نگاه حرام، چرا نه؟!

همه چیز از اینجا شروع شد،جوانی از انصار با زنی خوش سیما که طبق عرف جامعه روسری خویش را پشت گوشهایش قرار داده بود و چهره، گردن،گلو و بخشی از سینه اش نمایان بود روبرو گردید و به او خیره شد و چشم از او بر نداشت تا اینکه زن وارد کوچه‌ای شد و جوان نیز همینطور که با نگاه به پشت سرش آن زن را تعقیب می کرد وارد کوچه تنگی شد و ناگهان صورتش به تیزی استخوانی که از دیوار بیرون زده بود برخورد کرد و شکافته شد.همین که زن رفت، جوان تازه به خود آمد و دید خون از صورتش جاری است!

و این همه آن چیزی است که باید درباره نگاه حرام بدانیم و تنها چیزی است که من با تمام اطلاعات ناقصم،آن را فلسفه حرمت نگاه حرام می نامم! بهتر است نگاهی محتوایی بر داستان داشته باشیم نقطه شروع داستان،نگاهی آلوده و آغشته به لذت است و نقطه پایان آن، عاقبت تلخ این نگاه،و به عبارت دیگر آسیب! اصلا فلسفه دین و تمام باید و نباید هایی که در انجامش مختاریم همین است تنها برای آنکه آسیب نبینیم!

و بعد از این داستان بود که جوان با همان حال و سر و صورتی خونین به نزد پیامبر آمد و قانون حرمت نگاه در آیه۳۰ سوره نور و در قانون اساسی مسلمین، قرآن بر پیامبر گرامی اسلام نازل شد:

«قُل لِلمؤمِنینَ یغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ وَ یَحفَظُوا فُرٌجَهُمْ ذلِکَ اَزْکی لَهٌم اِنًَّ اللهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعونَ»

«ای پیامبر به مردان مؤمن بگو چشمان خود را فرو بندند و عورتهای خود را از گناه حفظ کنند،این عمل برای آنها پاکیزه تر است و قطعا خدا به آنچه میکنیدآگاه است»