد
لاجرم بر دل نشيند .
لازم است ريشه هاي معارف اسلامي را نيز به دست آوريم و اين معارف را از سرچشمه هاي حقيقي آن به دست آوريم.
اگرچه پي بردن به عمق آن براي هيچ عقلي متصور نيست اما بهره بردن در حد توان خود را بايد در صدر مسائل مبتل به قرارداد زيرا:
اب دريا را اگر نتوان كشيد
پس بقدر تشنگي بايد چشيد
انچه
كه از قران كريم و روايات اهل بيت عصمت و طهارت بدست مي آيد آن است كه
سرچشمه اين درياي بيكران معارف اسلامي به عنوان دو ثقل گرانقدر نام برده مي
شود . پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم در روزهاي پاياني عمر مبارك
خويش سرچشمه معارف و احكام اسلامي را معرفي نمودند كه:
(اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي و انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض)
من
دو چيز گرانقدر درميان شما باقي ميگذارم يكي كتاب خدا قران و ديگري اهل
بيتم و اين دو از يكديگر جدا نمي شود تا اينكه در كوثر بر من وارد گردند.
اين
حديث بخوبي منابع اگاهي پيدا نمودن بر فرهنگ غني اسلام معرفي نموده است.
درآيات بسياري از قرآن نيز به اين مهم اشاره گرديده است از جمله آنكه (و لا
رطب و لا يابس الا في كتاب مبين)(هيچ خشك و تري نيست،مگر آنكه در اين كتاب
موجود است)واز جمله (فاسئلوا اهل الذكر) كه در مواقعي كه از معارف دوريد و
چيزي نمي دانيد از اهل ذكر(كه به اتفاق مفسرين ائمه هدي عليهم السلام
هستند) سئوال كنيد و باز در جائي ديگر مرجع فهم مطالب از قرآن كريم را اهل
بيت معرفي فرموده است.
كه مراد از راسخون اهل بيت عليهم اسلام هستند.
اينك
با وجود قران مجيد و درياي بيكران روايات و احاديث اهل بيت عصمت و طهارت
و(ع)در راه شناخت نسبت به معارف غني اسلام بر اين خوان گسترده مينشيم و به
اندازه توانمان از آن بهره مي گيريم اميد كه با آگاهي نسبت به فرهنگ عظيم
اسلام در راه شناساندن اين فرهنگ بيش از پيش موفق باشيم . كه به فرموده
امام راحل (ره) امروز جهان تشنه فرهنگ ناب اسلام محمدي (ص) است.
پس بر ماست كه با شناخت اين فرهنگ تشنگان آنرا سيراب بسازيم
انشاء الله
نویسنده:حجت الاسلام والمسلمین ریاضت
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۱/۰۵/۰۳ ساعت ۳:۲۴ ب.ظ توسط مصطفی سلیمانی
|
(APPENDIX ITEM)