عموماً این مشکل رو داریم...!
عموماً این مشکل رو داریم...!
[خودم آروم شدم با این تأمّل!]
1- دقت کردین اکثراً از زندگی ناراضی هستیم!
یکی از دلایل اصلی اش اینه که دائماً خودمون را با دیگران داریم مقایسه می کنیم. اما حواسمون نیست که با این مقایسه ها در واقع داریم زیرآبِ خودمون رو می زنیم.
اگه متوجه این تناقض بشیم، کلی خنده مون می گیره از خودمون!
2- وقتی من خودم را با یکی دیگه مقایسه می كنم و آرزو می کنم كه ای كاش من هم داشتم آنچه او دارد،
معنی اش این نیست كه من آنچه خود دارم، برای او هم آرزو می كنم و آنچه او دارد را برای خودم.
همچنین تو این مقایسه، من هیشوقت حاضر نیستم از چیزی که خودم دارم چشم بپوشم، بلكه می خوام علاوه بر داشته های خودم، داشته او هم مال من باشه.
3- حالا یکی نیست بگه که برادر من! خواهر من!
خب؛ اگر بنا بر مقایسه باشه، اون هم حق مقایسه داره و اون هم متقابل آرزویی مشابه آرزوی من رو در سر می پزه. اون هم می خواد هر آنچه پسندش می افته به «تسخیر و تصرف» خودش در بیاره. او نیز همه را با هم می خواد.
** می دونی اونوخت نتیجه چی می شه؟!
این می شه كه هیچ كس، هیچ چیزی نداشته باشد یا اینكه همه، همه چیز داشته باشن و خلاصه همه شبیه هم بشن. در چنین صورتی دیگه چه كسی خود را با چه كسی مقایسه كنه؟
و چه آرزویی بمونه تا مایه برانگیختن و تاختن بشه؟
به عبارت دیگر مقایسه كردن خودش نقض خودش است.
---------------------------------------
پ ن:
1- امروز تهرانم
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۲/۱۱/۲۴ ساعت ۱۰:۴ ق.ظ توسط مصطفی سلیمانی
|
(APPENDIX ITEM)